- ثقلین - http://thaqalain.ir -
چند روز کارگر در خانه مشغول بنایی بودند. عبدالله از راه رسید. نگاهی به اطراف کرد. خسته نباشیدی گفت و مرا به گوشهای برد و گفت:
- »کار را تعطیل کن.»
هر چه اصرار کردم که علت را بگوید، چیزی نگفت.
چند روز بعد رو به من کرد و گفت: «بنایی را شروع کن.»
گفتم: چرا آن روز کارگران را مرخص کردی؟
گفت: «آن روز پولی نداشتم که دستمزد آنها را بدهم. کارگران با هزار امید به سر کار میآیند. مزد آنها باید هر روز داده شود. شاید آنها همان روز نیاز به پول داشته باشند.»
منبع: کتاب «رسم خوبان ۱۵- رفاقت و مردمداری»؛ شهید عبدالله جلمبارانی، ص ۸۲٫ / گامی به آسمان، ص ۸۱٫
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%af%d8%b3%d8%aa%d9%85%d8%b2%d8%af/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.