- ثقلین - http://thaqalain.ir -

حریم ملکوت ۷۳
درس اخلاق آیت الله صدیقی؛ 04 تیر 1397

 «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّه مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ وَ الرّضاءُ وَ الرَّعفَتَه وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ»

اولین علامتِ ایمانِ واقعی

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ»[۲]

پروردگارِ عزیز در این آیاتِ کریمه در ابتدا یک تَنَبُّهی به همه‌ی مدّعیانِ ایمان داده‌اند که ادعای ایمان و لقلقه‌ی زبان، دلیلِ برا ایمانِ شما نیست، شما نگویید که ما مؤمن هستیم، زیرا که ایمان امرِ قلبی است، باور می‌خواهد، پذیرشِ دل می‌خواهد، بعد از باورِ قلبی به التزامِ فکری نیاز دارد.

چیزی که لازمه‌ی ایمان است اطاعت است، بینِ پرانتز عرض کنم که اگر دلِ کسی با چراغِ ایمان روشن بود و با شعله‌ی ایمان گرم بود، و این اصل و ریشه و اساس مبدأ رویشِ شجره‌ی اعتقادِ پاک شد، و ثمره و میوه‌ی آن، اطاعتِ پروردگار گردید، خوشا بحالِ شما! خداوندِ متعال یک بشارت و یک اطمینانِ صد در صد داده است، کسانی که ایمانِ واقعی دارند و دل و عملِ آن‌ها هماهنگ است «لَا یَلِتْکُم مِّنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْئًا»[۳] شما کم نمی‌آورید، با خدای متعال باشید، خدای متعال کم ندارد.

Sadighi-13970404-Masjed-ThaqalainSite (2)

آنچه شما در دل و عمل، در ارتباط با خدای متعال انجام دهید، و به محضرِ او تقدیم بدارید، خدای متعال عملِ شما را بهانه قرار می‌دهد و به شما موهبت‌ها، نصرت‌ها و عنایت‌ها خواهد داشت. کسی که برای خدای متعال نیست، عملِ او از بین رفته است، عملِ او کاهش پیدا می‌کند و نابود می‌شود، ولی کسی که انگیزه‌ی او اطاعتِ خدای متعال باشد و با خدای متعال معامله کند، از عملِ او کم نمی‌شود.

آیه‌ی بعدی فرموده است، إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ ادامه‌ی تبیینِ ادامه‌ی واقعی و مؤمنِ حقیقی است، إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ مؤمنین فقط این‌ها هستند، الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ مؤمن کسی است که وابستگیِ باطنی با خدای متعال پیدا کرده است، دلِ خود را به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بسته است، ایمان هم قبولِ علمی است، و هم التزامِ به لوازمِ آن است، پذیرشِ باطنی است.

عدمِ تردید از نشانه‌هایِ ایمان است؛ داستانی از حضرت ابراهیم علیه السلام

ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا اگر انسان پذیرفته باشد، دیگر تردیدی برای او پیش نمی‌آید، اگر همه‌ی عالَم آتش بشود، حضرتِ ابراهیم علیه السلام خدای متعال را قبول کرده است، لذا از غیرِ خدای متعال واهمه ندارد، تردیدی ندارد که جان به دستِ خدای متعال است، عزّت به دستِ خدای متعال است، سرنوشت به دستِ خدای متعال است، پس خاطرِ او جمع است و هیچ تزلزلی ندارد.

Sadighi-13970404-Masjed-ThaqalainSite (4)

زمین و زمان از اینکه ابراهیم خلیل به درونِ آتشِ عالم‌سوز پرتاب بشود می‌نالیدند، اما حضرت ابراهیم علیه السلام آرام بودند، هیچ نوع تزلزلی، شکّی، رِیبی، در قلبِ مبارکِ او وجود نداشت، دلیلِ آن هم این است که ملائکه آمدند و اظهارِ نصرت کردند، حضرت ابراهیم علیه السلام از این‌ها هم کمک نخواستند، اگر هم کمک می‌خواستند باز هم مشکلی نداشت، «أَبَیَ اللّهُ أَنْ یُجْرِیَ الأُمُورَ اِلاّ بِأَسْبابِها» خدای متعال استفاده از اسباب را ربا دیده است، همه‌ی ما از اسباب استفاده می‌کنیم، ولی حضرت ابراهیم علیه السلام انقطاع دارد، حضرت ابراهیم علیه السلام اهلِ یقین است، حضرت ابراهیم علیه السلام اهلِ ملکوت است، «وَکَذَٰلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیَکُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ»[۴] چشمِ دلِ او باز بود، غیرِ خدای متعال را نمی‌دید تا به حساب بیاورد، حسابی برای کسی در زندگی و انقلابِ خود باز نکرده بود، به امیدِ غیر از خدای متعال نبود، یکّه و تنها بُت‌ها را شکانده بود، عِدّه و عُدّه‌ای نداشت، قشون و ارتشی نداشت، سلاح و امکاناتی نداشت، ولی این جرأت را داشت که بُت‌ها را خُرد کند، به قولِ معروف کسی که خربزه می‌خورد پای لرز آن هم می‌نشیند، حضرت ابراهیم کارِ بزرگی کرده بودند، بُتِ این‌ها را شکانده بود، حال پرتاب شدنِ به سویِ آتش سزایِ طبیعیِ بُت‌شِکَنی است.

