- ثقلین - http://thaqalain.ir -

حریم ملکوت ۷۶
درس اخلاق آیت الله صدیقی؛ 01 مرداد 1397

 «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ ورضاه وَ رأفَتَه وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ»

Sadighi-13970501-Masjed-ThaqalainSite (7)

مقدّمه

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ»[۲]

ایام الله دهه‌ی کرامت را تبریک عرض می‌کنم، از وجودِ مبارکِ حضرت علی بن موسی علیه السلام، مظهرِ رضایت و رأفتِ خدای متعال درخواست می‌کنم که عنایتی به این کشورِ خودشان، به این نظامی که این همه شهید به پایِ شجره‌ی طیّبه‌ی آن ریخته شده است بفرمایند، و به این جمعِ عزیز، خصوصاً جوانانِ باکرامت توجّهِ خاص مبذول فرمایند.

Sadighi-13970501-Masjed-ThaqalainSite (6)

شاخصِ ایمان

به محضرِ شریفِ شما عرض شد که شاخصِ ایمان از منظرِ این آیه‌ی کریمه این است که قلب خدا را باور کند، گاهی ذهن از نظرِ علمی قبول می‌کند، اما هوای نفس حجابِ دل است، با اینکه از نظرِ فکری، از نظرِ برهانی، از نظرِ بحث و مناظره ها هیچ تردیدی ندارد، اما خدای متعال را نمی‌یابد، خدای متعال را باور نمی‌کند، برای همه این مسئله مهم است و غفلتِ از مسئله‌ی پالایشِ دل، صفای قلب، تزکیه، خودسازی، پرهیز از گناه اگر جدّی نباشد این علمِ به خدا، علمِ به آخرت، علمِ به نبوّت، علمِ به امامت، این‌ها برای انسان حجاب می‌شود، همین‌ها وسیله‌ی کسبِ دنیا می‌شود، همین‌ها وسیله‌ی ریاست می‌شود.

انسان شهرت پیدا می‌کند و بعد به شهرتِ خود مغرور می‌شود، بعد از آن برای حفظِ شهرتِ خود با هر کسی می‌سازد، سازشکار می‌شود و از گفتنِ حق ابا می‌کند و در این راستا که ممکن است کسی علم داشته باشد ولی با علم گمراه شود، این آیه‌ی کریمه هم خیلی لطیف است و هم هشدارِ شدید است:

«أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ»[۳] مطلب خیلی صاف و شفّاف است و خدای متعال بدونِ پرده هشدار داده است، پیامبرِ من! حبیبِ من! «أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ» آیا می‌بینی، آیا تصوّر می‌کنی کسانی که هوای خودشان را معبود قرار داده‌اند، اله و معبودشان هوای نفس‌شان هست. در زندگیِ او خدای متعال نیست، او انسانِ خدامحوری نیست، او انسانِ حق‌مداری نیست، بلکه آن چیزی که زندگیِ او را اداره می‌کند هوای نفسِ اوست، هوای نفس بر او فرماندهی می‌کند، هوس بر او حکومت می‌کند، حاکمیّتِ خدای متعال در زندگیِ او نیست، هم مسئله‌ی هواپرستی و هم مسئله‌ی شیطان‌پرستی که در سوره‌ی مبارکه‌ی «یس» هست که می‌فرماید: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ * وَ أَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ * وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنکُمْ جِبِلًّا کَثِیرًا أَفَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ»[۴] این سه آیه برای اهلِ علم، برای اهلِ فضل، برای فرهیختگان جای این است که تأمّل کنند که نکند خودِ ما جزوِ آن‌ها باشیم، کتاب می‌خوانیم، تفسیر می‌خوانیم، کتاب‌های اخلاقی می‌خوانیم، روایات می‌خوانیم، حرفِ بزرگان را مطالعه می‌کنیم و می‌شنویم، اما به دنبالِ چه کسی می‌رویم؟

Sadighi-13970501-Masjed-ThaqalainSite (5)

اساسِ زندگیِ ما بر چه استوار است؟ چه چیزی ما را سرگرم کرده است؟ چه چیزی دلِ ما را برده است؟ «أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ» برای گروهی هوا و هوس مبدأ زندگی، معبود، دلبر، حاکم و خداست، «وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ» این خیلی مهم است، منشأ اینکه علمِ آن شخص مایه‌ی گمراهیِ او شده است، همان هواپرستی است.

خود بزرگ بینی مایه بدبختی

 «بَلْعَمِ باعُورا» مانندِ شیطان از عبرت‌های تکان‌دهنده‌ی قرآنی است. شیطان خوش سابقه است، عبادتِ شیطان محیّرالعقول است، کسی از ما انسان‌ها مثلِ شیطان عبادت نکرده است، و فضایی که این نفوذی در آن فضا قرار گرفته است، محیطِ فحشا نبوده است، محیطِ فساد نبوده است، محیطِ حرام‌خواری نبوده است، محیطِ فرشتگان بوده است، شش هزار سال در شهرِ فرشتگان با ملائکه زندگی کرده است، شب و روزِ او همراهِ ملائکه سیرِ به بالا بوده و درجاتی را از مراتبِ ملکی به خود اختصاص داده است، تا آنجا که دیگر جن محسوب نمی‌شد و ملک حساب می‌شد، با ملائکه و همرنگِ ملائکه بود، اما بعد از شش هزار سال در یک آزمون در برابرِ خلیفه‌ی خدا، در برابرِ رهبرِ منصوبِ حق‌تعالی زحماتِ خود را در یک لحظه به آتش کشید و تبدیل به خاکستر کرد، نه تنها عبادتِ او، او را عاقبت بخیر نکرد، بلکه ای کاش این عبادت‌ها را نکرده بود.

ای کاش بعضی‌ها بعضی از خدمت‌ها را نکنند، ای کاش بعضی از عبادت‌ها را نکنند، این عبادات و خدمت‌ها آنها را چنان بزرگ می‌کند که خود را خدا می‌بیند! تصوّر می‌کند که خیلی مهم است، تصوّر می‌کند که یک سر و گردن از همه بالاتر است و این خودبزرگ‌بینی، این خودشیفتگی، این خودپسندی خودخواهی می‌آورد، خودپرستی می‌آورد.

Sadighi-13970501-Masjed-ThaqalainSite (4)

انسانی که خود را می‌پرستد، بدترین و زشت‌ترینِ بُت‌ها را که بُتِ نفس است می پرستد. بعضی‌ها در اثرِ عبادت،  در اثرِ خدمت، در اثرِ پول‌هایی که با آن مسجد و حسینیه می‌سازند یک انسانِ طلبکارِ پُر ادّعا، بدبین نسبت به همه می شوند، و خود را دانه‌درشتِ عالَم می‌دانند، خدای متعال را بدهکارِ خود و خود را طلبکارِ از خدا می‌دانند، و این غرور و سابقه‌ی خوب مایه‌ی بدبختیِ آنها می‌شود.

وجود مبارک حضرت ثامن الحجج علیه السلام در یک حدیثی فرمودند: مؤمن ، عاقل نخواهد بود مگر اینکه ده خصلت داشته باشد، یکی از آن‌ها این است که خیرِ خود را کثیر نداند، هر قدر خوبی داشته باشد، هر قدر احسان کرده باشد، این را بزرگ نبیند، بلکه قلیل و کم ببیند.

انبیاء علیهم السلام در عبادت، در مجاهدت، در صبر و در همه‌ی کمالات نفرِ اول بودند، مناجات‌های پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم و ائمه علیهم السلام را ببینید، پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم در جایی فرموده‌اند: «أنَا أقَلُّ مُنَ الذَّرَّه» من از ذرّه هم کمتر هستم، پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم این را تعارف نمی‌کند بلکه خودشان را فقیرِ الی الله می‌داند، هرچه توفیقاتِ ایشان بیشتر می‌شود بدهیِ ایشان بیشتر می‌شود، می‌بیند از خودش که چیزی نداشت ، خدای متعال به ایشان این توفیق و توان و انگیزه و شوق را داد، لذا دستِ ایشان خالی است.

یک زمانی دستِ من خالی است و کسی به من احسان نمی‌کند، یک زمانی هیچ چیزی ندارم و کسی هست که دائماً به من احسان می‌کند و من هم هرچه تشکّر می‌کنم او بیشتر می‌دهد و من هم هیچ وقت هیچ چیزی ندارم که به او برگردانم، هرچه احسانِ او بیشتر شود شرمندگیِ من بیشتر می‌شود، برای اینکه او غنی است و من فقیر! اگر من چیزی به او بدهم همان چیزی است که خودِ او به من داده است، وقتی چیزی را که خودِ او به من داده است را به او برگردانم که چیزی به او اضافه نمی‌شود، این است که هم حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای کمیل می‌فرمایند: «وَ قَدْ أَتَیْتُکَ یَا إِلَهِی بَعْدَ تَقْصِیرِی»[۵] من کم آورده‌ام! هم پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرمایند: «أنَا أقَلُّ مُنَ الذَّرَّه» من از ذرّه کمتر هستم.

مناجات‌های امام زین العابدین علیه السلام واقعاً انسان را شرمنده می‌کند، این‌ها که شب و روزشان، قیام و قعودشان، همه‌ی شئون‌شان برای خدای متعال بوده است و یک لحظه برای خودشان کار نکرده‌اند اینطور شرمنده هستند و می‌گویند کم آورده‌اند، آن وقت تکلیفِ ما چه خواهد بود؟

Sadighi-13970501-Masjed-ThaqalainSite (3)

وجود مبارک حضرت ثامن الحجج علیه السلام می‌فرمایند: مؤمن وقتی عاقل است که خیرِ خود را بزرگ نبیند، ولی خوبیِ دیگران را کم نبیند؛ حتی اینکه یک شخصی احسانِ مختصری به شما کرد خودتان را بدهکار بدانید، خودتان را نسبت به او وامدار بدانید، این‌ها جهاتِ تربیتی است.

ایمان واقعی

لذا مسئله‌ی ایمان، ایمانی که خدای متعال در این آیه با کلمه‌ی «إنَّما» مطرح کرده است، «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»[۶] تأییدِ این آیه است، «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ»، آن باور، آن دلپذیری، آن دلدادگی، آن عقد و وابستگیِ جان به پروردگارِ متعال، آن حقیقتی است که ایمان با آن ظهور و تجلّی می‌کند، وگرنه برهانی خدای متعال را قبول کرده‌ایم، اما در عمل اهلِ گناه بوده‌ایم، اهلِ ظلم بوده‌ایم، مردم‌آزار بوده‌ایم، بداخلاق بوده‌ایم، این ایمان نیست، این ها یک تصوّراتِ ذهنی است که پاک هم خواهد شد، این ایمانی که در جان نیست با احوال مرگ از ذهنِ انسان می‌رود.

وقتی یک وحشتی برای انسان پیش بیاید حتّی نامِ خود و فرزندش را هم فراموش می‌کند، این اعتقاداتی که ما ذهنی داشته باشیم، اگر دلی نباشد، جانِ ما رنگِ خدا نگرفته باشد، توحید در او اثر نکرده باشد، «وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ» خدای متعال با علمی که دارد او را گمراه می‌کند.

خطر لغزش عالِم

عالِمِ گمراه «زَلَّهُ الْعالِمِ کَإنْکِسارِ السَّفِینَهِ تَغْرَقُ وَ تُغَرِّقُ مَعَها غَیْرَها»[۷] عالِم که بلغزد گویا کشتی شکسته است، وقتی کشتی بشکند هم خود غرق می‌شود و هم هر کسی در این کشتی است غرق و نابود می‌شود.

لذا گمراهیِ عالِم، لغزشِ عالِم و فتنه‌ی عالِم خیلی خطرناک است، و خدای متعال در این آیه به علماء هشدار داده است. شیطان عالِم است، شیطان بی‌سواد نیست، آنچه که ما می‌دانیم او هم می‌داند، لذا یقه‌ی علما را می‌گیرد و می‌داند هر عالِمی را چطور بدبخت کند.

می‌گویند یک عالِمی کتابی در رد و مذمّتِ شیطان نوشته بود، کسی شیطان را در خواب دیده بود و به او گفته بود: فلان عالِم کتابی علیهِ تو نوشته است و عجب کتابی است، شیطان گفته بود: خودمان او را وادار کردیم کتاب بنویسد و با آن کتاب مغرور بشود.

 

احوالاتِ آیت الله آقا شیخ محمد حسین محقق اصفهانی

مرحوم شهید آیت الله قدّوسی اعلی الله مقامه الشّریف هم مدیرِ مدرسه‌ی ما بودند و هم مدّتی برای ما عروه‌الوثقی می‌گفتند، هم حقِّ استادی به گردنِ ما دارند، هم درسِ اخلاق می‌فرمودند. اهل بودند، مثلِ من نبودند که حرف بزنند، او باور داشت، در دورانِ دادستانیِ او کمترین مصاحبه‌های رسانه‌ای برای آقای قدّوسی بود، خیلی شهرت‌گریز بود، دوست نداشت کسی تعریفِ او را بکند یا شناخته بشوند.

ایشان از پدرِ عیالشان مرحوم علّامه بزرگوار، مفسّرِ کبیرِ قرآن، عارفِ بی‌بدیل، علامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشّریف نقل کردند که ایشان فرموده بودند: استادِ ما مرحوم آیت الحق آقا شیخ محمد حسین محقق اصفهانی اعلی الله مقامه الشّریف یک گونی تألیفات داشتند و همه‌ی آن‌ها را به آبِ فرات ریختند، مختصری از تألیفاتِ ایشان مانده است، تعلیقه‌ی بر مکاسب شرح کفایه و تقریراتِ درسِ ایشان. علمای معاصرِ ما در برابرِ ایشان زانو می‌زنند، آن نوشته‌های او چه بوده است… همه‌ی آن‌ها را در آبِ فرات ریخت که بُتِ ایشان نباشد و بعنوانِ یک مؤلّفی که آثار و تألیفاتی دارد شناخته نشود و این اواخرِ عمر از همه چیز ناامید بوده و در یک باغی خلوت می‌کردند و مرثیه‌ی امام حسین علیه السلام می‌گفت و بر سیّدالشّهداء علیه السلام گریه می‌کرد و همه‌ی امیدِ ایشان امام حسین علیه السلام بود. با اینکه از نظرِ عبادت و از نظرِ علم در زمانِ خود یا بی‌نظیر و یا کم‌نظیر بود.

Sadighi-13970501-Masjed-ThaqalainSite (2)

آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف فرمودند: که ایشان در طولِ عُمْرِ شریفشان ، زیارتِ عاشورا را ترک نکردند، نماز جعفرِ طیّارِ ایشان ترک نشد، نافله‌ی شب و نوافلِ یومیّه‌اش ترک نشد، و روزی هزار مرتبه سوره‌ی قدر می‌خواندند. این اواخر که دیگر ضعفِ بدن پیدا کرده بودند و بعضی از اعمال مانندِ هزار مرتبه سوره‌ی قدر را نمی‌توانستند بخوانند، گریه بر امام حسین علیه السلام و سرودنِ اشعار برای امام حسین علیه السلام را جایگزینِ آن کارهای خود کرده بودند. ولی به هیچ کدام از تألیفات و درس‌ها و عباداتِ خود هیچ وقت اتّکا نمی‌کردند.

 بجز حسین مرا در جهان پناهی نیست…

نیاز به شفاعت

لذا همه‌ی عالَم در روز قیامت محتاجِ شفاعتِ پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم هستند، عملِ ما قابلِ عرضه نیست، ما چه داریم؟ مگر ما برای خودمان هستیم؟ مگر اعمالِ ما لایقِ عرضه به بارگاهِ پروردگار متعال است؟ کدام عملِ ما نمره دارد؟ کدام احسانِ ما بی‌ریا است؟ ما در کدام کارِ خیر با تعریف خوشحال نمی‌شویم؟ کجا احسانی کردیم و وقتی اخم کردند ما پشیمان نشدیم؟ اینها نشان می‌دهد که اصلاً یا عملِ خالص بدستِ ما نمی‌آید و یا خیلی کم است، کمِ آن هم برای ما نمره ندارد.

لذا انسان هم متوجّه این باشد که موجودِ عاجزی است، موجودِ فقیری است، هم اینکه در کارهایِ او شک و شبهه است ، اخلاص ندارد و هم اینکه کارهای او اصلاً قابل و لایق نیست، بر فرض در نمازهای دست و پا شکسته‌ی ما اخلاص هم باشد، اما در این عالَم چه جایی دارد ؟ در برابر نعمت‌های پروردگار متعال یک قطره هم نیست، خدای متعال به ما بی‌نهایت نعمت داده است. «وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا»[۸] نشان می‌دهد هرچه خدای متعال آفریده است نعمتِ برای بشر است، زمین و زمان، عرش و فرش، ملک و ملکوت، برّ و بحر، جن و انس، همه‌ی این‌ها دست به دستِ یکدیگر داده‌اند تا ما تربیت بشویم، تا ما بهشت بدست بیاوریم، تا ما به خدای متعال برسیم، همه چیز نعمت‌های الهی است و نعمت‌های هدف‌دار! نعمت وقتی نعمت است که انسان را به مقصد برساند.

تکاثر در همه ی ابعادِ خود حجاب است

این مسائل اقتضاء می‌کند که انسان بیش از اینکه از نظرِ علمی زحمت می‌کشد و عمرِ خود را با علم و تحصیلِ معارفِ حقّه و اخلاقیّاتِ علمی و حکمتِ نظری و شرعیّاتِ رساله‌ای اکتساب کند، بیش از آن به زدودنِ حجاب‌های دل بپردازد که خودِ این‌ها انسان را مانندِ افرادِ پولدار نکند، بعضی از پولدارها مست هستند، اینطور سکّه می‌خرند، اینطور احتکار می‌کنند، اینطور یک ملّتی را به زانو در می‌آورند و به گرانی مبتلا می‌کنند، به تشویش مبتلا می‌کنند، اگر این پولدار مست نشده بود مگر می‌توانست بی‌رحمی کند؟

Sadighi-13970501-Masjed-ThaqalainSite (1)

گاهی علم هم مانندِ پول یک ثروت است، این «أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ»[۹] فقط تکاثر در مال نیست، علم هم مانندِ مال است، این‌هایی که ممارات می‌کنند و خودشان را به رُخِ این و آن می‌کشند، به تعبیرِ روایت: «فِی أَنْدِیَهِ اَلرِّجَالِ»[۱۰] در جلسات ، مسائل و فروعات مطرح می‌کنند و حرف می‌زنند که خودشان را نشان بدهند و بگویند ما خیلی بهتر از دیگران این مسائل را فهمیدیم، این‌ها مانندِ همان پولدارهایی هستند که می‌خواهند با ماشین‌های چند میلیاردیِ مالِ خود را به رُخِ دیگران بکشند، چه انسان ملّا باشد و علومِ خود را به رُخِ دیگران بکشد، کتاب بنویسد و خود را در کتاب‌هایش به رُخِ جامعه بکشد، چه پولدار بشود و با ماشین و قصر و اینها خود نمایی کند، و گاهی از این‌ها بدتر!عبادت می‌کند تا مشهور بشود که این شخص خیلی زاهد است و نماز شبِ او ترک نمی‌شود، همه‌ی این‌ها تکاثر است.

«أَلْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ * کَلا سَوْفَ تَعْلَمُونَ * ثُمَّ کَلا سَوْفَ تَعْلَمُونَ * کَلا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ»[۱۱] این تکاثر در همه‌ی ابعادِ خود حجاب است، چه در عبادت باشد، چه در علم باشد، چه در ثروت باشد و چه دراخلاقیّات .

شخصی متواضع است و صفاتِ خوبی دارد، اما این صفات او را شیفته‌ی خود کرده است، فکر می‌کند و می‌بیند نسبت به دیگران تفاوت دارد، بعد خود را خیلی می‌پسندد و فکر می‌کند وضعِ او خیلی خوب است و نزدِ خدای متعال نمره‌ای دارد، این‌ها باعث می‌شود که آن یقین برا انسان پیش نیاید، یقین با خواندن نیست، یقین با رفتن و رسیدن است، لذا ما یقینِ فطری، یقینِ علمی و یقینِ کشفی داریم.

محیطِ طلبگی آموزشِ نوکری است، نه آقایی

اگر یقینِ علمیِ کسی به یقینِ فطریِ او کمک کند، و یقینِ فطری او را در مسیرِ عمل به ثبات و استقامت بکشد، «وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِیقَهِ لَأَسْقَیْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا»[۱۲] اگر طلبگیِ طلبه قربه الی الله با انگیزه‌ی خدا باشد این علم است که انسان را به عمل وادار می‌کند، یعنی آمده است نوکریِ امام زمان ارواحنا فداه را کند، منتها نوکری را خوب نمی‌شناسد، مانندِ همین اشخاصی که می‌خواهند در بیمارستان در خدمتِ مریض باشند، برای این‌ها دانشگاه است، می‌روند در آنجا و نحوه‌ی برخورد با مریض را آموزش می‌بینند و در کشورهای غربی و پیشرفته برای همه‌ی حرفه‌ها و صنعت‌ها دانشگاه وجود دارد، می‌روند آنجا متخصص می‌شوند و زیر و بَم را آموزش می‌بینند، کسی می‌خواهد خدمتکارِ یک رستوران باشد، همینطور  او را خدمتکارِ یک رستوران نمی کنند،  می‌برند دوره می‌بیند و نحوه‌ی خدمت به میهمان‌های رستوران را به او آموزش می‌دهند، ما می‌خواهیم نوکرِ امام زمان ارواحنا فداه باشیم، می‌خواهیم پذیرایِ دل‌هایی که میهمانِ امام زمان ارواحنا فداه هستند باشیم، می‌خواهیم سفره پهن کنیم و غذای دل بدهیم، می‌خواهیم دسته گل‌های ایمان به میهمانانِ امام زمان ارواحنا فداه بدهیم، این آموزش می‌خواهد.

محیطِ طلبگی آموزشِ نوکری است، نه آموزشِ آقایی و ریاست و ادا در آوردن و مرید جمع کردن است، نوکری است، نوکری!

رمزاجر فراوان صبر

«إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَابٍ»[۱۳] هر عملی، هر فضیلتی یک آثاری دارد که قابلِ وصف است، اما کسی که در سنگر صبر باشد شکوفاییِ او محدود نیست، لذا خدای متعال کلمه‌ی «بِغَیْرِ حِسَابٍ» بکار برده است، «إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَابٍ» خدای متعال بدونِ حساب، بی‌حساب، بی‌نهایت به او اجر می‌دهد.

مرحوم آیت الله خوشوقت اعلی الله مقامه الشّریف فرمودند:رمزِ اینکه خداوند متعال به صبر بالاترین اجر را می¬دهد، این است که وقتی انسان عالِم می‌شود  علمِ او نظرِ او را جلب می‌کند، گاهی احساس می‌کند که نسبت به دیگران چیزِ بیشتری دارد، خدمت کند، عبادت کند، گاهی همه‌ی این‌ها حالِ انسان را در هاله‌ای از حجاب‌ها قرار می‌دهد، انسان حجابِ خودبینی پیدا می‌کند، اما کسی که داغ دیده است، آیا داغ‌دیده به خود می‌بالد که من داغ دیده‌ام؟ نه! مصیبت انسان را آب می‌کند، این مصیبت‌ها انسان را آب می‌کند، بعضی از عزیزانِ ما در این ایّام از طرفِ بعضی از بی‌دین‌ها و معاندها و یا جاهل‌ها و غافل‌ها موردِ تعرّض قرار می‌گیرند، گاهی طلّابِ ما در مترو موردِ فحش و ایذاء قرار گرفته‌اند که این اوضاعِ اقتصادی اینطور بد است، من به این‌ها عرض می‌کنم که این یک فرصتی است.

تقوا کلیدی است که همه ی درهای بسته را باز می¬کند

مرحوم آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف فرمودند: یک جوانی شکسته‌بند بود، یک خانمی مراجعه کرده بود و گفته بود پای من شکسته است، اما خیلی از نامحرم پرهیز دارم، دوست دارم به منزل من بیایی و پای من را جا بیندازی، این جوان هم از همه جا غافل، حرفه‌ی او رفعِ دردِ مردم بوده است، به منزلِ آن خانم رفته بود و او در را بسته بود، کاری را که زلیخا با حضرت یوسف علیه السلام انجام داد، این خانم هم برای این جوان همچنین دامی قرار داده بود، گفته بود که باید با من باشی! هر چه اصرار کرده بود که نه، جوان گفته بود هر چه پول به همراه دارم به تو می‌دهم که دست از من بردار، آن زن گفته بود: اگر موافقت نکنی داد می‌زنم و همسایه‌ها را به اینجا می‌ریزم و می‌گویم تو قصدِ تعرّض به من را داشتی، این بنده‌ی خدا می‌بیند که همه‌ی درها به رویِ او بسته است، به حیله و زرنگی متوسّل می‌‌شود و می‌گوید: باشد! اما من هم گرسنه هستم و هم خسته! برو یک غذایی درست کن و بیاور که من کمی جان بگیرم، آن زن به نیّتِ اینکه غذایی درست کند و آن مرد را تقویت کند به آشپزخانه می‌رود .

آقای بهجت می‌فرمودند: چون آن زنِ آلوده کنارِ او بود، سیمِ او وصل نمی‌شده است، یک طوری آن زن را از خود دور کرد و وصل شد . لذا انسانی که می‌خواهد دعایِ او مستجاب بشود به بقاعِ متبرّکه برود، امام صادق علیه السلام فرمودند: چه مشکلی دارید که وقتی در زندگیِ شما گره‌ای می‌افتد به مسجد نمی‌روید و دو رکعت نماز بخوانید و دست به دامنِ خدای متعال بشوید؟ انسان در محیطِ پاک، در کنارِ افرادِ پاک می‌تواند.

چرا قرآن کریم می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ»[۱۴] ؟ تقوا نباشد توسّل هم نیست، گناه  اشکِ انسان را می‌گیرد، گناه انکسارِ انسان را می‌گیرد، گناه قساوتِ قلب می‌آورد، انسان باید گناه نکند تا اینکه دلِ شکسته داشته باشد، اشک فراوان داشته باشد،

می‌گوید آن جوان این زن را رد کرد و رو به امام رضا علیه السلام کرد و عرض کرد: آقا جان! من این شکسته‌بندی را از شما دارم، موهبتِ امام رضا علیه السلام بوده است، من عرض می‌کنم که اگر من را از دستِ این ناپاک نجات ندهی من دیگر شکسته‌بندی نمی‌کنم، تا سیمِ او با امام رضا علیه السلام وصل شده بود، گفته بود که دیدم سقف باز شد، یک پیرزنی نازل شد و کنارِ من آمد، آن زن رفت غذا درست کرد و آورد و دید اینجا یک پیرزنی هم کنارِ من نشسته است، با تعجّب و اخم رو به این پیرزن کرد و گفت: تو از کجا آمده‌ای؟ برای چه آمده‌ای؟ گفت: این همسایه زایمان کرده است، وقتی بچه به دنیا آمده لباس نداشت، من آمدم از شما لباس بگیرم، آن زن گفت: در بسته بود، از کجا آمدی؟ پیرزن گفت: در باز بود… دری بود که خدا باز کرده بود…

اگر امریکا و اروپا همه‌ی درها را به روی ما ببندد، یا رب نظرِ تو برنگردد! والله برگشتنِ روزگار سهل است، اگر خدای متعال در نبسته باشد در بستنِ مخلوق که ما را بیچاره نمی‌کند، چرا این باورهای سنّتیِ خودمان را از دست داده‌ایم؟ که اینطور تشویش و اضطراب و بداخلاقی‌ها و عصبانیت‌ها برای ما پیدا شده است؟

خدای متعال سقف را باز می‌کند، خدای متعال همه‌ی قفل‌هایی که در قصرِ زلیخا بود را باز کرد، قفل‌های دستگاهِ سلطنت بود، اما حضرت یوسف علیه السلام نگاه به قفل‌ها نمی‌کرد، نگاه به «هُوَ الفَتّاح العَلیم» می‌کرد، برای خدای متعال که درِ بسته‌ای وجود ندارد، تقوا کلیدی است که همه‌ی درهای بسته را باز می‌کند، «وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجًا * وَیَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکَّل عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ»[۱۵] یعنی وعده‌ای زیباتر و روشن‌تر از این می‌شود؟ خدای متعال می‌فرماید: اگر تقوا داشته باشید بن‌بست ندارید، بن‌بست‌ها برای گناهِ شماست، برای بدی‌های خودتان است، ما در به روی کسی نبسته‌ایم، خودتان با کارهای بدتان درِ رحمت را به روی خودتان می‌بندید.

وقتی این پیرزن آن موضوع را به آن زن گفته بود، آن زن رفته بود پارچه بیاورد تا آن پیرزن برای آن نوزاد ببرد، سپس آن پیرزن را بدرقه کرد، تا در را باز کرد که پیرزن برود، قبل از آنکه آن پیرزن به بیرون برود آن جوان فرار کرده بود.

این زن به دنبالِ آن جوان دوید و دید شکار از قفس پرید! یک آب دهان به صورتِ آن جوان ریخته بود.

آقای بهجت فرمودند: وقتی آیت الله آقا سید محمد تقی خوانساری این جریان را شنید گفت: ای کاش آن آب دهان را به صورتِ من انداخته بودند، آن جوان برای دینداریِ خود یک آب دهان به صورتش افتاد… آیت الله آقا سید محمد تقی خوانساری افتخار می‌کرده است، یک مرجع تقلیدِ صاحب باطنی که نماز باران خواند و باران آمد گفته بود که ای کاش آن آب دهان را به صورتِ من انداخته بود. «إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَابٍ».

حالاانسان دین داشته باشد، لباسِ نوکریِ امام زمان ارواحنا فداه داشته باشد، یک آب دهانی هم به صورتِ او بیندازند، مگر چه می‌شود؟ کجای عالَم خراب می‌شود؟

بخاطرِ خدای متعال انسان یک سیلی بخورد، انسان یک فحش بخورد، مگر هر اندازه ما فحش بخوریم، هر اندازه ما زخم زبان بخوریم، مگر یک قطره از دریای صبرِ حضرت زینب سلام الله علیها می شود؟

روضه‌ی شهر «شام»

به امام زین العابدین علیه السلام عرض کردند: آقا! کجا به شما خیلی سخت گذشت؟ نفرمودند: وقتی ذوالجناح آمد و کودکان به یک امیدی از خیمه بیرون دویدند، فکر کردند که پدرشان آمده است، اما دیدند اسب بی‌زین، یالِ خونین. نفرمودند : وقتی خیمه‌ها را آتش زدند و این کودکان در به درِ بیابان شدند. نفرمودند : کنار گودال قتلگاه. نفرمودند : وقتی در کوفه ما را به زندان بردند. فرمودند: «الشام الشام الشام»…

علّتِ سختیِ آن هم همین بود، در و دیوار ناسزا می‌گفتند، وقتی در کوفه فهمیدند این‌ها آل الله هستند و این‌ها اسیرانِ خارجی نیستند، این‌ها فرزندانِ حضرت فاطمه سلام الله علیها هستند زنانِ کوفه گریه‌کنان رفتند برای این‌ها لباس آوردند، اما وقتی در شام فهمیدند این‌ها فرزندانِ امیرالمؤمنین علیه السلام هستند پیرزن‌ها خَم می‌شدند و سنگ برمی‌داشتند و به این‌ها سنگ می‌زدند.

حالا عزیزانِ من، اجازه بدهید چند روزی هم به ما سنگ بزنند، «إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَابٍ».

برای ما انکسار می‌آورد، حجاب کنار می‌رود و آن باوری که دیگر با شَک مخلوط نیست برای ما تصویب می‌شود.

دعا

نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ الاَکرَم

الَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی‏ بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الْإِحْسَانُ بِحَقِّ الْحُسَیْنِ

خدایا! امام زمان‌مان را برسان.

خدایا! ما را ببخش و بیامرز.

خدایا! ما را در سنگر صبر و استقامت مستقر بفرما.

خدایا! ثبات قدم به ما مرحمت بفرما.

خدایا! شرِّ اشرار را به خودشان برگردان.

خدایا! نفوذی‌های مملکت را افشاء و نقشه‌هایشان را خنثی بفرما.

خدایا! دستِ بی‌کفایت‌ها را کوتاه بگردان.

خدایا! به محمّد و آل با ما با عدلِ خود رفتار نفرما.

خدایا! با ما را رأفت و عفوِ خود رفتار بفرما.

خدایا! عاقبتِ امرمان را ختم به خیر بگردان.

خدایا! قرضِ مقروضین، مقروضینِ مورد نظر اداء بفرما.

خدایا! بیماران عموماً، بیمارانِ مورد نظر خصوصاً شفاء مرحمت بفرما.

خدایا! اخلاص در علم و عمل به همه‌ی ما همیشه روزی بفرما.

خدایا! حشرِ ما را با قرآن و پیغمبر و آلِ پیغمبر علیهم السلام قرار بده.

خدایا! سایه‌ی پر برکتِ رهبر بزرگوارمان را با کرامت و کفایت، با اقتدار و عزّت، با موفّقیّتِ در رفعِ مشکلاتِ کشور تا ظهور مستدام بفرما.

خدایا! فرجِ آقایمان را، بر ما منّت بگذار و در همین ایّام قرار بده.

خدایا! سلام‌های خالصانه‌ی این جمع و این کمترین را به محضرِ شریفِ امام زمان ارواحنا فداه ابلاغ بفرما.

غفر الله لنا و لکم والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.


پی نوشت

[۱] سوره مبارکه ی طه آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه حجرات، آیه ۱۵

[۳] سوره مبارکه جاثیه، آیه ۲۳ (أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَٰهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَىٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِ غِشَاوَهً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ ۚ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ)

[۴] سوره مبارکه یس، آیات ۶۰ تا ۶۲

[۵] دعای کمیل

[۶] سوره مبارکه انفال، آیه ۲ (إنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ)

[۷] بحارالانوار، ج ۲، ص ۵۸

[۸] سوره مبارکه نحل، آیه ۱۸ (وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا ۗ إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ)

[۹] سوره مبارکه تکاثر، آیات ۱ و ۲

[۱۰] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل , ج ۹ , ص ۷۳ (ثِقَهُ اَلْإِسْلاَمِ فِی اَلْکَافِی ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ رَفَعَهُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: طَلَبَهُ اَلْعِلْمِ ثَلاَثَهٌ فَاعْرِفُوهُمْ بِأَعْیَانِهِمْ وَ صِفَاتِهِمْ صِنْفٌ یَطْلُبُهُ لِلْجَهْلِ وَ اَلْمِرَاءِ إِلَى أَنْ قَالَ فَصَاحِبُ اَلْجَهْلِ وَ اَلْمِرَاءِ مُؤْذٍ مُمَارٍ مُتَعَرِّضٌ لِلْمَقَالِ فِی أَنْدِیَهِ اَلرِّجَالِ بِتَذَاکُرِ اَلْعِلْمِ وَ صِفَهِ اَلْحِلْمِ قَدْ تَسَرْبَلَ بِالْخُشُوعِ وَ تَخَلَّى مِنَ اَلْوَرَعِ فَدَقَّ اَللَّهُ مِنْ هَذَا خَیْشُومَهُ وَ قَطَعَ مِنْهُ حَیْزُومَهُ اَلْخَبَرَ.)

[۱۱] سوره مبارکه تکاثر، آیات ۱ تا ۵

[۱۲] سوره مبارکه جن، آیه ۱۶

[۱۳] سوره مبارکه زمر، آیه ۱۰ (قُلْ یَا عِبَادِ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّکُمْ ۚ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَٰذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَهٌ ۗ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهٌ ۗ إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَابٍ)

[۱۴] سوره مبارکه مائده، آیه ۳۵ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ)

[۱۵] سوره مبارکه طلاق، آیات ۲ و ۳ (فَإِذا بَلَغنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمسِکوهُنَّ بِمَعروفٍ أَو فارِقوهُنَّ بِمَعروفٍ وَأَشهِدوا ذَوَی عَدلٍ مِنکُم وَأَقیمُوا الشَّهادَهَ لِلَّهِ ۚ ذٰلِکُم یوعَظُ بِهِ مَن کانَ یُؤمِنُ بِاللَّهِ وَالیَومِ الآخِرِ ۚ وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجًا * وَیَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِبُ ۚ وَمَن یَتَوَکَّل عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمرِهِ ۚ قَد جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیءٍ قَدرًا)


Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir

URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%ad%d8%b1%db%8c%d9%85-%d9%85%d9%84%da%a9%d9%88%d8%aa-76/

تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.