«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری‏* وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری‏* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی* یَفْقَهُوا قَوْلی‏‏».[۲]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ‏ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللَّهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ رِضَاهُ وَ رَأْفَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ».

عظمت و جاودانگی شهید

در قرآن شریف برای شهدا آیات متعدّدی با پیام‌های مختلف آمده است. در سوره‌ی مبارکه‌ی بقره خدای متعال رعایت ادب جامعه در برابر شهید را در آیه‌ی کریه آموزش می‌دهد؛ «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ»[۳] مواظب حرف خود باشید. شهید صاحب منصب است، صاحب مقام است، خدا تاج افتخار را بر سر شهید گذاشته است؛ شهید خلعت زیبای شهادت را از دست خدا به تن کرده است. شهید به مقام شهود جمال و جلال الهی رسیده است، شهید از همه‌ی غبارها و آلودگی‌ها پاک شده است، شهید پاک کننده‌ی تاریخ است. شهید به مقام عندیّت رسیده است که بالاتر از مقامات بهشتی است و اگر کسی بداند شهید چه اوجی دارد، چه معراجی نصیب او شده است، حریم شهید را در گفتمان خود حفظ می‌کند.

 لذا جامعه‌ی ایمانی، جامعه‌ی قرآنی مجاز نیستند به شهید بگویند: مرده. حق ندارد کسی بگوید: فلانی که رفت در دفاع از حرم به قتل رسید، بگویند: مرده، خدا او را بیامرزد. قرآن می‌گوید: این‌طور نگویید «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ»[۴] به این‌ها مرده نگویید برای چه؟ چون این‌ها زنده هستند. اگر کسی بگویند مردند، دروغ می‌گوید، به شهید تهمت می‌زند. شهید مرگ را میرانده است، شهید مرگ را خورده است، شهید مرگ را هضم کرده است، شهید به حیات الهی نائل شده است. خوب حالا اگر ما تکلیف داریم به شهید مرده نگویید، بلکه این‌ها هم زنده هستند و هم زندگی‌ساز هستند، آیا حق داریم در ذهن خود گمان بکنیم که شهید از دست رفت، شهید مرد؟ در سوره‌ی آل عمران خدا می‌گوید: نه، «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»[۵] نه تنها گفتمان جامعه‌ی ایمانی، جامعه‌ی جهادی، جامعه‌ی شهادت طلب، جامعه‌ی به پا خواسته، جامعه‌ی دینی، گفتمان آن‌ها گفتمان عزّت و حفظ حریم شهید است؛ بلکه دل‌های آن‌ها هم به مقام شهید آشنا است و می‌داند شهید از قفس رهیده است، شهید نمی‌پوسد. شهید پوست انداخته است، از پوسته بیرون آمده است. شهید از صدف بیرون آمده است، لؤلؤ و مرجان شده است، شهید برای شما سرمایه است، ذخیره‌ی جامعه‌ی شما است. این دو تا نکته یکی حفظ حرمت شهدا در گفتار، دوم حفظ حرمت شهدا در اندیشه و پندار.

