- ثقلین - http://thaqalain.ir -

در محضر استاد ۳۵
درس اخلاق آیت الله صدیقی؛ 29 / مهر/ 1396

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ المُرسَلین طَبِیبِنا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ مَولَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِین عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقنَا اللهُ صُحبَتَه وَ نُصْرَتَه».

ورود آل الله به شهر شام و مواجه با مصیبت‌های بسیار سخت را تسلیت عرض می‌کنم.

Sadighi-13960729-Hoze-Thaqalain-Ir (1)

قرآن؛ کتابی برای هدایت انسان‌ها

قرآن شریف کتاب هدایت است. نور خدا است. تجلّی اعظم پروردگار عزیز است. معجزه‌ی همیشگی است و ریسمانی است که خلق را به خالق مرتبط می‌کند و چشمه‌ای است که برای همیشه تشنگان را سیراب می‌کند و ذخیره‌ای است که مفاد ندارد، تمام نشدن ندارد. این قرآن یک سلسله است و از ابتدا تا انتها یک مسیر مشخّصی است که همه‌ی مطالبی که در این آیات مبارکات آمده است؛ چه مطالب معرفتی محض مانند آیات سوره‌ی مبارکه‌ی حدید، سوره‌ی اخلاق، آخر سوره‌ی حشر و از این قبیل که صرفاً خدای متعال سفره‌ی معرفت را برای دل‌های اهل آن گسترده کرده است و خود را در جلال و جمال برای دلبری ارائه کرده است. «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ»[۲] این شش آیه‌ی اوّل سوره‌ی مبارکه‌ی حدید جزء اسرار خاص است و پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم  برای حضرت امیر علیه السّلام مختص کردند و کسانی که در خطّ ولایت علوی باشند امکان دسترسی به معارف این آیات شش‌گانه را خدا به آن‌ها می‌دهد و آیاتی که عالم آخرت را برای ما توصیف کرده است.

Sadighi-13960729-Hoze-Thaqalain-Ir (9)

معاد و زندگی بعد از مرگ در قرآن کریم

 تقریباً یک ششم از آیات قرآن شریف مربوط به معاد و زندگی بعد از مرگ است. آن آیاتی که مربوط به مبدأ است و این آیاتی که مربوط به معاد است که قسمت اعظم آیات این کتاب عظیم را تشکیل می‌دهد هم خدا شناسی است و هم انسان شناسی است. خدای متعال آن مقدار از صفات ذات و صفات فعل که برای ما بیان فرموده است… خدا نمی‌خواهد به ما علم یاد بدهد، بلکه می‌خواهد ما را آدم کند. ما را به خلافت خود تشویق می‌کند. خدا خود را به عنوان مقصد و به عنوان ظاهر و باطن و انسان را با عنوان مجلی، به عنوان مظهر، به عنوان مخزن سرّ خود می‌خواهد در این مسیر به سوی خود ببرد که ما رنگ او را بگیرم، غبار و حجابی مانع نشود از تابش نور ذات الهی و صفات الهی در این ظرفیّت عظیمی که حضرت حق سبحانه و تعالی به ما عنایت فرموده است.

Sadighi-13960729-Hoze-Thaqalain-Ir (2)

اهمّیّت علم و دانش اندوزی از منظر قرآن کریم

 در این راستا خدای متعال رهنمودهای خاصّی دارد. انسان‌ها و بندگان خود را به علم تشویق کرده است، به قرائت، به علم امر فرموده است و تشویق فرموده است. آیاتی که مربوط به علم است آیات فراوانی است. «هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ»[۳] این‌ها را خدای متعال برای تنبّه ما بیان کرده است که اگر بنا است ما عمر خود را در مسیری هزینه کنیم این ارزش‌ها است که باید در این مسیر به کار ببریم. باید در مسیر علم جوانی را داد فرصت‌ها را به مسیر علم محدود کرد.

