قبل از پیروزی انقلاب از «قم» به زیارت امام رضا علیه السّلام می‌رفتیم. برای اقوام مقداری سوهان و سوغاتی تهیه کردیم. «محمّد» آقا تعدادی از کتاب‌ها و اعلامیّه‌های امام را در کف ساک دخترم جاسازی کرد و روی آن‌ها را با سوغاتی‌ها پوشاند. آن ایّام گاهی پیش می‌آمد که مأمورها برای بازرسی ساک‌ها، اتوبوس‌ها را متوقّف می‌کردند.

«محمّد» آقا گفت: «ساک را داخل ماشین می‌گذاریم. اگر مأمورها گرفتند که نمی‌گوییم مال ماست و اگر متوجّه نشدند با عنایت خدا به هدفمان رسیده‌ایم.»

وقتی در مشهد پیاده شدیم، دیگر در پناه آقا امام رضا علیه السّلام بودیم. او هم هنوز از گرد راه نرسیده، رفت تا نوارها و کتاب‌ها را بین دوستانش پخش کند.


منبع: کتاب «رسم خوبان۳ – شور شیدایی»؛  شهید حجت الاسلام محمّد شهاب، ص ۱۵٫/ افلاکیان، صص ۹ و ۲۰ ۱۶٫