- ثقلین - http://thaqalain.ir -
در سرخی غروب، نشسته سپیدهات
جان بر لبم ز عمر به پایان رسیدهات
آخر دل عموی تو را پاره پاره کرد
آوای نالههای بریده بریدهات
در بین این غبار، به سوی تو آمدم
از روی ردّ خونِ به صحرا چکیدهات
خون گریه میکنند چرا نعل اسبها؟
سخت است، روضهی تنِ در خون تپیدهات
بر بیتبیت پیکر تو خیره ماندهام
آه؟ ای غزل! چگونه ببینم قصیدهات؟
«اَحلی مِن العسل» ز لبان تو میچکد
ای گل! زبانزد است، بیان عقیدهات
باید که میشگفت گلِ زخم بر تنت
از بس خدا شبیه حسن، آفریدهات
شاعر: سیّدمحمد جواد شرافت
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%af%d8%b1-%d8%b3%d8%b1%d8%ae%db%8c-%d8%ba%d8%b1%d9%88%d8%a8%d8%8c-%d9%86%d8%b4%d8%b3%d8%aa%d9%87-%d8%b3%d9%be%db%8c%d8%af%d9%87%e2%80%8c%d8%a7%d8%aa/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.