Sadighi-13960729-Hoze-Thaqalain-Ir (4)

دعای امام حسین علیه الصّلاه و السّلام در روز عرفه

«یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ»[۴] اگر کسی طالب رفعت است که این هم فطرت است و هم عقل است. شما کسی را پیدا نمی‌کنید که در عمق وجود او، در رژفای جان او علاقه‌ای به اعتلاء نباشد. در دعاها هم به زبان ما گذاشته شده است و در دعای عرفه‌ی امام عظیم الشّأن ما، همین‌طور که امام حسین علیه السّلام سیّد شهیدان است، سیّد عارفان هم امام حسین علیه السّلام است. قطرات خون او، با قطرات اشک او هم وزن است. وجود مبارک سیّد الشّهداء علیه الصّلاه و السّلام در فرازی از دعای عرفه عرضه می‌دارد: «اللَّهُمَّ اکْشِفْ کُرْبَتِی وَ اسْتُرْ عَوْرَتِی وَ أقِل أسرَتی وَ اغْفِرْ لِی خَطِیئَتِی وَ اخْسَأْ شَیْطَانِی وَ ارفعنی»[۵] من را بالا ببر «الدَّرَجَهَ الْعُلْیَا فِی الْآخِرَهِ وَ الْأُولَى‏» یعنی اگر این مطلوب نبود امام در آن حالت عرفانی صحرای عرفات  که آن دو برادر نقل می‌کنند حضرت مثل ناودان اشک می‌ریخت. مثل‌ باران به پهنای صورت مبارک خود اشک می‌ریخت و این دعا را از اوّل تا آخر می‌خواندند. دعای عرفه خیلی دیدن دارد. گاهی فرازهای آن را در بخشی از اوقات خود بخوانید و به قصد پناهگاه به سراغ آن بروید، پناهگاه عظیمی است. «الدَّرَجَهَ الْعُلْیَا فِی الْآخِرَهِ وَ الْأُولَى‏» خدایا من نمی‌خواهم زمین‌گیر شوم، نمی‌خواهم زمینی شوم، می‌خواهم بالا بروم.

این توجیه همه جانبه دارد. خدای متعال عظیم است، عالی است، می‌گوییم خدا متعال است. خدا دوست دارد ما تخلّق به اخلاق او داشته باشیم، هر چه او دارد ما هم داشته باشیم. باید به بلندای صفات الهی و اسماء حسنی‌ او خود را بالا بکشیم «وَ ارفَعنی الدَّرَجَهَ الْعُلْیَا فِی الْآخِرَهِ وَ الْأُولَى‏».

Sadighi-13960729-Hoze-Thaqalain-Ir (3)

علم؛ موهبتی از جانب خدا به انسان

به تصریح قرآن کریم یکی از اموری که انسان را بالا می‌برد علم است «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ».[۶] این یک هشدار است. علم بدون ایمان زمینه‌ی رشد ندارد. اوّل ایمان را مطرح می‌کند که بر علم مقدّمه است و بعد علم را مطرح می‌فرماید. ولی مؤمن غیر عالم یک درجه دارد، ولی خدا درجاتی را به مؤمن عالم می‌دهد و او را بالا می‌برد. نکته‌ای که در این آیه‌ی کریمه است این است که می‌فرماید: «وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ» علم موهبتی است، علم را باید به آدم بدهند، اگر ندهند برای ما قابل اکتساب نیست. در حالی که پروردگار متعال آنچه که برای ما اختیار قرار داده است دست ما را برای رسیدن به آن باز گذاشته است. «مَنْ کانَ یُریدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ نَصیبٍ»[۷] کسی حرث دنیا را بخواهد چیزی نصیب او می‌شود، ولی کسی که حرث آخرت را می‌خواهد مهم‌تر است. کسانی که طالب دنیا هستند این‌طور نیست که چیزی به آن‌ها نرسد، «نُؤْتِهِ مِنْها» از آن به آن‌ها می‌دهیم. علم و همه‌‌‌ی امور را باید خدا بدهد. تا انسان طالب و تشنه نباشد، فقر علمی خود را به عنوان یک درد لمس نکند به او نمی‌دهند (آب کم جو تشنگی آور بدست).

Sadighi-13960729-Hoze-Thaqalain-Ir (5)

غرّه شدن قارون به خود و خداوند عامل خشم الهی

 همه‌ی امور زندگی هم همین‌طور است. یعنی همین چیزهایی که ما فکر می‌کنیم، ما درس می‌خوانیم، ما کار می‌کنیم و حقوق می‌گیریم، تمام این‌ها از چشم بندی‌‌های خدا است! آدم خیال می‌کند که خود او کاره‌ای است؛ کسی به عزّت رسیده است، کسی به ثروت رسیده است، کسی عالم شده است، کسی عارف شده است! فکر می‌کنند که استخوان خرد کردند! این‌ها رنج‌ها بردند تا به این‌جا رسیدند! ولی خدا می‌گوید تمام این‌ها را ما دادیم. قارون در مورد ثروت خود گفت: «َإِنَّما أُوتیتُهُ عَلى‏ عِلْمٍ عِنْدی‏»[۸] من با دانش خود علم اقتصاد بلد بودم، بازاریابی بلند بودم، فرصت‌ها را می‌شناختم، درست استفاده کردم و صاحب گنج شدم. چه ربطی دارد  که موسی بخشی از این مالی که من دارم از من بخواهد. امّا وقتی که «خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ»[۹] زمین دهان باز کرد قارون و دارایی قارون را بلعید و طعمه‌ی زمین شد. قرآن کریم ثروت قارون را خیلی عظیم نقل می‌کند. کلیدهای او را شترها حمل می‌کردند. حالا این‌که خزائن او چه بوده است بماند، ولی کلید خزائن او بار شترها بود! ولی نه خود قارون ارزشی داشت و نه مال او. خدا تمام آن‌ها را طعمه‌‌ی زمین کرد. زمین این‌ها را خورد و بلعید.

این‌جا کسانی که چشم به ثروت قارونی دوخته بودند و قبلاً آروز می‌کردند ای کاش ما هم آن را داشتیم، گفتند «إِنَّ اللَّهَ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءٌ»[۱۰] ما فکر کردیم او کاره‌ای است، حالا معلوم شد نه، او کاره‌ای نبود. آن کسی که به او داده بود هم داده‌های خود را گرفت و هم خود او را گرفت.  

Sadighi-13960729-Hoze-Thaqalain-Ir (7)

اهمیّت و جایگاه بلند علم و دانش نزد خداوند

 امّا خدای متعال فرموده است اگر من بخواهم کسی را بالا ببرم با ایمان و علم بالا می‌برم. «یَرْفَعِ اللَّهُ»[۱۱] ببینید باز ما نیستیم که بالا می‌رویم، او ما را بالا می‌برد. «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ» خدا رفعت می‌دهد و این دو تعبیر جای دقّت دارد. دوستان تفسیری ما روی این دقّت کنند که چرا در «آمَنُوا»، «أُوتُوا الایمان» نفرمود، ولی در علم فرمود «أُوتُوا الْعِلْمَ»؟ در ایمان مستند به خود مؤمن کرد. «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ» ولی در علم فرمود: «وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ». خدای متعال بخواهد کسی را بالا ببرد، دو تا بال به او می‌دهد. یکی بال ایمان است و دیگری بال علم است. باید با این بالا برود.

 جهاد در راه خدا و رسیدن به قلّه‌ی سعادت و رستگاری

امتیازات دیگری هم در قرآن مطرح شده است که این‌ها بشر را ممتاز و برجسته می‌کند. رتبه‌ی او را عالی قرار می‌دهد. امّا آنچه که روح تمام این‌ها است…، جهاد اوج است، شهادت قلّه است، تقوا کرامت است. منشأ باز شدن درهای بسته است. تقوا بصیرت است. این‌ها را خدای متعال فرموده است و چون خدا فرموده است ما باید این‌ها را نسخه‌ی نجات خود تلّقی کنیم. علم ما را خدا می‌دهد، بنابراین باید این عطش را در خود ایجاد کنیم، باید ظرف خود را آماده کنیم، باید ظرف خود را ببریم و از خدا بخواهیم که پیمانه‌ی علمی ما را پر کند. جهاد برای انسان جز امتیازات است، کلید وصال حق تعالی است «جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُم‏»[۱۲] این‌ها همه رهنمودهای خاص است «جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُم».

