در این متن می خوانید:
      1. ویژگی در مسیر بندگی بودن
      2. وجود ما حجاب بین ما و خدا
      3. همه کاره بودن خدا در زندگی انسان
      4. خودخواه بودن بر خلاف بندگی خدا
      5.  اثرات جذبه‌ی ایمان در وجود بندگان واقعی
      6. اثر رغبت در وجود انسان
      7. امیر المؤمنین (علیه السّلام) اساس تجلی خدا
      8. حب علی (علیه السّلام) ایمان و بغض او کفر
      9. سؤال پیامبر از سؤال کننده در مورد زمان وقوع قیامت
      10. محشور شدن هر کسی با محبوب خود در روز قیامت
      11. شادی بشارت به محشور شدن محبّین پیامبر و اهل بیت، به ایشان
      12. دین مساوی با محبّت
      13. اثرات محبّت بر شخص غافل
      14. سازگار نبودن گناه زیاد با محبّت
      15. سهیم بودن غاصبان ولایت امیر المؤمنین (علیه السّلام) در گناه تمام افراد بشر
      16. عداوت امیر المؤمنین (علیه السّلام) ریشه‌ی بدی‌ها
      17. علّت مقدّم بودن برائت بر ولایت
      18. تجسّم صراط مستقیم از دیدگاه خواجه نصیر طوسی
      19. محبّت به ظالم و گرفتار شدن در آتش ظلم او در روز قیامت
      20. میل قلبی اساس شقاوت و سعادت بشر
      21. مواظب بر باطن مقدّم بر مواظب بر ظاهر
      22. زیبا بودن محبوب در چشم انسان
      23. در خطّ خدا بودن برای درامان ماندن از شیطان
      24. دل دادن به خدا و زیبا شدن مصایب
      25. جذبه‌ی حاج هادی ابهری در شخص عاشق

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خاتَمِ المُرسَلینَ طَبِیبِنا حَبیبِنا شَفیعِ ذُنوبِنا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ نُصرَتَهُ وَ رِضاهُ و رَحمَتَهُ وَ اللَّعنُ عَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

«وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطیعُکُمْ فی‏ کَثیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانََ وَ زَیَّنَهُ فی‏ قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ * فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ نِعْمَهً وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ».[۲]

Sadighi-13951006-Masjed-ThaqalainSite (19)

ویژگی در مسیر بندگی بودن

این آیه‌ی کریمه، دریایی پر گوهر است؛ کسی بخواهد روزنه‌ای پیدا بکند که با آن روزنه به عالم نور متصّل بشود، یکی همین آیه است. فرمود که: کسانی که دلی با پیغمبر دارند، کسانی که در مسیر پیغمبر گام برمی‌دارند، کسانی که اطاعت از رسول می‌کنند، کسانی که خود را فرمانبر می‌دانند، بندگی می‌کنند. بعضی‌ها (معاذ الله) نماز هم می‌خوانند، می‌خواهند که کسی بشوند، نفوذی پیدا بکنند، حرف آن‌ها را بخرند، اعتباری کسب بکنند. این مسیر، مسیر بندگی نیست. آن‌ کسانی که نماز می‌خوانند تا نماز چشمه‌ای باشد، آن‌ها را بشوند.

وجود ما حجاب بین ما و خدا

 خود ما حجاب هستیم. وجود ما حائل بین ما و خدا است. اگر بت نفس خود را توانستیم، بشکنیم، این دیوار بلند بین خود و خدا را برداریم، آن وقت دیگر مائی نیستیم، خدا است، خدا همه کاره است. آن کسی که دوست دارد رئیس بشود، تشنه‌ی قدرت است. علاقه‌ی به موقعیت و شهرت دارد بداند که اگر دقّت بکند، گاهی عبادت‌های او هم بوی خود را می‌دهد. مسجد می‌آید، قصد خود را ارزیابی بکند، روزه می‌گیرد، ببیند که آیا روزه‌ی او روزه‌ی طلبکارانه است یا بدهکارانه است. کسانی که در اثر عبادت، مراقبت، ریاضت، ترک هوا حالت طلبکاری پیدا می‌کنند، حالت خودبینی پیدا می‌کنند، حالت خودشیفتگی پیدا می‌کنند، از خود راضی هستند، این‌ها به بندگی نرسیدند، با بندگی هم فاصله پیدا کردند.

