«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مروری بر جلسات قبل

عنوان بصری که مجذوب شد، جذبه‌ای در وجود او حادث شد، چرا؟ نمی‌دانیم، تا یار که را خواهد و میلش به که باشد، در پایان عمر طولانی خود این نسیم الهی در جان او وزیدن گرفت و او را به سوی حجّت بالغه‌ی خدا، خلیفه مطلق پروردگار متعال، وجود مبارک امام صادق علیه السلام کشاند. درواقع بی‌قرارِ امام صادق علیه السلام شد، شیدا بود، بیابانی بود، سرگشته بود، و با این شوق و عشق و شیدایی آمد که در آغوش عرشی امام صادق علیه السلام توشه‌ی توحید برگیرد و در قدم اول امام او را نپذیرفتند، ولی او هم در طلب مجد بود، طالبِ واقعی بود، عطش عطشِ کاذب نبود، و چون تشنگی در وجود او حقیقت داشت آرامش نگرفت و بالاخره مضطر شد، «أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ»،[۲] خدای متعال هم به مضطر جواب می‌دهد، علّت این امر این است که «قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ»،[۳] اگر سؤال و دعای کسی حقیقت داشته باشد، اجابت حقیقی خواهد بود، «مَنْ أُعْطِیَ اَلدُّعَاءَ لَمْ یُحْرَمِ اَلْإِجَابَهَ»،[۴] اگر خدای متعال به کسی دعا و طلب و خواهش بدهد، اجابت قطعی است، خدای متعال محروم نمی‌کند.

اگر کسی در جایی فکر می‌کند که دعای او مستجاب نیست باید در دعای خودش تردید کند، اگر دعا دعا باشد، وعده‌های خدا حق است، و دعا در زمینه‌ی اضطرار، حقیقت پیدا می‌کند، خیلی چیزها لقلقه‌ی زبان است، یا خواست خواستِ واقعی نیست، یا از خدای متعال نمی‌خواهد، خدای متعال را هم در ردیف اسباب می‌بیند، چشم او به همه جا هست، هم توقع از رفیق و مسئول و فامیل خودش دارد، بیشتر هم چشم او به این‌هاست، ولی یک یا الله هم به زبان جاری می‌کند درخواست خودش را به خدای متعال می‌گوید، «فَإِذَا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ یُشْرِکُونَ»،[۵] یعنی تا زمانی که کارد به استخوان نرسیده است شرک دارد، همه‌ی اسباب را مستقل می‌بیند، لذا تمسک به اسباب می‌کند، البته در زبان هم دعا می‌کند، اما دعای واقعی همان چیزی است که وقتی کشتی می‌شکند و در امواج خروشان دریا با مرگ خودش دست و پنجه نرم می‌کند، آنجا که انقطاع شد، آنجا که اسباب رخت بربست، آنجا حجاب کنار می‌رود و خدا را می‌یابد.

اضطرار انقطاع از اسباب است، انسانِ مضطر همه‌ی درها را به روی خودش بسته می‌بیند، وگاهی پروردگار متعال برای تربیت ما تحریم و جنگ پیش می‌آورد و اسباب را برای ما بی‌خاصیت می‌کند، یا دست ما را از اسباب کوتاه می‌کند که وقتی دست از اسباب ظاهری قطع شد، آنجا تازه سیم دل وصل می‌شود، چون همه‌ی این‌ها حجاب بود، علم که حجاب اکبر است و از همه‌ی حجاب‌ها غلیظ‌تر است، برای همین است که انسان عالم خودش را بیش از دیگران کارآمد و مستقل می‌بیند، هم اینکه خودش را در علمش کافی می‌بیند، لذا اینکه چیزی از کسی سؤال کند را دوست ندارد، کم پیش می‌آید که کسی در اوج باشد و شهرتی داشته باشد ولی وقتی به یک عالم غیرمشهوری دست پیدا کرد خودش را محتاج علم او ببیند و از او درخواستی داشته باشد.

ان شاء الله خدای متعال مرحوم آیت الله آخوند ملاعلی معصومی همدانی را رحمت کند، خدای متعال ما را با برفی که در همدان نازل شد و ماشین‌هایمان از حرکت بازماند به در خانه‌ی آخوند ملاعلی همدانی کشاند. من ایشان را آدم بزرگی یافتم، متواضع، متخلق…

ایشان یک تابستانی زائر حضرت رضا علیه السلام بود و مرحوم آقای میلانی ایشان را در خانه‌ی خودش دعوت کرده بود، همزمان مرحوم علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه میهمان آیت الله العظمی آقای میلانی بوده‌اند، ایامی که این آخوند بزرگوار در محضر علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه مأنوس بود، گفته بود این دعایی که اگر کسی طی دو ماه هر روز چهارصد مرتبه بگوید یا علم زیادی بدست خواهد آورد یا مال زیادی، من امسال این دوره را طی کرده بودم و خدای متعال اینطور تقدیر کرد که با علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه مأنوس باشم و برای من ابهاماتی وجود داشت که در این مجالست با علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه حل شد.

خیلی کم پیش می‌آید که کسی رساله داشته باشد و مقلّد داشته باشد و از نظر مسائل مراقبه‌ای آمیرزا جوادآقای ملکی تبریزی اعلی الله مقامه الشّریف را دیده باشد و خود او صاحب حوزه علمیه باشد، ولی حواس او جمع باشد که چیزی ندارد و باید یاد بگیرد، و اگر علم این خاصیت را نداشته باشد و حالت عُجب و خودبینی به استادی بدهد و او خودش را سلطان آن جلسه بداند و هل من مبارز بطلبد، چنین کسی گرفتار حجاب است، دل این شخص با خدای متعال متصل نمی‌شود، دل گرفتار است و تاریک است، اما وقتی انسان از اسباب ناامید و مأیوس شد تکانی می‌خورد، شوکه بر او وارد می‌شود و این غبارها و حجاب‌ها و تعلّقات از انسان گرفته می‌شود، آنجا که حالت اضطرار پیش آمد، آنجا حالتِ دعاست، و اگر دعا آمد خدای متعال قول داده است، که اگر دعا نبود خدای متعال اعتنا نمی‌کند و اگر دعا بود خدای متعال تحویل می‌گیرد، فرمود: «قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ».

این حال برای عنوان بصری پیش آمد، اصلاً امام صادق علیه السلام با او تربیتی برخورد کرد، زود در به روی او باز نکرد، حضرت خواستند او را محتاج و فقیر کنند، حضرت خواستند تشنه را تشنه‌تر کنند، وقتی دست عنوان بصری از همه جا کوتاه شد، حتی از امام، به خدای متعال پناه برد، در این پناهندگی، آن چیزی را که باید بخواهد به دل او القاء شد و از دل به زبان جاری شد.

گفت: «أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ»،[۶] اول وجود خواست، امروز قلب امام عصر ارواحنا فداه سفره‌ی ایجاد الهی است، واسطه‌ی فیض است، «وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ»،[۷] فرمود: «قُلُوبُنَا أَوْعِیَهٌ لِمَشِیئَهِ اَللَّهِ»،[۸] در عالم ایجاد، عالم امکان، خدای متعال هر ممکنی را بخواهد ایجاد کند و به آن وجود بدهد، به قلب خلیفه خودش، حجت بالغه‌ی خودش القاء می‌کند و وجود از مجرای دل او نوشته می‌شود و تحقق پیدا می‌کند.

لذا اول سؤال و درخواست این بود که آن وجود منبسط مرا در آغوش بگیرد، قطره‌ی وجود من ذوب در دریای وجود او بشود، این خیلی مهم است، ارتباط با امام زمان ارواحنا فداه برای هر طلبه، در ابتدا، در مسیر، در پایان نقش تعیین‌کننده دارد، انسان به مقداری که با امام زمان ارواحنا فداه هست وجود نوری دارد، این است که در سوره مبارکه توبه قرآن کریم دستور این است: «کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»،[۹] این همان عطف قلب حضرت حجّت ارواحنا فداه هست، خلیفه الله است، حجت بالغه‌ی خداست، برای کسی که می‌خواهد به سوی خدا برود، انسان باید از در وارد بشود، باب قرب الهی حجت خدای متعال است، او قلب عالم امکان است، او جان عالم امکان است، او روح ممکنات است، اول باید این ارتباط وجودی پیش بیاید که طینت در این جهت جایگاه خاص خودش را دارد، انسان قماش وجود او باشد و به او بخورد، براده‌ی آهن جذب آهنربا می‌شود، چون فلز است و از قماش اوست، ولی خاک جذب نمی‌شود، برای اینکه جنس خاک به آهن نمی‌خورد.

مسئله‌ی جذب و انجذاب

لذا در مسئله توبه تحول است، انقلاب وجودی است، هم در آن طرف گاهی جنس انسان خوب بوده است و فلز انسان مجذوب می‌شده است، ولی یک گناهی می‌آید و جنس انسان را خراب می‌کند، «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ»،[۱۰] همه چیز را قبول داشت ولی یکمرتبه یک وضعی برای او پیش می‌آید که زیر همه چیز می‌زند و دیگر هیچ چیزی را قبول ندارد.

گناه جنسِ خوب را مبدل می‌کند و تغییر هویت می‌دهد، این استحاله‌ای که غربی‌ها از نظر فرهنگی در کشورهای تحت سلطه‌ی خودشان دنبال می‌کنند، «صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ»،[۱۱] خود انسان‌ها، آن پررویی که در ابتدا ادعای او گزاف بود، ولی دید این‌ها منتظر بودند که او بزند و این‌ها برقصند، اصلاً دلشان دنیوی است، دلشان هوایی و هوسی است، همینکه یک اشاره‌ای بشود به دنبال آن می‌روند، «صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ»، قالباً می‌روند، انسان خوش‌سابقه در یک محیط بد، در محیط‌های سیاسی، ناگهان وضع و شعار و شعور او تغییر می‌کند، استحاله می‌شود، دیگر مجذوب جذبه‌های عرشی نسیم الهی که وجود نازنین امام زمان ارواحنا فداه قرار نمی‌گیرد.

یک کسی هم مانند حر بوده است، بر سر سفره‌ی ابن زیاد بوده است، مزدبگیر دستگاه ظلمه بوده است، اما نمی‌دانم چه شد که هویت او تغییر کرد و مجذوب شد، از همه‌ی تعلقات خود دست کشید، و این دست نکشید، این دست را بریدند، همه‌ی زنجیرهایی که غلِ پر و بال حر بود، همه را گسستند، از این رو به آن رو شد.

این «تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ» می‌گوید که من را منقلب کن، من را عوض کن، من آلوده را به آن دریا بینداز، بگذار من هم خوب بشوم.

اول این تحول وجودی خیلی مهم است، وگرنه حال یک انسان بدجنسی به حوزه بیاید و سی سال هم بماند و تألیفات هم داشته باشد، ثم ماذا؟ وجود خراب است، این‌ها همه نمود است، این درسی که می‌دهد، این سخنرانی که می‌کند، همه‌ی این‌ها نمود است، پس پرده‌ی او خراب است، حتّی یک لحظه هم با امام زمان ارواحنا فداه نیست، دل او روشن نیست و خاموش است و هیچ چیزی ندارد.

لذا مهم این است که انسان مجذوب بشود، تا زمانی که آن جذبه نیاید تحوّل نیست، انقلاب حال نیست، وقتی وجود آمادگی پیدا کرد و قماش وجود درست شد، جنس وجود درست شد، گِل وجود درست شد، آنوقت علم می‌خواهد، جنس خوب هم بدون علم به جایی نمی‌رسد، «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»[۱۲] جان پاک بالا می‌رود و صعود می‌کند و پرواز می‌کند، اما بدون نردبان نمی‌تواند بالا برود، «وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»، خود علم در این جایگاه و جبهه «عمل» است، لذا فرمودند: «اطلُبوا العِلمَ» شما باید با سعی و جدیت خودتان علم را کسب کنید.

جایگاه حکمت

حکمت نظری جایگاه خودش را دارد، حکمت عملی برای ما مفید است، انبار ذهن را پر کردن حتّی یک قدم هم انسان را پیش نمی‌برد، او جذبه می‌خواهد که این را به کار بکشد، و این جذبه در مسیر حکمت عملی انسان را پیش می‌برد، «وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»، عمل صالح قماش پاک و گوهر پاک را بالا می‌برد.

اول این همت عنوان بصری که خدای متعال خواست به دل او انداخت، اینکه آن دل او مانند اکسیری که با یک مس ارتباط پیدا می‌کند و مس را طلا می‌کند، اول آن اکسیر به فلز وجود ما اثر خود را بگذارد، وقتی دل پاک شاد و جان پاک شد و گوهر پاک شد، حال علم او علم مفید می‌شود، وگرنه علم او هم علم ناپاک می‌شود.

«مَا أَهْتَدِی بِهِ»، اول ارتباط وجودی، تغییرِ جنس، تحولِ گوهر را با اشراف امام خواست، دوم علم خواست، علم سرگرمی نمی‌خواهد، نمی‌خواهد دکان‌دار باشد و هر کسی از هر دری سخنی گفت مطلبی داشته باشد و سرگرمی داشته باشد و قصه بگوید و حکایت کند، نمی‌خواهد دکان‌داری کند و دور خودش جمع کند، می‌خواهد راه برود، می‌خواهد صاحبِ سِر بشود، می‌خواهد دست او به مخزن الهی بند بشود، آن علم را می‌خواهد، آن علمی که سِرّ الهی است و به همه نمی‌دهند، «یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا»،[۱۳] حکمت می‌خواهد.

در این رابطه که چه علمی برای ما مفید است، قرآن کریم حکمت را خیلی برجسته کرده است، لقمان که مورد عنایت خدای متعال قرار گرفته است، خدای متعال به او حکمت داده است، «وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَهَ»،[۱۴] و وجود مبارک حضرت خاتم صلی الله علیه و آله و سلّم که سرآمد همه‌ی انبیاء علیهم السلام و مقرّبین هستند و رحمت واسعه خدای متعال هستند که همه‌ی ممکنات را پوشش داده‌اند، ایشان هم معلم کتاب هستند و هم معلم حکمت هستند، و باید بین این دو تفاوت قائل شد، معلم کتاب هستند و معلم حکمت هستند.

بهترین علم

از کتاب «عده الداعی» نقل می‌کند: قال العالم، معمولاً عالم به حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه خطاب و اطلاق می‌شود، به حضرت رضا صلوات الله علیه هم اطلاق می‌شود، در زمان تقیّه نام نمی‌بردند، «قَالَ اَلْعَالِمُ أَوْلَى اَلْعِلْمِ بِکَ مَا لاَ یَصْلُحُ لَکَ اَلْعَمَلُ إِلاَّ بِهِ»[۱۵] اگر می‌خواهید تشخیص اولویت در علوم را داشته باشید و عمرتان را بیجا صرف نکنید، گنجی را که برای آخرت شما سرمایه است انتخاب کنید، امام معصوم علیه السلام کار را آسان کرده است، فرموده‌اند: علمی که اولویت دارد، آن چیزی است که «مَا لاَ یَصْلُحُ لَکَ اَلْعَمَلُ إِلاَّ بِهِ» عمل تو بدون آن عمل صالح نیست، کار تو درست نمی‌شود، رفتار تو، گفتار تو، اگر می‌خواهی رفتار و گفتار صالحی داشته باشی باید آن را یاد بگیری، و اوجب العلم آن اولی العلم بود، «وَ أَوْجَبُ اَلْعِلْمِ عَلَیْکَ مَا أَنْتَ مَسْئُولٌ عَنِ اَلْعَمَلِ بِهِ»، روز قیامت از تو سؤال می‌کنند، آن چیزی که مسئول هستی، «إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا»،[۱۶] باید مسئولیت‌های جوارحی و جوانحی را تشخیص بدهی و یاد بگیری که همان فقه است، «وَ أَلْزَمُ اَلْعِلْمِ لَکَ مَا دَلَّکَ عَلَى صَلاَحِ قَلْبِکَ»، حدیث خیلی جامعی است و به ابعاد مختلف توجّه شده است، علم اولی، علم اوجب، علم الزم، علم الزم «مَا دَلَّکَ عَلَى صَلاَحِ قَلْبِکَ»، رفتار، جوارح، بدن، جسم، وظایفی دارند، اما ورائی هم دارد، الزم العلم، از همه چیز لازم‌تر اصلاح دل است، اصلاح نفس است، اصلاح باطن است، ما گرفتار جَو و زنده‌باد و مرده‌باد هستیم، این‌ها مشکلی را حل نمی‌کند، ببین در باطن تو چه خبر است.

«أَلْزَمُ اَلْعِلْمِ لَکَ مَا دَلَّکَ عَلَى صَلاَحِ قَلْبِکَ وَ أَظْهَرَ لَکَ فَسَادَهُ»، چه چیزی دل تو را ویران می‌کند، چه چیزی دل تو را آباد می‌کند، عمران دل کن، مواظب باش خانه‌ی دل تو خراب نشود، «وَ أَحْمَدُ اَلْعِلْمِ عَاقِبَهً مَا زَادَکَ فِی عَمَلِکَ اَلْعَاجِلِ»، محمودترین علم هم علمی است که در عاجل تو که همین عالم است، تو را به عمل می‌کشاند، شوق عبادت پیدا می‌کنی، شوق خدمت پیدا می‌کنی، شوق تحصیل علم پیدا می‌کنی، «وَ أَحْمَدُ اَلْعِلْمِ عَاقِبَهً مَا زَادَکَ فِی عَمَلِکَ اَلْعَاجِلِ»، اگر ما اینجا مسامحه کنیم و عمل را کم ببریم، آنجا یوم الحسره است، باید هرچه می‌توانیم بار خودمان را ببندیم، و چیزی که مشوق ما باشد و تشییع عمر نکنیم، جوانی‌مان را به بطالت و بیهوده‌گرایی صرف نکنیم، لحظات عمرمان با عمل قربی و عمل حبّی سرشار باشد، این علم محمود است.

بنابراین علم اولی داریم، علم اوجب داریم، علم الزم داریم و علم محمود داریم.

ان شاء الله اگر این‌ها را رعایت کنیم خدای متعال قول داده است، «إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا»،[۱۷] ضایع نشویم و ضایع نکنیم.

روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ایام بوی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌دهد، از مرحوم علامه امینی رضوان الله تعالی علیه نقل شده است، گفته بود من در مدینه صدای ناله‌های حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را از در و دیوار می‌شنیدم، دل خیلی پُری داشت، خیلی اذیت شد، هم اهانت شد، هم اموال ایشان را به غصب بردند، هم به خانه‌ی ایشان هجوم بردند، خانه‌ی ایشان را به آتش کشیدند، آتش به لانه‌ی مرغی نمی‌زنند… اگر شکارچی بخواهد شکار هم کند در لانه شکار نمی‌کند، صبر می‌کند تا صید بیرون بیاید… دخترِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در خانه‌ی ایشان سوزاندند… اینجا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را سوزاندند، در کربلا همه را سوزاندند، نقل شده است که دامان دختری آتش گرفته بود و در بیابان می‌دوید… دل یکی از افراد قشون سوخت و رفت که این آتش را خاموش کند، دید که این بچه مرعوب است…

لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

الا لعنت الله علی القوم الظّالمین

دعا

نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ الأعظم الأعز الأجل الأکرم اِلَهَنا بِفاطِمَهَ وَ اَبیها وَ بِفاطِمَهَ وَ بَعْلِها وَ بِفاطِمَهَ وَ بنَیها وَ بِفاطِمَهَ وَ اَلسِّرِّ اَلْمَسْتَودَعِ فِیهَا یا الله…

خدایا! امام زمان ارواحنا فداه را برسان.

خدایا! توفیق درک ظهور، توفیق تماشای جمال دل‌آرا، جمال گردیدن دور سر شریف امام زمان ارواحنا فداه، زانو زدن در برابر امام زمان ارواحنا فداه، بوسه زدن به خاک قدم امام زمان ارواحنا فداه، تلقّی لبخند رضایت امام زمان ارواحنا فداه را روزی ما بگردان.

خدایا! گذشته‌های ما را ببخش و بیامرز.

خدایا! آینده‌ی ما را قرینِ طاعت و تقوا قرار بده.

خدایا! نفسِ أمّاره‌ی قدّار و شیاطین بی‌رحم و معاندین را بر ما مسلّط نفرما.

خدایا! نقشه‌ها و کیدشان را به خودشان برگردان.

خدایا! سایه پربرکت رهبر نورانی و بزرگوارمان را با اقتدار و عزّت مستدام بدار.

خدایا! این دولت ولایتمدار را بر امور کشور با اشراف کامل در مسیر رفع مشکلات قرار بده.

خدایا! دست فتنه و نفاق را کوتاه بگردان.

خدایا! زبان‌های اذیت کننده و قلم‌های موزی را بشکن.

خدایا! عاقبت امرمان را ختم به خیر بگردان.

خدایا! پرونده‌ی عمر ما را با مهر شهادت مزیّن بگردان.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم علم نافع، عمل صالح، نیّت خالص، اشک خشیّت به ما روزی بفرما.

خدایا! حوائج این جمع، حوائج مورد نظر را برآورده بفرما.

خدایا! مریض‌ها، بیمار مورد نظر را شفاء عنایت بفرما.

خدایا! همه‌ی حوزه‌های علمیه را در مسیر خدمت به امام زمان ارواحنا فداه و رفع مشکلات جامعه قرار بده.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه نمل، آیه ۶۲ (أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ ۗ أَإِلَٰهٌ مَعَ اللَّهِ ۚ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ)

[۳] سوره مبارکه فرقان، آیه ۷۷ (قُلْ مَا یَعْبَأُ بِکُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاؤُکُمْ ۖ فَقَدْ کَذَّبْتُمْ فَسَوْفَ یَکُونُ لِزَامًا)

[۴] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۶ ، صفحه ۲۱ (اَلْعَسْکَرِیُّ عَنْ بَدْرِ بْنِ اَلْهَیْثَمِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُنْذِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی اَلصَّبَّاحِ قَالَ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : مَنْ أُعْطِیَ أَرْبَعاً لَمْ یُحْرَمْ أَرْبَعاً مَنْ أُعْطِیَ اَلدُّعَاءَ لَمْ یُحْرَمِ اَلْإِجَابَهَ وَ مَنْ أُعْطِیَ اَلاِسْتِغْفَارَ لَمْ یُحْرَمِ اَلتَّوْبَهَ وَ مَنْ أُعْطِیَ اَلشُّکْرَ لَمْ یُحْرَمِ اَلزِّیَادَهَ وَ مَنْ أُعْطِیَ اَلصَّبْرَ لَمْ یُحْرَمِ اَلْأَجْرَ.)

[۵] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۵

[۶] بحار الانوار، جلد ۱، صفحه ۲۲۴ (أَقُولُ وَجَدْتُ بِخَطِّ شَیْخِنَا الْبَهَائِیِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّیْخُ شَمْسُ الدِّینِ مُحَمَّدُ بْنُ مَکِّیٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّیْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِیِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِیِّ وَ کَانَ شَیْخاً کَبِیراً قَدْ أَتَى عَلَیْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَهً قَالَ کُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ سِنِینَ فَلَمَّا قَدِمَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِینَهَ اخْتَلَفْتُ إِلَیْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ کَمَا أَخَذْتُ عَنْ مَالِکٍ فَقَالَ لِی یَوْماً إِنِّی رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِکَ لِی أَوْرَادٌ فِی کُلِّ سَاعَهٍ مِنْ آنَاءِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِی عَنْ وِرْدِی وَ خُذْ عَنْ مَالِکٍ وَ اخْتَلِفْ‏ إِلَیْهِ کَمَا کُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهِ فَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِکَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ تَفَرَّسَ فِیَّ خَیْراً لَمَا زَجَرَنِی عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَیْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ ص وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَهِ وَ صَلَّیْتُ فِیهَا رَکْعَتَیْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُکَ یَا اللَّهُ یَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَیَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِی بِهِ إِلَى صِرَاطِکَ الْمُسْتَقِیمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِی مُغْتَمّاً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِکِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِی مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِی إِلَّا إِلَى الصَّلَاهِ الْمَکْتُوبَهِ حَتَّى عِیلَ صَبْرِی فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِی تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّیْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ کَانَ بَعْدَ مَا صَلَّیْتُ الْعَصْرَ فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَیْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِیفِ فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِی مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا یَسِیراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ فَقَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَیْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِیّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ کُنْیَتَکَ وَ وَفَّقَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی لَوْ لَمْ یَکُنْ لِی مِنْ زِیَارَتِهِ وَ التَّسْلِیمِ غَیْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَکَانَ کَثِیراً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ ثُمَّ قَالَ مَا مَسْأَلَتُکَ فَقُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ یَعْطِفَ قَلْبَکَ عَلَیَّ وَ یَرْزُقَنِی مِنْ عِلْمِکَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِی فِی الشَّرِیفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَیْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ یَقَعُ فِی قَلْبِ مَنْ یُرِیدُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى أَنْ یَهْدِیَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا فِی نَفْسِکَ حَقِیقَهَ الْعُبُودِیَّهِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ یُفْهِمْکَ قُلْتُ یَا شَرِیفُ فَقَالَ قُلْ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِیقَهُ الْعُبُودِیَّهِ قَالَ ثَلَاثَهُ أَشْیَاءَ أَنْ لَا یَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ مِلْکاً لِأَنَّ الْعَبِیدَ لَا یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیراً وَ جُمْلَهُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ یَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْکاً هَانَ عَلَیْهِ الْإِنْفَاقُ فِیمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ یُنْفِقَ فِیهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِیرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَیْهِ مَصَائِبُ الدُّنْیَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا یَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاهِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَکْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَهِ هَان عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ إِبْلِیسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا یَطْلُبُ الدُّنْیَا تَکَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا یَطْلُبُ مَا عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا یَدَعُ أَیَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَهِ التُّقَى قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ قُلْتُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ أُوصِیکَ بِتِسْعَهِ أَشْیَاءَ فَإِنَّهَا وَصِیَّتِی لِمُرِیدِی الطَّرِیقِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یُوَفِّقَکَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی رِیَاضَهِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَهٌ مِنْهَا فِی الْعِلْمِ فَاحْفَظْهَا وَ إِیَّاکَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِی لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الرِّیَاضَهِ فَإِیَّاکَ أَنْ تَأْکُلَ مَا لَا تَشْتَهِیهِ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْحِمَاقَهَ وَ الْبُلْهَ وَ لَا تَأْکُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَکَلْتَ فَکُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْکُرْ حَدِیثَ الرَّسُولِ ص مَا مَلَأَ آدَمِیٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ کَانَ وَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَکَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَهً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَهً وَ مَنْ شَتَمَکَ فَقُلْ لَهُ إِنْ کُنْتَ صَادِقاً فِیمَا تَقُولُ فَأَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یَغْفِرَ لِی وَ إِنْ کُنْتَ کَاذِباً فِیمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ یَغْفِرَ لَکَ وَ مَنْ وَعَدَکَ بِالْخَنَا فَعِدْهُ بِالنَّصِیحَهِ وَ الرِّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِی فِی الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِیَّاکَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَهً وَ إِیَّاکَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْیِکَ شَیْئاً وَ خُذْ بِالِاحْتِیَاطِ فِی جَمِیعِ مَا تَجِدُ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْیَا هَرَبَکَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَکَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّی یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَیَّ وِرْدِی فَإِنِّی امْرُؤٌ ضَنِینٌ بِنَفْسِی وَ السَّلامُ عَلى‏ مَنِ اتَّبَعَ الْهُدى‏).

[۷] سوره مبارکه تکویر، آیه ۲۹

[۸] الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم ، جلد ۲ ، صفحه ۲۱۰ (جَاءَ کَامِلٌ اَلْمَدَنِیُّ یَسْأَلُ اَلْعَسْکَرِیَّ عَنْ مَقَالَهِ اَلْمُفَوِّضَهِ قَالَ فَلَمَّا وَصَلْتُ قُلْتُ فِی نَفْسِی أَرَى أَنَّهُ لَنْ یَدْخُلَ اَلْجَنَّهَ إِلاَّ أَهْلُ اَلْمَعْرِفَهِ مِمَّنْ عَرَفَ مَعْرِفَتِی فَخَرَجَ فَتًى إِلَیْنَا اِبْنُ أَرْبَعِ سِنِینَ وَ نَحْوِهَا فَقَالَ مُبْتَدِئاً بِاسْمِی جِئْتَ تَسْأَلُ عَنْ أَنَّهُ هَلْ یَدْخُلُ اَلْجَنَّهَ إِلاَّ مَنْ قَالَ بِمَقَالَتِکَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ إِذَا یَقِلُّ دَاخِلُهَا وَ اَللَّهِ لَیَدْخُلَنَّهَا قَوْمٌ یُقَالُ لَهُمْ اَلْحَقِّیَّهُ یَحْلِفُونَ بِحَقِّ عَلِیٍّ وَ لاَ یَعْرِفُونَ حَقَّهُ وَ جِئْتَ تَسْأَلُ عَنْ مَقَالَهِ اَلْمُفَوِّضَهِ کَذَبُوا بَلْ قُلُوبُنَا أَوْعِیَهٌ لِمَشِیئَهِ اَللَّهِ قَالَ فَنَظَرَ إِلَیَّ اَلْعَسْکَرِیُّ وَ قَالَ مَا جُلُوسُکَ وَ قَدْ أَنْبَأَکَ بِحَاجَتِکَ اَلْحُجَّهُ مِنْ بَعْدِی وَ أَسْنَدَ ذَلِکَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ اَلْأَنْصَارِیِّ قَالَ أَبُو نُعَیْمٍ وَ حَدَّثَنِی کَامِلٌ بِذَلِکَ وَ رَوَاهُ أَیْضاً أَحْمَدُ بْنُ عَلِیٍّ بِرِجَالِهِ إِلَى أَبِی نُعَیْمٍ)

[۹] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۱۹ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ)

[۱۰] سوره مبارکه روم، آیه ۱۰ (ثُمَّ کَانَ عَاقِبَهَ الَّذِینَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَنْ کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَکَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِئُونَ)

[۱۱] سوره مبارکه سبأ، آیه ۲۰ (وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقًا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ)

[۱۲] سوره مبارکه فاطر، آیه ۱۰ (مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا ۚ إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ ۚ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ ۖ وَمَکْرُ أُولَٰئِکَ هُوَ یَبُورُ)

[۱۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۶۹ (یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَنْ یَشَاءُ وَمَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ)

[۱۴] سوره مبارکه لقمان، آیه ۱۲ (وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَهَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ ۚ وَمَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ)

[۱۵] عده الداعی و نجاح الساعی ، جلد ۱ ، صفحه ۷۷ (وَ قَالَ اَلْعَالِمُ أَوْلَى اَلْعِلْمِ بِکَ مَا لاَ یَصْلُحُ لَکَ اَلْعَمَلُ إِلاَّ بِهِ – وَ أَوْجَبُ اَلْعِلْمِ عَلَیْکَ مَا أَنْتَ مَسْئُولٌ عَنِ اَلْعَمَلِ بِهِ وَ أَلْزَمُ اَلْعِلْمِ لَکَ مَا دَلَّکَ عَلَى صَلاَحِ قَلْبِکَ وَ أَظْهَرَ لَکَ فَسَادَهُ وَ أَحْمَدُ اَلْعِلْمِ عَاقِبَهً مَا زَادَکَ فِی عَمَلِکَ اَلْعَاجِلِ فَلاَ تَشْغَلَنَّ بِعِلْمِ مَا لاَ یَضُرُّکَ جَهْلُهُ وَ لاَ تَغْفُلَنَّ عَنْ عِلْمِ مَا یَزِیدُ فِی جَهْلِکَ تَرْکُهُ.)

[۱۶] سوره مبارکه اسراء، آیه ۳۶ (وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَٰئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا)

[۱۷] سوره مبارکه کهف، آیه ۳۰ (إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا)