- ثقلین - http://thaqalain.ir -

حریم ملکوت ۷۸
درس اخلاق آیت الله صدیقی؛ 22 مرداد 1397

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَه و رضاه وَ رأفَتَه وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ»

مؤمنِ واقعی کیست؟

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ»[۲]

خداوند عزیز در این آیه‌ی کریمه ، چند چیز را به عنوانِ شاخصه‌ی ایمان مطرح می‌کند، با کلمه‌ی «انّما» است، یعنی اگر کسی اینطور نبود مؤمن نیست، خدای متعال کسی را به ادّعا مؤمن حساب نمی‌کند، کسی با شناسنامه مؤمن محسوب نمی‌شود . با اعتقاداتِ این و آن ، کسی نه مؤمن است  نه فاسق و نه کافر، هر کسی هرچه می‌خواهد بگوید، خودِ انسان هر ادّعایی می‌خواهد داشته باشد، آن چیزی که در آینه‌ی قرآن مؤمن را مؤمن می‌کند، اوّلینِ آن‌ها آن دلبستگی است، انسان دلِ خود را به خدای متعال و به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم بدهد، خدا و رسول را باور کرده باشد، قلبِ او آن را یافته باشد.

Sadighi-13970522-Masjed-ThaqalainSite (1)

 دوّم اینکه این ایمان ، ایمانِ مقطعی نباشد، در فقر و غناء، در صحّت و مرض، در فراز و نشیب انسان این گوهر را داشته باشد، ثباتِ ایمان، تثبیتِ باور در دل به گونه‌ای باشد که اگر همه‌ی عالَم از او تعریف کنند برای او تفاوتی نداشته باشد و اگر همه در برابرِ او بایستند دست برندارد.

ایمان در سختی ها

پدر و مادرِ عمار یاسر در شرایطِ خفقانِ اسلام  ، خدا و رسول را قبول کردند، ارباب‌شان آن‌ها را شکنجه داد، زیرِ سنگ‌های داغ در حدِّ شکنجه‌های غیرقابل تحمّل از آن‌ها خواست که از ایمان به خدا و رسول برگردند و آن‌ها برنگشتند، زیرِ شکنجه جان دادند و شهید شدند ولی حتّی تردید به زبان هم جاری نساختند.

میثمِ طمّار را به دار آویختند، دست و پای او را قطع کردند ولی دست از امیرالمؤمنین علیه السلام بر نداشت.

در جملاتی از «عمرو بن حمق خزاعی» نقل شده است، مرحوم شیخ مفید در کتاب «اختصاص» آورده است، او به امیرالمؤمنین خطاب می‌کند: «لَو کَلَّفْتَنِی حَمْلَ الْجِبَالِ الرَّاسِیَات» علی جان! اگر مرا مکلّف کنی که من کوه‌های سر به فلک کشیده را بِکَنَم و آبِ دریاهای عمیق را بِکِشَم، و شمشیر در دست بگیرم و در برابرِ سنان و شمشیرِ دشمنان بایستم، حق و دَیْنِ تو را اداء نکرده‌ام.

این نوع ایمان ایمانی است که خود را همیشه بدهکارِ امیرالمؤمنین علیه السلام و خلیفه‌ی خدا می‌داند.

Sadighi-13970522-Masjed-ThaqalainSite (2)

 میثم تمار را به دار کشیده بودند و شرایط سختی برای او ساخته بودند، دست و پای او را قطع کرده بودند، کما اینکه در همین جریان شهادتِ شهید محسن حججی ۲۴ساله ما هم همینطور بود، بزرگواری از جبهه‌ی ما نقل می‌کرد وقتی پیکرِ شهید حججی را از داعش تحویل گرفتند و دیدند که بدن مانندِ بدنِ حمزه سیّدالشّهداء علیه السلام است، سر ندارد، دست ندارد، بینی ندارد، گوش ندارد، بدن را مثلِه کرده بودند، گفت به آن‌ها خطاب کردم و گفتم آیا شما مسلمان نیستید؟ ادّعای اسلام می‌کنید؟ وجود مبارک پیغمبر خدا صلی الله علیه و آلله و سلّم دستور دادند که وقتی حتّی دشمن را هم می‌کشید جنازه‌ی آن را مثله نکنید، چرا این بدن را اینطور کردید؟ گفتند: تقصیرِ خودِ او بود، ما اسیرهای زیادی گرفته‌ بودیم، ولی این‌ها از ما یک درخواست‌هایی می‌کردند که رعایتِ بدنِ آن‌ها را بکنیم، رعایتِ حالِ آن‌ها را بکنیم، ولی این از آغازِ اسارت تا مرزِ کشته شدن در نهایتِ استقامت دم از حضرت زهرا سلام الله علیها می‌زد…

ایمان این است، انسان را قطعه قطعه کنند ولی دست از ایمانِ خود برندارد.

آزمایشاتِ الهی

«ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا» امروز شرایط اقتصادی  برای عدّه‌ای از مردمِ ما بلکه بسیاری از مردمِ ما، برای حقوق بگیرهای مملکت، برای قشرهای پایینِ مملکت سخت است، این گرانی با درآمد توازن ندارد، خیلی سخت می‌گذرد، اما این سختی‌ها برخی را وادار می‌کند که به اصلِ اسلام و مقدّسات بد بگویند، این‌ها «ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا» نیستند، این‌ها اگر ایمان به خدا و رسول هم داشتند در این شرایط در حالِ نشان دادنِ ضعفِ ایمان هستند و در حالِ از دست دادنِ ایمان‌شان هستند.

خدای متعال در قرآن کریم فرمود: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا یُفْتَنُونَ»[۳] آیا مردم گمان می‌کنند وقتی گفتند ما به خدا ایمان آورده‌ایم خدا آن‌ها را آزمایش نمی‌کند؟

Sadighi-13970522-Masjed-ThaqalainSite (3)

در آیه‌ی ۱۵۵ سوره‌ی مبارکه‌ی توبه فرمود: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ» ما بنا داریم شما را همه طور امتحان کنیم، «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ» ما به شما بلا می‌دهیم، وضعِ شما را در آزمون‌ها روشن می‌کنیم، به چه چیزی؟ به همه چیز «بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ» جنگ خوف است، شورش‌ها خوف است، ناامنی‌ها خوف است . خوف در برابرِ امن است، وقتی امنیّت نبود و حالتِ ناامنی به انواعِ آن پیش آمد، خدای متعال می‌فرماید: ما داریم شما را امتحان می‌کنیم، تصادفی نیست، گاهی شورش‌هایی، جنگ‌هایی برای مؤمنین تحمیل می‌شود، برنامه‌ی خداست، خدا می‌تواند مقابلِ این شورش‌ها را بگیرد، خدا می‌تواند مقابلِ جنگ را بگیرد، ولی مردمی که ادّعای ایمان کردند باید در جنگ هم نمره بیاورند.

خدای متعال می‌توانست جنگ را در همان سال اوّل با اعجاز تمام کند. خدایی که در صحرای طبس، دشمن را با شن نابود می‌کند، می‌توانست همان سال اوّلِ دفاع مقدّس دشمن را نابود کند، با شن، با رعب، با انواعِ چیزهایی که در قدرتِ خداست و محدودیّت ندارد، ولی خداوند متعال هشت سال زمینه فراهم کرد تا دشمن بر سرِ ما آتش بریزد و حاصلِ آن هم این اقتدار شد، چون ملّتِ ما امتحانِ خوبی دادند، هم شهید دادند و هم ناشکری نکردند، هم یقه‌ی یکدیگر را نگرفتند، هم دوست و دشمن را عوضی نگرفتند، حاصلِ هشت سال دفاع مقدّس هم اقتدارِ بین المللی بود، هم فوزِ منطقه‌ای بود، هم پیشرفت‌های سلاح‌های دفاعی بود و هم پیشرفت در علم و فنّاوری… آن تحمّل‌ها سبب شد که خدای متعال به ما این همه پیشرفت‌ها را بدهد.

Sadighi-13970522-Masjed-ThaqalainSite (4)

روزی به دست خداست

«وَ الْجُوعِ» «جوع» همین گرانی‌هاست، همین کمبودهاست، همین سختیِ معیشت است، همین خجالتیِ زن و بچّه است، بنای خدا بر این است، خدای متعال روزیِ همه را مقدّر کرده است و خزائنِ خدا تمام شدن ندارد، با اینکه روزی دستِ خودِ خداست، «هُوَ الرَّزاق» خدا رزّاق است، خدای متعال قسم خورده است «فَوَرَبِّ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّکُمْ تَنطِقُونَ»[۴] قسم به پروردگار آسمان، روزیِ شما حق است، حق به معانیِ مختلف، هم اینکه حق است یعنی من برای خودم حقّی از شما مقرّر کرده‌ام، من به عهده گرفته‌ام، نظیرِ آن آیه‌ی کریمه‌ که در روز اوّلِ ماه، لابُد نماز اوّل ماه را خوانده‌اید، بعد از آن دو رکعت نماز اوّلِ ماه چند آیه را بعنوانِ تعقیباتِ آن نماز می‌خوانیم، اوّلین آیه‌ای که می‌خوانیم «وَ مَا مِن دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا»[۵] هیچ جُنبنده‌ای روی زمین نیست مگر اینکه رزقِ او بعهده‌ی خداست.

