«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای تکاملِ نفوسِ مستعد و تزکیه‌ی قلوبِ آماده کلاس‌هایی را تأسیس کردند و درس‌های ماندگاری که در همه‌ی عاشوراها گروهی از این درس‌ها و از این ظرفیتِ پایان‌ناپذیر استفاده می‌کنند.

خودسازی

یکی مسئله‌ی «خودسازی» است.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه امشب این آیه را می‌خواندند: «مَّا کَانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَىٰ مَا أَنتُمْ عَلَیْهِ حَتَّىٰ یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ»[۲]. بنای خدای متعال بر این است که خبیث و طیّب را جدا کند، محک هم «حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه» است، هر کسی که در خط حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، در خط بندگیِ خدای متعال است، در خط امانت و صداقت است، در خط ایثار و خدمت است، در خط ترک گناه و تقواست، این شخص طیّب است، ولی کسی که زیرِ پرچمِ یزید و استکبار و کفّار و زورگویان و بی‌خداها هست خبیث است، و اگر خباثت وجودِ کسی را گرفته باشد دیگر ناله‌های حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و خطبه‌های حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و حتّی معجزاتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم در او اثر نمی‌کند.

پس دل‌های خود را پاک کنیم، کینه عاقبتِ خوبی ندارد، اگر از کسی بدی دیدی…

ان شاء الله خدای متعال امواتِ شما را رحمت کند، شبِ وفاتِ پدرم بود، یکی از دوستانِ روحانی تا صبح برای من روضه می‌خواند و همراهی می‌کرد، بعد به من گفت: فلانی! ای آسمان، ای زمین، ای دیوار، ای در، ای همه‌چیز، شاهد می‌گیرم هر کسی که حتّی به اندازه‌ی یک سرِ سوزن محبّتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را در دلِ خود دارد، هر حقّی که به گردنِ من دارد من بر او بخشیدم.

بخاطرِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه امشب دل‌ها را صاف و پاک کنید.

روحِ خبیث ظرفِ سوراخی است، هر چه هم که بارانِ رحمتِ حسینی بریزد چیزی در آن نمی‌ماند، این یک مسئله است.

چرا امر به معروف و نهی از منکر کنیم؟

مسئله‌ی دوم این است که اگر پاک هستیم انسانِ پاک نمی‌تواند جامعه را ناپاک ببیند، انسانِ سالم نمی‌تواند جامعه را مریض ببیند، انسانِ خوب نمی‌تواند بدی‌ها را ببیند و بی‌تفاوت باشد، خدای متعال به ما مأموریت داده است که بندگانِ او را با خودمان به بهشت ببریم، خدای متعال تنهایی را دوست ندارد.

حضرت داوود علی نبینا و آله و علیه السلام با خدای متعال خلوت کرد، خدای متعال به او فرمود: داوود! چرا با مردم قهر هستی؟ مردم را ترک کردم که با تو باشم، خدای متعال فرمود: من با تو نمی‌شوم مگر اینکه با مردم نزدِ من بیایی.

خدای متعال جمع را دوست دارد، خدای متعال این اجتماعات را دوست دارد، خدای متعال این کمک‌های جمعی را دوست دارد، این جهادِ جمعیِ هشت ساله بود که مملکت را اینطور سرافراز کرد، این هم نکته‌ی دوم.

امر به معروف و نهی از منکر در ابتدا باید نرم باشد

نکته‌ی سوم این است که در امر به معروف و نهی از منکر باید از جاهای نرم شروع کرد، ابتدا «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا»[۳]، حتّی حضرت موسی علی نبینا و آله و علیه السلام و برادرِ ایشان مأمور بودند که با فرعون هم با نرمش صحبت کنند، این اتمام حجّت است که از ابتدا نگویند که این‌ها انسان‌های بداخلاقی هستند، یا انسان‌های از خود راضی هستند. ادب و تواضع زینتی است که دل‌ها را شکار می‌کند، هیچ چیزی مانندِ ادب نیست، باید رعایتِ ادب کرد.

امر به معروفِ عملی

چهارم «امرِ به معروفِ عملی» است.

شخصی نزدِ امام صادق صلوات الله علیه آمد، جوانی است نصرانی، او نزدِ حضرت رسید و مسلمان شد، عرضه داشت: آقا جان! مادری دارم که پیر است ولی مسلمان نیست، من چه کنم؟ آیا با او غذا بخورم؟ حضرت یک سؤالی کردند و فرمودند: آیا گوشتِ خوک و خمر مصرف می‌کند؟ عرض کرد: نه! حضرت فرمودند: با او باش ولی حال که مسلمان شده‌ای باید او باور کند که اسلام «رحمت» و «خدمت» و «ادب» و «عاطفه» و «کرامت و ارزش» است. این شخص به منزل بازگشت و آنچنان با مادرِ خود مهربانی کرد و پروانه‌وار دورِ شمعِ مادرِ خویش می‌گشت، مادرِ پیرِ کم‌حوصله‌ای که معمولاً نِق می‌زد دید که این فرزندِ او چقدر تغییر کرده است! گفت: پسر! تو اینطور نبودی، چه شده است که تغییر کرده‌ای؟ عرض کرد: مادر! من مسلمان شده‌ام. مادر گفت: این نوع سفارشات برای پیغمبران است، آن کسی که تو را مسلمان کرده است آیا پیغمبر است؟ عرض کرد: نه! او وصی پیغمبر است.

