«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

شهادتِ جانگدازِ شکافنده‌ی اسرار و رموزِ علومِ انبیاء علیهم السلام و آغازگرِ فرهنگِ علمی و اخلاقی و عرفانی و احیاءگرِ سنّتِ نبوی حضرت امام محمد باقر علیه السلام را تسلیت عرض می‌کنم.

بشارتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به جابر بن عبدالله انصاری

امام باقر علیه السلام در میانِ ائمه‌ی ما علیهم السلام ویژگی‌های خاصّ خود را دارند، یکی از ویژگی‌ها این است که خودِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم نامِ ایشان را اعلان فرمودند و هم این وصفِ باقر بودن را، و هم سیمای ایشان را ترسیم فرمودند.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در جمال بی‌نظیر هستند، نه اینکه کم‌نظیر باشد، هیچ کسی در عالَم زیباییِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را ندارد، هم حُسنِ خُلقِ ایشان، «وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ»[۲]، و هم سیمای مبارکِ ایشان از همه‌ی زیبایی‌رویانِ عالَم زیباتر هستند.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به «جابر بن عبدالله انصاری» مأموریتِ ویژه دادند، و خبرِ غیبی دادند که عمرِ تو طولانی می‌شود، پنجمین وصیّ من را درک می‌کنی که نامِ او نامِ من است، یعنی نامِ مبارکِ او «محمد» است، علاوه بر اینکه نامِ او نامِ من است شمایلِ او هم مانندِ شمایلِ من است، و ویژگیِ سومِ او هم این است که «یَبقُرُ العِلم»… هم به معنای باز کردن و شکافتن است و هم به معنیِ ظاهر کردن است، وقتی اسرارِ ناگفته را بازگو می‌کنند «ظهور علم» رُخ می‌دهد، چیزهایی را که انبیاء گذشته علیهم السلام، ائمه‌ی گذشته علیهم السلام، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باز نکرده بودند، شرایط اقتضاء نکرده بود، امام باقر علیه السلام آن‌ها را باز کردند.

بنابراین امام باقر علیه السلام در جهتِ توسعه‌ی علم، تعمیقِ علم، تبیینِ اسرار، ممتازترین فردِ عالَمِ امکان هستند.

توجّهِ امام باقر صلوات الله علیه به درون‌گرایی

نکته‌ی دوم این است که حضرت سلام الله علیه در مسئله‌ی درون‌گرایی و ساختنِ ظرفیت‌های تولیدی دستی برتر داشتند. امام باقر صلوات الله علیه «جابر بن یزید جوفی» را تربیت کردند، ظرفیتِ جابر آنقدر بالاست که امام باقر صلوات الله علیه نود هزار سِرّ مَگو در صندوقِ سینه‌ی جابر به امانت گذاشتند و اجازه‌ی بروزِ این اسرار را هم به او ندادند. بعلاوه آنقدر صاحبِ معنا و گیرندگیِ بالای جابر را بالا آوردند که هم برای حفظِ دینِ خود حاضر شد از آبروی خود مایه بگذارد، آبرو را سپرِ دینداریِ خود قرار بدهد…

توصیه‌های امام باقر صلوات الله علیه به «جابر بن یزید جوفی»

راوی می‌گوید از حج آمده بودیم، به خدمت امام باقر صلوات الله علیه رسیدیم و جابر هم بود، حضرت عنایتِ خاص داشتند و تحویل گرفتند، زمانِ خداحافظی جابر به حضرت عرض کرد که ۱۷ سال است که در محضرِ شما هستم و از چشمه‌ی جوشانِ علم و نورِ شما بهره می‌گیریم، مع ذلک سیر نشدیم و لطفاً مطلبی به ما بفرمایید، امام صلوات الله علیه فرمودند: چرا در ۱۷ سال بارِ خودت را نبستی؟ عرض کرد: چون علمِ شما پایان ندارد، هر اندازه که بفرمایید باز هم کم است، حضرت علیه السلام در همین فرصت توصیه‌هایی به جناب جابر فرمودند که من دو سه جمله‌ی آن را به خدمتِ شما عرض می‌کنم.

یکی اینکه فرمودند: «کَلِمَهُ لا إلهَ إلّا اللّهُ إِعْزَازِ دِینِکَ»[۳]، از این سنگرِ کلمه طیّبه‌ی «لا اله الا الله» غفلت نکنید.

ما در ابتدای ماه ذی القعده هم به طلبه‌های عزیزمان و هم در این محفل عرض کرده بودیم که در این چلّه‌ی حضرت کلیم که از اولِ ذی القعده تا عید قربان است هر روز هزار مرتبه «لا اله الا الله» بگویید، اگر سیمِ انسان یک مرتبه هم در این هزار مرتبه وصل بشود و غبارِ قلبِ انسان بریزد انسان را خیلی پیش می‌برد. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم می‌فرمودند که بر قلبِ من غبار می‌نشیند، گناهِ امّت و جامعه در اهلِ معنا هم اثر می‌گذارد، حضرت می‌فرمودند که من هر روز هفتاد مرتبه استغفار می‌کنم تا این غبارها برود.

کلمه طیّبه‌ی «لا اله الا الله» داروی خاصّی برای معالجه‌ی سختیِ دل است، وقتی دل سخت شد هم اینکه اشک به این زودی نصیبِ انسان نمی‌شود، دل مانندِ سنگ می‌شود، و هم اینکه موعظه اثر نمی‌کند، هم این بیماریِ کرونا و ده‌ها عبرتِ دیگر انسان را اصلاً تکان نمی‌دهد، مانندِ سنگِ صخره می‌شود، هرچه باران بیاید هیچ تأثیری ندارد، زمینی که محکم نیست وقتی باران می‌آید باران را جذب می‌کند و به شیره‌ی زمین تبدیل می‌شود، گیاه از آن زمین می‌روید، میوه‌ها از آن زمین ارتزاق می‌کنند، درخت‌های میوه شیره‌ی زمین را می‌گیرند و آن را به میوه‌های شیرین و شاداب تبدیل می‌کنند. در گلزار و گلستان چه گل‌هایی در اثرِ ریزشِ باران و این جذبی که توسّطِ زمین صورت گرفته است بوجود می‌آید، اما روی سنگ نه گُل می‌روید و نه درخت، هر اندازه هم که باران بیاید و شما آبیاری کنید باز هم فایده‌ای ندارد.

می‌گویند کلمه‌ی طیّبه‌ی «لا اله الا الله» کارِ شُخم زدن را می‌کند، این سنگ‌ها را می‌شکند، آن‌ها را خُرد می‌کند، زمینِ دل را نرم می‌کند، وقتی زمینِ دل نرم شد، وقتی انسان «یا علی» و «یا زهرا» و «یا صاحب الزّمان» می‌گوید احساس می‌کند که منقلب می‌شود، اما وقتی دل حجاب و قساوت دارد انسان هرچه این اسامیِ مقدّس را می‌شنود… «فَمَا أَحْلَی أَسْمَاءَ‌کُمْ»[۴]… این نام‌های شما چقدر شیرین است! وقتی انسان نامِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف را می‌برد منقلب می‌شود و حال پیدا می‌کند، ولی همه اینطور نیستند، برای بعضی‌ها حتّی اگر روضه‌ی مکشوف هم بخوانید و شدیدترین مصائبِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را هم بخوانید همینطور شما را تماشا می‌کنند، دل نمی‌شکند، این سختیِ دل است.

یکی از برکاتِ ذکرِ «لا اله الا الله» این است که دلِ سخت را نرم می‌کند، به شرطِ اینکه انسان خلوتی داشته باشد و با حضور این ذکر شریف را بگوید.

حضرت در ادامه فرمودند: «اَلصَّلاَهُ بَیْتُ اَلْإِخْلاَصِ»، این نمازی که می‌خوانی فقط یک عبادت نیست، این نماز یک انرژی هست، یک نیرو هست، یک دژ هست که تمامِ عبادت‌هایی که اخلاص لازم دارد در این بیت مایه می‌گیرد، «إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَر»[۵]، نماز اکسیر است، باعث می‌شود وقتی انسان کمکی هم به کسی می‌کند خدای متعال در نظر بگیرد و آن کار را «ویترین» نکند، مخفیانه و با حفظِ آبرو این کار را کند و خدمت‌ها و گره‌گشایی‌های خود را به رُخِ این و آن نکشد و با خدای متعال یک رابطه‌ی ویژه برقرار کند، کارهای خیرِ خود را بااخلاص انجام بدهد، پناهِ همه‌ی کارهایی که شرطِ اخلاص دارد «نماز» است، «اَلصَّلاَهُ بَیْتُ اَلْإِخْلاَصِ»، خدای متعال نماز را پناهگاهِ اخلاص قرار داده است.

«وَ اَلصِّیَامُ وَ اَلْحَجُّ تَسْکِینُ اَلْقُلُوبِ».

امسال اولین سالی است که خانه خدا، کعبه، قبله‌ی اهلِ توحید بسته است، در روایات داریم وقتی حج تعطیل می‌شود عذاب نازل می‌شود، به خدای متعال پناه می‌بریم. اگر این آل سعودِ مُلحِد و بی‌دین و بی‌کفایت دین داشت بطورِ محدود حاجی قبول می‌کرد، از جانِ آن‌ها حفاظت می‌کرد، ولو شده است با صد نفر یا هزار نفر این کار را می‌کرد، فاصله‌ها را رعایت می‌کرد، بهداشت را رعایت می‌کرد، ولی حج را تعطیل نمی‌کرد.