خدای متعال روزیِ عقرب را می‌دهد، روزیِ مار را می‌دهد، روزیِ گرگ را می‌دهد، روزیِ ببر و پلنگ را می‌دهد، روزیِ خزندگان و کِرم‌ها را می‌دهد، روزیِ پرندگان را می‌دهد، روزیِ شما را هم او می‌دهد، «وَ مَا مِن دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا».

می‌گویند وقتی رضاخان لعنتی به قم رفت، مرحوم آیت الله آقا شیخ محمد تقی بافقی را  این پیرمرد را زیر لگد گرفت، با آن چکمه‌های جهنّمی‌اش می‌زد و این شیخ زیر دست و پای این نانجیب مدام نگاه می‌کرد و حتّی یک آخ هم نمی‌گفت، می‌گفت: خبیث! با زدنِ من کارِ تو درست نمی‌شود… بعد هم او را دستگیر کردند و به تهران آوردند و در زندان قزل قلعه محبوس کردند، او غذای زندان را نمی‌خورد، غذای دولتی را نخورد، دید گرسنه است و از جایی چیزی نمی‌رسد، گفت: پروردگارا! خودِ تو وعده دادی و فرمودی «وَ مَا مِن دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا» هیچ جنبنده‌ای نیست مگر اینکه رزقِ او به عهده‌ی خداست، خدایا! من از تو روزی می‌خواهم، نزدِ خود گفت که شاید خدای متعال می‌گوید «هیچ جنبنده‌ای نیست» تو که جنبنده نیستی، شروع می‌کند به حرکت کردن و از بیرون برای او غذا می‌آورند.

Sadighi-13970522-Masjed-ThaqalainSite (5)

این‌ها یک وقایعی است، یک مرتبه و دو مرتبه هم نیست، روزی ، یک امرِ مرموزی است، با بی‌صبری کردن و فحش دادن و ناشکری کردن درِ روزی به روی کسی باز نمی‌شود، حالا که در تنگناها قرار گرفته‌ایم ما باید این را فرصت بدانیم، بدانیم که خدای متعال می‌خواهد با این امتحان ما راه را پیدا کنیم، درهای جدیدی برای رشدِ اقتصادیِ خودمان پیدا کنیم، ملّت‌ها در فشارها شکوفا می‌شوند، ملّت‌های رفاه‌زده که گرفتار عیش و عشرت هستند ملّت‌های مقاومی نیستند، رشد و ترقّی نخواهند داشد، تمامِ برکات از فشارهاست، هر کسی فشار را تحمّل کند در ادامه‌ی آن گشایش است که در سوره‌ی مبارکه‌ی والعصر، مرحوم صاحب تفسیر قرآن می‌گوید این سوره سوره‌ی امام زمان ارواحنا فداه است، زیرا مراد از عصر عصاره‌ی عالَم حضرت بقیّه الله ارواحنا فداه است، خدای متعال به امام زمان ارواحنا فداه قسم یاد کرده است، لکن دقّت‌نظر اقتضاء می‌کند که بگوییم عصر معانیِ مختلفی دارد و ممکن است خداوند منّان  همه‌ی معانی را اراده کرده باشد، یکی از معانیِ عصر فشار است، خدای متعال به فشار قسم می‌خورد. نابرده رنج گنج میسّر نمی‌شود، اگر کسی گنج می‌خواهد، ترقّی می‌خواهد، اگر کسی بی‌خوابی نکشد به درجاتِ بالای بهشت نمی‌رسد، «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ»[۶] باید بستر را در دلِ شب تهی کنید و درِ خانه‌ی خدا را بزنید تا خدای متعال از آن گوهرهای ناب و اسرارِ پنهانِ خود در اختیارِ شما قرار بدهد.

کسی که علوّ می‌خواهد «سَهِرَ اللَّیالِی» شب‌ها بی‌خوابی می‌کشد، تا انسان سختی را تحمّل نکند به جایی نمی‌رسد، خدای متعال ما را دوست دارد که به ما سختی می‌دهد، این نشانه‌ی غضبِ خدای متعال نیست، اگر ما خودمان نعمت را به نقمت تبدیل نکنیم.

بنابراین صریح قرآن کریم این است که هم جنگ در طول تاریخ خواستِ خداست، تقدیرِ خداست، هم کمبودِ معیشت، فشارِ زندگی و این‌ها جزوِ موادِّ امتحانی است که پروردگار متعال در قرآن آورده است.

Sadighi-13970522-Masjed-ThaqalainSite (6)

اگر در ما در این امتحانات صبر کردیم و تهدید‌ها را فرصت دیدیم، بجای نشستن و نِق زدن و فشارِ روحی همبستگی‌مان زیاد شد، کسی که دستِ او به دهانش می‌رسد به آن کسی که دستِ او به دهانش نمی‌رسد کمک کرد، یکدیگر را حمایت کردیم، «وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى وَ لَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ»[۷].

جمعی از برادرانِ دانشجوی عزیزِ ما، طلبه ها‌ی عزیزِ ما در همین شرایط با وضعیّتِ دانشجوئی و طلبگی به مناطق بسیار دوردست می‌روند و آنجا کمک می‌کنند، به فقرا کمک می‌کنند، اشخاصی از حضرت آقا مستمرّاً به جاهایی که معیشت‌ها خیلی دشوار هست می‌روند و آنجا بدستور حضرت آقا آستان مقدّس رضوی روزانه ده هزار غذا به مستمندان و گرفتاران می‌رسانند.

این کارها… اگر فقر نبود و فقیر نبود ما چطور می‌توانستیم این احسان‌ها را کنیم؟ این کمک‌ها را کنیم؟ بنابراین گاهی فشارها هم برای خودِ افرادی که تحت فشار هستند، فرمود: «ألَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا»[۸] در یک شهری، در یک روستایی، در یک محیطی زندگیِ شما نمی‌گذرد، قرآن می‌گوید چرا اینجا می‌مانید؟ مشخّص می‌شود که روزیِ تو اینجا نیست، برو درِ دیگری را بزن، ننشین بگو که چرا اینطوری است و فحش بدهی، برو… خداوند مقدّر کرده است، حرارت جایِ دیگری است، اگر به جای دیگری بروی خدای متعال به تو می‌رساند.

رابطه‌ی ایمان با ثروت و فقر

لذا پروردگار متعال در این آیه‌ی کریمه می‌خواهد ما را تربیت کند گوشزد می‌کند که زندگی فراز و نشیب دارد، اگر شما ثروت داشتید باید ظرفیتِ ایمانی در ثروت برای همه روشن بشود، برای خودت هم روشن بشود که ثروت تو را مست نمی‌کند، وقتی پولدار شدی پولِ خود را به حرام آلوده نمی‌کنی، رباخور نمی‌شوی، این پولِ زیادِ خود را رشوه نمی‌دهی، با این پولِ زیادِ خود مجالسِ عیش و نوشِ حرام فراهم نمی‌کنی، اسراف نمی‌کنی، غرور و عُجب به تو دست نمی‌دهد، ثروت جزو خطرناک‌ترین امتحانات است، کسانی که در ثروت بی‌دین می‌شوند کمتر از کسانی نیستند که در فقر بی‌دین می‌شوند، خدای متعال ثروت می‌دهد ولی این ایمان است که برای انسان ظرفیت ایجاد می‌کند.

حضرت خدیجه سلام الله علیها ثروت داشت ولی ثروتِ ایشان باعثِ ارتقاء درجه‌ی حضرت خدیجه سلام الله علیها شد که یکی از بانوان چهارگانه‌ای هستند که در انسانیّت به کمال رسیدند، به ولایتِ مطلقه رسیدند، ایمانِ حضرت خدیجه سلام الله علیها در حدّی بود که مال برای او وسیله‌ی ارتقاء درجات نزد خدای متعال شد، مال برای او سرگرمی نشد.

«لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ»[۹] پروردگار متعال می‌فرمایند اگر مال داری یا خانواده داری، این شما را از پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم جدا نکند، بر حسبِ روایات و برخی قرائنِ آیات ، پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم «ذِکْر الله» است، امیرالمؤمنین علیه السلام «ذِکْر الله» است، ائمه‌ی ما علیهم السلام «ذِکْر الله» هستند، ثروت شما را از این‌ها جدا نکند، ثروت شما را از یادِ خدا جدا نکند، خانواده‌ی شما ، شما را سرگرم نکند، دل به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت پیغمبر علیهم السلام بدهید.

بنابراین ایمان وقتی ایمان است که اگر انسان ثروت داشت، ثروت او را به محرّمات نکشاند و وضعیّتِ حرکتِ در مسیرِ شفّافِ حلال و رضای خدای متعال را کنترل بکند و اگر فقیر شد فقر او را بی‌ایمان نکند، فقر او را به بدگویی نکشاند، فقر او را به گرفتنِ پولِ حرام وادار نکند، ایمانِ خود را در فقر حفظ کند، ایمانِ خود را در ثروت حفظ کند، اگر اسیر گرفت، به اسیر ظلم نکند.

برخورد امیرالمؤمنین علیه السلام با قاتلِ خویش

وجود مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام که فرقشان شکافته شده بود، قاتلِ ایشان را دستگیر کرده بودند، این الگوست، با اینکه قاتلِ اوست و ضربتِ کاری زده است ولی وقتی برای امیرالمؤمنین علیه السلام شیر می‌آورند خودشان یک مقداری میل می‌کنند و می‌فرمایند مابقیِ شیر را به قاتلِ من بدهید.

می‌فرماید او را اذیّت نکنید، اگر من شهید شدم و او را قصاص کردید، او یک ضربه به من زده است، شما هم فقط یک ضربه به او بزنید، این آن جلوه‌ی ایمان است که انسان مقتول بشود، دشمنِ قدّار نهایتِ قساوتِ خود را نشان داده باشد ولی او از کوره در نمی‌رود و ایمانِ خود را در شرایطِ سخت نشان می‌دهد و سفارشِ قاتلِ خود را به فرزندانِ خود می‌کند.

Sadighi-13970522-Masjed-ThaqalainSite (1)

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا» طوفان‌ها سخت است به کوهِ ولایت تکیه کنید، امواج سهمگین است در کشتیِ اهل بیت علیهم السلام بنشینید، سفینه النّجاه است تا امواجِ سهمگینِ بی‌دینی و تندبادهای بی‌ایمانی ایمانِ ما را متزلزل نکند.

فرزندانِ نیکو ، حاصل صفای خانوادگی

روزی که گذشت سه مناسبت داشت، یکی ازدواج امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها، «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقیانِ بَیْنَهُما بَرزَخٌ لایَبْغیانِ فَبِاَىّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ یَخْرُجُ مِنْهُما اللّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ»[۱۰] یک درسی به خانواده‌هاست، دریای ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و دریای عصمت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به امرِ خدا و به إذنِ خدا پیوند خوردند، «بَیْنَهُما بَرزَخٌ لایَبْغیانِ» بینِ این دو دریا حریم بود، حُرمَت‌ها را حفظ می‌کردند، به یکدیگر ظلم نکردند، نتیجه‌ی صفای خانوادگی «یَخْرُجُ مِنْهُما اللّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ».

در خانواده‌هایی که پدر و مادر با یکدیگر بگو مگو ندارند، ناسازگاری ندارند و به یکدیگر ظلم نمی‌کنند خدای متعال به آن‌ها فرزندانِ خوب می‌دهد، قرآن کریم حضرت فاطمه سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام را الگو مطرح می‌کند «یَخْرُجُ مِنْهُما اللّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ» چون «بَیْنَهُما بَرزَخٌ لایَبْغیانِ»  چون این‌ها به یکدیگر بَغی ندارند، ظلم در خانواده ندارند، خداوند متعال به آن‌ها فرزندان نیکو عطاء می‌کند.

امتحانات حضرت ابراهیم علیه السلام

مناسبت دوّم این است که امروز روزِ میلاد حضرت ابراهیم علیه السلام یا روزِ عطیّه‌ی مقامِ خلیلی به حضرت ابراهیم علیه السلام است.

بر حسبِ روایتی امروز حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام متولّد شده است. اما  بر حسبِ نقلی دیگر در ماهِ دیگری متولّد شده است و امروز، روزِ «وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا»[۱۱] است . روزِ اوّلِ ذیحجّه خدا ابراهیم را خلیلِ خود قرار داد.

این هم برای ما یک راهنماست، چرا ما خلیلِ خدا نشویم؟ چرا ما حبیبِ خدا نشویم؟ چرا ما کلیمِ خدا نشویم؟ چرا ما رفیقِ خدا نشویم؟ چرا خدای متعال حضرت ابراهیم علیه السلام را بعنوانِ خلیل به عالم معرّفی می‌کند؟ می‌خواهد بفرماید بابِ خُلّت با خدا باز است. به ابراهیم نگاه کنید، شما هم راهِ ابراهیم را بگیرید، خدای متعال ابراهیم را در سه عرصه امتحان کرده است، به مال امتحان کرد و از مال گذشت، «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَهِ وَ الرُّوحِ» وقتی جبرئیل آمد این ندا را سر داد، حضرت ابراهیم علیه السلام به قدری از خود بی‌خود شد، بی‌تاب شدکه فرمود : کیست که در این عالَمِ پر از چرک و گرگ نامِ خدای مرا به میان آورد؟ «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَهِ وَ الرُّوحِ» صدا زد ای صاحبِ صدا یک مرتبه دیگر نامِ حبیبِ مرا ببر نصفِ مالِ خود را به تو می‌دهم، حضرت ابراهیم علیه السلام خیلی ثروتمند بودند.فرمود نیمی از حَشَمِ خود را به تو می‌دهم، یک مرتبه‌ی دیگر صدا بلند شد «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلَائِکَهِ وَ الرُّوحِ» هیجانِ حضرت ابراهیم علیه السلام بیشتر شد، اشکِ ایشان جاری شد، قربانِ اسمِ تو بروم، صاحبِ این نوا  یک مرتبه‌ی دیگر بگو، تمامِ ثروتم برای تو! بعد مشخّص شد که حضرت جبرئیل امین است، می‌خواهد خلیلِ خدا را امتحان کند که برایِ نامِ دوستِ خود چه اندازه سرمایه می‌گذارد؟

خدای متعال او را به ناموس امتحان کردند، به امرِ خدا ناموسِ خود را به همراهِ فرزندِ کوچکِ خود در بیابان قرار داد، در بیابانی که اصلاً در آن امکانِ زراعت نبود، سایه‌ای، پناهگاهی، مَحرَمی، أنیسی، مونسی نبود  چون خدای متعال امر کرده بود برای او مهم نبود، زنِ جوانِ خود را به همراه فرزندِ نوزادِ خود در دامنِ صحرای سوزان گذاشت و گفت: «رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلَاهَ»[۱۲].

امتحانِ سوّم امتحانِ به جان بود، نمرود دستور داد برای ایشان آتش روشن کردند، سرِ سوزنی خم به ابرو نیاورد، همه‌ی عالَم معنا می‌نالیدند از اینکه زیرِ این آسمان یک نبی، یک رسول و یک خلیل  وجود دارد و می‌خواهند او را به آتش بکشند، ملائکه اظهارِ کمک کردند، ولی همانطور که امام حسین علیه السلام کمکِ ملائکه را قبول نکردند، پدرِ ایشان حضرت ابراهیم علیه السلام هم قبول نکردند و فرمودند من به شما نیازی ندارم، جبرئیل عَرضه داشت حال که از ما کمک نمی‌خواهی دعا کن خدای متعال تو را در این آتش نسوزاند، گفت: «عِلمُهُ بِحَالِی یُغْنِی عَنْ سُؤَالِی» او که می‌داند، او که می‌بیند دارند مرا به آتش می‌اندازند، اگر او راضی است که من بسوزم چرا من راضی نباشم؟ پسندم آنچه را جانان پسندد…. و اگر او راضی نیست آتش مرا نمی‌سوزاند؛ حاضر نشد نجاتِ خود از آتش را از خدای متعال درخواست کند.

وقتی خدای متعال این امتحانات را از او گرفت  او را هم بعنوان عبد، هم نبی، هم رسول، هم خلیل و هم امام قرار داد «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً»[۱۳].

اگر انسان با خدای متعال معامله کند، از زن و بچّه در راهِ خدا بگذرد، حاضر باشد از فرزندِ جوانِ خود در راهِ خدا قطعِ علاقه کند و جانِ خود را در راهِ خدا بگذارد، خدای متعال هم هوای او را خواهد داشت.

نازل شدن آیات سوره‌ی برائت

و مناسبتِ سوم این است که آیاتِ سوره‌ی برائت در چنین روزی نازل شد و پیغمبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم ابلاغِ این آیات به مشرکین را به ابوبکر واگذار کردند، وقتی ابوبکر راه افتاد و از مدینه خارج شد جبرئیل نازل شد، یا رسول الله! خدا به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: ابلاغِ این آیه باید یا توسّطِ خودت و یا کسی که از خودت باشد انجام شود؛ این خیلی پیام دارد! آن شخصی که برده است از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم نیست.

این است که مرحوم شیخ صدوق اعلی الله مقامه در مجلسی با کسانی که ولایت را قبول ندارند مناظره کرد و گفت: خدای متعال اجازه‌ی ابلاغِ چند آیه از قرآن را به خلیفه‌ی اول نداد، آن وقت اجازه می‌دهد که بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم او همه‌ی قرآن را بعهده بگیرد؟

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم این کار را به امیرالمؤمنین علیه السلام واگذار کرد.

روضه

 همه‌ی امامانِ ما باب الحوائج هستند، باب المراد هستند، کشتیِ نجات هستند، هر وقت درمانده شدیم باید دامانِ امامانمان را بگیریم، اما دو معصوم هستند که خودِ معصومین هم در سختی‌ها به آن‌ها توسّل می‌کردند.

اوّلی حضرت زهرا سلام الله علیهاست؛ امام باقر علیه السلام تب کرده بودند، به زیرِ آسمان آمده بود و مرتّب نامِ حضرت زهرا سلام الله علیها را می‌بردند…

امروز روزِ شیرینی برای امیرالمؤمنین علیه السلام بود، پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم دستِ فاطمه سلام الله علیها را در دستانِ علی علیه السلام گذاشتند و فرمودند: «هذهِ وَدیعَهُ الله وَ وَدیعَهُ الرَّسول» علی جان! این امانت من است؛

اما خیلی طول نکشید، خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود، خیلی به سرعت فاطمه را از او گرفتند… «نَفسِـی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَهٌ          یا لَیتَــهَا خَرَجَـت مَـعَ الزَّفَـرَاتِ»[۱۴]

فاطمه جان! نفسِ علی بالا نمی‌آید… نفس در سینه‌ام حبس شده است…. اما ای فاطمه… ای کاش  ، جانِ علی همراهِ نفسِ او بیرون می‌آمد… داغِ تو را نمی‌دید… اینجا امیرالمؤمنین علیه السلام طلبِ مرگ کردند…

در کربلا هم وقتی اربابِ مظلوم‌مان کنارِ پیکرِ جوانِ خود آمدند… هفت مرتبه از پرده‌ی دل فریاد می‌کشید… «وَلَدی…» پسرم…. با زانو حرکت کرد، کنارِ پیکر نشست…. پسرم رفتی؟!…. پسرم… راحت شدی… اما پدرت را بی‌کَس کردی…

مقاتل نوشته‌اند که حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام خودشان را روی پیکر حضرت علی اکبر علیه السلام انداختند، «وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ»[۱۵] صورتِ مبارکِ خود را به صورتِ خونین حضرت علی اکبر علیه السلام گذاشتند، «عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَاءُ»….

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلی العظیم

دعا

نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ الاَکرَم

الَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی‏ بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الْإِحْسَانُ بِحَقِّ الْحُسَیْنِ وَ بِالأئمَّه  من وُلدِ الحُسَیْن یا الله… یا أرحَمَ الرَّاحِمِینْ، یا غِیاثَ المُستَغیثِین، یا الَهَ العاصِین، یَا مُجِیبَ الدَّعوَه المُضطَرّین…

بارالهی! ما را ببخش.

خدایا! حوائجِ ما را برآورده بفرما.

خدایا! امام زمان‌مان را برسان.

خدایا! به ملّتِ ما، به مؤمنینِ ما، به جمعِ حاضرِ ما در این امتحاناتِ سخت صبر عنایت بفرما.

خدایا! ما را در این امتحانات سربلند قرار بده.

خدایا! ما را دشمن شاد نکن.

خدایا! بحقِ حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمؤمنین علیه السلام ما را شیطان شاد نکن.

خدایا! ما را بر نفسِ أمّاره‌ ‌مان پیروز بگردان.

خدایا! عاقبت بخیری نصیبِ خودمان و خاندان‌مان بگردان.

خدایا! بحقّ محمد و آل محمّد این جنگِ اقتصادی را به پیروزیِ ما و به شکستِ دشمنِ ما مختوم بگردان.

خدایا! کسانی که خیانت می‌کنند، در مسئولین یا در کاسب‌ها، به بحران دامن می‌زنند، گرانی‌ها را بیخود تحمیل می‌کنند، خدایا! اگر قابل هدایت نیستند شیشه‌ی عمرشان را بشکن. خدایا! آن‌ها را رسوا بگران.

خدایا! وضعیّتِ معیشتیِ مردم دلداده‌ی به آل بیت علیهم السلام را سامان عنایت بفرما.

خدایا! جوان‌های ما را گرفتارِ بحران نکن.

خدایا! جوان‌های عزبِ ما را، جوان‌های بی‌کارِ ما را از این پریشانی نجات عنایت بفرما.

خدایا! همه‌ی مریض‌ها، مریض‌های مورد نظر شفای بی‌مئونه عنایت بفرما.

خدایا! ما را نسبت به نعمت‌های بی‌کرانی که قسمت کرده‌ای شکرگزار قرار بده.

خدایا! امامِ ما، شهدای ما، ذوی الحقوقِ ما را از ثوابِ مجلسِ ما بهره‌مند بفرما.

غفرالله لَنا وَ لَکُم؛ والسلام علیکُم وَ رَحمَهُ اللهِ وَ بَرَکاتُه


پی نوشت:

[۱] سوره مبارکه ی طه آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه حجرات، آیه ۱۵

[۳] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۲

[۴] سوره مبارکه ذاریات، آیه ۲۳

[۵] سوره مبارکه هود، آیه ۶ (وَ مَا مِن دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا ۚ کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ)

[۶] سوره مبارکه سجده، آیه ۱۶ (تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ)

[۷] سوره مبارکه مائده، آیه ۲ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَ لَا الْهَدْیَ وَ لَا الْقَلَائِدَ وَ لَا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّن رَّبِّهِمْ وَ رِضْوَانًا ۚ وَ إِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا ۚ وَ لَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُوا ۘ وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَىٰ ۖ وَ لَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ۚ وَ اتَّقُوا اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ)

[۸] سوره مبارکه نساء، آیه ۹۶ (إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَهُ ظَالِمِی أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنتُمْ ۖ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا ۚ فَأُولَٰئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِیرًا)

[۹] سوره مبارکه منافقون، آیه ۹ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ ۚ وَمَن یَفْعَلْ ذَٰلِکَ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ)

[۱۰] سوره مبارکه الرّحمن، آیات ۱۹ تا ۲۲

[۱۱] سوره مبارکه نساء، آیه ۱۲۵ (وَ مَنْ أَحْسَنُ دِینًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّهَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا ۗ وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا)

[۱۲] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۳۷ (رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلَاهَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ)

[۱۳] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۲۴ (وَ إِذِ ابْتَلی‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ)

[۱۴] بحارالانوار ج۴۳ ص۲۱۳ (نَفسِـی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَهٌ یا لَیتَــهَا خَرَجَـت مَـعَ الزَّفَـرَاتِ‏ لَا خَیرَ بَعـدَکَ فِی الحَیـاهِ وَ إِنَّمَا أَبکِی مَخَـافَهَ أَن تَطُولَ حَیاتِی‏)

[۱۵] لهوف سید بن طاووس، صفحه ۱۱۳ (فَلَمَّا لَمْ یَبْقَ مَعَهُ سِوَى أَهْلِ بَیْتِهِ خَرَجَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ کَانَ مِنْ أَصْبَحِ النَّاسِ وَجْهاً وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ فِی الْقِتَالِ فَأَذِنَ لَهُ ثُمَ‏ نَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ آیِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى عَیْنَهُ وَ بَکَى ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ وَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَیْهِ فَصَاحَ وَ قَالَ یَا ابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَکَ کَمَا قَطَعْتَ رَحِمِی فَتَقَدَّمَ نَحْوَ الْقَوْمِ فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِیداً وَ قَتَلَ جَمْعاً کَثِیراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِیهِ وَ قَالَ یَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی وَ ثِقْلُ الْحَدِیدِ قَدْ أَجْهَدَنِی فَهَلْ إِلَى شَرْبَهٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِیلٌ فَبَکَى الْحُسَیْنُ علیه السلام وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ یَا بُنَیَّ قَاتِلْ قَلِیلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّکَ مُحَمَّداً ص فَیَسْقِیَکَ بِکَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَهً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداً فَرَجَعَ إِلَى مَوْقِفِ النُّزَّالِ وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ فَرَمَاهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّهَ الْعَبْدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَصَرَعَهُ فَنَادَى یَا أَبَتَاهْ عَلَیْکَ السَّلَامُ هَذَا جَدِّی یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَیْنَا ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَهً فَمَاتَ فَجَاءَ الْحُسَیْنُ حَتَّى وَقَفَ عَلَیْهِ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ وَ قَالَ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوکَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاکِ حُرْمَهِ الرَّسُولِ عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَاءُ. قَالَ الرَّاوِی: وَ خَرَجَتْ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ تُنَادِی یَا حَبِیبَاهْ یَا ابْنَ أَخَاهْ وَ جَاءَتْ فَأَکَبَّتْ عَلَیْهِ فَجَاءَ الْحُسَیْنُ فَأَخَذَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى النِّسَاءِ.)


Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir

URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%ad%d8%b1%db%8c%d9%85-%d9%85%d9%84%da%a9%d9%88%d8%aa-78/

تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.