Sadighi-13951006-Masjed-ThaqalainSite (2)

همه کاره بودن خدا در زندگی انسان

بندگی در عالم اسلام عبارت است از این‌که: انسان مالک چیزی نباشد، خود و زندگی خود را مملوک خدا بداند، ملک خدا است، هر کاری بنا است بشود، باید او دستور بدهد؛ من در ملک خدا بدون دستور خدا، بدون برنامه‌ی خدا، بدون طرح خدا حقّ برنامه‌ریزی و طراحی ندارم و معنای «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» همین است که سوغاتی عرش وجود نازنین حضرت خاتم «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم» «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» یعنی غیر از خدا کسی کاره‌ای نیست، همه کاره خود او است.

خودخواه بودن بر خلاف بندگی خدا

 این را در لفظ می‌گوییم امّا در زندگی، در زندگی ما خدا همه کاره است یا خود من همه کاره هستم. آدم برخورد خود را در خانه با همسر خود، با فرزند خود، با همسایه‌ی خود، با شاگرد خود، با استاد خود، می‌بیند؛ آدم خیلی نمی‌خواهد تمکین بکند، حرف گوش بکند، می‌خواهد حرف او را گوش بکنند. همه همین‌طور هستیم. می‌خواهیم اگر ما چیزی گفتیم، کسی نه نگوید. چون و چرا نکند، گیر نکند، اعتراض نکند، اشکال نگیرد، چون من می‌گویم، پس همه باید این‌طور بگویند. این خلاف بندگی است، همه‌ی ما هم مبتلا هستیم، پناه به خدا می‌بریم.

 اثرات جذبه‌ی ایمان در وجود بندگان واقعی

آن کسانی که در زندگی بندگی کردند، زندگی آن‌ها بوی بندگی می‌دهد، مال آن‌ها حلال است، حرف‌های آن‌ها نورانی است، حرف حرام ندارند. نگاه حرام ندارند، مجلس حرام ندارند، رفت و آمد حرام ندارند، آن کسانی که این توفیقات را دارند همیشه خود را بنده دیدند و هر آنچه دستور مولا و مالک آن‌ها بود، آن را در همه جا در خلوت و در جلوت اجرا کردند این‌ها آن کسانی هستند که خدای متعال قلب آن‌ها را با ایمان مجذوب کرده است، جذبه‌ی ایمان در وجود آن‌ها است، نه در زبان آن‌ها است، نه در مطالعات آن‌ها است، نه در فکر آن‌ها است.

Sadighi-13951006-Masjed-ThaqalainSite (4)

اثر رغبت در وجود انسان

آدم اهل مطالعه یک چیزهایی متوجّه می‌شود. چون متوجّه می‌شود، آرزوی آن را هم می‌کند ولی حال آن را ندارد، جذبه ندارد. شارژ نیست. علاقه‌ای، میلی، عشقی، شوقی به آن طرف ندارد. یکی از مسائلی که در وجود انسان باید باشد رغبت است. وجود مقدّس حضرت علیّ بن الحسین امام سجّاد (علیه السّلام) مناجات خمسه عشر دارند، یکی از مناجات‌ها، مناجات الرّاغبین است. این‌ها راغب هستند، هیچ چیزی جلوی میل این‌ها، رغبت این‌ها، شوق این‌ها را نسبت به خدا نمی‌گیرد.

محبوب شدن محبوب‌های خدا برای بنده

دعای آن‌ها این است که : پروردگارا من می‌خواهم که محبوب من تو باشی، خدایا خود را برای من محبوب قرار بده. «أَسْأَلُکَ حُبَّکَ»[۳] «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی حُبَّک» خدایا محبّت خود را روزی من بکن. «وَ حُبَّ مَنْ یُحِبُّک‏» خدایا محبّت کسانی که تو را دوست دارند، محبّت آن‌ها را هم روزی من قرار بده. «وَ حُبَّ کُلِّ عَمَلٍ یُوصِلُنِی إِلَى قُرْبِکَ‏»  و محبّت هر عملی که مرا به تو وصل می‌کند، محبّت آن عمل را هم به من بده. تا محبّت نباشد، رغبت نباشد، میل نباشد حرکت نیست تا حرکت نباشد، وصال نیست. آدم برای همیشه می‌ماند، هیچ وقت به مقصد نمی‌رسد.

امیر المؤمنین (علیه السّلام) اساس تجلی خدا

و اساس تجلّی خدا که دل را می‌برد -در آن جلسه عرض کردیم که- وجود نازنین حضرت امیر المؤمنین (علیه السّلام) است. «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ» بر حسب روایات یعنی «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ‏ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ»[۴] چون علی چشمه‌ی ایمان است، «إِنْ ذُکِرَ الْخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ آخِرَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ» هر گاه هر خیری ذکر بشود، اسم هر خوبی به میان بیاید، اصل و ریشه‌ی آن شما هستید. شما یعنی علی و ائمّه‌ی اطهار (علیهم السّلام) خوبی‌ها از خانه‌ی آن‌ها روییده است. اصل آن، ساقه‌ی آن از آن‌جا است. این شاخه‌هایی که در خانه‌های ما آمده است و در دل‌های ما هم مزّه کرده است و هم سایه دارد، این‌ها میوه‌های وجود ولایت است، ولی است.

Sadighi-13951006-Masjed-ThaqalainSite (1)

حب علی (علیه السّلام) ایمان و بغض او کفر

لذا فرمود: «حُبُّ عَلِیٍّ إِیمَانٌ»[۵] حبّ علی ایمان است. «وَ بُغْضُهُ کُفْرٌ» این «کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ»[۶] محبّت امیر المؤمنین ایمان است، حقیقت ایمان، اصل ایمان، ریشه‌ی ایمان، حبّ علیّ بن ابی‌طالب و اولاد طاهرین ایشان است. بغض ایشان، همان کفر است. «بُغْضُ عَلِیٍّ کُفْرٌ»[۷] «عَلِیٌّ خَیْرُ الْبَشَرِ فَمَنْ أَبَى فَقَدْ کَفَرَ»[۸] او خیر البشر است. او خیر العمل است، او خیر الخلق بعد النّبی است، حبّ او ایمان است. انسان باید عینیّتی را بیابد و دل به آن عینیّت وصل بشود. ایمان مجسّم، ایمان ممثّل، ایمان مصوّر وجود نازنین حضرت امیر المؤمنین، علیّ بن ابی‌طالب (علیه الصّلاه و السّلام) است.

سؤال پیامبر از سؤال کننده در مورد زمان وقوع قیامت

کسی خدمت نبی مکرّم اسلام آمد، عرضه داشت که: یا رسول الله «مَتَى قِیَامُ السَّاعَهِ»[۹] قیامت چه زمانی قیام می‌کند، محشر چه زمانی است؟ این را سؤال کرد حضرت می‌خواستند نماز بخوانند، حضرت نماز را شروع کردند، نماز را که تمام کردند به این مرد روی کردند، فرمودند که «مَا أَعْدَدْتُ  لَهَا» تو که پرسیدی قیامت چه زمانی است، برای قیامت چه چیزی آماده کردی؟ چه چیزی با خود می‌بری؟ حالا فهمیدید قیامت چه زمانی است، این‌که برای تو اثری ندارد.

محشور شدن هر کسی با محبوب خود در روز قیامت

آن چیزی که مهم این است که خود را برای قیامت آماده بکن. قیامت عقبات دارد، قیامت مواقف هولناک دارد، قیامت ایست و بازرسی‌های دقیق دارد. قیامت فزع اکبر است. چه چیزی برای آن‌جا فراهم کردی؟ عرضه داشت: یا رسول الله نماز و روزه و عبادت‌های چندانی ندارم. همین‌قدر نماز واجب می‌خوانم و روزه‌ی واجب انجام می‌دهم، از نظر عبادت‌ها دست من خالی است، امّا چیزی که دارم محبّت شما است. محبّت اهل بیت شما است. حضرت رسول فرمودند که: «الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ» آسوده باش هر کسی با محبوب خود محشور می‌شود. اگر محبّت تو، محبّت باشد، از ما جدا نخواهی شد.

شادی بشارت به محشور شدن محبّین پیامبر و اهل بیت، به ایشان

انس می‌گوید: بعد از بشارت به اسلام من در جامعه‌ی مؤمنین برای هیچ بشارتی این‌قدر خوشحال ندیده بودم. این بشارت پیغمبر خدا که محبّت باعث می‌شود ما با پیغمبر محشور خواهیم شد، آن‌چنان روحی در جمع دمید، آن‌چنان نشاطی ایجاد کرد که ما غیر از اصل اسلام ندیده بودیم، فضایی این‌قدر شاداب بشود، این‌قدر نور بگیرد و این‌قدر موجب ابتهاج بشود.

دین مساوی با محبّت

این است که دین واقعاً مساوی با محبّت است. «وَ هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ»[۱۰] دین مساوی با محبّت است. اگر انسان بتواند محبّت خدا و رسول خدا و ائمّه‌ی هدی (علیهم السّلام) و محبّت صالحین را کسب بکند، بدانید و بدانید که این یقیناً اهل بهشت است. محبّت کار خود را می‌کند.

Sadighi-13951006-Masjed-ThaqalainSite (5)

اثرات محبّت بر شخص غافل

 آدم محبّ ممکن است یک وقتی غافل بشود و در اثر غفلت کاری بکند که محبوب او را دوست نداشته باشد ولی تا به خود می‌آید جبران می‌کند. آدم از محبوب خود نمی‌گذرد، دل آدم به جایی قرار گرفت، مرغ دل او در جایی لانه کرد، از آن‌جا خارج نمی‌شود، همان‌جا او را نگه می‌دارند.

Sadighi-13951006-Masjed-ThaqalainSite (3)

سازگار نبودن گناه زیاد با محبّت

امّا آن چیزی که نگران کننده است این است که گناه وقتی زیاد بشود، با محبّت سازگار نیست مایه‌ی زوال محبّت می‌شود. «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ»[۱۱] این توفیقات شما، این جهاد شما، این شهاد‌طلبی شما، این نماز شما، این خیرات شما، این احسان‌ها و ایثارهای شما، این اخلاقی بودن شما، با گذشت بودن شما، در زندگی اغماض شما، نادیده گرفتن شما، پرهیز شما از بداخلاقی‌ها، از در افتادن‌ها از بدگویی‌ها، منشأ این چیزهایی که دارید این است که خدای متعال دل شما را مجذوب امیر المؤمنین و ائمّه‌ی اطهار (علیهم السّلام) کرده است؛

Sadighi-13951006-Masjed-ThaqalainSite (6)

سهیم بودن غاصبان ولایت امیر المؤمنین (علیه السّلام) در گناه تمام افراد بشر

 «وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ» آن کسانی که حضرت علی را خانه‌نشین کردند، آن کسانی که دست بشر را از دامن ائمّه‌ی اطهار (علیهم السّلام) کوتاه کردند در گناه تمام گنهکارها آن‌ها سهیم هستند. چرا؟ برای این‌که معدن او است. همین‌طور که در خوبی‌ها چشمه امیر المؤمنین است، در بدی‌ها هم دشمن امیر المؤمنین لجن‌زاری است که تمام لجن‌ها از آن‌جا می‌جوشد، هر چیزی به اصل خود باز می‌گردد.

Sadighi-13951006-Masjed-ThaqalainSite (7)

عداوت امیر المؤمنین (علیه السّلام) ریشه‌ی بدی‌ها

«کُلُ شَی‏ٍء یَرجِعُ إلى أصلِهِ»[۱۲] هر چیزی به ریشه‌ی خود برمی‌گردد، ریشه‌ی بدی‌ها عداوت امیر المؤمنین است که «بُغْضُ عَلِیٍّ کُفْرٌ»[۱۳] اعداء امیر المؤمنین (علیه السّلام) ریشه‌ی تمام بدی‌ها در عالم هستند و خوبی‌ها همه به چشمه‌ی وجود امیر المؤمنین (علیه الصّلاه و السلام) و ائمّه‌ی هدی (سلام الله علیهم اجمعین) برمی‌گردد. «وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ».[۱۴]

Sadighi-13951006-Masjed-ThaqalainSite (9)

علّت مقدّم بودن برائت بر ولایت

لذا محبّت علی و دشمنان علی قابل جمع نیست. از این جهت برائت بر ولایت تقدّم دارد. گفتند: تخلیه مقدّم بر تحلیه است. (دیو چون بیرون رود فرشته درآید)

Sadighi-13951006-Masjed-ThaqalainSite (8)

تجسّم صراط مستقیم از دیدگاه خواجه نصیر طوسی

آدم باید در قلب خود محبّت گناه نداشته باشد، در قلب او گرایش به ظلم و ظالم نباشد. این آیه‌ی کریمه را مرحوم خواجه نصیر طوسی (رضوان الله تعالی علیه) می‌گویند: صراط مستقیمی که خدا به ما در قرآن ارائه فرموده است و روایت هم گفتند، این است که می‌گویند: صراط از شمشیر تیزتر است و از مو باریک‌تر است. آدم قرار است از یک چنین راهی عبور بکند و باید به نحوی عبور بکند که به جهنّم نیفتد. اطراف صراط مستقیم آتش جهنّم است. آدم از هر طرف آن بیفتد، در جهنّم می‌افتد، باید از یک چنین راهی که باریکتر از مو است و تیزتر از شمشیر است باید برود. ایشان می‌گوید: حقیقت این در این آیه است.

Sadighi-13951006-Masjed-ThaqalainSite (11)

محبّت به ظالم و گرفتار شدن در آتش ظلم او در روز قیامت

در این آیه‌ی کریمه خدای متعال فرموده است: «وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ»[۱۵] خدا نفرمود ظلم نکن، فرمود: رکون به ظالم نداشته باش، رکون یعنی میل اندک. آدم به یک کافری، به یک ظالمی، به یک آدم حرامی یک عقله‌ی کوچکی داشته باشد -این صریح قرآن است، روایت نیست. نگویند آخوندها این‌ها را درست کردند- قرآن کریم می‌فرماید: «وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا» به سوی ظالم جهت دل خود، رغبت خود، میل خود ولو اندک تمایلی به ظالم داشته باشید، «فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ» آتش ظلم دامن شما را هم می‌گیرد. خدا این ظالم را در هر درکی از درکات جهنّم بسوزاند، شما را هم به آن‌جا می‌برد. در آن طرف آن حدیث هم این بود. او گفت: من خیلی دست پر از نماز و روزه ندارد ولی شما را دوست دارم. پیغمبر فرمود: «الْمَرْءُ مَعَ‏ مَنْ‏ أَحَبَ‏»[۱۶] نسبت به ظالم هم همین‌طور است. دل آدم بخواهد با یک ظالمی، یک قدرت ستمکاری، یک جریان استکباری باشد، یک اندک میلی داشته باشد، قرآن می‌گوید: «فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ»[۱۷] نه حرارت آن به شما می‌رسد، اصلاً آتش شما را می‌گیرد، شما در آتش او می‌سوزید.

Sadighi-13951006-Masjed-ThaqalainSite (12)

میل قلبی اساس شقاوت و سعادت بشر

 بنابراین مسئله‌ی دل و گرایش‌های قلبی، میل قلبی اساس سعادت بشر یا اساس شقاوت بشر است؛ در خلوت‌ها ببینید چه کسانی را دوست دارید، چه کسانی را دوست ندارید. اگر دیدید با همه‌ی بدی‌هایی که خود ما داریم، خوب‌ها را دوست داریم ولی بدها را دوست نداریم، با ظالم خوب نیستیم، اگر ظلم را دوست نداریم، رشوه را دوست نداریم، فساد را دوست نداریم، ربا را دوست نداریم، فحشا را دوست نداریم، هرزگی را دوست نداریم این‌که آلوده هم باشیم، بدانید دل ما آن طرفی است. دیر یا زود به آن طرف می‌رفتیم. امّا اگر دیدیم نه گرایش ما به این طرف است. می‌گوییم: ای کاش این‌ها باشند، برای این‌که بیشتر هرزگی بکنیم، به امیال خود برسیم، دل ما می‌خواهد این‌ها باشند، اگر این‌طور باشد خیری در وجود ما نخواهد بود. «وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ»[۱۸] این میل، این رکون، این گرایش، این رغبت ولو خیلی کم هم باشد، ولی دل اندک رابطه‌ای با ظالم داشته باشد، این وعید است، هشدار است که موجب سقوط در آتش جهنّم می‌شود. دل را درست بکنید، عمل ما درست می‌شود إن‌شاءالله عمده‌ی آن این است که باطن ما درست باشد.

Sadighi-13951006-Masjed-ThaqalainSite (15)

مواظب بر باطن مقدّم بر مواظب بر ظاهر

ما خیلی مواظب ظاهر خود هستیم امّا باطل خود را رها کردیم و خیلی از ما خوش ظاهر بد باطل هستیم، خوش ظاهر بدن باطن بدبخت است. باطن‌ها درست بشود. صداقت همین است، صداقت این است که باطن آدم درست بشود. دروغی ندارم، همین هستم. ظاهر و باطن من همین است. دل را اصلاح بکنیم، میل خود را اصلاح بکنیم، محبّت‌های خود را در مسیر حق قرار بدهیم، خدای متعال عاقبت به خیری را به ما خواهد داد.

Sadighi-13951006-Masjed-ThaqalainSite (13)

زیبا بودن محبوب در چشم انسان

 «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی‏ قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ»[۱۹] چیزی برای آدم محبوب شد، محبوب آدم در چشم او زیبا هم می‌شود. می‌بینید فرزند او زیاد زیبا نیست ولی خیال می‌کند یوسف عالم همین است. چون فرزند خود را خیلی دوست دارد، می‌گوید: فرزند من چقدر زیبا است. حالا به دیگری بگوید، می‌خندد. این دو تا عبارت کنار هم باز پیام دارد. خدا می‌گوید: اوّل محبّت را در دل شما محبوب کردیم، وقتی محبوب شد، زینت دارد، برای شما زیبا شده است. هر چیزی ایمانی برای شما زیبا است. هر چیز غیر ایمانی برای شما زیبا نیست. از آن نفرت دارید.

Sadighi-13951006-Masjed-ThaqalainSite (14)

در خطّ خدا بودن برای درامان ماندن از شیطان

 لذا مؤمن باشید، خیلی از امور برای شما هموار می‌شود. رفتن راه‌های دشوار برای شما آسان می‌شود. (از محبّت خارها گل می‌شود) از محبّت همه چیز… محبّت اعجاز است. اوّل محبوبیّت، بعد زینت هر چیز از محبوبی در چشم آدم زیبا می‌آید. لذا اگر خدا را دوست داشتید، خدا و اولیای خدا خیلی برای شما زیبا است، جمیل است. امّا اگر خدایی ناخواسته با خدا خوب نبودید، در خطّ خدا نبودید شیطان می‌آید، گناه را برای شما زیبا می‌کند آن وقت بدها برای شما دوست می‌شوند، خوب‌ها برای شما دشمن می‌شوند. جا به جا می‌کند. وقتی محبوب شما ظالم بود، وقتی آدم حرام‌خور برای شما محبوب بود، وقتی ظالم برای شما محبوب بود، آرام آرام او برای شما زیبا هم می‌شود. محبوبیّت او باعث تزیین در قلب شما می‌شود.

Sadighi-13951006-Masjed-ThaqalainSite (18)

دل دادن به خدا و زیبا شدن مصایب

در این طرف ما زیباتر از حضرت حجّت در عالم سراغ نداریم.  (همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد) زیباترین زیبایان عالم حضرت حجّت و آباء طاهرین ایشان است. این از چند جهت است؛ هم از جهت واقعیت است، هم از جهت محبوبیّت ایمان است. چون خدا این‌ها را در دل ما محبوب قرار داده است، محبوب در چشم آدم زیبا هم می‌شود، جمیل هم می‌شود. بنابراین اگر خواستید چیزی برای شما رونق داشته باشد، جلوه بکند، باید به آن دل بدهید، اگر دل دادید خود شما هم نخواهید، او خیلی برای شما زیبا می‌شود. شما عیب محبوب را نمی‌بینید، رنج محبوب برای شما ایذائی نیست،

(در بلا هم می‌چشم لذّات او) چرا حضرت زینب گفتند: «مَا رَأَیْنَا إِلَّا جمیلا» کسی اسیر است، کتک می‌خورد، داغ دیده است می‌پرسند: چه دیدی؟ می‌گوید: خیلی زیبا بود. کتک خوردن او زیبا بوده است، در کنار امام حسین نالیدن او زیبا بوده است. چرا؟ برای این‌که هر چه از دوست می‌رسد نیکو است.

Sadighi-13951006-Masjed-ThaqalainSite (10)

جذبه‌ی حاج هادی ابهری در شخص عاشق

 اگر بخواهید در زندگی راحت بشوید، خوش بشوید، باید دل را عوض بکنید، باید گرایش‌ها و امیال دل ما تغییر بکند. این هم با خدا است. «اللَّهُمَّ غَیِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِکَ»[۲۰] مرحوم حاج هادی ابهری در مورد آن استاد اکبر که عاشق دختری بوده است و به او نمی‌د ادند؛ حالت جنون داشته به او دست می‌داده است . بعد حاج هادی یک نگاهی کرده بود، دل او سوخته بود، گفته بود: خدا او را از دل او بردار، خود را به جای او در دل او قرار بده. دیده بود که استاد اکبر آمد، گفته بود: حاج هادی من دیگر هیچ علاقه‌ای به آن دختر ندارم ولی دیوانه‌ی کربلا و حسین هستم. می‌شود من را به کربلا بفرستی؟ خدایا از این حاج هادی‌ها در خزانه‌ی خود زیاد داری، یکی هم سر راه ما قرار بده، یک دستی برای ما بلند بکند، بگوید: این دنیای عفن را از دل این‌ها بردار؛ خود تو را، امام زمان خود را در دل این‌ها بگذار، این‌ها هم آن‌ طرفی بشوند.

(روضه‌خوانی)


[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی حجرات، آیات ۷ و ۸٫

[۳]– بحار الأنوار، ج ‏۹۱، ص ۱۴۹٫

[۴]– مناقب آل أبی طالب، ج ‏۳، ص ۹۴٫

[۵]– الأمالی (للصدوق)، ص ۸۹٫

[۶]– سوره‌ی حجرات، آیه ۷٫

[۷]– بحار الأنوار، ج ‏۳۹، ص ۳۰۲٫

[۸]– الأمالی (للصدوق)، ص ۷۷٫

[۹]– بحار الأنوار، ج ‏۱۷، ص ۱۳٫

[۱۰]– الکافی، ج ‏۸ ، ص۸۰٫

[۱۱]– سوره‌ی حجرات، آیه ۷٫

[۱۲]– الوافی، ج ‏۴، ص ۴۹٫

[۱۳]– بحار الأنوار، ج ‏۳۹، ص ۳۰۲٫

[۱۴]– سوره‌ی حجرات، آیه ۷٫

[۱۵]– سوره‌ی هود، آیه ۱۱۳٫

[۱۶]– بحار الأنوار، ج ‏۱۷، ص ۱۳٫

[۱۷]– سوره‌ی هود، آیه ۱۱۳٫

[۱۸]– سوره‌ی هود، آیه ۱۱۳٫

[۱۹]– سوره‌ی حجرات، آیه ۷٫

[۲۰]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ‏۷، ص ۴۴۸٫