این‌که رزمندگان افتخار می‌آفرینند و جزء آزادگان عالم هستند، از دنیای پست دامن خود را جمع می‌کنند و بهترین نوع مرگ را که حیات واقعی است انتخاب می‌کنند، «هُوَ اجْتَباکُم» می‌خواهد بگوید جهاد موجب اجتباه است، خدا جبایه می‌کند، برچین می‌کند. مجاهد و رزمنده است که در حیطه‌ی برچینی این باغبان قرار می‌گیرد. گل‌های خوب را برچین می‌کنند و سبد می‌کنند. بهترین گل که برچین است رو می‌گذارند و گل سر سبد می‌شود «هُوَ اجْتَباکُم».

 شما در میان همه‌ی آفریده‌های الهی که همه گل هستند، … آن گلی که روی سبد می‌گذاریم آن برچین ما «هُوَ اجْتَباکُم». بدون جهاد اجتباه نمی‌شود، باید مجاهدت باشد، از خود گذشتگی باشد، از جان گذشتگی باشد، انسان از مال بگذرد، جهاد جانی، جهاد مالی، جهاد قلمی، جهاد زبانی، جهاد صغیر، جهاد متوسّط، جهاد اکبر، تمام این‌ها را شامل می‌شود. «وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ» این حق جهاد وقتی ادا می‌شود که انسان در تمام عرصه‌های جهاد حضور داشته باشد و اسم او در لیست مجاهدین آمده باشد و در پیشگاه پروردگار متعال آمده باشد «هُوَ اجْتَباکُم». خدای متعال اجتباه را بعد از «وَ جاهِدُوا فِی اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ» مطرح می‌فرماید.

Sadighi-13960729-Hoze-Thaqalain-Ir (6)

ارزش و فضیلت انفاق در راه خدا

 سایر امتیازاتی که «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون‏َ»[۱۳] آن چیزی که محبوب شما است آن را انفاق کنید و محبوب‌ترین امر حبّ ذات است. عمیق‌ترین حبّی است که در وجود انسان است. انسان برای خود عزیز است، محبوب است. انسان همه چیز را برای خود می‌خواهد، بچّه برا برای خود می‌خواهد، فامیل را برای خود می‌خواهد، پدر و مادر را برای خود می‌خواهد. دلیل آن هم این است که وقتی روز قیامت گرفتار می‌شود تمام این‌ها را رها می‌کند و از این‌ها فرار می‌کند. «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ * وَ أُمِّهِ وَ أَبیهِ  * وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ»[۱۴] تمام چیزهایی که وابسته بود و وابستگی داشت پاره می‌کند و از آن فرار می‌کند. وانفسا این‌طور است. محبّت مادر به بچّه از محبّت‌های بسیار ریشه‌دار است. امّا «یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَهٍ عَمَّا أَرْضَعَت‏»[۱۵] امان از روزی که مادر شیدای بچّه، بچّه را رها می‌کند! همه وانفسا دارند. این‌ها را باید تمرین کرد. ایثار، عبور کردن از محبوب برای خدا «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون‏َ».[۱۶]

 این‌ها رهنمون‌های حق تعالی است، علم را جدّی بگیرد، جهاد را جدّی بگیرید، ایمان را جدّی بگیرد، در مورد تقوا باید خیلی پافشاری کرد، چشم را باید پاک نگه داشت. زبان خطرناک است، کلید همه خوبی‌ها همین زبان است، ولی کلید همه‌‌ی بدی‌ها هم همین زبان است. زبان در بعضی از روایات آمده است که تا زبان درست نشود دل درست نمی‌شود. زبان خیلی نقش دارد و از افضل اعمال است.

