امیرالمومنین علی علیه السلام در جریان وقایع دردناک پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) نه تنها از حضرت صدیقه طاهره(س) بلکه از حقانیت خلافت و ولایت خود تا آنجا که در توان داشت دفاع کرد اما متاسفانه تنهایی حضرت و عدم یار و یاوری مخلص در این زمینه باعث شد که غاصبین خلافت بتوانند هم خلافت را غصب کنند وهم فدک که ملک حضرت صدیقه شهیده فاطمه زهرا سلام الله علیها بود را غصب و به آن حضرت جسارت کنند.
امیرالمومنین علی علیه السلام به این تنهایی خود در روایتی اشاره کرده است: روزی اشعث بن قیس گفت: یا علی! چرا شمشیر نکشیدی؟ علی(ع) به او گفت: فلم ادع احدا من اهل بدر و اهل السابقه من المهاجرین و الانصار الا ناشدتهم الله فی حقی و دعوتهم الی نصرتی فلم یستجب لی من جمیع الناس الا اربعه رهط سلمان و ابوذر والمقداد والزبیر و لم یکن من اهل بیتی معی احد اصول به و لا اقوی به. اما حمزه فقتل یوم احد و اما جعفر فقتل یوم موته و بقیت بین جلفین حافیین حقیرین عاجزین العباس و عقیل و کانا قریب العهد بکفر. فاکرهونی و قهرونی…؛ همه اهل بدر و پیش کسوتان مهاجر و انصار را به کمک خواستم ولی از آن همه مسلمان فقط چهار نفر پاسخ مثبت دادند: سلمان، ابوذر، مقداد و زبیر و از اهل بیت خودم هم کسی نداشتم که با آن بتوانم حقم را بگیرم چون حمزه در احد به شهادت رسید و برادرم جعفر هم در موته شهید شد و کسی برایم نماند مگر دو نفر ذلیل، خوار، عاجز و ناتوان، عباس و عقیل. به خاطر نبودن یار و یاور حقم را گرفتند (بحارالانوار، ج ۲۹، ص ۴۶۵ ، ح ۵۵ به نقل از کتاب سلیم بن قیس)
به هر حال درتاریخ آمده است که در ماجرای غصب فدک, ابتدا حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها با استدلالات محکم و قاطع حقانیت خود را به غاصبین خلافت ثابت نمود و امیرالمومنین علی علیه السّلام نیز در دفاع از حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ بعد از سخنان حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ به دلایل محکمی استدلا ل کرده و فرمود:«اولاً فاطمه ـ سلام الله علیها ـ در زمان پدرش مالک و متصرف فدک بوده است ، ثانیاً بر فرض که بر ملک پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ باقی باشد، باز بر طبق قانون ارث به دخترش خواهد رسید. آیا بین ما و دیگر مسلمانان در قانون ارث فرق می‌گذاری؟ مگر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ نفرموده است که آوردن شاهد بر عهده شاکی است و برمدّعی‌علیه تنها قسم لازم است؟ آیا برخلاف دستور پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ از فاطمه ـ سلام الله علیها ـ (که از زمان پدر تاکنون متصرّف در فدک می‌باشد) شاهد طلب می‌نمایی؟ تازه مگر آیه تطهیردر شأن ما نازل نگشته است؟» ابابکر پاسخ داد: البته چنین است. امام ـ علیه السّلام ـ اضافه نمود: «آیا حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ که خدا شهادت به طهارت او داده است، برای مال بی‌ارزش دنیا ادعای بیجا می‌نماید؟ تو شهادت یک فرد عادی بیابان‌نشین را می‌پذیری، آنگاه چگونه شهادت طاهره را (فاطمه ـ سلام الله علیها ـ که قرآن او را طاهره نامیده است) رد می‌نمایی؟» حضرت علی ـ علیه السّلام ـ بعد از گفتن این سخنان با ناراحتی به منزل رفتند. هیاهوی عجیبی بین مردم پیدا شد. می‌گفتند: «حق با علی ـ علیه السّلام ـ و فاطمه ـ سلام الله علیها ـ است، حضرت علی ـ علیه السّلام ـ راست و درست می‌گوید.( علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، ۱۴۰۴ ه‍ ق، ج۲، ص۱۵۶٫)
با این حال باز ابوبکر و دارو دسته اش به این ادله راضی نشدند آنگاه فاطمه زهرا سلام الله علیها شاهدانی بر حقانیتش آورد که کتب تاریخی و روایی علاوه بر امیرالمؤمنین , امام حسن و امام حسین(ع) و امّ ایمن (و اسماء بنت عمیس) را به عنوان شاهدان این ماجرا معرفی نموده اند(تاریخ یعقوبی, ج ۲, ص ۴۶۹؛فتوح البلدان, ترجمه, ص ۴۶؛ مروج الذهب, ج ۳, ص ۲۳۷؛معجم البلدان, ج ۴, ص ۲۳۹)
نکته آخر: در این جا از نظر تاریخى پرسشى اساسى رخ مى‏نماید: به راستى اگر پیامبر اکرم(ص) فدک را به حضرت فاطمه(س) بخشیده بود، چرا آن حضرت(س) نتوانست شاهدان بیشتر بیاورد، با آن که از نظر زمان حدود چهار سال (۷-۱۱هجری) فدک در اختیار وى قرار داشت؟
در پاسخ به این پرسش باید یاد آور شد:
۱ – گزارش‏هاى این واقعه نشان مى‏دهد این بخشش درون خانوادگى بوده و پیامبر(ص) صلاح ندید آن را آشکارا براى مردم اعلام کند. حضرت(ص) تنها افراد بسیار نزدیک را بر این امر گواه گرفت و حتى مصلحت ندید افرادى مانند عباس(عموى رسول خدا) و همسرانش را شاهد این بخشش قرار دهد.

مصالح این امر را مى‏توان امورى چون متهم شدن به ترجیح خانواده، حسادت‏هاى درون خانوادگى یا بالا رفتن سطح توقع بعضى از همسران دانست.
۲ – ممکن است جمعى از شاهدان، با توجه به حاکمیت وقت، از شهامت لازم براى گواهى دادن بى‏بهره بودند؛ چنان که اکثریت جامعه آن روز از ابراز نصّ غدیرخم خوددارى مى‏کردند.

۳ – گزارش‏هاى این واقعه نشان مى‏دهد حضرت فاطمه زهرا(س) در زمان حیات پدر بزرگوارش – با توجه به این که در آمد فدک بسیار فراتر از نیازهایش بود، نیاز جامعه مسلمان آن روز و عدم امکان حضور فعال حضرتش در تدبیر اقتصادى آن سامان – اختیار آن را کلاً به پدر واگذار کرد تا خود هر گونه صلاح مى‏داند مازاد درآمد آن را مصرف کند. با این واگذارى بسیارى چنان پنداشتند که تصرفات پیامبر(ص) در فدک تصرفاتى حاکمانه و به عنوان رهبر جامعه مسلمانان است، در حالى که در واقع آن حضرت (ص) همه این امور را به نحو وکالت تام الاختیار از جانب دختر گرانقدرش انجام مى‏داد.( شهید صدر احتمالاتى چون دورى فدک از مدینه و امکان عدم اطلاع مدنیان و نیز احتمال کشته شدن شاهدان ا حتمالى را ابراز مى‏دارد. (فدک فى‏التاریخ، ص‏۱۸۷).)

 

منبع: پرسمان