«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مروری بر جلسه گذشته

«فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ».[۲]

به محضر مبارک شما پاکدلان در جلسه قبل عرض شد که خدای متعال در یک تقسیم کلّی عالم را در سه مرحله و رتبه قرار داده است. آن چیزی که ما در ابتدا با آن مواجه هستیم و به ما نزدیکترین است، به اعتبار دنو به آن دنیا گفته می‌شود، همین زندگی حیوانی و طبیعی و نباتی است، همین زندگی که وقتی ما با اشیاء برخورد می‌کنیم تزاحم دارد، اموری است که از نظر وزن و حجم چشم‌پرکن و دست‌پرکن است و نمی‌شود از این‌ها عبور کرد، مگر اینکه برداریم.

این عالم عالمی است که هر کسی به این عالم تعلّق پیدا کند گرفتار تنگنا می‌شود، لازمه‌ی دنیا تزاحم و تنازع است، تنازع در بقاء است، هر کسی بخواهد زندگی کند می‌خواهد زندگی دیگری را بگیرد تا خودش زنده باشد، تنازع در بقاء است، علّت این امر هم این است که آرزوی انسان بیکران و نامحدود است ولی اشیاء دنیا محدود است، وقتی نامحدود به محدود تعلّق می‌گیرد و همه هم همین را می‌خواهند، طبعاً به همه نمی‌رسد، قهراً به آن کسی که نمی‌رسد، با این کسی که بدست آورده است جنگ می‌کند، و می‌شود عالم کون و فساد، هم بودن در آن هست، هم از بین بردن، این‌هایی که اهل دنیا هستند، همه‌ی دنیا بر حسب روایت بمنزله‌ی جیفه است، دنیاپرست‌ها بمنزله‌ی سگان هستند، «الدُّنیا جیفَهُ طالِبُها کِلابُ»،[۳] دنیا مردار است و این سگ‌ها برای خوردن جیفه هجوم می‌آورند و هر کسی این را به طرف خودش می‌کشد و لقمه لقمه می‌کند تا به دیگری نرسد و به خودشان برسد.

نام عالمی وسیع‌تر از این عالم «عالم برزخ» نام داشت، عالم وصال که رؤیا یک نمونه و آیتی از جانب خدای متعال است که فرمود: رؤیای صادقه یک جزء از هفتاد جزء نبوّت است، اینکه انسان خواب می‌بیند، در خواب نه محدودیت زمانی داریم و نه محدودیت مکانی، لذا خیلی اوقات وقتی انسان خواب می‌بیند مثلاً خواب می‌بیند که به کربلا رفته است، بعد می‌بیند مکه است، بعد می‌بیند قم است.

این طی الارضی که بعضی از بزرگان ما در بیداری داشتند، خیلی‌ها در خواب تجربه می‌کنند، چون عالم رؤیا زندگی در عالم مثال است، زندگی در عالم برزخ است، هنگامی که ما چشم مادی را می‌بندیم چشم دیگر ما باز است، اما چشم دنیابین حجاب آن است، این دهان بستی دهانی باز شد.

اگر انسان دهان خوراک‌های جسمی را ببندد و اهل ریاضت باشد، خدای متعال به او لقمه‌های معنوی می‌دهد، به او علم می‌دهد، به او اسرار می‌دهد. چشم هم همینطور است، اگر انسان چشم خودش را ببندد و چشم انسان به زرق و برق دنیا فریفته نشود، یک چشم دیگری دارد که آن چشم باز می‌شود، آن چیزی را که ما در خواب می‌بینیم اهل مکاشفه در بیداری می‌بینند.

عالم مثال عالم وسیعی است، در یک لحظه می‌توان در مناطق مختلف عالم حضور پیدا کرد، راهی را که باید یک سال برویم، در خواب در یک لحظه می‌رویم، هم محدودیت زمانی ندارد، هم محدودیت مکانی ندارد، ولی محدودیت صورتی دارد، این غیر از آن است، آن غیر از این است، با یکدیگر مرز جدایی دارند.

توحید افعالی

از آن بالاتر این است که انسان رنگ خدا بگیرد، خدای متعال نه مثال دارد، نه صورت، و نه ماده است، لاشریک است، نه محل دارد، نه زمان دارد، نه مکان دارد، نه حد دارد. کسی که به خدای متعال دل بدهد، کسی که به مراحل فناء برسد، که ابتدای آن فناء افعالی است، توحید افعالی، کسی که خدای متعال را شناخت، همه‌ی کارهای خود را به خدای متعال مربوط می‌داند، خودش را صاحب هیچ کاری نمی‌داند، «وَ اللَّهُ خَلَقَکُمْ وَ ما تَعْمَلُونَ»،[۴] خدای متعال هم خودتان را آفریده است و هم کارهای شما مخلوق خدای متعال است، حرفی که من می‌زنم وجود دارد، و چون وجود دارد ایجاد می‌خواهد، ایجاد هم برای خدای متعال است، خدای متعال وجود را می‌دهد.

خدای متعال همه‌ی افعال ما را می‌آفریند، لذا کسانی که توحید افعالی دارند، در مورد کارشان می‌گویند که خدا کرده است. امام خمینی رضوان الله تعالی علیه فرمودند که خرمشهر را خدا آزاد کرد، با اینکه رزمندگان رفته بودند، ولی امام خمینی رضوان الله تعالی علیه او را می‌بیند، می‌بیند رزمنده با قدرت او این کار را می‌کند، «وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى»،[۵] به پیغمبر خود می‌فرماید که وقتی در جنگ بدر یک مشت ریگ برداشتی و به این جمعیت عظیمی که به جنگ شما آمده بودند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یک مشت ریگ برداشتند و به طرف این هزار نفر پاشیدند، وجود مرد جنگی مجهز با پاشیدن این ریگ‌ها مملو از رعب شد، ترس وجودشان را برداشت و این سیصد و سیزده نفر که یک سوم آن جمعیت بودند و تجهیزات جنگی هم نداشتند پیروز شدند، هزار نفر در برابر سیصد و سیزده نفر شکست خوردند، اما خدای متعال می‌فرمایند این کاری که تو کردی کار تو نبود، این کار ما بود، «وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ رَمَى».

توحید صفاتی

بعد توحید صفاتی است، انسان مقداری دقیق‌تر می‌شود، روح انسان رقیق‌تر می‌شود، می‌بیند اگر علم دارد، علیم فقط یک نفر است، او علم من را به من داده است. اگر کَرَم دارد کریم اوست، من آینه‌ی او و جلوه و آیه‌ی او شده‌ام، تمام صفاتی که در انسان صفات ارزشی محسوب می‌شود و انسان فکر می‌کند که خود او کریم و بخشنده و عفو و ستار است، خیلی‌ها به این صفاتشان می‌نازند و می‌بالند، می‌گویند من هم که همیشه دستِ بده دارم، من هستم که هیچ وقت در برابر جسارت کسی جوش نیاورده‌ام و همیشه گذشت کرده‌ام. این گذشت، این عفو، این کَرَم، این ستاریت، این پناهِ مردم بودن، این گره باز کردن که در انسان‌ها پیدا می‌شود، در توحید صفاتی این‌ها را برای خودش نمی‌داند، می‌گوید غفار و کریم و ستار و غیاث یکی است و وجود من در چنگ وجود اوست، این صفات صفاتِ من نیست و صفاتِ اوست، هیچ وقت خودش را دارای صفت برجسته‌ای نمی‌بیند تا خودش را برتر از دیگران بداند، بگوید من علیم و علامه هستم و این‌ها بی‌‌سواد هستند و نسبت به من سواد کمی دارند، نه، علامه خودش نیست، چون علیم اوست و فقط یکی است، من آینه‌ی او هستم، یک ذرّه‌ای از نور او تابیده است و من آن نور را نشان می‌دهم، علمی در من وجود ندارد.

اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مأمور می‌شوند و در قرآن کریم آمده است که «وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا»،[۶] خدایا! به علم من اضافه کن. با اینکه بر حسب روایات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عالم به ما کان و ما یکون و ما هو کائن بوده‌اند، یعنی هرچه هست و نیست در وجود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بوده است، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مجرای فیض الهی هستند، هر موجودی به هر مقدار از وجود رسیده است از وجود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسیده است، «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ»،[۷] او سفره‌ی وجود الهی در عالم امکان است، این است که وجود خودش را می‌شناسد، وجود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم همه‌ی ممکنات است، ولی در عین حال می‌گوید: «وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا»، خدای متعال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرماید: «وَقُل» نه اینکه در نیّت باشد، بگو تا مردم هم بدانند، به لفظ بیاور و بگو «رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا». بعضی‌ها در قنوت نمازشان تأکید دارند این جمله را می‌گویند.

مگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم علم کم داشتند که به علمشان اضافه بشود؟ نه! آن علمی که داشتند برای خودشان نبود، می‌گفتند تابحال داده‌ای و باز هم عطاء بفرما، علیم تو هستی و این صفتی است که تو به من داده‌ای و از من زائل نفرما. مانند «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ‌»،[۸] مگر ما مسلمان نیستیم؟ مگر ما هدایت نشده‌ایم؟ پس برای چه در همه‌ی نمازها «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ‌» می‌گوییم؟ برای اینکه هادی خدای متعال است و ما جلوه‌ی او هستیم، سایه‌ی او هستیم، باید دم به دم هدایت به ما داده بشود وگرنه ما ذاتا از خودمان هدایت نداریم، این توحید صفاتی است.

توحید ذاتی

توحید ذاتی فناء مطلق است، در آنجا دیگر اسماء جلالیه و اسماء جمالیه که از نظر مفهوم و معنا با یکدیگر تفاوت دارند، علیم و قدیر دو مفهوم هستند، اما در ذات خدای متعال هر دو یکی هستند، علم و حیات و قدرت و هستی بیش از یکی نیست، این ما هستیم که مفهوم را انتزاع می‌کنیم، وگرنه وجود خدای متعال لایتنهی است، «هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»،[۹] اگر کسی به آنجا برسد، قلم اینجا رسید و سر بشکست، آنجا دیگر کسی سر درنمی‌آورد، هیچ کسی نمی‌تواند هیچ چیزی بگوید، اما اگر عشق کسی به خدای متعال عشق واقعی باشد، فانی در ذات خدای متعال بشود، مجموعه‌ی صفات الهی در وجود او محقق می‌شود و خدای متعال به ودیعت می‌گذارد و او اسم اعظم خدای متعال می‌شود، رنگ و حدی هم ندارد و «أَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»،[۱۰] «کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ»،[۱۱] هم از نظر مکان هر کجا به هر چیزی نگاه کنید وجه الله را می‌بینید، و هم از نظر مکان «کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ»، خدای متعال هر چیزی که آفریده است هالک است و نابود است الا وجهه، مگر وجه او که نابودی ندارد.

فناء ذاتی

این فناء ذاتی است، اگر کسی به دنبال فناء است باید در قدم اول از لاک خودش بیرون بیاید، این خودخواهی، خودبینی، خودپرستی، ویژه‌خواری دلیل بر این است که وجود او بسیار کوچک است، هیچ گستره‌ای ندارد، اما کسی که خودش نمی‌خورد و به دیگری می‌خوراند، این دلیل بر این است که این شخص خودش را خودش نمی‌بیند، همه را خودش می‌بیند، این پدر، این مادر که گرسنگی می‌کشند و غذای خودشان را به فرزندشان می‌دهند، این در حقیقت در تکوینشان خودش را منهای او نمی‌بیند، وجود او وسیع‌تر از این چیزی است که در اینجاست، آن بچه‌ای که آنجا هست من هستم، لذا از خودش ایثار می‌کند و به او نثار می‌کند، این ایثار دلیلِ بسطِ وجود است، گستره‌ی وجود است، انسان در ابتدا خودش را در وجود بچه‌اش می‌بیند، اگر تقوای او کمی بیشتر بشود و انفاق را تمرین بکند و برای خدای متعال از مال بگذرد، خدای متعال مدام وجود او را وسیع‌تر می‌کند، به جایی می‌رسد که همه‌ی عالم خود اوست.

این نکته‌ای که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در منشور حکومتی به مالک اشتر فرمودند: «وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَهَ لِلرَّعِیَّهِ وَ الْمَحَبَّهَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ»،[۱۲] مالک! قلب خودت را از محبّت نسبت به رعیت و رحمت به آن‌ها پُر کن، دل تو برای این‌ها بجوشد و سرریز بشود و همه را از وجود خودت سیراب کن. بعد توضیح دادند، اینکه من می‌گویم نسبت به رعیت تنها احسان کافی نیست و بلکه باید به این‌ها دل بدهی و باید این‌ها را در دل خودت جای بدهی، منظور من فقط مؤمنین و موحدین و شیعیان نیست، بلکه هر کسی زیر چتر حکومت تو قرار گرفته است و رعیت و ملّت تو به حساب می‌آید، دل خودت را نسبت به همه وصل کن، آن‌ها را در خودت جا بده، خانه‌ی دلت را آنقدر وسیع کن که شیعه و غیرشیعه در خانه‌ی دل تو جا بگیرد.

بعد هم توضیح می‌دهند و می‌فرمایند این‌هایی که تحت حکومت تو هستند و زیر پرچم تو هستند دو گروه هستند، یک گروه «أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ» برادران دینی تو هستند، «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ»،[۱۳] این انّما نشان می‌دهد که وقتی ایمان انسان ایمان واقعی باشد، یک سیم نامرئی با مؤمن وصل می‌شود که دل‌ها را به یکدیگر وصل می‌کند، انسان یک نوع وحدت و اتحادی بین افراد مؤمن… اگر چشم امام زمان ارواحنا فداه را داشت، اگر چشم برزخی انسان باز بود، می‌دید این مردمی که برادرانه نسبت به یکدیگر محبّت دارند، آن گوشه‌ی مملکت یک سیل و زلزله‌ای می‌آید، این طلبه در مدرسه قرار نمی‌گیرد، در همان لحظه اول با یک حرکت سریع خودش را می‌رساند که در غم او سهیم باشد.

این جوشش، این حرکتی که از درون می‌جوشد و یک حالت جوشش ذاتی است، این معلول یک ارتباط نامرئی و سیم نامرئی است.

این جاذبه‌ای که خورشید دارد و با آن جاذبه زمین ما را در مدار دور خودش می‌چرخاند و زمین و ما مرتب به دور این خورشید طواف می‌کنیم، چه کسی این جاذبه را دیده است؟ در کدام آزمایشگاه و با کدام میکروسکوپ جاذبه را درک کرده‌اند؟ کسی جاذبه را نمی‌بیند، حسّی نیست، ولی هست، یک رابطه‌ی واقعی است، تکوینی است، عینی است، خیالی نیست، رابطه واقعاً یک ارتباط نامرئی بین خورشید و زمین وجود دارد و این جاذبه حق است و باطل نیست، این جاذبه عینیت دارد، واقع است، خیال نیست، جاذبه اینطور است.

مؤمنین با یکدیگر برادرند

جاذبه‌ی خورشید ایمان هم نسبت به همه‌ی دل‌ها این حالت را دارد، دل هر کسی به دور مؤمن طواف می‌کند، او مدار حرکت من است، ناراحتی او ناراحتی من است، خوشی او خوشی من است. این است که «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ»، مؤمنین با یکدیگر تکویناً برادر هستند، یک چیزی بین من و شما هست که آن بین من و مسیحی نیست، بین من و بت‌پرست نیست، خدای متعال این رابطه‌ی نامرئی را با کلمه‌ی «إنَّمَا» فرموده است که این یک امر قراردادی و پارلمانی نیست، مانند قانون مجلس نیست که یک چیزی با یک قیام و قعودی قانون بشود و بعد هم ببینند این فایده نداشت، قانون را نسخ می‌کنند و قانون جدیدی پیش می‌آورند.

نه! مادر ارتباطی با فرزند خود دارد، خدای متعال در وجود او قرار داده است. در بیرون بین زن‌هایی که نشسته‌اند هیچ رابطه‌ای که نشان بدهد این مادر است و او مادر نیست وجود ندارد، ولی دل مادر یک طوری است که دل دایه یا دل پرستار آن را نمی‌گوید، دل مادر یک حقیقتی دارد، یک ارتباط نامرئی با فرزند خودش دارد و غیرِمادر این ارتباط را ندارد.

یک کسی که شیعه واقعی امام زمان ارواحنا فداه است…

این زیارت شریفه جامعه کبیره که می‌گوییم «أَنْفُسُکمْ فِی النُّفُوسِ، وَآثارُکمْ فِی الْآثارِ، وَقُبُورُکمْ فِی الْقُبُورِ، فَمَا أَحْلَی أَسْماءَکمْ، وَأَکرَمَ أَنْفُسَکمْ»، آقای من! جان شما در جان‌هاست، یعنی جان من استقلال ندارد، جان من شعاع جان شماست، وقتی هم من را به قبر می‌گذارند قبر شما در قبرهاست، قبر شما در قبور مؤمنین است، یعنی قبر هر مؤمنی شعاع قبر شماست، او در برزخ هم پرتو و شعاع شماست.

این ارتباط تکوینی بین یک امام و شیعه، این است که «شیعتنا منا خلقوا من فاضل طینتنا و عجنوا بماء ولایتنا»،[۱۴] این امر امرِ قراردادی نیست، این مصوبه کابینه و پارلمان نیست، این با قلم صنع خدای متعال یک حقیقتی در وجود امام هست که نسبت به شیعه‌ی خودش… امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند که من با بیماری شما بیمار می‌شوم، همه‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین نسبت به ما همینطور هستند، حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیّه و الثناء فرمودند: امام اخ شقیق است، رفیق شقیق است، پدر مهربان است، از پدر هم نزدیک‌تر است، آن مهربانی که مادر نسبت به فرزند خودش دارد، امام نسبت به رعیت خودش بیش از مادر نسبت به فرزندش حلاوت دارد، این ارتباط ارتباط قراردادی نیست، یک چیزی در وجود امام هست، یک حقیقتی در وجود امام هست که گستره‌ی آن همه‌ی شئون زندگی ما را در وجود او ذوب کرده است، لذا «أَنْفُسُکمْ فِی النُّفُوسِ، وَآثارُکمْ فِی الْآثارِ، وَقُبُورُکمْ فِی الْقُبُور»، خیلی عجیب است! هم جان شما در جان‌هاست، هم آثار شما در آثار است، هم قبر شما در قبرهاست! یعنی یک چترِ گسترده‌ای که همه‌ی شیعیان زیر این چتر در پناه و در سایه‌ی او قرار گرفته‌اند.

اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به مالک اشتر می‌فرمایند: آن کسی هم که شیعه نیست، آن کسی هم که مؤمن نیست، نسبت به او هم دل بده و او را هم در دل خودت جا بده. چرا؟ برای اینکه آن‌ها امروز بر سر سفره‌ی تو قرار گرفته‌اند، تو سایه‌ی خدا شده‌ای، همانگونه که رحمت رحمانیه‌ی خدای متعال اینطور است، همانطور که خدای متعال به دشمنان خودش غذا و آب و هوا می‌دهد و آن‌ها را نمی‌کشد و به همه می‌رساند، تو هم جلوه‌ی خدا هستی، وقتی حاکم شدی، وقتی ولایت پیدا کردی، وقتی مسئول یک منطقه‌ای شدی، تو سایه‌ی خدا هستی، همانطور که سایه‌ی خدا، بد و خوب را بر سر سفره‌ی رزق و حفاظت و ستاریت خدا قرار داده است، تو هم باید با این‌ها اینطور باشی.

این آن شرح صدری است که ابزار ریاست سعه صدر است، وقتی انسان پدر شد باید خیلی شرح صدر پیدا کند، فرزند خودش را در وجود خودش ببیند نه بیرونِ خودش.

لذا این‌هایی که آنطور نیستند و آدم‌های کوچکی هستند با فرزند خودشان هم شاخ به شاخ می‌شوند، با جوان خودشان هم دست به یقه می‌شوند، اما وقتی بزرگ بود او را بیرون از خودش نمی‌بیند، اگر دست انسان درد بگیرد، مگر با دست خودش جنگ می‌کند؟ مگر دست خودش را می‌زند؟ دست خودش است که درد گرفته است، چه کاری می‌تواند کند؟

وقتی انسان بزرگ بود فرزند انسان دست و چشم انسان است، وقتی هم بد شد دست بد را نمی‌برد، بلکه آن را اصلاح می‌کند، فرزند انسان جزو انسان است، خود انسان است، این به آن سعه وجودی بستگی دارد، آدم از خانواده‌ی خودش که «جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً»،[۱۵] بعد به همسایه‌ها، که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دائماً سفارش همسایه را می‌کردند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌فرمایند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آنقدر سفارش همسایه را به ما می‌کردند که ما فکر می‌کردیم این‌ها از ما ارث می‌برند و عضو خانواده‌ی ما هستند.

این همسایه‌داری، این مردم‌داری، این حفظ حقوق شهروندی، این حفظ حقوق همه ملّت، این حفظ حقوق خارج از مرزها، دفاع از فلسطین، فلسطین آنجاست، خیلی از مردم فلسطین شیعه هم نیستند اما امام فلسطین را عضو اسلام می‌دانستند، برای چه؟ برای اینکه امام خمینی رضوان الله تعالی علیه خیلی بزرگ بودند، همه‌ی این‌ها در وجود امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بود و این‌ها را از خودشان جدا نمی‌دیدند. هرچه عظمت و دل انسان وسیع‌تر بشود به همان اندازه نفوذ او در دل‌ها بیشتر می‌شود، در اینصورت جلوه‌ی خدا می‌شود، وقتی جلوه‌ی خدا شد دیگر نه نژاد برای او تنگنا می‌آورد، نه فامیل و غیرِفامیل دارد، نسبت به همه مانند خورشید می‌شود و بر همه می‌تابد، همانطور که خورشید بر همه می‌تابد، وقتی باران می‌بارد به همه جا می‌بارد، به باغ می‌بارد و به شوره‌زار هم می‌بارد، این رحمت واسعه است.

وقتی انسان سعه وجودی پیدا کرد و سایه خدا شد، همه‌ی عالم می‌شود عضو او، رحمت و رأفت و گره‌گشایی او نسبت به همه جا می‌رسد.

روضه و توسّل به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ایام ایام حضرت زینب کبری سلام الله علیها است، در آستانه‌ی میلاد مسعود دخت گرامی امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه قرار داریم ولی رو به فاطمیه هستیم. دیده‌اید که من این چند جلسه نمی‌توانم از مادر بگذرم، چه مادری… افسوس که مادرمان از پا افتاد، مادر! زود بود… هنوز حضرت زینب کبری سلام الله علیها احتیاج داشتند که مادرشان سرشان را شانه کنند…

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: فضّه! برای من آب بیاور. فضّه آب آورد، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در وجود او تصرّف ولایی کردند، نا نداشت، نمی‌توانست سر خود را تکان بدهد، ولی قدرت خدا بود که تجلّی کرد، آن بدن طهر طاهر مطهّر را شستند، جای زخم‌ها را پاک کردند، لباس خود را عوض کردند و فرمودند: فضّه! بگو حسن و حسین من بیایند. امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آمدند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه وارد شدند و دیدند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با دست لرزان سر این طفلان را می‌شویند، فرمودند: فاطمه جان! چرا خودتان را با این حالی که دارید اینقدر به رنج می‌اندازید؟ با این حال سر فرزندان خود را می‌شویید؟ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: چه کنم؟ این‌ها دیگر مادر ندارند…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

الا لعنت الله علی القوم الظّالمین

دعا

نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ الأعظم الأعز الأجل الأکرم اِلَهَنا بِفاطِمَهَ وَ اَبیها وَ بِفاطِمَهَ وَ بَعْلِها وَ بِفاطِمَهَ وَ بنَیها وَ بِفاطِمَهَ وَ اَلسِّرِّ اَلْمَسْتَودَعِ فِیهَا یا الله…

خدایا! امام زمان ارواحنا فداه را برسان.

خدایا! قلب مبارک امام زمان ارواحنا فداه را همیشه از ما راضی بدار.

خدایا! توفیق دیدار جمال و گردیدن دور سر حضرت و زانو زدن در برابر حضرت و بوسه زدن به خاک قدم حضرت و رؤیتِ تبسّم و خشنودی بر لبان مبارک حضرت و دریافت مدال خدمتگزاری و محبّت را به ما روزی بفرما.

خدایا! سایه پربرکت نایب امام زمان ارواحنا فداه، مرجع عالیقدرمان، زعیم بزرگوارمان، رهبر نورانیمان را با اقتدار و عزّت مستدام بفرما.

خدایا! خدمتگزارانِ ولایتمدار ما را در باز کردن گره‌های این کشور تأیید بفرما.

خدایا! نصرتش را بر این دولت ما و مسئولین ما نازل بفرما.

خدایا! تو را به عصمت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و مظلومیت و اشک‌های حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قسم می‌دهیم باران رحمت خودت را به مقداری که خشکسالی و کم‌آبی را از این مملکت برطرف کند بر این کشورِ امام زمان ارواحنا فداه و شهیدان نازل بفرما.

خدایا! لباس عافیت بر تن عموم مریض‌ها، خصوصاً مریض مورد نظر، مریض‌های سفارش شده را به احترام و عصمت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بپوشان.

خدایا! گذشتگان ما، ذوی الحقوق ما، مشایخ ما، شهدای ما، امام شهدای ما را بر سر سفره‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها متنعّم و ارواحشان را از ما راضی بگردان.

خدایا! این دست‌های گدایی را از گوشه‌ی چادر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خالی برمگردان.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه انعام، آیه ۱۲۵ (فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ ۖ وَمَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاءِ ۚ کَذَٰلِکَ یَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ)

[۳] مصباح الشریعه ، جلد ۱ ، صفحه ۱۳۷ (قَالَ اَلصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : اَلزُّهْدُ مِفْتَاحُ بَابِ اَلْآخِرَهِ وَ اَلْبَرَاءَهُ مِنَ اَلنَّارِ وَ هُوَ تَرْکُ کُلِّ شَیْءٍ یَشْغَلُکَ عَنِ اَللَّهِ تَعَالَى مِنْ غَیْرِ تَأَسُّفٍ عَلَى فَوْتِهَا وَ لاَ إِعْجَابٍ فِی تَرْکِهَا وَ لاَ اِنْتِظَارِ فَرَجٍ مِنْهَا وَ لاَ طَلَبِ مَحْمَدَهٍ عَلَیْهَا وَ لاَ غَرَضٍ لَهَا بَلْ تَرَى فَوْتَهَا رَاحَهً وَ کَوْنَهَا آفَهً وَ تَکُونُ أَبَداً هَارِباً مِنَ اَلْآفَهِ مُعْتَصِماً بِالرَّاحَهِ وَ اَلزَّاهِدُ اَلَّذِی یَخْتَارُ اَلْآخِرَهَ عَلَى اَلدُّنْیَا وَ اَلذُّلَّ عَلَى اَلْعِزِّ وَ اَلدُّنْیَا وَ اَلْجُهْدَ عَلَى اَلرَّاحَهِ وَ اَلْجُوعَ عَلَى اَلشِّبَعِ وَ عَافِیَهَ اَلْآجِلِ عَلَى اَلْمِحْنَهِ اَلْعَاجِلِ وَ اَلذِّکْرَ عَلَى اَلْغَفْلَهِ وَ تَکُونُ نَفْسُهُ فِی اَلدُّنْیَا وَ قَلْبُهُ فِی اَلْآخِرَهِ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ حُبُّ اَلدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَهٍ وَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلدُّنْیَا جِیفَهٌ وَ طَالِبُهَا کِلاَبٌ أَ لاَ تَرَى کَیْفَ أَحَبَّ مَا أَبْغَضَهُ اَللَّهُ وَ أَیُّ خَطِیئَهٍ أَشَدُّ جُرْماً مِنْ هَذَا قَالَ بَعْضُ أَهْلِ اَلْبَیْتِ لَوْ کَانَتِ اَلدُّنْیَا بِأَجْمَعِهَا لُقْمَهً فِی فَمِ طِفْلٍ لَرَحِمْنَاهُ فَکَیْفَ حَالُ مَنْ نَبَذَ حُدُودَ اَللَّهِ تَعَالَى وَرَاءَ ظُهُورِهِ فِی طَلَبِهَا وَ اَلْحِرْصِ عَلَیْهَا وَ اَلدُّنْیَا دَارٌ لَوْ أَحْسَنْتَ إِلَى سَاکِنِهَا لَرَحِمَتْکَ وَ لَأَحَبَّتْکَ وَ أَحْسَنَتْ وَدَاعَکَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَمَّا خَلَقَ اَللَّهُ تَعَالَى اَلدُّنْیَا أَمَرَهَا بِطَاعَتِهِ فَأَطَاعَتْ رَبَّهَا فَقَالَ لَهَا خَالِفِی مَنْ طَلَبَکِ وَ وَافِقِی مَنْ خَالَفَکِ وَ هِیَ عَلَى مَا عَهِدَ اَللَّهُ إِلَیْهَا وَ طَبَعَهَا عَلَیْهَا .)

[۴] سوره مبارکه صافات، آیه ۹۶

[۵] سوره مبارکه انفال، آیه ۱۷ (فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ ۚ وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ)

[۶] سوره مبارکه طه، آیه ۱۱۴ (فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ ۗ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضَىٰ إِلَیْکَ وَحْیُهُ ۖ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا)

[۷] سوره مبارکه انبیاء، آیه ۱۰۷

[۸] سوره مبارکه فاتحه، آیه ۶

[۹] سوره مبارکه حدید، آیه ۳

[۱۰] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۱۵ (وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ ۚ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ)

[۱۱] سوره مبارکه قصص، آیه ۸۸ (وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ ۘ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ ۚ لَهُ الْحُکْمُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ)

[۱۲] نهج البلاغه، نامه ۵۳ (وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَهَ لِلرَّعِیَّهِ وَ الْمَحَبَّهَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ، وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ، یَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ وَ یُؤْتَى عَلَى أَیْدِیهِمْ فِی الْعَمْدِ وَ الْخَطَإِ، فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِکَ وَ صَفْحِکَ مِثْلِ الَّذِی تُحِبُّ وَ تَرْضَى أَنْ یُعْطِیَکَ اللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ، فَإِنَّکَ فَوْقَهُمْ وَ وَالِی الْأَمْرِ عَلَیْکَ فَوْقَکَ وَ اللَّهُ فَوْقَ مَنْ وَلَّاکَ وَ قَدِ اسْتَکْفَاکَ أَمْرَهُمْ وَ ابْتَلَاکَ بِهِمْ.)

[۱۳] سوره مبارکه حجرات، آیه ۱۰ (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ)

[۱۴] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۵۳ ، صفحه ۳۰۲ (رأیت فی ملحقات کتاب أنیس العابدین و هو کتاب کبیر فی الأدعیه و الأوراد ینقل عنه العلامه المجلسی فی المجلد التاسع عشر من البحار و الآمیرزا عبد الله تلمیذه فی الصحیفه الثالثه ما لفظه نُقِلَ عَنِ اِبْنِ طَاوُسٍ رَحِمَهُ اَللَّهُ أَنَّهُ سَمِعَ سَحَراً فِی اَلسِّرْدَابِ عَنْ صَاحِبِ اَلْأَمْرِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنَّهُ یَقُولُ: اَللَّهُمَّ إِنَّ شِیعَتَنَا خُلِقَتْ مِنْ شُعَاعِ أَنْوَارِنَا وَ بَقِیَّهِ طِینَتِنَا وَ قَدْ فَعَلُوا ذُنُوباً کَثِیرَهً اِتِّکَالاً عَلَى حُبِّنَا وَ وَلاَیَتِنَا فَإِنْ کَانَتْ ذُنُوبُهُمْ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ فَاصْفَحْ عَنْهُمْ فَقَدْ رَضِینَا وَ مَا کَانَ مِنْهَا فِیمَا بَیْنَهُمْ فَأَصْلِحْ بَیْنَهُمْ وَ قَاصَّ بِهَا عَنْ خُمُسِنَا وَ أَدْخِلْهُمُ اَلْجَنَّهَ وَ زَحْزِحْهُمْ عَنِ اَلنَّارِ وَ لاَ تَجْمَعْ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ أَعْدَائِنَا فِی سَخَطِکَ قلت و یوجد فی غیر واحد من مؤلفات جمله من المتأخرین الذین قاربنا عصرهم و المعاصرین هذه الحکایه بعباره تخالف العباره الأولى و هی هکذا اللهم إن شیعتنا منا خلقوا من فاضل طینتنا و عجنوا بماء ولایتنا اللهم اغفر لهم من الذنوب ما فعلوه اتکالا على حبنا و ولائنا یوم القیامه و لا تؤاخذهم بما اقترفوه من السیئات إکراما لنا و لا تقاصهم یوم القیامه مقابل أعدائنا فإن خففت موازینهم فثقلها بفاضل حسناتنا. و لم نجد أحدا منهم إلى الآن أسند هذه الحکایه إلى أحد رواها عن السید أو رآها فی واحد من کتبه و لا نقله العلامه المجلسی و معاصروه و من تقدم علیه إلى عهد السید و لا یوجد فی شیء من کتبه الموجوده التی لم یکن عندهم أزید منها نعم الموجود فی أواخر المهج و قد نقله فی البحار أیضا هکذا کنت أنا بسرمنرأى فسمعت سحرا دعاء القائم علیه السلام فحفظت منه من الدعاء لمن ذکره الأحیاء و الأموات و أبقهم أو قال و أحیهم فی عزنا و ملکنا و سلطاننا و دولتنا و کان ذلک فی لیله الأربعاء ثالث عشر ذی القعده سنه ثمان و ثلاثین و ستمائه . و أظن و إن کان بعض الظن إثما أن ما نقلناه أولا مأخوذ من کلام الحافظ الشیخ رجب البرسی و نقل کلماته بالمعنى فإنه قال فی أواخر مشارق الأنوار بعد نقل کلام المهج إلى قوله ملکنا ما لفظه و مملکتنا و إن کان شیعتهم منهم و إلیهم و عنایتهم مصروفه إلیهم فکأنه علیه السلام یقول. اللهم إن شیعتنا منا و مضافین إلینا و إنهم قد أساءوا و قد قصروا و أخطئوا رأونا صاحبا لهم رضا منهم و قد تقبلنا عنهم بذنوبهم و تحملنا خطایاهم لأن معولهم علینا و رجوعهم إلینا فصرنا لاختصاصهم بنا و اتکالهم علینا کانا أصحاب الذنوب إذ العبد مضاف إلى سیده و معول الممالیک إلى موالیهم. اللهم اغفر لهم من الذنوب ما فعلوه اتکالا على حبنا و طمعا فی ولایتنا و تعویلا على شفاعتنا و لا تفضحهم بالسیئات عند أعدائنا و ولنا أمرهم فی آخره کما ولیتنا أمرهم فی الدنیا و إن أحبطت أعمالهم فثقل موازینهم بولایتنا و ارفع درجاتهم بمحبتنا انتهى .)

[۱۵] سوره مبارکه روم، آیه ۲۱ (وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ)