از نظر شرعی منعی ندارد. البتّه این مسئله تا اندازه‌ای از قدر و منزلت زن می‌کاهد؛ به ویژه اگر پاسخ منفی باشد؛ برای روحیه‌ی زن شکنننده و خردکننده است.

شهید مطهّری در این‌باره می‌گوید: «این‌که از قدیم الایّام، مردان به عنوان خواستگاری نزد زنان می‌رفته‌اند و از آن‌ها تقاضای همسری می‌کرده‌اند از بزرگترین عوامل حفظ حیثیت و احترام زن بوده است. طبیعت، مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا، آفریده است و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق بودن. طبیعت زن را گُل، و مرد را بلبل، زن را شمع و مرد را پروانه قرار داده است. این یکی از تدابیر حکیمانه و شاهکارهای خلقت است که در غریزه‌ی مرد نیاز و طلب و در غریزه‌ی زن ناز و جلوه قرار داده است. خلاف حیثیت و احترام زن است که به دنبال مرد بدود. برای مرد قابل تحمّل است که از زنی خواستگاری کند و جواب رد بشنود و آن‌گاه از زن دیگری خواستگاری کند و جواب رد بشنود تا بالاخره زنی رضایت خود را به همسری با او اعلام کند، امّا برای زن که می‌خواهد محبوب و معشوق باشد و از قلب مرد سر در آورد تا بر سراسر وجود او حکومت کند، قابل تحمّل و موافق غریزه نیست که مردی را به همسری خود دعوت کند و احیاناً جواب رد بشنود و سراغ مرد دیگری برود.

به عقیده‌ی «ویلیام جیمز» فیلسوف معروف آمریکائی: حیا و خودداری ظریفانه‌ی زن، غریزه نیست، بلکه دختران حوّا در طول تاریخ دریافتند که عزّت و احترامشان به این است که به دنبال مردان نروند، خود را مبتذل نکنند و از دسترس مرد خود را دور نگهدارند، زنان این درس‌ها را در طول تاریخ دریافتند و به دختران خود یاد دادند. اختصاص به جنس بشر ندارند، حیوانات دیگر نیز همین‌طورند، همواره این مأموریت به جنس نر داده شده است که خود را دلباخته و نیازمند به جنس مادّه نشان بدهد. مأموریتی که به جنس ماده داده شده این است که با پرداختن به زیبایی و لطف و با خودداری و استغناء ظریفانه، دل جنس خشن را هرچه بیشتر شکار کند و او را از مجرای حساس قلب خودش و به اراده و اختیاری خودش در خدمت خود بگمارد.

رسم خواستگاری یک تدبیر ظریفانه و عاقلانه برای حفظ حیثیت و احترام زن است. گفتیم، این‌که در قانون خلقت، مرد مظهر نیاز و طلب و خواستاری، و زن مظهر مطلوبیت و پاسخگویی آفریده شده است، بهترین ضامن حیثیت و احترام زن و جبران‌کننده‌ی ضعف جسمانی او در مقابل نیرومندی جسمانی مرد است و هم بهترین عامل حفظ تعادل و توازن زندگی مشترک آن‌هاست. این، نوعی امتیاز طبیعی است که به زن داده شده و نوعی تکلیف طبیعی است که به دوش مرد گذاشته شده است.

قوانینی که بشر وضع می‌کند و به عبارت دیگر تدابیر قانونی که به کار می‌برد باید این امتیاز را برای زن و این تکلیف را برای مرد حفظ کند. یکسان بودن زن و مرد از لحاظ وظیفه و ادب خواستاری به زیان زن و منافع و حیثیت و احترام اوست، و تعادل را به ظاهر به نفع مرد، و در واقع به زیان هر دو به هم می‌زند».[۱]

 

منبع: پرسشها و پاسخهای دانشجویی حقوق خانوادگی زن؛ دفتر نشر معارف – مؤلف: سید ابراهیم حسینی


[۱]. نظام حقوق زن در اسلام، صص ۴۰-۳۸٫