- ثقلین - http://thaqalain.ir -
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».
«وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَکُمْ فِی مَرْضَاتِهِ وَ صَبَرْتُمْ عَلَى مَا أَصَابَکُمْ فِی جَنْبِهِ وَ أَقَمْتُمُ الصَّلَاهَ وَ آتَیْتُمُ الزَّکَاهَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ جَاهَدْتُمْ فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ حَتَّى أَعْلَنْتُمْ دَعْوَتَهُ وَ بَیَّنْتُمْ فَرَائِضَهُ وَ أَقَمْتُمْ حُدُودَه»؛
این مصیبت بزرگ، این فاجعهی دلخراش را به امام زمان (علیه السّلام) تسلیّت عرض میکنم. بقای دین خدا در طول تاریخ با مجاهدت، صبر، استقامت و ایثار پیامبران خدا، اوصیای پیامبران و مؤمنین محقّق شده است. زیارت شریفهی جامعهی کبیره دانشگاه انسانشناسی است. کسی جامعهی کبیره را بخواند، میتواند در حدّی که یک بشر میتواند از مقام انسان کامل، خلیفهی مطلق خدا، امام آشنا بشود، اگر نورانیّت داشته باشد، خدا او را با سیمای امامت آشنا میکند.
در فرازی از زیارت شریفهی جامعه به امام خود خطاب میکنیم: «وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَکُمْ فِی مَرْضَاتِهِ» شما جانهای خود را بذل کردید، در مسیر رضایت خدا بخشیدید. دار و ندار خود را در راه تحصیل رضای خدا بذل کردند. اینها وجه اللّهی بودند، اینها ذات اللّهی بودند. اینها توجّهی به ماسوی الله مطلقا نداشتند. همهی اینها دلشده بودند، بیدل بودند، بیقرار حق تعالی بودند. لذا معامله با کسی جز خدا نکردند، اشارهی محبوب زندگی اینها را ترسیم میکند. در وادی محبّ، رضای محبوب بر همه چیز مقدّم است. عاشق در مسیر معشوق تجارتی جز به دست آوردن دل معشوق و نگه داشتن آن به چیز دیگری فکر نمیکند.
و در زیارت شریفهی جامعه ما به این بزرگان، به این عرشیان، به این موحّدان، به این الگوهای ایمان عرضه میداریم: «التَّامِّینَ فِی مَحَبَّهِ اللَّهِ» شما در محبّت خدا تام بودید، هیچ کسری نداشتید. یعنی وجود نازنین ائمّه (علیهم السّلام) شعلهی عشق خدا بودند، سوختهی خدا بودند. این بود که هر چه از دوست میرسد برای آنها نیکو بوده است. خود را در این مسیر فانی میدانستند و انگیزهی زندگی همهی آنها هم در این مسیر محبّت خدا بوده است.
اینها که دنیا را پست میدانستند و برای ما هم تأکید دارند که خود را به دنیا نفروشید. دنیا «تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ (یفر در منبع یافت نشد)»[۲] دنیا هم شما را فریب میدهد. «لَیِّنٌ مَسُّهَا»[۳] مثل مار میماند. ظاهر آن هم نرم است، هم خوش خطّ و خال است. بچّهای که نمیداند مار کیست و چیست، دوست دارد با مار بازی بکند. امّا «قَاتِلٌ سَمُّهَا» این سمی که دارد شما را از بین میبرد.
دنیا بسان مار خوش خطّ و خال است، بشر را جذب میکند ولی کسی با آن بازی بکند، او را از بین میبرد. دنیا پرست در دنیا هم به کام خود نمیرسد. این عبارت کوتاه از امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرمود: دنیا «تَغُرُّ» فریب میدهد. «وَ تَضُرُّ» و ضرر میزند «وَ تَمُرُّ (یفر در منبع یافت نشد)» و از دست شما هم میرود. کسی نتوانسته است دنیا را نگه بدارد. دنیا به کسی هم وفا نکرده است. هر کسی طالب دنیا بوده است، با حسرت زندگی کرده است و با حسرت هم از دنیا رفته است.
امّا کلاس ما، کلاس توجّه به آخرت است. فرمود: «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا * وَ الْآخِرَهُ خَیْرٌ وَ أَبْقى»[۴] شما دنیا را بر آخرت انتخاب کردید. در حالی که آخرت «خَیْرٌ وَ أَبْقى» است. از هر جهت آخرت بهتر از اینجا است. لذّت بخواهید، لذّت آخرت هم دائمی است و قابل مقایسه با لذّت اینجا نیست. اینجا یک لذّت مختصری است، لذائذ آنجا خیلی شدید است. لذّت اینجا نسبت به لذّت آخرت قطره به دریا هم نیست. اینقدر لذّت اینجا ناچیز است، نزدیک مرگ که میشود انسان احساس میکند که اصلاً لذّتی ندیده است. «وَ أَنَّ الدُّنْیَا لَمْ تَکُنْ»[۵] تمام لذائذ این عالم، نوشهای این عالم با نیشها قرین است. نوش بینیش شما در عالم نخواهید پیدا کرد، وجود ندارد تا پیدا بکنید. امّا لذائذ آخرت بدون دغدغه است. بدون درد است، بدون غم است، بدون فشار است، بدون ترس است، بدون اضطراب است.
آنجا خیر است، بهتر است و ابقی است اینجا لذّت میآید و میرود «شَتَّانَ مَا بَیْنَ عَمَلَیْنِ»[۶] بین دو تا عمل چقدر فاصله است، عملی که لذّت آن میرود و وزر آن باقی میماند. «تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقَى تَبِعَتُهُ» و لذّتی که زحمت آن میرود ولی اجر آن باقی میماند. عبادت، جهاد، جبهه… این کسانی که جبهه رفتند، لذّت جبهه الآن برای آنها باقی مانده است امّا زحمت جبهه از بین رفت. آدمی که برای آخرت کار میکند… زحمت، دردسر اینجا تمام شدنی است، امّا لذّت آن باقی میماند. آدم کاری بکند که رنج آن برود، لذّت بماند. کاری نکند لذّت آن برود، وزر و وبال آن باقی بماند.
خوب این آیات قرآن هم فراوان تشویق کرده است «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانَ»[۷] شما اگر از خدا ترس داشتید، از مقام خدا حساب بردید، درست زندگی کردید ما دو تا بهشت به شما میدهیم؛ هم جنّت بدنی پیدا خواهید کرد، هم جنّت روحی پیدا خواهید کرد. بهشت هم لذائذ جسمی دارد و هم لذائذ فوق جسمی دارد. آن وقت در سورهی مبارکهی الرّحمن، در آیات دیگر سورههای دیگر خدا توصیفی از بهشت کرده است.
بنای او بر این است که تابلوی زیبایی در مقابل خود قرار بدهیم هر وقت دنیا میخواهد ما را فریب بدهد، یک نگاه به آنجا بکنیم، خجالت بکشیم با وجود آنجا ما در اینجا خود را حرام بکنیم.
امّا کلاس حضرات ائمّه (علیهم السّلام) مسئلهی طلب بهشت نبوده است، آنها بهشت را هم نمیدیدند، به یک عارفی گفته بودند: -ظاهراً مرحوم نخجوانی بوده است- عمری از شما گذشته است، دنیا دیده هستید دنیا را چگونه یافتید؟ گفت: من از وقتی خود را شناختم اصلاً دنیا را ندیدم، چشم پوشیدم از اینکه دنیا را ببینم، من جز خدا ندیدم. حضرات ائمّه (علیهم السّلام) این عبارت حضرت امیر (علیه السّلام) «مَا رَأیتُ شَیئاً إلَّا وَ رَأیتُ اللَّه قَبلَهُ وَ بَعدَهُ وَ مَعَهُ» علی جز خدا ندیده است.
(رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند) دل آدم هر جایی باشد، آن را میبیند. دل به خدا بدهی همیشه خدا را میبینی، امّا دل به دنیا بدهی، در نماز خود هم دنیا میبینی، در زندگی شما خبری از خدا نیست. در باطن شما خبری از خدا نیست، باطن لجن باشد، تمام شئون زندگی آدم لجن است.
این است که فرمودند: «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْکِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَیْرَ اللَّهِ»[۸] قلب بارگاه خدا است، خانهی خدا است، خلوتگه یار است. در این خانه غیر از دوست را راه ندهید. خانهی دل آدم ویران باشد، دنیا و آخرت او ویران است ولی دل آباد باشد، هم دنیا آباد است و هم آخرت آباد است. برای همه گذشت، چه چیزی ماند.
برای دنیا پرست، خسران دنیا و آخرت ماند. «قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالاً * الَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً»[۹] آیا به شما خبر بدهیم از ورشکستهترینها، عمر باختهترینها کسانی هستند که عمل آنها در دنیا گم شد، گذشتهی ما کجا است؟ جوانی ما کجا است؟ ما آن را گم کردیم، دیگر هم پیدا نمیکنیم. امّا چه چیزی برای او باقی ماند؟ کسی که عمر خود را برای دنیا صرف کرده است، برای شهرت صرف کرده است، برای ثروت صرف کرده است، عمر خود را گم کرده است، آنجا میرود چیزی ندارد پیدا بکند. «وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً» در حالی که فکر میکردند که اینها دنبال سعادت خود میگردند، هم دنیا را از دست دادید که هیچ کسی در دنیا نماند، همه از دنیا میروند و دنیا را از دست میدهند و هم آخرت را از دست دادید.
خاسر واقعی، ورشکستهی واقعی این است عمر او رفته است، وزر و وبال او مانده است با گناه به آنجا رفته است، گفته بود که: (نه در دنیا دلم شاد و نه روی بر وطن دارم) اینجا را خراب کردیم هم رویی نداریم به آنجا بروم، نه خانهای داریم، نه امکانات.
در این جملات زیارت شریفهی جامعه این چیزها را به این حضرات میگوییم، برای اینکه خود ما یاد بگیریم؛ «وَ بَذَلْتُمْ أَنْفُسَکُمْ» شما جانهای خود را بخشیدید امّا نه برای دنیا، نه برای بهشت، بلکه «فِی مَرْضَاتِهِ» دنبال رضای او بودید، میخواستید خدا شما را دوست داشته باشد، تمام زندگی شما در مسیر مرضات خدا صرف شد. هر کاری کردید رضای خدا بود، هر کاری کردید بوی خدا میداد. هر کاری کردید رنگ خدا داشت. به جز خدا هیچ چیزی در زندگی شما نبود.
«وَ صَبَرْتُمْ عَلَى مَا أَصَابَکُمْ فِی جَنْبِهِ» چون مرضات اللّهی بودید بر همهی مصیبتهایی که برای خدا برای شما پیش آمد صبر کردید. «وَ صَبَرْتُمْ عَلَى مَا أَصَابَکُمْ فِی جَنْبِهِ» چه صبری! چه مقاومتی! اینها صبر را عاجز کردند. صبر از دست حضرات ائمّهی معصومین ما درمانده شد. بشر که نمیتواند اینقدر طاقت داشته باشد؟ اینقدر صبر داشته باشد.
حضرت فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) در همهی این امور مادر است. هم مادر عشق به خدا است، مادر محبّت به حق تعالی است که هر کسی محبّت به خدا دارد از چشمهی وجود حضرت زهرا (سلام الله علیها) نوشیده است. آن کوثری که خدا همه را سیراب میکند آن وجود فاطمه است «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ» خیر کثیر است، در رأس خیر کثیر محبّت خدا است، عشق به خدا است؛ از وجود فاطمه (سلام الله علیها) عشق میجوشد و این آب در رگهای عاشقان عالم جریان پیدا کرده است، اینها را وصل به پروردگار متعال نموده است.
در صبر حضرت زهرا (سلام الله علیها) نمونهی اعلی است، مادری میکند، تمام فضائل را دارا است که در رأس آن عشق به خدا است و از جلوههای عشق به خدا در راه او صبر کردن است، بر مشکلات، بر مصیبتها، در طاعت صابر بودند، در برابر گناه و بدیها صابر بودند، در برابر مصیبتها صبر کردند، همه را هم به حساب خدا ریختند.
آنقدر حضرت صدّیقهی طاهره (سلام الله علیها) در پیشگاه پرورگار متعال فنا داشت وقتی پیراهن عروسی خود را داد در راه خدا عروس! خیلی عجیب است زن به زر و زیور علاقهی خاصّی دارد. در روایات ما هم تأکید شده است برای زنها عطر بخرید، وسائل تزیین آنها را آماده بکنید این جزء مستحبّات است اسلام دین زندگی است ولی عروسی یک بار در عمر اتّفاق میافتد و هر عروسی حسّاس است که جلوه بکند.
حالا حضرت زهرا (سلام الله علیها) عروسی است که مادر ندارد. وجود نازنین پیامبر خدا عشق به فاطمه داشت، چون فاطمه جلوهی خدا بود. جمال خدا بود، جلال خدا بود. حبّ فی الله اقتضاء میکرد که بالاترین محبّت را به این دختر خود داشته باشد. ولی چون دختری بود که مادر نداشت خیلی حساس بود. برای عروسی حضرت زهرا (سلام الله علیها) مهمانها را پذیرایی میکرد، آستینها را بالا زده بود، برای مهمانهای حضرت زهرا (سلام الله علیها) غذا میریخت. هیچ عروسی را پدر عروس به خانهی شوهر خود نمیبرد. امّا وجود نازنین پیغمبر فاطمه را بدرقه کرد. جهیزیه را خود ایشان توجّه داشت که چه چیزی میخواهد به دختر خود بدهد. پیراهن عروسی خرید، خود ایشان بدرقه کرد، ملائکه او را همراهی کردند، با چه جلالی به خانهی امیر المؤمنین (علیه السّلام) برد. صبح شب عروسی اوّلین کسی بود هیچ کسی این کار را نمیکند. پدر عروس که صبح عروسی به خانهی داماد که نمیرود امّا اینقدر علاقه داشت صبح زود در خانهی علی (علیه السّلام) زده شد. پیغمبر وارد شد. شیر برای عروسی و داماد برده بود. بین دختر و داماد خود نشست، یک دست بر سر فاطمه (سلام الله علیها) گذاشت، یک دست سر امیر المؤمنین (علیه السّلام) گذاشت نوازش کرد بعد این جام شیر را به حضرت زهرا (سلام الله علیها) داده است فرمود: «اشْرَبِی فِدَاکِ أَبُوکِ»[۱۰] پدر تو به قربان تو از این شیر بخور. بقیهی شیر را به دست امیر المؤمنین (علیه السّلام) داد فرمود: «اشْرَبْ فِدَاکَ ابْنُ عَمِّکَ» پسر عموی تو به قربان تو شما هم از این شیر بخور.
لباس حضرت زهرا (سلام الله علیها) توجّه پیغمبر را جلب کرد. دخترم من که برای تو لباس عروسی خریده بودم، لباس را به تن تو نمیبینم، لباس تو چه شد؟ عرضه داشت: یا رسول الله در راه خدا دادم. پیغمبر فرمودند: دخترم اگر لباس کهنهی خود را هم داده بودی یک برهنهای را پوشانده بودی، لباس نو برای همسرت بهتر بود. عرض کرد: پدر من از شما آموختم اوّلاً و از قرآن درس گرفتم ثانیاً شما هم پیراهن تن خود را دادید نتوانستید برای مسجد بروید به نماز حاضر بشوید که آیه نازل شد، من دختر شما هستم، من از پدر خود تأسّی میکنم. و ثانیاً قرآن فرموده است: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ»[۱۱] از محبوب در راه خدا بدهید، آن چیزی را که عزیز است را در راه خدا بدهید.
وجود نازنین پیغمبر (صلوات الله علیه) فاطمه (سلام الله علیها)را به سینه چسباند «فِدَاهَا أَبُوهَا» جبرئیل آمد به پیغمبر گفت: خدا به فاطمه سلام میرساند و به فاطمه اعلان کن که خزائن الهی همه در اختیار فاطمه است، هر چه میخواهد بخواهد تا به او بدهم. وقتی حضرت رسول (صلوات الله علیه) سلام خدا را به فاطمه (سلام الله علیها) ارسال کرد، حضرت زهرا عرضه داشت: «هُوَ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ إِلَیْهِ یَعُودُ السَّلَامُ» دخترم از بارگاه حق چه چیزی میخواهی؟ عرضه داشت: «شَغَلنى عَن مَسألتِهِ لَذَّهُ خَدمتِهِ»[۱۲] اینقدر محبّت خدا دل من را پر کرده است عشق خدا در وجود من موج میزند این لذّت خدمت حق من را باز میدارد که از خدای خود هم چیزی بخواهم. این را محبّت به خدا میگویند از خود خدا هم چیزی نمیخواهد. «شَغَلنى عَن مَسألتِهِ لَذَّهُ خَدمتِهِ»
یک چنین بانویی الگوی ما است. الگوی ما است در عشق به خدا. عبادتهای او همه عاشقانه بود، ایثارهای او همه عاشقانه بود، محبّت به امیر المؤمنین (علیه السّلام) اصالت نداشت، خدا را دوست داشت و علی (علیه السّلام) را محبوبترین بنده در پیشگاه خدا میدید به خاطر خدا امیر المؤمنین (علیه السّلام) را دوست داشت. پدر خود را به خاطر خدا دوست داشت و همهی امور او غیر عادی و فوق عادت بود. دار و ندار خود را «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً»[۱۳] کجای عالم سراغ دارید یک خانواده مجموعاً سه روز روزه بگیرند و افطار خود را به طور کامل در راه خدا بدهند و اینطور تحمّلها جز عشق چیزی توجیه نمیکند.
اینها «بَذَلْتُمْ أَنْفُسَکُمْ فِی مَرْضَاتِهِ وَ صَبَرْتُمْ عَلَى مَا أَصَابَکُمْ فِی جَنْبِهِ وَ أَقَمْتُمُ الصَّلَاهَ» این نوع محبّت به خدا و صبر در راه خدا ثمر داد. ثمرهی آن چه بود؟ همین نمازهایی که ما میخوانیم، اینها میوههای عشق حضرت زهرا (سلام الله علیها) و صبر حضرت زهرا (سلام الله علیها) و دودمان ایشان است. «وَ أَقَمْتُمُ الصَّلَاهَ وَ آتَیْتُمُ الزَّکَاهَ» ثمرهی آن این گذشتها، این کارهای خیری که شیعیان میکنند به ایتام میرسند، به جبهه میرسند. هم مال دادند، هم جان دادند اینها همه آثار و برکات شجرهی طیّبهی محبّت خاندان نبوّت است که این درخت محبّت ریشه در وجود فاطمه دارد چون مادر است. هر کسی هر چه دارد سر سفرهی مادر اینها را به دست آورده است. «وَ أَقَمْتُمُ الصَّلَاهَ وَ أَمَرْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ» حالا اینکه از بین رفته است. امیدوار هستم به برکت خون شهدا احیا بشود. این همه گناه، این همه فساد، این همه رشوه، این همه ربا، این همه مردم آزاری هیچ کسی هم هیچ چیزی نمیگوید، همه دارند تماشا میکنند ولی آنها خود را خرج کردند که ما این غیرتها را داشته باشیم، مراقب دین خود باشیم.
(روضهخوانی)
[۱]– سورهی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۵۴۸٫
[۳]– همان، ص ۴۵۸٫
[۴]– سورهی اعلی، آیات ۱۶ و ۱۷٫
[۵]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۹۵ .
[۶]– همان، ص ۴۹۰٫
[۷]– سورهی الرّحمن، آیه ۴۶٫
[۸]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۶۷، ص ۲۵٫
[۹]– سورهی کهف، آیات ۱۰۳ و ۱۰۴٫
[۱۰]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۴۳، ص ۱۱۷٫
[۱۱]– سورهی آل عمران، آیه ۹۲٫
[۱۲]– زندگانى حضرت زهرا، ص ۹۲۳٫
[۱۳]– سورهی انسان، آیه ۸٫
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%b3%d8%ae%d9%86%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c-%d8%a2%db%8c%d8%aa-%d8%a7%d9%84%d9%84%d9%87-%d8%b5%d8%af%db%8c%d9%82%db%8c%d8%9b-%d8%b1%d9%88%d8%b2-%d8%b4%d9%87%d8%a7%d8%af%d8%aa-%d8%ad%d8%b6%d8%b1%d8%aa/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.