بُت شکنیِ امام خمینی رضوان الله تعالی علیه

امام خمینی(ره) بُتِ استکبار را خُرد کرده است، مردمی را علیهِ شرق و غرب به استقلال فراخوانده است، پرچمِ عزّت و دیانت به دستِ آن‌ها داده است، راهِ شهادت را به رویِ آن‌ها باز کرده است، به مستضعفینِ عالَم جرأت داده است که در برابرِ مستکبرین قیام کنند و سفره‌ی انقلاب در دنیا رو به افزونی است.

Sadighi-13970404-Masjed-ThaqalainSite (5)

نمرودهایِ زمان اگر آتشی روشن نکنند که ابراهیمِ انقلاب را در این آتش خاکستر کنند، جای تعجب است! اپر آتشی روشن شد، طبیعی است، عکس العملِ نمرودهایِ زمانِ ماست.

اما ابراهیمی که برای خدای متعال بپا خواسته و به امرِ خدای متعال بُت شکسته است، اطمینان دارد که او قدرت دارد، او مهربانی دارد، دستِ تدبیرِ او هرچه به بار بیاورد خیرِ ابراهیم است.

لذا وقتی به سویِ آتش پرتاب شد، گویا به حجله می‌رود، گویا به گلزاری دارای نسیمِ روح‌افزا حرکت می‌کند، صراحتاً به ملائکه اعلان کرد که من از شما کمک نمی‌خواهم، گفتند: پس دعای خودت را واسطه قرار بده، دعا کن که خدای متعال به دادِ تو برسد، حضرت ابراهیم علیه السلام فرمودند: «عِلمُهُ بِحالِی»[۵] آنقدر به قدرت و حکمت و رحمتِ واسعه و مهربانیِ او پشتِ من گرم است،«عِلمُهُ بِحالِی» او که از من به من نزدیک‌تر است، از من به من مهربان‌تر است، دستِ قدرتِ او هم «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»[۶] دستِ قدرتِ او بالای دست‌هاست، چرا من از خدای متعال تقاضا کنم؟ من به خودِ او واگذار کرده‌ام، هرچه از دوست رسد نیکوست؛

اگر او دوست دارم من بسوزم، چرا من دوست نداشته باشم که بسوزم؟ و اگر او نخواهد من بسوزم، قدرت دارد که آتش را بر من «بَرد» و «سَلام» قرار دهد.

لازمه‌ی قیام برای خدای متعال

قیامِ برای خای متعال اینطور مجاهدت و یقین می‌خواهد، إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ این شاخصِ ایمان در حضرت ابراهیم علیه السلام بود، او الگوی مؤمنین و موحّدینِ عالم است. وقتی ایمان آورده و دل داده است، ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا هیچ تردیدی در برابرِ امواجِ سهمگینِ آتشِ عنادِ معاندین و کینه‌ی مستکبرین پیش نمی‌آورد، می‌گوید: وقتی من کاری برای خدای متعال کرده‌ام، اگر نتیجه‌ی آن این باشد که من بسوزم، آن سوختن برایِ من گواراست، از کسی که نمی‌ترسم، برای خدای متعال کار کرده‌ام، خودِ او می‌داند با من چه کند.

Sadighi-13970404-Masjed-ThaqalainSite (3)

من هیچ تردیدی در این ندارم که اگر کسی به وظیفه‌ی خود عمل کند، خدایِ متعال خداییِ خود را وارد است، لذا قرآنِ کریم می‌گوید: اگر می‌خواهید بدانید مؤمن کیست، مؤمن اولاً دل داده است، ثانیاً از جبهه غیبت نمی‌کند، زندگی همیشه برای مؤمن جبهه و سنگر است، حواسِ او هم به نفسِ خود است، آن چیزی که انسان را ذلیل و سرافکنده می‌کند، نَفسِ خودِ اوست، دشمنِ درونی است، تاکنون از دشمنِ بیرونی خطری بر ما وارد نشده است، دشمنِ بیرونی جنگِ هشت ساله تحمیل کرد، اما خودش را خار و ذلیل کرد، ما در جنگِ هشت ساله رشد کردیم، ما در جنگِ هشت ساله به قدرت رسیدیم، ما در جنگِ هشت ساله کلاسِ عشق تشکیل دادیم، شهدِ شهادت در جنگِ هشت ساله به کامِ شهدایِ ما شیرین آمد، و شیرانی که در برابرِ شرق و غرب «قُلِ اللَّهُ ۖ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ»[۷].

بگو خدا و به دیگران اعتنایی نکن، او هوایِ تو را دارد، کسی که خدای متعال هوایِ او را دارد، از چه می‌ترسد؟ لذا این حوادثِ امروز کسی را مردّد نکند، از روزِ اولِ انقلاب ما ناآرامی‌هایِ نژادی در قسمت‌های مختلفِ مملکت داشتیم، خَلقِ تُرک، خَلقِ تُرکمن، خَلقِ بلوچ، فدائیانِ خَلق، مجاهدینِ خَلق، پیکار، پیمانو ده‌ها کانونِ آتش روشن کردند تا این انقلاب را بسوزانند، قیامِ مسلّحانه کردند، در صفِ اتوبوس انفجار ایجاد کردند، بیگناه و باگناه را به رگبار بستند، اما خدای متعال آتش را «بَرد و سلام» کرد، آن‌ها همه رفتند و انقلاب هنوز مانده است، هنوز طرف‌دارانِ انقلاب مانده‌اند، پرچمِ انقلاب در دستِ ولایت است و صاحب دارد. «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ» [۸]

نتیجه‌ی یقین و عدمِ تردید در راهِ حق

اگر این آیه برای دیگران تئوری و تاریخ است، برایِ ما تجربه است، إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا این‌ها ایمان‌شان ایمانِ ریشه‌دار است، «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاء تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا»[۹] رفاه رکود می‌آورد، لذا هر وقت خدای متعال ببیند که ما در حالِ غافل شدن هستیم و در حالِ گُم کردنِ خط هستیم، مشکلی برای ما ایجاد می‌کند که ما قیام کنیم و در سنگر بنشینیم، خودمان را جبهه‌ای ببینیم، جان به کف بگیریم، برای شهادت آماده بشویم، آن چیزی که انسان را با ارزش می‌کند، همین یقین است، این است که انسان در فراز و نشیب‌ها گرفتارِ تردید نشود، راهِ حق چه طرفدار داشته باشد و چه طرفدار نداشته باشد، چه با خطر مواجه شود و چه خطری در راه نباشد، مؤمن در همه‌ی رخدادها و حوادث یک آرامشی دارد. «هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ»[۱۰] نتیجه‌ی این یقین و عدمِ تردید در راهِ حق، آن سکون و آرامشِ باطنی است که خدای متعال آرامش و اطمینان را به پیغمبرِ خود صلی الله علیه و آله و سلم و به مؤمنین نازل می‌کند.

اگر کسی زیرِ پرچمِ ایمان باشد، اگر کسی سرِ سفره‌ی ایمان باشد، اگر کسی در پناهِ ایمان باشد، در هیچ حادثه‌ای نمی‌لغزد و نمی‌لرزد و نمی‌ترسد و فرار نمی‌کند و عقب نمی‌نشیند، ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا این به تردید نیفتادن و محکم ایستادن و مسیرِ خود را حق دیدن، در فراز و نشیب‌ها شاخصه‌ی ایمان است. وگرنه ایمان نیست، لافِ ایمان است، ادعایِ ایمان است، واقعیّتِ ایمان نیست، خدای متعال کلمه‌ی إِنَّمَا را آورده است، إِنَّمَا یعنی فقط، مؤمنِ کامل فقط این‌ها هستند.

ایمان و عدمِ تردید در حوادث و رخداد‌ها و خطرها و فتنه‌ها و جنگ‌ها و هجوم‌ها و تحریم‌ها و مضیقه‌ها و گرانی‌ها و نفوذِ منافقین و مردم آزاری‌ها… مؤمن خیلی محکم در مسیرِ خود استوار می‌ماند. اما غیر از مؤمن نمی‌تواند و به تردید می‌افتند و می‌گوید ما اصلاً بیخود انقلاب کردیم، در اساس نباید انقلاب می‌کردیم، هزار مدل ابهام در ذهنِ او پیش می‌آید، ایمانِ او از ابتدا ایمان نبوده است، خدای متعال امتحان می‌کند تا مؤمنِ واقعی را از مدّعیانِ ایمان جدا کند.

جهاد از نشانه‌هایِ ایمان است

شاخصه اول اعتقادِ قلبی است، شاخصه‌ی دوم اطمینان و یقین و عدمِ عروضِ رِیب و شکّ و تردید و ابهام است. و شاخصه‌ی بعدی وَجَاهَدُوا اهلِ جهاد هستند، این‌ها زندگی را جبهه می‌دانند، زندگی را عشرت‌کده نمی‌دانند، زندگی را آخور نمی‌دانند، زندگی را مرکز مسابقه در قدرت و در ریاست نمی‌دانند، آمده است که با نَفسِ اَمّاره‌اش جنگ کند و نَفسِ اَمّاره را مغلوب کند و دشمنانِ دین را هم که در بیرون با دینِ آن ناسازگاری دارد را سرِ جایِ خود بنشانند، لذا مؤمن از بَدوِ تکلیفِ خود تا زمانِ مرگِ خود در جبهه است، در سنگر است، مشغولِ جنگ و پیکار است، حماسه‌ی مؤمن تعطیلی ندارد، رزم و انقلابِ مؤمن پایان ندارد، از همه‌ی دشمنان خطرناک‌تر هوا و هوس‌های خودمان است.

این احتکارها، این جنگ‌های روانی برای پول پرستی‌هاست، برایِ عدمِ اطمینان به رزّاقیّتِ خدای متعال است، جنسِ خود را عَرضه نمی‌کند و می‌گوید دلار گران‌تر می‌شود، من هم نگه می‌دارم تا گران‌تر بفروشم، چرا؟ برای اینکه اعتقاد ندارد… تو این‌ها را جمع می‌کنی و خدای متعال تو را به آتش می‌کشد و تو خیرِ این‌ها را نمی‌بینی، اطمینانِ به رازقیّتِ خدای متعال داشته باش.

تو برای جنگ و جبهه آمده‌ای، تو رزمنده هستی، شرفِ رزمندگی را حفظ کن، رزمنده جانِ خود را به کف می‌گیرد، از زن و بچه و همه‌ی تعلّقاتِ خود دست می‌شوید و به جبهه می‌رود.

قرآن کریم به صراحت و انحصاراً مؤمن را رزمنده و انقلابی معرّفی می‌کند إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ این‌ها هم با اموالشان جهاد می‌کنند، مثل اینکه اهلِ خمس هستند، و هم به جبهه‌ها کمک می‌کنند، هم به مردم مظلومِ یَمَن کمک می‌کنند، دارد بطورِ غیرِ مستقیم با مالِ خود پشتیبانی می‌کند، دارد حضورِ خود را در جبهه‌هایِ مقاومت به ثبت می‌رساند، هم نسبت به سوریه آمادگی دارد، امروز که شهیدِ بزرگوار سردار دایی‌پور را تشییع کردیم، افرادِ متعددی پیشِ من آمدند و گفتند: فلانی دعا کن که خدای متعال روزیِ ما هم کند، یعنی آمادگی دارند و دلشان پر می‌زند تا بروند و از ناموسِ امام حسین علیه السلام دفاع کنند، بروند و از حرمِ امیرالمؤمنین علیه السلام دفاع کنند، بروند و از زینبِ امام حسین علیه السلام دفاع کنند، برایِ این‌ها عشق است، این‌ها غبطه می‌خورند و می‌گویند: خوشا بحالِ این شهید.

«مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ ۖ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ ۖ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا»[۱۱] ملّتِ انقلابی شهدای خود را که در طولِ این چهاردهه بدرقه کرده‌اند، آرام ننشسته‌اند، خودشان را در صفِ شهدا می‌بینند، به نوبت ایستاده‌اند که شاید نوبت به آن‌ها هم برسد، مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ عده‌ای رسیدند و عده‌ای دیگر منتظرِ شهادت هستند و می‌گویند که ان شاء الله نصیبِ ما هم خواهد شد.

این شاخصه را قرآن کریم برای ما معرفی کرده است و ملّتِ ما زیرِ این آسمان، این مدالِ ایمان را از خدای متعال گرفته‌اند، که هم اعتقادشان اعتقاد است، هم تردید و ابهامی ندارند، هم از نَفسِ خَبیث غافل نیستند، گرفتارِ مشاجره‌های خانوادگی نیستند، جنگِ‌شان جنگِ مؤمن با مؤمن نیست، یکدیگر را به دردسر نمی‌اندازند، یارِ یکدیگر هستند، پشتیبانِ یکدیگر هستند، حامی یکدیگر هستند، ناصرِ یکدیگر هستند.

این‌ها جهاد است، جهادِ اخلاقی جهاد است، جهادِ عملی و شرعی جهاد است، جهادِ معرفتی جهاد است، این جهاد ریشه‌ی جهادِ در سوریه و یَمَن و جاهایِ دیگری که مقاومتِ نظامی پیش می‌آید است. اصل و منشاءِ آن تسلّط بر نَفس است، ایثار و گذشتِ از چرب و شیرینِ دنیاست، این سحرخیزی جهاد نیست؟ وقتی انسان از خوابِ خود می‌گذرد؟ «تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ»[۱۲] از مَضجَع (یعنی خوابگاه)، انسان از بسترِ خوابِ خود در دلِ سحر، زمانی که همه خواب و در حالِ استراحت هستند، بیدار می‌شود، چون او دلِ بیداری دارد، می‌گوید ای خدا! دشمنانِ تو هجوم آورده‌اند، من می‌خواهم ابتدا با اسلحه‌ی دعا دشمنانِ تو را بزنم.

خاطره‌ای ارزشمند از آیت الله صدیقی در اوایلِ جنگ

من گاهی در بعضی محافل این خاطره را تکرار می‌کنم.

در آغازِ حمله‌ی بعثی‌ها به ایران، من از شهرستان آمدم و میدانِ آزادی پیاده شدم، داشتم نگاه می‌کردم که چند فروند از میگ‌هایِ سیاهِ روسی آمدند و فرودگاه را بمباران کردند و بلند شدند، وقتی این خبر شایع شد، همین اراذل و اوباشی که تعطیلی را بر بازار تحمیل می‌کنند و اعلان می‌کنند که اینجا و آنجا حضور پیدا کنید، این‌ها نه انسان‌هایِ عاقلی هستند و نه انسان‌هایِ مؤمنی هستند، حتی اگر دین هم نداشته باشند، اگر امنیّت از بین برود، آیا به همین سادگی برمی‌گردد؟ می‌خواهید مملکت را به چه کسی بدهید؟ حاضر هستید چقدر از نوامیس پایمال بشوند؟ آیا وضعِ شما بهتر از لیبی خواهد شد؟ روزی که آن‌ها به عراق رفتند، چه جنایت‌هایی که با نوامیس عراقی‌ها نکردند، شما منتظرِ چه کسانی هستید؟ اگر این امنیّت را برهم بزنید، چه کسی می‌خواهد به دادِ شما برسد؟

عقل اقتضاء می‌کند که انسان حافظِ امنیّت باشد، نگهبانِ امنیّت باشد، شکرگزارِ امنیّت باشد، ولی انسانِ بی‌عقل به ناامنیّتی دامن می‌زند، وقتی فتنه شعله گرفت هم اول خودِ او می‌سوزد، علاوه بر بی‌دینی نهایتِ حماقت است، این نوع حرکات نهایتِ بی‌عقلی است، از نظرِ دینی هم که محاربه است، جنگِ با خدای متعال است.

یک ملّت را بهم ریختن، نوامیسِ جامعه را در اختیارِ دشمن قرار دادن عقلانی نیست.

بنده آن روز قسمت قسمت به چهارراهِ شهید قدّوسی رفتم که بنا بود خدمتِ شهید آیت الله قدّوسی برسم، خدا می‌دانند چقدر فحش شنیدم، آن روز من چهره‌ی رسانه‌ای نبودم، مسئولِ شناخته‌شده‌ای در مملکت نبودم، طلبه‌ی جوانی بودم، چون عمامه به سر داشتم ده‌ها فحش شنیدم، چه شده بود؟ میگ آمده بود و می‌گفتند انقلاب تمام شد! حالا باید عقده‌ها را خالی کنند.

خیال نکنید حالا که بعضی از آخوندها بد امتحان داده‌اند، لذا یک عدّه‌ای با آخوندها بد شده‌اند، هیچ متدیّنی با آخوند بد نشده است، دلیلِ آن هم حضورِ شماهاست، این نمازِ جمعه‌ها، این بیست و دوم بهمن‌ها، این روزِ قدس‌ها… در همه‌ی این‌‌ها همه‌ی آحادِ مردم در سراسرِ کشور زیرِ پرچمِ ولایت آمده‌اند، زیرِ پرچمِ عمامه آمده‌اند.

ولی عدّه‌ای آماده‌اند دری به تخته بخورد تا به همه‌ی مقدّسات فحش بدهند، و ریشه‌ی دین را از بیخ و بُن برکنند.

آنجا من این جمله از مناجاتِ امام سجّاد علیه السلام به ذهنم آمد و حالتِ گریه به من دست داد، گفتم: خدایا! امام سجاد علیه السلام اینگونه به تو عریضه صادر کرده است، «اِلهی اِنْ اَدْخَلْتَنِی النّارَ فَفی ذلِکَ سُرُورُ عَدُوِّکَ وَاِنْ اَدْخَلْتَنِی الْجَنَّهَ فَفی ذلِکَ سُرُورُ نَبِیکَ»[۱۳] خدایا! اگر زین العابدین را بهشت ببری پیغمبرت را شاد کرده‌ای، اما اگر به جهنّم ببری شیطان که دشمنِ توست خشنود می‌شود، من از جهنّم واهمه‌ای ندارم، ولی از دشمن شادیِ تو واهمه دارم، غیرتِ من به من اجازه نمی‌دهد که خدایِ خودم را دشمن‌شاد کنم.

واقعاً اگر این انقلاب تضعیف شود و از بین برود چه کسی خوشحال می‌شود؟ و چه کسی غمگین می‌شود؟ مسلّم است که قلبِ مبارک امام زمان ارواحنا فداه جریحه‌دار می‌شود، شهدایی که خون‌شان را دادند تا این انقلاب بماند، اسلام بماند، مقاومت بماند، روحِ استکبارستیزی بماند، حماسه‌آفرینی در دنیا توسعه پیدا کند، روحِ شهدا آزرده می‌شود، به کسانی که باعثِ این مشکلات شدند نفرین می‌کنند.

جهادِ مالی و بَدَنی

لذا این آیاتِ کریمه هزار و پانصد سالِ قبل آمده است، ولی سخنِ روز است، مؤمن کیست؟ مؤمن کسی است که همیشه خودش را جبهه‌ای می‌بیند، وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ این جهادِ مالی، هم مسائلِ فرهنگی جهادِ مالی است، ساختنِ مدرسه، ساختنِ حوزه علمیّه، رونق به مجالسِ دینی، دارالقرآن‌ها را توسعه دادن، و سفره‌هایِ برنامه‌های مذهبی، اخلاقی، معنوی و انقلابی را با پولِ‌مان گسترده کردن، این جهادِ مالی است، کمک به آوارگانِ فلسطین، آوارگانِ یَمَن، آوارگانِ سوریه، کمک به جبهه‌هایِ مقاومت، همه‌ی این‌ها جهادِ مالی است، زکات دادن جهادِ مالی است، کمکِ به فقرا جهادِ مالی است.

خدایِ متعال مالِ ما را هم می‌خَرَد، انسان آنقدر نزدِ خدای متعال حرمت پیدا می‌کند که مالِ او زیبا می‌شود، خدای متعال می‌پسندد و می‌فرماید که حیف است این مال را ضایع کنی، آن را به من بده تا من برای تو آن مال را نگه بدارم، این مال سرمایه‌ی آخرتِ توست.

انسان با جانِ خود هم جهاد می‌کند، نماز جهادِ بدنی است، سحرها بیدار شدن و اشک ریختن، سر به سجده گذاشتن، العفو گفتن، دستِ گدایی در دلِ شب بلند کردن، رو به قبله ایستادن، یا مولانا یا صاحب الزّمان گفتن، المستغاث بک یابن الحسن گفتن، این‌ها جهادِ بدنی است، جهادِ زبانی است، جهادِ اشکی است، جهادِ دلی است، مؤمن هم با جان و هم با مالِ خود در طولِ عمرِ خود از مجاهدت خسته نمی‌شود، و تمامِ وجودِ او در مسیرِ حق تعالی مصروف می‌شود.

روضه حضرت حبیب بن مظاهر و یاران علیهم السلام

صلی الله علیک یا اباعبدالله

الگوی ما امام حسین علیه السلام است، تا آخرین نفر و تا آخرین نفس. حتی فرزندِ شیرخواره‌شان را هم مضایقه نکردند، همه‌ی یارانِ خود را بدونِ استثناء در جبهه آورد و همه‌ی آن‌ها هم تا آخر ایستادند و در برابرِ این هجوم و محاصره‌ی بی‌امان، حتی یک نفر از یارانِ حضرت سیدالشهداء علیه السلام از این جبهه فرار نکرده است و به جرگه‌ی دشمن تسلیم نشد، حتی یک مورد هم سراغ نداریم که یکی از یارانِ امام حسین علیه السلام تسلیم شده باشند و یا امان‌نامه قبول کرده باشند یا امام حسین علیه السلام را تنها گذاشته باشند.

با اینکه امام حسین علیه السلام اجازه هم صادر کردند و فرمودند: هر کس می‌خواهد برود مانعی نیست،

ای قوم! هرکه ندارد هوایِ ما                سر گیرد و برون رود از کربلای ما

حضرت زینب سلام الله علیها در دلِ شب به خدمتِ سیدالشهداء علیه السلام رسیدند، هلال می‌گوید: من حساس بودم و امامِ خود را تنها نمی‌گذاشتم، حالتِ پاسدارِ محافظ داشتم، سایه به سایه هوایِ امام حسین علیه السلام را داشتم، سیدالشهداء علیه السلام شخصاً در دلِ شب از مناطقِ مرزیِ اطرافِ خیمه‌ها بازدید کردند، بعد از بازدید به خیمه‌ی حضرت زینب سلام الله علیها بازگشتند، من هم پشتِ خیمه ایستادم، دیدم حضرت زینب سلام الله علیها به حضرت سیدالشهداء علیه السلام رو کردند و عَرضه داشتند: حسین جان! آیا به این جمعی که تا الآن مانده‌اند اطمینان داری؟ آیا شما را تنها نمی‌گذارند؟

هلال می‌گوید: من خیلی نگران شدم، خدایا! چرا دلِ دخترِ امیرالمؤمنین علیه السلام هنوز نسبت به ما نگرانی دارد؟ خودم را به خیمه‌ی حبیب بن مظاهر رساندم، گفتم: حبیب، من از امام حسین علیه السلام حفاظت می‌کردم، نمی‌خواستم تنها باشد، ولی کار به اینجا رسید که دیدم سیدالشهداء علیه السلام واردِ خیمه‌ی خواهرِ خود شدند، همین اندازه به تو می‌گویم که دلِ خواهرِ او آرام نیست و می‌فرماید: نکند که این یاران امام حسین علیه السلام را تنها بگذارند.

حبیب بن مظاهر بیرون آمد و با صدای بلند صدا زد: اصحابِ من بیایید، جوانانِ بنی‌هاشم همراه با اصحاب به خیمه‌ی حبیب آمدند، حبیب رو به جوانانِ بنی‌هاشم کرد و فرمود: پدر و مادرِ من به قربانِ شما، من با شما عَرضی ندارم، به شما جسارتی ندارم، شما به خیمه‌های‌تان بروید، آن‌ها رفتند.

همینکه این اصحاب که باقی ماندند، حبیب بن مظاهر به آن‌ها گفت: برادرها! چشمانِ زینب کبری سلام الله علیها به خواب نمی‌رود، نگران است که نکند امام حسین علیه السلام را تنها بگذاریم. بیایید برویم در محضرِ امام حسین علیه السلام بیعتِ خود را تجدید کنیم، و به دخترِ حضرت زهرا سلام الله علیها اطمینان بدهیم که ما تا آخرین نفر ایستاده‌ایم.

Sadighi-13970404-Masjed-ThaqalainSite (1)

آمدند مقابلِ خیمه‌ی حضرت زینب سلام الله علیها صف کشیدند، حبیب به نمایندگی از آن‌ها اذن خواست و حضرت سیدالشهداء علیه السلام اذن دادند، آمدند و به دخترِ امیرالمؤمنین علیه السلام خطاب کردند: ای دخترِ علی! این جمع آمده‌اند به شما بگویند تا یک نفر از ما زنده هست، نخواهیم گذاشت یک تارِ مویی از جوانانِ بنی‌هاشم کم بشود، تا چه برسد به امام حسین علیه السلام!

هلال می‌گوید: همینکه حضرت حبیب بن مظاهر علیه السلام داشتند عرض ادب و تجدید پیمان می‌کردند، حضرت سیدالشهداء علیه السلام رو به حضرت زینب سلام الله علیها کردند و فرمودند: زینب جان! در حقِّ این‌ها دعا کن، حضرت زینب سلام الله علیها دعا کردند.

ولی یک وقت دیدند یک بانویی از پشتِ خیمه آمد…. گفت: ای غیرتمندان! از دخترانِ پیغمبر دفاع کنید.

یا اباعبدالله، امروز رزمندگانِ ما در حالِ دفاع کردن از دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم هستند، در داخلِ کشور هم اطمینان هست، این مردم انقلابِ خودشان را رها نمی‌کنند، آن‌ها شهدایِ خودشان را حمایت می‌کنند.

لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.

دعا

نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظیمِ الاْعْظَمِ، اَلاْعَزِّ الاْجَلِّ الاْکْرَمِ، الهَی یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی‏ بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یا قَدیمَ الْإِحْسَانُ بِحَقِّ الْحُسَیْنِ

خدایا! به عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها، به خمسه‌ی طیّبه، به خونِ پاکِ شهیدانِ راهِ تو قسمت می‌دهیم امام زمان را برسان.

خدایا! چشمِ ما را به جمالِ او روشن بگردان.

خدایا! امیدِ مستضعفان را برسان.

خدایا! چترِ حمایتِ حضرت حجت ارواحنا فداه را از سرِ این ملّت و رهبریِ این ملّت کم نفرما.

خدایا! بحقِّ محمد و آل محمد علیهم السلام رهبریِ عزیزِ انقلاب را با اقتدار و عزّت یاری بفرما.

خدایا! تا ظهور سایه‌ی مقام معظم رهبری را مستدام بفرما.

خدایا! ملّتِ شهید داده‌ی ما را در حفاظت از خونِ شهیدانشان و دستاورد‌هایِ شهدای دورانِ دفاعِ مقدّس ثابت قدم بفرما.

خدایا! نسلِ جوانِ ما را از سرگردانی نجات عنایت بفرما.

خدایا! مسئولینی که یا کفایت ندارند و یا خیانت دارند، دستشان را کوتاه بگردان.

خدایا! این گرانی و نگرانی را از مردم دور بفرما.

خدایا! همه‌ی ما مضطرّ هستیم، تو مجیبُ المُضطر هستی، اضطرار را از همه‌ی جبهه‌های مقاومت و از این کشورِ شهیدان دور بفرما.

خدایا! مریض‌ها عموماً، مریض‌هایِ موردِ نظر خصوصاً، شفا مرحمت بفرما.

خدایا! امامِ ما، شهیدانِ ما، ذَوی الحقوقِ ما، مشایخِ ما، در ثوابِ این مجالسِ ما شریک بفرما.

غفر الله لنا و لکم و استغفرالله ربی و اتوب الیه


پاورقی:

[۱] سوره مبارکه ی طه آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه حجرات، آیه ۱۵

[۳] سوره مبارکه حجرات، آیه ۱۴ (قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا ۖ قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَٰکِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ ۖ وَإِن تُطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا یَلِتْکُم مِّنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْئًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ)

[۴] سوره مبارکه انعام، آیه ۷۵

[۵] بحار الأنوار، جلد ۷۱، صفحه ۱۵۵، حدیث ۷۰ (أمرَ نَمرودُ بجَمعِ الحَطَبِ فی سَوادِ الکوفَهِ عِند نَهرِ کوثا مِن قَریهِ قطنانا و أوقَدَ النّارَ، فعَجَزوا عَن رَمی إبراهیمَ، فعَمِلَ لَهُم إبلیسُ المَنجَنیقَ فرُمِی بهِ، فتَلقّاهُ جَبرئیلُ فی الهَواءِ فقالَ: هَل لَک مِن حاجَهٍ؟ فقالَ: أمّا إلَیک فَلا! حَسبی اللّهُ و نِعمَ الوَکیلُ… فقالَ جَبرئیلُ: فاسألِ اللّهَ، فقالَ: حَسبی مِن سُؤالی عِلمُهُ بِحالِی)

[۶] سوره مبارکه فتح، آیه ۱۰ (إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ ۚ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا)

[۷] سوره مبارکه انعام، آیه ۹۱ (وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَىٰ بَشَرٍ مِنْ شَیْءٍ ۗ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْکِتَابَ الَّذِی جَاءَ بِهِ مُوسَىٰ نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ ۖ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ کَثِیرًا ۖ وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُکُمْ ۖ قُلِ اللَّهُ ۖ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ)

[۸] سوره مبارکه فتح، آیه ۱۰ (إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ ۚ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا)

[۹] سوره مبارکه ابراهیم، آیات ۲۴ و ۲۵ (أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاء تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَیَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ)

[۱۰] سوره مبارکه فتح، آیه ۴ (هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ ۗ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا)

[۱۱] سوره مبارکه احزاب، آیه ۲۳

[۱۲] سوره مبارکه سجده، آیه ۱۶ (تَتَجَافَىٰ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ)

[۱۳] فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی


Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir

URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%ad%d8%b1%db%8c%d9%85-%d9%85%d9%84%da%a9%d9%88%d8%aa-73/

تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.