- ثقلین - http://thaqalain.ir -

در محضر استاد ۳۹
درس اخلاق آیت الله صدیقی؛ 18 / آذر / 1396

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی وَ الصّلَاهُ عَلَی سَیِّدِ المُرسَلینَ طِیبِنَا‏ حَبیبِنَا شَفیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ مُولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنا اللهُ صُحبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ رِضَاهُ وَ رَأْفَتَهُ وَ دَعَائُهُ وَ خَیْرُهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

«قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ»[۲].

Sadighi-13960918-Hoze-ThaqalainSite (1)

سفارش به عدم غفلت انسان از خود

بشر موجودی است که در مسیر کمال خود دائماً نیاز دارد که وضع خود را مورد توجّه قرار بدهد و از خود غافل نباشد. غفلت در روایت به عنوان چرک روح و نفس معرّفی شده است. کسی که گرفتار غفلت است، این غبار غفلت، لکه‌ی غفلت روح را کدر می‌کند، جان را مغشوش می‌کند و این آلودگی موجب بُعد از ساحت ربوبی می‌شود و در آیه‌ی کریمه غفلت منشأ سقوط معرّفی شده است. هم سقوط در عذاب الهی و هم سقوط به مرحله‌ی حیوانی و بهیمی. «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»[۳] خدا ارحم الرّاحمین است. رحمت خدا بر غضب خدا سبقت دارد و همواره رحمت الهی امام غضب است. پیشاپیش غضب حق، رحمت الهی جاری و ساری است. مع ذلک خدا در این آیه ادات تأکید، یکی بعد از دیگری «وَ لَقَدْ» هم لام تأکید است و هم قد.

Sadighi-13960918-Hoze-ThaqalainSite (3)

علّت استفاده‌ی از ضمیر متکلّم مع الغیر در بعضی از آیات قرآنی

«وَ لَقَدْ ذَرَأْنا» این‌ها که با اصطلاحات قرآنی آشنا هستند می‌دانند که این ضمیر متکلّم مع الغیر هر جا در قرآن استعمال شده است، جهاتی دارد، خدا خیلی از جاها نفرموده است: من. فرموده است: ما، ما این کار را کردیم. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ»[۴] این‌جا هم بعد از تأکید مؤکّد و مکرّر «ذَرَأْنا»[۵] متکلّم مع الغیر آورده است. این دلیل اهمّیّت موضوع است. هر کجا خدا می‌خواهد بگوید مثل خیلی مهم است، می‌خواهد توجّه‌ها را جمع بکند، آن‌جا با کلمه‌ی ما می‌گوید. حالا بعضی از مفسّرین توجیه دیگری دارند که منافات با این ندارد. خدا در جاهایی که ما مطرح می‌کند، قشون خود را هم به حساب می‌آورد. «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً» خدا نکند ما جزء آن کثیر باشیم. « لا عیش فیه عیش بعده النّار» «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ»[۶]؛

Sadighi-13960918-Hoze-ThaqalainSite (2)

ویژگی کسانی که وارد در جهنّم می‌شوند

 این‌ها که برای جهنّم آماده می‌شوند، این‌ها چه ویژگی‌هایی دارند: «لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها» این‌ها خنثی شده است. مراکز ادراکی آن‌ها، بی‌خاصیت شده است. ما به این‌ها جان دادیم، دل دادیم، فکر دادیم، عقل دادیم تا بفهمند ولی عملاً نمی‌فهمند، فهم ندارند، زندگی را نمی‌فهمند، خود را نمی‌فهمند، حق را نمی‌فهمند. «لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها» چشم برای تشخیص راه از چاه است. برای تشخیص خطرات در مسیر است ولی گویا این‌ها چشم ندارند. صاف پای خود را در گودال جهنّم می‌گذارند، انگار نمی‌بیند. نه از این همه فراز و نشیب‌ها، مصیبت‌ها عبرت می‌گیرد؛ این زلزله یکی از آن عبرت‌ها است ولی کسی که چشم ندارد و مثل بی‌چشم‌ها زندگی می‌کند، برای این چه فرق می‌کند. حوادث روزگار که در او اثر نمی‌گذارد، گویا ندیده است. «وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها» گوش دارند ولی از این گوش استفاده‌ی مطلوب را نمی‌کنند نه صدای انبیاء به این‌ها می‌رسد، نه صدای ائمّه به این‌ها رسیده است. گویا که شنیده‌اند. از این گوش می‌گیرند، از آن گوش بیرون می‌دهند، مثل آدم‌هایی که نشنیده است.

