«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مقدّمه

«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا».[۲]

در تکامل، در شکوفایی استعداد انسانی، در سیرِ سعودی به سوی انسانِ کامل، در حرکت به سوی مقصد اعلی که همان خلافت الهی است، اموری ضروری است.

رابطه‌ی استداد و جذب و انجذاب

قدم اول «استعداد» است، قابل باید قابلیت داشته باشد، ظرفیت داشته باشد و کشش و طلب و تقاضا و عطش، این است که هرچه عطش آدمی نسبت به کمال و اخلاق و معنویت و لقاء الهی، که یکی از دعاهای خوب «حَبِّبْ إِلَیَّ لِقَاءَکَ وَ أَحْبِبْ لِقَائِی»[۳] است، هم تو مرا دوست داشته باشم و هم دوستی خودت را در قلبِ من قرار بده، که این شوقِ دیدار «طرفینی» باشد، انسان به سوی دیدن یار باشد و زندگی انسان در به دریِ کوچه‌های اسماء و صفاتِ او باشد، بیابانیِ او باشد، گمشده‌ی انسان «خدا» باشد، و در تمام زندگی خود سیرِ منازل کند، اگر در یک منزلی از لقاء الهی توفیق پیدا کرد، به آن منزل و به آن منزلت اکتفاء نکند. این عطش، این شوق، این استعداد، این قابلیت «شرط اول» است.

آن کسی هم که سببِ خیر شده است تا شما به خانه‌ی امام زمان ارواحنا فداه قدم گذاشتید، ریزه‌خوار سفره‌ی احسانِ خاتم الاوصیاء علیه السلام شدید، شب و روز تحت ضیافتِ آن بزرگوار نفس می‌کشید، چیزی بجز شوق و عشق و علاقه و استعدادِ طلبی نبوده است، هر کسی را بهر کاری ساخته‌اند، عشق آن را در دلش انداختند.

«اِعْمَلُوا فَکُلٌّ مُیَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ»،[۴] هر کسی برای هر چیزی که خلق شده است، مسیر برای او آسان می‌شود. این «خلق شده» اجبار نیست، یعنی استعداد هر چیزی در وجود انسان به ودیعت گذاشته شده باشد، انسان خواه ناخواه به سوی آن ایده است و ایده‌آل او آن چیزی است که در درونِ خودش نسبت به او کشش دارد.

وقتی کشش بود کوشش به دنبال آن می‌آید، اگر کشش و کوشش حقیقت و واقعیت و عینیت داشت، جذبه‌ی از آن سو کمک می‌کند و این دانه را بالا می‌کشد. این دانه‌ای که در زیر زمین است یک استعدادی دارد، یک نیرویی هم او را از بیرون می‌کشد و به آن دانه کمک می‌کند، هم آن دانه می‌خواهد بالا بیاید، چون این خواست در وجودِ دانه یک خواستِ طبیعی است، از بیرون هم نور آفتاب و هوا و انواعِ کمک‌ها شاملِ حالِ آن دانه می‌شود و آن دانه را به سوی خوشه شدن، بالا می‌کشد.

معامله با خدای متعال

«وَاللَّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا»،[۵] خدای متعال در موردِ خودِ ما هم همین تعبیر را دارد، شما هم هسته هستید، باید شجره‌ی طیّبه بشوید، یا معاذالله ثم معاذالله شجره‌ی خبیثه بشوید، بنی امیّه هم هسته‌های زقوم هستند و آرام آرام نهال شدند و بعد هم میوه‌های تلخی برای عالم بشریت شدند و «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ * تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا»،[۶] که بالاصاله وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند، بعد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و ائمه هدی و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهم أجمعین هستند، این حضرات اصل و ساقه و شاخه و میوه‌های این شجره هستند، و تعبیر فرموده‌اند که شیعیان هم ورقِ این شجره هستند، ما هم برگ‌های شجره‌ی طیّبه هستیم که قرآن کریم مَثَل زده است، «مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ»، این شجره طیّبه به ما هم آنقدر افتخار و شرف داده است که ما به این شجره وابسته هستیم، اگر میوه نیستیم، اگر شاخه نیستیم، اگر سایه نیستیم، اما برگِ این شجره هستیم، زینِ این شجره هستیم، از فرآورده‌های این شجره‌ی طیّبه هستیم.

«أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا»، شما هم دانه‌ای هستید، و اگر برای خدا بودید «مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ ۗ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ»،[۷] این اختصاصِ به مالِ اقتصادی ندارد، آنچه که متعلّقاتِ ما هست، دستِ ما، زبانِ ما، پای ما، احساسِ ما، فکرِ ما، همه‌ی این‌ها مالِ ماست، اگر در راه خدا انفاق بشود «أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ» می‌شود، هر کاری که برای خدا انجام می‌دهید، هر استعدادی که در مسیر خدا هزینه می‌کنید، هر فرآورده‌ای که برای شماست و به بازار خدا عرضه می‌کنید، خریدِ خدای متعال اینطور است که در ابتدا این یک دانه را بصورتِ هفت خوشه در می‌آورد، در هر خوشه هم صد حبّه قرار می‌دهد، یک حبّه‌ی شما را هفتصد حبّه می‌کند، «وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ»، حال این «یُضاعف» یعنی هزار و چهارصد؟ یا نه؟ یعنی بی‌حساب بالا می‌رود، «وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ»،[۸] خدای متعال هیچ را همه چیز می‌کند، امرِ محدود را نامحدود می‌کند، می‌شود «صِبْغَهَ اللَّهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً»،[۹] همانگونه که خدا «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ»[۱۰] است، ما در زیارت شریفه جامعه کبیره می‌گوییم «بِکُمْ فَتَحَ اللهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ»، آغاز شما هستید و انجام هم شما هستید، باطنِ عالم، سِرّ عالَم، سِرّ وجود، این بزرگواران هستند و ظهورِ تامّ جلال الهی و جمال الهی در وجود این بزرگواران قرار گرفته است.

ولی علاوه بر استعداد و عطش و طلب، امورِ دیگری لازم است، که این ظرفیت هرچه بالاتر باشد، تعالی در مسیر کمال به مقدار ظرفیت خواهد بود.

صدقِ والای جناب ابوذر سلام الله علیه

جناب ابوذر در حرکتِ خودش هیچ ضایعاتی ندارند، تلاش شبانه‌روزی ایشان برای خداست، با غیرخدا معامله نکرد، و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به او نمره دادند، «یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّکَ غَضِبْتَ لِلَّهِ»،[۱۱] این تعبیرِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در مورد ابوذر در هنگام بدرقه‌ی اوست، که عثمان تبعید می‌کرد و کسی هم جرأت نمی‌کرد با او ارتباط برقرار کند، وجود مبارک امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این عزیز را بدرقه کردند، هر کدام هم یک مدالی به جناب ابوذر دادند، اما مدالی که وجود مقدّس امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دادند «إِنَّکَ غَضِبْتَ لِلَّهِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ» بود، تو برای خدا مبارزه کردی، برای خدا پرخاش کردی، برای خدا فریاد زدی، «فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ» تو فریاد خدا بودی، فریادگرِ الهی بودی، خوب معامله کردی، طرفِ تو خیلی بزرگ است، امید تو به او باشد، این فریادِ تو بی‌پاسخ نمی‌ماند، «إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوکَ عَلَى دُنْیَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِینِکَ» آن‌ها برای دنیای خودشان بر تو نگران شدند، دیدند این فریادها و افشاءگری‌ها و شجاعت و شهامت شما آبروی آن‌ها را می‌برد و در ریاست و موقعیت خودشان متزلزل می‌شوند، از این جهت تو را تحمّل نکردند و می‌خواهند تو را نفی کنند، «وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِینِکَ» تو هم نگرانِ آن‌ها بودی که نکند آن‌ها یک ترفندی پیدا کنند و غارتگرِ دینِ تو باشند و از دینِ تو کم بشود.

این جناب ابوذر رضوان الله تعالی علیه مَثَلِ اعلی هستند، وجود مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «مَا أَظَلَّتِ اَلْخَضْرَاءُ وَ لاَ أَقَلَّتِ اَلْغَبْرَاءُ عَلَى ذِی لَهْجَهٍ أَصْدَقَ مِنْ أَبِی ذَرٍّ»[۱۲] آسمان سایه نیفکنده بر کسی که صادق‌تر از ابوذر باشد. این مدالِ خیلی عجیبی است، همراهیِ با صادقین، خودِ حناب ابوذر را صدق کرده است، دیگر صادق نیست، وقتی اصدق از او نیست، یعنی دیگر هیچ چیزی در صدق کم ندارد، صداقتِ محضِ محض است.

خدایا! به ما هم گوشِ شنوا و چشم بینا بده تا این‌ها را ببینیم و حرف‌های این‌ها به گوش ما برود، ما هم صادق باشیم، ما هم بی‌ریا باشیم، ما هم الهی باشیم، ظاهر و باطنِ ما هم یکی باشد، ما هم آخرت‌گرا و خداجو باشیم.

عظمت سلمان محمّدی سلام الله علیه

ولی سلمان مقامی دارد که ابوذر نسبت به او، گویا قمرِ آن شمس است، این تفاوت در عمل نیست، در ظرفیت است.

جناب سلمان رضوان الله تعالی علیه ولایت مطلقه دارد، سلمان همه‌ی درجات ایمان را پیموده و در قلّه قرار گرفته است، سلمان مظهرِ باطنِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، سلمان محرم اسرارِ آل بیت عصمت و طهارت است، آنچه به غیرِمعصوم می‌شود گفت، سلمان همه را دریافت کرده است، که وجود مقدّس امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در مورد سلمان فرموده‌اند: «اُعطیَ عِلمَ الأوَّلینَ وَ الأخِرین»، چه بگویم در مورد کسی که علم اولین و علم آخرین به او داده شده است.

«ظرفیت» خیلی مهم است

بنابراین ظرفیت خیلی مهم است، ظرفیت خودتان را محک بزنید، اگر زود عصبانی می‌شوید، اگر زود می‌رنجید، اگر منتظر هستید که زود جواب بدهید، اگر عجله دارید که زود مطرح بشوید، اگر هر چیزی تقسیم می‌کنند شما می‌خواهید که نفر اول باشید، این‌ها نشانه‌ی این است که ظرفیت شما خیلی کم است و از خدا ظرفیت بخواهید، «إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَهٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا»،[۱۳] از کلمات قصار وجود نازنین مولی الموحدین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، این دل‌ها ظرف هستند، بهترین ظرف آن ظرفی است که جا داشته باشد، دریا باشد، وقتی باران می‌آید یک استکان کوچک چقدر آب برای خود ذخیره می‌کند؟ مقداری آب است که خود آن آب در یک روز تبخیر می‌شود و نمی‌ماند، اما اگر ظرف زیاد بود، وقتی باران فیض الهی می‌بارد، وقتی باران علم الهی می‌بارد، این ظرفیتی دارد که می‌تواند همه‌ی عالم را سیراب کند، ذخیره‌ی عالم است، نه اینکه برای خودش باشد، این می‌تواند ذخیره‌ی عالم باشد.

لذا در مسئله‌ی ظرفیت دقّت کنید و ببینید شما چقدر گنجایش دارید، چقدر حوصله دارید، چقدر توان دارید، این خیلی مهم است، خودتان را توانمندسازی کنید.

این مطالبی که دو یا سه مورد آن را به زبان آوردم، در سایر موارد هم، دستپاچگی در زندگی علامتِ نداشتنِ ظرفیت است، ولی متانت و آرامش و مدیریت و دوراندیشی و افقِ بلندِ فکر، علامتِ ظرفیت داشتن و باظرفیت بودن است.

بعد از مسئله‌ی ظرفیت، قرآن کریم هم در سوره مبارکه رعد در این مورد مثلی دارد که مرحوم علامه هم در آنجا بیانِ خوبی دارند، این ظرفیت‌سازی را در قدمِ اول طلبگی خودتان برای خودتان داشته باشید.

گاهی اوقات انسان عاجز است، می‌خواهد عصبانی نشود، اما دستِ خودِ او نیست و عصبانی می‌شود، می‌خواهد در یک جایی که همه اظهار علم دارند خود را نگه دارد ولی سخت است، و همینطور… جایزه‌ای در حال تقسیم است، پولی در حال تقسیم است، موقعیتی در یک اداره‌ای هست، این‌هایی که دستپاچه هستند و فکر می‌کنند از دستشان می‌رود، این‌ها آدم‌‌های کم‌ظرفیتی هستند، ولی این‌هایی که در نهایتِ متانت تحمّل می‌کنند، علامتِ عقل است، «لِسَانُ اَلْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ»،[۱۴] این علامتِ این است که وقتی حرف می‌زند، زود حرف نمی‌زند، فکر می‌کند بعد حرف می‌زند، نتیجه را می‌بیند و بعد حرف می‌زند، این «وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ»[۱۵] خیلی درسِ سرنوشت‌سازی است، که انسان همیشه با آگاهی و آدرس برود، همینطور حرکت نکند، ابتدا راه را بشناسد، بعد هم برای خودت رفیق تعیین کن، بعد راه بیفت، همینطور به کجا می‌روی؟ می‌خواهی به کجا برسی؟

لذا این دستپاچگی‌ها گاهی باعثِ این می‌شود که انسان راه را اشتباه می‌پندارد و آدرس غلط بدست می‌آورد، چون در مسیر هم تنهاست طعمه‌ی راه‌زن‌ها می‌شود و دینِ او را می‌برند، همه چیز او را می‌برند، آبرو و حیثیت و همه چیزِ او را می‌برند، ولی این‌هایی که «وَقُورٌ عِنْدَ اَلْهَزَاهِزِ»[۱۶] هستند، این‌ها در زندگی برنده هستند، یا ضایعات ندارند و یا خیلی کم است.

اگر استعداد بود، اگر ظرفیت بود، اگر طهارتِ طینت و خمیره بود، که این هم خیلی مهم است، طینت و خمیره‌ی انسان… اینکه خواجه عبدالله می‌گوید «همه از آخر می‌ترسند و من از اول می‌ترسم»، که طینتِ ما طینتِ سجّین نباشد، بلکه طینتِ ما طینتِ علّیین باشد، تا زمانی که این طینت و خمیره درست نباشد، اگر انسان به اندازه‌ی شیطان هم عمر کرده باشد، اگر انسان به اندازه‌ی شیطان عبادت کرده باشد، در نهایت خراب می‌کند، چون طینتِ او خراب بوده است، ذات او خراب بوده است، خوش ذاتی، پاک طینتی، خوش گِلی… گاهی به خدمت شما عرض کرده‌ایم که خوشگلی به سیمای زیبا نیست، بلکه ببینیم گِلی که ما با آن ساخته شده‌ایم چه گِلی بوده است، سجّین بوده است یا از علّیین بوده است، این مهم است، انسان به اصل خود برمی‌گردد، همه چیز به اصل خودش برمی‌گردد، اصل او چه بوده است، چه طینتی دارد، چه گِلی دارد، اگر انسان خوش طینت و خوش گِل باشد می‌تواند به خدا برسد، ولی اگر طینتِ انسان التقاطی باشد، مانندِ این‌هایی که دینِ التقاطی دارند، قرآن را قبول دارند، اما همه چیز قرآن را قبول ندارند! اسلام را قبول دارند اما همه چیز اسلام را قبول ندارند، وقتی به مسئله‌ی ولایت می‌رسند می‌لنگند. گِلِ این‌ها قاطی دارد، این‌ها مشکلِ تکوینی دارند، لذا تشریع قانون این‌ها را اصلاح نمی‌کند و این‌ها رجوع به اصل می‌کنند.

شش هزار سال عبادتِ شیطان باعث شد که او چنین ظرفیتی پیدا کند که در همه‌ی عالم جولان می‌دهد، اگر آن شش هزار سال عبادت سابقه‌ی کار شیطان نبود اینقدر بسطِ ید نداشت، به علما دسترسی دارد، به زهاد دسترسی دارد، به همه‌ی قشرها بجز مخلصین دسترسی دارد، مخلصین هم دیگر خودشان نیستند، وگرنه شیطان به همه‌ی زمینی‌ها اشراف دارد، «لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»،[۱۷] با تأکید قسم می‌خورد که من همه را اغوا می‌کنم.

این قدرتِ اغوایی که شیطان دارد و این جولان و سلطه‌ای که بر بنی‌بشر در زمینه‌ی نفوذ در نیّت آدم، نفوذ در تخریب حاصلِ کارِ مؤمن پیدا کرده است، این‌ها را از آن زحمتِ شش هزار ساله‌ی خود بوجود آورده است، شش هزار سال زحمت کشید، نتیجه‌ی آن این بسط یدی است که… خدای متعال عملِ هیچ کسی را ضایع نمی‌کند، «کُلًّا نُمِدُّ هَؤُلَاءِ وَهَؤُلَاءِ»،[۱۸] هر کسی هر راهی را بگیرد، ما او را در آن راه مدد می‌کنیم، اگر راه شما درست باشد و آدرس درست گرفته باشید خدای متعال شما را در این مسیر بالا می‌برد.

قرآن کریم دارد که «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»،[۱۹] گوهرِ پاک، طینتِ پاک، نیّتِ پاک، وجودِ پاک به سوی خدا صعود می‌کند، اما اگر طینتِ من پاک باشد و عمل نداشته باشم بالا نمی‌رود، «وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»، عمل صالح فرعِ بر آن طینت پاک است، بر آن دلِ پاک است، بر آن نیّت پاک است، وگرنه عمل هم در نهایت مانند شیطان می‌شود، نتیجه‌ی عملِ شیطان، شیطنتِ او شد.

اهمیّتِ نیاز به معلّم

علاوه بر این‌ها انسان معلّم می‌خواهد، حضرت آدم معلّم ملائکه قرار گرفت، آن‌ها که نمی‌دانستند، «أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ»،[۲۰] این «إنباء» نشانه‌ی این است که بشر به جایی می‌رسد که خودِ او به ملکِ خودش دستور می‌دهد، از ملکِ خودش کمک می‌خواهد، آن ملک هم تحت فرمان مؤمن، امرِ او را اجراء می‌کند. ملائکه در خدمتِ مؤمن هستند، ملائکه تحت تعلیماتِ مؤمن هستند، لذا این معلّم مهم است.

خدای متعال حضرت آدم را معلّم فرستاد، در ابتدا تعلیم او برای ملائکه بود، بعد برای فرزندانِ خود.

همه‌ی انبیاء علیهم السلام معلّم هستند.

اهمیّتِ نیاز به مُزَکّی

انسان بعد از معلّم «مُزَکّی» می‌خواهد، چون اولین قدم در تزکیه هم «تعلیم» است، تا زمانی که انسان برنامه‌ای را از استادی نگیرد، تا زمانی که بلدچیِ راه راهی را به انسان نشان ندهد، انسان راهی ندارد که برود. تزکیه از نظر زمانی بعد از تعلیم است، ولی از نظر رتبه و واقعیت مقدّم بر تعلیم است.

علم قدم اول است، لذا «طَلَبُ اَلْعِلْمِ فَرِیضَهٌ»،[۲۱] بدونِ علم ظرفیتی وجود ندارد، علم ظرفیتِ انسان را بالا می‌برد، «کُلُّ وِعَاءٍ یَضِیقُ بِمَا جُمِعَ فِیهِ إِلاَّ وِعَاءُ اَلْعِلْمِ فَإِنَّهُ یَتَّسِعُ»،[۲۲] این هم جزوِ غررِ احادیثِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، که هم در تجرّد روح به این استدلال می‌شود و هم در اخلاق و عرفان جایگاه خودش را دارد، «کُلُّ وِعَاءٍ یَضِیقُ بِمَا جُمِعَ فِیهِ إِلاَّ وِعَاءُ اَلْعِلْمِ فَإِنَّهُ یَتَّسِعُ».

نکته‌ی بعدی «مُزَکّی» است، معلّمی که تنها معلّم است و خودش راه را نرفته است و خودِ او با آدرسی که می‌دهد طیّ طریق نکرده است، این «اَلْکَلاَمُ إِذَا خَرَجَ مِنَ اَلْقَلْبِ وَقَعَ عَلَى اَلْقَلْبِ وَ إِذَا خَرَجَ مِنَ اَللِّسَانِ لَمْ یُجَاوِزِ اَلْآذَانَ»،[۲۳] اگر سخن از دل برخیزد، دل حقیقتِ انسان است، یعنی اگر گوهرِ وجودِ او این حرف‌ها را بزند، اگر وجود او در این خط است، وقتی به دیگری حرف می‌زند دلِ او را به آن سمت می‌برد، اما اگر گوهر ساخته نشده باشد و فقط حرف باشد، «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ»،[۲۴] این شخص فقط حرف می‌زند، در یک حاشیه‌ای نشسته است و از آن حاشیه جولان را توجیه می‌کند، به تو نشان تابلو می‌دهد، این سامری هست، می‌تواند نقوشی را به شما ارائه کند و شما را از رفتن بازدارد، لذا روایات ما علماء سوء را به «قُطَّاعُ اَلطَّرِیق» تعبیر فرموده‌اند، هم در اصول کافی و هم در مجامع دیگر این مطلب را داریم که علمایی که درگیر دنیا هستند راهزن هستند، نه تنها کمک نمی‌کنند، بلکه جلوی راه را می‌گیرند و افراد را دنیاپرست می‌کنند، حرفِ او آخرتی است اما عملِ او عملِ دنیاپرستی است، این‌ها «قُطَّاعُ اَلطَّرِیق» هستند و راه به جایی نمی‌برند، انسان «مُزَکّی» می‌خواهد.

اهمیّتِ نیاز به الگو

در کنار معلّم و مزکّی و شرایط قبلی، انسان به الگو نیاز دارد.

چه کسانی به دنبال الگو می‌روند؟

«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»، برای چه کسی؟ برای همه؟ ابوجهل که بدتر شد، ابولهب که بدتر شد، منافقینی هم که خودشان را در لباس اسلام پای منبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نشان دادند، این‌ها هم که بدتر ابوجهل و ابولهب بودند، این‌ها در سنگر دین بودند و می‌خواستند دین را نابود کنند، این‌ها عدّه‌ای را با خودشان به قعر جهنّم بردند، این‌ها هیچ فیضی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نبرده‌اند. کسی به دنبالِ اسوه می‌رود که این خصوصیت در او باشد: «لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا»، کسی که خدا را باور دارد و به خدا امید دارد، کسی که آخرت را باور دارد و «برای آخرت کار کردن» دلیل بر امید بر آخرت است، کار کردن برای خدا دلیل بر داشتنِ امید به خدای متعال است. این‌ها برای خدا و آخرت دلی دارند، دلی با خدا دارند، دلی با آخرت دارند.

مرحوم آمیرزا جواد آقا ملکی تبریزی اعلی الله مقامه الشّریف در توصیه‌های سیر و سلوکی خودشان… یک قدم که خیلی مهم است «فکر» است، در فکر هم اولین چیزی که طلبه باید به آن فکر کند «فکر در مرگ» است، این را جدّی بگیرید، شما که جوان هستید، روز که بلند می‌شوید با باور به مرگ بلند شوید، مرگ حق است و سن و سال هم نمی‌شناسد، هر کسی أجلی دارد و ممکن است أجلِ من همین امروز باشد، هیچ خبر ندارم، لذا مرگ را باور کنیم، مرگ را باور کنیم، به مرگ فکر کنیم، برای مرگ آماده بشویم، مرگ را زیبا کنیم، مرگ را خودمان انتخاب کنیم، رها نکنیم که مرگ به سراغ ما بیاید، ما به سراغ مرگ برویم، اگر ما به سراغِ مرگ رفتیم مرگِ زیبا را انتخاب می‌کنیم، منتظر نمی‌مانیم مرگ بیاید و ما را در بستر بگیرد و بعد هم شیطان بیاید و وسوسه کند و ما را مشرک از دنیا ببرد.

مرگ بعضی‌ها جهنّم است، نه! مرگِ جهنّمی را انتخاب نکنیم، مرگِ عِندَ رَبّی را انتخاب کنیم و از خدا بخواهیم، به مرگ فکر کنیم، با مرگ رفیق بشویم، مرگ را از یاد نبریم، مرگ محبوبِ ما باشد، این موضوع خیلی سازنده است و طلبه را جدّی‌تر می‌کند، طلبه‌ای که عمر را ضایع می‌کند معلوم می‌شود که مرگ را در نظر ندارد و نمی‌داند که سرمایه‌ی او آب می‌شود و هیچ چیزی برای بعد از مرگ خودش کنار نگذاشته است.

امید به خدا هم همینطور است، باورِ به خدا انسان را الهی می‌کند، انسان را حرّ می‌کند، انسان را از وابستگی‌های دنیوی واقعاً مستخلص می‌کند، فکر در مرگ خیلی مهم است.

«وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا»، کسی اهل دل باشد، ذکر مربوط به دل است، ورد مربوط به زبان است، دل وقتی زبان را به حرکت درمی‌آورد، چون این معلولِ آن هست، اسم اصل به فرع گذاشتن است، در ابتدا ذکر برای قلب است، «لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا»، کثیرالذّکر باشد، دلِ او مشغولِ خدا باشد، نگذارد کبوترِ حبّ خدا از خانه‌ی قلب او پرواز کند.

نکاتی در مورد مرحوم علامه مصباح اعلی الله مقامه الشّریف

مرحوم علامه مصباح اعلی الله مقامه الشّریف همه‌ی این شرایط را داشتند، در یک خانواده‌ی خیلی مقیّد و مذهبی، استعداد استعدادِ خیلی بالا، ظرفیت ظرفیتِ خیلی بالا، خودِ او این زمینه را با تحصیل علم توسعه داد و دریا شد.

خدای متعال هم معلّمین خوبی نصیب مرحوم علامه مصباح اعلی الله مقامه الشّریف کرد و هم مزکّی و مربّی‌های عرشی، یکی بعد از دیگری به سراغ ایشان آمدند.

اگر آدم یک میوه‌ی شیرین باشد هاضمه‌ی امام او را به سمت خودش می‌کشد، بر سرِ راه او می‌آیند، می‌آیند و انسان را می‌برند، «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا»،[۲۵] «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ»،[۲۶] نرفت، خدا او را برد…

علامه مصباح اعلی الله مقامه الشّریف هم «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ»،[۲۷] هم کلم الطیّب بود، ذات پاکی بود، گوهر عرشی بود، طینتِ نوری بود، طینتِ علّیینی داشت، هم در کارِ خود، کارِ او کارِ الهی بود، همه‌ی عمر خود را مصروف علم و دین کرد، در تهجّد جزو کسانی بود که تمام عمرِ او تهجّد بوده است، اهل سحر بود، «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»،[۲۸] خدای متعال که می‌خواهد به ما گرا بدهد تا ما شکار خودمان را پیدا کنیم این سحر را مطرح می‌کند، «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ».

«أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَهَ وَیَرْجُو رَحْمَهَ رَبِّهِ»،[۲۹] آقای مصباح مصداقِ اتمّ این معنا بودند، «أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَهَ وَیَرْجُو رَحْمَهَ رَبِّهِ»، به دنبالِ آن «قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ» است.

لذا به قربان طلبه‌ای بروم که سحرِ او سحر است، وقتی هم بر سرِ درس می‌آید… من این موضوع را در منبرها و جلسات خودم آزموده‌ام که مستمع گوینده را راه می‌برد، گوینده کاره‌ای نیست، این یک حقیقت است.

اینکه علامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشّریف می‌فرمودند که آقای مطهّری آنچنان استعداد و ذوق نشان می‌داد که گویا انسان می‌خواهد برقصد، یعنی از این نوع مشتری که دارد هیجانی می‌شد، این طهارتِ مستمع است.

نماز هم همینطور است، خدا می‌داند، گاهی وقتی انسان امام جماعت است نمازِ او بی‌حال است، گاهی یک حضوری به او دست می‌دهد، بعد می‌فهمد که در میانِ مأمومین کسی بوده است، خدا امام جماعت را با نورانیت او راه می‌اندازد، خدا با نورانیت مستمع گوینده را راه می‌اندازد، با نورانیت طلبه استاد راه می‌افتد، گاهی طلبه مربّیِ استاد خود است.

شما سعی کنید که همه‌ی شما همینطور باشید، متوقع نباشید، منفعل نباشید، در اساتید خودتان اثرگذار باشید، نورانیت داشته باشید، آینه‌ی خدا باشید، هر کسی که شما را می‌بینید خدا را ببیند، حریم بگیرد، حیاء پیدا کند، متذکّر بشود، خشیّت پیدا کند، امام زمان ارواحنا فداه این موضوع را از شما توقع دارد، آقا چشم به راه چنین طلبه‌هایی هستند که «أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَهَ وَیَرْجُو رَحْمَهَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ».

علامه مصباح اینکاره بودند، چون زیرساخت‌ها و گوهر ایشان و رفتار و خطی که انتخاب کرده بود خط درستی بود، خدای متعال هم او را در سنگرهای مختلف مجاهد و پیروزمند قرار داد، آقای مصباح همیشه‌پیروز بود، آقای مصباح هیچ وقت شکست نخورد.

آقای مصباح اولین عالمِ حوزوی بود که در برابرِ جریان روشنفکریِ عارض بر این حسینیه ارشادِ آن زمان موضع گرفت، در درس تفسیری که ما سال‌ها در محضر ایشان از مباحث تفسیری ایشان استفاده می‌کردیم، از این روشنفکر نام نمی‌برد ولی انحرافات او را یکی بعد از دیگری مطرح می‌کرد و پاسخ او را با آیات قرآن کریم می‌داد.

آیت الله مصباح در همه‌ی زمینه‌ها… «عُلَمَاءُ شِیعَتِنَا مُرَابِطُونَ بِالثَّغْرِ»،[۳۰] عالمِ شیعی مرزبان است، مواظب است که یک تروریسی به داخل نیاید و قاچاقی واردِ اینجا نشود. آیت الله مصباح اعلی الله مقامه الشّریف خیلی خوب از این مرزِ دینِ طلبه‌ها مرزبانی می‌کردند و با بعضی از چهره‌های علمیِ مقدّسِ حوزه شفاف برخورد کردند که آن‌ها در زمینه‌ی کتابِ «شهید جاوید» قشری نگاه کرده بودند و تأیید کرده بودند، آقای مصباح اعلی الله مقامه الشّریف مجاهد و جان به کف و آبرو به کف بودند، هر چه داشتند برای خدا مصرف می‌کردند، لذا «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا»،[۳۱] همانطور که «قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ»، آقای مصباح که یک نگین کم‌نظیر بود در جهاد هم کم‌نظیر بود، آقای مصباح شجاع بود، جبهه‌ای بود، مرزبان بود، برای اسلام و شریعت و ولایت ائمه معصومین علیهم السلام و ولایت فقیه سینه سپر می‌کرد، با همه‌ی وجود خود مدافع ولایت فقیه بودند و در این عرصه… این خطبه‌های قبل از نمازجمعه ایشان صدای شیاطین را بلند کرد و چه موجی بر علیه ایشان بوجود آورد.

این مقدار عرض ادب که مدیون ایشان هستیم، بعنوانِ یک کسی که بدهکارِ یک بزرگی هست، خواستیم چند جمله‌ای نتیجه‌ی عرایضمان را به شما الگو معرّفی کنیم، آیت الله مصباح یکی از الگوهای شاخصِ حوزوی هستند، زندگی ایشان را مطالعه کنید، سیر علمی ایشان را مطالعه کنید، سیر جهادی ایشان را مطالعه کنید، سیر سیاسی ایشان را مطالعه کنید، سیر اخلاقی ایشان را مطالعه کنید، همه‌ی این مسیرهایی که ایشان پیموده‌اند خط مستقیم است، هیچ انحرافی در زندگی آقای مصباح، در روش آقای مصباح، در بینش آقای مصباح، در کتاب‌های آقای مصباح، در تدریس‌های آقای مصباح، در خطبه‌های آقای مصباح، در حرکت‌ها و اثرگذاری‌های سیاسی آقای مصباح وجود ندارد، شما یک مورد خلاف نمی‌بینید، حضرت آقا حتّی در مورد شهید آیت الله مطهری اعلی الله مقامه الشّریف هم این تعبیر را نفرموده‌اند، حضرت آقا فرمودند که این کتاب «آذرخشی دیگر از کربلا» را سه مرتبه مطالعه کردم و لذّت بردم، حضرت آقا نسبت به کتاب‌های دیگر آقای مصباح همینطور بودند.

شهید سلیمانی اعلی الله مقامه الشّریف گفته بودند یک دوره از کتاب‌های آقای مصباح را برای من تهیه کنید، این موضوع برای دو ماه قبل از شهادت ایشان بوده است، آن ملاقاتی هم که سردار سلیمانی با ایشان دارند، می‌بینید که سردار چطور علامه را به آغوش می‌کشند و بوسه‌های متعددِ عاشقانه به علامه نثار می‌کنند، شهیدان را شهیدان می‌شناسند، شهید سلیمانی خوب آقای مصباح را درک می‌کرد، می‌فهمید که علامه در چه جایگاهی هستند…

این حرف‌ها هم برای زبان ما نیست، فوقِ زبانِ ماست، ولی چه کنیم دیگر…

روضه و توسّل

باید برای شما روضه بخوانم، چه روزهای سختی برای اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است… همه جا سخت بود ولی شام از همه جا سخت‌تر بود… این بزرگواران چهل منزل در حلقه‌ی محاصره‌ی نامحرم‌ها بودند… حق نداشتند گریه کنند… ولی هیچ کجا مانند شام نبود…

حضرت ام کلثوم بنت امیرالمؤمنین سلام الله علیها نفر سوم قافله‌ی تبلیغی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه… کاروان تحت ظلم و ستم شمر بن ذی الجوشن بود… دختر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ناچار شدند که بیایند و از آن ملعون تقاضا کنند… اینطور فرمودند: حال که می‌خواهید ما را به شهر شام وارد کنید، من یک درخواست دارم، آن هم این است که ما را از محله‌های شلوغ نبرید…

ان شاء الله خدای متعال شمر را لعنت کند، درست برعکس عمل کرد، از دروازه‌ی ساعات وارد شدند… جمعیت موج می‌زد و همه هم با ذهنیتِ عناد به خاندانِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نگاه می‌کردند… صحنه به قدری سخت شد که وقتی «سهل ساعدی» آمد و به امام زین العابدین علیه السلام سلام کرد، حضرت فرمودند: تو چه کسی هستی؟ عرض کرد: من از صحابیِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستم، آیا کاری از دست من ساخته است؟ آیا می‌توانم قدمی برای شما بردارم؟

حضرت فرمودند: آیا پولی نزد خودت داری؟… عرضه داشت: آقا جان! در این شرایط پول به چه درد شما می‌خورد؟ فرمودند: من پول نمی‌خواهم، اگر پول داری ببر و به این نیزه‌دارها بده تا این سرها را از این بانوان فاصله بدهند، این بانوان ناموسِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

الا لعنت الله علی القوم الظّالمین

اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ.

دعا

خدایا! تو را به مقام و مرتبه‌ی حضرات اسیران که معلّم و مبلّغین اسلام برای همه‌ی نسل‌ها بودند، نگهبان خون‌های پاک شهیدان کربلا بودند، احیاءگر همه‌ی انقلاب‌ها و اسرای کربلا بودند، خدایا! تو را به صبر و اخلاص و مقاومت و نورانیت و تقرّب آن بزرگواران قسم می‌دهم امام زمان ارواحنا فداه را برسان.

خدایا! ما را در غیبت و ظهور با امام عصر همراه قرار بده.

خدایا! به ما قدمِ صدق عنایت بفرما.

خدایا! عاقبت امرمان را با مهر شهادت پایان عنایت بفرما.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهم رهبر عزیز ما را محافظت بفرما.

خدایا! دولت ولایی ما را یاری بفرما.

خدایا! همه‌ی ارگان‌های حکومتی را در مسیر خدمت به اسلام و رفع مشکلات جامعه شهیدپرور موفق بدار.

خدایا! این عزیزان ما را سنگرنشین و مدافع و مرزبان و عالم و عامل و مدافع دین قرار بده.

خدایا! ما را به حسرت عمر مبتلا مگردان.

خدایا! همه‌ی مریض‌ها، مریض‌های مورد نظر را شفاء عنایت بفرما.

خدایا! امام ما، شهیدان ما، شهید سلیمانی ما، شهید مطهری ما، اسلاف ما، اسلاف اثرگذار ما، آیت الله بهجت ما، آیت الله مصباح ما، خدایا! مقامشان عالی است، درجات جدیدی بر کنار سفره‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به آن‌ها نصیب بگردان.

خدایا! ارواح طیّبه‌یشان را از ما راضی و خشنود بگردان.


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه احزاب، آیه ۲۱

[۳] دعای ابوحمزه ثمالی

[۴] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۶۴ ، صفحه ۱۱۹ (کَمَا رَوَى اَلصَّدُوقُ فِی اَلتَّوْحِیدِ عَنْ أَبِی اَلْحَسَنِ اَلْأَوَّلِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ: مَعْنَى قَوْلِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اِعْمَلُوا فَکُلٌّ مُیَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ اَلْجِنَّ وَ اَلْإِنْسَ لِیَعْبُدُوهُ وَ لَمْ یَخْلُقْهُمْ لِیَعْصُوهُ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ – وَ مٰا خَلَقْتُ اَلْجِنَّ وَ اَلْإِنْسَ إِلاّٰ لِیَعْبُدُونِ  فَیَسَّرَ کُلاًّ لِمَا خُلِقَ لَهُ فَالْوَیْلُ لِمَنِ اِسْتَحَبَّ اَلْعَمَى عَلَى اَلْهُدَى.)

[۵] سوره مبارکه نوح، آیه ۱۷

[۶] سوره مبارکه ابراهیم، آیات ۲۴ و ۲۵ (أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ * تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا ۗ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ)

[۷] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۶۱ (مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ ۗ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ)

[۸] سوره مبارکه نور، آیه ۳۸ (لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَیَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ)

[۹] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۳۸ (صِبْغَهَ اللَّهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَهً ۖ وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ)

[۱۰] سوره مبارکه حدید، آیه ۳ (هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ)

[۱۱] نهج البلاغه، خطبه ۱۳۰ (و من کلام له (علیه السلام) لأبی ذرّ رَحِمَه الله لمّا أخرِجَ إلى الربذه: یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّکَ غَضِبْتَ لِلَّهِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ؛ إِنَّ الْقَوْمَ خَافُوکَ عَلَى دُنْیَاهُمْ وَ خِفْتَهُمْ عَلَى دِینِکَ، فَاتْرُکْ فِی أَیْدِیهِمْ مَا خَافُوکَ عَلَیْهِ وَ اهْرُبْ مِنْهُمْ بِمَا خِفْتَهُمْ عَلَیْهِ، فَمَا أَحْوَجَهُمْ إِلَى مَا مَنَعْتَهُمْ وَ مَا أَغْنَاکَ عَمَّا مَنَعُوکَ، وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً وَ الْأَکْثَرُ [حَسَداً] حُسَّداً؛ وَ لَوْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ کَانَتَا عَلَى عَبْدٍ رَتْقاً ثُمَّ اتَّقَى اللَّهَ، لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُمَا مَخْرَجاً. لَا یُؤْنِسَنَّکَ إِلَّا الْحَقُّ وَ لَا یُوحِشَنَّکَ إِلَّا الْبَاطِلُ، فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْیَاهُمْ لَأَحَبُّوکَ وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْهَا لَأَمَّنُوکَ.)

[۱۲] کتاب سُلیم بن قیس الهلالی ، جلد ۲ ، صفحه ۶۳۶ (یَا طَلْحَهُ أَ لَسْتَ قَدْ شَهِدْتَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حِینَ دَعَا بِالْکَتِفِ لِیَکْتُبَ فِیهَا مَا لاَ تَضِلُّ اَلْأُمَّهُ وَ لاَ تَخْتَلِفُ فَقَالَ صَاحِبُکَ مَا قَالَ إِنَّ نَبِیَّ اَللَّهِ یَهْجُرُ فَغَضِبَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ تَرَکَهَا قَالَ بَلَى قَدْ شَهِدْتُ ذَاکَ قَالَ فَإِنَّکُمْ لَمَّا خَرَجْتُمْ أَخْبَرَنِی [بِذَلِکَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ] بِالَّذِی أَرَادَ أَنْ یَکْتُبَ فِیهَا وَ أَنْ یَشْهَدَ عَلَیْهَا اَلْعَامَّهُ فَأَخْبَرَهُ جَبْرَائِیلُ أَنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ عَلِمَ مِنَ اَلْأُمَّهِ اَلاِخْتِلاَفَ وَ اَلْفُرْقَهَ ثُمَّ دَعَا بِصَحِیفَهٍ فَأَمْلَى عَلَیَّ مَا أَرَادَ أَنْ یَکْتُبَ فِی اَلْکَتِفِ وَ أَشْهَدَ عَلَى ذَلِکَ ثَلاَثَهَ رَهْطٍ سَلْمَانَ وَ أَبَا ذَرٍّ وَ اَلْمِقْدَادَ وَ سَمَّى مَنْ یَکُونُ مِنْ أَئِمَّهِ اَلْهُدَى اَلَّذِینَ أَمَرَ اَللَّهُ بِطَاعَتِهِمْ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ فَسَمَّانِی أَوَّلَهُمْ ثُمَّ اِبْنِی [هَذَا وَ أَدْنَى بِیَدِهِ إِلَى] اَلْحَسَنِ ثُمَّ اَلْحُسَیْنِ ثُمَّ تِسْعَهً مِنْ وُلْدِ اِبْنِی هَذَا یَعْنِی اَلْحُسَیْنَ کَذَلِکَ کَانَ یَا أَبَا ذَرٍّ وَ أَنْتَ یَا مِقْدَادُ فَقَامُوا وَ قَالُوا نَشْهَدُ بِذَلِکَ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ طَلْحَهُ وَ اَللَّهِ لَقَدْ سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ لِأَبِی ذَرٍّ مَا أَظَلَّتِ اَلْخَضْرَاءُ وَ لاَ أَقَلَّتِ اَلْغَبْرَاءُ عَلَى ذِی لَهْجَهٍ أَصْدَقَ مِنْ أَبِی ذَرٍّ وَ لاَ أَبَرَّ عِنْدَ اَللَّهِ وَ أَنَا أَشْهَدُ أَنَّهُمَا لَمْ یَشْهَدَا إِلاَّ عَلَى حَقٍّ وَ لَأَنْتَ أَصْدَقُ وَ آثَرُ عِنْدِی مِنْهُمَا ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ عَلَى طَلْحَهَ فَقَالَ اِتَّقِ اَللَّهَ یَا طَلْحَهُ وَ أَنْتَ یَا زُبَیْرُ وَ أَنْتَ یَا سَعْدُ وَ أَنْتَ یَا اِبْنَ عَوْفٍ اِتَّقُوا اَللَّهَ وَ آثِرُوا رِضَاهُ وَ اِخْتَارُوا مَا عِنْدَهُ وَ لاَ تَخَافُوا فِی اَللَّهِ لَوْمَهَ لاَئِمٍ قَالَ طَلْحَهُ مَا أَرَاکَ یَا أَبَا اَلْحَسَنِ أَجَبْتَنِی عَمَّا سَأَلْتُکَ عَنْهُ مِنْ أَمْرِ اَلْقُرْآنِ أَلاَّ تُظْهِرَهُ لِلنَّاسِ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَا طَلْحَهُ عَمْداً کَفَفْتُ عَنْ جَوَابِکَ قَالَ فَأَخْبِرْنِی عَمَّا کَتَبَ عُمَرُ وَ عُثْمَانُ أَ قُرْآنٌ کُلُّهُ أَمْ فِیهِ مَا لَیْسَ بِقُرْآنٍ قَالَ ع بَلْ هُوَ قُرْآنٌ کُلُّهُ إِنْ أَخَذْتُمْ بِمَا فِیهِ نَجَوْتُمْ مِنَ اَلنَّارِ وَ دَخَلْتُمُ اَلْجَنَّهَ فَإِنَّ فِیهِ حُجَّتَنَا وَ بَیَانَ [أَمْرِنَا وَ] حَقِّنَا وَ فَرْضَ طَاعَتِنَا فَقَالَ طَلْحَهُ حَسْبِی أَمَّا إِذَا کَانَ قُرْآناً فَحَسْبِی ثُمَّ قَالَ طَلْحَهُ فَأَخْبِرْنِی عَمَّا فِی یَدَیْکَ مِنَ اَلْقُرْآنِ وَ تَأْوِیلِهِ وَ عِلْمِ اَلْحَلاَلِ وَ اَلْحَرَامِ إِلَى مَنْ تَدْفَعُهُ وَ مَنْ صَاحِبُهُ بَعْدَکَ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِلَى اَلَّذِی أَمَرَنِی رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنْ أَدْفَعَهُ إِلَیْهِ قَالَ مَنْ هُوَ قَالَ وَصِیِّی وَ أَوْلَى اَلنَّاسِ بِالنَّاسِ بَعْدِی اِبْنِی هَذَا اَلْحَسَنُ ثُمَّ یَدْفَعُهُ اِبْنِیَ اَلْحَسَنُ عِنْدَ مَوْتِهِ إِلَى اِبْنِی هَذَا اَلْحُسَیْنِ ثُمَّ یَصِیرُ إِلَى وَاحِدٍ بَعْدَ وَاحِدٍ مِنْ وُلْدِ اَلْحُسَیْنِ حَتَّى یَرِدَ آخِرُهُمْ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حَوْضَهُ وَ هُمْ مَعَ اَلْقُرْآنِ وَ اَلْقُرْآنُ مَعَهُمْ لاَ یُفَارِقُونَهُ وَ لاَ یُفَارِقُهُمْ أَمَا إِنَّ مُعَاوِیَهَ وَ اِبْنَهُ سَیَلِیَانِ بَعْدَ عُثْمَانَ ثُمَّ یَلِیهِمَا سَبْعَهٌ مِنْ وُلْدِ اَلْحَکَمِ بْنِ أَبِی اَلْعَاصِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ تَکْمِلَهُ اِثْنَیْ عَشَرَ إِمَامَ ضَلاَلَهٍ وَ هُمُ اَلَّذِینَ رَآهُمْ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلَى…مِنْبَرِهِ یَرُدُّونَ أُمَّتَهُ عَلَى أَدْبَارِهِمُ اَلْقَهْقَرَى عَشَرَهٌ مِنْهُمْ مِنْ بَنِی أُمَیَّهَ وَ رَجُلاَنِ أَسَّسَا ذَلِکَ لَهُمْ وَ عَلَیْهِمَا مِثْلُ أَوْزَارِ هَذِهِ اَلْأُمَّهِ فَقَالُوا یَرْحَمُکَ اَللَّهُ یَا أَبَا اَلْحَسَنِ [وَ غَفَرَ لَکَ] وَ جَزَاکَ اَللَّهُ أَفْضَلَ اَلْجَزَاءِ عَنَّا بِنُصْحِکَ وَ حُسْنِ قَوْلِکَ .)

[۱۳] نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷ (وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ (علیه السلام) لِکُمَیْلِ بْنِ زِیَادٍ النَّخَعِیِّ. قَالَ کُمَیْلُ بْنُ زِیَادٍ أَخَذَ بِیَدِی أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) فَأَخْرَجَنِی إِلَى الْجَبَّانِ فَلَمَّا أَصْحَرَ تَنَفَّسَ الصُّعَدَاءَ ثُمَّ قَالَ یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ: إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَهٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا، فَاحْفَظْ عَنِّی مَا أَقُولُ لَکَ. النَّاسُ ثَلَاثَهٌ: فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاهٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ، أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ، لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَى رُکْنٍ وَثِیقٍ. یَا کُمَیْلُ، الْعِلْمُ خَیْرٌ مِنَ الْمَالِ، الْعِلْمُ یَحْرُسُکَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ، وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَهُ وَ الْعِلْمُ یَزْکُوا عَلَى الْإِنْفَاقِ، وَ صَنِیعُ الْمَالِ یَزُولُ بِزَوَالِهِ. یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ مَعْرِفَهُ الْعِلْمِ دِینٌ یُدَانُ بِهِ، بِهِ یَکْسِبُ الْإِنْسَانُ الطَّاعَهَ فِی حَیَاتِهِ وَ جَمِیلَ الْأُحْدُوثَهِ بَعْدَ وَفَاتِهِ، وَ الْعِلْمُ حَاکِمٌ وَ الْمَالُ مَحْکُومٌ عَلَیْهِ. یَا کُمَیْلُ هَلَکَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْیَاءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهْرُ، أَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَهٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوْجُودَهٌ. هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً -وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ- لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَهً؛ بَلَى [أُصِیبُ] أَصَبْتُ لَقِناً غَیْرَ مَأْمُونٍ عَلَیْهِ، مُسْتَعْمِلًا آلَهَ الدِّینِ لِلدُّنْیَا وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ بِحُجَجِهِ عَلَى أَوْلِیَائِهِ؛ أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَهِ الْحَقِّ، لَا بَصِیرَهَ لَهُ فِی أَحْنَائِهِ، یَنْقَدِحُ الشَّکُّ فِی قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَهٍ، أَلَا لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ؛ أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّهِ سَلِسَ الْقِیَادِ لِلشَّهْوَهِ أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَ الِادِّخَارِ؛ لَیْسَا مِنْ رُعَاهِ الدِّینِ فِی شَیْءٍ، أَقْرَبُ شَیْءٍ شَبَهاً بِهِمَا الْأَنْعَامُ السَّائِمَهُ؛ کَذَلِکَ یَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِیهِ. اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً، لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ، وَ کَمْ ذَا وَ أَیْنَ أُولَئِکَ؟ أُولَئِکَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً، یَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَیِّنَاتِهِ، حَتَّى یُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ یَزْرَعُوهَا فِی قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ؛ هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِیقَهِ الْبَصِیرَهِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْیَقِینِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ، وَ صَحِبُوا الدُّنْیَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَهٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى؛ أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ الدُّعَاهُ إِلَى دِینِهِ؛ آهِ آهِ، شَوْقاً إِلَى رُؤْیَتِهِمْ. انْصَرِفْ یَا کُمَیْلُ إِذَا شِئْتَ.)

[۱۴] عیون الحکم و المواعظ ، جلد ۱ ، صفحه ۴۱۹ (قَلْبُ اَلْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِهِ وَ لِسَانُ اَلْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ.)

[۱۵] سوره مبارکه اسراء، آیه ۳۶ (وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ ۚ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَٰئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا)

[۱۶] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۷۵ ، صفحه ۲۷ (وَ قَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ: اَلْمُؤْمِنُ وَقُورٌ عِنْدَ اَلْهَزَاهِزِ ثَبُوتٌ عِنْدَ اَلْمَکَارِهِ صَبُورٌ عِنْدَ اَلْبَلاَءِ شَکُورٌ عِنْدَ اَلرَّخَاءِ قَانِعٌ بِمَا رَزَقَهُ اَللَّهُ – لاَ یَظْلِمُ اَلْأَعْدَاءَ وَ لاَ یَتَحَامَلُ لِلْأَصْدِقَاءِ اَلنَّاسُ مِنْهُ رَاحَهٌ وَ نَفْسُهُ مِنْهُ فِی تَعَبٍ اَلْعِلْمُ خَلِیلُهُ وَ اَلْعَقْلُ قَرِینُهُ وَ اَلْحِلْمُ وَزِیرُهُ وَ اَلصَّبْرُ أَمِیرُهُ وَ اَلرِّفْقُ أَخُوهُ وَ اَللِّینُ وَالِدُهُ.)

[۱۷] سوره مبارکه ص، آیه ۸۲ (قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ)

[۱۸] سوره مبارکه اسراء، آیه ۲۰ (کُلًّا نُمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ۚ وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا)

[۱۹] سوره مبارکه فاطر، آیه ۱۰ (مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا ۚ إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ ۚ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ ۖ وَمَکْرُ أُولَٰئِکَ هُوَ یَبُورُ)

[۲۰] سوره مبارکه بقره، آیه ۳۳ (قَالَ یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ ۖ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ)

[۲۱] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۱ ، صفحه ۱۷۱ (للشیخ الطوسی جَمَاعَهٌ عَنْ أَبِی اَلْمُفَضَّلِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْحَسَنِیِّ رَحِمَهُ اَللَّهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ حَدَّثَنِی اَلرِّضَا عَلِیُّ بْنُ مُوسَى اَلرِّضَا عَنْ أَبِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ اَلْحُسَیْنِ عَنْ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ: طَلَبُ اَلْعِلْمِ فَرِیضَهٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ فَاطْلُبُوا اَلْعِلْمَ مِنْ مَظَانِّهِ وَ اِقْتَبِسُوهُ مِنْ أَهْلِهِ فَإِنَّ تَعْلِیمَهُ لِلَّهِ حَسَنَهٌ وَ طَلَبَهُ عِبَادَهٌ وَ اَلْمُذَاکَرَهَ بِهِ تَسْبِیحٌ وَ اَلْعَمَلَ بِهِ جِهَادٌ وَ تَعْلِیمَهُ مَنْ لاَ یَعْلَمُهُ صَدَقَهٌ وَ بَذْلَهُ لِأَهْلِهِ قُرْبَهٌ إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى لِأَنَّهُ مَعَالِمُ اَلْحَلاَلِ وَ اَلْحَرَامِ وَ مَنَارُ سُبُلِ اَلْجَنَّهِ وَ اَلْمُونِسُ فِی اَلْوَحْشَهِ وَ اَلصَّاحِبُ فِی اَلْغُرْبَهِ وَ اَلْوَحْدَهِ وَ اَلْمُحَدِّثُ فِی اَلْخَلْوَهِ وَ اَلدَّلِیلُ عَلَى اَلسَّرَّاءِ وَ اَلضَّرَّاءِ وَ اَلسِّلاَحُ عَلَى اَلْأَعْدَاءِ وَ اَلزَّیْنُ عِنْدَ اَلْأَخِلاَّءِ یَرْفَعُ اَللَّهُ بِهِ أَقْوَاماً فَیَجْعَلُهُمْ فِی اَلْخَیْرِ قَادَهً تُقْتَبَسُ آثَارُهُمْ وَ یُهْتَدَى بِفِعَالِهِمْ وَ یُنْتَهَى إِلَى رَأْیِهِمْ وَ تَرْغَبُ اَلْمَلاَئِکَهُ فِی خُلَّتِهِمْ وَ بِأَجْنِحَتِهَا تَمْسَحُهُمْ وَ فِی صَلاَتِهَا تُبَارِکُ عَلَیْهِمْ یَسْتَغْفِرُ لَهُمْ کُلُّ رَطْبٍ وَ یَابِسٍ حَتَّى حِیتَانُ اَلْبَحْرِ وَ هَوَامُّهُ وَ سِبَاعُ اَلْبَرِّ وَ أَنْعَامُهُ إِنَّ اَلْعِلْمَ حَیَاهُ اَلْقُلُوبِ مِنَ اَلْجَهْلِ وَ ضِیَاءُ اَلْأَبْصَارِ مِنَ اَلظُّلْمَهِ وَ قُوَّهُ اَلْأَبْدَانِ مِنَ اَلضَّعْفِ یَبْلُغُ بِالْعَبْدِ مَنَازِلَ اَلْأَخْیَارِ وَ مَجَالِسَ اَلْأَبْرَارِ وَ اَلدَّرَجَاتِ اَلْعُلَى فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ اَلذِّکْرُ فِیهِ یَعْدِلُ بِالصِّیَامِ وَ مُدَارَسَتُهُ بِالْقِیَامِ بِهِ یُطَاعُ اَلرَّبُّ وَ یُعْبَدُ وَ بِهِ تُوصَلُ اَلْأَرْحَامُ وَ بِهِ یُعْرَفُ اَلْحَلاَلُ وَ اَلْحَرَامُ اَلْعِلْمُ إِمَامُ اَلْعَمَلِ وَ اَلْعَمَلُ تَابِعُهُ یُلْهِمُهُ اَلسُّعَدَاءَ وَ یَحْرِمُهُ اَلْأَشْقِیَاءَ فَطُوبَى لِمَنْ لَمْ یَحْرِمْهُ اَللَّهُ مِنْهُ حَظَّهُ.)

[۲۲] عیون الحکم و المواعظ ، جلد ۱ ، صفحه ۳۷۶

[۲۳] تنبیه الخواطر و نزهه النواظر (مجموعه ورّام) ، جلد ۲ ، صفحه ۱۵۳

[۲۴] سوره مبارکه حج، آیه ۱۱ (وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ ۖ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ ۖ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَهٌ انْقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَهَ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ)

[۲۵] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۹ (وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ)

[۲۶] سوره مبارکه اسراء، آیه ۱ (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا ۚ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ)

[۲۷] سوره مبارکه فاطر، آیه ۱۰ (مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا ۚ إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ ۚ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ ۖ وَمَکْرُ أُولَٰئِکَ هُوَ یَبُورُ)

[۲۸] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۱۸

[۲۹] سوره مبارکه زمر، آیه ۹ (أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَهَ وَیَرْجُو رَحْمَهَ رَبِّهِ ۗ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ ۗ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ)

[۳۰] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۲ ، صفحه ۵ (بِالْإِسْنَادِ إِلَى أَبِی مُحَمَّدٍ اَلْعَسْکَرِیِّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : عُلَمَاءُ شِیعَتِنَا مُرَابِطُونَ بِالثَّغْرِ اَلَّذِی یَلِی إِبْلِیسُ وَ عَفَارِیتُهُ یَمْنَعُونَهُمْ عَنِ اَلْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا وَ عَنْ أَنْ یَتَسَلَّطَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ وَ شِیعَتُهُ اَلنَّوَاصِبُ أَلاَ فَمَنِ اِنْتَصَبَ لِذَلِکَ مِنْ شِیعَتِنَا کَانَ أَفْضَلَ مِمَّنْ جَاهَدَ اَلرُّومَ وَ اَلتُّرْکَ وَ اَلْخَزَرَ أَلْفَ أَلْفِ مَرَّهٍ لِأَنَّهُ یَدْفَعُ عَنْ أَدْیَانِ مُحِبِّینَا وَ ذَلِکَ یَدْفَعُ عَنْ أَبْدَانِهِمْ.)

[۳۱] سوره مبارکه نساء، آیه ۹۵ (لَا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ ۚ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَهً ۚ وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَىٰ ۚ وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا)