«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ مَولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِین عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصرَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أعْدائِهِمْ أَجْمَعِینَ إلَی یَومِ الدّینِ».

امامان، علم هدایت بندگان خدا به سوی دین

خدای عزیز و حکیم، روی لطفی که به بندگان خود دارد، پرچم‌ها و علم‌هایی در میان بشر نصب کرده است تا بشر راه را گم نکند. حضرات امامان ما اعلام دین هستند. اعلام، جمع علم است و علم به معنی پرچم و علامت است. جایی که شما روضه‌خوانی دارید، درِ منزل، پرچم عزا می‌زنید، اعلان این است که این‌جا روضه برگزار است، دعوت است. دین هم در اصول و اخلاق و احکام علم می‌خواهد. علم دین، امامان علیهم السّلام هستند.

Sadighi-13960708-MasjedEmamBazar (2)

پروردگار متعال، امام را به رادار غیب مجهّز فرموده است. امام هم محدَّث است؛ یعنی ملائکه بر او نازل می‌شوند، هم ملهَم است؛ یعنی خدای متعال در لحظه، لحظه‌ی زندگی به او الهام می‌کند که کدام کار را انجام بدهد و چه کاری را ترک کند. علاوه بر مسئله‌ی تقارن ملائکه به حضرات ائمّه‌ی ما، علاوه بر الهامی که باطن این وجودهای نورانی، الهامات آسمانی و امواج غیب را در وجود خود می‌گیرند، رادار دارند، علاوه بر این، هر کدام از امام‌های ما صحیفه دارند. خدای متعال دستور العمل عمر ایشان را از بدو امامت آن‌ها تا موقع امامت آن‌ها برای ایشان نوشته، دیکته کرده، برنامه‌ریزی شده است. جبرئیل برای هر امامی از جانب خدا یک صحیفه آورده، پیغمبر آن را گرفته و منشور زندگی هر کدام از آن‌ها را مشخّص نموده است. به علاوه صحیفه‌ی حضرت زهرا سلام الله علیها را دارند که این صحیفه‌ی حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها هم به این صورت به وجود آمد که جبرئیل بعد از پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بر فاطمه نازل می‌شد و تمام اخبار غیبی را به حضرت زهرا سلام الله علیها می‌گفت و بی‌بی هم اظهار می‌کرد و امیر المؤمنین علیه السّلام آن را می‌نوشت. علی علیه السّلام هم کاتب وحی پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم است و هم کاتب مطالبی است که جبرئیل، برای حضرت زهرا سلام الله علیها آورده است.

Sadighi-13960708-MasjedEmamBazar (3)

جزء افتخاراتی که امام صادق علیه السّلام برای ائمّه علیهم السّلام برشمرده است، یکی این است که «عِنْدَنَا مُصْحَفُ فَاطِمَهَ»،[۲] پیش ما، مصحف فاطمه سلام الله علیها است. امام حسین علیه الصّلاه و السّلام هم خودش صحیفه دارد و هم جمعی که با حضرت امام حسین علیه السّلام به کربلا آمدند، همگی از جانب امام حسین مأموریت ویژه‌ای دارند. از این بانوان، از این آقایان، از این جوانان، از این نوجوانان که امام حسین علیه السّلام را همراهی کردند، هیچ کدام به صورت تصادفی نبوده است، همه برنامه‌ی خود را می‌دانستند.

شروط حضرت زینب سلام الله علیها برای ازدواج

حضرت زینب سلام الله علیها بر سرنوشت خود آشنا بود. این‌که عبدالله جعفر برای خواستگاری آمد، امیر المؤمنین علیه السّلام به دختر بزرگوار خود فرمودند: عبدالله پسر جعفر طیّار، هم پسر عمو است و هم فرزند شهید است، پسر جعفر طیّار است، برای خواستگاری آمده است. حضرت زینب سلام الله علیها عرضه داشت، شما بر ما ولایت دارید، هر تصمیمی در مورد ما بگیرید، ما چون و چرایی نداریم لکن من درخواستی دارم که ضمن عقد گنجانده بشود. یکی این است که من هر روز باید امام حسین علیه السّلام را ببینم، نمی‌شود روزی بر من بگذرد که من حسین را نبینم. زینب، عالمه‌ی غیر معلّمه است، به من و شما درس می‌دهد.

Sadighi-13960708-MasjedEmamBazar (4)

عشق نسبت به امام زمان

آدم باید نسبت به امام زمان خود عاشق باشد. عاشق، فراق معشوق را تحمل نمی‌کند. نمی‌دانم شما چقدر مولای خود را یاد می‌کنید، نمی‌دانم اصلاً برای امام زمان عجّل الله فرجه صدقه می‌دهید؟ آیا هر روز برای حضرت دعا می‌کنید؟ کار خیری را به نیابت از امام زمان عجّل الله فرجه انجام می‌دهید؟ آیا او را صدا می‌زنید؟ با او صحبت می‌کنید؟ اگر این کارها را انجام نمی‌دهید جفا است. شما مولا دارید، شما صاحب دارید، به خدایی خدا، امام زمان علیه السّلام از پدرتان نسبت به شما مهربان‌تر است، از مادر شما هم نسبت به شما دلسوزتر است. حضرت در نامه‌ای که به شیخ مفید مرقوم فرمودند جمله‌ی تکان‌دهنده‌ای آورده‌اند. ایشان مرقوم فرمودند: «إِنَّا غَیْرُ مُهْمَلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ»،[۳] ما شما را مهمل نگذاشتیم، شما را رها نکرده‌ایم که هر گرگی بیاید و شما را بخورد، ما حامی شما هستیم.

Sadighi-13960708-MasjedEmamBazar (6)

نکته‌ی دومی که حضرت در این نامه مرقوم فرمودند این است: «وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ»،[۴] فرمودند: ما هیچ وقت شما را فراموش نمی‌کنیم. حضرت، ما را و فرزندان و گذشتگان ما را دائماً یاد می‌کنند. ما در ۲۴ ساعت اگر پای منبرها نیاییم، اگر به دعای ندبه نرویم، آیا هیچ وقت به یاد می‌آورید که مولا دارید، صاحب دارید؟ یک مقدار از حضرت زینب سلام الله علیها یاد بگیریم. مدار حضرت زینب مدار او است، امام حسین علیه السّلام امام او است لذا به امیر المؤمنین علیه السّلام عرضه داشت که من باید هر روز حسینم را ببینم. شوهر من باید ضمن عقد قبول کند که مانع زیارت من نسبت به امام حسین علیه السّلام نباشد. نکته‌ی دوم این است که اگر سفری پیش آید، در آن سفر اگر همسر من توفیق همراهی با امام حسین علیه السّلام را نداشته باشد و شوهر من بخواهد در وطن خود بماند ولی حسین من جلای وطن شود و برای حفظ دین آوارگی را تحمّل کند من آواره‌ی حسین هستم، من دنبال حسین می‌روم.

Sadighi-13960708-MasjedEmamBazar (5)

علم حضرت زینب سلام الله علیها بر سرنوشت و مسئولیت خود

چرا حضرت زینب سلام الله علیها چنین شرطی را مطرح می‌کند؟ برای این‌که می‌داند، نسخه دارد. امام حسین علیه السّلام، حضرت زینب را به عنوان کاروان تبلیغی آورده است. شهید وقتی شهید می‌شود باید مبلّغین شهادت او را بزرگ بدارند. خدا شما را بزرگ کند، خدا شما را عزیز کند که این حضور شما برای تشییع این شهید بی‌سر ۲۵ ساله تبلیغ جهانی بود. شما به عالم نشان دادید که خون برای شما ارزش دارد، شهید برای شما ارزش دارد، این سرمایه است، این فرهنگ است، این آموزگار است، این تابلو است، این مرام را به ما نشان داده است، ما خط او را ادامه می‌دهیم. برای این جهت حضرت زینب سلام الله علیها در جمع کسانی که ظاهراً اسیر بودند ولی واقعاً مأموریت آن‌ها مأموریت تبلیغی بود، آن‌ها بنا بود در شهر شام معاویه لعنه الله علیه و علیه الهاویه، ۴۰ سال علیه امیر المؤمنین علیه السّلام تبلیغات منفی کرده است، مردم شام علی را مسلمان نمی‌دانند و وقتی می‌شنوند علی علیه السّلام در محراب عبادت کشته شده است، واقعاً تعجّب کردند و گفتند: علی در مسجد چه کار داشت که در مسجد کشته شده است؟! حالا این اسرا ظاهراً اسیر هستند ولی واقعاً رسالت آن‌ها این است که بروند و مردم شام را از خواب بیدار کنند.