Sadighi-13960918-Hoze-ThaqalainSite (4)

اثرات کم رنگ شدن امر به معروف و نهی از منکر در جامعه

 این‌که در مناجات شعبانیّه به خدای متعال عرضه می‌داریم: «وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ»[۷] خدا که سمیع است، خدا که مجیب است ولی بعضی‌ها که حرف‌های خدا را ناشنیده گرفتند، ناشنیده انگاشتند خدا هم گویا صدای این‌ها را نمی‌شنود، آن را تحویل نمی‌گیرد، به آن‌ها اعتنا نمی‌کند؛ انگار نه انگار. مدام شکایت بکن. در روایت دارد وقتی امر به معروف و نهی از منکر در جامعه بی‌رنگ شد، یکی از آثار و نکبات ترک امر به معروف و نهی از منکر تسلّط اشرار است. حالا هم بعضاً می‌بینید کار دست چه کسانی است. خدا اشرار را بر جامعه مسلّط می‌کند، حکومت در دست خوب‌ها قرار نمی‌گیرد، بدهای جامعه کار را به دست می‌گیرند، خوب‌ها تحت فشار قرار می‌گیرند، شکایت می‌کنند، خدا هم حرف آن‌ها را قبول نمی‌کند. هر چه می‌خواهید شکایت بکن، خدا دیگر اعتنا نمی‌کند. این اثر کار خود ما است. خدا انتقام ندارد ولی نشنیدن شما حجاب شده است. صدای شما، دعای شما محبوس است. به مقصد اعلی نمی‌رسد، حجاب است. ترک امر به معروف و نهی از منکر یکی از آن گناهانی است که بین انسان‌ها و مبدأ متعال حاجب شد. وقتی حاجب شد، حالا همه شکایت بکنند. آن روزی که باید کار می‌کردید، کار نکردید، حالا آمدید، دیگر کار از کار گذشت. (خود کرده را تدبیر نیست). رها کردید، کار را دشمن گرفت. حالا باید ذلیل شوید. دعای بدون عمل قبول نمی‌شود.

Sadighi-13960918-Hoze-ThaqalainSite (5)

پایین بودن ارزش انسان ساقط شده

 «وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها»[۸] گوش شنوا کجا است؟ «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ» دیگر سقوط در این حد شد که این‌ها در حدّ حیوان هستند. هیچ رشدی برای آن‌ها پیش نخواهد آمد. «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ» همّت آن‌ها فقط شکمشان است. همّت آن‌ها فقط معیشت مادی آن‌ها است. «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ» ای کاش در همین حد بودند. «بَلْ هُمْ أَضَلُّ» نه، کدام گرگ به این موجود دو پا می‌رسد؟ کدام درنده این‌قدر درندگی می‌کند، کدام حیوان این‌قدر هوس اعمال می‌کند؟ انسان ساقط شده با هیچ حیوانی قابل مقایسه نیست. او شرّ الدّواب می‌شود نه «کَالْأَنْعامِ» بلکه شرّ الدّواب می‌شود.

حالا منشأ آن چیست؟ از اوّل خدای متعال مسئله‌ی جهنّم را مطرح کرد. عدّه‌ای نوعی زندگی می‌کنند، به نحوی عمل می‌کنند، نوع گزینش‌های آن‌ها سبکی است که حاصلی جز جهنّم ندارد. «لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ» خدای متعال منزّه است از این‌که اشخاص را مجبور به جهنّم بکند ولی برنامه‌ریزی خدا این‌طور است که عدّه‌ای وقتی با فرمان‌های الهی زندگی نمی‌کنند، به هدایت الهی راهنمایی خدا بی‌اعتنایی می‌کنند؛ خدا آدرس بهشت را داده است، نگاه نمی‌کنند تا آدرس پیدا بکنند یا نگاه می‌کنند ولی دواعی،  انگیزه‌ها، انگیزه‌های شیطانی نمی‌روند. قهراً کسی که این راه را انتخاب کرده است، وارد جهنّم می‌شود. مسیر، مسیر جهنّم است. راه، راه جهنمّی‌ها است. «لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ». اوّل جهنّم را مطرح می‌کند، چون انذار همیشه بر تبشیر مقدّم است، باید انذار باشد. «وَ إِنْ مِنْ أُمَّهٍ إِلاَّ خَلا فیها نَذیرٌ»[۹] اوّل خدای متعال هشدار می‌دهد خطر را متذکّر ما می‌شود. راه خطرناکی در پیش دارید، راه شما جهنّم دارد، دقّت داشته باشید.

Sadighi-13960918-Hoze-ThaqalainSite (6)

بعد مسئله‌ی تغییر هویت آدمی است. آدمی که باید بینا و شنوا باشد، آدمی که باشد فهیم باشد، این ویژگی‌های آمیّت را از دست می‌دهد. این خطر دوم. خطر سوم این است که مشابه حیوانات می‌شوید. همّت شما پایین می‌آید، پست می‌شوید، در حدّ حیوانات زندگی می‌کنید و رشدی ارتقایی بالاتر از رتبه‌ی حیوانی پیدا نمی‌کنید. بعد خدا مسئله را عمیق‌تر مطرح می‌کند که انسان به جایی می‌رسد از حیوانات به مراتب پست‌تر می‌شود، سقوط انسان سقوطی است که هیچ موجودی مثل او نمی‌تواند ساقط بشود. این چند مرحله این چند خطر این چند بلیّه‌ی غیر قابل تحمّل منشأ آن‌ها چیست؟ غفلت. «أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ‏»[۱۰] غفلت. بنابراین علیکم انفسکم یک مقداری به خود فکر بکنیم ببینیم چه بلایی داریم به سر خود می‌آوریم. ببینیم با خود چه کردیم. ببینیم عمر خود را چطور داریم آب می‌کنیم. فرصت‌های خود را در چه مسیری داریم ضایع می‌کنیم. ببینیم تا به حال چه کردیم و از این به بعد می‌خواهیم چه کار بکنیم. باید دائماً مواظب خود باشیم.

Sadighi-13960918-Hoze-ThaqalainSite (9)

استقرار در سنگر دعا برای مواظب از خود

در این‌که انسان همیشه مواظب خود باشد از خود غافل نباشد خود را از یاد نبرد پشت و پا به سعادت و عزّت و نجات خود نزند. راه‌هایی را پروردگار متعال به ما پیشنهاد کرده است یکی از این راه‌ها استقرار در سنگر دعا است. «قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُمْ»[۱۱] دعا توجّه به فقر است. انسان ذاتاً فقیر است، هویت انسان فقر است، فقر وجود انسان است. وجود ما فقر است، نه ما فقیر هستیم. وجود ما فقر است، حقیقت ما فقر است. هر چه داریم برای خود ما نیست، خود ما نادار هستیم. ما هیچ چیزی نداریم. نمی‌توانیم هم داشته باشیم. در ذات خود هیچ چیزی نمی‌توانیم داشته باشیم ولی خدا به ما می‌دهد. دارایی خدا برای ما نمی‌شود، در چنگ خود او است. ظاهر ما، باطن ما، علم ما، عمل ما همه و همه مملوک خدا است. مالکیّت ما عرضی است، ذاتی است. مالکیّت ما در طول مالکیّت خدا است. در حدّی است که خدا به ما می‌دهد. هر کجا نداد، نداد. اگر کسی این حقیقت را بفهمد، دائماً حالت اضطرار دارد، دائماً مضطر است. عین کسی است که در دریا دارد همه چیز خود را از دست می‌دهد، دارد غرق می‌شود. آن‌جایی که نه کشتی، نه غریق نجاتی است، در گرداب دریا کسی گرفتار شده است و دارد دست و پا می‌زند و تمام رشته‌های امید او قطع می‌شود. آن حالت حالت اضطرار است. انبیاء، ائمّه، امام زما دائماً این حالت را دارند. عین کسی که می‌ماند که تمام رشته‌های امید او قطع شده است فقط خدا است. اگر خواست نجات می‌دهد و اگر نخواست نجات نمی‌دهد. کسی حالت اضطرار داشته باشد، جز دعا راهی ندارد.

Sadighi-13960918-Hoze-ThaqalainSite (7)

«قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی» این ارشاد به خودیابی است غرور خود را بشکنید، خیلی بیچاره هستید. هر لحظه در معرض خطر هستید. امواج بلا زندگی شما را پوشش داده است، خود شما خبر ندارید، اطراف شما آتش است. طوفان‌های بلا در انتظار شما است. هیچ کاری هم از شما ساخته نیست. موجودی ضعیف، ناتوان. لذا فقیر فاقر است، ستون فقرات او شکسته است باید به او کمک بکنند و الّا قد علم نمی‌کند. یکی از جهات تربیتی دعا یافتن نیازهای خود ما، توجّه به فقر خود ما، بیدار شدن از خواب غفلت است.

راه رهایی از عُجب

 بعضی از دوستان عزیز ما از جمله سؤالاتی که متعدّد شده بود مسئله‌ی راه علاج عجب بود. چه بکنیم که گرفتار عجب نشویم؟ دعا. منتها دعای با معرفت. دعا اگر توأم با یافتن فقر و اضطرار ما نباشد، دعا نیست. لقلقه‌ی زبان است. علّامه‌ی بزرگوار، عارف واصل، مفسّر بی‌نظیری یا کم نظیر آقای طباطبایی سلام خدا بر آقای طباطبایی باد بعضی‌ها که با مرگ خود به عالم برزخ قدم گذاشتند، قصری از آقای طباطبایی در آن‌جا دیده بودند و با اشاره‌ی آقای طباطبایی هم زنده شده بود؛ الآن هستند و جزء آیات هستند. آقای طباطبایی خیلی در پیشگاه خدا مقام دارد. آقای طباطبایی -قبل از آن که وفات بکند- از بهشت بالاتر رفته است. از بهشت گذشته است. نه از دنیا گذشته است، از آخرت هم گذشته است. یعنی به مرحله‌ی فنا نائل شده است، یافته است که جز خدا مقصدی برای انسانی که می‌خواهد خلیفه الله بشود، به هر چیزی جز خدا قناعت بکند، حتّی بهشت برای او کم است.

Sadighi-13960918-Hoze-ThaqalainSite (8)

نماز یک نوع دعا

 این است که تفسیر المیزان صرفاً تعلیم نیست، تجلّی وجود آقای طباطبایی است آقای طباطبایی آنچه را که آن‌جا نوشته است همه را یافته است. یافته‌های خود ایشان از قرآن است. ایشان در این آیه‌ی کریمه‌ی «ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ»[۱۲] می‌گویند که این اطلاق دارد. هر جا دعا محقّق بشود، قطعاً استجابت وجود دارد؛ منتها این شرط برای ما محقّق نیست، چون دعاهای ما دعا نیست. مثل نمازهای ما که نماز نیست. اگر نماز، نماز باشد «تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»[۱۳] اگر حقیقت نماز در وجود آدمی که نماز می‌خواند محقّق بشود، ممکن نیست بتواند دروغ بگوید، ممکن است چشم او آلوده بشود. ممکن نیست بی‌جهت به کسی پرخاش بکند. ممکن نیست به زبان او غیبت کسی بیاید. نماز خوانده است مگر نماز می‌گذارد. نماز مأمور الهی است. نماز ملک است، پاسداری می‌کند؛ زبان ما را، اعضا و جوارح ما را حفاظت می‌کند. «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى» برای ذوی العقول است. «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» درخت که نهی نمی‌تواند بکند. دیوار که نمی‌تواند نهی بکند. نهی برای ذوی العقول است. نماز موجود نوری و عقلی و عرشی است اگر کسی این را به دست بیاورد پاسداری است که جلوی آتش جهنّم را که گناهان مجرای آن است، همه‌ی این‌ها را سد می‌کند نمی‌گذارد بیاید و نماز هم اساساً دعا است. خود نماز هم از مصادیق دعا است. لذا مسئله‌ی دعا را جدّی بگیریم. گاهی بنشینیم به بیچارگی خود فکر بکنیم. ما بعضی از دوستان عزیز خود را، طلبه‌ها را از دست دادیم. بعضی از همین طلبه‌های جوان ما در سرطان وفات کردند. بعضی از آن‌ها هم مرگ دینی پیدا کردند، از دین خارج شدند. از طلبه‌های همین‌جا از دین خارج شدند. این طوفان‌ها برای همه است.

Sadighi-13960918-Hoze-ThaqalainSite (10)

بلند کردن دست تضرّع به درگاه امام زمان علیه السّلام

 بیایید مضطر باشیم و دامن امام زمان خود را بگیریم. «یا أَیُّهَا الْعَزیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ»[۱۴] امام زمان آقا جان ما کم آوردیم، عرضه‌ای نداریم. توانی نداریم، کسی نداریم، چیزی نداریم. به ناداری ما، به ضعف ما، به طوفان زدگی ما رحم بکن. «یا أَیُّهَا الْعَزیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنا بِبِضاعَهٍ مُزْجاهٍ» دست ما خالی است. «فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا» آقا جان ما کم آوردیم، شما که کم نداریم. برای ما کم نگذارید. «فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیْنا إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقینَ».

امام زمان ارواحنا له الفداء خود ایشان روضه‌خوان هستند و امام روضه‌خوان‌های عالم هستند. «فَلَأَنْدُبَنَّکَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً»[۱۵] ندبه غیر از گریه است. نمی‌گوید: لابکین علیک. عرضه می‌دارد: «فَلَأَنْدُبَنَّکَ» هر صبح و شام برای تو ناله می‌کنم. همه‌ی مصیبت‌های حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السّلام مایه‌ی انکسار است. اسیر کربات است، قتیل عبرات است. کشته‌ای است که دل‌ها را آب کرده است. ولی وجود نازنین امام زمان علیه السّلام به چند تا روضه حساسیت خاص دارند. یکی روضه‌ی شش ماهه است. سیّد حیدر حلی می‌گوید: وقتی در محضر امام زمان علیه السّلام شعر خواندم، شعرهایی که قرار بود در حرم امام حسین علیه السّلام بخوانم ولی امر کردند برای خود ایشان بخوانم، به این‌جا رسیدم: «وَ رضیعُهُ بِدمِ الوَرید مُخَضبُّ» ناله‌ی امام بلند شد.

 یکی پناه امام حسین علیه السّلام و فرزندان ایشان، علمدار کربلا حضرت ابی الفضل العّباس است که وجود مبارک امام زمان علیه السّلام به مرحوم حاج محمّد علی فشندی فرموده بودند در منا در خیمه‌ی شما روضه‌ی عموی من ابوالفضل خوانده می‌شود من هم می‌آیم. حضور پیدا کرده بودند و گریه می‌کردند ولی چیزی که از وجود نازنین خود ایشان نقل شده است سؤال کردند: آقا کدام مصیبت این‌طور دل شما را جریحه دار کرده است که صبح و شام می‌نالید؟ جواب فرموده باشند: اسیری عمه‌ام.


[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی فرقان، آیه ۷۷٫

[۳]– سوره‌ی اعراف، آیه ۱۷۹٫

[۴]– سوره‌ی حجر، آیه ۹٫

[۵]– سوره‌ی اعراف، آیه ۱۷۹٫

[۶]– سوره‌ی اعراف، آیه ۱۷۹٫

[۷]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۴۷٫

[۸]– سوره‌ی اعراف، آیه ۱۷۹٫

[۹]– سوره‌ی فاطر، آیه ۲۴٫

[۱۰]– سوره‌ی اعراف، آیه ۱۷۹٫

[۱۱]– سوره‌ی فرقان، آیه ۷۷٫

[۱۲]– سوره‌ی غافر، آیه ۶۰٫

[۱۳]– سوره‌ی عنکبوت، آیه ۴۵٫

[۱۴]– سوره‌ی یوسف، آیه ۸۸٫

[۱۵]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۹۸، ص ۲۳۸٫


Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir

URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%af%d8%b1-%d9%85%d8%ad%d8%b6%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d8%af-39/

تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.