«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

پروردگار متعال برای هدایت بندگان خود همه‌ی امکانات را از خزائن غیب خود در اختیارِ این گروه قرار داده است.

حجّت باطنیِ باارزش

یک حجّتِ باطنی در وجودِ تک تکِ انسان‌ها به ودیعت گذاشته است و آن «عقل» است، عقل حجّتِ خداست، عقل چراغِ راهنماست، عقل معجزه را با سحر تمیز می‌دهد، اگر عقل نباشد انسان نمی‌تواند شیّاد را از هنرمند تشخیص بدهد، نمی‌تواند معجزه‌ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را با سحرِ ساحر یا شعبده‌ی شعبده‌باز تمیز بدهد.

عقل وسیله‌ی شناخت خداست، عقل وسیله شناخت پیغمبر خداست.

در حدیثی دارد که وقتی پروردگار علی حکیم حضرت آدم را آفرید، جبرئیل آمد، ملکی از ملائکه به محضر حضرت آمد و گفت: خداوند متعال سه تحفه در اختیار تو قرار داده است، باید یک مورد از این سه مورد را انتخاب کنی، یکی از آن‌ها عقل است، دوم دین است، سوم هم حیاء است.

توفیقی که از جانب خدای متعال برای حضرت آدم حاصل شد «حسن انتخاب» بود، ما قدم به قدم بر سرِ دو راهی هستیم، قدم به قدم شیطان بر سرِ راه ماست و خدای متعال هم ما را به خودش دعوت می‌کند. خدای متعال را انتخاب می‌کنیم یا هوا را؟ شیطان را انتخاب می‌کنیم یا رحمان را؟

لذا اگر انسان مراقبه داشته باشد حتّی یک نگاهِ او هم هدر نمی‌رود، نه اینکه با نگاه خودش آتش برای خود بخرد، بلکه نگاهِ بدونِ نیّت ندارد.

عظمت و تقوای امام خمینی رضوان الله تعالی علیه

مرحوم آیت الله آقای بهجت روحی فداه خیلی عظمت داشتند، امام خمینی رضوان الله تعالی علیه به ایشان عقیده داشت، محبّت داشت، او هم به امام ارادت داشت، آقای بهجت نسبت به حضرت آقا اعتقاد داشت و هوای ایشان را داشت، این ولیّ خدا وقتی نگرانی نسبت به انقلاب پیش می‌آمد هشدار می‌داد و برای حضرت آقا پیام می‌فرستاد.

با یک واسطه نقل می‌کنم که ایشان گفته بودند من ارتحال امام را دیدم، با اینکه امام در تهران رحلت کردند، ولی آقای بهجت در قم بودند، فرموده بودند آمد و از جلوی من عبور کرد، من امام را در سنین مختلف از نزدیک دیده بودم، عکس‌های مختلفی هم از او به نظرم رسیده بود، ولی هیچگاه امام را به این زیبایی ندیده بودم، هنگام رفتن خیلی زیبا بود. نکته‌ی دوم اینکه متبسّم و خندان بود.

این دو حالت را، هم در اوج زیبایی و جمال بودند و هم اینکه در خوشحالی صرف بودند… گفت: چرا چنین نباشد؟ در حالی که در عمر خود حتّی یک کار برای غیرخدا انجام نداده است.

آقای بهاءالدّینی رضوان الله تعالی علیه می‌فرمودند… وقتی امام در برابرِ ابراز احساسات مردمی که اجتماع می‌کنند و به عشق ایشان جمع می‌شوند و ایشان می‌آیند و دستشان را بالا می‌کنند، نیّت می‌کنند، تشریفات نیست.

آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه کارشناس است، بر حسب نظر کارشناس، تمام حرکات فردی و سیاسی و اجتماعی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه با نیّت بوده است، نگاه امام خمینی رضوان الله تعالی علیه با نیّت بوده است، حرف امام خمینی رضوان الله تعالی علیه با نیّت بوده است، اگر به جایی رفته است برای خدا رفته است.

خود آقای بهجت هم همینطور بودند، یکی از دوستان ما که با آقای بهجت هم مراوده داشت گفت: من یک ذکر و برنامه‌ای از آقای بهجت رضوان الله تعالی علیه خواسته بودم، چند مرتبه مراجعه کردم، در نهایت آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف فرمودند: من در عمر خود کاری نمی‌کنم که نیّت خدا نداشته باشم. آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف هر کاری که کرده‌اند با نیّت تقرّب به خدای متعال انجام داده است.

امام خمینی رضوان الله تعالی علیه یک کار برای غیرخدا نکرده است، ولی آیا ما یک کار برای خدا انجام داده‌ایم؟ اگر خودمان پرونده‌یمان را بررسی کنیم، آیا به نمازهای خودمان اطمینان داریم که برای خدا باشد؟ خیلی از کارها انجام شده است ولی کدامیک از آن‌ها نمره دارد؟ کدامیک از آن‌ها صد در صد خالص برای خدا بوده است؟

ارزشِ اخلاص

لذا فرمودند: «الْعِلْمُ مَقْرُونٌ بِالْعَمَلِ»،[۲] در حدیث دیگری دارد که «النّاسُ کلُّهُمْ هالِکونَ الَّا الْعالِمونَ» همه‌ی مردم در معرض هلاکت هستند، مگر عالمان، «وَالْعالِمونَ هالِکونَ الَّا الْعامِلونَ» تمام عالمان در معرض هلاکت هستند، مگر عالمی که عامل هستند، «وَالْعامِلونَ هالِکونَ الَّا الُمخْلِصونَ» علمای با عمل هم در معرض سقوط و نابودی هستند، مگر اینکه علم و عمل و اخلاص داشته باشد، «وَ الُمخْلِصونَ عَلی خَطَرٍ عَظیمٍ» مخلصونی هم که بتوانند این اخلاص را نگه دارند خیلی قلیل هستند.

انسان یک کار را با اخلاص انجام می‌دهد اما بعد وسوسه می‌شود، اول عُجب می‌آید، بعد این کار را به رُخِ این و آن می‌کشد و ریا می‌کند، بعد به منّت می‌کشد، بعد هم از بین می‌رود.

این است که همه‌ی بزرگان ما از عالم آخرت وحشت داشتند که نکند با دست خالی برویم.

نقل داستانی از آیت الله العظمی آقای بروجردی اعلی الله مقامه الشّریف

مرحوم آقای بروجردی جزو بزرگان هستند، آقای بروجردی در میان مراجع شیعه جزو نقاط عطف هستند، هم از نظر مراتب فقاهت نوآوری داشتند و در اوج قلّه‌ی فقاهت بودند، و هم از نظر اخلاص و تقوا و شجاعت و شهامت… امام خمینی رضوان الله تعالی علیه یکی از کسانی بود که مرجعیّت آقای بروجردی را تبلیغ و تثبیت کرد، و هیچگاه هم تا زمانی که آقای بروجردی مرجع بودند… خیلی از جاها آقای بروجری سکوت کردند اما امام نمی‌پسندیدند، اما چون به ولایت فقیه اعتقاد داشتند هیچگاه به آقای بروجردی اعتراض نکرده‌اند و حرمت آقای بروجردی را حفظ کرده‌اند و از ایشان دفاع کرده است، این دیانت و تقوای امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بود.

