در آغازِ حمله‌ی بعثی‌ها به ایران، من از شهرستان آمدم و میدانِ آزادی پیاده شدم، داشتم نگاه می‌کردم که چند فروند از میگ‌هایِ سیاهِ روسی آمدند و فرودگاه را بمباران کردند و بلند شدند، وقتی این خبر شایع شد، همین اراذل و اوباشی که تعطیلی را بر بازار تحمیل می‌کنند و اعلان می‌کنند که اینجا و آنجا حضور پیدا کنید، این‌ها نه انسان‌هایِ عاقلی هستند و نه انسان‌هایِ مؤمنی هستند، حتی اگر دین هم نداشته باشند، اگر امنیّت از بین برود، آیا به همین سادگی برمی‌گردد؟ می‌خواهید مملکت را به چه کسی بدهید؟ حاضر هستید چقدر از نوامیس پایمال بشوند؟ آیا وضعِ شما بهتر از لیبی خواهد شد؟ روزی که آن‌ها به عراق رفتند، چه جنایت‌هایی که با نوامیس عراقی‌ها نکردند، شما منتظرِ چه کسانی هستید؟ اگر این امنیّت را برهم بزنید، چه کسی می‌خواهد به دادِ شما برسد؟ عقل اقتضاء می‌کند که انسان حافظِ امنیّت باشد، نگهبانِ امنیّت باشد، شکرگزارِ امنیّت باشد، ولی انسانِ بی‌عقل به ناامنیّتی دامن می‌زند، وقتی فتنه شعله گرفت هم اول خودِ او می‌سوزد، علاوه بر بی‌دینی نهایتِ حماقت است، این نوع حرکات نهایتِ بی‌عقلی است، از نظرِ دینی هم که محاربه است، جنگِ با خدای متعال است. یک ملّت را بهم ریختن، نوامیسِ جامعه را در اختیارِ دشمن قرار دادن عقلانی نیست. بنده آن روز قسمت قسمت به چهارراهِ شهید قدّوسی رفتم که بنا بود خدمتِ شهید آیت الله قدّوسی برسم، خدا می‌دانند چقدر فحش شنیدم، آن روز من چهره‌ی رسانه‌ای نبودم، مسئولِ شناخته‌شده‌ای در مملکت نبودم، طلبه‌ی جوانی بودم، چون عمامه به سر داشتم ده‌ها فحش شنیدم، چه شده بود؟ میگ آمده بود و می‌گفتند انقلاب تمام شد! حالا باید عقده‌ها را خالی کنند. 

 

خیال نکنید حالا که بعضی از آخوندها بد امتحان داده‌اند، لذا یک عدّه‌ای با آخوندها بد شده‌اند، هیچ متدیّنی با آخوند بد نشده است، دلیلِ آن هم حضورِ شماهاست، این نمازِ جمعه‌ها، این بیست و دوم بهمن‌ها، این روزِ قدس‌ها… در همه‌ی این‌‌ها همه‌ی آحادِ مردم در سراسرِ کشور زیرِ پرچمِ ولایت آمده‌اند، زیرِ پرچمِ عمامه آمده‌اند. ولی عدّه‌ای آماده‌اند دری به تخته بخورد تا به همه‌ی مقدّسات فحش بدهند، و ریشه‌ی دین را از بیخ و بُن برکنند. آنجا من این جمله از مناجاتِ امام سجّاد علیه السلام به ذهنم آمد و حالتِ گریه به من دست داد، گفتم: خدایا! امام سجاد علیه السلام اینگونه به تو عریضه صادر کرده است، «اِلهی اِنْ اَدْخَلْتَنِی النّارَ فَفی ذلِکَ سُرُورُ عَدُوِّکَ وَاِنْ اَدْخَلْتَنِی الْجَنَّهَ فَفی ذلِکَ سُرُورُ نَبِیکَ»[۱] خدایا! اگر زین العابدین را بهشت ببری پیغمبرت را شاد کرده‌ای، اما اگر به جهنّم ببری شیطان که دشمنِ توست خشنود می‌شود، من از جهنّم واهمه‌ای ندارم، ولی از دشمن شادیِ تو واهمه دارم، غیرتِ من به من اجازه نمی‌دهد که خدایِ خودم را دشمن‌شاد کنم. واقعاً اگر این انقلاب تضعیف شود و از بین برود چه کسی خوشحال می‌شود؟ و چه کسی غمگین می‌شود؟ مسلّم است که قلبِ مبارک امام زمان ارواحنا فداه جریحه‌دار می‌شود، شهدایی که خون‌شان را دادند تا این انقلاب بماند، اسلام بماند، مقاومت بماند، روحِ استکبارستیزی بماند، حماسه‌آفرینی در دنیا توسعه پیدا کند، روحِ شهدا آزرده می‌شود، به کسانی که باعثِ این مشکلات شدند نفرین می‌کنند.


[۱] فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی