«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

ایام اللهِ تجدید خاطره‌ی قطعه‌ی بهشتیِ انقلابمان، هفته‌ی دفاع مقدّس که پروردگار عزیز و ودود و رئوف یک دوره‌ی هشت ساله را تقدیر و تدبیر کرد تا قلّه‌نشین‌ها را به قلّه برساند و این سفره‌ی رنگینِ شهادت را با معجزات و کرامتی که دارد در عینیّتِ جامعه‌ی ما، هم کلاسِ معرفه الله، معرفه الرّساله، معرفه الولایه و معرفه اللقاء قرار دادند، هم حجّت را بر عالمیان تمام کرد.

جربزه و جرأت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه

یک مقطعی از زمان که محدود به زمان نبود، زمان «بستر» بود، حقیقت تجلّیِ نورِ خدای متعال بود، و ظهورِ حقیقتِ ایمان و یقین و عشق و محبّتِ خدای متعال بود.

انقلاب از ابتدا آیتِ بزرگِ خدای متعال است و با مبادیِ علمی و تجربی خیلی قابل محاسبه نبوده و نیست. چه چیزی در گوشِ مرحوم امام گفتند که همه‌ی محاسبات را بهم ریخت و در اوجِ تسلّطِ امریکا به این کشور و سلطه‌ی اطلاعاتی و نظامی و فرهنگی در اوجِ تحققِ بی‌مبالاتی و هرزگی و بی‌اعتناییِ جوان‌ها به دین با خالی شدنِ دانشگاه‌ها بطورِ مطلق از گرایشاتِ معنوی و اسلامی، در شرایطی که دیگر خاطرِ آن‌ها جمع بود که هر کسی که متدیّن است دیگر مرتجع است، و این‌ها فقط برای نماز خواندنِ فردی، تازه نماز هم برچیده شده بود،  امام خمینی رحمه الله تعالی علیه در آن شرایط فریاد برآورد و شاه را تهدید کرد که کاری نکن که مثلِ پدرت وقتی رفتی مردم خوشحالی کنند، این حرف‌ها حرف‌های عادی نبود، عُرفِ جامعه‌ی ما هم، هم در دورانِ حضراتِ ائمه معصومین علیهم السلام بعد از قیام و نهضتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه جامعه هیچ وقت آمادگی نداشت که امامِ معصومی پرچمِ مدیریتِ جامعه را بدست بگیرد، حضرت امام جعفر صادق صلوات الله علیه در میانِ ائمه علیهم السلام جزوِ نقش‌آفرینانِ دسته‌اول است در تربیتِ شاگرد، برای هیچ کدام از امامانِ ما چهار هزار دانشمند در کلاسِ درسشان گفته نشده است، این امام صادق صلوات الله علیه که حوزه تأسیس کرده است و بازارِ ایشان در حضورِ مشتریانِ علم خیلی رایج بوده است وقتی آن همراه و شاگردِ ایشان عرضه می‌دارد که آقا چرا قیام نمی‌کنید؟ چرا بر علیهِ این حکومتِ فاسد به پا نمی‌خیزید؟ قریب به این مضامین… حضرت فرمودند: آیا حاضر هستی که برویم و یک گشتی بزنیم؟ یک قاطر و یک الاغ آوردند، حضرت فرمودند که تو بر قاطر سوار شو و من هم بر الاغ، و به بیابان رفتند، در مسیر آن‌ها یک چوپانی گوسفند می‌چراند، حضرت فرمودند اگر من به عددِ این گوسفندها یاور داشتم دست روی دستِ خود نمی‌گذاشتم و قیام می‌کردم، آن فرد می‌گوید: من شمردم و دیدم تعدادِ آن گوسفندها به بیست رأس نمی‌رسید، عددِ آن نوشته شده است اما من دقیق در خاطر ندارم، عرض می‌کنم که به بیست رأس نمی‌رسید، حضرت فرمودند اگر من به این تعداد یار و یاور داشتم قیام می‌کردم.

بنابراین صرفِ تأسیسِ حوزه، وجودِ انسان‌های درس‌خوانده و ملّا، این دلیلِ بر این نیست که زمینه آماده است که انسان بتواند ریشه‌ی فساد و شرک و استکبار را بخشکاند، باید امتحاناتِ خیلی سختی را تجربه کرد تا آمادگیِ جامعه برای پذیرش توحیدِ جهانی و عدلِ جهانی و امنیتِ جهانی محرز بشود و ان شاء الله حضرت در آن وقت تشریف‌فرما می‌شوند.

ولی امام خمینی رحمه الله تعالی علیه یک پدیده‌ی خیلی استثنائی هستند، و قطعاً هم امام خمینی رحمه الله تعالی علیه حکیم و منطقی و اصولی بودند و فکرِ ریاضی داشتند و هرگز کاری به گزاف انجام نداده‌اند، امام خمینی رحمه الله تعالی علیه عاقل و عادل و متعادل و متوازن و حسابگر بودند. اگر چیزی در گوشِ امام خمینی رحمه الله تعالی علیه گفته نمی‌شد این جرأت و جسارت… که وقتی جریانِ ۱۷ شهریور پیش آمد و هزاران نفر به خاک و خون کشیده شدند امام خمینی رحمه الله تعالی علیه خم به ابرو نیاوردند، معمولاً علماء در مسئله‌ی «دماء» خیلی احتیاط می‌کنند، ولی امام خمینی رحمه الله تعالی علیه تأسّف خوردند که ای کاش من هم در میانِ شما بودم، و تعبیری داشتند که حیاتِ من که برای شما کاری نکرد و من سینه‌ام را برای سرنیزه‌ها آماده کرده‌ام، ای کاش در میانِ شما بودم و خونِ من ریخته می‌شد تا شاید مرگِ من برای جامعه اثری می‌گذاشت.

چنین جربزه و جرأتی در میانِ علمای ما سابقه ندارد، که امام خمینی رحمه الله تعالی علیه مستقیماً با امریکا و اسرائیل و در درجه‌ی سوم با شاه برخورد کنند، و جامعه را بر علیهِ این جریانِ فسادِ جهانی هم روشن کند و هم تهییج و تحریک بنماید. هم این مسئله مسئله‌ی عادی به نظر نمی‌رسد، و هم پیشگویی‌هایی که مرحوم امام خمینی رحمه الله تعالی علیه کردند، هم در مسائلِ داخلی و هم در مسائلِ جهانی، پیشگویی‌های امام خمینی رحمه الله تعالی علیه پیشگویی‌های واقع‌بینانه بود که نشانه‌ی اشراف به غیب یا اتّصال به چشمه‌ی غیب که وجود نازنین حضرت حجّت ارواحنا فداه و رجال الغیبِ ایشان است، لذا انسان می‌بیند که مسائل قدم به قدم و غیرعادی بوده است.

منطقی نیست که تمامِ دنیا با همه‌ی تسلیحات و تجهیزاتِ پیچیده‌ی نظامی و اطلاعاتی و تبلیغاتِ پُرحجمِ بدتر از هجومِ نظامی، این جنگِ روانی هست، که بوق‌های تبلیغاتیِ شیاطین و مستکبرین، هم نوعِ تبلیغاتِ آن‌ها علمی است و تجربی است، و هم امکاناتِ تبلیغاتیِ آن‌ها بسیار وسیع است، و هم نفوذی‌هایی که این‌ها در هر کشوری تربیت کرده‌اند، و این نفوذی‌ها می‌توانند ایجادِ بحران کنند، دشمنانِ ما همه‌ی این‌ها را داشتند و ما فاقدِ تجهیزاتِ لازم برای مقابله‌ی با یک کشور تا چه برسد به شرق و غرب را نداشتیم، اوضاعِ اقتصادیِ امروز بدتر از امروزی است که اوضاعِ اقتصادی خیلی خراب است، ولی آن روز هم سیلوهای ما خالی بود، انقلاب تازه پیروز شده بود، ارتش بهم ریخته بود، سلاح‌ها به غارت رفته بود، ارتش ارتشِ تربیت‌شده‌ی مستشارانِ نظامیِ امریکا بودند، نیروی هوایی ما، غالباً خلبان‌های ما در امریکا دوره دیده بودند، و آن‌ها هیچ علمی را بدونِ پیوستِ فرهنگی به هیچ جامعه‌ای نداده‌اند، و فضای دانشگاه‌های ما نه فضای دینی بود و نه فضای انقلابی بود، همه‌ی رؤسای دانشگاه‌ها وابستگان به دربار بودند، جرأتِ نفس کشیدن نداشتند، اعتقاد هم نداشتند.

امام خمینی رحمه الله تعالی علیه در چنین فضایی بلند می‌شوند و می‌گویند که من تو را نصیحت می‌کنم، مگر دوست داری که به تو بگویند که تو یهودی هستی؟

بعد هم می‌فرمایند که من تو را از این کشور بیرون می‌کنم.

خاطرِ امام خمینی رحمه الله تعالی علیه در اینجا خیلی جمع است، در حدیث داریم که اگر انسان بداند چه زمانی می‌میرد، دیگر قبل از آن هیچ باک و ترسی ندارد، چون خودِ آن أجل نشان می‌دهد که اگر تمامِ عالَم جمع بشوند نمی‌توانند برای من کاری کنند، خودِ أجل جزوِ نگهبان‌ها و محافظین است. گویا به امام خمینی رحمه الله تعالی علیه اطلاع داده بودند که تو این بار را به مقصد می‌رسانی، این دل آرام بود، همانطور که در رحلتِ خویش فرمودند: من با دلی آرام… نفسِ مطمئنّه بود دیگر!

دفاع مقدّس جزوِ معجزاتِ انقلاب اسلامی است

بعد هم این جنگ واقعاً جزوِ معجزاتِ انقلاب است، جزوِ معجزاتِ قرآن کریم است، جزوِ معجزاتِ تشیّع است.

هر قدرتی بود تسلیم می‌شد، مانندِ «دو دو تا چهارتا است»، مگر در برابرِ سلاح‌های شوروی و امریکا و انگلیس و آلمان و ایتالیا و فرانسه… که حال برخی از تجهیزاتِ نظامیِ این‌ها در بُعدِ نیروی هوایی و جاسوسی مطرح است، ما حتّی نامِ خیلی از آن‌ها را هم نمی‌دانیم، ولی این‌ها آمدند و در عراق سرمایه‌گذاری کردند و کشورهای عربی هم پول دادند و هم نیروی نظامی دادند، ما از هجده کشور اسیر گرفته‌ایم، رسماً هجده کشورِ عربی مستقیماً وارد جنگ با ما شدند.

ما هم در داخل، هم جریانِ نفاق بود، مجاهدینِ خلق بود، که این شبکه‌ی جهنّمی جوان‌های کشور را شکار کرده بودند و خطرناک هم بودند، تشکّل‌های دیگری هم بودند که آن‌ها هم بی‌خطر بودند، بعلاوه به دولتِ موقت مبتلا بودیم، بعد از آن هم به بنی‌صدر مبتلا شدیم، یعنی همه‌ی امکانات و خزینه‌ی ما به دستِ کسانی بود که نه عقیده به جنگ داشتند و نه عقیده به ولایت فقیه!

یک کشور در چنین شرایطی هشت سال پنجه در پنجه‌ی گرگ‌های خطرناکِ مجهّزِ روی امکانات نشسته قرار بگیرد و خَم به ابرو نیاورد.

واقعاً «عَمِیَتْ عَیْنٌ لاَ تَرَاکَ وَ لاَ تَزَالُ عَلَیْهَا رَقِیباً وَ خَسِرَتْ صَفْقَهُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصِیباً»[۲]، باید خدای متعال را دید، و خدای متعال خود را در این دوران دفاع مقدّس نشان داد، «فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ»[۳]، جای این است که ما بیدار بشویم، بدانیم که کار به دستِ اوست، «مَا شَاءَ اَللَّهُ کَانَ وَ مَا لَمْ یَشَأْ لَمْ یَکُنْ»[۴]، جزئی و کلّیِ امور عالَم از مجرای مشیّتِ بالغه‌ی خدای متعال عبور می‌کند و قهّاریتِ خدای متعال همه‌ی قدرت‌ها را آب می‌کند.

یکی از کلاس‌های نابِ توحید این هشت سال دفاع مقدّس بود که موحّدان به توحیدِ کامل نائل شدند و بر عرفای سالیانِ سال با استاد سیر و سلوک کرده را جای گذاشتند و پریدند و رفتند.

لذا شما هرچه در حالاتِ شهدای بزرگوارِ دوران دفاع مقدّس مطالعه کنید، شرایطِ شروع جنگ را ببینید، وضعیّتِ این کشور را، و انسجامِ همه‌ی قدرت‌های بزرگ را، یکدستیِ آن‌ها را در برابرِ ما… شوروی و امریکا همیشه رقیبِ یکدیگر بودند، دو قطبِ متنازع بودند، ولی در نابودیِ ما هیچ اختلافی نداشتند و با یکدیگر هماهنگ بودند، و قدرت‌های اتمی بدونِ استثناء آمده بودند که این آتش را خاموش کنند، ولی دیدید «یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ»[۵].

در این جنگ اشخاصی که جمالِ امام زمان ارواحنا فداه را دیدند و با رجال الغیبِ امام زمان ارواحنا فداه مرتبط شدند، کسانی که کاملِ جان‌شان با شربتِ نمازِ شب، نمازِ اولِ وقت، ناله‌های جانسوز در سنگرهای دفاع، محشر بود… که این فتح الفتوح هم همین بود.

امریکا و شوروی آدم نبودند، غلبه‌ی بر این‌ها هنر نیست، ولی هنر این نفسِ امام خمینی رحمه الله تعالی علیه بود که نفوس را قدسی و عرشی و آسمانی کرد، این‌ها خدای متعال را با همه‌ی وجود یافتند، و عشقِ خدای متعال، ما سوی الله… که خودشان هم یکی از ماسوی‌الله بودند همه را خاکستر کردند، بجز خدای متعال را نداشتند، بجز خدای متعال را ندیدند.

این فتح الفتوحی بود که حوزه‌های ما هم بیش از پنج هزار کبوترِ خونین‌بال به معراج اعزام کردند. و جای دارد که همواره ما این آیه‌ی کریمه را که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه بعد از شهادت حضرت حمزه‌ی سیّدالشّهداء علیه السلام و شهدای احد تلاوت می‌کردند و چشم به راه بودند… «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»[۶]، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم روز عاشورا مکرر به بالینِ هر شهیدی که می‌رفتند در چند مورد این آیه را به زبان مبارکشان آوردند، «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ…»، این غیر از فتوحاتِ خاکی است، قرآن کریم چه چیزی را برجسته می‌کند؟ «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا».

طلبگی را مقدّمه‌ی شهادت ببینید

لذا جای دارد که شما جوان‌های پاکدل و دل از دنیا کَنده و به جبهه‌ی عشقِ امام زمان ارواحنا فداه روی آورده و برای نصرتِ حضرت حجّت روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه و بیعت کرده و قسم خورده… یا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم را جزوِ جانِ خودتان قرار بدهید، و طلبگی را مقدّمه‌ی شهادت ببینید، و هیچگاه نباشد که این موضوع ایده و آرمان شما نباشد.

وجود مقدّس حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فرمودند: «إِنْ لاَ تُقْتَلُوا تَمُوتُوا»[۷]، اگر کشته نشوید می‌میرید! آنجا مرگ را می‌میرانید و اینجا مرگ است که شما را فانی و هلاک می‌کند، یک کاری کنید که شما مرگ را از بین ببرید نه اینکه مرگ شما را بی‌خاصیّت کند و عمرِ بی‌خاصیّتِ شما را به فنا بکشاند که نه دنیا داشته باشید و نه آخرت، آن کسی که مرگ با خشونت به سراغِ او می‌آید، آن کسی است که مزه‌ی حیات را درک نکرده است، «شهادت» حیاتِ عِندَ رَبّی است، و اگر کسی در این عالَم این سیرِ الی الله و وصالِ خدای متعال برای او گُم‌شده نباشد و به دنبالِ آن نرود مسلّماً به شهادتِ خونین هم نائل نخواهد شد.

این تعبیرِ سردار سلیمانی رحمه الله تعالی علیه تعبیرِ خودِ ایشان نیست، نفسِ روح الأمین است، به دلِ او انداختند که چنین جمله‌ای را بگوید: «تا کسی شهید نباشد شهید نمی‌شود». معنای این جمله همین است، تا موتِ اختیاری نصیبِ کسی نشود، موتِ اختیاری «مُوتُوا قَبلَ اَن تمُوتُوا» است، یعنی قطعِ تعلّقات.

همانگونه که انسان می‌میرد و همه‌ی علایق از او قطع می‌شود و دیگر نه می‌تواند با فرزندِ خود، نه با همسرِ خود، نه با مالِ خود، نه با کتابِ خود، نه با درسِ خود ارتباط بگیرد، همه‌ی زنجیره‌ها قطع شده است، قبل از آنکه بیایند و تو را جدا کنند خودت دل بِکَن، با مردم باش ولی با مردم نباش، با خدا باش!

تمرینِ زهد یعنی وارستگی، یعنی قطعِ وابستگی.

حال این سیاسیونِ وابسته‌ی به أجانب که خیلی بدبخت هستند، خیلی نکبت هستند، خیلی ذلیل هستند، خیلی بیهوده و بی‌خاصیّت هستند، ولی باید هنرِ شما این باشد که وابستگی‌های نفسانی را قطع کنید، شما از بودنِ با خدای متعال مبتهج باشید و لذّت ببرید و غیر از خدای متعال برای شما لذیذ نباشد، محبوب‌ترین امر برای شما لحظاتِ سجده‌ها و نمازشب‌های شما باشد، یا اینکه در این جلسات احساس کنید که به خانه‌ی دوست آمده‌اید، در حلقاتِ ذکر که «بهشت» است قدم گذاشته‌اید، «إِذَا مَرَرْتُمْ فِی رِیَاضِ اَلْجَنَّهِ فَارْتَعُوا»[۸]، وقتی گذرِ شما به باغ‌های بهشت می‌افتد با دستِ خالی نروید، با خودتان دسته‌گل‌ها ببرید، عرض کردم ما که ریاض جنّت ندیده‌ایم، فرمودند: این مجالسِ ذکر همان بهشت است که شما باطنِ آن را نمی‌بینید، به این اجتماعاتِ الهیِ خودتان، به این اجتماعاتِ عرشیِ خودتان، به این اجتماعاتِ نبوی و ولویِ خودتان عاشق بشوید، «المؤمن فی المسجد کالسمک فی الماء»[۹] یعنی چه؟ یعنی کانونِ اورود شما خانه‌ی خداست، «أَنَّ بُیُوتِی فِی اَلْأَرْضِ اَلْمَسَاجِدُ فَطُوبَى لِعَبْدٍ تَطَهَّرَ فِی بَیْتِهِ ثُمَّ زَارَنِی فِی بَیْتِی»[۱۰]، اینجا محلِ زیارتِ خدای متعال است، اینجا بارگاهِ حضرت حق سبحانه و تعالی است، و اگر اینجا سیمِ دلِ ما وصل بشود «جُعِلَتْ لِیَ اَلْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً»[۱۱]، آن وقت حجره‌های شما هم مسجد می‌شود، به هر کجا که قدم می‌گذارید آنجا سجده‌گاهِ شماست، آنجا عروجِ شماست، آنجا پروازِ قلبِ شماست، و آنجا شهود و مشهدِ شماست.

برکاتِ این جبهه، ظرفیتی که این دفاع مقدّس و این انقلاب دارد بی‌پایان است، منتها دقّت بفرمایید، شما پژوهشگر و محقق هستید، جوان‌های سنگرنشینِ علم هستید، پیام‌های شهدا را بگیرید، این‌ها با چه رادارهایی وصل بودند؟ چه جذبه‌هایی این‌ها را از این دنیا جدا کرد که از همه چیز عبور کردند؟

شهید ردّانی‌‌پور اعلی الله مقامه الشّریف یک طلبه‌ای مانندِ شما بود، قبل از انقلاب با پای پیاده به جمکران می‌رفت، ایشان بودند، آن دو برادرِ میثمی‌ها بودند، این حاج آقا مرتضی آقاطهرانی بودند، این‌ها یک مجموعه‌ای بودند، اهلِ جمکران و اهلِ مجالسِ ذکر و… بودند، ولی حتّی به اندازه‌ی یک سرِ سوزن هم علقه‌ای به دنیا نداشت، کت و شلواری که پدر و مادرِ او برای شبِ زفاف او گرفته بودند به شخصِ دیگری داده بود، مادرِ ایشان ناراحت شده بود و گفته بود: راضی نیستم. شهید ردّانی‌پور رفته بود و لباس را از او عاریه گرفته بود که وقتی شب عروسی گذشت برود و به او بدهد! مسلّماً حقِ چنین شخصی «شهادت» است.

میانِ ماهِ من تا راهِ گردون                   تفاوت از زمین تا آسمان است

این‌هایی که شهید شدند همینطور شهید نشده‌اند، این‌ها اینجا موتِ اختیاری داشتند، این‌ها از همه چیز دل کندند و رفتند.

شهید ردّانی‌پور همسرِ علویّه هم گرفتند، زنِ شهیدی که علویّه بود، گفته بود خواستم وقتی به آن دنیا رفتم با حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها محرم باشم که بتوانم ایشان را نگاه کنم. بعد هم این بانو چه بانویی بوده است! امام خمینی رحمه الله تعالی علیه وقتی عقدِ شهید ردّانی‌پور را خوانده بودند به عیالِ علویّه‌ی ایشان فرموده بودند که ان شاء الله خدای متعال به تو صبر بدهد، یعنی این هم به پرواز درمی‌آید و می‌رود.

شهدای ما «حجّت» هستند، شهدای ما «آینه» هستند، شهدای ما «الگو» هستند، شهدای ما «سیمِ وصلِ ما با خدای متعال» هستند، با این‌ها مرتبط بشوید تا خدای متعال ارتباطِ شما را تعمیق و تثبیت کند.

سلمانِ محمّدی سلام الله علیه

از طرفی هم امروز روزِ رحلتِ سلمان عظیم‌الشّأنِ ماست، وقتی به امام صادق صلوات الله علیه عرض می‌کنند که یابن رسول الله! سلمان چه دارد که شما اهل بیت علیهم السلام همه برای او حساب باز کرده‌اید و نزدِ شما جایگاه دارد؟ حضرت فرمودند: نگویید سلمانِ فارسی! بگویید: سلمانِ محمّدی!

این سلمان با اینکه سابقه‌ی زرتشتی‌گری دارد و ایرانی هست و در دورانی هست که هیچ نوری از افقِ وحی به این‌ها نرسیده است، ولی پاکیِ درون او را بی‌قرار کرده است، از این محیط و از حالتِ ظلمات گریز دارد، «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»[۱۲]، عطشِ حق داشت، بی‌قرار بود، و رسید، چه رشدی!

وجود نازنین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بر حسبِ نقل شب‌ها برای سلمان خلوت داشتند، رازهای عالَم را در اختیارِ او می‌گذاشتند.

هم تعبیرِ «لقمانِ امّتِ من سلمان است» و هم تعبیرِ «مِنّا أهلَ البَیت» است، و هم این تعبیر که وجود مقدّسِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه فرمودند: چه بگویم در حقِ کسی که «اُعطیَ عِلمَ الأوَّلینَ وَ الأخِرین»! الله اکبر! علمِ اولین و آخرین به او داده شده است.

سلمان از نظرِ دست یافتنِ به قلّه‌ی توحید آینه‌ی تمام‌نمای حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است. به همین لحاظ برداشتِ من این است که این چهره‌ی عرشیِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را یافته بود، به معرفه الزّهراء سلام الله علیها نائل شده بود، فاطمه‌شناس بود، پرهیزِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از نامحرم خیلی فوق‌العاده است، حسّاسیتِ عجیبی دارد که وقتی کسی همراهِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌آید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرضه می‌دارند که اجازه بدهید من یک قطیفه‌ای به خودم بپیچم، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرمایند: این شخص نابیناست، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرضه می‌دارند: او نابیناست، من که بینا هستم! یعنی حتّی زمانی که نامحرم نمی‌خواهد ایشان را ببیند! نه نامحرم او را ببیند… با اینکه ایشان عصمت دارند، تمامِ نگاه‌های ایشان «عین الله النّاظره» است، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نیستند که می‌بینند بلکه خدای متعال است که در حالِ دیدن است، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها «عین الله النّاظره» هستند، ولی می‌خواهند به بانوانِ ما درس بدهند، این نگاه‌ها تأثیر می‌کند، زن باید سعی کند که نامحرم را نبیند، مرد هم باید سعی کند که نامحرم را نبیند.

ان شاء الله خدای متعال آقای مولوی قندهاری را رحمت کند، در اینکه چه کنیم اصلاً نامحرم نبینیم، می‌گویند جمال السّالکین و علامه‌ی بی‌بدیل آمیرزا علی آقای قاضی یک ذکری به بعضی از شاگردانِ خویش داده بودند که این‌ها اصلاً نامحرم نمی‌دیدند. این خیلی عجیب است! بعضی چیزها اصلاً برای انسان پیش نیاید!

این حاج آقا رحیم ارباب گفته بود که در عمرِ خود نه غیبتِ کسی را کرده‌ام و نه غیبتِ کسی را شنیده‌ام! آیا باور می‌کنید؟

ولایتِ خدای متعال یعنی چه؟ اگر خودِ خدای متعال دلِ کسی را در اختیار گرفت… خدای متعال خیلی کارها برای انسان می‌کند، یکی از آن‌ها هم همین است.

تمرین کنید، یک اربعین غیبت نشنوید و غیبت نکنید، نامحرم نبینید و نامحرم هم شما را نبیند.

ولی همین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بعد از رحلتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه عرضه داشتند: یا علی! همه ما را ترک کرده‌اند، سلمان هم دیگر سراغِ ما را نمی‌گیرد! رسماً برای سلمان دلتنگی می‌کنند! اصلاً انگار که سلمان فرزندِ خودِ ایشان است! سلمان تربیت‌شده‌ی دامانِ عصمت است، سلمان به مقامِ عصمت رسیده است، سلمان از نظرِ مراتبِ معنوی و توحیدی به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها محرم است، جناب سلمان سلام الله علیه خزینه‌ی اسرارِ فاطمی است، و در عصمتِ او همین دلیل بس که حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه از مدینه با طیّ‌الأرض به مدائن آمدند و خودشان امرِ تجهیزِ او را بعهده گرفتند.

سلمان خیلی بزرگ است، ابی‌ذر برادرِ ایشان است، «مَا أَقَلَّتِ اَلْغَبْرَاءُ وَ لاَ أَظَلَّتِ اَلْخَضْرَاءُ ذَا لَهْجَهٍ أَصْدَقَ مِنْ أَبِی ذَرٍّ»[۱۳]، این مدالِ خیلی محکمی است که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به ابی‌ذر داده است، ولی ظرفیتِ ابوذر کجا و سلمان کجا؟ ابوذر در بیابانِ ربذه جان داد و کاروان مالک اشتر او را تجهیز کردند، ولی سلمان را خودِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه آمده‌اند و غسل داده‌اند و تجهیز کرده‌اند!

این را عرض کردم که…

کمی همّت بلند دار        که از همّت بلند…

این موضوع به جناب سلمان سلام الله علیه اختصاص ندارد، امام حسن عسکری سلام الله علیه برای تجهیزِ این «احمد بن اسحاق قمی» تشریف می‌آورند، اگر عالِمِ ربّانی بشوید و ظرفیتِ بالا داشته باشید امام زمان ارواحنا فداه می‌آیند و بر ما نماز می‌خوانند و ما را تجهیز می‌کنند، یعنی همان کاری که برای جناب سلمان سلام الله علیه انجام داده‌اند.

روضه حضرت رقیّه سلام الله علیها

صلی الله علیک یا اباعبدالله

دیگر کاروان کربلا که به شام… خودشان آماده بودند برای فتح شام به دستِ دشمن به آنجا بروند، شام را فتح کردند، و علامتِ فتح‌شان هم سه ساله‌ای بود که در آنجا باب‌الحوائجِ عالَم شد، چه سه‌ساله‌ای! همواره محبّتِ واقعی، نه محبّتِ احساسی، محبّتِ واقعی در گروی معرفتِ واقعی است.

این دخترِ بزرگوار به امامِ خود محبّتی در حدّ عشق داشت، تمامِ وجودِ ایشان سرشار از محبّت‌الحسین علیه السلام بود، «اِنَّ لِلْحُسَیْنِ مَحَبَّهً مَکْنُونَهً فی قُلُوبِ الْمُؤْمِنینِ»، این بزرگوار سه‌ساله نبودند، عمرِ این عالَمِ این بزرگوار سه ساله بود، اثرِ ایشان عالَمگیر است، ایشان گُلِ سینه‌ی انقلابِ عاشورا هستند، ایشان پرچمِ پیروزی و عزّتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در شام هستند، ایشان رفتند و شام را فتح کردند و در جایی که خودشان فتح کردند ماندند تا برای همیشه به حسینی‌ها بفرمایند که ما ماندیم و دشمنِ ما نابود شد، و ما هستم و خواهیم بود، «فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِکْرَنَا وَ لَا تُمِیتُ وَحْیَنَا»[۱۴].

من هم یکی دو جمله روضه‌ی عمّه را برای امام زمان ارواحنا فداه بخوانم.

بعضی تحلیلگرها از علمای صالحِ ما بر این موضوع اعتقاد دارند که این «حضرت فاطمه صغری سلام الله علیها» همان «حضرت رقیّه سلام الله علیها» هستند، و جریاناتِ جانسوزی که در وداعِ با حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اتّفاق افتاده است به همین بانو مرتبط است.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای خداحافظی آمدند، ایشان عرضه داشتند: بابا! آیا خودت را برای کشته شدن آماده کرده‌ای؟… آیا بناست که من دیگر بابا نداشته باشم؟… حضرت پاسخی دادند که امیدِ این طفل به ظاهر ناامید شد، فرمودند: دیگر یاور و مدافعی ندارم… قهراً این غربت و تنهایی سرنوشتی بجز شهادت ندارد… ولی معرفت و کمال را ببینید! عرضه نداشتند که پدر به معرکه نروید، بلکه عرضه داشتند: بابا! حال که بناست ما یتیم بشویم ما را در این بیابان نگذارید… ما را به مدینه برگردانید… پاسخِ پدر باز هم بیشتر دلِ این طفل را سوزاند، حضرت بر ذوالجناح سوار شدند، همینکه خواستند حرکت کنند دیدند که حیوان حرکت نمی‌کند، یک نگاهی کردند و دیدند که این بچّه آمده است و با آن دستانِ کوچکِ خود پای اسب را به آغوش گرفته است… حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه پایین آمدند و این طفل را در آغوش گرفتند، ولی ملتمسانه فرمودند: «لا تحرقی قلبی بدمعک حسره مادام منی الروح فی جثمانی»[۱۵]، عزیزِ دلم! گریه نکن… اشک‌های تو دلِ پدرت را می‌سوزاند…

حضرت زینب کبری سلام الله علیها در ورودیِ دروازه‌ی کوفه با سرِ مقدّس صحبت می‌کردند، این سه ساله روی زانوی مبارکِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها بودند، ناگهان بی‌بی نگاه کردند و دیدند که این طفل در حالِ جان دادن است…

از سرِ مقدّسِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه درخواست کردند و عرضه داشتند: روح در حالِ مفارقت کردن از بدنِ مطهّرِ این طفل است، لطفاً یک جمله با این طفل صحبت کنید… باورِ من در اینجا این است که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه با این طفل صحبت کردند، فرموده باشند: عزیزِ دلم! صبر کن در شام به سراغِ تو می‌آیم و تو را می‌برم…

اینکه حضرت رقیّه سلام الله علیها در خرابه‌ی شام طوفان به پا کردند بر اساسِ قولی بود که از پدرِ خویش گرفته بودند که بنا بود حضرت بیایند و این دخترِ خویش را با خود ببرند، و حضرت رقیّه سلام الله علیها آنجا آنقدر بی‌تابی کردند تا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به وعده‌ی خویش وفا کردند و آمدند… حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آمدند ولی با سر آمدند… این دختر سر را به آغوش گرفت… بابای من! ای کاش کور بودم و تو را به این حال نمی‌دیدم… بابا! چه کسی تو را به این حال انداخته است؟… بابا! چه کسی رگ‌های تو را بریده است؟… بابا! چرا محاسنِ شما خونین است؟… بابا! چرا سرِ شما شکسته است؟…

حضرت رقیّه سلام الله علیها همینطور پدر را صدا زدند، ناگهان دیدند که بلبل خاموش شد، آمدند و دیدند که بهمراهِ پدرِ خویش رفته است…

امان از دلِ حضرت زینب کبری سلام الله علیها…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

دعا

نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الأعظَم بِمُحَمَّدٍ وَ عَلیٍّ وَ فاطِمَه وَ الحَسَنِ و الحُسَین وَ الأئِمَّه مِن أولادِ الحُسَین وَ بِدَمِ الشُّهَداء یا الله… یا أرحَمَ الرّاحِمین، یا غیاثَ المُستَغیثیِن، یا إلَهَ العاصِین، یَا رَبَّ المُستَضعَفیِن

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم لباسِ ظهور بر قامتِ امام زمان ارواحنا فداه بپوشان.

خدایا! ما را جزوِ یارانِ مقبولِ امام زمان ارواحنا فداه قرار بده.

خدایا! عاقبتِ امرمان را به سعادت و شهادت ختم بفرما.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم اخلاصِ تعلیم و تألّم و عمل و نشرِ علومِ اسلامی را به ما عنایت بفرما.

خدایا! نسلِ جوان را از فتنه‌های زمان و خطراتِ شیاطینِ جنّی و انسی محافظت بفرما.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم کشورِ ما را از شرّ بحرانِ اقتصادی و فرهنگی و شبکه‌ای و نفوذی و جاسوس‌های داخل و لیبرال‌های بی‌خبر از خدا نجات عنایت بفرما.

خدایا! سایه‌ی پُربرکتِ زعیم و رهبر و نایبِ امام زمان ارواحنا فداه را با نورانیت و کرامت و کفایت مستدام بفرما.

خدایا! عموم مریض‌ها، دو خطیبِ شهیرِ کشورمان، بعضی از برادرانِ مدرسه‌ی‌مان، آقای محمّدی دهنو و مریض‌های مورد نظر را شفای عاجل کرامت بفرما.

خدایا! تو را به حضرت موسی بن جعفر صلوات الله علیه قسم می‌دهیم این مجموعه و فرزندانِ امام صادق صلوات الله علیه و فرزندانِ روحانیِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، این طلبه‌های ما را و اساتیدِ عزیزِ ما را از این بیماری و همه‌ی بیماری‌ها مصون و محفوظ بفرما.

خدایا! قلبِ نازنینِ این عزیزانِ ما را قلبِ سلیم قرار بده و این‌ها را برای جامعه‌ی ما الگو و مشعل و راهنما و راهبر قرار بده.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم آنچه خواستیم و نخواستیم، خیرِ دین و دنیای ما در آن است به ما روزی بفرما.

خدایا! شهدای عظیم‌الشّأنِ ما را و امام شهدا را بر سرِ سفره‌ی اربابمان امام حسین علیه السلام متنعّم و توفیقِ حرکتِ در مسیرِ آن‌ها و جلبِ رضایتِ ارواحِ طیّبه را به همه‌ی ما مستمراً روزی بفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۶۴، صفحه ۱۴۲ (وَ فِی کَلاَمِ سَیِّدِ اَلشُّهَدَاءِ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَى جَدِّهِ وَ أَبِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَخِیهِ وَ عَلَیْهِ وَ بَنِیهِ مَا یُرْشِدُکَ إِلَى هَذَا اَلْعِیَانِ بَلْ یُغْنِیکَ عَنْ هَذَا اَلْبَیَانِ حَیْثُ قَالَ فِی دُعَاءِ عَرَفَهَ: کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ بِمَا هُوَ فِی وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إِلَیْکَ أَ یَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ اَلظُّهُورِ مَا لَیْسَ لَکَ حَتَّى یَکُونَ هُوَ اَلْمُظْهِرَ لَکَ مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ إِلَى دَلِیلٍ یَدُلُّ عَلَیْکَ وَ مَتَى بَعُدْتَ حَتَّى تَکُونَ اَلْآثَارُ هِیَ اَلَّتِی تُوصِلُ إِلَیْکَ عَمِیَتْ عَیْنٌ لاَ تَرَاکَ وَ لاَ تَزَالُ عَلَیْهَا رَقِیباً وَ خَسِرَتْ صَفْقَهُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصِیباً وَ قَالَ أَیْضاً تَعَرَّفْتَ لِکُلِّ شَیْءٍ فَمَا جَهِلَکَ شَیْءٌ وَ قَالَ تَعَرَّفْتَ إِلَیَّ فِی کُلِّ شَیْءٍ فَرَأَیْتُکَ ظَاهِراً فِی کُلِّ شَیْءٍ فَأَنْتَ اَلظَّاهِرُ لِکُلِّ شَیْءٍ اِنْتَهَى.)

[۳] سوره مبارکه حشر، آیه ۲ (هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِنْ دِیَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ۚ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا ۖ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا ۖ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ ۚ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَأَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ)

[۴] الکافی، جلد ۸، صفحه ۸۱ (حُمَیْدُ بْنُ زِیَادٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ اَلْکِنْدِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُدَیْسٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی اَلصَّبَّاحِ قَالَ: سَمِعْتُ کَلاَماً یُرْوَى عَنِ اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ عَنِ اِبْنِ مَسْعُودٍ فَعَرَضْتُهُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ هَذَا قَوْلُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَعْرِفُهُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلشَّقِیُّ مَنْ شَقِیَ فِی بَطْنِ أُمِّهِ وَ اَلسَّعِیدُ مَنْ وُعِظَ بِغَیْرِهِ وَ أَکْیَسُ اَلْکَیْسِ اَلتُّقَى وَ أَحْمَقُ اَلْحُمْقِ اَلْفُجُورُ وَ شَرُّ اَلرَّوِیِّ رَوِیُّ اَلْکَذِبِ وَ شَرُّ اَلْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَ أَعْمَى اَلْعَمَى عَمَى اَلْقَلْبِ وَ شَرُّ اَلنَّدَامَهِ نَدَامَهُ یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ وَ أَعْظَمُ اَلْخَطَایَا عِنْدَ اَللَّهِ لِسَانُ اَلْکَذَّابِ وَ شَرُّ اَلْکَسْبِ کَسْبُ اَلرِّبَا وَ شَرُّ اَلْمَآکِلِ أَکْلُ مَالِ اَلْیَتِیمِ وَ أَحْسَنُ اَلزِّینَهِ زِینَهِ اَلرَّجُلِ هَدْیٌ حَسَنٌ مَعَ إِیمَانٍ وَ أَمْلَکُ أَمْرِهِ بِهِ وَ قِوَامُ خَوَاتِیمِهِ وَ مَنْ یَتَّبِعِ اَلسُّمْعَهَ یُسَمِّعِ اَللَّهُ بِهِ اَلْکَذِبَهَ وَ مَنْ یَتَوَلَّ اَلدُّنْیَا یَعْجِزْ عَنْهَا وَ مَنْ یَعْرِفِ اَلْبَلاَءَ یَصْبِرْ عَلَیْهِ وَ مَنْ لاَ یَعْرِفْهُ یَنْکُلْ وَ اَلرَّیْبُ کُفْرٌ وَ مَنْ یَسْتَکْبِرْ یَضَعْهُ اَللَّهُ وَ مَنْ یُطِعِ اَلشَّیْطَانَ یَعْصِ اَللَّهَ وَ مَنْ یَعْصِ اَللَّهَ یُعَذِّبْهُ اَللَّهُ وَ مَنْ یَشْکُرْ یَزِیدُهُ اَللَّهُ وَ مَنْ یَصْبِرْ عَلَى اَلرَّزِیَّهِ یُعِنْهُ اَللَّهُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اَللَّهِ فَحَسْبُهُ اَللَّهُ لاَ تُسْخِطُوا اَللَّهَ بِرِضَا أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ وَ لاَ تَقَرَّبُوا إِلَى أَحَدٍ مِنَ اَلْخَلْقِ تَتَبَاعَدُوا مِنَ اَللَّهِ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیْسَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ أَحَدٍ مِنَ اَلْخَلْقِ شَیْءٌ یُعْطِیهِ بِهِ خَیْراً وَ لاَ یَدْفَعُ بِهِ عَنْهُ شَرّاً إِلاَّ بِطَاعَتِهِ وَ اِتِّبَاعِ مَرْضَاتِهِ وَ إِنَّ طَاعَهَ اَللَّهِ نَجَاحٌ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ یُبْتَغَى وَ نَجَاهٌ مِنْ کُلِّ شَرٍّ یُتَّقَى وَ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ ذِکْرُهُ یَعْصِمُ مَنْ أَطَاعَهُ وَ لاَ یَعْتَصِمُ بِهِ مَنْ عَصَاهُ وَ لاَ یَجِدُ اَلْهَارِبُ مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَهْرَباً وَ إِنَّ أَمْرَ اَللَّهِ نَازِلٌ وَ لَوْ کَرِهَ اَلْخَلاَئِقُ وَ کُلُّ مَا هُوَ آتٍ قَرِیبٌ مَا شَاءَ اَللَّهُ کَانَ وَ مَا لَمْ یَشَأْ لَمْ یَکُنْ فَ‍ «تَعٰاوَنُوا عَلَى اَلْبِرِّ وَ اَلتَّقْوىٰ وَ لاٰ تَعٰاوَنُوا عَلَى اَلْإِثْمِ وَ اَلْعُدْوٰانِ وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ إِنَّ اَللّٰهَ شَدِیدُ اَلْعِقٰابِ» .)

[۵] سوره مبارکه صف، آیه ۸

[۶] سوره مبارکه احزاب، آیه ۲۳

[۷] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۹۷، صفحه ۱۴ (شا، [الإرشاد] ، قَالَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ : اَلْمَوْتُ طَالِبٌ حَثِیثٌ وَ مَطْلُوبٌ لاَ یُعْجِزُهُ اَلْمُقِیمُ وَ لاَ یَفُوتُهُ اَلْهَارِبُ فَأَقْدِمُوا وَ لاَ تَتَّکِلُوا فَإِنَّهُ لَیْسَ عَنِ اَلْمَوْتِ مَحِیصٌ إِنَّکُمْ إِنْ لاَ تُقْتَلُوا تَمُوتُوا وَ اَلَّذِی نَفْسُ عَلِیٍّ بِیَدِهِ لَأَلْفُ ضَرْبَهٍ بِالسَّیْفِ عَلَى اَلرَّأْسِ أَیْسَرُ مِنْ مَوْتَهٍ عَلَى فِرَاشٍ .)

[۸] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۱، صفحه ۲۰۵ (مُنْیَهُ اَلْمُرِیدِ ، قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : إِذَا مَرَرْتُمْ فِی رِیَاضِ اَلْجَنَّهِ فَارْتَعُوا قَالُوا یَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَا رِیَاضُ اَلْجَنَّهِ قَالَ حَلَقُ اَلذِّکْرِ فَإِنَّ لِلَّهِ سَیَّارَاتٍ مِنَ اَلْمَلاَئِکَهِ یَطْلُبُونَ حَلَقَ اَلذِّکْرِ فَإِذَا أَتَوْا عَلَیْهِمْ حَفُّوا بِهِمْ .)

[۹] وسائل الشیعه، صفحه ۱۹۸

[۱۰] من لا یحضره الفقیه، جلد ۱، صفحه ۲۳۹ (وَ رُوِیَ: «أَنَّ فِی اَلتَّوْرَاهِ مَکْتُوباً أَنَّ بُیُوتِی فِی اَلْأَرْضِ اَلْمَسَاجِدُ فَطُوبَى لِعَبْدٍ تَطَهَّرَ فِی بَیْتِهِ ثُمَّ زَارَنِی فِی بَیْتِی أَلاَ إِنَّ عَلَى اَلْمَزُورِ کَرَامَهَ اَلزَّائِرِ أَلاَ بَشِّرِ اَلْمَشَّاءِینَ فِی اَلظُّلُمَاتِ إِلَى اَلْمَسَاجِدِ بِالنُّورِ اَلسَّاطِعِ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ » .)

[۱۱] من لا یحضره الفقیه، جلد ۱، صفحه ۲۴۰ (قَالَ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : «أُعْطِیتُ خَمْساً لَمْ یُعْطَهَا أَحَدٌ قَبْلِی جُعِلَتْ لِیَ اَلْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً وَ نُصِرْتُ بِالرُّعْبِ وَ أُحِلَّ لِیَ اَلْمَغْنَمُ وَ أُعْطِیتُ جَوَامِعَ اَلْکَلِمِ وَ أُعْطِیتُ اَلشَّفَاعَهَ» .)

[۱۲] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۵۷ (اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ)

[۱۳] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۳۷، صفحه ۱۹۳ (فر، ، [تفسیر فرات بن إبراهیم ] ، أَبُو اَلْقَاسِمِ اَلْعَلَوِیُّ مُعَنْعَناً عَنْ عَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی ذَرٍّ اَلْغِفَارِیِّ فِی مَجْلِسِ اِبْنِ عَبَّاسٍ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ وَ عَلَیْهِ فُسْطَاطٌ وَ هُوَ یُحَدِّثُ اَلنَّاسَ إِذْ قَامَ أَبُو ذَرٍّ حَتَّى ضَرَبَ بِیَدِهِ إِلَى عَمُودِ اَلْفُسْطَاطِ ثُمَّ قَالَ أَیُّهَا اَلنَّاسُ مَنْ عَرَفَنِی فَقَدْ عَرَفَنِی وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنِی فَقَدْ أَنْبَأْتُهُ بِاسْمِی أَنَا جُنْدَبُ بْنُ جُنَادَهَ أَبُو ذَرٍّ اَلْغِفَارِیُّ سَأَلْتُکُمْ بِحَقِّ اَللَّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ أَ سَمِعْتُمْ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ هُوَ یَقُولُ مَا أَقَلَّتِ اَلْغَبْرَاءُ وَ لاَ أَظَلَّتِ اَلْخَضْرَاءُ ذَا لَهْجَهٍ أَصْدَقَ مِنْ أَبِی ذَرٍّ قَالُوا اَللَّهُمَّ نَعَمْ قَالَ أَ فَتَعْلَمُونَ أَیُّهَا اَلنَّاسُ أَنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ جَمَعَنَا یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍّ أَلْفٌ وَ ثَلاَثُمِائَهِ رَجُلٍ وَ جَمَعَنَا یَوْمَ سَمُرَاتٍ خَمْسُ مِائَهِ رَجُلٍ کُلَّ ذَلِکَ یَقُولُ اَللَّهُمَّ مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ وَ قَالَ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ اُنْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اُخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ فَقَامَ رَجُلٌ وَ قَالَ بَخْ بَخْ یَا اِبْنَ أَبِی طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلاَیَ وَ مَوْلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَهٍ فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِکَ مُعَاوِیَهُ بْنُ أَبِی سُفْیَانَ اِتَّکَأَ عَلَى مُغِیرَهَ بْنِ شُعْبَهَ وَ قَامَ وَ هُوَ یَقُولُ لاَ نُقِرُّ لِعَلِیٍّ بِوَلاَیَهٍ وَ لاَ نُصَدِّقُ مُحَمَّداً فِی مَقَالِهِ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ عَلَى نَبِیِّهِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَلاٰ صَدَّقَ وَ لاٰ صَلّٰى `وَ لٰکِنْ کَذَّبَ وَ تَوَلّٰى `ثُمَّ ذَهَبَ إِلىٰ أَهْلِهِ یَتَمَطّٰى `أَوْلىٰ لَکَ فَأَوْلىٰ تَهَدُّداً مِنَ اَللَّهِ تَعَالَى وَ اِنْتِهَاراً فَقَالُوا اَللَّهُمَّ نَعَمْ .)

[۱۴] مقتل الحسین مکرّم،‌ صفحه ۴۶۴

[۱۵] الارشاد، جلد ۲، صفحه ۱۱۱