«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی[۱]‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مواهبی که از استقامت در راه خداوند نصیب انسان می‌شود

«إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ أَلَّا تَخَافُوا وَ لَا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ * نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَ فِی الْآخِرَهِ وَ لَکُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنْفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ * نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ رَحِیمٍ * وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صَالِحًا وَ قَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ[۲]»؛ ماه مبارک رمضان برکات بی‌پایانی داشت. خوشا به حال کسانی که قدر دانستند و به مقدار ظرفیّت خودشان از مواهب و عطایای الهی بر سر مائده‌ی رمضان و قرآن کریم بهره بردند. صدرِ این آیه‌ی کریمه در دوجای قرآن کریم آمده است و ذیلِ آن متفاوت است. این آیه‌ای که قرائت کردم، آیات سوره‌ی مبارکه‌ی فصلت است. «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا»؛ «قَالُوا» تنها به معنای لفظ نیست؛ بلکه می‌گویند فُلانی قائل است بر این‌که این مملکت به پیروزی می‌رسد؛ فُلانی قائل است که مشکلات اقتصادی با اتّحاد و همدلی، با تقوا در جبهه‌های مختلف مشمول نُصرت الهی قرار می‌گیرد و در این جنگ هم مانند جنگ ۸ ساله، خداوند متعال ما را پیروز می‌گرداند. این‌که ایشان قائل هستند، یعنی نه تنها در حرف، بلکه باورشان و عقیده‌شان این است. «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ»؛ کسانی که قائل هستند ربّ‌شان، مالک‌شان، حاکم‌شان و  مربّی‌شان الله است؛ «ثُمَّ اسْتَقَامُوا»، و روی قول‌شان ایستاده‌اند و از مواضع‌شان عقب‌نشینی نمی‌کنند، از مواضع توحیدی مُنحرف نمی‌شوند. اگر کسی در خطّ مستقیم توحید، انقلاب، دیانت، مبارزه‌ی با استکبار و فساد، مبارزه‌ی با انحرافات، هَرزگی‌ها و بی‌حجابی‌ها استقامت کرد، خداوند متعال چند وعده به او می‌دهد. اوّلین وعده نزول ملائکه به هنگام مرگ است؛ «تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ». این کلمه‌ی «الْمَلَائِکَهُ» بُهت‌آور است. گویا خداوند متعال تمام ملائکه را به استقبال او می‌فرستد؛ «تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ»؛ «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ[۳]».

«جمله ذرات زمین و آسمان     *****     لشکر حق‌اند گاه امتحان[۴]»

هنگام مرگ انسان مشاهده می‌کند که همه‌ی عالَم همراه او بوده‌اند. فرشتگان بر این‌ها نازل می‌شوند. این یک نکته است.

نکته‌ی دوّم این است که به این‌ها می‌گویند: «أَلَّا تَخَافُوا وَ لَا تَحْزَنُوا»؛ نسبت به گذشته‌ی خود ناراحتی نداشته باشید. اگر در مواردی هم چیزی کسر داشته‌اید، خداوند متعال کسری‌های شما را برطرف کرده است و بنا نیست تا مؤاخذه‌ای از شما به عمل بیاید. «وَ لَا تَحْزَنُوا»؛ خداوند متعال نسبت به آتیه‌ی شما نیز برایتان زندگی خوبی را پیش‌بینی کرده است، همراهان خوبی دارید، به نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌روید، به نزد شهدا می‌روید، به نزد حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌روید. بنابراین نه حُزن گذشته را داشته باشید و نه خوف آینده را داشته باشید.

خداوند همواره در پیروزی‌هایی که نصیب انسان می‌شود، او را حمایت کرده است

نکته‌ی سوّم این است: «نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا»؛ این خبر است. می‌گویند این پیروزی‌هایی که در دنیا به دست آوردید، چه پیروزی بر نَفس‌تان که مثلاً در مجالس غیبت و یا در مجالس شایعه‌ی دشمنان به مبارزه پرداختید و روشنگری کردید و جهاد تبیین انجام دادید. این هُنر شما نبود و ما بودیم که بر زبان شما قرار می‌دادیم. ما بودیم که به شما تمرکز می‌دادیم و می‌توانستید پاسخ بدهید و رفع شُبهه نمایید و فتنه‌ی دشمنان را برای مردم روشن کنید، فتنه‌گرها را مُعرّفی کنید، نِفاق را اِفشا کنید. این هُنر شما نبود، بلکه «نَحْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا» بود. ما مدّت ۸ سال با همه‌ی دنیا در حال جنگ بودیم. این یک افسانه نیست و واقعیّت است که یک کشور در یک سو قرار داشت و قدرت‌های بزرگ اتمی بدون استثناء در سوی دیگر بودند؛ تمام کشورهای عربی هم به جز کشور سوریه و لبنان، همراه با صدام بودند. هم پول می‌دادند، هم قُشون می‌دادند، هم اطّلاعات می‌دادند و هم ابزار جنگی به مقدار فراوان در اختیار او قرار می‌دادند. ولی خداوند متعال ملّت ایران را پیروز کرد. یک مملکتی که تازه انقلاب کرده است و انبارهای سیلوی آن‌ها خالی است، امکانات جنگی در مقابل با آن‌ها هیچ است، ولی خداوند متعال روح ایمان و استقامت را عنایت فرمود و پس از ۸ سال ما به پیروزی رسیدیم. سپس برخی از بزرگان که اهل معنا بودند، گفتند که یکی از رِجال‌الغیب حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) که حضرت حجّت (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) به آن‌ها مستقیماً مأموریت می‌دهند، مدّت ۸ سال جنگ را در شهر دزفول مُستقر بودند و جنگ را هدایت می‌کردند. وقتی انسان متوجّه می‌شود که دست امام زمان (ارواحنا فداه) در کار بوده است، وقتی انسان متوجّه می‌شود که رِجال‌الغیب در مکان‌های مختلف جبهه حضور داشته‌اند و خودشان را مُعرّفی نمی‌کردند، ولی وقتی انسان این‌ها را متوجّه می‌شود، به گونه‌ای شارژ می‌شود و آرامش می‌یابد که می‌گوید مملکتی که مدّت ۸ سال جنگ نظامی، جنگ اقتصادی، جنگ تبلیغاتی و جنگ نفوذی علیه آن بوده است، با وجود حضرت امام زمان (ارواحنا فداه) و رِجال‌الغیب ایشان خَم بر ابرو نیاورده است و با پیروزی این مسأله را به اتمام رسانده است، غیر از این است که انسان بگوید ما این کار را انجام داده‌ایم. بلکه وقتی انسان به این نکته پی می‌برد که دستی از غیب بالای سر ما بوده است و ما را حمایت کرده است؛ هنگام مرگ انسان متوجّه می‌شود که نماز شبی که خوانده است و یا در نماز جمعه‌ای که شرکت کرده است، نمازهای اوّل وقتی که اَدا کرده است، قدم‌هایی که در جَهاد فرهنگی، جهاد تبیین و جهاد اقتصادی برداشته است، تا به حال گمان می‌کردم که خودم این کارها را انجام می‌دهم، ولی الآن متوجّه شدم که خداوند متعال جُنود آسمان و زمین را پُشت من قرار داده است. بنابراین در آن‌جا یک ابتهاج و نشاطی به انسان دست می‌دهد که می‌گوید: خدایا! هیچ‌گاه مرا تنها نگذاشتی، همیشه من بر سر سُفره‌ی نُصرت تو بوده‌ام و تمام قُوای عالَم پُشت من ایستاده‌اند و من که ضعیف هستیم، کارهای فراوانی را توانستم انجام بدهم. این موضوع خودش یک روزنه‌ای از شادی و مُباهات و رضایت به انسان می‌دهد که قابل مقایسه‌ با جایی که انسان گمان می‌کرد به تنهایی این کار را انجام داده است، نمی‌باشد. پیش خودش می‌گوید: عَجب! امام زمان (ارواحنا فداه) همراه من بوده‌اند! عَجب! افراد خاصّ امام زمان (ارواحنا فداه) در جبهه‌ها دوشادوش ما بوده‌اند و مسیر را برای ما روشن می‌کرده‌اند! انسان در آن‌جا متوجّه می‌شود که چه سنگر قوی‌ای و چه جبهه‌ی هدایت‌شده‌ی بزرگی بوده است! در آن‌جا یک فَرح و نشاط و ابتهاجی به انسان دست می‌دهد.

عبادات جسمانی که بهشت را نصیب انسان می‌کند

نکته‌ی چهارم این است که فرموده است: «أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ»؛ این ملائکه‌ای که نازل شدند و گفتند که ما همراه با شما بودیم و شما تنها نبودید، می‌گویند: «أَبْشِرُوا»؛ مُژده باد! «بِالْجَنَّهِ». «الجَنَّه» یک اصلاح خاصّی در قرآن کریم است. خداوند متعال دو گونه بهشت دارد؛ یکی بهشت کَثرت است که مربوط به بدن و عبادات بدنی است. انسان با چشم خود قرآن خوانده است، با چشم خود برای امام حسین (علیه السلام) اشک ریخته است، با چشم خود کعبه را تماشا کرده است، نیّت کرده است و با چشم خود به سیمای پدرش نظاره کرده است؛ این‌ها جزء عبادات است. هر نگاهی که انسان به پدر خود می‌کند، یک حجّ برایش نوشته می‌شود. خوشا به حال کسانی که پدرشان در قید حیات است. این نعمت از ما گرفته شده است و دَرب چنین عبادتی بر روی ما بسته شده است؛ ولی کسانی که پدرشان رد قید حیات است، بدانند که بر حسب روایت هر نگاهی که به پدر خود می‌کنند، یک حجّ برایشان نوشته می‌شود. شخصی به حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) عرض کرد: اگر من در یک روز ۶۰ مرتبه پدرم را زیارت کنم، خداوند متعال ثواب ۶۰ حجّ را برای من می‌نویسد؟ حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: بله. بنده عرض می‌کنم که چیزی از خداوند کم نمی‌شود و خزائن خداوند متعال پایان‌ناپذیر است و سُفره‌ی کَرَم خداوند متعال هم محدود نیست. «گر گدا کاهل بود تقصر صاحب خانه چیست؟». پروردگار علیّ حَکیم با این لُطفی که نسبت به بندگان خود دارد، هم برای افعالش و اعمال جوارحی‌اش که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در دعای کمیل جوارح و جوانح را برای ما مرزبندی کرده‌اند و فرموده‌اند: «قَوِّ عَلى خِدْمَتِکَ جَوارِحِى، وَ اشْدُدْ عَلَى الْعَزِیمَهِ جَوانِحِى[۵]»؛ آن‌چه به ظاهر مربوط است، جوارح است. مثلاً انسان با دست خود چیزی به فقیر می‌دهد، یا مثلاً برخی امشب برای قُربانی دست در جیب‌شان کردند و پول دادند، با دست خود ماشه‌ی تفنگ خود را کشید و مدّت ۸ سال عقب‌نشینی نکرد، در برابر دیوهای خطرناک شرق و غَرب دستش کار کرد، چشمش کار کرد، پایش کار کرد و هر قدمی که برداشت که از هر یک از این قدم‌ها دشمن ناراحت و عصبانی می‌شد، قرآن کریم می‌فرماید که خداوند متعال برای هر قدم او حَسَنه نوشته است. یا کسی که برای زیارت به کربلای مُعلّی می‌رود، برای هر قدمش یک حجّ نوشته می‌شود. در روز عرفه این‌گونه است که قدم‌هایی که برای زیارت حضرت امام حسین (علیه السلام) برمی‌داریم، ثواب حجّ برای ما نوشته می‌شود. اما اعضاء و جوارحِ ما و قدم ما یک ثواب دارد، نظر ما یک ثواب دارد، کَلام ما یک ثواب دارد و حمایت ما و شعار ما و حضور ما در صحنه‌های حماسی و اجتماعی هم ثواب دیگری دارد و این یک مجموعه است. خداوند متعال هم برای این مجموعه یک مجموعه نعمت‌هایی را در باطن آن قرار داده است و کثیر است.

کسانی که دلشان را به خدا داده‌اند و هر کاری می‌کنند، برای رضای حق‌تعالی است

اما کسانی که با دل رفتند، کسانی که غیر خداوند را در دلشان حذف کردند؛

«ای یک دله صد دله دل یک دله کن     *****     مهر دگران را ز دل خود یله کن[۶]»

اصلاً این‌ها به دنبال بهشت هم نبودند. این‌ها عاشق خداوند متعال بودند. «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ[۷]»؛ حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در آن شبی که خطر را به جان پذیرفتند و در جای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خوابیدند که این اَشرار با آن فتنه‌ی حساب‌شده به بستر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بریزند و ایشان را قطعه‌قطعه کنند، عملاً این آمادگی را نشان دادند و به آن‌جا آمد. ولی قرآن کریم حرفی از دست و پا و چشم و گوش حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نزده است؛ بلکه نیّت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را می‌فرماید. می‌گوید که ایشان با خداوند متعال مُعامله کرد و به دنبال رضای خداوند بود. توجّهی به بهشت نداشتند، توجّهی به گُریز از جهنّم نداشتند، بلکه حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عاشق بودند و فهمیده بودند که معشوق‌شان دوست دارد تا در آن بستر قرار بگیرند و قطعه‌قطعه بشوند. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) برای خُشنود کردن معشوق خودشان آمده بودند؛ «یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ». یا در سوره‌ی مبارکه‌ی هَل‌أتی فرموده است: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَ یَتِیمًا وَ أَسِیرًا[۸]» ، «إِنَّمَا»؛ یعنی فقط و فقط کار ما با این انگیزه بود: «إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزَاءً وَ لَا شُکُورًا[۹]»؛ اگر شما دشنام هم می‌دادید، ما نسبت به شما از احسان دَریغ نمی‌کردیم. ما بنا داریم تا دست افتاده را بگیریم و او را بلند کنیم. اگر تشکّر کند، او را بلند می‌کنیم و اگر دشنام هم بدهد، باز هم او را بلند می‌کنیم. چرا این‌گونه است؟ زیرا ما با این مُعامله نمی‌کنیم، بلکه «إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ» است؛ یعنی این‌ها دلشان را به خداوند متعال داده‌اند. هر کاری می‌کنند، دلِ واحدی است. از مرکز واحد فرماندهی جَذب می‌شوند و می‌روند. این یک وحدتی دارد که اعمال جَوارحی در جای خودش است، ولی دل یک دله است. لذا خداوند متعال یک بهشتی دارد که جُدای از این بهشت‌هایی است که عابد‌ها به آن‌جا می‌روند، نماز‌شب‌خوان‌ها به آن‌جا می‌روند، اِنفاق‌کننده‌ها به آن‌جا می‌روند. این بهشت جوارحی است.

بهشت جوانحی همان مقام عِندَ رَبّی است

ولی بهشت جوانحی چه چیزی است؟ بهشت جوانحی مقام عِندَ رَبّی است، رنگِ خداوند را گرفتن است. «وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ[۱۰]»؛ در کجا هستند؟ «عِنْدَ رَبِّهِمْ» هستند. نمی‌فرماید در بهشت هستند، بلکه می‌فرماید «عِنْدَ رَبِّهِمْ» هستند. یعنی نزد خداوند متعال هستند. این‌که نزد خداوند هستند، یعنی بالاتر از آن بهشت هستند. این‌ها نزد خداوند هستند و به همه‌ی بهشتی‌ها اِشراف دارند و اراده‌ی آن‌ها، اراده‌ی خداوند متعال است. لذا عالَم را کُن‌فیکون می‌کنند. بهشت افتخار می‌کند که این‌ها قدم در بهشت بگذارند. خداوند متعال برای کسانی که در مواضع حقّ‌شان استقامت کردند، عُدول نکردند، ضدّ انقلاب نشدند، با مُنحرفین همراهی نکردند، با آشوب‌گران سازش نکردند؛ آن هم نه در مدّت کوتاه و در موقعیت رفاه، بلکه در سخت‌ترین شرایط، در موقعیت گرانی‌، در موقعیت نابسامانی که گویا در سال ۱۳۵۷ قرار دارند. این‌ها همچنان ایستاده‌اند. خداوند متعال در مورد این‌ها نمی‌فرماید: «جَنَّاتٍ تَجْرِی[۱۱]»، بلکه فرموده است: «أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ»؛ این حرف «الف و لام» مربوط به عَهد است. شما با من خصوصی هستید. من می‌خواهم شما را نزد خودم ببرم. این جنّت لقاء است، جنّت تخلّق به اخلاق‌الله است، جنّت وحدت است و او با وحدانیّت خودش تو را جلوه‌ی خودش کرده است. با نعمت‌های دیگر بسیار تفاوت دارد. «أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ»؛ ما چنین بهشتی را به شما وعده داده بودیم. حال شما کار خودتان را درست کرده‌اید. «أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ[۱۲]»؛ شما به عَهدتان وفا کردید و حال وقت آن رسیده است تا ما هم به عَهد خود وفا کنیم. آن وعده‌ای که به شما داده بودیم که شما را به بهشت خاصّ می‌بریم، حال به آن بهشت بشارت بدهید.

بهشت پیش‌پَذیرایی خداوند برای انسان است

«نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ رَحِیمٍ»؛ بسیار آیه‌ی عجیبی است. بهشت مقصد نیست، بهشت پیش‌پَذیرایی است. وقتی به میهمانی دعوت می‌شوید، در جلوی دَرب ورودی عود روشن می‌کنند. وقتی وارد می‌شوید، به شما شربت می‌دهند. حال و احوال می‌کنند و شما را دلگرم می‌کنند و پس از این‌که سالن غذا آماده بشود، می‌گویند: بفرمایید. آن چیزی که قبل از غذا به شما داده‌اند، «نُزُل» است، پیش‌پَذیرایی است. بهشت برای شما پیش‌پَذیرایی است. خداوند متعال بالاتر از بهشت را در نظر گرفته است که گفتنی نیست، والّا برای شما بیان می‌کرد.‌ ولی خود این تعبیر که می‌فرماید: «نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ رَحِیمٍ»؛ گمان نکنید که شما استحقاق آن را داشتید، بلکه شما با او خودی بودید و او نیز می‌خواهد تمام دارایی‌اش را به شما بدهد. «نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ رَحِیمٍ»؛ دلیل آن هم این است که غفور و رَحیم است. کسی که غفور و رَحیم باشد، اگر شما یک قدم برای او بردارید، او ده قدم برای شما برمی‌دارد. اگر یک قدم به سوی او بروید، او دیگر به شما زحمت نمی‌دهد و خودش شما را می‌برد. «وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ[۱۳]»؛ یعنی تو بیا تا من تو را ببرم. تو زحمت بکش و چند قدمی بردار تا بدانم که من را می‌خواهی، خودت را نشان بده که با ما هستی، زحمات دیگر را ما خودمان بر عُهده می‌گیریم و دیگر زحمتی به تو نمی‌دهیم و خودمان با جَذبه می‌بریم. ما تو را بر مرکب عشق سوار می‌کنیم و وقتی عاشق شدی، دیگر هر رنجی که برای تو می‌رسد؛

«در بلا هم می‌چشم لذات او     *****     مات اویم مات اویم مات او[۱۴]»

ما تو را مات خودمان می‌کنیم؛ ما تو را حیران خودمان می‌کنیم؛ ما تو را دَربه‌دَر خودمان می‌کنیم. اگر همه‌ی جهان را به شما بدهند، حاضر نیستید تا دست از این دَربه‌دَری بکشید؛ «نُزُلًا مِنْ غَفُورٍ رَحِیمٍ».

ماه رمضان ماهِ مبارزه‌ی انسان با بزرگ‌ترین دشمن خود است

تا به این‌جا مسأله‌ی خودسازی است. ماه مبارک رمضان است و زحمت کشیده‌اید و ساعات مُتمادی با شب‌های کوتاه و روزهای طولانی، تشنگی و گُرسنگی و پَرهیز از شَهوات را تحمّل کرده‌اید و بر تَرک غیبت و تَرک دروغ مُراقبت کرده‌اید. این استقامت یک‌ماهه برای شما عید فطر به همراه آورد. عید فطر عیدِ وصال است. عید فطر عیدِ پیروزی بر بزرگ‌ترین دشمن است. در میان دشمنان که در مورد شیطان فرموده است: «إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ[۱۵]»؛ و جُنود شیطان که قرآن کریم از «خَیْلِهِ وَ رَجِلِهِ[۱۶]» خبر می‌دهد. هم سواره‌نظام دارد، هم پیاده‌نظام دارد و انسان را در مُحاصره قرار می‌دهد. شیطان هم برای بَشَر که در حال حرکت در مسیر خداوند متعال است، کَمین می‌زند و هم از چهار سو می‌آید و او را احاطه می‌نماید. خطر مهم‌تر شیطان و شیاطین نامرئی، این است که خداوند متعال فرموده است: «إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ[۱۷]»؛ می‌فرماید این دشمن غَدّار شما را رَصد می‌نماید، ماهواره دارد، رَصدهای نامرئی دارد و شما را می‌بیند، از جایی که شما او را نمی‌بینید. خیلی خطرناک است. امروز شیطان بزرگ که آمریکاست، شبکه‌ی غربیِ وابسته‌ی به تفکّرات الحادی که در ظاهر مسلمان هستند، ولی اسلام را ناقص می‌دانند و حکومت اسلامی را قبول ندارند؛ آمریکا و تِزهای آمریکایی را بر دستورات دین مقدّم می‌دارند؛ این‌ها در ظاهر مسلمان هستند، ولی واقعاً اسلام را قبول ندارند و آن را دین کامل نمی‌بینند. این‌ها خودشان بسیار خطرناک هستند. زیرا پُر ادّعا و باتجربه هستند و شیاطین هم «وَ إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى أَوْلِیَائِهِمْ[۱۸]» هستند و به صورت مرتّب به این‌ها سوژه می‌دهند. رَصد می‌کنند و وقتی نقطه‌ضعف پیدا کنند، این‌ها خودشان بلندگوی آن‌ها هستند. این‌ها با یکدیگر مُبادله می‌کنند و یک رابطه‌ی مستقیم بین جُنود شیطان و شیطان بزرگ وجود دارد. این‌ها با یکدیگر تعامل دارند، پیوست دارند. این‌ها خطرناک هستند و تعدادشان هم زیاد است و کم نیستند.‌ ولی با این حال نه خطر اسرائیل، نه خطر تروریست‌ها و نه خطر کسانی که جنگ ترکیبی راه انداختند، هیچ‌کدام به اندازه‌ی خطر نَفسِ اَمّاره‌ی خودم نیست. «أَعْدَى عَدُوِّکَ نَفْسُکَ اَلَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ[۱۹]»؛ برکت و سِرّ ماه مبارک رمضان در این است که ماه مبارزه‌ی با بزرگ‌ترین و مخفی‌ترین دشمن است که خود انسان می‌باشد. انسان بالاخره از دشمن بیرونی یک علامت و خبری به دست می‌آورد و با او به مبارزه می‌پردازد؛ ولی وقتی نَفس انسان در درون به صورت مرتّب او را اذیّت می‌کند و خاموشی ندارد، این غرائض حیوانی در وجود ما هست و ما خودمان را مانند آن‌ها می‌بینیم. کارهای خود را برای خداوند انجام نمی‌دهیم و گاهی که کارهای خوبی هم انجام می‌دهیم، نَفس ما به یک‌گونه‌ای یا با عُجب ما را خراب می‌کند و یا با منّت گذاشتن خودمان را طلبکار شهدا و طلبکار دین و طلبکار ولایت و طلبکار توده‌ها می‌دانیم و گمان می‌کنیم که ما همه‌کاره هستیم، گمان می‌کنیم که ما هُنر داریم و کار کرده‌ایم و دیگران همگی به ما بدهکار هستند. به صورت مرتّب طلبکاری می‌کنیم. چه کسی طلبکاری می‌کند؟ بین خود و خداوند اشخاصی که شب و روز ندارند تا بتوانند گِره‌ای را باز نمایند و می‌دانید که این‌ها به هیچ‌جایی وابستگی ندارند، دلی با خداوند دارند و برای خداوند آمده‌اند؛ حال ما به این‌ها بدهکار هستیم یا طلبکار هستیم؟ این یک تعامل است. همان‌گونه که ملّت ما شهید می‌دهند و در پُشت سر جنازه‌ی شهیدشان می‌گویند: «این همه لشکر آمده، به عشق رهبر آمده!» باز می‌گویند: «خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست». این اعلان بدهکاری به تمام معناست. رهبری چه می‌گویند؟ ایشان هم می‌فرمایند: همه‌ی ولی‌نعمت ما همین مردمی هستند که این سربلندی را در مواقع مختلف برای ما ایجاد می‌کنند. این ایمان است. همه‌ی ما خودمان را نسبت به پروردگار متعال بدهکار می‌دانیم و با خداوند مُعامله می‌کنیم و از کسی طلبی هم نداریم. بدون منّت به انقلاب خدمت می‌کنیم، از انقلاب دفاع می‌کنیم و مُجاهدت می‌کنیم. این پیروزی بر بزرگ‌ترین دشمنِ است که نَفس اَمّاره از آمریکا و اسرائیل خطرناک‌تر است.

انسان باید ایمان خود را به صورت سالم به قبر برساند

این ماه مبارک رمضان جبهه‌ای است که انسان با درون خودش مقابله کرده است، استقامت کرده است و در نهایت جایزه‌ی خداوند متعال را دریافت کرده است.‌ «جَوِّع نَفسِکَ تَرَنی[۲۰]»؛ واقعاً عجیب است. تو یک ماه برای ما صبر کرده‌ای، هرچه گفتیم پذیرفته‌ای، تو خودت را به ما داده‌ای و در اختیار ما بوده‌ای، خودت را از چَنگ شیطان رها کرده‌ای و به نَفس خود «نه» گفتی؛ حال من هم می‌خواهم خودم را به تو بدهم. خداوند متعال خدایی خودش را به بنده‌اش می‌دهد؛ «جَوِّع نَفسِکَ تَرَنی». حجاب‌ها را کنار می‌زنم و تو را اهل شُهود می‌کنم.

«چشم دل بازکن که جان بینی     *****     آن چه نادیدنی است آن بینی[۲۱]»

حال که به این مقام رسیدیم، کافی است؟ خیر؛ زیرا نگاه‌داشتن آن بسیار سخت‌تر از اصل آن است. تازه ابتدای کار شماست. شما را آموزش داده‌ایم تا به جبهه بروید، والّا این آموزش‌ها به چه دردی می‌خورند؟ یک ماه آمده‌اید و آموزش‌های مختلف را در جَهاد اکبر دیدید، وقتی تمام شد از جبهه فرار کردید. به بازی‌های غَریزی و شیطانی وارد شدی و گویا اصلاً ماه رمضانی وجود نداشت است، گویا هیچ اِمساکی وجود نداشته است. باز هم اراده رفت و غَریزه جای آن را گرفت. هَوی و هوس آمد و جای خواست خداوند متعال را گرفت. این چه فایده‌ای دارد؟ این آیه‌ی کریمه به همه‌ی روزه‌داران، به همه‌ی رزمندگان، به همه‌ی جانبازان، به همه‌ی آزادگان و همه‌ی کسانی که قدمی در راه خدا برداشته‌اند، هشدار می‌دهد و می‌فرماید که خوب‌بودن سخت است؛ ولی خوب ماندن سخت‌تر است. لذا تا وقتی انسان ایمانش را به صورت سالم به قبر نبُرده است، باید نگران باشد. خداوند متعال هم در مسأله‌ی «جَنّتی» که جنّت قبر است و در آن‌جا می‌فرماید: «یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ[۲۲]»؛ «أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»؛ باید قلب خود را سالم ببری. در این‌جا چند روزی دل خود را صاف کرده‌ای، ولی در آخر قضیّه مشخّص شد که ریاهای بسیاری را مُرتکب شده بودی و تمام نیّت‌های تو آلوده بوده است. و یا این‌گونه نیست و عارض شد. وَسوسه‌ها آمد و نیّت تو را خراب کرد و نتوانستی قلب سَلیم را به قبر ببری؛ در این‌جا ریا و عُجب آمد و انواع مشکلات ریز و درشت آمد و نیّت تو را خراب کرد و دل تو را خراب کرد. تو جوان بودی و خوب بودی، به هیچ‌چیزی تعلّق نداشتی، ولی حال آمدی و گرفتاری بازی‌های سیاسی شدی. به انقلاب ضربه زدی و با سیاسیون همراه شدی. «أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»؛ یعنی این دلی که پاک است را پاک نگاه داری و نزد خداوند با دلِ پاک بروی. خداوند متعال در مورد اعمال جَوارحی هم فرموده است: «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَهِ[۲۳]»؛ نفرموده است: «مَن عَمِلَ بِالْحَسَنَهِ»، بله درست است که کار خوبی انجام داده‌ای، ولی این کار خوب خود را آلوده کردی و آن را خراب کردی. نتوانستی آن را به قبر برسانی. «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا»؛ هُنر این است که انسان عَمل صالحش را به صورت سالم به قبر برساند، هُنر این است که انسان بتواند نیّت خالص خود را به صورت سالم نزد خداوند ببرد و هم قلبش سَلیم باشد و هم اعضاء و جوارح او سالم باشد. ما امانت‌دار بودیم و امانت الهی را پاک دریافت کرده بودیم و استقامت کردیم و اجازه ندادیم تا آلوده بشود و به صورت پاکیزه به خداوند متعال تحویل دادیم. برادران عزیز و خواهران بزرگوار! خودمان را به خداوند بسپاریم. دامان امام زمان (ارواحنا فداه) را بگیریم. به ایشان عرض کنیم که یک ماه بر سر سُفره‌ی شما بودیم و ریزه‌خوارِ شما بودیم؛ حال که یک ماه این توفیق را نصیب ما کردی، دیگر ما را رها نکن. هرچه داده‌ای، خودت برای ما نگاه‌دار. ما این هُنر را نداریم. انسان‌های خوش‌سابقه‌ی بسیاری در مقابل امام‌شان ایستادند. خدایا! ما هم نسبت به خودمان اطمینان نداریم. آمده‌ایم تا التجاء و التماس کنیم تا ان‌شاءالله زحمات ماه مبارک رمضان مبدأ یک حرکت توحیدی، یک حرکت جهادی، یک حرکتی که دشمن را تضعیف نماید و جبهه‌ی ولایت و امامت را تقویت نماید. بصیرت و شناخت جدید و حرکت سریعی در پَرتو این‌ آیه‌ی کریمه نصیب ما بشود. مطالبه‌ی خداوند متعال از ما این است که آفرین بر تو! در این کلاس خوب بودی، ولی هُنر این است که آن‌چه به دست تو آمده است، بتوانید خوب نگاه دارید تا به صورت سالم از این دنیا بروید. «وَ أَخْرِجْنِی مِنَ اَلدُّنْیَا سَالِماً وَ أَدْخِلْنِی اَلْجَنَّهَ آمِناً[۲۴]»؛ خدایا! با اَمان من را از این دنیا ببر. خدایا! با قلب سَلیم من را در بهشت وارد کن.

روضه‌ی ورود اُسرای کربلا به شهر کوفه

«السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ، وَ مَوْضِعَ الرِّسالَهِ، وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَهِ[۲۵]».

شهدای کربلا هم تشنه بودند، هم گُرسنه بودند. اما عزّت نفس اجازه نداد تا این‌ها گُرسنگی خود را بر زبان بیاورند. فرزندان کوچک گُرسنه بودند. وقتی از بازار کوفه عبور می‌کردند، زنان کوفه برای تماشا آمده بودند. این‌ها را خارجی می‌پنداشتند. اما نگاه کردند و دیدند چه بانوان باعفّتی هستند، چه چشمه‌های نجابت و حَیائی هستند؛ ولی چه رنگ‌های پَریده‌ای دارند، چه فرزندان پَژمُرده‌ای هستند. احساس کردند که این کودکان غذا نداشته‌اند و همه‌ی آن‌ها گُرسنه هستند. لذا از روی تَرحُّم به این‌ها نان و خُرما می‌دادند. ولی این‌ها بزرگ‌زاده بودند، بزرگ بودند، مناعت طَبع داشتند، عزّت نفس داشتند. در اوج گُرسنگی این نان و خُرما را پَس می‌زدند و می‌گفتند: ای مردم کوفه! حیا کنید؛ «إنَّ الصَّدَقَهَ عَلَینا حَرام[۲۶]»؛ ما صدقه‌خور نیستیم، ما حَرام‌خور نیستیم. ما گُرسنگی را تحمّل می‌کنیم، ولی لُقمه‌ی حَرام را از دست شما نمی‌گیریم. وقتی زن‌های شهر کوفه این عزّت نفس را از این فرزندان کوچک مشاهده کردند، خیلی رقّت کردند و اعجاب کردند و گفتند: «مِن أیِّ الاُساری أنتُنَّ[۲۷]»؛ شما اسیران کجا هستید که این اندازه بزرگ و بزرگ‌زاده هستید؟ پاسخ دادند: ما اسیران آل رسول هستیم. نمی‌دانم که این زن‌ها چه دیدند که نالان و گریان همسران خود را نفرین می‌کردند. رفتند و از داخل خانه‌های خود چادر و روسری آوردند.

لا حول و لا قوّه الّا بالله العلیّ العظیم

اَلا لَعنَتُ الله عَلی القُومِ الظّالِمین

«اللّهُمَّ انّا نَسْئَلُکَ وَ نَدْعُوکَ بِاسْمِکَ الْعَظیمِ الْاعْظَمِ، الْاعَزِّ الْاجَلِّ الْاکْرَمِ یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ وَ یا قَدیمَ الْإِحْسَان بِحَقِّ الْحُسَیْنِ[۲۸]»

دعا

خدایا! امام‌ زمان‌مان‌‌ (ارواحنا فداه) را برسان.

خدایا! چشم ما را به جمال دل‌آرای امام‌ زمان‌مان‌‌ (ارواحنا فداه) روشن بفرما.

خدایا! قلوب ما را به نور معرفت و محبّت امام‌ زمان‌مان‌‌ (ارواحنا فداه) روشن بفرما.

الها! سایه‌ی پُر برکت علمدار انقلاب، نایب امام‌ زمان‌ (ارواحنا فداه)، رهبر حکیم و روشن‌بین ما را در مسیر زمینه‌سازی امام عصر (عَجّل الله تعالی فرجه الشریف) تا ظهور آن بزرگوار مُستدام و بر همه‌ی مشکلات پیروزشان بگردان.

خدایا! همه‌ی خدمتگزاران و این دولت جهادی ما را در رفع مشکلات و گشودن گِره‌ها، با دست غیب خودت و با ملائکه‌ای که این کاره هستند، یاری‌اش بفرما.

خدایا! ملّت ما، دولت ما، نظام ما و رهبر خوب ما را دشمن‌شاد مگردان.

خدایا! خیر و برکت بر معیشت مردم نازل بفرما.

خدایا! دست خیانت، دست نفوذ و دست توطئه را برای همیشه از دامان این کشور اهل‌بیت (سلام الله علیهم اجمعین) قطع بفرما.

خدایا! کار را به کاردانانِ امین واگذار بفرما.

خدایا! به محمّد و آل محمّد (سلام الله علیهم اجمعین) قَسمت می‌دهیم آبرویمان را به آبروی آل پیامبر (سلام الله علیهم اجمعین) در دنیا و آخرت مصون و محفوظ بدار.

خدایا! همه‌ی مریض‌ها، مریض‌های مورد نظر، دل‌های بیمار، جسم‌های بیمار، رَوان‌های مریض را از این بیماری‌ها و ویروس‌ها نجات عنایت بفرما.

خدایا! جامعه‌ی ما را از ویروس کشف حجاب و از ویروس گرانی و فقر نجات قطعی عنایت بفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحمّدٍ وَ آلِ مُحمّد وَ عَجِّل فَرَجّهُم


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸.

[۲] سوره مبارکه فصلت، آیات ۳۰ الی ۳۳٫

[۳] سوره مبارکه فتح، آیه ۷٫

«وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ۚ وَ کَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا».

[۴] مولانا، مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بخش ۳۲.

[۵] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف کمیل.

«یَا إِلٰهِى وَ سَیِّدِى وَ مَوْلاىَ وَ مالِکَ رِقِّى، یَا مَنْ بِیَدِهِ نَاصِیَتِى، یَا عَلِیماً بِضُرِّى وَ مَسْکَنَتِى، یَا خَبِیراً بِفَقْرِى وَ فاقَتِى، یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ، أَسْأَلُکَ بِحَقِّکَ وَ قُدْسِکَ وَ أَعْظَمِ صِفاتِکَ وَ أَسْمائِکَ، أَنْ تَجْعَلَ أَوْقاتِى مِنَ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ بِذِکْرِکَ مَعْمُورَهً، وَ بِخِدْمَتِکَ مَوْصُولَهً؛ وَ أَعْمالِى عِنْدَکَ مَقْبُولَهً، حَتَّىٰ تَکُونَ أَعْمالِى وَ أَوْرادِى کُلُّها وِرْداً وَاحِداً، وَ حالِى فِى خِدْمَتِکَ سَرْمَداً. یَا سَیِّدِى یَا مَنْ عَلَیْهِ مُعَوَّلِى، یَا مَنْ إِلَیْهِ شَکَوْتُ أَحْوالِى، یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَا رَبِّ، قَوِّ عَلىٰ خِدْمَتِکَ جَوارِحِى، وَ اشْدُدْ عَلَى الْعَزِیمَهِ جَوانِحِى، وَ هَبْ لِىَ الْجِدَّ فِى خَشْیَتِکَ، وَ الدَّوامَ فِى الاتِّصالِ بِخِدْمَتِکَ، حَتّىٰ أَسْرَحَ إِلَیْکَ فِى مَیادِینِ السَّابِقِینَ؛ وَ أُسْرِعَ إِلَیْکَ فِى البَارِزِینَ، وَ أَشْتاقَ إِلىٰ قُرْبِکَ فِى الْمُشْتاقِینَ، وَ أَدْنُوَ مِنْکَ دُنُوَّ الْمُخْلِصِینَ، وَ أَخافَکَ مَخافَهَ الْمُوقِنِینَ، وَ أَجْتَمِعَ فِى جِوارِکَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ».

[۶] ملا احمد نراقی، معراج السعاده، باب چهارم، توبه مقبول و شرایط آن.

[۷] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۰۷٫

[۸] سوره مبارکه انسان، آیه ۸٫

[۹] سوره مبارکه انسان، آیه ۹٫

[۱۰] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۱۶۹٫

[۱۱] سوره مبارکه ابراهیم، آیه ۲۳٫

«وَ أُدْخِلَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ ۖ تَحِیَّتُهُمْ فِیهَا سَلَامٌ».

[۱۲] سوره مبارکه بقره، آیه ۴۰٫

«یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَ إِیَّایَ فَارْهَبُونِ».

[۱۳] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۹٫

«وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ».

[۱۴] مولانا، مثنوی معنوی، دفتر دوم، بخش ۶۴.

[۱۵] سوره مبارکه یس، آیه ۶۰٫

«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ ۖ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ».

[۱۶] تفسیر اهل بیت علیهم السلام، ج ۱۶، ص ۴۳۴. / بحارالأنوار، ج ۹۲، ص ۱۳۱.

«الصّادق (علیه السلام)- لَوْ کَانَ شَیْءٌ یَسْبِقُ الْقَدْرَ سَبَقَتْهُ الْعَیْنُ لِمَنْ یُصِیبُهُ الْعَیْنُ یَقْرَأُ فَاتِحَهْ الْکِتَابِ وَ یَکْتُبُ بِسْمِ اللَّهِ أُعِیذُ فُلَانَ‌بْنَ‌فُلَانَهْ بِکَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ وَ ذَرَأَ وَ بَرَأَ وَ مِنْ عَیْنٍ نَاظِرَهْ وَ أُذُنٍ سَامِعَهْ وَ لِسَانٍ نَاطِقٍ إِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ وَ مِنْ شَرِّ الشَّیْطَانِ وَ عَمَلِ الشَّیْطَانِ وَ خَیْلِهِ وَ رَجِلِهِ وَ قالَ یا بَنِیَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَهْ عُوذَهْ الْعَیْنِ اللَّهُمَّ رَبَّ مَطَرٍ حَابِسٍ وَ حَجَرٍ یَابِسٍ وَ لَیْلٍ دَامِسٍ وَ رَطْبٍ وَ یَابِسٍ رُدَّ عَیْنَ الْعَیْنِ عَلَیْهِ فِی کَبِدِهِ وَ نَحْرِهِ وَ مَالِهِ فَ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنْقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خاسِئاً وَ هُوَ حَسِیر».

[۱۷] سوره مبارکه اعراف، آیه ۲۷٫

«یَا بَنِی آدَمَ لَا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ یَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا ۗ إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ ۗ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ».

[۱۸] سوره مبارکه انعام، آیه ۱۲۱٫

«وَ لَا تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ ۗ وَ إِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَىٰ أَوْلِیَائِهِمْ لِیُجَادِلُوکُمْ ۖ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ».

[۱۹] عده الداعی و نجاح الساعی، جلد ۱، صفحه ۳۱۴.

[۲۰] حدیث شریف معراج.

[۲۱] هاتف اصفهانی، دیوان اشعار، ترجیع بند، بند ۳٫

[۲۲] سوره مبارکه شعراء، آیه ۸۸ و ۸۹٫

[۲۳] سوره مبارکه انعام، آیه ۱۶۰٫

«مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا ۖ وَ مَنْ جَاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَلَا یُجْزَىٰ إِلَّا مِثْلَهَا وَ هُمْ لَا یُظْلَمُونَ».

[۲۴] مفاتیح الجنان، دعای اللهم اجعلنی اخشاک کانی اراک (مصباح المتهجد).

متن دعای شریفه: «اَللَّهُمَّ اِجْعَلْنِی أَخْشَاکَ کَأَنِّی أَرَاکَ وَ أَسْعِدْنِی بِتَقْوَاکَ وَ لاَ تُشْقِنِی بِمَعَاصِیکَ وَ خِرْ لِی فِی قَضَائِکَ وَ بَارِکْ لِی فِی قَدَرِکَ حَتَّى لاَ أُحِبَّ تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ وَ لاَ تَأْخِیرَ مَا عَجَّلْتَ وَ اِجْعَلْ غِنَایَ فِی نَفْسِی وَ مَتِّعْنِی بِسَمْعِی وَ بَصَرِی وَ اِجْعَلْهُمَا اَلْوَارِثَیْنِ مِنِّی وَ اُنْصُرْنِی عَلَى مَنْ ظَلَمَنِی وَ أَرِنِی فِیهِ قُدْرَتَکَ یَا رَبِّ وَ أَقْرِرْ بِذَلِکَ عَیْنِی اَللَّهُمَّ أَعِنِّی عَلَى هَوْلِ یَوْمِ اَلْقِیَامَهِ وَ أَخْرِجْنِی مِنَ اَلدُّنْیَا سَالِماً وَ أَدْخِلْنِی اَلْجَنَّهَ آمِناً وَ زَوِّجْنِی مِنَ اَلْحُورِ اَلْعِینِ وَ اِکْفِنِی مَئُونَتِی وَ مَئُونَهَ عِیَالِی وَ مَئُونَهَ اَلنَّاسِ (وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبٰادِکَ اَلصّٰالِحِینَ). اَللَّهُمَّ إِنْ تُعَذِّبْنِی فَأَهْلٌ لِذَلِکَ أَنَا وَ إِنْ تَغْفِرْ لِی فَأَهْلٌ لِذَلِکَ أَنْتَ وَ کَیْفَ تُعَذِّبُنِی یَا سَیِّدِی وَ حُبُّکَ فِی قَلْبِی أَمَا وَ عِزَّتِکَ لَئِنْ فَعَلْتَ ذَلِکَ بِی لَتَجْمَعَنَّ بَیْنِی وَ بَیْنَ قَوْمٍ طَالَمَا عَادَیْتُهُمْ فِیکَ اَللَّهُمَّ بِحَقِّ أَوْلِیَائِکَ اَلطَّاهِرِینَ ع اُرْزُقْنَا صِدْقَ اَلْحَدِیثِ وَ أَدَاءَ اَلْأَمَانَهِ وَ اَلْمُحَافَظَهَ عَلَى اَلصَّلَوَاتِ اَللَّهُمَّ أَنَا أَحَقُّ خَلْقِکَ أَنْ تَفْعَلَ ذَلِکَ بِنَا اَللَّهُمَّ اِفْعَلْهُ بِنَا بِرَحْمَتِکَ اَللَّهُمَّ اِرْفَعْ ظَنِّی إِلَیْکَ صَاعِدا وَ لاَ تُطْمِعَنَّ فِیَّ عَدُوّاً وَ لاَ حَاسِداً وَ اِحْفَظْنِی قَائِماً وَ قَاعِداً وَ یَقْظَانَ وَ رَاقِداً اَللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِی وَ اِرْحَمْنِی وَ اِهْدِنِی سَبِیلَکَ اَلْأَقْوَمَ وَ قِنِی حَرَّ جَهَنَّمَ وَ حَرِیقَهَا اَلْمُضْرَمَ وَ اُحْطُطْ عَنِّی المعرم [اَلْمَغْرَمَ] وَ اَلْمَأْثَمَ وَ اِجْعَلْنِی مِنْ خِیَارِ اَلْعَالَمِ اَللَّهُمَّ اِرْحَمْنِی مِمَّا لاَ طَاقَهَ لِی بِهِ وَ لاَ صَبْرَ لِی عَلَیْهِ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِینَ».

[۲۵] مفاتیح الجنان، فرازی از دعای شریف جامعه کبیره.

«السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ، وَ مَوْضِعَ الرِّسالَهِ، وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَهِ، وَ مَهْبِطَ الْوَحْیِ، وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَهِ، وَ خُزَّانَ الْعِلْمِ، وَ مُنْتَهَى الْحِلْمِ، وَ أُصُولَ الْکَرَمِ، وَ قادَهَ الْأُمَمِ، وَ أَوْلِیاءَ النِّعَمِ، وَ عَناصِرَ الْأَبْرارِ، وَ دَعائِمَ الْأَخْیارِ، وَ ساسَهَ الْعِبادِ، وَ أَرْکانَ الْبِلادِ، وَ أَبْوابَ الْإِیمانِ، وَ أُمَناءَ الرَّحْمٰنِ، وَ سُلالَهَ النَّبِیِّینَ، وَ صَفْوَهَ الْمُرْسَلِینَ، وَ عِتْرَهَ خِیَرَهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ؛ السَّلامُ عَلَىٰ أَئِمَّهِ الْهُدَىٰ، وَ مَصابِیحِ الدُّجَىٰ، وَ أَعْلامِ التُّقَىٰ، وَ ذَوِی النُّهَىٰ وَ أُولِی الْحِجَىٰ، وَ کَهْفِ الْوَرَىٰ، وَ وَرَثَهِ الْأَنْبِیاءِ، وَ الْمَثَلِ الْأَعْلَىٰ، وَ الدَّعْوَهِ الْحُسْنَىٰ، وَ حُجَجِ اللّٰهِ عَلَىٰ أَهْلِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ الْأُولَىٰ، وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ . السَّلامُ عَلَىٰ مَحالِّ مَعْرِفَهِ اللّٰهِ، وَ مَساکِنِ بَرَکَهِ اللّٰهِ، وَ مَعَادِنِ حِکْمَهِ اللّٰهِ، وَ حَفَظَهِ سِرِّ اللّٰهِ، وَ حَمَلَهِ کِتابِ اللّٰهِ، وَ أَوْصِیاءِ نَبِیِّ اللّٰهِ وَ ذُرِّیَّهِ رَسُولِ اللّٰهِ، صَلَّى اللّٰهُ عَلَیْهِ و آلِهِ وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ؛ السَّلامُ عَلَى الدُّعاهِ إِلَى اللّٰهِ، وَ الْأَدِلَّاءِ عَلَىٰ مَرْضاهِ اللّٰهِ، وَ الْمُسْتَقِرِّینَ فِی أَمْرِ اللّٰهِ، وَ التَّامِّینَ فِی مَحَبَّهِ اللّٰهِ، وَ الْمُخْلِصِینَ فِی تَوْحِیدِ اللّٰهِ، وَ الْمُظْهِرِینَ لِأَمْرِ اللّٰهِ وَ نَهْیِهِ، وَ عِبادِهِ الْمُکْرَمِینَ الَّذِینَ ﴿لَایَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ، السَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّهِ الدُّعاهِ، وَ الْقادَهِ الْهُداهِ، وَ السَّادَهِ الْوُلاهِ، وَ الذَّادَهِ الْحُماهِ، وَ أَهْلِ الذِّکْرِ وَ أُولِی الْأَمْرِ، وَ بَقِیَّهِ اللّٰهِ وَ خِیَرَتِهِ وَ حِزْبِهِ وَ عَیْبَهِ عِلْمِهِ وَ حُجَّتِهِ وَ صِراطِهِ وَ نُورِهِ وَ بُرْهانِهِ وَ رَحْمَهُ اللّٰهِ وَ بَرَکاتُهُ».

[۲۶] الإرشاد، ج ۲، ص ۱۱۷؛ بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۵۸-۱۷۹، باب ۳۹؛ لهوف، ص ۱۹۰؛ کامل الزیارات، ص ۲۶۰-۲۶۱، باب ۸۸؛ ناسخ التواریخ، ص ۳۰۳٫.

زید ابن ارقم می‌گوید: من از دو لب مبارک ابی عبدالله (علیه السلام) صدای قرآن شنیدم که تلاوت فرمود: «أَم حَسِبتَ أنَّ أصحابَ الکَهفِ وَ الرَّقیم کانوا مِن آیاتِنا عَجَبا».

حادثه‌ی جان سوز اسارت اهل‌بیت (علیهم السلام) و درکتابهایی مثل ارشاد مفید، بحارالأنوار علامه مجلسی، لهوف سید ابن طاووس و کامل‌الزیارات و ناسخ التواریخ به این گونه چنین نوشته‌اند: عمر‌سعد روز یازدهم فرمان داد اهل‌بیت علیهم السلام  را بر شترهای بی حجاز یا شترانی که محمل‌های شکسته‌ای بر آنان بود، سوار کردند و امام زین العابدین (علیه السلام) را بر شتری عریان نشاندند و پای حضرت امام سجاد (علیه السلام) را زیر شتر بستند و غل جامعه بر گردن حضرت امام سجاد (علیه السلام) گذاشتند، به طوری که حضرت امام سجاد (علیه السلام) می‌فرمود: گویی ما اسیران دیلم و خزر بودیم که این گونه با ما معامله کردند.

ابن‌قولویه از حضرت سجاد (علیه السلام) نقل می‌کند: روز درکربلا درهای غم و محنت و مصائب به روی ما باز شد. من پدرم را کشته در خاک و خون آغشته دیدم. برادران و پسر عموها و فرزندان پدرم را شهید و مقتول مشاهده کردم. و زنان و خواهرانم را مانند اسیران ترک و روم ملاحظه کردم. این مصائب و حوادث چنان بر من سخت و دشوار و سنگین آمد که سینه‌ی من در فشار قرار گرفت، نزدیک بود جان از بدن من بیرون برود. عمه ام وقتی مرا به این حال دید گفت: «مالی أراک تَجودُ بِنَفسِکَ یا بَقیّهَ جَدّی وَ أبی وَ إخوَتی» تو را چرا می بینم که با جان خودت بازی می کنی ای یادگار جدّ و پدر و برادرانم؟ به عمه گفتم: «وَ کَیفَ لا أجزَعُ وَ أهلع» چگونه جزع نکنم؟ «وَ قَد أری سَیِّدی وَ إخوَتی وَ عُمومَتی وَ وُلدَ عَمّی وَ أهلی مُضرِجینَ بِدِمائِهِم، مُرَمَّلینَ بِالعِراءِ مُسلِّبینَ» چرا جزع نکنم؟ می‌بینم آقای من، برادران من، عموهای من، فرزندان عموهای من و اهل من به خونشان غلتیدند، روی زمین افتادهاند، بدنشان در بیابان سوزان قرار دارد، کسی به آنان رحم نمی کند، و به این بدن ها نزدیک نمی‌شود. عمه مرا دلداری داد و از آباد شدن آینده‌ی کربلا خبر داد.

 سپس اهل بیت (علیهم السلام ) را با وضعی رقّت بار از کنار شهدا به سوی کوفه بردند. و با آن حال پریشان از میان ازدحام جمیعت، سر کوچه و بازار قرار دادند و سرهای بریده را بالای نیزه در معرض تماشا گذاشتند و زن و مرد به تماشای آن سرهای بریده و اسیران آمدند. لهوف سید صفحه‌ی صد و نود نوشته: زنی از اهل کوفه از بالای بام فریاد زد: «مِن أیِّ الاُساری أنتُنَّ» شما از چه اسیرانی هستید؟ اهل بیت (علیهم السلام) جواب دادند: «نَحنُ اُساری آلِ مُحَمَّدٍ» ما اسیران آل محمد هستیم. از بام به زمین آمد، مقنعه و پارچه به آنان داد تا صورت های ملکوتی و الهی خود و دختران و اطفال را بپوشانند. علامه‌ی مجلسی در جلد چهل و پنج بحار صفحه‌ی صد و چهار می نویسند: مسلم گچکار میگوید: من در و دیوار دارالإماره را گچ می‌کردم که شنیدم از اطراف کوفه صدای ناله و فریاد می‌آید. به کارگری که پیش من بود گفتم چه خبر است که مردم کوفه فریاد میزنند؟ گفت: الان سرهای ‌خارجی را که بر یزید خروج کرده می‌آورند. گفتم: خارجی کیست؟ گفت حسین ابن علی. از دارالإماره بیرون آمدم، لطمه به صورت زدم، به طوری که ترسیدم چشمم کور شود، دستم را از گچ شستم و داخل شهر آمدم، مردم را منتظر دیدن اسیران دیدم.

ناگهان دیدم چهل محمل شکسته و نیمه کاره را بر چهل شتر حمل می کنند که در آن ها حرم و زنان و اولاد فاطمه (سلام الله علیها) بودند. ناگهان علی ابن حسین (علیه السلام) را دیدم بر شتری برهنه که از رگهای گردنش خون جاری بود. اهل کوفه خرما و نان و گردو به بچه ها می‌دادند، ولی امّ‌کلثوم فریاد می زد: «یا أهلَ الکوفَه، إنَّ الصَّدَقَهَ عَلَینا حَرام» ای اهل کوفه صدقه بر ما حرام است. آن ها را از دست کودکان می‌گرفت، به زمین می‌ریخت. مردم با دیدن آن منظره‌ها گریه می‌کردند. زید ابن ارقم می‌گوید: من از دو لب مبارک ابی عبدالله (علیه السلام) صدای قرآن شنیدم که تلاوت فرمود: «أَم حَسِبتَ أنَّ أصحابَ الکَهفِ وَ الرَّقیم کانوا مِن آیاتِنا عَجَبا» گفتم: داستان تو عجیبتر از اصحاب کهف است.

مسلم گچکار می‌گوید: امّ کلثوم وقتی صدای گریه‌ی مرد و زن را شنید، سر از محمل بیرون آورد و گفت: ای اهل کوفه ساکت، مردان شما مردان ما را می‌کشند، زنانتان بر ما گریه می‌کنند، داور بین ما و شما روز قیامت خداست. که ناگهان سرهای بریده‌ی بر بالای نیزه را آوردند و پیشاپیش همه‌ی آن‌ها سر ابی‌عبدالله (علیه السلام) بود، سری چون زهره و ماه نورانی، شبیه‌ترین مردم به پیامبر، با محاسنی خون آلود که نیزه دار آن را به راست و چپ حرکت می‌داد. زینب متوجه سر بریده‌ی برادر بالای نیزه شد.

«فَنَطِحَت جَبینُها بِمُقَدَّمِ المَحمل حَتّی رَأینَا الدَّم یَخرُجُ مِن تَحتِ قِناعِها وَ اُومِأت إلَیهِ بِحِرقَهٍ» سر به چوبه‌ی محمل زد، دیدم که خون از پیشانی زینب کبری (سلام الله علیها) روی زمین ریخت، با دلی سوزان به سر بریده اشاره کرد و با چشم گریان فریاد زد: «یا هِلالاً لَمّا استتم کمالا غالَهُ خَسفُهُ فَأَبَدا غُروبا» ای ماهی که چون بدر کامل شد ناگهان خسوف او را ربود و غروب کرد. «ما تَوَهَّمتُ یا شَقیقَ فُؤادی کانَ هذا مُقَدَّراً مَکتوبا» پاره‌ی دلم گمان نمی‌کردم سرنوشت ما این باشد، ولی مقدر و مکتوب چنین بود. «یا أخی فاطِم الصَّغیرَهَ کَلِّمهافَقَد کادَ قَلبُها أن یَذوبا» برادرم، با دختر کوچکت فاطمه سخن بگو، نزدیک است دلش از غصه و ناراحتی و فراق تو آب شود.

[۲۷] همان.

[۲۸] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۴، ص ۲۴۵، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.