آقایى از مدرسین مى گفت: هر وقت ابتلا و همّ و حزنى در نجف به من دست مى داد، غسل و طهارت مى نمودم و به حرم مى رفتم. گویا به حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ پناه مى  بردم، و براى ابتلا و همّ و حزن من راه چاره و علاجى مشخّص مى شد! حضرت امیرالمؤمنین و نیز هر کدام از ائمّه  ى اطهار ـ علیهم السّلام ـ نسبت به قاصدین و مجاورین و زایرین مانند پدر مهربان نسبت به اولادش مى باشد. آقاى دیگرى مى  گفت: هر وقت گرفتار و مهموم و مغموم مى شوم، در ایوان طلاى حضرت امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ مى نشینم و به بارگاه آن حضرت نگاه مى کنم و همّ و غم و یا گرفتارى ام رفع مى شود! در توسّلات به حضرات معصومین ـ علیهم السّلام ـ به بعضى نقداً چیزى مى رسد و گرفتارى آنها رفع مى شود، ولى بعضى دیگر بدون این که به آنها چیزى برسد آسوده مى شوند و با خیال راحت برمى گردند.

آقاى دیگرى مى گفت: مدّت ها به فقر و گرفتارى مبتلا بودم، چهل روز به امام زمان ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ متوسّل شدم و به آن حضرت عریضه نوشتم و در آب جارى انداختم، روز آخر صدایى شنیدم که مرا با نام و نام پدر خواند و گفت: خیال مى کنید ما از حال شما مطّلع نیستیم! بدون این که چیزى بدهد. آن صدا، سوز دل مرا آرام کرد، مثل این که آب روى آتش بریزند.

منبع: کتاب در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت- جلد۱ / محمد حسین رخشاد