در این متن می خوانید:
      1. مقدّمه
      2. ارزش علم
      3. روضه
      4. دعا

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

الحمدُ لله الذَّی جمع شَملَنا وَ مَکَّنَنا فی دارالحُجَّه وَ وَفَّقَنا فی تَحصیل المَعرفَه وَ ذَکَّرَنا لِأیاتِه.

مقدّمه

هم دهه‌ی کرامت است، میلادِ امام رضا سلام الله علیه است، ایّامِ تکریمِ امامزاده‌ها و توجّهِ به ابناء رسول و تجلّیاتِ کوثرِ فاطمی خصوصاً حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها است، و دورانِ چلّه‌ی حضرت موسی کلیم و اغتنام فرصت اهلِ سیر و سلوک در این چلّه و مراقبت‌های ویژه‌ی آن‌هاست.

در موردِ هر کدام هم شایسته است که با یکدیگر تذکّراتی داشته باشیم.

وجود مبارک حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرّضا علیه السلام از نعمت‌های بی‌بدیلی است که کسی نمی‌تواند ساحلِ این دریا را بشناسد یا ساحلی برای آن معرّفی کند، امام رضا علیه السلام مظهرِ رضای حق است و خدای متعال مُهرِ رضا را هم به حضرت مرحمت فرموده است.

Sadighi-13980422-Hoze-ThaqalainSite (1)

ارزش علم

مطلبی است که هم در جلد ۴۹ بحارالانوار و هم در سایرِ مجامع روایی نقل شده است، من احتمال می‌دهم که در جلساتی که در محضرِ شما بزرگان و خوبان و سالکان و عاشقان و عالمان بودم گفته باشم ولی مفید است، «وَذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَىٰ تَنفَعُ الْمُؤْمِنِینَ»[۲]، این روایت ابعادی دارد، ؟؟؟ ۰۵:۰۵ از شاگردانِ حضرت موسی بن جعفر علیه السلام است، می‌گوید: به حضرت موسی علیه السلام عرض کردم که اگر حادثه‌ای پیش بیاید یا ما به داغِ شما مبتلا بشویم امامِ بعد از شما چه کسی است؟ حضرت فرمودند: من جدّم حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در ؟؟؟ ۰۵:۴۵ دیدم «وَ مَعَهُ أمیرالمؤمنین» وجود نازنین حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام هم در خدمت نبی گرامی بودند، و در محضر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام پنج امر نظرِ مرا جلب کرد، (تعبیراتِ من است اما مفادِ آن این است)، یکی کتاب بود، در محضرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کتابی را دیدم، دوم عمامه بود، سوم عصا بود، چهارم سیف بود و پنجم خاتم بود.

از محضرِ مبارکِ ایشان پرسیدم که این‌ها چیست؟ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در پاسخ فرمودند: کتاب نورِ خداست، حال اینکه این منظور جنسِ کتاب است؟ مجاریِ علم است؟ قابلِ قبول است؟ «العِلمُ نور»، کسی که علم ندارد حیات ندارد، علم زندگی است و نبودِ علم مرگ است، تنِ مرده و جانِ نادان یکی است، واقعاً حیاتِ بشر به علم است، کسی که فاقدِ علم است از حیاتِ انسانی بی‌خبر است، لذا رفعت انسان در مقامِ انسانیّت و در مسیرِ انسانیّت در قرآن کریم بوسیله‌ی علم معرّفی شده است، خدای متعال بالا می‌برد اما با علم درجات می‌دهد، «یَرْفَعِ‌ اللَّهُ‌ الَّذِینَ‌ آمَنُوا مِنْکُمْ‌ وَ الَّذِینَ‌ أُوتُوا الْعِلْمَ‌ دَرَجَاتٍ‌»[۳]، عبادت جای علم را نمی‌گیرد، اینکه انسان مقدّسی کند و اوقاتِ خود را با مستحبّات پُر کند و بخواهد که به خدای متعال تقرّب پیدا کند، حرکتِ بدونِ علم خیلی بیهوده است و نقشِ چندانی ندارد.

