- ثقلین - http://thaqalain.ir -

حریم ملکوت ۱۳۱
درس اخلاق آیت الله صدیقی؛ 28 مهر 1399

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

«وَمَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ»[۲].

حلولِ ماهِ ربیع، ماهِ طلوعِ وجودِ مبارکِ خاتم انبیاء حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، ماهِ میلادِ مسعودِ احیاءگرِ سنّتِ نبوی و بنیانگذارِ دانشگاه و حوزه و پرچمدارِ انقلابِ فرهنگی و کشّافِ حقائق امام به حق ناطق حضرت جعفر صادق علیه السلام را تبریک عرض می‌کنم.

به مناسبت‌هایی که در این ماه واقع شده است می‌شود مطالبی را تقدیم کرد.

اولین مناسبت این است که اولِ ماهِ ربیع روزِ هجرتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از مکه به مدینه است.

جایگاه «هجرت» در قرآن کریم

«هجرت» در قرآن کریم مکرر بعنوانِ یک فضیلت نقل شده است. «الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ»[۳]، ایمان است و هجرت است و جهاد؛ زیربنا و شالوده «ایمان» است، هیچ عمل و کاری بدونِ ایمان نتیجه‌ی ابدی نخواهد داشت. بهترین کار «مقابله‌ی با ظلم و استکبار» و «حمایت از مظلوم» است، اما اگر همین کار بدونِ ایمان باشد دستِ کسی را نمی‌گیرد، اول «ایمان» است. قرآن کریم به ما مدّعیانِ ایمان خطاب می‌کند: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا»[۴]، ای مؤمنین! ایمان بیاورید. معلوم می‌شود که مؤمن باید در ایمانِ خود تجدید نظر کند؛ حال چند مورد از علائمِ ایمان که در قرآن کریم آمده است را به خدمت شما عرض می‌کنم.

نقل داستانی از آیت الله اراکی رحمه الله تعالی علیه

مرحوم آیت الله آقای اراکی، شیخ الفقهاء، مرجعِ بزرگواری که بعد از صد سالگیِ خود علمِ مرجعیّت را به اهتزاز درآورد و انقلاب را بیمه کرد، در آن زمانی که امام رحلت کرد و مقام معظم رهبری هم بعنوانِ «مرجع» مطرح نبودند و مراجعِ دیگر هم اهلِ احتیاط بودند و خیلی در امورِ مملکت وارد نبودند حاضر نبودند کسانی را که مرحوم امام منصوب کرده است را امضاء کنند، انقلاب در حالِ گرفتار شدن به یک رکود بود و موقعیت در حالِ خطرناک شدن بود، آقای اراکی که سلمانِ زمان بود و گردی از علاقه‌ی دنیا به دامانِ او ننشسته بود و صد سال با شهرت‌گریزی و دنیاگریزی زندگی کرده بود بخاطرِ حفظِ انقلاب آمد و رساله داد و وقتی مرجعیتِ قابلِ ملاحظه‌ای از ایشان جلوه کرد تمامِ امضاءهای امام را امضاء کرد و چرخِ انقلاب حتّی یک روز هم گرفتارِ رکود نشد، اگر بنا باشد که انسان معجزاتِ انقلاب را احصاء کند، یکی از پیچ‌های خطرناکی که دستِ غیب آمد، و آقای اراکی که هیچ کسی فکر نمی‌کرد بیایند و در این سنگر مستقر بشوند، یکی از کرامت‌ها و معجزاتِ انقلاب مرجعیّتِ آیت الله العظمی آقای اراکی رضوان الله تعالی علیه است.

من خودم این مطلب را از این بزرگوار شنیدم، آقای اراکی می‌فرمودند: مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری رضوان الله تعالی علیه که هم مجتهد بود، فقیه جامع الشّرایط بود، و هم خطیب بود، رساله نداد، اگر رساله می‌داد از مراجعِ مسلّمِ زمانِ خود (یعنی در زمانِ قاجار) بود، ولی منبر می‌رفتند و از روی کتاب می‌خواندند و مستمعین خیلی دل نمی‌دادند، تا اینکه به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه متوسّل می‌شود و عرضه می‌دارد که یا اباعبدالله! دوست دارم حرف‌های من هم یک انقلاب و تحوّلی در دل‌ها ایجاد کند؛ وجود مبارکِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را در عالَمِ رؤیا می‌بیند و متوجّه می‌شود که صحنه‌ی عاشوراست، خیمه‌های حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و یارانِ ایشان در یک طرف هستند، یک بیابان گرگ در طرفِ دیگر هستند، حاج شیخ جعفر بر خیمه‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه وارد می‌شود و سلام عرض می‌کند، حضرت پاسخ می‌دهند و بعد به حبیب بن مظاهر خطاب می‌فرمایند که حاج شیخ جعفر میهمانِ ماست، از ایشان پذیرایی کن، حبیب به حضرت عرض می‌کند که آقا جان آبی در خیمه‌ها نیست، چطور از ایشان پذیرایی کنم؟ حضرت می‌فرمایند: به او «قاووت» بده، و حبیب بن مظاهر با دستورِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه چند لقمه «قاووت» به ایشان می‌دهند… خوشا به حالِ او… ای کاش ما هم حداقل در خواب از دستِ حبیب بن مظاهر «قاووت» می‌گرفتیم… بعد از این رؤیا دیگر یک تحوّلی در ایشان پیش می‌آید و دیگر آن شخصِ قبلی نبوده‌اند، گاهی یک جمله می‌گفتند و چند نفر از جمعیتِ کثیری که پای منبرِ ایشان بودند غش می‌کردند، صاحب نفس و نظر بود…

آقای اراکی از استادِ خویش مرحوم آشیخ عبدالکریم حائری نقل می‌کرد و می‌فرمود که حاج شیخ فرمودند… حاج شیخ جعفر به ایران آمده بود و می‌خواست به مشهد برود، علمای تهران درخواست کردند که ایشان در تهران بمانند و هم نماز بخوانند و هم به منبر بروند، ایشان در مدرسه‌ی سپهسالار منبر می‌رفتند، آقای اراکی می‌فرمودند: حاج شیخ فرمودند مردم از سحرِ ماه مبارک رمضان می‌آمدند و جای می‌گرفتند که ظهر بیرون نمانند، این چند ساعت از سحر تا ظهر را در آنجا می‌ماندند تا حاج شیخ بیاید و با فرمایشاتِ خود دل‌ها را صیقل بدهد.

حاج شیخ عبدالکریم می‌گوید: من یک روز پای منبر ایشان رفتم، ایشان گفت که مردم! من می‌خواهم یک چیزی بگویم که خودتان را محک بزنید و ببینید که آیا شما ایمان دارید یا ندارید؛ حاج شیخ عبدالکریم می‌فرمودند که من خیلی دستپاچه شده بودم، خدا نکند یک چیزی باشد که من ببینم سرمایه‌ی ایمان ندارم و دستِ من خالی است… ایشان این آیه را خواندند: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا»[۵]، مؤمن فقط این گروه هستند که وقتی یادِ خدای متعال می‌آید دلِ آن‌ها می‌لرزد و وقتی آیاتِ قرآن کریم برای این‌ها تلاوت می‌شود بر ایمانِ آن‌ها اضافه می‌شود، هر اندازه که قرآن کریم می‌خواند نورِ او بیشتر می‌شود و طبعاً ایمانِ او بیشتر خواهد شد…

ولی حاج شیخ عبدالکریم می‌گفتند: خدای متعال را شکر کردم، وقتی ایشان این آیه را خواندند من دیدم که تکان خوردم و حالِ من تغییر کرد، فهمیدم که خدای متعال کَرَم کرده است و به ما هم بهره‌ای از ایمان داده است.

هجرتِ صغری و هجرتِ کبری

«هجرت» یعنی یک تحوّلِ اینطوری… یک هجرتِ ظاهری داریم، مانندِ هجرت از مکه به مدینه، یا هجرتِ امام رضا صلوات الله علیه از مدینه به خراسان، یا هجرتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از مدینه به کربلا، این

«هجرت» هجرتِ ظاهری است، تا زمانی که هجرتِ باطنی به همراهِ آن نباشد این هجرت «هجرتِ واقعی» نخواهد بود. هجرتِ اصغر مانندِ جهادِ اصغر است، کسی از اینجا تا به جبهه می‌رود و سینه سپر می‌کند، اما جهادِ اکبر جهادِ با نفس است، هجرت هم همینطور است، «هجرتِ صغری» حرکت از یک محیطی است که در آن محیط ظلم و ظلمت هست و انسان نمی‌تواند خدای متعال را عبادت کند، انسان نمی‌تواند اهدافِ انقلاب را پیاده کند، با یک مشت ضدّانقلاب و نا به کار و حرام‌خور… خدای متعال می‌فرماید: «أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا»[۶]، خدای متعال روز قیامت او را مورد مؤاخذه قرار می‌دهد و می‌فرماید که چرا دینداری نکردی؟ چرا شعائرِ دین را تعظیم نکردی؟ عرضه می‌دارد که محیطِ من محیطِ بدی بود، همسایه‌های ما سگ‌باز بودند و اهلِ شعائرِ دینی نبودند، خدای متعال هم می‌فرماید: «أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهً»، مگر فقط آنجا بود؟ می‌خواستی آنجا را بفروشی و به یک محیطی بروی که دخترِ تو بد نشود و بچّه‌ی تو بی‌دین نشود.

این «هجرت» یک گشایشی برای اهل ایمان است، انسان یک جایی نمی‌تواند به اهدافِ دینیِ خود برسد و شعائرِ دینی را بزرگ کند، برای او واجب است که از دارالکفر و دارالفسق و دارالفجور و دارالظلم به دارالایمان برود، به یک جایی که در آنجا می‌تواند راحت خدای متعال را بپرستد و به فرمایشاتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام پایبند باشد و بتواند تظاهر به توحید و تعظیمِ شعائرِ دین کند.

وجود نازنین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم هجرتِ ظاهری داشتند که هجرتِ صغری است و هم هجرتِ کبری داشتند، تا زمانی که به مدینه نمی‌آمدند این تحوّل و این انقلابِ درونی در عمقِ وجودِ سلمان و اویس قرن و ابی‌ذر واقع نمی‌شد، اینجا فضایی بود که در این فضا می‌شد افراد را در مسیرِ قربِ الهی و محبّتِ حق تعالی مانندِ چشمه جوشش داد و وجودِ این‌ها جوششِ ایمان و عشقِ به خدای متعال باشد.

در همه‌ی کارهای خود «نیّت» کنیم

قرآن کریم در موردِ هجرت فرموده است: «وَمَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّه»[۷].

وقتی انسان از منزل بیرون می‌آید معلوم نیست که برگردد، خیلی‌ها بیرون آمدند و دیگر برنگشتند، تصادف یا حادثه‌ای پیش آمد، سکته کردند… یکی از اطباء مؤمن و متدین که دکتر قلب بود و فقط ۳۵ سال داشت و از دکترهای بیمارستان امام بود، پشت فرمان ایست قلبی کرد و از دنیا رفت! حدود هفته‌ی قبل یکی از دوستانِ ما به یکی دیگر از دوستانِ ما زنگ زده بود و گفته بود که پسرِ جوانِ من ایستِ قلبی کرده است و به فلانی بگویید که بیاید و نماز بخواند! جوان، رعنا و تازه ازدواج کرده ایستِ قلبی کرده بود و تمام شد!

انسان نمی‌داند که وقتی از منزل بیرون می‌آید برمی‌گردد یا دیگر برنمی‌گردد، حال که اینطور است چرا انسان که از خانه بیرون می‌آید به سوی خدای متعال نرود؟

انسان به قصدِ نماز جماعت می‌آید، به قصدِ شنیدنِ مواعظِ قرآنی و نبوی و ولوی می‌آید، اگر در این راه برای او حادثه‌ای پیش آمد که خوشا به حالِ او، او در راهِ خدا بوده است و حضرت عزرائیل آمده است و او را در این راه قبض روح کرده است، او «فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّه»، حال وقتِ نماز هم نیست، وقتی انسان برای یک امرِ الهی خارج می‌شود، فقط برای دنیا نرود، قصد و انگیزه‌ی او راضی کردنِ خدای متعال و امام زمان ارواحنا فداه باشد، بگوید من که در حالِ رفتن به آنجا هستم خدای متعال از این کار رضایت دارد، من بروم و فلان فقیر را از گرفتاری نجات بدهم، فلان گنهکار را امر به معروف کنم، فلان ساختمان مسجد را یک قدم جلو ببرم، در فلان مدرسه یک کمکی کنم، انسانی که از خانه‌ی خود بیرون می‌آید به قصدِ امورِ دنیا نباشد، بلکه مِنَ الله و بِالله و فی الله و الی الله باشد، از خدای متعال و با عنایتِ خدای متعال و در حیطه‌ی رحمتِ خدای متعال به سوی خدای متعال برود، وقتی انسان هر به قصدِ کاری که الهی هست بیرون می‌رود «هجرت» است، به سوی خدای متعال می‌رود.

لذا به ما گفته‌اند که حتّی وقتی می‌خوابید نیّت کنید، ابتدا شهادتین را بگویید، خیلی‌ها خوابیدند و بلند نشدند و تمام شد، بعضی‌ها بیرون آمدند و دیگر برنگشتند، بعضی‌ها خوابیدند و دیگر بیدار نشدند.

لذا خوابِ ما هم سفر به سوی خدای متعال باشد، باوضو باشیم، پاک باشیم، شهادتین را بگوییم، سه مرتبه سوره‌ی مبارکه‌ی توحید را بخوانیم، این ذکرِ «یَفْعَلُ‏ اللَّهُ‏ مَا یَشَاءُ بِقُدْرَتِهِ‏ وَ یَحْکُمُ‏ مَا یُرِیدُ بِعِزَّتِهِ»… این جزوِ مستحبّاتِ زمانِ خواب است، تسبیحاتِ اربعه، «سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لا إلهَ إلَّااللَّهُ وَ اللَّهُ اکْبَرُ»، صلواتِ بر پیغمبر و همه‌ی انبیاء و آل رسول، «اللهم صل على محمد وآل محمد وعلى جمیع الأنبیاء والمرسلین»، و استغفارِ برای خود و مؤمنین، این‌ها خوابِ انسان را حرکتِ به سوی خدای متعال قرار می‌دهد، اگر انسان اینطور بخوابد وقتی هم برود میهمانِ خدای متعال شده است، در مسیرِ خدای متعال بوده است.

«وَمَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ»، اگر برای رضای خدای متعال بیرون آمد و اجلِ او رسید، خدای متعال به او چه می‌دهد؟ بناست خدای متعال یک چیزی به او بدهد که عقلِ هیچ کسی به آن نمی‌رسد، لذا نفرمود که چه چیزی به او می‌دهم، فرمود: «فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّه»، اجرِ چنین کسی با خودِ خدای متعال است، خدای متعال می‌خواهد در حدّ کَرَمِ خود با او برخورد کند، «فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّه».

هجرتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در لیله المبیت

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از مکه به مدینه هجرت کردند، ولی مِنَ الله الی الله هجرت کردند، و خدای متعال در حاشیه‌ی این هجرت عظمتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را به عالمیان نشان داد، «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ»[۸]، از مردم کسی است که جانِ خود را می‌فروشد، به چه کسی می‌فروشد؟ «ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ»، خدای متعال مشتریِ اوست، خدای متعال خریدارِ اوست، او هم برای خدای متعال شیدا است، می‌بیند که خدای متعال بر سرِ بازار منتظر است که او برود و کالای وجودِ خود را به او بدهد، او هم می‌رود و از خدای متعال «بهشت» طلب نمی‌کند و از ترسِ جهنّم هم خود را به خدای متعال نمی‌فروشد، او عاشق است و می‌خواهد خدای متعال راضی باشد، «وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ»، از مردم کسانی هستند که خود را به خدای متعال می‌فروشند، قیمتِ آن‌ها چیست؟ رضای خدای متعال! این‌ها نفسِ مطمئنّه هستند، «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ * ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَرْضِیَّهً»[۹]، این‌ها هم به دنبالِ رضای خدای متعال هستند و خدای متعال هم این‌ها را همیشه راضی نگه می‌دارد، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه شبی که بنا بود چهل جوانِ خون‌آشامِ دوره‌دیده با شمشیرهای تیز، شبانه شبیخون بزنند و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در بسترِ خود قطعه قطعه کنند، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در چنین شرایطی اعلانِ آمادگی کردند تا سپر باشند، نه اینکه شمشیر باشند، شمشیر طرف را می‌کشد، بنا بر کشتن نبود، بنا بر کشته شدن بود، بنا بود حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه در بستر بخوابد و آن‌ها به نیّتِ اینکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را می‌کشند حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را بکشند، که به سراغِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نروند و ایشان بتوانند هجرتِ خود را که مبدأ هجرتِ همه‌ی مهاجرینِ الی الله است تکمیل کنند. اگر این هجرتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه نبود هجرتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم نبود، کما اینکه اگر هجرتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به کربلا نبود هجرتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه هم به جایی نمی‌رسید، هجرتِ همه‌ی انبیاء علیهم السلام باطل می‌شد، این حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بودند که با هجرتِ خویش همه‌ی حرکت‌های انبیاء سلف را به ثمر رساندند و با خونِ خویش شجره‌ی توحید را که به دستِ انبیاء غرس شده بود و نسل به نسل با خون‌ها آبیاری شده بود آبیاری کردند، اگر خونِ مقدّسِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نبود این شجره برای همیشه می‌خشکید.

پس همه‌ی این‌ها با هجرت درست شده است، هجرتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، هجرتِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه به بسترِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، و هجرتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، بعد هم که هجرتِ حضرت علی بن موسی الرضا سلام الله علیها و هجرتِ حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها که منجر به انقلاب و هجرتِ حاج قاسم و همه‌ی شهدا شدند، همه‌ی این‌ها بر سرِ سفره‌ی هجرتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند.

روضه

صلی الله علیک یا اباعبدالله

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه تنها هجرت کردند، در لیله المبیت تنها بودند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تنها از مکه به مدینه آمدند، امام رضا سلام الله علیه تنها از مدینه به خراسان آمدند، اما حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه با همه‌ی خویشانِ خویش هجرت کردند، با حضرت زینب کبری سلام الله علیها، با حضرت رباب سلام الله علیها، با حضرت سکینه سلام الله علیها، حضرت رقیّه سلام الله علیها هم بعنوانِ مهاجر الی الله… شش ماهه‌ای را هم آوردند، وقتی این شش ماهه در آغوشِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تیر خوردند بال‌بال و دست و پا می‌زدند… از آسمان ندا آمد: او به ما رسید، «دَعهُ یا حُسَینُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّهِ»[۱۰]

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

دعا

نَسئَلُک و نَدعُوک بِاسمِکَ الأعظَم یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الإحسان بِحَقّ الحُسَین…

خدایا! امام زمان ارواحنا فداه را برسان.

خدایا! قلبِ مبارکِ حضرت را همیشه از ما راضی بدار.

خدایا! با عنایتِ حضرت حجّت ارواحنا فداه مشکلاتِ این کشور را، هم مشکلِ ویروسی، هم ویروسِ نفاق و خیانتی که در مملکت وجود دارد، مشکلِ ویروسِ بی‌کفایتی و بی‌توجّهی و بی‌اعتنایی به سرنوشتِ مردم، خدایا! هر خطری بعنوانِ ویروسِ دین یا دنیا در این مملکت به مملکتِ ما خسارت وارد می‌کند، به لطف و کَرَمِ خودت و به احترامِ خمسه‌ی طیّبه برطرف بفرما.

خدایا! استکبارِ عالَمی را ریشه‌کن بفرما.

خدایا! صهیونیزم را نابود بفرما.

خدایا! وهابیت را از صفحه‌ی روزگار بردار.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم تکفیر و ترور را ریشه‌کن بفرما.

خدایا! عاقبتِ امرِ خودمان و فرزندانمان را ختم به خیر بگردان.

خدایا! همه‌ی بیماران، بیمارانِ کرونایی، آقازاده‌ی آقای بهجت، آقای حاج علی آقای عزیزمان که خیلی به گردنِ ما حق دارد، چون واقعاً خادمِ آن عارفِ بزرگوار بود و به بیماری کرونای سخت مبتلا شده است، خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام و به حضرت علی اصغر سلام الله علیه که باب الحوائج هستند ایشان و همه‌ی مریض‌ها را شفاء عنایت بفرما.

خدایا! به آقای فاطمی‌نیا شفای عامل عنایت بفرما.

خدایا! به آقای انصاریان شفای کامل عنایت بفرما.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم مریض‌هایی که دوستان و مستمعین مورد نظر دارند شفای کامل عنایت بفرما.

خدایا! سلامتی که به ما داده‌ای حفظ بفرما.

خدایا! ما را به این ویروس مبتلا نکن.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم تا زمانی که هستیم هم دینِ ما را، هم عافیتِ ما را، هم آبروی ما را حفظ بفرما.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم حوائجِ مورد نظر، حوائجِ کسانی که با ما عهدِ دعا دارند، آن‌هایی که التماس دعا گفته‌اند، آن‌هایی که ما را دعا می‌کنند و ما خبر نداریم، همه را حاجت‌روا بفرما.

خدایا! سایه‌ی پُربرکتِ رهبرِ بزرگوارمان را مستدام بدار.

خدایا! امامِ ما، شهدای ما، ذوی الحقوقِ ما، پدر و مادرهای ما را السّاعه بر سرِ سفره‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و اهل بیت علیهم السلام پذیرایی و روحشان را شاد بگردان.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه نساء، آیه ۱۰۰ (وَمَنْ یُهَاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُرَاغَمًا کَثِیرًا وَسَعَهً ۚ وَمَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ ۗ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا)

[۳] سوره مبارکه توبه، آیه ۲۰ (الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ)

[۴] سوره مبارکه نساء، آیه ۱۳۶ (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی أَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ ۚ وَمَنْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِیدًا)

[۵] سوره مبارکه انفال، آیه ۲ (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ)

[۶] سوره مبارکه نساء، آیه ۹۷ (إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَهُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنْتُمْ ۖ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا ۚ فَأُولَٰئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِیرًا)

[۷] سوره مبارکه نساء، آیه ۱۰۰ (وَمَنْ یُهَاجِرْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَجِدْ فِی الْأَرْضِ مُرَاغَمًا کَثِیرًا وَسَعَهً ۚ وَمَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ ۗ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا)

[۸] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۰۷ (وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ)

[۹] سوره مبارکه فجر، آیات ۲۷ و ۲۸

[۱۰] ذکره الخواص، سبط این جوزی، صفحه ٢۵٢ (لَمّا رَآهُمُ الحُسَینُ علیه السلام مُصِرّینَ عَلى قَتلِهِ، أخَذَ المُصحَفَ ونَشَرَهُ، وجَعَلَهُ عَلى رَأسِهِ، ونادى: بَینی وبَینَکُم کِتابُ اللّه، وجَدّی مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله، یا قَومِ! بِمَ تَستَحِلّونَ دَمی؟!… فَالتَفَتَ الحُسَینُ علیه السلام فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ یَبکی عَطَشاً، فَأَخَذَهُ عَلى یَدِهِ، وقالَ: یا قَومِ ، إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ، فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ، فَجَعَلَ الحُسَینُ علیه السلام یَبکی ویَقولُ: اللّهُمَّ احکُم بَینَنا وبَینَ قَومٍ دَعَونا لِیَنصُرونا فَقَتَلونا. فَنودِیَ مِنَ الهَوا: دَعهُ یا حُسَینُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّهِ.)


Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir

URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%ad%d8%b1%db%8c%d9%85-%d9%85%d9%84%da%a9%d9%88%d8%aa-131/

تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.