- ثقلین - http://thaqalain.ir -
یزد آن موقع کوچکتر بود. بیشتر مردم هم دیگر را میشناختند. هر چه میشد، همه جا میپیچید.
محمّد هم به خاطر درسش و هم برای خطش معروف شده بود. اسمش سر زبانها افتاده بود؛ توی مدرسهها بیشتر.
یک روز دیدم دستهایش را حنا بسته.
به مسخره گفتم: «محمّد! این دیگه چه کاریه؟»
گفت: «این طوری کردم که از شرّ این دختر مدرسهای راحت شَم. بگن اُمّله. کاری به کارم نداشته باشند.
رسم خوبان ۱۹ – غیرت دینی و تقیّد به ضوابط شرعی، ص ۷۵٫/ یادگاران ۱۶، ص ۱۴٫
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%af%d8%b3%d8%aa%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%ad%d9%86%d8%a7-%d8%a8%d8%b3%d8%aa%d9%87-2/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.