«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ ربِّ العالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمُ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبَنَا حَبِیبِنا شَفیعِ ذُنوبِنا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الحُجَّه بَقیَّهَ اللَّهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ وَ رَزَقَنَا اللَّهُ وَ رِضَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلِی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

«قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِکُمْ وَ إِنْ تُطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ»[۲].‏

ایمانی نوری در قلب

ایمان ادّعا نیست، ایمان تظاهر نیست، ایمان قرارداد نیست، ایمان توهّم نیست، خیال نیست. ایمان یک حقیقت تکوینی است که پروردگار متعال کرم می‌کند، کسی که دل او آماده باشد این دل را روشن می‌کند؛ وجود آدم، نفس آدم، روح آدم، قلب آدم یک روحی که نداشت، حالا دارا روح جدیدی می‌شود؛ یک حقیقت است. یک حقیقتی است که با وجود انسان عجین و آمیخته می‌شود. در جریان زید بن حارثه، وقتی وجود نازنین نبیّ مکرّم اسلام صلوات الله علیه و آله بعد از نماز صبح برگشتند نگاهی به مأمومین خود کردند، از این جوان سؤال کردند: در چه حالی هستی؟ عرض کرد: در حال یقین هستم. پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند: ادّعای بزرگی است؛ بر این ادّعای خود چه دلیلی داری؟ حارث عرض کرد: همین قدر به محضر شما بگوییم دیگر شب‌ها خواب ندارم و گویا شراره‌های آتش جهنّم را در عمق گوش خود می‌شنوم و گویا نعمت‌های بهشت را می‌بینم. جهنّمیان را در جهنّم معذّب می‌بینم و بهشتی‌ها را در بعشت متنعّم می‌بینم و اگر شما اجازه بدهید من خبر می‌دهم چه کسانی در محضر شما بهشتی هستند و چه کسانی جهنّمی هستند. حضرت در آن‌جا فرمودند: «هَذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالْإِیمَانِ»[۳]. این بنده‌ای است که خدا قلب او را با ایمان نورانی کرده است.

sadighi-13960927-Masjed-Thaqalain_IR (1)

آیه‌ی کریمه، توضیحاتی که در جلسه‌ی گذشته خدمت شما عرض کردیم، تعبیر «لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی‏ قُلُوبِکُمْ»[۴] شما می‌گوید: ما ایمان آوردیم؛ نباید بگویید: ما ایمان آوردیم؛ بگویید: ما اسلام آوردیم، امّا هنوز ایمان در قلب شما داخل نشده است. قلب باید بپذیرد، قلب باید این نور را در خود بگیرد، قلب باید بارش باران ایمان را در زمینه‌ی خود منشأ رویش فضایل ببیند. ایمان که آمد، سخاوت می‌روید، شجاعت می‌روید، عفّت می‌روید، کرم و جود و بخشش در وجود انسان رویش پیدا می‌کند. دل زمین است و ایمان باران است. بعضی از دل‌ها سنگ است، هر چه می‌خواهد باران ببارد، جذب نمی‌کند، می‌آید و می‌رود. بعضی از دل‌ها بسته است، روزنه‌ای باز نیست تا بارانی، نوری وارد شود. بعضی از دل‌ها هم واروح است، این‌طوری نیست خود را به سوی خدا نگرفته است، بلکه دهان خود را همیشه به زمین باز کرد. دهانه‌ی دل روی به زمین است. آن‌ها از ایمان بی‌بهره هستند. چون باید ایمان داخل شود، ایمان باید در آن‌جا جا بگیرد و ایمان در دل چنین کسانی جا نمی‌گیرد.

sadighi-13960927-Masjed-Thaqalain_IR (3)

علائم ایمان در دل و قلب

آدم از کجا بداند که ایمان در قلب او داخل شده است یا نشده است؟ یکی از علائم آن این است فعل او، قولش را تأیید کند. آدم حرف که می‌زند، می‌گوید: من مؤمن هستم، در کسب و کار او معلوم بشود که ربا نمی‌گیرد، این بی‌انصافی نمی‌کند. مردم را فریب نمی‌دهد، این در کسب خود دروغ نمی‌گوید.  طلبه‌ا‌ی که نزد مردم دم از نماز شب می‌زند، در باطن خود هم اهل نماز شب باشد. اگر می‌گوید: غیبت حرام است، خود او هم غیبت نکند. یکی این است که گفتار مؤمن را رفتار او تأیید می‌کند. معلوم می‌شود که او واقعاً قبول دارد، باور دارد. کسی که باور دارد، برای دیگران حرف نمی‌زند. اوّل خود او تجربه کرده است، حالا راهی را که رفته است، به دیگران هم می‌گوید: بیایید؛ این راه، راه درستی است، من آدرس درست می‌دهم. خود من رفتم، رسیدم؛ شما هم به دنبال من بیایید.

sadighi-13960927-Masjed-Thaqalain_IR (4)

رابطه‌ی دل و عمل پاکیزه

دوم: باطن او کمتر از ظاهر او نباشد. باطن آدم درست باشد، ظاهر قهراً درست می‌شود. بعضی‌ها که می‌گویند: دل باید پاک باشد یا نادان هستند یا این‌که مأمور شیطان هستند. می‌گویند: فلانی چرا بدحجاب است، فلانی چرا بی‌حجاب است، فلانی چرا فلان کار را انجام می‌دهد؟ می‌گویند: دل تو پاک باشد. این حرف، حرف دروغی است. اگر دل پاک باشد، عمل هم پاکیزه است. عمل آدم از دل آدم نشأت می‌گیرد. ثمره‌ی دل پاک گناه نمی‌شود، گناه نمی‌رویاند. دل پاک، پاکی می‌رویاند، عمل صالح می‌رویاند. امّا دل ناپاک، هر وقت آدم گناه کرد، باید یقین داشته باشد، یک لکّه‌‌ای در دل او ایجاد شده است، شیطان در دل او داخل شده است که این را وادار کرده است یک گناهی انجام دهد. امّا عمل هر کسی که درست باشد، معلوم نیست دل او درست باشد. اشخاصی هستند که حُسن عملی دارند ولی حُسن فاعلی دارند، حُسن فعلی در منافق هم دیده می‌شود. یک اشخاصی مدّت‌ها تظاهر می‌کنند، مال خرج می‌کنند، به ایتام می‌رسند، در مسجد می‌آیند، برای این‌که یک زمانی رأی بیاورند. برای این‌ است که مردم به او اعتماد کنند و بتواند بیشتر سوء استفاده کند. این ظاهر سازی‌ها برای این است. اگر باطن کسی درست بود، عمل او با حرف او یکسان بود، این یکی از علائم صحت ایمان است.

sadighi-13960927-Masjed-Thaqalain_IR (2)

ایمان زمینه‌ی آرامش در انسان

نکته‌ای دیگر این است که ایمان برای انسان امنیت می‌آورد، آرامش می‌آورد: «أَلَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ»[۵] کسانی که ایمان دارند، دل آن‌ها طمأنینه دارد، اضطراب پیدا نمی‌کند. خدا یک آرامشی هم در وجود آن‌ها قرار داده است. علّامه آیت الله مصباح اطال الله عمره شریف فرمودند: ما ۴۰ سال خدمت آیت الله بهاء الدینی بودیم، یک بار ندیدیم ایشان مضطرب و نگران باشند. مطلقا در وجود ایشان نگرانی دیده نشد. ما ۴۰ سال نبودیم ولی سال‌ها خدمت ایشان بودیم. این شش سال آخر عمر، پاهای ایشان خشک شده بود، رگ پای ایشان خشک شده بود، نمی‌توانست راه بروند. ایشان را می‌بردند و می‌آوردند. واقعاً یک بار آدم در برخورد احساس بکند که ایشان از این وضعیت پای خود ناراحت هستند ابدا. گویا تمام عالم برای ایشان است. آن‌قدر شاداب بودند، آن‌قدر نشاط باطنی داشتند که نداشتن پا و زمین‌گیر شدن اصلاً برای ایشان مشکلی نبود. (در بلا هم می‌چشم لذّات او) گویا منطق ایشان این بود که:

اگر با دیگرانش بود میلی          چرا جام من را بشکست لیلی.

خوش بود که خدای متعال خواسته ایشان در پایان عمر در سنگر رضا و صبر خود را به خدا نزدیک کند.

sadighi-13960927-Masjed-Thaqalain_IR (5)

اثرات سوء خود بزرگ‌بینی انسان

در سوره‌‌ی مبارکه‌ی اعراف که هم با این بحث ما و هم با این زلزله‌هایی که مملکت را دارد تهدید می‌کند، همه‌ی ما هم بنا نیست علاج واقع قبل از وقوع داشته باشیم. نه دولت، دولتی است که به فکر آینده باشد و برنامه داشته باشد، کفایت داشته باشد، دلسوزی داشته باشد و نه خود ما نگران وضع خودمان هستیم. ما تا مریض نشویم، فکر نمی‌کنیم ممکن است یک روز مریض بشویم. ورزش بکنیم، غذای سالم بخوریم، اضطراب پیدا نکنیم، این‌ها پیشگیری است. چرا آدم بی‌جهت در خانه ناراحت شود، چرا تحمّل او کم باشد، چرا کم ظرفیت باشد، چرا زود رنج باشد، چرا توقّع داشته باشد تا اگر کسی به او احترام نگذاشت یا به موقع به حرف او گوش نکرد، ناراحت شود، مگر چه کسی است؟ چرا آدم خود را بزرگ می‌کند که رنجش برای او پیش بیاورد. آدم خود را بنده‌ی خدا بداند، وظیفه‌ی خود را درست انجام بدهد، نسبت به امور دنیوی هم هر چه شد، شد؛ نشد هم نشد. خدا می‌داند، بدن سالم، فکر سالم می‌آورد. امّا بدن که ناسالم است، بیشتر از میکروب‌ها و ویرس‌ها، ناراحتی‌ها است، اضطراب‌ها است که آدم را مریض می‌کند. دل که افسرده است، جسم هم شادابی خود را از دست می‌دهد. مریضی‌ها یکی بعد از دیگری مخصوصاً زخم معده، زخم اثنی عشر. غالب اشخاصی که اضطراب و استرس دارند، مشکلات گوارشی دارند.

 آدم پیشگیری کند، آدم چرا صدقه نمی‌دهد، چرا صلحه‌‌ی رحم نمی‌کند. چرا در دعاهای خود عافیت را جدّی نمی‌گیرد، چرا به دامن ائمّه علیهم السّلام چنگ نمی‌زند و از آن‌ها بخواهد تا هستم با سلامتی باشم. چرا منتظر است وقتی بستری شد، نذر امام رضا علیه السّلام و حضرت ابوالفضل علیه السّلام کند. چرا همیشه منتظر می‌مانیم، بلا بیاید بعد به فکر می‌افتیم که بلا رفع شود.

sadighi-13960927-Masjed-Thaqalain_IR (6)

تقوا و عمل دلیل باز شدن درهای رحمت و برکت

در سوره‌ی مبارکه‌ی اعراف آیات ۹۴، ۹۵، ۹۶ اوّلین آن کلید است، راه نجات است، دو آیه‌ی بعدی هشدار زلزله‌ها است. در آیه‌ی ۹۶ فرمایند: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» اگر ایمان داشتند -مردم ایران، مردم کشورها- اگر ایمان را تحصیل می‌کردند و اگر این می‌دانستند این باورها را که به دست آوردند نعمت خدا است، خدا را باور کرده است، آخرت را باور کرده است، ائمّه علیهم السّلام را باور دارد، امام زمان علیه السّلام را باور دارد، می‌داند حضرت حجّت قلب عالم است، می‌داند همه‌ی عوالم در دست حضرت است، نیّت ما را می‌داند، نگاه ما را می‌بیند، مجالس ما را می‌بیند، ما این‌ها را باور داریم، ما شیعه هستیم و همه‌ی این‌ها را باور داریم امّا این باور ما تؤام با علم شود، تقوا کنار آن باشد. «آمَنُوا وَ اتَّقَوْا» باید بذر ایمان شما، میوه‌ی تقوا بدهد. با وقایه، با کنترل زندگی کنید، چشم پاکی، دست پاکی، پاکدامنی، زبان پاکی، این‌ها تقوا است.

اگر ایمان و تقوا تؤام می‌شدند، خدای متعال می‌گوید: ما «لَفَتَحْنا» باز می‌کردیم. چه چیزی را باز می‌کردیم؟ برکات خود را از آسمان. الآن این برکات بسته است. اگر ایمان و تقوا تؤام شدند، این در بسته‌ای که از آسمان به سوی شما برکات نمی‌آید، این را باز می‌کردیم.

sadighi-13960927-Masjed-Thaqalain_IR (7)

ائمّه علیهم السّلام پناهگاه مضطّرین

حالا چه می‌آمد، این برکت چیست؟ یکی از چیزهایی که قدر مسلّم آن است و همه‌ی مفسرین هم گفتند، باران به موقع است. الآن همه دارند خفه می‌شوند، آدم‌های مسن نباید بیرون بروند، مدرسه‌ها را تعطیل می‌کنند، چقدر به دولت ضرر می‌خورد، چقدر به عمر بچّه‌ها ضرر می‌خورد، چرا؟ چون باران نمی‌آید؟ چرا باد موسمی که این کثافت‌ها را ببرد نمی‌آید. چرا نمی‌آید؟ این‌ها اعمال ما است. قول خدا، قول است. به این بی‌دین‌های اروپایی و غربی و ملحدان عالم نگاه نکنید؛ صدای دهل از دور خوش است. بدبختی آن‌ها که ایمان ندارند، بیشتر از ما است. ما وقتی که مشکل پیدا می‌کنیم امام رضا علیه السّلام داریم، امام زمان علیه السّلام داریم، حضرت ابوالفضل علیه السّلام داریم. ولی آن‌ها وقتی مشکل پیدا می‌کنند، غیر از قرص‌های اعصاب و خودکشی هیچ چیز دیگری ندارند. ما پناهگاه داریم، ما زمینه‌های فرار از غم داریم. الآن کسانی که در خانه مشکل داشتند، به مسجد آمدند. این فضای مسجد آدم را خلاص می‌کند. در یک عالم جدیدی آمدید، دل‌ها نورانیّت می‌گیرد، آیاتی می‌شنوید، احادیثی می‌شنوید، خدای متعال دل شما را با نظر خود از آن غم خلاص می‌کند. یاد خدا (دل آرام گیرد ز یاد خدا) مهمان خدا هستیم، خدا دارد از ما پذیرایی می‌کند. اگر باران به موقع بیاید، ما این هوای بد را نداریم. این هوای آلوده‌ی کلان شهرهای ایران، امروز همه تعطیل بودند. در تبریز مدرسه‌ها تعطیل بوده است، این‌جا تعطیل بوده است. یکی از برکاتی که مصداق بارز است که الآن در آسمان بسته است، اگر ایمان شما ایمان باشد و همراه تقوا باشد، خدا باران رحمت را باز می‌کند، به مقداری که نیاز شما را رفع کند بر شما نازل می‌کند.

sadighi-13960927-Masjed-Thaqalain_IR (8)

نقش ملائکه‌ی الهی در رفع مشکلات

نکته‌ای دوم خدا ملائکه نازل می‌کند. ملائکه‌ی الهی مشکلات اقتصادی شما را مرتفع می‌کنند. ملائکه‌ی الهی گره‌های شما را باز می‌کنند. کسی است که شما نمی‌دانید او ملک است. امیر المؤمنین علیه السّلام در نهج البلاغه دارند؛ وقتی کسی گره کسی را باز می‌کند، این گره‌گشایی، این‌که شما دل کسی را شاد کردید، افسرده‌ای را از افسردگی نجات دادید. امیر المؤمنین علیه السّلام می‌گویند: این به صورت یک ملک درمی‌آید. در آن وقتی که بلا مقدّر می‌شود، به سراغ شما می‌آید و شما را از بین ببرد، این ملک می‌آید و جلوی آن بلا را می‌گیرد. خیلی از مواقع آدم معجزه‌آسا از تصادف نجات پیدا می‌کند. یک بلایی ناگهانی می‌آید، آدم یک مرتبه می‌بیند همه گرفتار آن شدند ولی این یکی سالم ماند. نمی‌داند آن کار خیری که انجام داده بودی، به صورت ملک درآمد. در روز مبادا به کمک شما رسید.کار خیر انجام بکنیم، کارهای خوب انجام بدهیم، دل‌ها را شاد کنیم، گشاده دست باشیم، چهره‌ی گشاده داشته باشیم، امید مردم باشیم. این‌ها حالت‌هایی است که گروه‌هایی از ملائکه را همراه ما می‌کند و این‌ها از آسمان -به موقعی که باید از ما مشکلات را دفع کنند- می‌آیند دفع می‌کنند.

sadighi-13960927-Masjed-Thaqalain_IR (9)

به دست آوردن توفیقات الهی

نکته‌ای سومی که از لوازم و ثمرات ایمان است، از برکات ایمان تؤام با تقوا است، توفیقات الهی است. اگر ایمان شما ایمان باشد، تقوا را رعایت بکنید، در خانواده عصبانی نشوید. زود رنج نباشید. به هم نپرید. حاضر جوابی نکنید. گوشت تلخی نکنید. مایه‌ی آزار یکدیگر نباشید. خانواده زیر بنای جامعه است. وقتی در خانه کم صبری، کم حوصلگی و نیش باشد. این نیش‌ها به جامعه سرایت می‌کند و همه نیش‌دار می‌شوند، همه همدیگر را آزار می‌دهند. حیف است جامعه‌‌ای به نام امیر المؤمنین علیه السّلام، به نام ائمّه اطهار علیهم السّلام بوی جهنّم بدهد. این جهنّم است که «کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّهٌ لَعَنَتْ أُخْتَها»[۶] هر جهنّمی که وارد جهنّم می‌شود، یقیه‌ی آن یکی را می‌گیرد. جامعه‌ی ما جامعه‌ی یقه‌گیری شده است، به خدا بوی بهشت نمی‌دهد. در بهشت یقه‌گیری نیست.

معجزات وجودی پیامبر اکرم صلوات الله علیه

 «وَ نَزَعْنا ما فی‏ صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلینَ»[۷] در بهشت ابداً کسی به کسی پشت نمی‌کند، ابداً کسی به کسی گیر نمی‌دهد، دل‌ها صاف است، همه به هم اقبال دارند، همه گُل همه هستند، همه صفای هم هستند. هر جامعه‌ و هر خانواده‌ای که دید اعضای خانواده ناسازگاری دارند، یقین بدانید که بوی جهنّم می‌دهد، بوی بهشت نمی‌دهد. وجود نازنین پیغمبر صلوات الله علیه و آله بهشت بود. هم عطر ایمان به مشام اهل آن می‌رسید. پیغمبر صلوات الله علیه و آله همیشه معطّر بودند. عطر هم می‌زدند ولی یکی از معجزات پیغمبر صلوات الله علیه و آله  عطر وجود پیغمبر بود. یکی سایه نداشتن پیغمبر صلوات الله علیه و آله بود. پیغمبر صلوات الله علیه و آله نور بود، نور که سایه ندارد. وجود نازنین پیغمبر ما صلوات الله علیه و آله نور بود و چون حقیقت قرآن بود؛ قرآن هم نور است و هم عطر عرش است که وجود مقدّس حضرت امیر علیه السّلام فرمودند: «أَرَى نُورَ الْوَحْیِ … وَ أَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّهِ»[۸] اوّلین باری که وحی بر پیغمبر صلوات الله علیه و آله نازل شد، برای من دو حالت پیش آمد. یکی نور وحی را می‌دیدم، یکی این‌که عطر نبوّت را از آن زمانی که پیغمبر صلوات الله علیه و آله نبی شدند، عطر نبوّت را با مشام جان خود دریافت می‌کردم.

sadighi-13960927-Masjed-Thaqalain_IR (10)

عنایت الهی در توفیقات انسان

 ایمان معطّر است، ایمان نور است. عطر جاذبه دارد. امّا عفونت دافعه دارد، گناه عفونت است، بداخلاقی عفونت است، نیش زبان عفونت است، کم تحمّلی عفونت زدن است، علیه همدیگر تهمت زدن، پرونده درست کردن عفونت است، این‌ها عفونت‌های جامعه است، این‌ها دفع می‌کند، جذبی در آن نیست. اخوتی در آن نیست، با هم پیوستنی نیست. خدای متعال که آسمان را برای ما باز می‌کند، توفیقات شامل حال ما می‌شود. یک مرتبه می‌بینید علاقه به نماز شب پیدا می‌کنید. نماز اوّل وقت از هر غذایی برای شما لذیذتر است. قرآن برای شما جاذبه دارد. وقتی قرآن می‌خوانند، هرگز نمی‌توانید بلند شوید، خدا دارد حرف می‌زند، آوای خدا را دارید می‌شنوید. مگر می‌توانید دست از آن بردارید. وقتی که نماز می‌خوانید، یک دریافت‌های جدیدی در نماز شما است. در آخر نماز می‌گویید: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ» به چه کسی سلام می‌دهید؟ شما وقتی نماز می‌خوانید با انبیاء علیهم السّلام همراه شدید. در آخر نماز به انبیاء علیهم السّلام سلام می‌دهید. شما وقتی وارد نماز شدید، همراه پیغمبر صلوات الله علیه و آله شدید: «السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ». بعضی از زمان‌ها ما در آخر نماز این احساس داریم. آن‌هایی که اهل دل هستند، به محض این‌که «الله اکبر» می‌گوید، خود را در خدمت پیغمبر صلوات الله علیه و آله و امام زمان علیه السّلام می‌بیند و این‌ها برای ما بسته است. آسمان دل برای ما بسته است. خدا این‌ها را باز می‌کند.

اثرات ایمان بر روی زندگی انسان

ایمان را تجربه کنیم، استقامت در ایمان و تقوای خود داشته باشیم، خدا هم باران به ما می‌دهد، هم ملائکه را در جاهایی که ما کارایی نداریم… ما گاهی کم می‌آوریم؛ آن‌جایی که کم می‌آوریم به یک نیروی بیرونی احتیاج داریم. خدا ملائکه را می‌فرستد، چون در باز است و با ما رفت و آمد دارد. می‌آید مشکل ما را حل می‌کند، گره ما را باز می‌کند. در روایت دارد کسانی که اهل نماز شب هستند، خدای متعال ملائکه‌‌ای را مأمور می‌کند که آن‌ها را تبلیغ می‌کنند. مردم بی‌اختیا و بعد از مدّتی می‌گویند: نماز شب فلانی ترک نمی‌شود. خدا آسمان را باز می‌کند، قشون آسمانی را برای اجرای مأموریت‌های خاص برای مؤمنین می‌فرستد و در مواقعی که دشمن می‌آید، شما عِدّه و عُده‌ی خود را که کم است، نبینید؛ خدا برای حضرت رسول صلوات الله علیه و آله در جنگ بدر سه هزار ملک فرستاد که آن‌ها عمامّه‌های سفیدی هم داشتند و مشرکین هم آن‌ها را می‌دیدند. موقع عذاب این‌ها ملک را می‌بینند، مشرکین هم می‌دیدند. در جنگ ۳۳ روز حزب الله با اسرائیل، ملک آمد. بعضی از افسران اسرائیلی دیده بودند، گفتند: اشخاصی می‌دیدیم با لباس‌های سفید و گلوله‌های ما به آن‌ها نمی‌خورد، این‌ها داشتند ما را می‌زدند و می‌کشتند. خدا ملک می‌فرستد. «لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ».[۹]

باز کردن درهای برکات به عنایت خدای متعال

برای آقا مرحوم آقا شیخ محمّد حسین اصفهانی مفسّر و برای مرحوم ملّا فتحعلی سلطان آبادی، از آسمان مائده می‌آمد و غذا می‌آمد. برای مرحوم ملّا فتحعلی سلطان آبادی، دیر وقت مهمان آمده بود و چیزی در خانه نبوده است، نه چیزی برای پختن بوده است و نه نان بوده است. به داماد خود می‌گوید: برو بیرون، ببین آن‌جا نان است. داماد ایشان می‌گوید: همین که به بیرون رفتم، دیدم یک کسی یک دسته نان تازه آورد، نفهمیدم او چه کسی بود. مرحوم سیّد بحر العلوم اعلی الله مقامه الشّریف یک سالی در مکّه ماندند و برای همه‌ی مذاهب تدریس می‌کردند. برای مذاهب اهل سنّت هم تدریس می‌کردند و به طلبه‌ها شهریه می‌دادند. در یک زمانی پول به ایشان نرسید. ایشان به غلام خود حواله‌ای داد و گفت: به بازار صفا برو -در آن زمان صفا و مروه بازار داشته است- به آن‌جا برو و از فلان زرگر حواله بگیر و یک کیسه‌ی زر بگیر و بیا تا شهریه‌ها را پرداخت کنیم. غلام این حواله را می‌برد، آن زرگر این کیسه‌ی زر را به او می‌دهد. وقتی که غلام برمی‌گردد، در ذهن او می‌آید من سابقاً این زرگری را در آن‌جا ندیده بودم؛ بروم و ببینیم او چه کسی است، این حواله از کجا بوده است که سیّد به او داده است. غلام می‌گوید: به آن‌جا رفتم و دیدم یک چنین مغازه و یک چنین جایی نیست. «لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ». خدا یک چیزهایی از آسمان می‌فرستد که زمینی‌ها نه خواب آن را دیدند و نه عقل آن‌ها می‌رسد؛ «لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ».  

استفاده از برکات وجودی زمین

زمین هم همین‌طور است، هم چشمه‌های زمین برای شما رویش می‌کند و هم معادن آن شناسایی می‌شود و ثروت شما اضافه می‌شود، هم رویش میوه‌ها، حبوبات و غلّات برای شما می‌روید. علاوه بر همه‌ی این‌ها توفیق سجده پیدا می‌کنید، برکت زمین به این است که شما سر خود را به زمین بگذارید. بگویید: «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ»[۱۰] چرا سجده نمی‌کنید، چرا از برکت زمین استفاده نمی‌کنید؟ تمام خیرها در این است که انسان چشم از جهان ببندد، چشم دل خود را باز کند و جمال الهی را ببیند. به این‌که آدم چشم از جهان بندد، بهترین فرصت آن حالت سجده‌ی آدم است که آدم دیدگاهی ندارد تا چیزی را ببیند، زرق و برقی در ظاهر چشم او را نمی‌گیرد. همان‌طور که آدم این دهان را از حرام ببندد، دهان دیگری برای او باز می‌شود و خدا لقمه‌های معنوی به جان او می‌ریزد. اگر این چشم را از زرق و برق دنیا ببندیم، خدا چشمی به ما می‌دهد که امام زمان علیه السّلام را می‌بینیم، چشمی به ما می‌دهد که ائمّه علیهم السّلام را می‌بینیم. چشمی به ما می‌دهد که جمال خدا را می‌بینیم. این‌ها علائم این ایمان است که اگر ایمان در قلب داخل شد، آن وقت ایمان این آثار و برکات را خواهد داشت.


[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]ـ سوره‌ی حجرات، آیه ۱۴٫

[۳]ـ الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۲، ص ۵۳٫

[۴]ـ سوره‌ی حجرات، آیه ۱۴٫

[۵]ـ سوره‌ رعد، آیه ۱۲۸٫

[۶]ـ سوره‌ی اعراف، آیه ۳۸٫

[۷]ـ سوره‌ی حجر، آیه ۴۷٫

[۸]– نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص ۳۰۱٫

[۹]ـ سوره‌ی اعراف، آیه ۹۶٫

[۱۰]ـ سوره‌ی انبیاء، آیه ۸۷٫