قانون جذب در رابطه با خود فرد دو صورت درست پیدا می کند: یکی در امور روحی و روانی، مثلاً کسی که به شادی فکر کند، شادمان می شود و کسی که به ناراحتی ها بیندیشد، اندوهگین می شود. کسی که فکر کند می تواند خوب سخنرانی کند، موفق خواهد شد و کسی که برعکس فکر کند، نتیجه برعکس خواهد گرفت. ادعای قانون جذب در اتفاقاتی که در اختیار فرد است، قابل قبول است و با کمی اصلاح از سوی منابع دین تأیید می شود.

 

اصلاح این است که تفکر در مورد خود شادی یا اندوه یا آرامش و یا اضطراب بیشترین فایده را ندارد، بلکه سامان دهی افکار بر اساس عوامل این حالات، موجب پدید آمدن آنها می شود. مثلاً امام حسن می فرماید: آنچه را از دنیا خواسته ای و به آن نرسیده ای، چنان قرار بده که گویا هرگز به ذهنت خطور نکرده است. (بحار ج۱۱۱@۷۸) و اساساً امام صادق علیه السلام فرمودند: رغبت به دنیا غم و اندوه به دنبال می آورد و دل بریدگی از آن آسودگی تن و روان را درپی دارد. (میزان الحکمه ح۳۷۶۷) و نیز امام علی علیه السلام فرمودند: یقین چه خوب اندوه را می راند. (بحار ج۱۱۶@۷۷) زیرا سرچشمه بی پایان سرور و شادمانی خداوند است. و به فرموده امام کاظم: کسی که خود را به اندوه می زند، اهل اندوه می شود. (میزان الحکمه ح۳۷۸۱) پس اگر ما به هریک از پدیده های روانی شادی، غم، آرامش و… فکر کنیم در درون ما اتفاق می افتد اما پایدارتر و زیربنایی تر این است که عوامل آنها را مدیریت کنیم.

 

دومین مورد درستی قانون جذب در مقدورات جسمی است، به لاغری فکر کردن و خود را با اندام مناسب تصور کردن بسیار موءثر است، صد البته که تنها عامل نیست. بسیاری از بیماری ها به تصور و خیالات ما مربوط هستند، کسی که فکر کند سر درد دارد، به زودی سیستم عصبی او تجربه درد را برایش ایجاد خواهد کرد. و کسی که خود را تن درست و نیرومند می بیند، درست دیده است. از این رو امام صادق علیه السلام فرمودند: هیچ بدنی با نیت و اراده قوی، ناتوان نمی شود. (میزان الحکمه ح۲۰۹۴۹) و از سوی دیگر بر شکایت نکردن از دردها و ناله و شیون سر ندادن تأکید شده است. خداوند فرمود: کسی که سه روز بیماری را تحمل کند و به کسی شکایت و شیون نکند، گوشتی بهتر از گوشتش و خونی بهتر از خونش جایگزین می شود. اگر سلامتی یابد در حالی سالم می شود که گناهی بر او نمانده و اگر بمیرد به سوی رحمت من می آید. (میزان الحمه ح ۱۸۷۸۶) در مقابل بی تابی کردن در بیماری ها یا سایر مشکلات در واقع رنج انسان را بیشتر می کند. (غررالحکم ح۱۵۶۲غ۱۱۹۸) در این روایات سامان دهی به افکار و احساسات برای درمان و بهبودی هدف گرفته شده اما بر ارزش های اخلاقی نیز تأکید شده است. صبر، تسلیم خداوند بودن و ایمان به او بیش از افکار مثبت و احساسات خوب مورد توجه بوده و اساساً افکار و احساسات بر اساس ارزش های انسانی و اخلاقی طراحی شده است و چه بسا احساساتی که از این ارزش ها برنیامده باشد، تأثیر کمتری بگذارد.

 

سوم، در تصور و احساس دیگران نسبت به خودمان و تا حدودی فراتر از آن نیز می توانیم از قانون جذب استفاده کنیم، کسی که خود را محبوب و دوست داشتنی می داند، البته در صورتی که کبر و غرور نداشته باشد، دوست داشتنی خواهد شد، کسی که خود را زشت یا زیبا تصور می کند، همانگونه به نظر می رسد. مثال فراتر اینکه فردی که شاد است، ممکن است دیگران را شاداب کند و یا برعکس. لذا در دعای هنگام نگریستن در آینه اینطور می خوانیم: خداوندا همانطور که چهره مرا زیبا آفریدی اخلاق و منش ام را نیز زیبا بگردان. این دعا بهترین تلقین خودپذیری و اصلاح افکار برای درک زیبایی آفریده خداست.

 

چهارمین صورت کارآمدی قانون جذب تأثیر بر احساس و برخی از رفتارهای حیوانات است. تصور آرامش و احساس امنیت برای حیواناتی که نزدیک ما هستند، موجب می شود که در کنار ما احساس امنیت کنند. در اینجا فرقی میان تمساح و یک گنجشک نیست. همچنین اضطراب شما آنها را نیز نگران و آشفته می کند. از این رو در روایات بسیاری به ما توصیه شده است که با حیوانات آرام و مهربان باشیم، بی جهت آنها را آزار ندهیم و شکار نکنیم. (میزان الحکمه باب حقوق الحیوان با ۲۳ حدیث)

 

پنجم، از دیگر درستی های قانون جذب تأثیر بسیاری از افکار منفی است، براستی اگر کسی فکر کند که نمی تواند کسب و کار خوبی داشته باشد، با شکست اقتصادی روبرو خواهد شد، کسی که فکر کند، بیمار است، بیمار خواهد شد، کسی که گمان کند، دوستان و نزدیکانش او را رها خواهند کرد، طوری رفتار می کند، که به همین نتیجه می رسد. این امور در ادبیات دینی با عنوان وسوسه شناخته می شوند و نه فکر. وسوسه ها از سوی شیطان است و به صورت معمولاً ناامیدی و ترس (آل عمران/۱۵۷)، دشمنی و جدایی (مائده/۹۱)، بی تابی(اعراف/۱۷۶) و ناکامی (قرقان/۲۹) در دل های ضعیف افکنده می شود. توصیه روایات این است که در این موارد نگذارید رنگار وسوسه ها به فکرتان بنشیند (نهج البلاغه خ۹۱) و آن را بر ذهن و زبان جاری نسازید. (کنز العمال ح۱۷۰۹)

تمام این موارد درست به اموری محدود می شود که فکر از طریق سیستم اعصاب، احساسات، رفتارها و گفتار ما را تحت تأثیر قرار می دهد و نتیجه طبیعی آن را محقق می کند. همچنین نیروی فکر می تواند با نمودهای احساسی و رفتاری و گفتاری فرد، روی احساس، رفتار و گفتار سایر افراد نیز تأثیر بگذارد. کافی است که ما از طریق رفتار یا گفتار و یا حالت های خود بتوانیم اندیشه و احساس خود را منتقل کنیم. یک انسان شاد می تواند دیگران را نیز شاد کند. یک انسان با اعتماد به نفس، طوری سخن می گوید و رفتار می کند، که به دیگران نیرو می دهد. یک شخص قدرتمند طوری نگاه می کند که دیگران قدرت او را احساس می کنند.

 

انسان می تواند با رفتار و کلمات و احساسش حتی شعور و احساس حیوانات را تحت تأثیر قرار دهد. مثلاً آنها را آرام یا مضطرب کند و یا حرکاتی را به آنها بیاموزد. یعنی افکارش از طریق، احساسات و رفتارها منتقل می شود.

 

اما در تمام این موارد کارآیی قانون جذب محدود به مقدورات بشری است، مثلاً کسی با قامت صد و هشتاد سانت نمی تواند با تجسم اینکه قدش دومتر است، بیست سانت بر قامت خود بیفزاید؛ یا برای سگ خانگی خود بال هایی مثل پرستو ایجاد کند و یا بیماری هاری را درمان کند، که بنابه تقدیر الاهی به آنها مبتلا شده و نه با مسائل فکری خود. استفن هاوکینگ از بزرگ ترین فیزیکدانان روزگار ماست که بسیار خلاق، شاد و پر انرژی است، اما نتوانسته است از روی ویلچر بلند شود یا دستان خود را به راحتی حرکت دهد و یا بدون دستگاه سخن بگوید.

 

خرافات معمولاً همین گونه شکل می گیرد یعنی واقعیت هایی وجود دارد، اما باور خرافی از حدود واقعیت فراتر می رود و دروغ هایی را با حقیقت می آمیزد. هیچ خرافه ای که از آغاز تا انجام و در تمام لایه ها دروغ باشد وجود ندارد. تمام خرافات با یک واقعیت در ارتباط هستند اما آن را تحریف می کنند و به طور نادرستی درمی آورند. این مواردی که گفته شد مصادیقی هستند که قانون جذب تاحدودی درباره آنها صادق است اما چیزی که امروزه به عنوان قانون جذب مطرح می شود، بیشترین تأکید خود را روی مصادیق دیگری می گذارد که درست نیست و همین موارد درست را نیز از حدود واقعی فراتر برده و به طور غیر واقعی بیان می کند.

 

 

منبع:پرسمان