امام صادق صلوات الله علیه هم به این پسر فرموده بودند که با مادرِ خود مهربانی کن و بعد خودم نمازِ او را می‌خوانم، شهادتین را با این خوش‌اخلاقی بر زبان جاری کرد و مسلمان شد، هنوز یک رکعت نماز نخوانده بود که حضرت عزرائیل جانِ او را گرفت و نمازِ او را هم امام صادق سلام الله علیه خواندند.

آن‌هایی که به عزای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌آیند وقتی به خانه برمی‌گردند، باید کسی که قبلاً او را دیده بود و حالا هم او را می‌بیند، باید ببیند که بوی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌آید، بوی مهربانیِ خاصّ حسینی می‌آید، اگر این مجالسِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ما را عوض نکند، همانطور که اسلام جوانِ نصرانی را عوض کرد، چرا ما که مسلمان هستیم عوض نمی‌شویم؟ آن کسی که تازه مسلمان است عوض می‌شود ولی ما که مسلمان هستیم چرا عوض نشویم؟

لذا فرمود: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»[۴]، کسانی که به شما بدبینی دارند و بدگوییِ شما را می‌کنند و بر علیه شما جَوسازی کرده‌اند، شما مقابله به مثل نکنید، «ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»، شما ببینید چطور می‌توانید دلِ او را شکار کنید، اگر شما از روی خوش‌اخلاقی سعه‌ی صدر برخورد کردید، «فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ»، آن کسی که بینِ تو و او عداوت بود… به دوستی که گرمی دارد و محبّتِ او داغِ داغ است «حمیم» می‌گویند، می‌گوید: آن کسی که خیلی با تو سرد بود، می‌توانی با محبّتِ خودت او را هم داغ کنی، «کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ»، گویا اصلاً عداوتی بینِ شما و او نبوده است. این هم یک نکته.

«جهالت» یکی از عواملِ نپذیرفتنِ امر به معروف و نهی از منکر

اما چه می‌شود که عدّه‌ای امر به معروف و نهی از منکر را نمی‌پذیرند؟

عللی مورد توجّه است؛ یکی «جهالت» است.

وجود نازنین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به خدای متعال عرضه می‌داشتند: «اَللَّهُمَّ اِهْدِ قَوْمِی فَإِنَّهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ»[۵]، خدایا! این‌ها نمی‌دانند که من می‌خواهم این‌ها را از بدبختی نجات بدهم، اگر می‌دانستند با منِ پیغمبر از درِ دشمنی وارد نمی‌شدند.

«تبلیغات» یکی از عواملِ نپذیرفتنِ امر به معروف و نهی از منکر

دوم «تبلیغات» است.

گاهی تبلیغات چهره‌های نازنینِ انقلابی را آنچنان خشن جلوه می‌دهند که می‌گویند اصلاً حرفِ او را نزن، کمااینکه بر علیهِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آنقدر جَوسازی کرده بودند که به جوان‌ها می‌گفتند که به اطرافِ او نروید که شما را سحر می‌کند و اعضای خانواده را از یکدیگر جدا می‌کند! به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم معاذالله تهمتِ سفیه و ساحر و… زدند، مرتّب تبلیغات می‌کردند که کسی مطلبی از ایشان نشنود.

در انقلابِ ما هم دستِ استعمار و شبکه‌های دشمن بعضی از چهره‌های بسیار نازنین و انقلابی و متدیّن را چنان با جَو تخریب کردند که عدّه‌ای همینطوری از آن‌ها اعراض کردند! شما در انتخابات‌ها هم دیدید دیگر! میلِ مردم را از کسانی که به درد بخور هستند با دو سه شعار برگرداندند. تبلیغات بر علیهِ چهره‌های مفید و پُربرکت و خوش‌سابقه و بی‌حاشیه باعث می‌شود که مردم از این‌ها محروم می‌شوند و از نورِ این‌ها استفاده نمی‌کنند.

«تعصّب» یکی از عواملِ نپذیرفتنِ امر به معروف و نهی از منکر

یک موردِ دیگر هم «تعصّب» است.

کسی که از یک گروه و باندی است، اگر دیگری به او بگوید که بالای چشمِ تو ابرو دارد، این حملِ بر مسئله‌ی جناحی می‌کند و خود را در یک حصارِ گرایشِ خاصّی زندانی کرده است و نفوذناپذیر است، در این محدوده است و از این محدوده هم خارج نمی‌شود.

لذا خطبه‌ی قاصعه‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در مقابله‌ی با تعصّباتِ جاهلی است و وجودِ مبارکِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه می‌فرمایند: این‌هایی که تعصّباتِ اقوامی و حزبی دارند… که قرآن کریم هم محکوم می‌کند و می‌فرماید: «کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ»[۶]، هر حزب و گروهی… بدیِ تحزّب و گرایش‌های سیاسی این است که بدی‌های گروهِ خود را توجیه می‌کنند، اما نسبت به امورِ مخالفینِ خود اینطور نیستند و حتّی خوبی‌های آن‌ها را بد جلوه می‌دهند، تعصّب ایجاد می‌کنند و و تعصّب هم انسان را اینطور گرفتار می‌کند.

بعد حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه می‌‌فرمایند که «فَعَدُوُّ اللّهِ إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِینَ»[۷]، دشمنِ خدای متعال که ابلیس است امامِ اهلِ تعصّب است.

این‌هایی که تعصّباتِ قومی دارند، این‌هایی که تعصّباتِ مکتبی دارند، خیلی از این‌ها که تشیّع را قبول نمی‌کنند فقط برای تعصّب است، وگرنه از نظرِ منطق اگر بیایند و مناظره کنند هیچ حرفی برای گفتن ندارند، ولی تعصّب اجازه نمی‌دهد که بیایند.

«حرام‌خوری» یکی از عواملِ نپذیرفتنِ امر به معروف و نهی از منکر

یک موردِ دیگر هم «حرام‌خوری» است.

حرام‌خوری باعث می‌شود که کسی نمی‌خواهد حتّی حرفِ حق را بشنود، و اگر هم شنید زیرِ بار نمی‌رود. که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه روز عاشورا این نکته را یادآوری فرمودند. حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای اتمام حجّت هر چیزی که ممکن بود در دلِ سختِ این‌ها اثر بگذارد و این‌ها به وسیله‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از جهنّم نجات پیدا کنند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای هیچ چیزی کم نگذاشتند، گاهی عمامه‌ی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بر سرِ خویش گذاشتند، ناقه‌ی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را سوار شدند، گاهی قرآن کریم را آوردند، گاهی حضرت علی اصغر سلام الله علیه را آوردند، این آوردنِ حضرت علی اصغر سلام الله علیه به صرفِ تشنگی نبود، یعنی تصادفی نبود، این موضوع جزوِ برنامه‌های هدایتی بود، این سناریوی عاشورا را خدای متعال نوشته بود و به انبیاء علیهم السلام اطّلاع داده بود، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گروهِ هدایتی و تبلیغی و نجات را ساخته بودند، این‌هایی که به کربلا آمدند همه کربلایی بودند، همه برنامه و نسخه داشتند، هیچ‌کدام اینطور نبودند که بی‌خبر باشند و ندانند که چه بر سرِ آن‌ها خواهد آمد، کوچک و بزرگ مأموریتِ ویژه داشتند، همه‌ی این بزرگواران با آگاهی و آزادی آمدند، خودشان انتخاب کردند و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه لیستِ آن‌ها را داشتند.

اینکه حضرت قاسم سلام الله علیه شبِ عاشورا به عموی خویش عرضه داشتند که آیا من هم شهید می‌شوم؟ برای این است که می‌داند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه لیستِ شهدا را دارند. کارِ همه‌ی کربلایی‌ها پیش‌بینی شده و برنامه‌ریزی شده بود، حضرت علی اصغر سلام الله علیه هم مأموریتِ ویژه داشتند.

بد نیست که این موضوع را هم بشنوید، دیروز یکی از دوستانِ اهلِ این وادی‌ها به من سر زد، ما یک همشهری داشتیم که ان شاء الله خدای متعال او را رحمت کند، او اهلِ باطن بود، عالِمِ اهلِ باطن بود، اهل الله او را خیلی قبول داشتند، پانزده روز در ماه مشهد بود، پانزده روز هم قم بود.

گفت: او به منزلِ ما آمد و من منزل نداشتم، گفت شش مرتبه سوره مبارکه یس را برای حضرت علی اصغر سلام الله علیه بخوان تو صاحبِ منزل خواهی شد. من این نسخه را اجراء کردم و خدای متعال به من خانه داد.

حال من این را گفتم، قبل از ظهر از مجلسی بیرون آمدم، یک خانمی جلوی مرا گرفت و گفت: فلانی! ما نمی‌توانیم خانه اجاره کنیم، اینطور شده است دیگر… من امروز چند مرتبه دامانِ حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه را گرفته‌ام، آن‌هایی که می‌توانند بیایند یک گروهی یا یک کاری… امروز یکی از مشکلات… باید مجالسِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در تمامِ امور برای مردم پناهگاه باشد، دولت و ملّت باید از این فضا استفاده کنند، امتحان است و بلا در پیش است، رحم کنید تا به شما رحم کنند.

صبح در یاد نداشتم که این نسخه را به آن بانو بگویم، ولی برای اینکه خدمتی به کسانی که در این محفل به عشقِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آمده‌اند کنم عرض می‌کنم، او گفت: من این شش مرتبه قرائتِ سوره مبارکه یس را به حضرت علی اصغر سلام الله علیه هدیه کردم و صاحبِ خانه شدم. ولی عجیب این است که می‌گفت: این مرحوم آقای گل‌محمدی به من گفت که من شش مرتبه قرائتِ سوره مبارکه یس را به حضرت علی اصغر سلام الله علیه هدیه کنم و من این کار را کردم و حضرت علی اصغر سلام الله علیه را در گهواره‌ی خودشان دیدم و این آیه را می‌خواندند: «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ»[۸].

این مراسم شیرخوارگان حسینی در اولین جمعه… می‌دانید که شعارشان این است که حضرت علی اصغر سلام الله علیه مسیحِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، این حرف جدید است، ولی این حرفی که نقل می‌کنم برای چهل سالِ قبل است، مرحوم آقای گل‌محمدی گفته بود که حضرت علی اصغر سلام الله علیه را در گهواره‌ی خودشان دیدم که این آیه را می‌خواند که قرآن کریم از حضرت مسیح علی نبیّنا و آله و علیه السلام نقل می‌کند که وقتی متولد شد و مردم به حضرت مریم سلام الله علیها حمله کردند و به ایشان تهمتِ ناروا می‌زدند و ایشان هم که قدرتِ دفاعی نداشتند، اصلاً چه کسی از ایشان باور می‌کرد؟ حضرت مریم سلام الله علیها به این طفل اشاره کردند و این طفلِ تازه متولد شده با سخن گفتنِ خود هم تیرِ تهمت‌ها را رفع می‌کرد و پاکیِ مادرِ خویش را تثبیت کرد و هم نبوّتِ خود را، «قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا».

بنابراین حضرت علی اصغر سلام الله علیه از این کودکانِ عادی نبوده‌اند که تشنگی باعث شده باشد حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ناچار بشوند تا ایشان را بیاورند، اینطور نبوده است، حضرت علی اصغر سلام الله علیها… در این گزارش نقل شده است که وقتی تیرِ حرمله گلوی حضرت علی اصغر سلام الله علیه را ذبح کرد یک نگاهی به صورتِ پدر کردند و یک لبخندی زدند، این همان شعارِ پدرشان در گودیِ قتلگاه بود که «إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ»، حضرت علی اصغر سلام الله علیه با رضایت رفتند، با تبسّم رفتند، مسئولیت و مأموریت و رسالتِ خود را به نحو احسن انجام دادند.

این هم یک نکته که حواسِ ما باشد غذای حرام باعث می‌شود… حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اتمام حجّت کردند ولی کسی هدایت نشد، نه تنها از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حرف نشنیدند بلکه شروع کردند به هلهله کردن که اصلاً صدای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه معلوم نباشد، کف می‌زدند، هو می‌کردند…

آنجا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این هشدار را به ما داده‌اند، حرام‌خوری خیلی بد است، انسان را بدبخت می‌کند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: آیا می‌دانید چرا نمی‌خواهید حرفِ مرا بشنوید؟ برای اینکه شکم‌های شما از حرام پُر شده است.

غذای حرام انسان را از شهدا و انقلاب و امامت و ولایت و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بیزار می‌کند و خیلی خطرناک است.

لذا خمسِ خود را بدهیم، مالِ وقف نخوریم، مالِ یتیم نخوریم، مالِ همسایه نخوریم، گاهی یک لقمه انسان را مسخ می‌کند. بایستی از گناه هم بترسیم، معلوم نیست کدام گناه انسان را عاقبت به شر می‌کند، منطقه‌ی گناه منطقه‌ی مین است، گاهی پا روی یک مین می‌رود و منفجر می‌شود. فرمود: خدای متعال غضبِ خود را در این گناهان مخفی کرده است، اینکه کدام گناه است را نمی‌دانیم.

عللِ مهلت گرفتنِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از دشمنان در شب عاشورا

اما امشب که شبِ عاشوراست، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای کانونِ عاشقان برنامه و نسخه داده‌اند، امروز محاصره شدید شد، امروز شمر بن ذی الجوشن حرامزاده‌ی به تمام معنا فرمانی قتل را از ابن زیاد ملعون گرفت و معاصره تمام‌عیار شد و دیگر راهِ مفرّی برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه باقی نماند، بیابان پُر از گرگ بود، دورِ خیامِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اردوی نظامی بود، همه دندان تیز می‌کردند و پنجه‌های خود را آماده می‌کردند که ابدانِ طاهرِ شهدای کربلا و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را قطعه قطعه کنند، و این‌ها بر اساسِ فرمانی که از ابن زیاد گرفته بودند بنا بود امروز عصر کار را تمام کنند.

حضرت زینب کبری سلام الله علیها دیدبان بودند، رسالتِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها همترازِ رسالتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بود، دنیا نمی‌تواند مقامِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها را مشخص کند، حضرت زینب کبری سلام الله علیها جلوه‌ی کاملِ خدای متعال هستند، حضرت زینب کبری سلام الله علیها عالمه غیر معلّمه هستند، حضرت زینب کبری سلام الله علیها مظهرِ اسمِ اعظمِ خدای متعال هستند، حضرت زینب کبری سلام الله علیها عصمتِ صغری هستند ولی باطنِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عصمتِ کبری است، حضرت زینب کبری سلام الله علیها جزوِ عناصرِ محیّرالعقولِ تاریخ بشر هستند، خیلی عجیب است، حضرت زینب کبری سلام الله علیها اصلاً حواس‌پرتی ندارند، یک بانو هستند، در بیابانی گیر افتاده‌اند که گرگ‌ها دور تا دور ایشان جمع شده‌اند.

حضرت زینب کبری سلام الله علیها به خدمتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه رسیدند، گزارش دادند که من این نقل و انتقالات را که می‌بینم گویا این‌ها این آمادگی را دارند که به خیمه‌ها حمله کنند. حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه را صدا زدند، حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه همراه با زهیر و حبیب بن مظاهر مأمور شدند تا بروند که از این‌ها بپرسند که می‌خواهید چه کنید؟ این سه بزرگوار مقابلِ لشکر آمدند و حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه با این‌ها سخن گفتند و این‌ها هم خیلی صریح گفتند که یا بیعت می‌کنید و یا جنگی می‌کنیم که کمترین اثرِ آن جدا شدنِ سرها از بدن خواهد بود. حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه به زهیر و حبیب فرمودند که شما لشکر را مشغول کنید تا من دستور از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بگیرم و برگردم.

حضرت اباالفضل العباس صلوات الله علیه به محضرِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آمدند و اظهاراتِ این‌ها را منعکس کردند. حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: ببین آیا امشب را به ما مهلت می‌دهند؟

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای چه چیزی مهلت گرفتند؟ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یک نسخه‌ی درمانِ همه‌جانبه‌ای را برای شما عاشقان پیچیده‌اند که قرن‌هاست کسانی که به این نسخه عمل کرده‌اند یقین بدانید جزوِ اولیای الهی شده‌اند.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: من می‌خواهم امشب برای آخرین مرتبه با عشق‌های خودم وداع کنم. خدایا! تو می‌دانی… حال امام حسین علیه السلام که تشنه‌ی شهادت هستند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در مکه اعلان نمودند که آن مقدار که یعقوب برای یوسف اشک می‌ریخت و دلتنگی می‌کرد، من برای ملاقاتِ مادرم و پدرم و جدّ خود تشنه هستم. حال همین حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه که عاشقِ شهادت هستند امشب می‌خواهند برای شما کلاس تشکیل بدهند و شما این کلاس‌ها را استمرار ببخشید.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: خدایا! خودت می‌دانی که من به نماز عشق می‌ورزم، می‌خواهم یک شبِ دیگر هم با نمازِ خود وداع کنم.

بدانید که این نماز خیرالعمل است، نمازِ اول وقت موجبِ عاقبت به خیری است. مرحوم آمیرزا علی آقای قاضی اعلی الله مقامه الشّریف استادِ آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف فرموده بودند که اگر نماز اول وقت خواندید و درست نشدید به من لعن کنید.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه امشب برای تجلیل و تعظیمِ نماز و شیرین کردنِ نماز برای عزادارانِ خویش مهلت گرفته‌اند که این نماز را احترامِ کامل کنند.

دوم «دعا» است. اگر دعای ما مانندِ قومی که بنا بود گرفتارِ عذابِ الهی بشود، یعنی قوم یونس، علائمِ عذاب نازل شده بود، پیغمبر وعده داده بود، پیغمبر نفرین کرده بود، نفرینِ پیغمبر قبول شده بود و عذابِ الهی خود را نشان داد، اما در بینِ این مردم یک عالِمی پیدا شد و گفت: خدا دل‌های شکسته را قبول می‌کند، بیایید همه در مقامِ مناجات باشیم. همه را به بیابان کشاند، آن ناله‌ها و ضجّه‌ها و دعاها عذابِ قطعی را برطرف کرد.

آیا نمی‌توانید شبِ عاشورا شرّ این ویروس را با توسّل به حضرت علی اصغر سلام الله علیه دفع کنید؟

دعا عبادت است، نگویید که دعای من مستجاب نمی‌شود، گاهی علّتِ این مستجاب نشدن این است که خدای متعال شما را دوست دارد، خدای متعال به یک عدّه‌ای اصلاً اجازه نمی‌دهد که «یا الله» بگویند، اصلاً سرشان درد نمی‌کند، اصلاً مشکلی احساس نمی‌کنند که با خدای متعال کاری داشته باشند، خدای متعال هم با آن‌ها کاری ندارد، انسانِ جهنّمی است و خدای متعال او را رها کرده است تا هر کاری که دوست دارد انجام بدهد، ولی من و شما همینکه کارِ خلافی کنیم فوری خدای متعال یک دردی به ما می‌دهد تا بیاییم و در بزنیم، «فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا»[۹]، دعا مستجاب بشود یا نشود، دعا سیمِ وصلِ شماست، خدای متعال را صدا بزنید، «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَٰنَ»[۱۰]، خدای متعال می‌فرماید که بگو «یا الله» و «یا رحمن»، «أَیًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ»، «اَلدُّعَاءَ یَرُدُّ اَلْبَلاَءَ»[۱۱]، نماز «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ»[۱۲]، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه همه‌ی این‌ها را بعنوانِ «پناهگاه» به شما معرّفی می‌کنند، نماز در بلاها «تکیه‌گاه» است، به نماز پناه ببرید، «دعا» کشتیِ نجاتِ شما از طوفان‌هاست، از دعا غفلت نکنید.

سوم: «استغفار».

امام صادق صلوات الله علیه زیبایی‌های عالَم را رقم زده‌اند، فرمودند: حیاء خیلی زیباست، جزوِ زیبایی‌های زندگیِ بشر است و بی‌حیائی جزوِ زشتی‌ها و پلیدی‌ها و پلشتی‌های زندگی است که زندگی را زشت و تلخ می‌کند، حضرت فرمودند که حیاء برای همه زیباست اما برای زن‌ها زیباتر است. فرمودند: سخاوت برای همه زیباست اما برای انسان‌های متمکّن زیباتر است، فرمودند: بی‌تعلّقی به دنیا برای همه زیباست، هر کسی که به دنیا وابستگی ندارد و نسبت به دنیا بی‌علاقه است انسانِ زیبایی است دلِ زیبایی دارد ولی برای عالِم خیلی زیباتر است، بعد فرمودند: توبه خیلی زیباست اما برای جوان زیباتر است.

اگر امشب جوان بیاید و دامان حضرت علی اکبر صلوات الله علیه را بگیرد و بگوید من نبودم وگرنه پیشمرگِ شما می‌شدم… ای جوانِ شبیهِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم! امشب می‌خواهم توبه کنم، شما مرا زیبا کنید، مرا نزدِ امام زمان ارواحنا فداه زیبا کنید، من زشت هستم و حضرت مرا نگاه نمی‌کنند، امشب آمده‌ام که بخاطرِ گریه‌های بر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه زیبا بشوم، استغفار، استغفار…

یکی هم «تلاوت قرآن کریم» است.

«فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنْهُ»[۱۳]، با قرآن کریم صفا کنید، والله اگر یک چلّه ترکِ گناه داشته باشید، بعد لذّتی که از تلاوتِ قرآن کریم می‌برید، لذّتی که از نماز می‌برید، عشقی که با دعا و استغفار دارید با هیچ لذّتی از لذایذِ مادّی قابل قیاس نیست. این‌ها لذائذِ روحی و ملکوتی است.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه امشب این چهار برنامه را برای شما بعنوانِ کلاسِ شبِ عاشورا قرار داده‌اند، ان شاء الله از یک جایی شروع کنید.

روضه

امام زین العابدین صلوات الله علیه می‌فرمایند که من مریض بودم… خدای متعال حضرت سجّاد صلوات الله علیه را در سنگرِ بیماری نگه داشتند، چون در غیر از این صورت حجّت قطع می‌شد و عالَم نابود می‌شد، باید آن شب بیمار می‌بودند… امام سجّاد سلام الله علیه می‌فرمایند که من آن شب مریض بودم، عمّه‌ی مهربانم از من پرستاری می‌کردند و کنارِ من بودند و مرا تنها نمی‌گذاشتند، اما خیمه‌ی من کنارِ خیمه‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بود، پدرم در حالِ آماده کردنِ اسلحه‌های خویش بودند، ولی اشعاری که می‌خواندند بوی فراق می‌دادند، معلوم بود که دیگر آخرین شب است. امام سجّاد صلوات الله علیه می‌فرمایند که گریه‌ام گرفت، ولی رعایتِ حالِ عمّه‌ام را می‌کردم و می‌دانستم حضرت زینب کبری سلام الله علیها خیلی به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه علاقه دارند، صدای خود را به زحمت کنترل کردم که به گریه بلند نشود، ولی دیدم عمّه‌ام متوجّه هستند، حضرت زینب کبری سلام الله علیها بلند شدند و با یک حالی به کنارِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه رفتند، عرضه داشتند: حسین جان! شعرهایی که می‌خواندی بوی جدایی می‌داد، مگر امشب شبِ آخرِ شماست؟…

امان از دلِ زینب…

امشب نیازی به روضه ندارید، آسمان و زمین در حالِ گریه کردن هستند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: خواهرم! اهلِ آسمان‌ها می‌میرند، اهلِ زمین می‌میرند، جدّ من حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بهتر از من بودند و شما داغِ ایشان را تحمّل کردید، داغِ پدرم را دیدید و صبر کردید، مصیبتِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه بر شما وارد شد و استقامت کردید، خواهرم! باید برای من هم صبر کنی…

حضرت زینب کبری سلام الله علیها عرضه داشتند: جدّ خود را از دست دادم، مادرِ خود را از دست دادم، پدرم را از دست دادم، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را از دست دادم، دلِ من خوش بود که شما را دارم…

حضرت زینب کبری سلام الله علیها خیلی امام حسینی بودند…

حضرت زینب کبری سلام الله علیها در دوره‌ی کودکی گریه می‌کردند و نمی‌توانستند ایشان را ساکت کنند، همینکه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ایشان را به آغوش می‌گرفتند آرام می‌شدند…

حضرت زینب کبری سلام الله علیها این مطلب را به محضرِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عرض کردند و از هوش رفتند، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بیچاره شدند… سرِ خواهر را به دامان گرفتند، به جوان‌ها فرمودند که عمه‌ی شما از هوش رفته است، بروید و آب بیارید، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به صورتِ مبارکِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها آب پاشیدند… حضرت زینب کبری سلام الله علیها هرگز نزدِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه پای خویش را دراز نکرده بودند، اما چشم‌های خویش را باز کردند و دیدند سرِ ایشان به دامانِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است… حضرت زینب کبری سلام الله علیها خیلی خجالت کشیدند… آرزو می‌کردند که ای کاش بتوانم این شرمندگی را جبران کنم…

اما عصرِ عاشورا، بالای تلّ‌زینبیّه بودند و دیدند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه افتاده‌اند… فریاد می‌زدند: «أما فیکُم مُسلِم؟»… یعنی یک مسلمان نیست؟… دخترِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه با همه‌ی عزّتِ نفسی که داشتند به مقابلِ عمر سعد ملعون آمدند و فرمودند: آیا تو می‌نگری و فرزندِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را می‌کشند؟…

اما مرحوم آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف می‌فرمودند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در عالَمِ معنا صدا زدند: «یَا أُختَاه إِرجِعِی إِلَی الفُسطَاط» خواهر! نگاه نکن… خواهرم! به خیمه برگرد…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۷۹ (مَّا کَانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَىٰ مَا أَنتُمْ عَلَیْهِ حَتَّىٰ یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ ۗ وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی مِن رُّسُلِهِ مَن یَشَاءُ ۖ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ۚ وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ)

[۳] سوره مبارکه طه، آیه ۴۴ (فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَىٰ)

[۴] سوره مبارکه فصلت، آیه ۳۴ (وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَلَا السَّیِّئَهُ ۚ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ)

[۵] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۲۰، صفحه ۱۱۷ (قوله: إِنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا یُنْفِقُونَ أَمْوٰالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبِیلِ اَللّٰهِ فخرج النّبیّ صلّى اللّه علیه و آله مع أصحابه و کانوا ألف رجل و یقال سبعمائه فانعزل عنهم ابن أبی بثلث الناس فهمت بنو حارثه و بنو سلمه بالرجوع و هو قوله: إِذْ هَمَّتْ طٰائِفَتٰانِ مِنْکُمْ قال الجبائی هما به و لم یفعلاه و ساق الخبر إلى أن قال و أقبل خالد من الشعب بخیل المشرکین و جاء من ظهر النّبیّ صلّى اللّه علیه و آله و قال دونکم هذا الطلیق الذی تطلبونه فشأنکم به فحملوا علیه حمله رجل واحد حتى قتل منهم خلق و انهزم الباقون فی الشعب و أقبل خالد بخیله کما قال تعالى: إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لاٰ تَلْوُونَ عَلىٰ أَحَدٍ و رسول الله یدعوهم فی أخراهم یا أیها الناس إنی رسول الله إن الله قد وعدنی النصر فأین الفرار وَ کَانَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَرْمِی وَ یَقُولُ اَللَّهُمَّ اِهْدِ قَوْمِی فَإِنَّهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ فرماه ابن قمیئه بقذافه فأصاب کفه و عبد الله بن شهاب بقلاعه فأصاب مرفقه و ضربه عتبه بن أبی وقاص أخو سعد على وجهه فشج رأسه فنزل من فرسه و نهبه ابن قمیئه و قد ضرب به على جنبه و صاح إبلیس من جبل أحد ألا إن محمدا قد قتل فصاحت فاطمه علیها السلام و وضعت یدها على رأسها و خرجت تصرخ و سائر هاشمیه و قرشیه. فَلَمَّا حَمَلَهُ عَلِیٌّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ إِلَى أُحُدٍ نَادَى اَلْعَبَّاسُ وَ هُوَ جَهْوَرِیُّ اَلصَّوْتِ فَقَالَ یَا أَصْحَابَ سُورَهِ اَلْبَقَرَهِ أَیْنَ تَفِرُّونَ إِلَى اَلنَّارِ تَهْرُبُونَ. وَ أَنْشَأَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّی اَلْخَالِقِ اَلصَّمَدِ فَلَیْسَ یَشْرَکُهُ فِی حُکْمِهِ أَحَدٌ هُوَ اَلَّذِی عَرَّفَ اَلْکُفَّارَ مَنْزِلَهُمْ وَ اَلْمُؤْمِنُونَ سَیَجْزِیهِمْ بِمَا وُعِدُوا وَ یَنْصُرُ اَللَّهُ مَنْ وَالاَهُ إِنَّ لَهُ نَصْراً وَ یُمْثِلُ بِالْکُفَّارِ إِذْ عَنَدُوا قَوْمِی وَقَوُا اَلرَّسُولَ وَ اِحْتَسَبُوا شُمُّ اَلْعَرَانِینِ مِنْهُمْ حَمْزَهُ اَلْأَسَدُ وَ أَنْشَأَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ رَأَیْتُ اَلْمُشْرِکِینَ بَغَوْا عَلَیْنَا وَ لَجُّوا فِی اَلْغَوَایَهِ وَ اَلضَّلاَلِ وَ قَالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ إِذْ نَفَرْنَا غَدَاهَ اَلرَّوْعِ بِالْأَسَلِ اَلطِّوَالِ فَإِنْ یَبْغُوا وَ یَفْتَخِرُوا عَلَیْنَا بِحَمْزَهَ وَ هُوَ فِی اَلْغُرَفِ اَلْعَوَالِی فَقَدْ أَوْدَى بِعُتْبَهَ یَوْمَ بَدْرٍوَ قَدْ أَبْلَى وَ جَاهَدَ غَیْرَ آلٍ وَ قَدْ غَادَرْتُ کَبْشَهُمُ جِهَاراً بِحَمْدِ اَللَّهِ طَلْحَهَ فِی اَلْمَجَالِ فَخَرَّ لِوَجْهِهِ وَ رَفَعْتُ عَنْهُ رَقِیقَ اَلْحَدِّ حُودِثَ بِالصِّقَالِ)

[۶] سوره مبارکه روم، آیه ۳۲ (مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعًا ۖ کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ)

[۷] نهج البلاغه، خطبه قاصعه

[۸] سوره مبارکه مریم، آیه ۳۰ (قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا)

[۹] سوره مبارکه انعام، آیه ۴۳ (فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَٰکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ)

[۱۰] سوره مبارکه اسراء، آیه ۱۱۰ (قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَٰنَ ۖ أَیًّا مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَلَا تَجْهَرْ بِصَلَاتِکَ وَلَا تُخَافِتْ بِهَا وَابْتَغِ بَیْنَ ذَٰلِکَ سَبِیلًا)

[۱۱] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۹۱، صفحه ۸۹ (وَجَدْتُ بِخَطِّ اَلشَّیْخِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْجُبَعِیِّ نَقْلاً مِنْ خَطِّ اَلشَّهِیدِ قَدَّسَ اَللَّهُ رُوحَهُمَا عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : إِنَّ اَلدُّعَاءَ یَرُدُّ اَلْبَلاَءَ وَ قَدْ أُبْرِمَ إِبْرَاماً قَالَ اَلْوَشَّاءُ فَقُلْتُ لِعَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ هَلْ فِی ذَلِکَ دُعَاءٌ مُوَقَّتٌ فَقَالَ أَمَا إِنِّی سَأَلْتُ اَلصَّادِقَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ نَعَمْ أَمَّا دُعَاءُ اَلشِّیعَهِ اَلْمُسْتَضْعَفِینَ فَفِی کُلِّ عِلَّهٍ مِنَ اَلْعِلَلِ دُعَاءٌ مُوَقَّتٌ وَ أَمَّا اَلْمُسْتَبْصِرُونَ اَلْبَالِغُونَ فَدُعَاؤُهُمْ لاَ یُحْجَبُ .)

[۱۲] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۵۳ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ)

[۱۳] سوره مبارکه مزمل، آیه ۲۰ (إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنَىٰ مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَهٌ مِنَ الَّذِینَ مَعَکَ ۚ وَاللَّهُ یُقَدِّرُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ ۚ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَیْکُمْ ۖ فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ ۚ عَلِمَ أَنْ سَیَکُونُ مِنْکُمْ مَرْضَىٰ ۙ وَآخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ ۙ وَآخَرُونَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۖ فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنْهُ ۚ وَأَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَآتُوا الزَّکَاهَ وَأَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا ۚ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَیْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا ۚ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ)