الف. تردیدی نیست که دعا، از عبادت‌های بزرگ است و آثار فراوانی دارد و دعا کردن برای سلامتی امام عصر(ع) از بهترین اقسام دعا است. درباره تاثیر دعا، از دو زاویه می‌توان نگاه کرد:
الف. تاثیر دعا نسبت به امام؛ ب. تأثیر دعا برای دعا کننده؛
از نگاه اول، دعا در سلامتی حضرت، مؤثر است؛ زیرا ایشان به این جهت که انسان است و در همین عالم زندگی می‌کند، در معرض آفات و بلایا هست و دعا می‌تواند در دور کردن بلاها و مرض‌ها از وجود عزیزش مؤثر باشد. این، با اراده‌ی خدا مبنی بر حیات و سلامتی امام، منافاتی ندارد؛ زیرا که اراده‌ی خدا از طریق اسباب اعمال می‌شود و دعا از مهمترین وسیله‌ها و سبب‌ها برای جریان اراده خدا در زندگی است.

 


از نگاه دوم، آثار دعا کردن فراوان است از جمله:
دعا کردن راهی است برای این که امام عصر را یاد کنیم و به این وسیله با آن عزیز ارتباط روحی و معنوی پیدا کنیم و این ارتباط ثمرات بسیاری برای رشد و کمال روحی ما دارد.

 


دعا کردن برای امام، نوعی عرض ارادت و محبت نسبت به او است که قطعاً از سوی آن منبع کرم بی پاسخ نخواهد ماند و دعا کننده را مورد لطف و عنایت خاص خود قرار خواهد داد.
دعا کردن برای امام، یعنی آن وجود عزیز را بر بسیاری از موجودات و پدیده‌ها مقدم دانستن و وجود و نقش او را مد نظر قرار دادن. این موضوع، سبب زیاد شدن محبت آن عزیز در دل‌ها و جان‌ها می‌گردد؛ زیرا ذکر محبوب سبب فراوانی محبت نسبت به او است.
با توجه به این که ایشان، واسطه‌ی فیض الهی در عالم هستی‌اند، صلوات و صدقه به نیت ایشان خود نوعی وسیله برای کسب فیوضات بیشتر است.

 

 


ب. به فرموده امام علی(ع) خداوند کارها را به حسب قضایش انجام میدهد و نه رضایت شما (میزان الحکمه، روایت شماره ۱۶۴۵۶) و مقدمه قضای الهی، قدر الهی است؛ چرا که هر کار بر اساس اندازه و هندسه خاص خود انجام میگیرد. به فرموده امام صادق(ع) چون که خداوند چیزی را اراده کند مقدار میکند آن را و پس از تقدیر قضایش به آن تعلق میگیرید،(همان، روایت شماره ۱۶۴۶۱).
قدر و هندسه و اندازه وجودی هر چیز است و قضا به معنای گذراندن و یک سره کردن و به پایان رساندن است.
تقدیر الهی موجوددات عالم مشهود را به سوی آن چه در مسیر وجودشان برای آنها تقدیر و قالب گیری کرد، هدایت میکند. خدای بزرگ فرمود:”الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی” سپس همین تقدیر و هدایت را با امضای قضا، تمام تکمیل میکند.

 

 


بسیار میشود که خدا چیزی را تقدیر میکند، ولی به دنبال تقدیر قضایش را نمیراند، مانند قدری که بعضی از علل و شرایط خارج آن اقتضا دارد، ولی به خاطر مزاحمت مانعی، آن اقتضا باطل میشود و سببی دیگر و یا اقتضایی دیگر جای سبب قبلی را میگیرد.
چه بسا چیزی مقدر بشود و قضای آن نیز رانده شده باشد، مثل این که از جمیع جهت، یعنی هم از جهت وجود علل و شرایط و هم از جهت نبودن مانع، تقدیر شده باشد که در این صورت، آن چیز، محقق میشود. در بعضی از روایات نیز آمده که قدر، ممکن است تخلف کند، اما برای قضا برگشتی نیست، البته تغییر در تقدیر، مربوط به عالم ماده است.

 


با توجه به این مقدمه، قضا، به معنای اجتماع جمیع علل و شرایط و فقدان هر گونه مانعی است که مسلما انجام میگیرد و هیچ گونه برگشتی در آن نیست. چه بسا، همین قضایی که مجموعه شروط متعدد دارد، یکی از آن شروط، دعای بندگان باشد. آمیختگی و هم سویی دعا و قضا، در روایات به خوبی مشهود است. امیر المؤمنین علی(ع) در انتهای نامه سی و یکم نهج البلاغه به فرزندشان امام مجتبی(ع) میفرماید: “دین و دنیای تو را به خدا میسپارم و بهترین خواسته الهی را در آینده و هم اکنون در دنیا و آخرت برای تو میخواهم”.

 

 


اجتماع درخواست از خدا و قضا، بسیار زیبا است. در روایت آمده که حضرت امیر(ع) از زیر دیواری که در شرف خراب شدن بود حرکت کردند و به جای دیگر رفتند. از آن جناب سؤال شد” آیا قضای الهی (حکم حتمی الهی) فرار میکنید؟” آن امام بزرگوار فرمودند:”از قضا الهی به سوی قدر الهی فرار میکنم!”(میزان الحکمه، ج۸، ص۱۶۲) به این معنا که در صورت توقف تمام مقدمات لازم برای زیر آوار ماندن مهیا میگردد و قضای الهی تحقق میپذیرد، امکام با حرکت سوی مکانی دیگر مقدمهای از آن مقدمات ناقص میگردد و هندسهای دیگر شکل میگیرد که آن تحقق سلامت و امنیت است. لذا منافات ندارد که حتی دعا، قضای الهی را متبدل سازد، دعایی که از جمله مقدمات و شروط حکم الهی است. در روایت از رسول اکرم(ص) وارد شده که:”لایرد القضاء الا الدعاء؛ قضای الهی رارد نمیکند مگر دعا.”(منتخب المیزان الحکمه، روایت ۲۱۰۱). یعنی، گاه، مقدرات یک امر فراهم شده۹ است و باید قضا بیاید ولی دعا در تقدیرات اثر میگذارد و باید تعغییر در تقدیرات قضا و نتیجه محقق نمیشود.

 


بنابراین، در عین حال که همه امور به قضای الهی تحقق میپذیرد، منافات ندارد که ما موظف به دعا کردن باشیم، نه صرفا به علت یک امری صوری و ظاهری، بلکه چون دعا، خود، در سلسلهی طولی تحقق اشیا تاثیر جوهری دارد و این تاثیر به اذن و اراده الهی انجام میگیرد. خود حضرت حق، ما را مأمور به دعا کردن کرده است و برای این دعا، تاثیر قائل شده است.
نتیجه این که، زمان ظهور حضرت حجت(ع) مثل بقیه امور و اسرار به قضای الهی است در عین حال، ما موظف به دعای در جهت تعجیل فرج آن بزرگوار هستیم و دعی ما، میتواند در مجموعه علل ظهور موثر باشد.

 

 

منبع:پرسمان