Sadighi-13960708-MasjedEmamBazar (7)

تأثیر تبلیغی پیام‌آوران کربلا

یکی از مراجع تقلید می‌گفت: در دمشق، یک کنفرانس در مورد زین العابدین علیه السّلام بود که این مرجع بزرگوار را هم دعوت کرده بودند، برجستگانی از اهل سنّت و مسیحی‌ها هم در این کنفرانس و همایش حضور داشتند. افراد، مقالاتی خواندند، سخنرانی‌هایی کردند تا این‌که یک مسیحی بلند شد که نام او در لیست برنامه نبود ولی اجازه خواست برای حضرت سجّاد علیه السّلام شعر بخواند. یک مسیحی در شهر دمشق که منبرهای این شهر، علی علیه السّلام را ۴۰ سال لعن کردند، علی را سبّ کردند. وقتی کاروان امام حسین علیه السّلام به شهر شام وارد می‌شدند، این‌ها که فهمیدند این‌ها دختران علی علیه السّلام هستند حتّی پیرزن‌های قد خمیده دست به سنگ می‌بردند و قربه إلی الله سنگی به سمت حضرت زینب سلام الله علیها و بچّه‌ها پرتاب می‌کردند. حالا ببینید این اثر تبلیغاتی حضرت سجّاد و حضرت زینب و اسرا و بازماندگان شهدا چه کرده است که امروز در شهر دمشق برای امام زین العابدین علیه السّلام، مجلس همایش و بزرگداشت می‌گیرند، آن‌جا یک مسیحی بلند می‌شود و در مورد حضرت سجّاد علیه السّلام اشعار می‌خواند که همه را تحت تأثیر قرار می‌دهد. این اثر تبلیغات است.

Sadighi-13960708-MasjedEmamBazar (10)

برکت خون شهدای اسلام و لزوم پاسداشت آن‌ها

برادران عزیز، امروز شما مهمان حضرت اباالفضل علیه السّلام هستید. اباالفضل علم است، اباالفضل مبلّغ است، اباالفضل پرچم نصب کرده است تا شما ولایتمداری و عشق به ولایت را از حضرت اباالفضل علیه السّلام یاد بگیرید. شما شهدای زیادی داده‌اید. بیش از ۱۲۰۰ شهید در دوران دفاع مقدّس تقدیم دین خود کرده‌اید، بیش از ۱۷ هزار شهید به دست منافقین کور دل به جرم اسلام ناب در انفجارها کشته شدند، محراب‌های نماز جمعه‌ی شما با خون پیرمردهای علمای شما خونین است. در زمان رژیم بچّه‌های شما را جلوی تانک‌ها برده‌اند و آماج گلوله‌ها قرار گرفته‌اند. اگر این خون‌ها را تبلیغ نکنید بی‌رنگ می‌شوند، کمرنگ می‌شوند و دشمن دین و استقلال و شرف و ناموس شما را بدون دردسر می‌برد و مثل اندلس می‌شود. این‌ها از طریق شبکه‌های مجازی و ماهواره‌های منحرف، دائماً دارند ساز و سم‌پاشی می‌کنند. آن چیزی که این کشور را نگاه داشته است همین مجالس امام حسین علیه السّلام است. همین حضور شما برای بزرگداشت خون سیّد الشّهداء علیه السّلام و حضرات علیهم السّلام است. این‌ها همه برنامه داشتند، هر کدام از آن‌ها یک مأموریت ویژه داشتند.

فضائل حضرت اباالفضل علیه السّلام

حضرت اباالفضل علیه السّلام هم مأموریت‌های متعدّدی داشت. اگر هر شهید یک مأموریت داشت، حضرت اباالفضل مأموریت‌های مختلفی را داشت. اوّلاً براساس معرّفی که حضرت سجّاد علیه السّلام از عمو جانش اباالفضل علیه السّلام کرد… حضرت اباالفضل دو پسر داشت که همراه امّ البنین مانده بودند. وقتی امام زین العابدین علیه السّلام به مدینه برگشت، بازمانده‌ی حضرت اباالفضل علیه السّلام، عبیدالله بود که همراه حضرت امّ البنین به محضر شریف حضرت سجّاد علیه السّلام رسیدند. حضرت نگاهی به فرزند عمو جان خود کرد و چشمش پر از اشک شد و گریه در گلوی او ماند. فرمود: سخت‌ترین روز برای جدّم رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روز احد بود که عموی او حضرت حمزه در صحرای احد با وضع فجیعی شهید شد و بر جدّ من روز جنگ احد، روز سختی بود، تحمّل داغ حمزه، آسان نبود. بعد از روز احد، سخت‌ترین روز مصیبت و شدیدترین روز برای جدّم رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، روز موته بود که پسر عموی من حضرت جعفر در این جنگ جانباز شد و هر دو دست او را قطع کردند و در خون خود غلتید و شهید شد. هر دو روز برای جدّ ما رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روز شدیدی بود. امام سجّاد علیه السّلام این را فرمود سپس بلند بلند گریه کرد و گفت: «لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ»، ولی هیچ روزی مثل روز حسین علیه السّلام نبود. بعد گفت: «رَحِمَ اللَّهُ الْعَبَّاسَ»،[۵] فرزند اباالفضل علیه السّلام آن‌جا بود، گفت: خدا عموی من عبّاس را رحمت کند. عموی من عبّاس، «کَانَ عَمُّنَا العَبّاسُ نَافِذَ البَصیرهِ، صُلبَ الإیمان‏»، دو ویژگی در کلام حضرت امام زین العابدین نسبت به حضرت اباالفضل مطرح شده است که هر دو درس است، هر دو برای ما تابلو است، برای ما مرام است، حضرت خطّ حضرت اباالفضل علیه السّلام را به ما نشان می‌دهد؛ یکی این‌که ایمان حضرت اباالفضل علیه السّلام ایمان محکمی بود، «صُلب» همان صلابت است. صلابت یعنی تکان نمی‌خورد، پا بر جا است. ایمان عموی ما ایمان قوی بود.

سنگ محک ایمان

برادران عزیز من، سروران من، مهمانان امام حسین علیه السّلام، شیطان در طول روز به طور مکرّر به سراغ شما می‌آید، چقدر ایمان شما قوی است؟ چقدر به خاطر خدا دروغ را ترک کرده‌اید؟ چقدر به خاطر خدا چشم خود را پاک نگه داشته‌اید؟ چقدر به خاطر خدا در زندگی وقتی ناگواری‌هایی پیش آمد و می‌توانستید به همسر خود ناسزا بگویید، داد بزنید ولی ایمان شما اجازه نداد؟ گفتید من شرعاً چه حقّی دارم؟ این‌که آدم در موقع معصیت خدا را به یاد بیاورد و گناه را ترک کند، این‌که انسان در موقع طاعت خدا را به ذهن بیاورد و طاعت خدا را ترک نکند. در روز حضرت اباالفضل علیه السّلام من از شما عزادارانی که با اخلاص و امید آمده‌اید و با باب الحوائج هم کار دارید، او را گره‌گشا می‌دانید و می‌خواهید دامن او را بگیرید، درخواست من از شما این است: روایت دارد: «امْتَحِنُوا شِیعَتَنَا عِنْدَ ثَلَاثٍ»،[۶] شیعیان ما را با سه چیز امتحان کنید تا معلوم بشود آن‌ها شیعه‌ی واقعی هستند یا نه، در مسیر ما هستند یا نه؟ ۱-‌ «عِنْدَ مَوَاقِیتِ الصَّلَاهِ کَیْفَ مُحَافَظَتُهُمْ عَلَیْهَا»، وقتی که اذان گفته می‌شود، اگر دل او برای نماز پر می‌کشد و مغازه‌ی خود را می‌بندد ما به او نمره می‌دهیم، او شیعه‌ی ما است امّا اگر این‌طور نیست ضعف تشیّع دارد، ضعف ایمان دارد. نماز، مهم‌ترین مسئله در زندگی شما است، عمود دین شما است. هنگام نماز از حضرت اباالفضل علیه السّلام بخواهید که از این تاسوعا تا تاسوعای دیگر به حساب حضرت اباالفضل بریزید، بگویید: یا اباالفضل، تو در زندگی پناه من هستی. به خاطر شما می‌خواهم نماز اوّل وقت را در مسجد با جماعت بخوانم، برای نمازم خیلی احترام قائل هستم. هیچ چیزی را با نماز عوض نمی‌کنم، نه مشتری را، نه سود را، نه وقت‌گذرانی را، هیچ چیزی را با نماز عوض نمی‌کنم.

الگوگیری از حضرت اباالفضل العبّاس علیه السّلام

یکی مواسات است؛ اگر در زیارتنامه‌ی حضرت اباالفضل علیه السّلام بخوانید، مکرّر این ویژگی برای حضرت اباالفضل وجود دارد که «أَبْلَى بَلاءً حَسَناً»، امتحان سختی برای حضرت اباالفضل علیه السّلام پیش آمد و «واسا أخاه» او مواسات داشت، او در راه برادر خود گذشت کرد، برای اسلام گذشت کرد. مواسات الاخوان، امروز شما به امام زمان دسترسی ندارید ولی در بین فامیل شما گرفتارهایی وجود دارند، در بین فامیل و ارحام شما کسانی هستند که در به روی آن‌ها بسته است و کاری از آن‌ها ساخته نیست. از حضرت اباالفضل علیه السّلام مواسات را یاد بگیرید. حضرت اباالفضل این چند روز، یعنی از روز هفتم که آب بسته شد و از روز اوّل که حر جلوی حضرت امام حسین علیه السّلام را گرفت نگذاشت امام حسین علیه السّلام خیمه‌ها را کنار آب بزند. در صحرای سوزان حضرت را مجبور کردند بار و بنه را پیاده کند. دسترسی آن‌ها تا فرات فاصله داشت و آن‌ها به سختی می‌توانستند این چند روز آب تهیه کنند. از روز هفتم چهار هزار تیرانداز بر شریعه مأمور شدند، آن‌ها تیراندازان ماهری بودند که هر طیری را در هوا می‌زدند. چهار هزار نفر دست به کمان بودند. هر کسی از یاران امام حسین علیه السّلام خود را به آب نزدیک می‌کرد او را با تیر می‌زدند. از روز تاسوعا ۳۰ هزار نفر لشکر جدید آمد و این صحرا پر از قشون بود و همگی گرگ درنده بودند و دندان خود را برای پیکر امام حسین علیه السّلام و شهدا تیز کرده بودند، شمشیر و سنان و تیر آن‌ها آماده بود که قطره‌ای آب به امام حسین علیه السّلام و همراهانش نرسد. لذا آب مختصری که می‌شد در این فضا تهیه کرد حضرت اباالفضل علیه السّلام آب نمی‌خورد و سهم آب خود را ذخیره می‌کرد که وقتی بچّه‌های تشنه سراغ عمو را می‌گیرند به آن‌ها آب برسد. این مواسات است. شما در زندگی به مولای خود حضرت اباالفضل، باب الحوائج علیه السّلام چه شباهتی دارید؟

اسباب شفاعت شیعیان

می گویند روز قیامت، وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها برای شفاعت سفره پهن می‌کند، پیغمبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، محور همه‌ی انبیاء علیهم السّلام است. امّت‌ها به پیغمبران خود پناه می‌برند و پیغمبران می‌گویند ما این‌جا قادر به انجام دادن کاری نیستیم تا سالار ما بیاید و زمینه‌ی شفاعت ما را فراهم کند. وقتی سالار انبیاء تشریف می‌آورند و انبیاء به پیغمبر خدا صلوات الله علیه و آله پناهنده می‌شوند، پیغمبر به اطراف نگاه می‌کنند و می‌گویند: «أَیْنَ فَاطِمَهُ»،[۷] دخترم کجا است؟ فاطمه کجا است؟ وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها برای شفاعت می‌آیند به حضرت زهرا می‌گویند: چه چیزی داری که بخواهی با آن شیعیان خود را شفاعت کنی؟ می‌گوید: «کَفَانی یَدَیِ المَقطوعَتینِ من إبنی العَبَّاس»، من دو دست بریده‌ی پسرم عبّاس را دارم و این وسیله‌ی شفاعت ما است. هم در دنیا هر جا مشکل پیدا کردید به حضرت عبّاس علیه السّلام پناه ببرید و هم در آخرت حضرت زهرا سلام الله علیها از قوی‌ترین اسباب شفاعت خود را دو دست حضرت اباالفضل علیه السّلام قرار می‌دهد که حضرت سلام الله علیها به حضرت اباالفضل افتخار دادند و گفتند: فرزند من اباالفضل، دو دست داده است و من به وسیله‌ی دست‌های عبّاسم از شیعیانم شفاعت می‌کنم. اگر شما می‌خواهید برای حضرت اباالفضل علیه السّلام خدمتی کنید، درس‌هایی که حضرت اباالفضل داده است را پیاده کنید. یک جاهایی گذشت کنید، نسبت فامیل و خانواده‌ی خود عفو و اغماض داشته باشید، اخلاق اباالفضلی داشته باشید. حضرت اباالفضل علیه السّلام نسبت به خودی‌ها بسیار با ارفاق و دادرس بود ولی نسبت به دشمن عبّاس بود. عبّاس یعنی کسی که چهره‌ی او گرفته است. او نسبت به دشمن شجاع بود، در برابر او عقب‌نشینی نمی‌کرد، برای آن‌ها جز شدّت و غلظت چیزی حاصل نمی‌شد امّا نسبت به بچّه‌ها و افتاده‌ها اباالفضل علیه السّلام بی‌خوابی متحمّل می‌شد تا آن‌ها بخوابند، اباالفضل تشنگی را متحمّل می‌شد تا آن‌ها سیراب بشوند، حضرت اباالفضل علیه السّلام سینه سپر می‌کرد تا به آن‌ها تیر نخورد. از حضرت اباالفضل علیه السّلام گذشت نسبت به ضعفای خود را یاد بگیرید. مواسات را از حضرت اباالفضل را یاد بگیرید. بنابراین یک ایمان حضرت اباالفضل علیه السّلام است.

ایمان، حافظ انسان از سختی‌های قیامت

از گوهر ایمان حفاظت کنید تا شیطان آن را از شما نگیرد که بدون این گوهر به قبر برویم که این ایمان حافظ ما است که به جهنّم سقوط نکنیم. اگر سنگر ایمان در قبر ما از ما حفاظت نکند ما در گودال‌های گناه جهنّمی می‌شویم و می‌سوزیم. حضرت اباالفضل علیه السّلام آمده است تا معنی ایمان را برای ما توجیه کند تا ما شاگرد اباالفضل باشیم، ایمان خود را در نگاه خود، در درآمد خود، در سخن خود، در حفاظت ما از خون شهدا و حفاظت از پرچم ولایت که نیابت حضرت حجّت علیه السّلام است، در این موارد ایمان کارایی دارد. ایمان، ما را به جبهه‌ها می‌برد، ایمان در برابر دشمن به ما قدرت می‌دهد.

دومین خصوصیتی که در این فراز از فرمایش حضرت سجّاد علیه السّلام کنار یادگار حضرت اباالفضل علیه السّلام بیان کردند، «صُلبَ الإیمان»، بود. گاهی دشمن برای انسان دلسوزی می‌کند. رئیس جمهور رذل آمریکا در این سخنرانی خیلی اظهار دلسوزی نسبت به مسلمان‌ها کرد. ابوسفیان وقتی که حکومت را آن‌ها غصب کرده بودند خدمت امیر المؤمنین، علیّ بن ابی‌طالب علیه السّلام آمد و گفت: علی، چه نشسته‌ای؟! حق برای تو بود! در غدیر از همه بیعت گرفتند، شما باید حاکم باشید، این‌ها مقام تو را غصب کرده‌اند. من احساس می‌کنم چون تنها هستی و یاری نداری، قیام نمی‌کنی تا حقّ خود را بگیری. شما اجازه بدهید من به عدد گوسفندان ربیعه و مضر سپاه در اختیار تو قرار می‌دهم و تو با آن‌ها بجنگ و خلافت غصبی را از آن‌ها بگیر و خودت خلافت کن.

بصیرت امیر المؤمنین و حضرت عبّاس علیهما السّلام در برخورد با دشمنان اسلام

حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام نگاهی به قیافه‌ی نحس ابوسفیان کرد و گفت: «مَا عَهْدَکَ لِلإسلَام یا منافق؟!» از چه موقع تو دلسوز من و حکومت من شده‌ای؟ از چه موقع برای اسلام دلسوز شده‌ای که آمده‌ای به من کمک کنی؟! فرزند حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام اباالفضل است، او هم شجاعت را از پدر خود امیر المؤمنین برده است و هم ایمان و صلابت و هم بصیرت را. وقتی که شمر حرام‌زاده روز عاشورا آمد و نعره می‌کشید: «أَیْنَ بَنُو أُخْتِنَا»،[۸] فرزندان خواهر من کجا هستند؟ چون مادر حضرت اباالفضل علیه السّلام از بنی کلاب بود و این حرامزاده هم از آن طایفه بود. تعصّب قبیلگی اقتضا کرد که حضرت امّ البنین را به عنوان خواهر یاد کند. «أَیْنَ بَنُو أُخْتِنَا»، پسران خواهر من، امّ البنین کجا هستند؟ حضرت اباالفضل علیه السّلام به شدّت از این نعره‌ی نحس او ناراحت شد و غضب در وجود او جوشش کرد. حضرت اباالفضل خصوصیتی داشت که وقتی غضب می‌کرد هم موهای بدن او سیخ می‌شد و هم چشم او لخت خون می‌شد. در مقاتل نوشته‌اند چشمان حضرت اباالفضل علیه السّلام مثل کاسه‌ی خون شد و موها در بدن او راست شد و اصلاً اعتنا نکرد. طوری بود که حتّی خجالت می‌کشید که این جمعیت بشنوند این آدم نحس ادّعای قوم و خویش بودن با حضرت اباالفضل می‌کند. او چه نسبتی با ما دارد؟ نور با ظلمت، حق با باطل، عدل با ظلم چه مناسبتی دارند؟ من ولایت‌مدار هستم و او طاغوت‌مدار است، چه تناسبی بین من و او وجود دارد؟ حضرت اباالفضل علیه السّلام داشت از شدّت غیض و غضب داشت حرص می‌خورد که حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام به برادر خود خطاب کردند: اگر چه آن‌ها فاسق هستند ولی حالا که آمده و شما را صدا می‌زند او را بدون جواب نگذارید. تا زمانی که امام او امر نکرده بود برای خود ننگ می‌دانست که جواب او را بدهد. گاهی دشمن می‌خواهد به ما امان بدهد، به ما اقتصاد بدهد، والله دروغ می‌گوید، آن‌ها به فکر منافع خودشان هستند. ولی فریب این‌ها را نخوریم، باید این بصیرت را از حضرت اباالفضل علیه السّلام یاد گرفت. در ۹ تیر شما در مقابل فتنه‌ی کور ایستادید. شخصیت‌هایی که در انقلاب کنار امام بودند با فتنه همراه بودند ولی شما زیر پرچم اباالفضل علیه السّلام آمدید و از ولایت دفاع کردید.

توصیه به خواندن نماز شب

حضرت اباالفضل سلام الله علیه متهجّد بود، اهل نماز شب بود. وقتی سرهای شهدای کربلا را آوردند، یکی از سرها نور خاصّی داشت و بر پیشانی مبارک او علامت سجده بود و در بین سرها می‌درخشید. پرسیدند این سر متعلّق به چه کسی است؟ معلوم شد سر حضرت اباالفضل علیه السّلام است. من به جوان‌ها می‌گویم: ای جوان‌ها، به یاد حضرت اباالفضل علیه السّلام هفته‌ای یک شب نماز شب بخوانید.

مرحوم علّامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشّریف اهل عروج بود، اهل باطن بود، اهل سیر و سلوک بود، علّامه بود، حقیقت قرآن در وجود او نورانیت ایجاد کرده بود. ایشان از استاد عارف خود، آیت الحق، آقای میرزا علی قاضی نقل می‌کنند که استادم به من گفت: اگر دنیا می‌خواهی نماز شب، اگر آخرت می‌خواهی نماز شب. جوانی که بیکار هستی، جوانی که نمی‌توانی ازدواج کنی، در این فضای آلوده بیرون می‌آیی و اعصابت خورد می‌شود، گاهی هم چشمت آلوده می‌شود و بعد می‌روی و خود را ملامت می‌کنی که چرا رفتم، چرا حرف زدم و… اگر می‌خواهید نجات پیدا کنید: «نَجَّیْناهُمْ بِسَحَرٍ»[۹].

آقایان عزیز، این دولت نتوانست در دوره‌ی قبل، اقتصاد شما را درست کند و برای جوان‌های شما شغل ایجاد کند، حالا هم نمی‌تواند. شب‌ها بیدار شوید و دعا کنید، گاهی هم به یاد حضرت اباالفضل علیه السّلام اشکی بریزید و به یاد حضر اباالفضل نماز شبی بخوانید که در نگهبانی، نگهبانی می‌داد، در سقّایی، سقّایی می‌کرد ولی از عبادت خود هم کم نمی‌گذاشت. اگر دنیا را می‌خواهید نماز شب بخوانید و اگر آخرت را می‌خواهید هم نماز شب بخوانید. حضرت اباالفضل علیه السّلام جامع همه‌ی کمالات بود، هم اشک‌ها و هم مناجات کردن او مانند پدرش بود و هم شجاعت و شهامت او مانند پدرش بود.

مقام باب الحوائج بودن حضرت اباالفضل علیه السّلام

از یک بزرگی از بزرگان، آیت الله خوشوقت سؤال کردند: آیا مقام حضرت اباالفضل علیه السّلام بالاتر است یا مقام انبیاء سابق؟ گفت: این چه سؤالی است؟! مگر ما می‌توانیم شخصیت حضرت اباالفضل علیه السّلام و انبیاء را اندازه بگیریم؟ ولی یک نکته وجود دارد؛ آن بزرگوار گفت: ما نمی‌توانیم داوری به قضاوت کنیم که مقام حضرت اباالفضل علیه السّلام در مقایسه با انبیاء گذشته چه بوده است ولی هیچ کسی نمی‌تواند یک نکته را انکار کند و آن نکته این است که گره‌هایی که خدا به دست حضرت اباالفضل علیه السّلام باز می‌کند به دست هیچ پیغمبری باز نمی‌کند لذا هر کسی مریض دارد، نذر حضرت اباالفضل می‌کند.

خدا مرحوم آقای خطیب رحمت کند، مدّاح خوبی بود که خود او هم اهل بکاء بود. شاید خیلی از شما او را دیده باشید. او می‌گفت در خیابان شیخ هادی یک شخص یهودی در روز تاسوعا برای حضرت اباالفضل مجلسی برگزار می‌کند و از من هم دعوت می‌کند و من می‌روم و برای او روضه‌ی حضرت عبّاس علیه السّلام می‌خوانم. گفتم: تو یهودی هستی، با حضرت اباالفضل ما چه کار داری؟ گفت: من تنها یک فرزند دارم که او مریض شد و تمام دکترها از او قطع امید کردند. روز تاسوعا از بیمارستان فرزند خود را می‌آوردم که دیدم دسته‌های عزاداری برای حضرت اباالفضل علیه السّلام عزاداری می‌کنند. به سقّاخانه رسیدم و به اباالفضل شما گفتم: من که مسلمان نیستم ولی می‌گویند تو باب الحوائج هستی، فرزند من را به من برگردان. می‌گفت: فرزند من شفا یافت و الآن هم نذر کردم روز تاسوعا برای حضرت عبّاس علیه السّلام مراسم روضه برگزار کنم. «یَا کَاشِفَ الکَرب عَنْ وَجْهِ الحُسَین، إکْشِف کَربَنَا بِحَقِّ أخیکَ الحُسَین».

Sadighi-13960708-MasjedEmamBazar (1)

علت کوچک بودن قبر حضرت عبّاس علیه السّلام

از سیّد بحر العلوم سؤال کردند: آقا، امام حسین علیه السّلام در روز عاشورا همه‌ی شهدا را از معرکه به خیمه‌گاه برد و در دار الحرب جنازه‌های شهدا را جمع کرد، مگر جنازه‌ی علمدار خود را که در کنار نهر علقمه گذاشت و آن را نیاورد، چرا؟ سؤال دوم را پرسیدند: می‌گویند اباالفضل قدّ بلندی داشت، یل بود، قهرمان بود، جثّه‌ای قوی داشته است امّا اگر کسی به سرداب برود و قبر او را ببیند اگر از قبل نداند قبر متعلّق به چه کسی است تصوّر می‌کند قبر علی اصغر علیه السّلام است و فکر نمی‌کند قبر حضرت عبّاس علیه السّلام است! چرا پهلوانی با آن قدرت بازو چنین قبر کوچکی دارد؟ چرا حضرت امام حسین علیه السّلام بدن او را از میدان جنگ به خیمه نیاورد؟ سیّد بحر العلوم به گریه افتاد و آن‌قدر فریاد زد تا از هوش رفت. وقتی به هوش آمد گفت: مگر خبر ندارید، عموی من دست نداشت از خودش دفاع کند، لشکر دور او را گرفتند، آن‌قدر به او شمشیر زدند، آن‌قدر نیزه زدند که این بدن قطعه قطعه بود. امام حسین علیه السّلام کنار نهر علقمه آمد و کنار بدن او نشست و می‌خواست بدن را بردارد. از هر جا دست را بلند کرد دید قطعات بدن جدا می‌شود و متلاشی می‌شود. بدن علی اکبر علیه السّلام هم متلاشی بود امّا آن موقع حضرت تنها نبود، صدا زد: جوانان بنی هاشم بیایید. امّا وقتی به کنار نهر علقمه آمد دیگر جوانی نداشت و تنها بود و نشد قطعات بدن را جمع کند و با خود بیاورد. به همین دلیل وقتی امام سجّاد علیه السّلام قطعه‌های بدن عمو را جمع کرد و قبر کوچکی برای او تشکیل داد.

«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ».


[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]-‌ بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۲۶، ص ۳۸٫

[۳]-‌ کتاب المزار- مناسک المزار (للمفید)، المقدمه، ص ۸٫

[۴]– همان.

[۵]-‌ الأمالی (للصدوق)، النص، ص ۴۶۲٫

[۶]-‌ وسائل الشیعه، ج ‏۴، ص ۱۱۲٫

[۷]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۸، ص ۵۱٫

[۸]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۴۴، ص ۳۹۱٫

[۹]– سوره‌ی قمر، آیه ۳۴٫