آقای بروجردی هنگام وفاتشان، وقتی که علماء کنار بسترشان بودند، سخت اشک می‌ریختند، گریه‌ی ایشان گریه‌ی عادی نبوده است و گریه‌ی خیلی شدیدی می‌کردند، به ایشان عرض کردند که شما که عمرتان را در خدمت دین بودید، این حوزه‌های علمیّه را رونق دادید، مدرسه‌ها ساختید، مجتهدها تربیت کرده‌اید، تألیفات دارید، بیمارستان ساخته‌اید، به خارج از کشور سفیر فرستاده‌اید، شیعه را در دانشگاه الأزهر رسمیت بخشیدید، این همه آثار و برکات، چرا شما گریه می‌کنید؟

گریه‌ی آقای بروجردی اعلی الله مقامه الشّریف شدیدتر شده بود و فرموده بودند: «اخلص العمل فان الناقد بصیر بصیر و حصل الزاد فان الطریق طویل طویل»، بله! شما عملِ ما را می‌بینید ولی چه کسی بغیر از خدا می‌داند که چند عملِ ما خالص بوده است؟

خودِ آقای بروجردی هم به این کارهایی که می‌کرده است با نظرِ بدبینی نسبت به خودش نظر می‌کرده است و اعتماد ندارد.

این حرف‌هایی که عرض می‌کنم اقتضاء می‌کند که انسان دامان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را محکم بگیرد، ما نمی‌توانیم به اعمال خودمان تکیه کنیم، ولی کشتی نجات حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه انسان را عاقبت به خیر می‌کند، محبّت دروغ نمی‌شود.

ارزش محبّت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

یکی از علماء که بعد از حضرت امام دیگر با انقلاب فاصله گرفت، حاضر نشد با حضرت آقا هماهنگ باشد، بنده نام او را نمی‌برم، آقای قرائتی نقل می‌کردند که ایشان سکته کردند و از دنیا رفت، بعد از ساعاتی زنده شد و به دنیا آمد، ولی جان دادنِ او به قدری سخت بود که تمام رختخواب او خیس شده بود، گفته بود که ملائکه من را قبض روح کردند و تمام زندگی من را به مقابل چشمان من آوردند، گفتند چه کرده‌ای، من هر کاری که کرده بودم گفتم، امام جماعت بودم، عضو جامعه روحانیت بودم، مدارسی ساخته بودم که مثلاً بچه‌های مردم در دوران انقلاب «دینی» تربیت بشوند، منبرها رفته بودم، در جاهای مختلف در خدمت انقلاب بودم، هر چه را که عرض کردم گفتند نوشته نشده است، تمام کارهای انقلابی و فردی و اجتماعی و آخوندی خودم را نام بردم اما آن‌ها گفتند نوشته نشده است، بعد گفتند: آیا می‌خواهی اعمال خودت را ببینی؟ گفتم: بله! دیدم گناهان من را ردیف کرده‌اند و حتّی یک مورد هم از قلم نیفتاده است. دیدیم حسنات ما را قبول نکردند و گفتند نوشته نشده است، سیّئاتمان را هم کامل گفته‌اند، اینجا بود که یک فریادی کشیدم که در عمر خودم چنین فریادی نکشیده بودم، گفتم: یعنی محبّت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم دروغ است؟ از اوج استیصال و بیچارگی با همه‌ی وجودم داد زدم و گفتم: اگر عمل ندارم و اگر همه‌ی اعمال من قاطی داشته است، یعنی محبّت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم قاطی داشته است؟ گفتند: نه! این یک مورد درست است، من را برگرداندند.

این نشان می‌دهد که باید هم معرفت را تقویت کرد، هم محبّت را تقویت کرد.

نقل داستانی از حاج شیخ جعفر شوشتری اعلی الله مقامه الشّریف

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه که کشتی نجات هستند، برای اینکه نوعِ ما گرفتارانِ هوای نفس، که عمل خالص یا محال است، یا مشکل است که هیچ قاطی نداشته باشد، اینکه کاری را صد در صد برای خدا انجام داده باشیم خیلی مشکل است، ولی محبّت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای ما جای شبهه ندارد.

مرحوم آشیخ جعفر شوشتری اعلی الله مقامه الشّریف در میان منبری‌هایی که در طول تاریخ نفسِ کیمیااثر داشته‌اند، یک نفر این فقیهِ نامدار است که هم فقیه هستند و در اوج فقاهت هستند و صاحب نظر و صاحب فتوا هستند، و هم منبرِ ایشان در طول تاریخ کم‌نظیر است، اگر نگوییم بی‌نظیر است کم‌نظیر است.

ایشان تبلیغ را دوست داشته‌اند و منبر می‌رفتند و کتاب باز می‌کردند و برای مردم از روی کتاب روایت و تفسیر و مسئله‌ای می‌گفتند، اما منبر خیلی خوب درنمی‌آمد، به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه متوسّل شده بودند، در عالم رؤیا دیده بودند که صحنه‌ی عاشوراست و لشکر ابن زیاد در مقابل عده‌ی قلیلی تحت پرچم حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه صف‌بندی کرده‌اند و درگیری‌ها در حال شروع شدن است.

می‌گوید: من در عالم رؤیا بر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه وارد شدم، رفته بودم که حضرت را کمک کنم، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به حبیب بن مظاهر رو کردند و فرموده بودند: حبیب! شیخ جعفر میهمان ماست، از ایشان پذیرایی کن. حبیب عرضه داشت، یا اباعبدالله! در خیمه‌ها آب وجود ندارد، با چه چیزی پذیرایی کنم؟ فرموده بودند به او قاووت بده.

حبیب با دستور حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به من قاووت داد، وقتی بیدار شدم دیدم یک جوشش دیگری در وجود من هست، از آن به بعد منبرِ ایشان دیگر حکمِ مغناطیس را داشته است.

در یک منبری در آخر سال گفته بودند که خانه‌های خودتان را غبارزدایی می‌کنید، اما آیا نمی‌خواهید دل خودتان را بتکانید و شستشو بدهید؟

چندین نفر با همین یک جمله غش کرده بودند…

این حاج شیخ جعفر شوشتری کتابی به نام «خصائص الحسینیه» دارند. من این مطلب را از مرحوم آخوند ملاعلی همدانی شنیدم، ایشان می‌گفت که مرحوم آمیرزا باقر همدانی، از شاگردان مرحوم ملاحسینقلی همدانی، آن عارف بزرگ، آن چشمه‌ی زلال معرفت که این همه تشنگان را سیراب کرد، ایشان گفته بود که من حاج شیخ جعفر را در یکی از معابر نجف دیدم و تعارفاتی کردیم و گفتم: حاج شیخ! شنیده‌ام که شما کتاب در مورد حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌نویسید، نام آن را هم «خصائص الحسینیه» گذاشته‌اید، یعنی ویژگی‌های خاصّ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را جمع می‌کنید. حاج شیخ جعفر شوشتری گفته بودند که بله درست است، مرحوم آمیرزا باقر گفته بود: من معتقد هستم که یکی از ویژگی‌های حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این است که نوکری مانند حاج شیخ جعفر شوشتری دارد.

می‌گوید تا آمیرزا باقر این جمله را گفت چشم‌های حاج شیخ جعفر شوشتری از اشک پر شد، گفته بودند: حالا که شب است، کسی را به ادّعا به نوکری قبول نمی‌کنند، باید صبح قیامت بدمد تا معلوم شود چه کسی نوکر بوده است و چه کسی مدّعی بوده است.

به اعمال خودمان تکیه نکنیم

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کشتی نجات هستند، یکی از رموز سفینه النّجاه بودنِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این جاذبه‌ای است که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در دل‌ها ایجاد می‌کنند و محبّت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یقیناً منجی است.

ما که اعمالمان نواقص دارد باید راه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را بگیریم و دامان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را رها نکنیم تا این نگاهی که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به جناب زهیر کردند، یا نظری که به حرّ انداختند و او را به حرّ تبدیل کردند، از آن نگاه‌ها به ما هم کنند، ان شاء الله عاقبت به خیری ما تضمین می‌شود.

لذا این محفل و این مجلس که امشب در محضر شما توفیقِ صحبت داریم، بیشتر تذکّر به خودم هست. آخوند! عمر تو گذشت، دیگر فاصله‌ای با گور خودت نداری، به اعمال خودت تکیه نکن، به ظواهر خودت تکیه نکن، ولی به خدای متعال عرضه می‌دارم: عاجز هستم! همینقدر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را دوست دارم.

این محبّت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اکسیرِ اعظم است و با هیچ عبادتی قابل مقایسه نیست. لذا اگر محبّتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کنارِ آن اطاعت از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌آید.

«قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»،[۳] خداوند متعال می‌فرماید به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرماید: بگو اگر راست می‌گویید که خدای متعال را دوست می‌دارید به دنبالِ من بیایید، آدرسِ خدا نزد من است، مگر نمی‌خواهید نزد خدا بروید؟ مسلّماً پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آدرس خدا را می‌داند، «فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»، اما خودِ پیغمبر خدا هم حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را برای هدایت و آدرس دادن و جذبه… می‌فرمایند در یمین عرش الهی دیدم که نوشته بود «اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاه».

اگر کسی در دل خود ظلمت و تاریکی دارد باید با ارتباط حسینی در وجود او نور پیدا بشود، اگر در عمر خود اشتباه رفته است و حال می‌خواهد راه بیفتد باید به دنبال حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بیفتد.

رمزِ حقّانیتِ انقلابِ ما

رمز حقّانیتِ این انقلاب ما این است که انقلاب انقلابِ حسینی است، و امروز پرچم امام حسین علیه السلام زیر این آسمان در دست رهبر عزیز انقلاب است، اگر کسی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را دوست داشته باشد ولی با حضرت مسلم بن عقیل بجنگد، مسلماً دروغ می‌گوید، هر کسی که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را دوست دارد مسلماً نایبِ حضرت را کمک می‌کند.

اگر محبّت محبّتِ صادق نسبت به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه باشد، امروز این پرچم در دست هر کسی که هست، باید او را نصرت و یاری داد.

روضه و توسّل به حضرت قاسم بن الحسن سلام الله علیه

نوعاً در چنین شبی دل‌ها به یادگار امام حسن مجتبی صلوات الله علیه یعنی حضرت قاسم بن الحسن سلام الله علیه وصل می‌شود، که هم عشقِ ایشان برای ما آموزه‌ی عظیمی است، حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام برای نوجوان‌های ما الگوی برتر هستند، هم نحوه‌ی شهادت و مظلومیتِ حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام مظلومیتی مضاعف است، اصلاً مظلومیتِ خودِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه مضاعف است، فرزندانشان هم خیلی مظلوم هستند، شب گذشته روضه‌ی حضرت عبدالله علیه السلام را شنیدید، دستِ این طفلِ کوچک قطع شد، بعد هم روی سینه‌ی عموی خود بود که به ایشان رحم نکردند و سر ایشان را روی سینه‌ی عمو از تن جدا کردند…

اما علاقه‌ای که حضرت قاسم علیه السلام به عموی خود داشتند… حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شب عاشورا گشت می‌زدند که ببینند اصحاب ایشان و اهل بیت ایشان و خواهر ایشان و دختران ایشان در این شب آخری که زیر سایه‌ی امام حسین علیه السلام هستند چه عالمی دارند…

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دیدند همه‌ی بنی‌هاشم در خیمه‌ی حضرت اباالفضل العباس علیه السلام جمع هستند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ایستادند تا ببینند چه گفتگویی واقع می‌شود، دیدند حضرت اباالفضل العباس علیه السلام به این‌ها خطاب کردند: هر کسی که تا فردا بماند شهید می‌شود، و من اعلان می‌کنم که من می‌خواهم اولین قربانی امام حسین علیه السلام باشم…

جوان‌های بنی هاشم عرضه داشتند: شما علمدار هستید! شما فرمانده‌ی قشون هستید! شما تکیه‌گاهِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستید! باید بمانید و اول باید ما برویم…

حضرت علی اکبر علیه السلام گفتند: من اولین قربانی خواهم بود…

حضرت قاسم علیه السلام بلند شدند: عمو! تو علمدار هستی! پسرعمو! علی اکبر! داغ جوانی مانند تو برای عمو طاقت‌فرساست… اما من که پدر ندارم اولین قربانی عمویم خواهم بود…

اینجا دیگر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قدم در خیمه گذاشتند… قاسم عزیزم! چرا اینطور گفتی؟ عموی تو به جای پدرِ تو هست…

عرضه داشت: آیا من هم شهید می‌شوم؟ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: عزیز برادرم! بگو تا ببینم مرگ را چطور ارزیابی می‌کنی؟

عرضه داشت: «أحلَی مِنَ العَسَل»… عمو جان! قربانِ شما شدن برای من از عسل شیرین‌تر است…

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حضرت قاسم علیه السلام را به سینه چسباندند و فرمودند: آری! شما در لیست شهدا هستید… اما شیرخوارِ من هم جزوِ شهداست…

اما قاسم من! همه‌ی شما شهید می‌شوید، شهادتِ تو بعد از یک بلای عظیمی است…

این بلا این بود که حضرت قاسم علیه السلام جنگ نمایانی کردند، دورِ ایشان را احاطه کردند، وقتی حضرت قاسم علیه السلام از کثرت جراحات از روی اسب می‌افتادند عموی خویش را صدا زدند… «یَا عَمّاه»…

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مانند باز شکاری خودشان را باسرعت رساندند، وقتی رسیدند دیدند نانجیبی می‌خواهد سر از بدنِ حضرت قاسم علیه السلام جدا کند…

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حمله کردند، او فریاد برآورد و لشگر به کمک آمدند… حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه با این‌ها درگیر شدند… ناگهان دیدند که صدای ضعیف حضرت قاسم علیه السلام از زیرِ سُمِ اسب‌ها…

بعد مطهّر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بعد از شهادت زیر سُمِ اسب‌ها رفت… اما این یادگارِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه هنوز زنده بودند…

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آمدند و حضرت قاسم علیه السلام را بلند کردند و به سینه چسباندند… بلند بلند گریه می‌کرد و می‌فرمود: برای عموی تو گران است که عموی خودت را به کمک بخوانی و من نتوانم از تو دفاع کنم… یا بیایم ولی دیگر نافع نباشم…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم.

الا لعنت الله علی القوم الظّالمین.

دعا

خدایا! تو را به قلب شکسته‌ی امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و به انکسار حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در عزای حضرت قاسم علیه السلام و جوان‌هایشان قسم می‌دهیم، امام زمان ارواحنا فداه را برسان.

خدایا! این ویروس را ریشه‌کن بفرما.

خدایا! ویروسِ نفوذ را هم از این کشور ریشه‌کن بفرما.

خدایا! دولتِ ما را بدونِ نفوذی‌ها از مردم ما جدا نکن.

خدایا! مردم ما را در کنار دولت ما برای آباد کردنِ کشور کمک بفرما.

خدایا! سایه رهبر عزیزمان را مستدام بدار.

خدایا! امام، شهدا و گذشتگان را میهمان ویژه‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قرار بده.

خدایا! جوان‌های ما را به سامان برسان.

خدایا! عموم مریض‌ها، مریض‌های منظور را شفای عاجل مرحمت بفرما.

خدایا! ما را تابحال نگه داشتی، از این به بعد هم ما را به این کرونا مبتلا نکن.

خدایا! شکر سلامتی را به ما مرحمت بفرما.

ان شاء الله تا از نوای مداح عزیز استفاده کنید، مرحوم شاه‌آبادی فرموده بودند که نام حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اسم اعظم است، بگویید «یا حسین».


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] نهج البلاغه، حکمت ۳۶۶ (وَ قَالَ (علیه السلام): الْعِلْمُ مَقْرُونٌ بِالْعَمَلِ، فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ؛ وَ الْعِلْمُ یَهْتِفُ بِالْعَمَلِ، فَإِنْ أَجَابَهُ، وَ إِلَّا ارْتَحَلَ عَنْه.)

[۳] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۳۱ (قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ)