خدا توفیق نماز با توجّه خواندن را به همه ی ما عنایت بفرماید و توفیق دهد تا نماز خواندن و توجّه در نماز را هم از ائمه‌ی معصومین (ع) بیاموزیم.

چه زیباست که انسان در نماز توجّه به خدا و خشوع داشتهباشد. خاضع و فروتن باشد، با علاقه نماز بخواند و بداند مقابل خدا ایستاده است، در حقیقت عبد در مقابل مولی ایستاده است.

حدیثی در کتاب شریف کافی آمده است که امام صادق (ع) به یکی از اصحابشان می‌فرمایند: «حضرت سیّد الساجدین امام سجّاد (ع)، وقتی برای نماز می‌ایستاد، مانند یک درخت بود که کاملاً ایستاده و دیگر حرکت نمی‌کند و عقب و جلو و راست و چپ نمی‌رود. یعنی موقعی که ایشان در نماز مقابل حق تعالی می‌ایستاد، کاملاً راست قامت و متوجّه نماز بود».[۱] دیگر این‌گونه نبود که دست‌هاشان حرکت کند، سر حرکت کند، بدن به چپ و راست برود؛ ابداً! با کمال توجّه، نمازشان را می‌خواندند و با خدا صحبت می‌کردند.

باز حدیثی در این زمینه وارد شده که امام صادق (ع) به فضیل بن یسار فرمودند: «تَغَیَّرَ لَوْنُهُ»، رنگش تغییر می کرد؛ یعنی گویا حس می‌شد که بنده‌ای ذلیل در مقابل ربّی جلیل ایستاده است. سجده‌هایش را بسیار با توجّه انجام می‌داد و سراپای وجود امام سجّاد (ع) صحبت با خدا، مناجات با خدا و توجّه به حضرت حقّ بود».[۲]

إن‌شاءالله ما هم که پیرو این ائمّه‌ی اطهار (ع) هستیم، سعی کنیم در نماز توجّه‌مان به خدا باشد، خدای نخواسته این نباشد که در نمازمان به چک و سفته و بدهکاری و اختلافات خانوادگی فکر کنیم و گاهی که چیزی را گم کردیم، در نماز بخواهیم پیدا کنیم. این نماز، نماز امام سجّاد (ع) نیست، این نماز، نماز علی بن ابی‌طالب (ع) نیست.

سعی کنیم وقت نماز خودمان را از دنیا فارغ کنیم و فقط به حق بنگریم. بعضی از علما می‌گویند: علّت این‌که وقتی بعد از تکبیره الاحرام دست را تا نزدیک گوش می‌آوریم و می‌گوییم «الله اکبر» یعنی من دیا را پشت سر گذاشتم، توجّه‌ام را به خدا کردم که از همه‌ی موجودات بالاتر است و قابل قیاس با موجودات نیست. حالا که ما داریم با این خدای سبحان مهربان صحبت می‌کنیم، آیا سزاوار است به فکر مسائل دنیا باشیم؟

پس إن‌شاءالله تعالی تلاش کنیم در نماز توجّه داشته باشیم، نگاهمان به سجده‌گاهمان باشد و توجّه‌مان به خدا باشد و معانی لغات نماز را در نظر بگیریم.

منبع: کتاب لحظه های عروج؛ انتشارات پیام هادی علیه السلام

 


[۱]ـ کافی، ج ۳، ص ۳۰۰، ح ۴٫

[۲]ـ کافی، ج ۳، ص ۳۰۰، ح ۵٫