مظلومیّت امام زمان عج الله فرجه الشّریف در بیانات امام حسین علیه السّلام

از پیغمبر خدا سؤال شد «مَا أَفْضَلُ الْأَعْمَال؟‏»[۱۷] سه مسئله را به عنوان اعمال برتر مطرح فرمودند. یکی صبر است، دومی صمت است؛ زبان را در اختیار داشتن است و سومی هم چشم به راهی آن آقا است. آن آقای سفر کرده‌ای که وقتی از امام حسین علیه السّلام سؤال کردند آقا شما قائم هستید؟ فرمودند: همه‌ی ما قائم هستیم، ولی آن کسی که سراغ او را می‌گیرید «هُوَ الطَّرِیدُ الشَّرِیدُ الْمَوْتُورُ بِأَبِیهِ»‌[۱۸] او در جامعه مطرود است، کسی سراغ او را نمی‌گیرد. شرید است یعنی غارت شده است. پدر او را کشتند و نتوانسته است انتقام بگیرد. «الْمَوْتُورُ بِأَبِیهِ» تعبیر حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام که در مورد حضرت حجّت ارواحنا له الفداء می‌گوید خیلی جانکاه است. «هُوَ الطَّرِیدُ» چطور می‌شود که طرید باشد؟ طلبه‌ای که سر سفره‌‌ی حضرت است و به خانه‌ی آقای خود آمده است! زیر سقف حضرت است، سر سفره‌ی حضرت است. هر چه دارد از او دارد، امّا وقتی مراقبت ندارد دل او را می‌رنجاند، او را ناراضی می‌کند و ناسپاسی می‌کند. این‌طور که پدر خود را یاد می‌کند، مادر خود را یاد می‌کند، به دوست خود اظهار علاقه می‌کند ولی این مقدار هم به حضرت اظهار علاقه نمی‌کند این طرید نیست.  در میان خود طلبه‌ها آقای ما چقدر طرفدار دارد؟ چند نفر را شما سراغ دارید که برای محبّت حضرت شب و روز ندارند. به مرحوم حاج محمّد علی پشندی وجود مبارک امام زمان ارواحناه فداء فرمودند: اگر مردم به اندازه‌ی آب خوردن به ما علاقمند بودند ما می‌آمدیم. به اندازه‌ای که آبی که می‌خورید به من احساس نیاز نمی‌کنید «هُوَ الطَّرِیدُ». اجمالاً با زبان امام زمان علیه السّلام را نگزیم. زبان نیش‌های بدی دارد. قلم هم زبان است، با قلم، با زبان امام زمان را نیش نزنیم، اذیّت نکنیم.

Sadighi-13960729-Hoze-Thaqalain-Ir (8)

گام‌هایی برای رسیدن به کمال الهی

این جبهه‌هایی که حضرت حق سبحانه و تعالی در کتاب تربیتی و هدایتی خود یعنی قرآن برای ما ترسیم کرده است و ما را دعوت به حضور در جبهه‌ی علم فرموده است، دعوت به حضور در جبهه‌ی جهاد، ایثار، تقوا، انفاق، اطعام کرده است. این‌ها همه روزنه‌های رحمت است. این جبهه‌ها برای ذخیره سازی عالم ابد است، توجّه به معاد است و مجموع این‌ها احراز ظرفیّت انسانی است که انسان اگر بخواهد به کمال برسد خدا این ظرفیّت‌ها را در انسان قرار داده است. از این ظرفیّت‌ها استفاده کند تا به آن‌جا برسد.

 قدم اوّل این مسئله معرفت و آگاهی است، همین علمی که همه دارند. قدم دوم آن اطاعت است. انسان تا نداند، تا آدرس نداشته باشد «مَا مِنْ حَرَکَهٍ إِلَّا وَ أَنْتَ مُحْتَاجٌ فِیهَا إِلَى مَعْرِفَه»[۱۹] هیچ انقلابی بدون معرفت عملی نیست، هیچ سیری، هیچ سرعتی، هیچ سبقتی بدون آدرس عقلایی نیست. آدم به مقصد نمی‌رسد باید آدرس داشته باشد. بعد حرکت و علم لازم است، یعنی حرکت و مجاهدت لازم است و خدای متعال هم کم نگذاشته است. پیغمبر هم فرمودند: «مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ یُقَرِّبُکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ وَ یُبَاعِدُکُمْ مِنَ النَّارِ إِلَّا وَ قَدْ أَمَرْتُکُمْ بِه‏»[۲۰] ما برای شما کم نگذاشتیم. تمام راه‌های سعادت و راه‌های نجات و تمام راه‌های قرب الهی عنایت است. این‌که خدا نماز را واجب کرده است اگر نماز واجب نبود ما که نماز نمی‌خواندیم! خدا به ضرب چوب دارد ما را به خود می‌رساند. تهدیدهایی که برای ترک نماز و ترک واجبات بود، اگر این‌ها نبود…

جهنّم؛ یکی از نعمت‌های الهی!

چرا خدای متعال در سوره‌ی مبارکه‌ی الرّحمن جهنّم را جزء نعمت‌ها به حساب آورده است؟ خدا جهنّم را در عداد نعمت‌ها «هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتی‏ یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ * یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمیمٍ آنٍ * فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ»[۲۱] رسماً جهنّم را مطرح می‌کند و بعد می‌گوید این نعمت است، آن را تکذیب نکنید. جهنّم چرا نعمت است؟ برای این‌که اگر جهنّم نبود معلوم نبود که ما خدا را بنده باشیم، ما خود را پاک نگه داریم و در لجن معصیّت غوطه‌ور نشویم، به هرزگی کشیده نشویم. این چوب تنبیه الهی است که ما را کنترل می‌کند و ما را نگه می‌دارد. جهنّم یکی از نعمت‌‌های الهی است. توجّه به جهنّم هم انسان شناسی است. باطن انسان یا جهنّم است یا بهشت است. تمام این‌ها در تعریف انسان است. انسان عجب ظرفیّتی است. عجب موجود عجیب و محیّر العقولی است. انسان است که بهشت است، انسان است که جهنّم است. همه چیز انسان، همه‌ی ظرفیّت‌ها در این موجود خلاصه شده است.

مودّت و محبّت سبب پایداری و انسجام زندگی

امّا یک شاه بیتی دارد که روح تمام این‌ها است که اگر آن نباشد شما تمام آدرس‌ها را داشته باشید و عمل کنید به هیچ جا نمی‌رسید و آن عشق است. «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى‏»[۲۲] این موّدت فی القربی هم موضوعیّت ندارد، برای شما است. عقل پشتوانه‌ی آن است. این عشق مهار گسیخته‌ نیست. «ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُم‏»[۲۳] ما می‌خواهیم شما بالا بیایید. با چوب هم می‌زنیم بالا نمی‌آیید. آن چیزی که شما را بی‌دردسر بالا می‌برد عشق است. محبّت راه را نزدیک می‌کند، محبّت سختی‌ها را قابل تحمّل می‌کند. محبّت تلخی‌ها را شیرین می‌کند.

بعضی‌ها عادت به نق زدن دارند. حالا بعضی از زن‌ها به مردها و بالعکس. این علامت بدی است. معلوم می‌شود چراغ عشق سوء ندارد. «حبُّ الشّی‏ء یُعمی وَ یُصِم‏».[۲۴]

بعضی از دوستان طلبه عادت به گیر دادن، حمله کردن و ایراد گرفتن دارند. این علامت‌های خوبی نیست. این‌ها را دقّت کنید، فردا صاحب زندگی می‌شوید. خداوند متعال در قرآن فرموده است «جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً»[۲۵] شیرینی زندگی به مودّت است. انسجام زندگی به مودّت است.

محبّت به امام زمان علیه السّلام و اهل بیت عصمت و طهارت

 امّا مادر همه‌ی محبّت‌ها، محبّت به ذوی القربی پیغمبر صلوات الله علیه و آله و سلّم است، علی علیه السّلام و اولاد امیر المؤمنین، حضرت صدیقه‌ی طاهره، فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها، امام حسین علیه السّلام و امام حسن علیه السّلام. اگر بخواهید این راه را بروید «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»[۲۶] چون تبعیّت این‌ها شما را به خدا می‌رساند و تبعیّت این‌ها بدون عشق به این‌ها برای شما دردسر است. مرتّب باید نق بزنید، منتظر باشید توجیه شوید، تا توجیه نشوید و تا نفهمید دنبال آن نمی‌روید. معطّل می‌شوید و عمر شما هم کوتاه است. اگر بخواهید عمر خود را به بگو و مگو و بهانه‌گیری و من نفهمیدم و تا نفهمم نمی‌روم می‌گذرد. این‌ها برای آدم‌های تاجر است، می‌خواهد سود او درست توجیه شود و بعد سرمایه گذاری کند. امّا وقتی عاشق بودید عشق شما را می‌برد. سرعت عشق با هیچ مرکبی قابل مقایسه نیست. ببینید سیّد الشّهداء علیه الصّلاه و السّلام با حر چه کرد، دل او را برد! ببینید با زهیر چه کرد، با جوان نصرانی چه کرد!

 در وادی محبّت بیایید. اگر می‌خواهید با هم صمیمی شوید و ایثار داشته باشید در وادی محبّت امام زمان و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام بیایید. هر کسی به این‌ها نزدیک‌تر است برای شما محبوب‌تر است. اگر می‌خواهید سالم زندگی کنید، سالم طلبگی کنید، سالم تحقیق کنید، سالم به مقصد برسید باید بر مرکب یا سفینه‌ی عشق این‌ها مستقرّ شوید. این ناقه‌ی محبّت شما باید در خانه‌ی اهل بیت علیهم السّلام زانو بزند. بگویید به ما هم نگاه کنید و دلی از ما ببرید.

کرامت اهل بیت امام حسین علیه السّلام در نهضت عاشورا

نوشتند دروازه‌ی ساعات شلوغ‌ترین ورودی‌ها و خروجی‌های شهر شام بود. این‌جا دروازه‌ی حلب بود، نه دروازه‌ی ساعات. امّا وقتی بی‌ بی به این حرامزاده مراجعه کرد پیش بینی می‌کردند، می‌دانستند که شامی‌ها خیلی بد هستند. دختر امیر المؤمنین علیه السّلام با همه‌ی مناعت طبع و عزّت نفس و کرامت خانوادگی که دارد بر حسب نقل به شمر فرمودند ما دو درخواست از شما داریم. یک درخواست من این است که بگویید این نیزه‌دارها… خیلی کشنده است، سر فرزند پیغمبر، خامس آل عبا را روی این نیزه‌ها زدند. این نیزه‌های جنگی را که آوردند و سرها را که بریدند بالای این نیزها زدند (سری به نیزه بلند است در مقابل زینب)                           

می‌خواهد بگوید شما که در این چهل منزل دل ما سوزاندید، ما نگاه به این سرها کردیم و سوختیم، ولی حالا که می‌خواهید ما را در جمعیّت ببرید بگویید این سرها را جلو، جلو ببرند. درخواست دوم من این است که ما را از یک مسیری ببرید که شلوغ نباشد.

ملعون ازل و ابد هر دو را برعکس کرد. این‌ها را ساعت‌ها پشت دروازه متوقّف کردند که هم آن‌ها را تحقیر کرده باشند و هم ازدحام جمعیّت بیشتر شود و هم سرها جلوی کجاوه‌ها بود. وقتی خواستند وارد شهر کنند این را لا به لای کجاوه‌ها قرار دادند.


[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی حدید، آیه ۳٫

[۳]– سوره‌ی زمر، آیه ۹٫

[۴]– سوره‌ی مجادله، آیه ۱۱٫

[۵]– زاد المعاد – مفتاح الجنان، ص ۱۷۶٫

[۶]– سوره‌ی مجادله، آیه ۱۱٫

[۷]– سوره‌ی شوری، آیه ۲۰٫

[۸]– سوره‌ی قصص، آیه ۷۸٫

[۹]– سوره‌ی عنکبوت، آیه ۴۰٫

[۱۰]– سوره‌‌ی آل عمران،آیه ۳۷٫

[۱۱]– سوره‌ی مجادله، آیه ۱۱٫

[۱۲]– سوره‌ی حج، آیه ۷۸٫

[۱۳]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۹۲٫

[۱۴]– سوره‌ی عبس، آیات ۳۴ تا ۳۶٫

[۱۵]– سوره‌ی حج، آیه ۲٫

[۱۶]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۹۲٫

[۱۷]– الأمالی(للصدوق)، النص، ص ۹۵٫

[۱۸]– الکافی (ط – لإسلامیه)، ج ‏۱، ص ۳۲۳٫

[۱۹] – مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ‏۱۷، ص ۲۶۸٫

[۲۰]-الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۲، ص ۷۴٫

[۲۱]– سوره‌ی الرّحمن، آیات ۴۳ تا ۴۵٫

[۲۲]– سوره‌ی شوری، آیه ۲۳٫

[۲۳]– سوره‌ی سبأ، آیه ۴۷٫

[۲۴]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ‏۱، ص ۳۰۱٫

[۲۵]– سوره‌ی روم، آیه ۲۱٫

[۲۶]– سوره‌‌ی آل عمران، آیه ۳۱٫


Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir

URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%af%d8%b1-%d9%85%d8%ad%d8%b6%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d8%af-35/

تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.