«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلَی یَوم الدّین‏».

مقدّمه

هرچه خدای متعال آفریده است محبوبِ او بوده است که آفریده است، هر کسی کارِ خود را دوست دارد، خدای متعال هم کارِ خود را دوست دارد، مخلوق کارِ خدای متعال است، این خدای متعال است که ما را ساخته است، خدای متعال دست‌سازِ خود را دوست می‌دارد، و عالَم بر اساسِ همین محبّت ایجاد شده است و آدم خلق شده است، «فَاَحبَبْتَ اَن اُعْرَف فَخَلَقْتُ الخلَقَ لاُعرَف»[۲]، بنابراین اساسِ آفرینشِ عالَم بر محبّت است.

قساوتِ قلب؛ بزرگترین عذاب

نتیجه‌ی زندگیِ انسان هم باید محبّت باشد، «هَل الدّین إلّا الحُبّ؟» آیا دین چیزِ دیگری جز محبّت است؟ «قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَىٰ»[۳]، نتیجه‌ی دینداری این است که دلِ انسان با تدیّن و تعهّد و بندگی صاف می‌شود، دلِ صاف عاشق می‌شود، عشق برای دلی که قاطی دارد مفهوم ندارد، محبّت برای دلی که قاطی دارد مفهوم ندارد، نتیجه‌ی آن این است که دل سنگ می‌شود و بلکه از سنگ سخت‌تر می‌شود، این آیه‌ی قرآن کریم است، «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً»[۴]، می‌فرماید که دلِ این‌ها را قساوت گرفت پس مثلِ سنگ شد، همانطور که اگر دانه‌ای به سنگِ صخره بپاشید به خود نمی‌گیرد و اگر باران بیاید به خود جذب نمی‌کند، دلِ همراهِ قساوت مانندِ سنگِ محکم است یا از سنگ هم سخت‌تر است.

گاهی استمرارِ ریزشِ آب سنگ را گود می‌کند، یعنی وقتی مدّتی می‌ریزد بالاخره اثر می‌کند، اما دلی را که دچارِ قساوت شده است ریزشِ بارانِ هدایتِ الهی، نفسِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، نظرِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، آیاتِ قرآن کریم، وجودِ عبرت‌ها، این همه مرگ و میرها، این همه فراز و نشیب‌ها هیچ اثری نمی‌گذارد.

در روایت دارد که خدای متعال برای کسانی که متمرّد هستند و به دین پُشت کرده‌اند هم کیفرِ مالی دارد، هم کیفرِ بدنی دارد و هم کیفرِ سخت‌تر از این‌ها، «إِنَّ لِلَّهِ عُقُوبَاتٍ فِی اَلْقُلُوبِ وَ اَلْأَبْدَانِ»[۵]، بدنِ انسان‌ها مریض می‌شود، تصادف می‌کنند و مجروح می‌شوند، گرفتاری‌های بدنی پیدا می‌کنند، در مالِ خود فقیر می‌شود یا نه خدای متعال به او یک حرصی می‌دهد که مال او را سیر نمی‌کند، با اینکه دارد گداطبع است و هیچ آرامشی ندارد و چشمِ او به دستِ این و آن است و به دنبالِ فرصت است که بر سرِ مردم کلاه بگذارد و مال روی مال اضافه کند و سپرده‌های خود را بالا ببرد و ربا بخورد و با خدای متعال جنگ کند و تا زمانی که به قبر وارد نشده است، «أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ»[۶]، این تکاثر و افزون‌طلبی دلِ او را دائماً مشغول کرد تا وقتی که به قبر رفت، خاکِ قبر هم او را سیر نمی‌کند و فقط آتشِ جهنّم است که وجودِ او را پُر می‌کند.

اما در این حدیث فرمود: «وَ مَا ضُرِبَ عَبْدٌ بِعُقُوبَهٍ أَعْظَمَ مِنْ قَسْوَهِ اَلْقَلْبِ»، خدای متعال بنده را با هیچ چوبی مانندِ قساوتِ قلب نزده است، قساوتِ قلب عذابِ الهی است، کیفرِ خدای متعال است، اینکه دلِ انسان نفوذناپذیر بشود و درِ دل بسته بشود و نورِ الهی بر این دل نتابد و محبّتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام در این دل نباشد و در برابرِ فقیر و مظلوم و مریض و در به در و افسرده هیچ عکس‌العملی نداشته باشد عذابِ خدای متعال است، همسایه‌ی او مقروض است و فراری است اما او هیچ کاری برای آن شخص نمی‌کند، فرزندِ جانِ همسایه به سرطان مبتلا شده است و پولِ خریدِ داروهای گران را ندارد اما این شخص اصلاً برای او کاری نمی‌کند، و امثالِ این‌ها… این عذابِ الهی است.

علّتِ حلال و حرام

بنده‌ای را که خدای متعال دوست داشته باشد تمامِ مقدّماتِ هدایت را برای او فراهم می‌کند، که در رأسِ آن نزولِ کتبِ آسمانی است، نسخه است، دفترچه‌ی راهنماست، کتابِ زندگی است، کتابِ سعادت است، آدرسِ بهشت است و تابلوهای ورودممنوع به جهنّم است که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «وَ اللَّهِ مَا مِنْ شَیْ‌ءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ أَمَرْتُکُمْ بِهِ»[۷]، هیچ چیزی نبود که مایه‌ی قربِ شما به خدای متعال باشد و شما را به خدای متعال نزدیک کند مگر اینکه من آن را به صورتِ دستور درآوردم.

این اوامری که در شرع آمده است، مثلِ اقامه‌ی نماز، پرداخت زکات، امر به معروف، نهی از منکر، احسان کردن، با صداقین باشید، ربا نخورید، زناء نکنید، غیبت نکنید، دروغ نگویید و … این مجموعه‌ی واجباتی که خدای متعال به عهده‌ی ما گذاشته است و محرّماتی که خدای متعال پرهیز از آن را از ما خواسته است نردبان است، انسان هر ترکِ گناهی که می‌کند یک درجه بالا می‌رود و به خدای متعال نزدیک می‌شود، و هر واجبی را که انسان قربه الی الله انجام می‌دهد یک پلّه بالا می‌رود و ارتقاء درجه پیدا می‌کند و خدای متعال به او رفعت می‌دهد و به اسماءحسنی الهی اتّصال پیدا می‌کند و به تدریج رنگِ خدای متعال را می‌گیرد، «صِبْغَهَ اللَّهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً»[۸].

خدای متعال انبیاء علیهم السلام را عینیّتِ دین قرار داده است، چون چیزی که در انسان تأثیرِ تمام دارد دیدنِ الگوست، قانون، اخلاق، شرع و همه‌ی این‌ها در آگاهی انسان به فنونِ زندگی ایفاء نقش می‌کنند ولی تا زمانی که انسان یک شخصِ کاملی را ندیده است دلِ او برای خوبی‌ها پر نمی‌زند، در روانشناسی قانونِ مُحاکات است که انسان الگوبرداری می‌کند، انسان کپی‌برداری می‌کند، انسان کسی را که دوست داشته باشد می‌خواهد کمالاتِ او را داشته باشد، انسان سعی می‌کند که کم نیاورد و مثلِ او باشد، لذا در روایاتِ ما هم تشبّه به خوبان مورد تشویق قرار گرفته است، «مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ»، ما پیغمبر نیستیم، ما امام نیستیم ولی اگر اخلاقِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را…

اهمیّتِ الگو

حال که ما حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را دوست داریم باید اخلاقِ ایشان دلِ ما را برده باشد و اخلاقِ نبوی داشته باشیم، «وَإِنَّکَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِیمٍ»[۹]، اخلاقِ وجودِ نازنینِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از همه‌‌ی عالَمِ امکان عظیم‌تر و بزرگ‌تر است، حلمِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، صبرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، شرحِ صدرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، گره‌گشاییِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، گره‌گشاییِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، صلابتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، اشدّاء علی الکفّار بودنِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، رحماء بینهم بودنِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، این‌ها برای ما نسخه‌ی نجات است، انسان به مکرمت‌های حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نگاه می‌کند، انسان به کرائمِ اخلاقیِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نگاه می‌کند و عاشقِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌شود و سعی می‌کند که به ایشان شبیه بشود، انسان نمازی بخواند که بویِ نمازِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بدهد، نمازِ هیچ کسی به نمازِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نمی‌رسد ولی از قماشِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باشد، نور نور است منتها لامپ‌ها همه در یک درجه نیستند، نمازِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نورِ مطلق است، نمازِ ما هم نوری داشته باشد، نمازِ خراب و نمازِ تاریک نباشد، «فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ * الَّذِینَ هُمْ یُرَاؤُونَ»[۱۰]، کسی که نمازِ او خشوع ندارد، دل به همراهِ او نیست، سهو است، غفلت است یا معاذالله ریاکار است و می‌خواهد نمازِ خود را به این و آن نشان بدهد، این نماز سراسر ظلمت است و هیچ نوری ندارد، نمازی که می‌خوانیم باید در خطّ نمازِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام باشد، کارهای دیگرمان هم باید همینطور باشد، در هیچ کارِ خیری اهلِ ریا و تزویر نباشیم، در خطّ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام باشیم، مثلاً ما لامپِ ۵۰درجه هستیم و او خورشیدِ عالَم است، نورِ عالَم است، «وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا»[۱۱]، این الگو در ساختنِ انسان، در جذبه‌های عرشیِ انسان، در شکوفاییِ انسان، در جوششِ درونیِ انسان نقش دارد.

لذا «لَوْلا الْحُجَّهُ لَسَاخَتِ الارْضُ بِاَهْلِهَا»[۱۲]، «إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ ۖ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ»[۱۳]، به نصّ صریحِ قرآن کریم هر قومی امام دارد، حجّت دارد، زمین هیچ زمانی خالی از حجّت نیست و این محبّتِ خدای متعال است که برای ما انسانِ کامل آفریده است و ما باید در هر زمانی به انسانِ کامل دل بدهیم و خودمان را در خطّ او قرار بدهیم و به دنبالِ او برویم، حال تا کجا؟ در حدّ خودمان، او در قلّه است و ما به درجاتِ پایین می‌رسیم ولی علوّ داریم و بالا می‌رویم و به خدای متعال نزدیک می‌شویم و از هوا دور می‌شویم و نور می‌گیریم و تاریکی‌های ما از بین می‌رود.

این انبیاء علیهم السلام که حجّتِ ظاهری هستند و عقلِ بیرون از وجودِ ما هستند، این بزرگواران «وَ یُثیرُوا لَهُم دَفائِنَ العُقول»[۱۴]، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌آیند و این عقلِ درونیِ ما را اکتشاف می‌کنند، همانطور که مهندسِ معدن‌شناس معدن را کشف می‌کند در وجودِ ما هم یک عقل نیست و «دَفائنِ عقول» است، عقلِ کل هست و جنود دارد، قشون دارد، این قشونِ عقل به دستِ انبیاء علیهم السلام به ما معرّفی می‌شود و گفته می‌شود آنچه در درونِ خود هست از بیگانه تمنّا نکن، خودت را بشناس، گوهرهای وجودِ خودت را اکتشاف کن، این ثروتِ درونی را برای خودت سرمایه قرار بده و با نورِ عقل راهِ شرع را تعقیب کن تا برای تو رؤیت حاصل بشود، کشف حاصل بشود، شهود حاصل بشود، انبیاء علیهم السلام عقل را کشف می‌کنند، به عقل آدرس می‌دهند، وقتی عقل با آدرسِ شرع برود به یقین می‌رسد و یقین درجه‌ای است که امامِ معصوم علیه السلام فرمودند که هیچ چیزی مانندِ یقین کمیاب نیست، یقین کبریتِ أحمر است که باید جستجو کرد تا به آن رسید.

درجاتِ یقین

یقین درجات دارد، درجه‌ی اولِ آن «علم الیقین» است، «کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ»[۱۵]، این «علم الیقین» است، «علم الیقین» یعنی انسان دودِ آتش را می‌بیند ولی اثرِ آن را می‌بیند.

وقتی بالاتر برود به «عین الیقین» می‌رسد، یعنی خودِ آتش را می‌بیند.

اگر رتبه‌ی او کمی بالاتر برود به «حقّ الیقین» می‌رسد، یعنی حرارتِ آتش در وجودِ خودِ او ملموس است، انسان احاطه پیدا می‌کند، احاطه‌ی وجودی به این حقیقت پیدا می‌کند.

در این زمینه یکی دو آیه تقدیم می‌کنم، یکی همین آیه‌ی کریمه‌ی «ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ»[۱۶]، این آیه خیلی واضح است، یقین مسئله‌ی دانستن نیست، مسئله‌ی دیدن است، این اولین مرتبه‌ی یقین است.

اگر کسی جهنّم را ببیند آیا جرأت می‌کند کارِ خلاف کند؟ آیا اگر کسی بهشت را ببیند می‌تواند از بهشت دل بکند؟ امکان ندارد، چون ندیده‌ایم گرفتارِ زرق و برقِ دنیا هستیم.

حضرت موسی بن جعفر علیه السلام و زنِ فریبکار

حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه گرفتارِ ظلمِ هارونِ ملعون بودند، ایشان را در زندانِ سختی محبوس کرده بودند، از نظرِ جسمی به زندان و سیاه‌چال و اذیّت‌ها اکتفاء نکردند، یک زنِ تن‌نازِ دلربای فریبکاری که می‌دانست مردها را چطور به خود جذب کند را به زندان فرستادند، حضرت موسی بن جعفر علیه السلام هم تنها بودند، آن‌ها این زن را نزدِ حضرت فرستادند که ایشان را وسوسه کند و برای حضرت یک پرونده‌ای درست کنند، این‌ها که عصمت نمی‌فهمیدند، این‌ها که امامت نمی‌فهمیدند، گفتند شاید بتوانند یک پرونده‌ی اخلاقی برای حضرت موسی بن جعفر علیه السلام بسازند، این زن رفت و از هر طرف که خواست وسوسه‌ای ایجاد کند و حضرت را به خود متوجه کند دید انگار نه انگار! حضرت موسی بن جعفر علیه السلام گویا یک سنگ یا یک دیوار یا یک میمون یا یک درّنده‌ای را در کنارِ خود می‌بینند و هیچ اعتنائی به او نمی‌کنند، این زن که خود را خیلی به آب و آتش زد و دید که حضرت هیچ توجّهی به او ندارند…

حضرت موسی بن جعفر علیه السلام دستِ خود را اینطور کردند (اشاره) و فرمودند نگاه کن، نگاه کرد و دید چه قصرهایی! چه حوری‌هایی در آنجاست! حضرت فرمودند: این‌ها در اختیارِ من هستند، آیا من بخواهم به تو نگاه کنم؟

حضرت چون دیده‌اند و رسیده‌اند… اینجا در مقایسه‌ی با بهشت هیچ لذّتی ندارد، اینجا هیچ زیبایی در برابرِ زیبایی‌های بهشت اصلاً حساب نمی‌شود، مثلِ این است که شما یک شمع در مقابلِ آفتاب بگذارید و بخواهید خودتان را به رُخِ آفتاب بکشید، این اصلاً خجالت دارد، یک شمع و آفتاب؟ اصلاً چه نسبتی دارند؟ تازه این تعبیر رسّا نیست، بهشت یک عالمی است، ان شاء الله خدای متعال برای ما قسمت کند، تا زمانی که انسان نرود… حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم فرموده است: «ما لا عَینٌ رَأتْ،ولا اذُنٌ سَمِعتْ،ولا خَطَرَ على قَلبِ بَشرٍ»[۱۷]، نه چشمی دیده است، نه گوشی شنیده است و نه به قلبِ کسی خطور کرده است! نعمت‌های بهشت نعمت‌های بی‌نهایت است، لذّتِ آن بی‌نهایت است، زیباییِ آن بی‌نهایت است، محبّتِ آن بی‌نهایت است، هیچ چیز در آنجا محدود نیست، آنجا رنگِ خدای متعال است، آنجا اسماء الله است.

لذا یک چیزهایی هست که هیچ وقت به ذهنِ انسان خطور نکرده است.

خدای متعال فرموده است انسانی که به «علم الیقین» رسید «جَحیم» را می‌بیند، اما جنّت به طریقِ اولی است، چرا؟ برای اینکه جَحیم تاریک است، ظلماتِ فوقِ ظلمات است، اگر دیدِ کسی آنقدر قوی هست که ظلمت را می‌بیند نور را به طریقِ اولی می‌بیند.

لذا نفرموده است «لَتَرَوُنَّ الجَنَّه»، جنّه نور است و دیدنِ آن هنر نیست، دیدنِ «جَحیم» مهم است، اینکه انسان در تاریکیِ محض حقایقِ آنجا را ببیند هنر است.

نکاتی در موردِ جوانان و شغل

اما خدای متعال در مورد «حقّ الیقین» هم در سوره مبارکه واقعه…

شب‌ها این سوره مبارکه واقعه را بخوانید، در این شرایطِ سختیِ معیشت و گرانی‌ها و بی‌ارزش شدنِ پول‌ها و تورّم خیلی به دنیا تکیه نکنیم، درها بسته است، الآن یک جوانی در کنارِ ما نشسته بود و می‌گفت می‌خواهم یک تولیدی بزنم، اما بانک‌ها انسان را بدبخت می‌کنند، مگر به تولید کمک می‌کنند؟ بانک‌ها تولید را ورشکسته می‌کنند، این جوان از من چاره‌جویی می‌کرد که ما چه کاری کنیم؟ ما جوان هستیم و می‌خواهیم یک کارِ تولیدی انجام بدهیم، گفتم برو فکر کن و هر کجا که دیدی حرف و قلمِ من برای تو اثر دارد بیا و بگو تا ان شاء الله من هم از آبروی خود برای تو مایه می‌گذارم.

چه کنیم؟ اولاً کار را در اداره جستجو نکنیم؛ امام صادق علیه السلام به یک شخصی فرمودند: تو برو و بساط کن، همینقدر که بیکار نمانی کافی است، خدای متعال جوانِ بیکار را دوست نمی‌دارد، باید یک سرگرمی داشته باشد، انسانِ بیکار طعمه‌ی شیطان است، انسان وقتی بیکار شد شیطان نمی‌گذارد که تنها بماند و به سراغِ او می‌آید و او را وسوسه می‌کند و به گناه می‌کشاند و اگر اهلِ گناه هم نباشد او را افسرده می‌کند، او را عصبی می‌کند، بیکاری عصبیّت می‌آورد، بیماریِ روانی ایجاد می‌کند، هم رضای خدای متعال نیست و هم مخالفِ حکمِ عقل است، انسان باید بیکار نباشد، ولو اینکه بساط کند، ولو اینکه برود و کارگری کند، ولو اینکه برود و در باغ کار کند، امروز برای کار کارگر از شهر به ده می‌برند، ببینید کار به کجا رسیده است، از شهر نان می‌خرند و برای ده می‌برند، در بعضی از مناطق برای ده‌ها از شهر آب می‌برند! یعنی برکت رفته است! اصلاً اوضاع تغییر کرده است.

این است که «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ»[۱۸]، چون فساد زیاد شده است جهان را پُر کرده است و برکت رفته است، «وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنکًا»[۱۹]، یکی برای اینکه مبغوضِ خدای متعال نشود یک سرگرمی و یک کاری… همه چیزِ کار افتخار است.

وجود نازنینِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام آب‌کشی می‌کردند، زراعت می‌کردند، بیل می‌زدند، گاهی هم برای دیگران کارگری می‌کردند، این که عیب نیست.

انسان به دنبالِ اداره بگردد و آنجا بی‌کاری بکشد و حقوق بگیرد! کجای مملکت اینطور و با این روحیه و با این فرهنگ آباد می‌شود؟ هر کسی باید یک کاری داشته باشد، ولو یک کارگاهِ کوچک، ولو قالی‌بافی در خانه، دیگر از این کارها که می‌شود انجام داد، از این کارهای دست‌فروشی گرفته است تا کارگری، اگر هیچ جایی کاری پیدا نکرد به مسجد برود و به این خادمِ مسجد کمک کند و مسجد را نظافت کند، برود به این رفتگرها که زحمت می‌کشند و زحمتِ آن‌ها خیلی هم ارزشمند است، این بزرگواران چقدر نقش دارند، اگر این رفتگرها دو روز کارِ خود را رها کنند شهر می‌گندد و انسان نمی‌تواند در این شهر زندگی کند، برود به این‌ها کمک کند، قربهً الی الله کمک کند، روزی را خدای متعال می‌دهد، به شرطِ اینکه انسان با خدا باشد، به شرطِ اینکه انسان بندگی کند.

این جزوِ آیاتِ خیلی روشن و شفافِ قرآن کریم است که رزق در آسمان است و به دستِ خدای متعال است، توکل کنیم، اعتماد کنیم، به دنبالِ درآمد و پولِ زیاد نباشیم، به دنبالِ تولید باشیم، به دنبالِ کمکِ به یکدیگر باشیم، به دنبالِ جلبِ رضای خدای متعال باشیم.

حق الیقین

در کنارِ این‌ها یک چیزهایی برای انسان وسعتِ رزق می‌آورد، یکی خواندنِ سوره‌ی مبارکه‌ی واقعه است که در آن آیه‌ی آخر می‌فرماید: «فَلَوْلا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ ﴿٨٣ وَأَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ ﴿٨۴ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَلَکِنْ لا تُبْصِرُونَ ﴿٨۵ فَلَوْلا إِنْ کُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ ﴿٨۶ تَرْجِعُونَهَا إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿٨٧ فَأَمَّا إِنْ کَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ ﴿٨٨ فَرَوْحٌ وَرَیْحَانٌ وَجَنَّهُ نَعِیمٍ ﴿٨٩ وَأَمَّا إِنْ کَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْیَمِینِ ﴿٩٠ فَسَلامٌ لَکَ مِنْ أَصْحَابِ الْیَمِینِ ﴿٩١ وَأَمَّا إِنْ کَانَ مِنَ الْمُکَذِّبِینَ الضَّالِّینَ ﴿٩٢ فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ ﴿٩٣ وَتَصْلِیَهُ جَحِیمٍ ﴿٩۴ إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْیَقِینِ»[۲۰]، این حقّ الیقین است، حقّ الیقین بالاترین مرتبه‌ است.

برطرف کردنِ حجابِ دل

در قرآن کریم دو واژه هست که برای اهلِ آن کاشفِ خیلی از اسرار است، خدای متعال «تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ»[۲۱]، «لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»[۲۲]، این عالَمِ مُلک است، خدای متعال مالکِ مُلک است، «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ»[۲۳]، در کنارِ «مُلک» یک واژه‌ای هست که در سوره مبارکه «یس» و در سوره مبارکه «آل عمران» خدای متعال یاد کرده است، در سوره مبارکه «یس» «فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ»[۲۴]، در سوره مبارکه «آل عمران» فرمود: «وَکَذَٰلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ»[۲۵]، با این بحثِ ما تناسبِ خیلی آسان و دلپذیری دارد، «فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ»، خدایی که ملکوتِ همه چیز به دستِ اوست منزه است؛ و در موردِ امتیازی که خدای متعال به حضرت ابراهیم علیه السلام بعنوانِ امام داده است فرمود: «وَکَذَٰلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ».

ملکوت حقیقتِ هر چیزی است، باطنِ هر چیزی است، مرتبه‌ی هر چیزی است که این ظاهر قائم به آن باطن است، چشمِ ملکوتیِ کسانی که باز است برزخِ انسان را می‌بینند، صورتِ برزخیِ انسان را می‌بینند، یعنی خدای متعال غیر از این چشم یک چشمِ دیگری به آن‌ها داده است، لذا افرادی که در قیامت بصورتِ وحشی محشور می‌شوند، بصورتِ حیوان محشور می‌شوند، این افرادی که خدای متعال ملکوت را در اختیارِ آن‌ها قرار داده است و روزنه‌ای برای دلِ آن‌ها باز کرده است همینجا آ‌ن‌ها را بصورتِ حیوان می‌بینند که هم در جریان مرحوم آقا شیخ حسنعلی نخودکی اعلی الله مقامه الشّریف که سه شبانه‌روز گرسنگی می‌کشند، روزها روزه بوده‌اند و نزدیکِ افطار هم افطارِ خود را صدقه می‌دادند تا به آن سختی‌ای که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و دودمانِ ایشان با سه روز چشیده‌اند تأسّی کند و آن تشابه را به آن‌ها پیدا کند، روز سوم ضعف بیداد می‌کند و زمانی که می‌خواستند از باب طبرسیِ صحن امام رضا علیه السلام خارج بشوند بیهوش می‌شوند و می‌افتند، همانجایی که الآن قبرِ شریفِ ایشان آنجاست، گفته بود که در آن حال دیدم وجود مبارک امام رضا علیه السلام در جلوی باب طبرسی جلوس فرموده‌اند، این زائرین که می‌آمدند به حرم وارد بشوند صورت‌های مختلفی داشتند، حیواناتِ مختلفی واردِ حرم می‌شدند و وجود مبارک حضرت رضا علیه السلام هم آن‌هایی که بصورتِ انسان بودند و هم آن‌هایی که بصورتِ حیواناتِ مختلف بودند را نوازش می‌کردند و با نوازش خوش‌آمد می‌گفتند و آن‌ها واردِ حرم مطهر می‌شدند.

و اشخاص دیگری هم مانند مرحوم آیت الله بهاءالدّینی رحمه الله تعالی علیه فرمودند ما از نفوسِ ناریّه اذیّت می‌شویم، ایشان جهنّمی‌ها را می‌شناختند و رنگِ ایشان از آن‌ها می‌پرید. به خدای متعال پناه می‌بریم.

این بندگی که انسان به وحی دل بدهد و سر بسپارد، با عقلِ خود لَج نکند، یک انسانِ معتاد با آن بدبختی آیا نمی‌فهمد که چقدر ضرر کرده است و چقدر آبروی او رفته است و چقدر مایه‌ی بی‌آبروییِ خانواده‌ی خود شده است؟ با عقلِ خود لَج می‌کند، خیلی از جوان‌ها با عقلِ خودشان لَج می‌کنند و کارهایی که نباید انجام بدهند را انجام می‌دهند و حرفِ پدر و مادر را گوش نمی‌کنند و ضرر هم می‌کنند، این یک حالتِ لجبازی است که نمی‌خواهند زیرِ بار بروند، این‌ها همیشه محجوب هستند که شبِ گذشته از دعای صباح خواندیم، «إِلَهِی قَلْبِی مَحْجُوبٌ، وَ نَفْسِی مَعْیُوبٌ، وَ عَقْلِی مَغْلُوبٌ»[۲۶]، حجاب برای دل است و شکست و پیروزی برای عقل است، غلبه‌ی عقل غلبه‌ی دین است، غلبه‌ی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، غلبه‌ی امام زمان ارواحنا فداه است، اما گناه حجاب است، وقتی آینه‌ی دل پرده‌دار شد دیگر اصلاً امام زمان ارواحنا فداه را نمی‌بیند، انسان با این چشم که… امام زمان ارواحنا فداه که همه جا وجود ندارند، اما صورتِ برزخیِ حضرت در همه جا هست، انسان تا چشمِ برزخی باز نکرده است و به مقامِ شهود نرسیده است و اهلِ کشف نشده است نمی‌تواند امام زمان ارواحنا فداه را ببیند، اگر بخواهد ببیند باید حجابِ دل را کنار بزند، حجابِ دل هم با مراقبه برطرف می‌شود.

روضه‌ی حضرت علی اصغر علیه السلام

صلّی الله علیکَ یا أباعبدالله و عَلی الأرواحَ الّتی حَلّت بِفِنائِک…

مصیبتِ حضرت علی اصغر علیه السلام از أشدّ مصائب است، سیّد حیدر حلّی در به درِ امام زمان ارواحنا فداه بود، خیلی می‌گردد، به کوه‌ها سر می‌گذارد، به هر کجایی که احتمال می‌دهد که بشود حضرت را ببیند می‌رود، خسته می‌شود، می‌گوید من هم می‌روم و شکایتِ ایشان را به حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام می‌کنم، این محبّت یک طرفه است، دلِ من خون شده است ولی گویا امام زمان ارواحنا فداه مرا یاد نمی‌کند.

از حلّه بیرون می‌آید، در مسیرِ کربلا قرار می‌گیرد، می‌گوید دیدم یک مردِ سیّدی فرمود: سیّد حیدر! کجا می‌روی؟ گفتم: به کربلا می‌روم، فرمودند: اشعاری که بناست برای جدّ من حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام بخوانی را برای من بخوان، حواسِ من هم نبود که این شخص از کجا می‌داند، من که به کسی نگفته بودم من برای حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام گفته‌ام و در شعرِ خود گله‌ی امام زمان ارواحنا فداه را کرده‌ام، فرمود: شعرهای خودت را برای من بخوان، من شعرِ خود را خواندم تا به اینجا رسیدم:

أترى تجیء فجیعه                   بأمض من تلک الفجیعه

حیث الحسین على الثرى            خیل العدى طحنت ضلوعه

آقا جان! آیا منتظر هستید تا فاجعه‌ای بالاتر از این و تلخ‌تر از این اتّفاق بیفتد؟ چه حادثه‌ای؟ چه مصیبتی بالاتر از اینکه بدنِ مطهّرِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام زیرِ سُمِ اسب‌ها… استخوان‌ها خُرد شد…

دیدم حضرت در حالِ گریه کردن هستند، مصرعِ بعدی را خواندم:

ورضیعه بدم الورید                  مخضب فأطلب رضیعه

حرمله‌ی ملعون گلوی حضرت علی اصغر علیه السلام را با تیرِ سه‌شعبه برید… خونِ گلوی ایشان قنداقه‌ی ایشان را رنگین کرد…

وقتی به اینجا رسیدم حضرت آنچنان منقلب شدند که گویا حالِ ایشان اصلاً خوب نیست، فرمودند: سیّد حیدر! بس است دیگر!

شنیدن کی بود مانندِ دیدن…

آقا جانِ دل شکسته‌ی من! امامِ زمانِ من! طاقت نیاوردید مصیبتِ عموی شش‌ماهه‌ی شما را بخوانند، چه به سرِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام آمد! فرزندِ ایشان روی دستِ ایشان مانده بودند… حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام ایشان را آورده بودند که آب بدهند، حال گلوی ایشان بریده شده بود… حال حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام چطور این طفل را به مادرِ ایشان برگردانند؟

می‌گویند سخت‌ترین حال برای حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام همین بود، این قنداقه‌ی خونین رویِ دستِ ایشان مانده است، به طرفِ خیمه می‌آیند، می‌بینند حضرت رباب سلام الله علیها، حضرت زینب سلام الله علیها، عمّه‌ها مدام سر می‌کشند و منتظر هستند که بچّه سیراب برگردد… حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام خجالت می‌کشیدند و مسیرِ خود را تغییر می‌دادند…

از آسمان ندا آمد: دَعهُ یا حُسَین! حسین جان! فرزندِ خودت را به ما بسپر…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] روح المعانی، جلد ۲۷، صفحه ۲۵

[۳] سوره مبارکه شوری، آیه ۲۳ (ذَٰلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ ۗ قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَىٰ ۗ وَمَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ)

[۴] سوره مبارکه بقره، آیه ۷۴ (ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذَٰلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً ۚ وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَهِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ)

[۵] تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام، جلد ۱، صفحه ۲۹۶ (وَ قَالَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : إِنَّ لِلَّهِ عُقُوبَاتٍ فِی اَلْقُلُوبِ وَ اَلْأَبْدَانِ ضَنْکٌ فِی اَلْمَعِیشَهِ وَ وَهْنٌ فِی اَلْعِبَادَهِ وَ مَا ضُرِبَ عَبْدٌ بِعُقُوبَهٍ أَعْظَمَ مِنْ قَسْوَهِ اَلْقَلْبِ.)

[۶] سوره مبارکه تکاثر، آیات ۱ و ۲

[۷] بحارالانوار، جلد ۶۷، صفحه ۹۶ (یَا أَیُّهَا النَّاسُ وَ اللَّهِ مَا مِنْ شَیْ‌ءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ أَمَرْتُکُمْ بِهِ وَ مَا مِنْ شَیْ‌ءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ النَّارِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ إِلَّا وَ قَدْ نَهَیْتُکُمْ عَنْه‌)

[۸] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۳۸ (صِبْغَهَ اللَّهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً ۖ وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ)

[۹] سوره مبارکه قلم، آیه ۴

[۱۰] سوره مبارکه ماعون، آیات ۴ تا ۶

[۱۱] سوره مبارکه زمر، آیه ۶۹ (وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْکِتَابُ وَجِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ)

[۱۲] به این مضمون در اصول کافی کتاب الحجه ص ۱۷۷ـ۱۷۹ هفده روایت نقل شدهاست از جمله این روایت: لو لا ما علی الأرض منا لساخت باهلها: اگر از ما فردی در روی زمین نباشد، هر آینه زمین اهلش را فرو می‌برد.

[۱۳] سوره مبارکه رعد، آیه ۷ (وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَیْهِ آیَهٌ مِنْ رَبِّهِ ۗ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ ۖ وَلِکُلِّ قَوْمٍ هَادٍ)

[۱۴] خطبه ۱ نهج البلاغه

[۱۵] سوره مبارکه تکاثر، آیات ۵ و ۶

[۱۶] سوره مبارکه تکاثر، آیه ۷

[۱۷] کنزالعمّال، جلد ۱۵، صفحه ۷۷۸

[۱۸] سوره مبارکه روم، آیه ۴۱ (ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ)

[۱۹] سوره مبارکه طه، آیه ۱۲۴ (وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنکًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَىٰ)

[۲۰] سوره مبارکه واقعه، آیات ۸۳ تا ۹۵

[۲۱] سوره مبارکه ملک، آیه ۱ (تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ)

[۲۲] سوره مبارکه حدید، آیه ۲ (لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ یُحْیِی وَیُمِیتُ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ)

[۲۳] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۲۶ (قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَاءُ ۖ بِیَدِکَ الْخَیْرُ ۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ)

[۲۴] سوره مبارکه یس، آیه ۳۶

[۲۵] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۷۵

[۲۶] دعای صباح حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام