حضرت امیر (علیه السّلام) در نهج البلاغه در خطبه‌ی قاصعه این تعبیر را دارد که این موجود متکبّر، شیطان، تمام هم و غم او این است که «أَنْ یُعْدِیَکُمْ بِدَائِه‏»[۱] آن درد بی‌درمان خود، آن تکبّر خود را گسترش دهد. می‌خواهد آن استکبار و تمرّد به خدا و نسبت به حق را گسترش دهد و از آن طرف دستگاه پیغمبر اکرم و معصومین می‌خواهند آن صفت اصلی خود که تسلیم حق بودن است را بین مؤمنین گسترش دهند. بنابراین تمام مراقبه‌ی ما باید این باشد که تسلیم هستیم یا نیستیم.

خدا رحمت کند مرحوم آخوند کاشی در سده‌ی اخیر از عرفای اصفهان بود، استاد خیلی از مراجع با عظمت ما بود. مرحوم آیت الله بروجردی، مرحوم آقا جمال گلپایگانی که از مراجع نجف بود، مرحوم آقا شیخ غلامرضا یزدی که ایشان هم از اولیای خدا بود و خیلی از بزرگان ما شاگرد آخوند کاشی بودند. می‌گفتند که مرحوم آخوند کاشی یک خصوصیّاتی داشت. یکی از خصوصیّات او این بود که در وضو گرفتن خیلی احتیاط می‌کرد. کسی نباید کنار او وضو بگیرد که موقع وضو گرفتن آب وضوی او به آقا ترشّح شود. می‌گویند یک مرتبه رفت وضو بگیرد، یک شخص دهاتی از درب داخل شد، بی‌توجّه به اخطار طلبه‌ها به کنار ایشان رفت و شروع به وضو گرفتن کرد. آخوند هم یک مقدار ایشان را نگاه کرد و ناراحت شد، بعد گفت این وضو در سر شما بخورد. او برگشت یک جمله‌ای گفت: جناب آخوند سر شما در کتاب و قرآن است. من آمدم فقط یک وضو بگیرم، به خدا بگویم من طاغی نیستم. می‌گویند همان‌جا آخوند دست خود را روی سر خود گذاشت و نشست. گفت خدا را این شناخته است! همه‌ی حرف ما این است که آمدیم به خدا بگوییم طاغی نیستیم، تسلیم هستیم. 

 


[۱]– نهج البلاغه، ص ۲۸۷٫