مقام شهدا در نزد پروردگار

 نکته‌ی سوم این است که شهید نه تنها در این‌جا برای مردم جبهه رفتن او، ایثار او، معنویّت او، دل پاک او، اشک‌های او، زیبایی او سازنده بود، بلکه آن‌جا هم که رفته است آن‌جا هم یاد رهروان راه خود را دارد، از آن‌جا به این‌جا الهام می‌دهند؛ نور آن‌ها به این‌جا می‌رسد. یک آیه در سوره‌ی مبارکه‌ی یس است که این شهید بزرگواری که خداوند منّان در سوره‌ی مبارکه‌ی یس از او یاد کرده است «قالَ یا لَیْتَ قَوْمی‏ یَعْلَمُونَ * بِما غَفَرَ لی‏ رَبِّی وَ جَعَلَنی‏ مِنَ الْمُکْرَمینَ»[۶] این به محض این‌که شهید شد، آرزوی او این است ای کاش این جامعه، این جامعه‌ی به خواب رفته با شهادت من بیدار می‌شد و می‌دانست که من از این قتل، از این شهادت ضرر نکردم. «یا لَیْتَ قَوْمی‏ یَعْلَمُونَ» ای کاش قوم من می‌دانستند «بِما غَفَرَ لی‏ رَبِّی» خدا به شهید چه آبرویی داده است، چه غفرانی نصیب او شده است. «وَ جَعَلَنی‏ مِنَ الْمُکْرَمینَ» آن‌جا شهید مورد اکرام پروردگار متعال است، سر سفره‌ی خدا نشسته است. سر سفره‌ی اسماء الله استقرار پیدا کرده است، مقام عند ربه دارد. «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»[۷] این «یا لَیْتَ قَوْمی‏ یَعْلَمُونَ * بِما غَفَرَ لی‏ رَبِّی وَ جَعَلَنی‏ مِنَ الْمُکْرَمینَ»[۸] این‌که خدا به من اکرام احترام کرد و  ای کاش قوم من می‌دانستند که من چه موقعتی پیش خدا پیدا کردم. این همان «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»[۹]است. این‌ها به محضر خدا رسیدند، این‌ها بهشت ساز شدند، این‌ها به بهشت احتیاج ندارند، بهشت به این‌ها احتیاج دارد. «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ» این مجالسی که شما به خاطر شهید در این مجالس جمع می‌شوید، در این مجالس یاد خدا می‌کنید، توبه می‌کنید؛ در این مجالس با خون شهدا دل شما به خدا وصل می‌شود، در این مجالس رهروی راه شهدا می‌شوید؛ مردانگی، غیرت، وفا، شجاعت، دشمن ستیزی، ولایت مداری این‌ها را که از شهید یاد می‌گیرید، این ارتباط دل‌ها به برکت مجلس شهید یاد شهید نام شهید…

بعد هم بقای دین با خون شهدا است. نمازهایی که ما می‌خوانیم، روزه‌هایی که می‌گیریم، زکات‌ها و خمس‌هایی که اهل آن الحمدلله به برکت خون شهدا حرام خوری نمی‌کنند، اهل جهنّم نیستند، نجس نمی‌خورند. حرام نجاست خواری است. حرام خوری، ربا خوری، مال سهم امام را خوردن، سهم سادات را خوردن، مال فقرا را خوردن، این‌ها آلودگی دارد، این‌ها پلیدی دارد امّا شهدا که خون خود را دادند، با خون شهدا اسلام منتشر شده است؛ مردم به برکت خون شهدا می‌آیند پای منبرها حلال و حرام یاد می‌گیرند و حلال و حرام رعایت می‌کنند. هر نمازی که ما می‌خوانیم، هر روزه‌ای که ما می‌گیریم، هر زیارت کربلایی که می‌رویم، هر زیارت مشهدی که می‌رویم، سامرا می‌رویم، کاظمین می‌رویم -إن‌شاءالله خدا به حقّ حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام و شهدای عزیز ما، ما را هم در این جهت به آرزوهای خود برساند، زیارت کربلا، زیارت امیر المؤمنین علیه السّلام و همه‌ی حضرات علیهم السّلام نصیب ما بشود- در تمام کارهایی که نسل‌های بعد از شهدا و نسل‌های بازمانده‌ی از شهدا کار خیر می‌کنند، شهدای ما هم در ثواب این‌ها سهم می‌برند.

ناظر بودن شهید

 «عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ». به دنبال این مسئله خداوند منّان به کسانی که در خطّ شهادت هستند بشارت می‌دهند می‌گویند: «یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ‏»[۱۰] این‌ها آن‌جا به ما ناظر هستند، به خانواده‌های خود نظر دارند. شهید نظر به وجه الله می‌کند امّا وجه الله آیینه‌ای است که عالم در آن دیده می‌شود. لذا این‌ها خانواده‌ی خود را می‌بینند. شهید پدر خود را، مادر خود را، خواهر خود را، برادر خود را، همسر خود را، فرزند خود را همیشه مورد نظر قرار داده است. یک عدّه‌ای در خطّ شهید هستند امّا یک عدّه‌ای در خطّ شهید نیستند؛ شهدا نسبت به کسانی که سر خون آن‌ها سر سفره‌ی جوشش خون شهید به مقام می‌رسند، به موقعیت می‌رسند، پست‌ها را می‌گیرند ولی کاری به شهید و راه شهید و خانواده‌ی شهید ندارند این‌ها در خطّ شهادت نیستند، شهدا به این‌ها هیچ نظری ندارند امّا کسانی که بعد از شهادت شهید مرتّب چشم به راه هستند، خدایا یک چنین مدالی به ما هم داده می‌شود، یعنی می‌شود ما هم جزء شهدا بشویم، آخر عمر خود شربت شهادت بنوشیم، مرگ در بستر نداشته باشیم با مرگ خود…

چون آدمی که می‌میرد، خیلی وضع او بد است؛ باید او را سه بار غسل بدهند. اگر حیوانی از دنیا برود، کسی دست به او بزند، غسل بر او واجب نیست امّا آدم که می‌میرد وقتی که کسی قبل از غسل دست به این میّت می‌زند، باید خود او هم غسل میّت بکند؛ این یک چنین چیزی است امّا شهید که این‌طور نیست، شهید پاکیزه شد. اوّل قطره‌ی خونی که از او ریخت، تمام گناهان او از او دور شد، خدای متعال او را تمیز کرد. این است که شما در زیارت وارث حضرت سالار شهیدان و شهدای کربلا می‌خوانید: «طِبْتُمْ» شما پاک شدید. شهدای کربلا با شهادت پاک شدند. شهادت اکسیر است همین‌طور که کیمیا، اکسیر خاک را طلا می‌کند، مس را طلا می‌کند، شهادت هم همین‌طور است. شهادت آدم را از فرشی بودن به عرشی بودن تبدیل می‌کند، از ملکی بودن به ملکوتی بودن تبدیل می‌کند، از آلودگی به این آدم به صفا و بی‌شائبگی تبدیل می‌کند. شهید آیینه می‌شود، شهید چشمه می‌شود، شهید پاک می‌شود ولی آب قلیل اگر پاک هم بشود، یک مقدار نجس به آن برسد، آن هم نجس می‌شود. شهید آب قلیل نیست، آب چشمه است می‌جوشد. لذا شهید نه تنها خود تمیز شده است، رنگ خدا گرفته است خدا یا طاهر، یا طهور، یا طیهور یا مطهّر. این‌ها اسمای پروردگار متعال است، شهید با اتّصال به ذات ذو الجلال، با ذوب شدن در جلال حق چشمه‌ی طهارت شد.

مبلّغ بودن شهدا

«طِبْتُمْ» شما پاک شدید «وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ» نه تنها خود شما تمیز شدید، در هر محیطی قبر شهید است، گلزار شهدا است، این‌ها پیام رسان هستند. این‌ها مبلّغ هستند. یاد شهید تبلیغ دین است، تبلیغ مردانگی است، تبلیغ ولایت مداری است، تبلیغ حفظ انقلاب است. از این رو شهدا در عالم بقا هم در تطهیر رهروان راه شهدا نقش دارند، شفاعت می‌کنند. «یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ»[۱۱] ما در یک حدیثی از وجود نازنین خاتم انبیاء محمّد مصطفی صلوات الله علیه و آله داریم که برای عبور از حجاب‌های نفسانی و رسیدن به نور خدا سه وسیله باید در کنار هم با هم باشند. یکی قلم عالم، «صَریرُ أقلَامِ العُلماء،»[۱۲] دوم سنگر نشینی مجاهدان است، شهیدان است. سوم عفاف زنان است و نقش زن‌ها در تأمین اقتصاد خانواده‌ها است. پیامبر خدا این سه مورد را در کنار یکدیگر دیده است.

مقایسه‌ی قبل از انقلاب و بعد از انقلاب

 انقلاب ما هر سه در کنار هم باعث پیروزی انقلاب شدند. برادران عزیز کسانی که مهمان شهدای عظیم الشّأن هستید، بعضی از شما به یاد دارید بعضی‌ها هم در آن دوره نبودند، در آن روزگار طاغوت جمعیت ایران کمتر از ۳۵ میلیون بود، در یک مرحله‌ای ۲۳ میلیون بود حالا نزدیک‌های انقلاب در همین حدود ۳۰ میلیون و ۳۵ میلیون بود. در روز هفت میلیون بشکه نفت استخراج می‌شد، تحریم هم نداشتند جنگ هم نداشتند ولی کجای مملکت آباد بود؟ این تهران غیر از کاخ و قصرهای شاه همه جای آن به هم ریخته بود، آلوده بود، شما یک خیابان آباد نداشتید، شما یک محلّه‌ی آباد نداشتید جنوب شهر این زاغه‌نشینی، این گرفتاری طبقات پایین، واقعاً رقّت بار بود؛ راه‌های دهات، روستاها، همه‌ی کشور مشکلات داشت و روستاها را به بهانه‌ی تقسیم اراضی خالی از جمعیت کرده بودند، مردم را به شهرها کشاندند که هم کشاورزی را تعطیل کردند و هم برای فروش اجناس غربی و آمریکایی بازار درست کردند. این از نظر اقتصادی. مردم در فقر کامل به سر می‌بردند، جز یک عدّه‌ی قلیل درباری‌ها گردن کلفت‌ها، ارباب‌ها، بقیه‌ی مردم در وضعیت بسیار بدی به سر می‌بردند. من قبل از انقلاب در سیرجان منبر می‌رفتم. آن‌جا نقل کردند بعضی‌ها در اثر فقر بچّه‌های خود را آوردند در بندر عبّاس به فروش رساندند؛ فقر این‌قدر در زمان شاه بیداد می‌کرد. حالا چون عدّه‌ای آن وقت را به یاد ندارند یا ندیدند خیال می‌کنند آن زمان بهتر از این زمان بود.

 از نظر دیانت امروز تمام مساجد دانشگاه‌های شما آباد است. چون خود من هفته‌ای سه روز در دانشگاه‌ها نماز می‌خوانم، آن هم دانشگاه‌های مهمّ تهران که جزء دانشگاه‌های برتر دنیا هم هستند دانشگاه تهران، دانشگاه صنعتی شریف، دانشگاه امیر کبیر. ما که آن‌جا با این‌ها نماز می‌خوانیم، مسجد پر از جمعیت است. مسجد از اساتید دانشگاه و دانشجوها مملو از نمازگزار است و موقع اعتکاف که می‌شود نمی‌دانید این پروانگان شمع مناجات پروردگار متعال و خلوت نشینان مساجد چه ولعی دارند، چه مسابقه‌ای دارند، همیشه ظرفیت مسجدهای ما جوابگوی این همه درخواست کننده برای اعتکاف را ندارد. خبر دارید قبل از انقلاب در هیچ دانشگاهی هیچ وقت نماز جماعت خوانده نشده است و اساساً در خیلی از دانشگاه‌ها مسجد وجود نداشت تا نمازی خوانده بشود. نماز خوانی نبود تا مسجد درست بشود این وضعیت فرهنگی بود.

از نظر علمی در طول دوران تأسیس دانشگاه در ایران کدام حرکت علمی را در دوران شاه و سابق ایران در خود دیده است؟! امروز به برکت خون شهدا ما به خود می‌بالیم. امروز رآکتور تهران را با غنی سازی ۲۰ درصد هسته‌ای جوان‌های دانشمند خود ما تأمین کردند، خواب آن را هم نمی‌دیدیم. آمریکا این اجازه را به ما نمی‌داد. یک وقتی من در کنارک در اوائل انقلاب در پایگاه هوایی این خلبان‌ها ما را به داخل فانتوم‌های جنگی بردند، توضیحاتی می‌دادند بعد می‌گفتند: فلانی ما با این‌که تحصیل کننده‌ی آمریکا هستیم، فارغ التّحصیل آن‌جا هستیم ولی اگر یک قسمتی از هواپیمای جنگی یا غیر جنگی خرابی پیدا می‌کرد، بالاترین مقام نیروی هوایی ایران حقّ تماشای نحوه‌ی تعمیر را نداشت؛ باید کارشناس‌های آمریکایی این‌ها را تأمین می‌کردند، ما حقّ یاد گرفتن نداشتیم. ما حقّ دخالت در این امور را نداشتیم. امروز در داخل مملکت شما دارند هواپیما می‌سازند. من روز گذشته مهمان بخشی از وزارت دفاع بودم که در قسمت صنایع هوایی آن‌ها انجام وظیفه می‌کنند. نه تنها در این ۳۰ سال، هواپیماهایی که دیگر دوره‌ی آن گذشته است، ۳۰ سال توانستند این‌ها را با تعمیرات، با تعویض قطعات نگه بدارند و در مقام ساختن هواپیما هستند و هواپیما هم ساختند. جنگ شد، ما یک موشک نداشتیم. هیچ کجای دنیا به ما موشک نمی‌داد، شاه با همه‌ی طمطراق خود که ژاندارم منطقه بود ولی ما سلاح کافی برای مقابله‌ی با دشمن نداشتیم؛ الآن موشک‌های ما نه تنها خود ما را در مقام دفاعی در تزار بالایی قرار داده است و نسبت به هجوم دشمنان بازدارنگی دارد، بلکه کشورهای دیگر هم از موشک ما… بحمدالله در مقاومت، در غزه، در لبنان، ما الگو شدیم.

 مقایسه‌ی بین انقلاب و قبل از انقلاب یک مقایسه‌ی روشنی است که اگر کسی انصاف داشته باشد، لجاجت نداشته باشد می‌بیند ما کجا بودیم و الآن کجا هستیم. ما چه داشتیم و حالا چه داریم. امروز ما دانشمندان در رشته‌های مختلف داریم، امروز ما نیازی نداریم مریضی به خارج از کشور ببریم، از خارج کشور حتّی از اروپا مریض می‌آورند در کشور ما معالجه می‌کنند. این وضعیت پیشرفت‌های علمی ما، آن هم وضعیت فرهنگی ما در این تهران چهارصد شراب فروشی وجود داشت؛ هر کدام در روز چقدر مشتری داشته باشد خوب است. تهران یک میلیونی، نه الآن تهران ده میلیونی. چقدر قمارخانه داشت، چقدر فحشا داشت. فحشا آزاد بود، جوان‌ها را دعوت می‌کردند، آن‌ها را بیمار می‌کردند، آن‌ها را بدبخت می‌کردند.

آثار قلم عالم دینی

 امروز به برکت خون شهدا… اوّل قلم عالم بود، این ولایت بود. ولایت ما با قانون اساسی ولایت نشده است. ولایت ما با مجلس ولایت نشده است. ولایت ما با کلام پیغمبر و ائمّه‌ی اطهار و خداوند منّان ولایت شده است. ولایت برای امیر المؤمنین علیه السّلام است. حکومت برای معصومین سلام الله علیهم اجمعین است و خدا این حقّ را برای آن‌ها قرار داده است و در زمان غیبت هم برای ولیّ فقیه جامع الشّرایط است. لذا آن روزی که ما مجلس نداشتیم، قانون اساسی نداشتیم، امام جلو افتاد و این انقلاب را رهبری کرد. وقتی ما پیروز شدیم امام بود که بدون قانون اساسی شورای انقلاب تشکیل داد، او از اختیارات الهی خود استفاده کرد. نخست وزیر تعیین کرد، دولت تعیین کرد؛ بعد هم دستور داد قانون اساسی را بنویسند. قانون اساسی با امضای ولیّ فقیه اعتبار پیدا کرده است، مقامات مملکتی با امضای نائب امام زمان اعتبار پیدا می‌کنند، مشروعیّت پیدا می‌کنند. هر کسی خلاف این را فکر بکند مقام را غصب کرده است مغبون خدا است، مطرود خدا است، باید شأن خود را بشناسند. پیغمبر فرمود: اوّل وسیله‌ای که جامعه را از ظلمت ذلّت، از ظلمت وابستگی، از ظلمت درجا زدن و ارتجاع، از ظلمت گناه نجات می‌دهد، جامعه، جامعه‌ی توحیدی می‌شود، جامعه‌ی سرافراز می‌شود، پیشرفت می‌کند اوّل قلم عالم دینی است. یک امام به عنوان نائب امام زمان وقتی انقلاب کرد، بیانیه داد، مردم به اطاعت از نائب امام زمان علیه السّلام به پا خواستند.

نقش مردم در حکومت اسلامی

حالا اگر رهبر داشتیم، ولی داشتیم امّا مردم با او همراه نبودند بسیج نبودند، جان به کف نبودند، شهید نمی‌دادند ولیّ فقیه که خاک پای قنبر امیر المؤمنین علیه السّلام هم نمی‌شود. علی بود ولی بسیج نداشت. در خانه‌ی او را سوزاندند. دختر پیغمبر را کشتند، هیچ اتّفاقی نیفتاد. امّا این‌جا ما باید قدر مردم را بدانیم، قدر شهدا را بدانیم. آن که انقلاب را انقلاب کرد اوّل پرچم ولایت بود، دوم خون شهدای شما بود. اگر این خون‌ها نبود، اگر این حضور مردم نبود، اگر ایمان و وفای مردم نبود ولیّ فقیه به تنهایی چه کار می‌تواند بکند؟! اگر شما به خاطر شهدا این‌جا ننشسته بودید، این گوینده برای چه کسی می‌خواست حرف بزند. من بدهکار شما هستم، این شما هستید که من را به نطق درمی‌آورید. همه بدهکار مردم و شهدای مردم هستند.

اهمّیّت اقتصاد برای جامعه‌ی اسلامی

از این جهت نکته‌ی دومی که پیغمبر در نجات از حجاب‌های بدبختی نکبت و ذلّت و مغلوبیّت معرّفی می‌کند «وَطئُ أقدامِ المُجاهِدین»[۱۳] این صدای پای رزمندگان است که قبل از شهادت آن طور جبهه را به لرزه درمی‌آورند و بعد از شهادت هم «یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ»[۱۴] روح شهدا، خون شهدا تزریق نیرو است، برای ما بیدارگر است. امام فرمود: ملتی که شهادت دارد، اسارت ندارد و نکته‌ی سوم مسئله‌ی اقتصاد است. ما انقلاب کردیم که در اقتصاد محتاج بیگانه نباشیم، برنج وارد نکنیم، این تز استعماری بود. روستاها را به هم ریختند، کشاورزی را از بین بردند. ما انقلاب کردیم که آقا باشیم، نوکر بیگانه نباشیم امّا اگر محتاج بودیم، اقتصاد ما به هم ریخته بود، ما نمی‌توانیم آقا باشیم

آن که شیران را کند روبه مزاج       احتیاج است احتیاج است احتیاج

این است که دولت سر سفره‌ی خون شهدا دولت شده است. باید فقر را از بین می‌برد. باید منتظر این و آن نمی‌شد. امروز هم تکلیف دارند تا این تولیدها، مراکز تولیدی دارد تعطیل می‌شود، فقر دارد ریشه دار می‌شود، فقر دارد بیداد می‌کند، بیکاری، فقر، عزّت را از مردم می‌برد، سربلندی را از مردم می‌برد؛ لذا هم ما تکلیف داریم، هر کسی هر کاری می‌تواند، اگر دولت در امور اقتصاد امور را به خود مردم واگذار می‌کرد، حمایت می‌کرد، هدایت می‌کرد، همین‌طور که جنگ مردمی شد، ما توانستیم استقامت بکنیم با پیروزی بیرون بیاییم، بیاییم اقتصاد را مردمی بکنیم. مردم ولی نعمت ما هستند، شهید را مردم دادند، امروز هم مردم شهید می‌دهند و الله اگر شهدای مدافع حرم نبودند و از زینب کبری و رقیه‌ی امام حسین علیه السّلام دفاع نمی‌کردند امروز داعش در داخل کشور با ما می‌جنگید. این شهدا قشر ضعیف جامعه هستند بروید نگاه بکنید، آمار بگیرید ببینید چه کسانی در آن‌جا بودند. حججی از کدام قشری بود. امروز دولت باید قدر شهدا را بداند. نه در حرف، در عمل باید به مردم برسند. سفره‌ی مردم را غنی بکنند، جوان‌های مردم را مشغول بکنند با مردمی کردن اقتصاد.

 توفیق شهادت نداشتیم ولی از دوران دفاع مقدّس تا به حال در مجالس شهدا مدح شهدا گفتیم، اظهار علاقه به شهدا کردیم، برای خانواده‌های شهدا متواضعانه خضوع کردیم، قدردان خانواده‌های شهدا هستیم، دعاگوی خانواده‌های شهدا هستیم و به این بزرگواران بدهی داریم. این ایثارگران ما، این جانبازان ما، این قطع نخاعی‌های ما، این ویلچری‌های ما گاهی من فکر می‌کنم این‌ها برای چه به این روزگار افتاند؟ چه کسی به فکر این‌ها است، چه کسی قدر این‌ها را می‌داند؟ چرا ما این‌ها را فراموش می‌کنیم، چرا سیاسی بازی می‌کنیم؟ دین را مخدوش می‌کنیم، فساد را رایج می‌کنیم، بی‌عفّتی را رایج می‌کنیم، زبان ما هم دراز است، طلبکار هم هستیم. این همه جوان‌های سالم رفتند، ۷۰ درصد جانبازی پیدا کرده است، مرتّب روی ولیچر است. این هم آرزو دارد سر سفره می‌نشست، زن و بچّه اطراف او را می‌گرفتند امّا نمی‌شود. ما بدهکار هستیم، ما این مجالس را بگیریم، مرتّب تذکّر بدهیم تا امثال ما خجالت بکشد که در کنار این مردم نباشد، درد این مردم را فراموش بکند. الحمدلله این مسجد جزء مساجد انقلابی است. علاقه‌مند به شهدا و امام جماعت محترم این مسجد برادر عزیز و بزرگوار ما حضرت حجه الاسلام و المسلمین حاج آقای فیّاضی که نوشته بودند: سردار آتش به اختیار. این خیلی مهم است، همه کار تمیز فرهنگی بکنند. مسجد همه شهید پرور باشد، مسجد آن‌ها مروّج شهدا باشند. نگذارند این‌ها فراموش بشوند. این جانبازها فراموش بشوند. هدف انقلاب فراموش بشود. فقرا فراموش بشوند. جنوب شهری‌ها فراموش بشوند. این اشراف گردن کلفتی که در فاصله‌ی طبقاتی سر سفره‌ی شهدا آلاف و الوف شدند، این‌ها همه را بخورند. این مسجد بحمدالله این خصوصیت را دارد و شما مردم عزیز ما تا به امروز ۴۰ سال… انقلاب را ۴۰ ساله کردید، حفاظت کردید، مرد بودید، جوانمرد بودید ۲۲ بهمن شما زبانزد است و إن‌شاءالله در چند روز آینده باز هم امسال با این شرارت‌هایی که آمریکا و غربی‌ها علیه ما دارند و این خون‌های پاکی که در دفاع از حرم ریخته شده است، باید حقّ مطلب را ادا بکنید و این حضور شما نشانه‌ی حضور خانوادگی و جمعیت‌های میلیونی شما است که جواب محکمی به دشمنان خود خواهید داد و تجدید بیعت و لبیک با شهدا و رهبر شهیدان خواهید کرد.     

 


پی نوشت:

[۱]– سوره‌ی غافر، آیه‌ ۴۴٫

[۲]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۵۴٫

[۴]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۵۴٫

[۵]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۶۹٫

[۶]– سوره‌ی یس، آیات ۲۶ و ۲۷٫

[۷]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۶۹٫

[۸]– سوره‌ی یس، آیات ۲۶ و ۲۷٫

[۹]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۶۹٫

[۱۰]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۷۰٫

[۱۱]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۷۰٫

[۱۲]– الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ج ‏۱۸، ص ۵۲۳٫

[۱۳]– الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ج ‏۱۸، ص ۵۲۳٫

[۱۴]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۷۰٫