بی‌بی ‌ ‌‌‌شـهربانو‌ نام آرامگاهی است در شهرری. طبق کتیبه موجود در آن و باور مردم مقبره شهربانو همسر امام سوم شیعیان حسین بن علی و مادر امام چهارم شیعیان سجاد (ع) است. به عقیده برخی از کارشناسان به دلایلی همچون قرار گرفتن زیارتگاه بر فراز کوه، نزدیکی به چشمه، ویژگی‌های معماری سنگی، اختصاص زیارت آن به زنان در برخی دوره‌ها، کاربرد واژه بانو و شهربانو برای ایزد بانوی آناهید و تشابه افسانه بی‌بی شهربانو با داستان زیارتگاه زرتشتی «بانوی پارس» در یزد، این بنا در اصل از نیایشگاه‌های آناهید (الهه آب‌ و باروری) و از پرستشگاه‌های زرتشتیان پیش از اسلام بوده است.

 مری بویس استاد دانشگاه و پژوهشگر در آیین زرتشتی معتقد است زرتشتیان هیچ‌گاه آرامـگاه‌ یـا‌ مـزاری‌ را به‌عنوان زیارتگاه قبول ندارند. از نجس‌ بودن‌ هرگونه نعش یا جسد به‌شدت بیمناک هـستند و به خـاک سپردن نعش را ازجمله‌ گناهان کبیره می‌دانند و تقدس زیارتگاه‌های‌ روستایی‌ آنـان‌، تنها نـاشی از انتساب به معبودهای نامحسوس‌ مینویی است. با در نظر گرفتن این اصل و اعتقاد به اینکه هیچ بنیان تاریخی و روایت کتبی مبنی بر این‌که شهربانو دختر یزدگرد سوم باشد، وجود ندارد، در مورد بی‌بی شهربانو و بانوی پارس می‌گوید:

 داسـتانی دربـاره بنیادگذاری زیارتگاه بانو پارس وجود ‌دارد که بـه آمـدن‌ اعـراب‌ مـربوط مـی‌شود بدین‌صورت که چون آخرین شاه ساسانی از برابر مهاجمین عرب می‌گریخت، خانواده او به شهر کویری یزد پناه بردند و با رسیدن تعقیب‌کنندگان به یزد مجبور شدند ازآنجا‌ نیز بگریزند. ملکه هـنوز از دیوارهای شهر چندان دور نشده بود که به سبب خستگی زیاد از پای درمی‌آید و نقش بر زمین می‌شود. فرزندان او نیز پراکنده‌شده هر یک به‌ کوهستان‌های‌ مجاور می‌گریزند. تمام‌ شاهزادگان و شاهزاده خانم‌ها نیز عاقبت از نـفس مـی‌افتند. هریک از فراریان در لحظه آخر ناامیدی به درگاه‌ خداوند تضرع می‌کنند و کوه دهان می‌گشاید و آنان را در‌ دل‌ خود‌ پناه می‌دهد تا دنبال کنندگان نتوانند به آنان دست یابند. زیارتگاه بانو پارس تنها موردی است که‌ وجه‌ انتساب‌ آن مؤید افسانه مربوط به زیارتگاه اسـت. زیارتگاه‌ در دل کوهستانی واقع در دورترین نقطه شمال غربی جلگه یزد و نه‌چندان‌ دور‌ از عقدا قرار دارد. راهی که شاهزاده خانم فراری طی کرده تا نقطه‌ای در شمال روستای امـروزی‌، اردیـنجان، ردیابی کرده‌اند. هم‌چنین گفته شده، در اینجا، بانوی فراری که از فرط تشنگی نزدیک بود‌ از‌ پای‌ درآید، از شخصی روستایی آب می‌خواهد. روستایی گاوش را می‌دوشد تا بدو بدهد؛ اما گاو در لحظه آخر‌ لگدی‌ می‌زند‌ که ظرف شیر را واژگون مـی‌سازد. چون تـعقیب‌کنندگان نـزدیک شده بودند شاهزاده خانم‌ مـجبور‌ مـی‌شود بـا گلوی تشنه به راه ادامه دهد در ادامه به مسیلی سنگلاخ برخورد می‌کند و کارد به اسـتخوانش مـی‌رسد، به خـداوند‌ تضرع‌ می‌کند. خداوند صخره کوه را برایش می‌گشاید. چون شتاب‌ مـی‌کند‌ گـوشه‌ مقنعه او در میان شکاف سنگی که‌ پشت‌ سر او بسته می‌شود گیر می‌کند. می‌گویند این قطعه پارچه لای سنگ گیر‌ کرده‌ تـا یـکصد و پنـجاه سال‌ یا‌ حتی صدسال‌ پیش‌ وجود داشت و زوار آن‌قدر از‌ بـرای‌ تبرک به آن دست زدند تا نابود شد.