لذا می‌گویند بینِ عالِم و عابِد فاصله اصلاً قابل ارزیابی نیست، عابد فقط می‌تواند خود را نجات بدهد اما این عالِم است که کشتیِ نجات است و جامعه را… با اینکه خودِ او اهلِ نجات شده است برای نجاتِ دیگران هم مجهّز است، انسان تا عالِم نباشد نمی‌تواند منجی باشد و بلکه در نجاتِ خود هم کفایتِ لازم را ندارد، و گفته می‌شود در عرصه و جبهه‌ی معرفتِ توحیدی و تربیتِ توحیدی مرحوم آیت الحق ملا حسینقلی همدانی اعلی الله مقامه الشّریف سیصد مجتهد را تربیت کرده‌اند، کسی از عوام آنجا نبوده است، سیصد مجتهد صاحب کرامت به مولای خود امام زمان ارواحنا فداه تقدیم کرده است که ما هم با اسامیِ تعدادی از این‌ها آشنا هستیم، شما هم به نامِ آن‌ها هم ارادت دارید، ان شاء الله خدای متعال ما را هم با آن‌ها محشور بدارد.

مرحوم آقا شیخ محمد بهاری رحمه الله تعالی علیه که قبرِ شریفِ ایشان در بهار همدان مزار است و اشخاصی از اهل معنا صرفاً برای زیارتِ ایشان به آنجا می‌روند و حکمِ امامزاده‌ها و بالاتر را هم دارند، مرحوم آقا میرزا جواد آقای ملکی تبریزی اعلی الله مقامه الشّریف، مرحوم آقا شیخ علی گنبدی، این‌ها در دسترس هستند، در شیخانِ قم هم میرزاجواد آقا ملکی تبریزی مدفون هستند و هم مرحوم آقا شیخ علی گنبدی؛ مرحوم آقا شیخ علی گنبدی خیلی شهرت ندارد ولی مرحوم آقای بهجت فرمودند وقتی من از عتبات به ایران مراجعه کردم در کرمانشاه کسی به من گفت اگر مایل باشید برای آقا شیخ علی گنبدی برویم، گنبد یک روستا است، حال این چه مأموریّتی بوده است که یک مجتهد عارف که با اکسیرِ نفس ملاحسینقلی همدانی مظهرِ خدا شده است و به مراتبی از اسماء الهی دست یافته است که به شهر نیامده است، می‌توانست به قم یا اصفهان یا مشهد بیاید، ولی رفته است و در یک روستا مانده است و عمرِ شریفِ خود را در آنجا گذرانده است، و آقای بهجت با مقاماتی که در آنجا به آن مقامات دست یافته است، مرحوم آیت الله خوشوقت اعلی الله مقامه الشّریف می‌گفتند من به آقای بهجت گفتم که چرا تا آخر با مرحوم آقای قاضی نماندید؟ چون آقای بهجت چهار سال از مرحوم آقای قاضی استفاده کردند، و چهار سال خیلی کوتاه است، ایشان پاسخ دادند: آنچه باید به ما از ایشان می‌رسید رسید.

اگر خدای متعال به انسان برکت بدهد انسان راهِ صد ساله را در یک ساعت طی می‌کند، تا یار که را خواهد و میلش به که باشد…

Sadighi-13980422-Hoze-ThaqalainSite (2)

آقای بهجت با آن مقام که در چهار سال هر چه بنا بوده است افاضه بشود ظرفِ ایشان پُر شده است، ایشان برای زیارتِ آقای شیخ علی گنبدی رفته است، و فرمودند که من از ایشان کرامت دیدم، فرمودند: من مشکلِ گوارشی داشتم اما با ایشان مطرح نکرده بودم، ایشان به من فرموده بودند که کدو بخور تا مشکلِ گوارشیِ تو حل شود!

مرحوم آقا شیخ علی زاهد قمی از شاگردان ملا حسینقلی همدانی است که باز آقای بهجت فرمودند که آقا شیخ علی زاهد بیمار بودند و آقای بروجردی برای عیادتِ ایشان رفتند، گفت آقای بروجردی با آن مقام و منزلتِ خود… آقای بروجردی از مقاماتِ باطنی بی‌بهره نبود، ایشان هم مرحوم حکیم قشقایی را درک کرده بودند و هم مرحوم آقا شیخ محمد کاشی را، بعد هم در حکمت و هم در عرفان و معرفت و سیرِ توحیدی بهره‌ای داشتند، خودشان فرموده بودند تا مرجعیّت را قبول نکرده بودم چیزهایی می‌دیدم، ولی با رفتنِ زیرِ بارِ مسئولیّت دیگر آن‌ها را هم ندیدم، آقای بروجردی برای دیدنِ مرحوم آقا شیخ علی زاهد آمده بودند، آقای بهجت فرمودند آقای بروجردی با آن سنّ و شرایط یک ساعت و نیم دو زانو در مقابلِ ایشان نشسته بودند و فقط ایشان را نگاه می‌کردند.

مرحوم آقا سید سعید حَبّوبی که هم مجتهد بود و هم عارف بود و هم مجاهد بود، ایشان در جنگ با انگلیس‌ها فرماندهی داشتند، به مرحوم آقای حکیم برای آوردنِ اسلحه مأموریّت داده بودند و آقای حکیم سوار شده بودند تا برگردند مرحوم سید سعید حَبّوبی به ایشان نگاه کرده بودند و گفته بودند که او از مراجعِ آینده است! خودِ آقای حکیم هم اهلِ معنا بودند، امام به ایشان علاقه داشتند، و دیگران…

غرضِ بنده این است که این‌ها مجتهد بودند و توانسته بودند تا از اکسیرِ نفسِ توحیدیِ مرحوم ملا حسینقلیِ همدانی بهره ببرند، اگر عالِم نبودند که نمی‌شد به جایی برسند.

یک کسی به آقای بهجت عرض کرده بود که به علم هم نیست، فلانی و فلانی در فلان مجلس حضور داشتند و چه غوغایی بپا شد، گویا زمین و زمان با وضعِ این‌ها گریه می‌کرد، آقای بهجت فرموده بودند که اگر عالِم بودند چه می‌شدند! این صفا و شفافیّت اگر با علم همراه بود این‌ها به کجا می‌رسیدند!

لذا «یَرْفَعِ‌ اللَّهُ‌ الَّذِینَ‌ آمَنُوا مِنْکُمْ‌ وَ الَّذِینَ‌ أُوتُوا الْعِلْمَ‌ دَرَجَاتٍ‌»، که مرحوم آقای طباطبایی رحمه الله تعالی علیه، این انسانِ خاصّ الخاص و پُربرکت در تفسیرشان دارند که خدای متعال به ایمان یک درجه می‌دهد اما به علم درجات می‌دهد، اگر انسان بخواهد به جایی برسد باید مسیرِ علم را جدّی بگیرد.

آقای قدّوسی، آیت الله شهید قدّوسی اعلی الله مقامه الشّریف استادِ ما بودند، مجتهد بودند اما برای ما «عروه الوثقی» می‌گفتند، «گلستان سعدی» می‌گفت، بنای آن‌ها بر این بود که خودشان را خاک کنند، هیچ وقت ژستِ استادی که من هم فلان بحث را دارم نداشتند، بعضی‌ها خیلی دوست دارند چیزهای خاصّی که آن‌ها را بزرگ نشان می‌دهد… مثلاً از آن درس‌ها بگویند و مشهور بشوند که مثلاً فلانی هم درسِ خارج می‌گوید یا فلان موضوع را می‌گوید یا فلان چیز را می‌گوید، آقای قدّوسی تا شهید نشده بودند ما مراتبِ علمیِ ایشان را نمی‌دانستیم، آثارِ فقهیِ ایشان الآن نزدِ آقای رفیعی است که دو سال قبل در این مدرسه بودند و الآن مشغولِ کار کردن روی آثار شهید قدّوسی هستند، آقای قدّوسی مجتهد بودند اما هیچ وقت ادّعای علمیّت نمی‌کردند، «عروه الوثقی» می‌گفتند، «گلستان سعدی» می‌گفتند، و در تواضعِ خیلی… تواضع در ایشان نهادینه شده بود، ادا در نمی‌آوردند و این شده بودند، متواضع بودند، ایشان به آقای طباطبایی گفته بودند که شاه گفته است من خسته شدم، برای رفع خستگی می‌خواهم به مسافرت پاریس و … بروم، ایشان فرموده بودند: غلط کرد! من چهل سال تمام شبانه‌روز هجده ساعت کارِ علمی کرده‌ام…

شما طلبه هستید، مطالعه و مباحثه و کارهای علمیِ خودتان را روی کاغذ بیاورید و ساعت بگذارید و ببینید آیا می‌توانید هجده ساعت کار کنید؟ انسان فرسوده می‌شود! هجده ساعت کارِ علمی!

تازه آقای طباطبایی در مراتبِ باطنی سرآمد بودند، آیت الله جوادی آملی از بعضی از اهل معنا نقل می‌کرد که کامل بود! آقای طباطبایی به کمال رسیده بود، جامعِ غیب و شهود بود، شاگردانی هم که تربیت کرده بودند… مرحوم آقا شیخ علی پهلوانی، مرحوم آقای خوشوقت، آیت الله حسن‌زاده، این بزرگواران شاگردانِ سلوکیِ آقای طباطبایی بودند، هم در علم و هم در فلسفه کم‌نظیر بود، حال بعضی بینِ امام و ایشان ملاحظاتی دارند، در عرفان آنچنان بودند، آقای طباطبایی از بهشت عبور کرده بودند، اینکه بعضی‌ها می‌گویند به کمال رسیده بود که اعتقادِ آقای جوادی هم بر این است، اگر کسی از بهشت بالاتر برود معلوم است که به توحید رسیده است دیگر که توانسته است از بهشت بگذرد!

مرحوم آقای قاضی به ایشان گفته بودند که در این سیری که برای تو پیش‌بینی کرده‌ام یکی از مواقفِ تو بهشت است، وقتی به آنجا رسیدی حوری‌ها دورِ تو را خواهند گرفت، نکند سرگرمِ این‌ها بشوی و بمانی.

طلبه‌ای که از نامحرم نمی‌گذرد با آن کسی از حوری می‌گذرد… این هم آخوند است و آن هم آخوند است!

می‌گویند مرحوم آقای طباطبایی گاهی به حالِ حوری‌ها رقّت می‌کردند، حوری‌های خودِ ایشان بوده است و مشکلی هم نداشته است و برای آن عالَم بوده است، اما مأمور بوده است که به این‌ها توجّه نکند، ایشان فرموده بودند مرا با جام‌های شرابِ بهشتی و با چه محبّتی به ما اقبال داشتند و من مأمور بودم که آن‌ها را تحویل نگیرم و آن‌ها را تحویل نگرفتم، و برای آن‌ها حالتی پیش آمد که هر وقت بیاد می‌آورم دلِ من می‌سوزد و حالتِ رقّت به من دست می‌دهد.

کسی چهل سال مستمرّاً هجده ساعت در شبانه‌روز کارِ علمی کند و بعد هم از نظرِ مراتبِ روحی در حدّی است که نه بهشت و نه حورالعین دلِ او را نمی‌برد، «القَلبُ حَرَمُ الله وَ لا تُسکِن فیهِ غیرالله»، بهشت غیر از خداست، حوری غیر از خداست، خوف از جهنّم غیر از خداست، این‌ها انگیزه‌ی حرکتِ او نیست، حرکتِ او حبّی است، «مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ»[۴]، انسان یک دل دارد و باید یک دلبر داشته باشد و بَس!

و این مسیر را نمی‌شود بدونِ علم پیمود، انسان باید عالِم بشود، انسان باید صاحب‌نظر بشود، انسان نباید صدقه‌خور بشود، این خیلی عجیب است! توحید چه اکسیرِ سازنده‌ای است! شاگردانِ مرحوم قاضی، شاگردانِ مرحوم ملا حسینقلی همدانی مجتهدینِ برجسته بودند، آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف فرمودند که آقای طباطبایی از نظرِ فقهی از آقای خویی چیزی کم نداشتند، این خیلی موضوعِ مهمّی است، آقای خوئی جزوِ نوابغ و در فقه الحق و الانصاف در زمانِ خودشان سرآمد بودند، آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف فرمودند آقای طباطبایی در فقه چیزی از آقای خوئی کم نداشتند، خودِ آقای خوئی فرموده بودند که آقای طباطبایی خودشان را فدای قرآن کردند وگرنه جزوِ مراجعی بودند که در اعلمیّتِ ایشان حرفی نبود، اگر ایشان رساله می‌دادند مرجعِ دایری بودند اما خودشان را فدای قرآن کریم کردند.

بنابراین می‌شود عالِم بود و عبد بود و می‌شود عالِم بود و فرعون بود، علم انسان را آنچنان بزرگ کند که گویا برای خود شاه است، درس می‌گوید و وقتی شلوغ شد یک نگاهی می‌کند و ژستی می‌گیرد و جایی هم می‌گوید عدّه‌ای می‌آیند و در «مباحثه‌ی ما!» شرکت می‌کنند.

کرامت به تقواست، تقوا این است که انسان در خدای متعال ذوب بشود و جرأتِ این را نداشته باشد که دست از پا خطا کند و ذهنِ او هم به غیر از خدای متعال نرود، «فَالْمُتَّقُونَ فیها هُمْ اَهْلُ الْفَضائِلِ»[۵]، تمامِ فضیلت‌ها برای اهلِ تقواست، ولی تقوای آنطوری بدونِ علم نمی‌شود، باید عالِم بود.

بنابراین قربه الی الله اگر می‌خواهید موحّد بشوید و مثلِ من جا نمانید و عمرِ شما را شیطان غارت نکند و طعمه‌ی شیطان نشوید و آتشِ نفسِ أمّاره شما را نسوزاند باید عالِمِ درست بشوید.

یکی از القابِ حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرّضا علیه السلام «عالِمِ آل محمّد علیهم السلام» است.

روضه

امام رضا علیه السلام فرمودند: «یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا…»[۶]، برای امام رضا علیه السلام خیلی سوزناک است… امام رضا علیه السلام می‌فرمایند که حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام را ذبح کردند… پسرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را سَر بُریدند… اما وقتی بعضی‌ها را سَر می‌بُرند همه برای آن شخص گریه می‌کنند و ناراحت و متألّم می‌شوند و نسبت به قاتل اظهارِ انزجار می‌کنند، برای امام حسین علیه السلام اینطور نبود… همانطور که کسی از ذبحِ گوسفند ناراحت نمی‌شود…

من عرض می‌کنم یا اباعبدالله! این تشبیه از یک جهت برای همین است، وقتی امام حسین علیه السلام را کشتند دلِ کسی نسوخت… هلهله کردند، کف زدند… «وَ هذا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیادٍ وَ آلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ»… خوشحالی کردند… «یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَیَّهَ»… آن روز را روزِ مبارکی دیدند… اما هیچ قصّابی گوسفند را تشنه ذبح نمی‌کند…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

الا لعنت الله علی القوم الظّالمین

دعا

نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ الاجَّلِ الأکرم اِلَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الإحسان بِحَقّ الحُسَین وَ بِالأئمّهِ مِن وُلدِ الحُسین یاالله…

خدایا! امام زمان ارواحنا فداه را برسان.

خدایا! توفیقِ درکِ ظهور را به ما عنایت بفرما.

خدایا! ما را از یارانِ حضرت و از خدّامِ حضرت و از کارگزارانِ حکومتِ حضرت محسوب بفرما.

خدایا! به ما انتظارِ واقعی روزی بفرما.

خدایا! دلِ ما را بی‌تابِ حضرت قرار بده.

خدایا! حسرتِ دیدارِ حضرت را بر قلبِ ما مگذار.

خدایا! دو بالِ ایمان و علم را به ما مرحمت بفرما.

خدایا! به ما علمِ مفید روزی بفرما.

خدایا! تو را به حق حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قسم می‌دهیم ما را از تضییعِ عمر دور بگردان.

خدایا! تو را به حق حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام قسم می‌دهیم ما را در دنیا و آخرت با قرآن کریم و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام مأنوس و محشور بگردان.

خدایا! بینِ ما و قرآن کریم و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام جدایی مخواه.

خدایا! قلبِ امام زمان ارواحنا فداه را همیشه از ما خشنود کن.

خدایا! حوزه‌های علمیّه را از آفات و آسیب‌های زمان مصون بگردان.

خدایا! این حوزه را جزوِ حوزه‌های ممتازِ نزدِ امام زمان ارواحنا فداه قرار بده.

خدایا! تو را به حق محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم طلبه‌های این مجموعه و اساتیدِ این مجموعه را در مسیرِ قربِ خودت لایزال مشمولِ تأییداتِ خاص قرار بده.

خدایا! حاجاتِ این جمع را، حوائجِ ملتمسین، حوائجِ منظوره را برآورده بفرما.

خدایا! در این چلّه‌ی حضرت موسی علیه السلام هرچه به موحّدینِ واقعی و سالکینِ واصل عنایت می‌کنی ما را محروم نگردان.

خدایا! روحِ بلند حضرت امام و شهدا را مشمولِ رحمتِ واسعه‌ی خاصّ خودت قرار بده.

خدایا! ارواحِ پاکِ گذشتگان‌مان را بر سرِ سفره‌ی حضرت حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام مشمولِ شفاعتِ حسینی قرار بده.

خدایا! روحِ امام و شهدا و اموات‌مان را از ما راضی بگردان.

خدایا! عمومِ مریض‌ها و مریض‌های مورد نظر را شفاء بده.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۵۵

[۳] سوره مبارکه مجادله، آیه ۱۱ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ‌ آمَنُوا إِذَا قِیلَ‌ لَکُمْ‌ تَفَسَّحُوا فِی‌ الْمَجَالِسِ‌ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ‌ اللَّهُ‌ لَکُمْ‌ وَ إِذَا قِیلَ‌ انْشُزُوا فَانْشُزُوا یَرْفَعِ‌ اللَّهُ‌ الَّذِینَ‌ آمَنُوا مِنْکُمْ‌ وَ الَّذِینَ‌ أُوتُوا الْعِلْمَ‌ دَرَجَاتٍ‌ وَ اللَّهُ‌ بِمَا تَعْمَلُونَ‌ خَبِیرٌ)

[۴] سوره مبارکه احزاب، آیه ۴ (مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ ۚ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَکُمُ اللَّائِی تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِکُمْ ۚ وَمَا جَعَلَ أَدْعِیَاءَکُمْ أَبْنَاءَکُمْ ۚ ذَٰلِکُمْ قَوْلُکُمْ بِأَفْوَاهِکُمْ ۖ وَاللَّهُ یَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ یَهْدِی السَّبِیلَ)

[۵] نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲

[۶] وسائل‏ الشیعه، جلد ۱۳، صفحه ۵۰۳