باید بدانیم که خداوند معمولاً کارهای خود را از طریق اسباب انجام می‌دهد؛ مثلاً خداوند روزی می‌دهد ولی ابر و باد و مه و خوشید و فَلَک و مَلَک در کارند تا انسان نانی به کف آرَد و بخورد، خداوند موجودات را می‌آفریند ولی نه این که همه آن‌ها را بی‌واسطه و با امر «کن فیکون»ی بیافریند، بلکه این کار را با اسباب انجام می‌دهد، و همین طور است زنده‌کردن و میراندن، بیمارکردن و شفادادن.

 

دسته‌ای از اسباب عالم مثل زمین و آسمان و خورشید و ماه و ابر و باد، اسباب مادی هستند و دسته‌ای دیگر مثل فرشتگان اسباب غیرمادی هستند که آن‌ها هم آفریده خدا هستند و به امر او کار می‌کنند. از آنجا که اسباب غیرمادی مثل فرشتگان کارگزاران الهی در عالم هستند و در پیدایش امور عالم نقش ایفا می‌کنند، نسبت‌دادن امور عالم به یک معنا به آن‌ها هم درست است؛ مثل این که یک بار گفته شود: خداوند باران را نازل می‌کند؛

«هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ»[۱]؛ «اوست که باران را نازل می‌کند».

در اینجا ضمیر و فعل به صورت مفرد آمده است و بار دوم گفته شود:

«نَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُّبَارَکً»؛[۲] «از آسمان آبی مبارک فرو فرستادیم».

که در اینجا ضمیر متکلم مع الغیر آمده است و اشاره به دستگاه خداوندی است که فرشتگان گماشته بر باران نیز به امر خدا در آن نقش دارند.

مثال بارزتر این مطلب در قرآن کریم این است که گاهی می‌گوید:‌

«اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَ»؛[۳] «خداوند در هنگام مرگ جان‌ها را می‌ستاند»

و در جای دیگر قرآن می‌گوید:

«یَتَوَفَّاکُم مَّلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ»؛[۴]«ملک الموت که به شما گماشته شده جانتان را می‌ستاند»

و باز در جای دیگر قرآن می‌گوید:‌

«الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ»؛[۵]«کسانی که فرشتگان جانشان را می‌ستانند».

 

در اینجا ممکن است برای برخی شبهه شود که آیا این آیات با هم متناقض نیستند و بالأخره جان انسان‌ها را چه کسی می‌ستاند؛ خدا، ملک الموت یا جمع فرشتگان؟ پاسخ این است که خداوند جان‌ها را می‌ستاند ولی ملک الموت کارگزار خداوند است در این کار و البته ملک الموت هم زیردستانی از فرشتگان دارد که در این کار او را یاری می‌کنند، پس هم صحیح است که بگوییم: خدا قبض روح می‌کند و هم این که بگوییم: ملک الموت قبض روح می‌کند و هم این که بگوییم: فرشتگان قبض روح می‌کنند.

به تعبیر فلسفی کار ملک الموت و دیگر فرشتگان در طول کار خداوند است نه در عرض او. و این با روح توحید افعالی خداوند هیچ منافاتی ندارد و مشابه آن را ما هم در گفت‌وگوها به کار می‌بریم؛ چنان‌که وقتی فرمانده جنگ به رزمندگان دستور عملیات می‌دهد و رزمندگان عملیات می‌کنند، هم فرمانده جنگ می‌تواند بگوید: ما عملیات کردیم و هم رزمندگان می‌گویند: ما عملیات کردیم و هر دو هم درست است و سخن هیچ کدام از آن‌ها سخن دیگری را نقض و نفی نمی‌کند.

باید دقت کنیم که در آیه شریفه:

«إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ. ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا حِسَابَهُمْ»[۶]

 

به صیغه جمع آمده است نه مفرد و خداوند با این که یگانه است می‌گوید: بازگشتشان به سوی ماست و حسابشان بر ماست. روشن است که در اینجا همچون مثال‌هایی که گفتیم اشاره به دستگاه خداوندی در قیامت دارد؛ دستگاهی که وسایطی در این دستگاه هستند که بازگشت به سوی آنان می‌شود و حسابرسی را به امر خدا انجام می‌دهند.

در زیارت جامعه کبیره این وسایط به ائمه اهل بیت(علیهم السلام) تفسیر شده‌اند؛ بدین بیان که خداوند بازگشت مردم را به سوی اهل بیت(علیهم السلام) و حساب آنان را بر اهل‌بیت(علیهم السلام) قرار داده است و این مطلب نشان از مقام والای اهل بیت(علیهم السلام) است و با توحید افعالی خداوند هم هیچ ناسازگاری ندارد؛ زیرا آنان به دستور خدا این کار را انجام می‌دهند.

پس عبارت فوق نه‌تنها با توحید ناسازگار نیست، بلکه خود شعاعی از توحید خداوند و تفسیری برای فرمانروایی مطلق خداوند در عالم آخرت است.

 

 

پی نوشت ها


[۱] – شوری (۴۲)، آیه ۲۸٫

[۲] – ق (۵۰)، آیه ۹٫

[۳] – زمر (۳۹)، آیه ۴۲٫

[۴] – سجده (۳۲)، آیه ۱۱٫

[۵] – نحل (۱۶)، آیه ۲۸٫

[۶] – غاشیه (۸۸)، آیات ۲۵ و ۲۶٫