 مری بویس افسانه‌ای‌ فولکلورید در مورد بی‌بی شهربانو را بیان می‌کند: زیارتگاه بی‌بی بر فراز ارتفاعات‌ مشرف‌ بـر جـلگه شـهر باستانی‌ ری‌ قرار داشته و افسانه شیعی رایج به آن چنین است. یکی از دختران یزدگرد سـوم بـه نـام‌ شهربانو‌ به دست اعراب اسیر و به‌ مدینه‌ برده می‌شود. در‌ آنجا‌ به‌ عقد و ازدواج حسین بن عـلی (ع) در می‌آید شاهزاده خانم ایرانی پس از وقوع فاجعه هولناک‌ کربلا، به‌ دستور خـود امـام حسین (ع)، سوار بر اسب‌ آن‌ حضرت، به‌سوی‌ ایران‌ می‌گریزد. دشمنان او را‌ دنبال‌ کرده در حوالی ری به او نـزدیک شـده مـی‌خواهند دستگیرش کنند. از خستگی و ناامیدی به درگاه‌ خداوند‌ تضرع‌ می‌کند. به سبب خستگی زبانش برمی‌گردد و بـه‌ عـوض «یاهو» می‌گوید «یا‌ کوه». معجزه‌ می‌شود‌ و کوه دهان باز کرده او را در آغوش خود پناه می‌دهد. گوشه مقنعه شـهربانو در مـیان سـنگ گیر کرده دشمنان هنگام شب می‌رسند و تکه‌ چادر شهربانو را می‌بینند و سه سنگ روی آن، نشان می‌گذارند تا فردا کوه را بشکافند ولی فردا تمام کوه، سه سنگ سه سنگ روی‌هم گذاشته شده بود و دشمنان نشان خود را گم کردند. هنوز هم زوار بی‌بی، نیت می‌کنند که سه سنگ روی‌هم بگذارند …

 مری بویس می‌گوید پژوهشگر ایرانی عبدالحسین‌ نوایی هم معتقد است که در روزگار پیش از اسـلام یـعنی‌ در‌ زمـان‌ تسلط زرتشتیان در ری زیارتگاهی وجود داشته‌ کـه‌ ایـن‌ افسانه‌ را‌ جذب‌ کرده است. وی از مدت‌ها پیش درباره ارتفاعات و قلاع و پل‌هـای ایـران کـه در اسم‌ آن‌ها واژه «دختر» آمده به تفحص و تحقیق مشغول بـوده اسـت. می‌پندارد در اغلب موارد این وجه‌تسمیه ارتباطی باستانی به تنها ایزد بانوی شاخص ایزدکده زرتشتیان یعنی اردیسورا (آناهید) داشته است. در سده دهم میلادی اکـثریت اهالی ری مسلمان بودند و در دیـن تـوحیدی اسلام جایی برای پرستش و نیایش به ایزد بانو وجود ندارد، پس پرستش آناهید منسوخ شـد و داسـتان‌ همسر‌ ساسانی‌ امام حسین (ع) رواج و شـیوع یـافت. از‌ این رو‌ زوجه‌ امام حـسین (ع) و مـادر نه امام و شاهزاده خـانمی کـه در رگ‌هایش خون ایرانی جاری است، شخصیتی به وجود آمد که هم به‌اندازه‌ کافی‌ بـاستانی بـود و هم به‌اندازه لازم والا تبار تا‌ بانوی‌ ری، به شـمار آید. چون ایـن تـشخیص هـویت پا گرفت لازم آمد تا رابـطه میان همسر درگذشته شهید کربلا از یکسو‌ و بانویی‌ که در زیارتگاه، به حضور حی و حاضر او احترام می‌گذاشتند، رابطه‌ و پیـوند بـرقرار شود. بایستی فرض کرد که در آن مقطع زمـانی بـوده کـه افـسانه شـاهزاده خانمی که کـوه‌ آغـوش‌ باز‌ می‌کند تا او را در خود پناه دهد، ساخته و پرداخته می‌شود. این‌ افسانه که‌ در واقع امتیاز دادن به زرتشتی گری است‌[منع شرعی زرتـشتیان از بـه خـاک سپردن جسد مرده‌] مقبولیت همگانی‌ پیدا‌ می‌کند. دلیل‌ ایـن مـدعا تـعزیه‌هایی اسـت کـه بـر گرد محور «غیب شدن» شهربانو اجرا می‌شود.

 در مورد معماری بنا هم می‌گوید: کـهن‌ترین‌ بـخش بناهای موجود متعلق به سده دهم میلادی است و احتمالاً از همین مقطع‌ زمانی‌ زیارتگاه از امکنه مقدس اسلامی محسوب می‌شود. در دوره صفویه بر بناها افزوده شده. قاجارها نیز اضافاتی‌ را‌ ساختمان کردند. در حـرم زیـارتگاه، سنگ قبری تراشیده شده مربوط به سده پانزدهم وجود‌ دارد‌ که‌ مدعی است بقایای شاهزاده خانم را در خود دارد. روی‌ آن نـوشته شده است «هذا مقبره لام المؤمنین و خـیر الخـواتین ستی شهربانویه قدس‌ الله‌ سره»

در زیارت‌نامه زیارتگاه، شاهزاده خانم را «شهربانو دختر یزدگرد» و همچنین «شاه جهان» و «شاه‌زنان» و «جهان‌بانو» می‌خوانند. احتمالاً این‌ها همان القاب‌ کهنی‌ است که در روزگار بـاستان، هنگام تـضرع و التماس، ایزد بانو [آناهید] را بـا‌ آن، به‌ یاری می‌طلبیده‌اند. چون افسانه شاهزاده خانم ساسانی با‌ زیارتگاه‌ تداعی‌ می‌یابد این القاب نیز به شهربانو منتقل‌ می‌شود. آنگاه ایرانیان تازه اسلام آورده افسانه دختر یزدگرد را (احتمالاً از روی صداقت‌ و صمیمیت) به این قـصد اقـتباس کردند‌ تا‌ بتوانند سرسپردگی‌ و اخلاص‌ خود را نسبت به این زیارتگاه‌ ادامه‌ دهند و برای این کار هم آمادگی زیادی داشته‌اند زیرا هم احساسات میهن‌پرستانه و ملی‌گرایانه آنان‌ اقناع‌ می‌شده است و هم اعتقادات و باورهای نوین آنان ارضا.

 در مورد زیارتگاه‌ واقع‌ در یزد شواهدی بس قوی‌تر و آشکارتر‌ حکایت‌ از‌ آن‌ می‌کنند که زیارتگاه‌ در‌ اصل بـه آناهید، ایزد بانوی آب‌ها، تعلق داشته است. چون زیارتگاه بر فراز کوه قرار ندارد بلکه بر صخره‌ای سکو مانند، اندکی بالاتر از بـستر‌ رودخانه‌ بنا‌ شده اسـت کـه به هنگام باران، سیلاب شدید‌ در‌ آن‌ راه‌ می‌افتد. صخره‌ در‌ کنار بلندترین مسیلی که تند آب‌های آبریز کوه‌های واقع در غرب را از تنگه باریکی عبور می‌دهند، قرار داد. پس می‌توان پنداشت زیارتگاه بانو پارس پرستشگاه باستانی آناهید آب‌هاست و چون ‌‌در «پیرامون‌ سـرزمین پارس» قرار دارد پس مـتعلق است به بانوی آن‌[پارس‌]. تردیدی نباید داشت که‌ موبدان‌ پرستشگاه‌ آناهید پارسـی از مـاجرای افسانه‌ای‌ که‌ در‌ زیارتگاه آناهید ری مقبولیت همگانی یافته بود آگاه شده بودند اما فاقد وسیله ارزیابی‌ حقیقت‌ تاریخی‌ آن افسانه بوده‌اند. از یک سو افـسانه‌ بـرای آن‌ها جذابیتی سحرآمیز داشته است از سوی دیگر پیش از هم‌وطنان مسلمان شده خود در اندوه و حسرت سـیاه‌روزی خـاندان‌ ساسانی‌ بوده‌اند پس تدریجاً‌ به هویت تاریخی بانویی که در زیارتگاهش خادم بودند اعتقاد‌ پیدا می‌کنند و به نوبه خود بـرای تـوجیه مطلب، به افسانه ساختن می‌پردازند.

 هر چند حقیقت داستان بی‌بی شهربانو در هاله‌ای‌ از ابهام قرار دارد اما بنا بر تحقیق اهل فن، این بقعه آرامگاهی است متعلق به ایرانیان زرتشتی پیش از اسلام که ظاهراً اموات خود را آنجا می‌آوردند و در دخمه‌ای قرار می‌دادند؛ اما نخستین اثر اسلامی که در اینجا مشاهده شده متعلق به قرن ششم است که برخی از اموات مسلمان را در آن دفن می‌کردند و هیچ ارتباطی به همسر بزرگوار امام حسین (ع) ندارد.

 

منبع: پایگاه کرب و بلا