یکی حج و دیگری روزه را در روایتِ دیگری ندیدم، این فلسفه مخصوصِ امام باقر علیه الصلاه و السلام است، هم حج موجبِ سکونِ دل است، اضطراب را در زندگی از بین می‌برد، و هم روزه. روزه یکی از داروهایی است که به انسان آرامش می‌دهد.

«وَ اَلزَّکَاهُ تَزِیدُ فِی اَلرِّزْقِ»، زکات مایه‌ی ازدیادِ مال می‌شود.

این با تفکّرِ مادّی و ماتریالیستی صد و هشتاد درجه مغایرت دارد، آن‌ها می‌گویند اگر خرج کنیم تمام می‌شود اما خدای متعال می‌فرماید خرج کن تا نِمُو کند، وقتی این خون جریان پیدا می‌کند مایه‌ی حیات است، اما اگر یک جایی گیر کرد و رسوب کرد انسان را می‌کشد، مال هم مانندِ خون است، اگر جریان داشته باشد جامعه را احیاء می‌کند، اما اگر در یک جایی راکد شد و به دستِ یک عدّه‌ای بود و دستِ دیگران نرسید، هم آن‌ها نابود می‌شود، هم این‌ها دشمنِ آن‌ها می‌شوند، هم خودِ جامعه به فلاکت کشیده می‌شود.

وجود نازنین حضرت امام باقر صلوات الله علیه این‌ مطالبِ ارزشمند را فرمودند و سپس فرمودند: «حُبُّنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ نِظَامُ اَلدِّینِ»، این رشته‌ای که نماز و روزه و حج و جهاد و انفاق و صدقات و تعلیم و تعلّم را با خدای متعال مرتبط می‌کند، این ریسمان و این رشته که به دینِ شما نظام می‌دهد و آن را یکپارچه می‌کند و اعمالِ دینی و شرعیِ شما را از بهم‌ریختگی و فروپاشی نجات می‌دهد و به این‌ها نظامِ حیات می‌دهد «محبّتِ ما اهل بیت» است، «حُبُّنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ نِظَامُ اَلدِّینِ».

کمکِ امام باقر صلوات الله علیه به «جابر بن یزید جوفی»

جابر می‌گوید از امام باقر علیه السلام هم مایه‌ی علمی گرفتیم و هم انرژیِ معنوی گرفتیم و خیلی شاداب از محضرِ حضرت بیرون آمدیم. به چند منزلیِ مدینه رسیده بودیم که ناگهان دیدیم یک مرکبی خود را با سرعت به ما رساند و نامه‌ای از امام باقر علیه السلام به جابر بن یزید جوفی داد، گویا این نامه همین الآن نوشته شده است، مُهرِ آن نامه هنوز خشک نشده بود، و معلوم است که امام علیه السلام در این پیک تصرّف کرده‌اند و این پیک با طیّ‌الارض آمده است، گویا نامه را همین الآن گرفته است و هنوز مُهرِ نامه خشک نشده بود.

جابر نامه را باز کرد و آن را بوسید و روی چشمِ خود گذاشت و بعد دیدم که او گرفته شد، حالتِ غم به او دست داد، هیچ چیزی نگفت، به کوفه رسیدیم، صبح دیدیم که در هر کوی و برزنی حرفِ جابر است، می‌گویند این دانشمند و حکیم و تکیه‌گاهِ همه‌ی کسانی که به دنبالِ راز و معمّا هستند دیوانه شده است، گفتند این دانشمندِ مشهورِ جاافتاده‌ی نافذ در دل‌ها «دیوانه» شده است.

بیرون آمدیم تا ببینیم واقعاً چه خبر است، دیدیم بله! یک چوبی را مانندِ بچّه‌ها سوار شده است و می‌گوید که کنار بروید تا اسبِ من شما را لگد نزند، بچّه‌ها دورِ ایشان را گرفته‌اند و به ایشان می‌خندند.

معلوم شد امام باقر علیه السلام در آن نامه به او رمزی داده بودند که اگر می‌خواهی دین و جانِ خودت را حفظ کنی باید از آبروی خودت مایه بگذاری، عیب ندارد که مردم تو را دیوانه بدانند، اما مواظب باش.

اتّفاقاً در همان روز والی نامه‌ای را از خلیفه وقت یعنی «هشام بن عبدالملک لعنه الله علیه» دریافت کرد که فردی به نام «جابر بن یزید جوفی» هست، سرِ او را برای ما بفرست. وقتی والی دستورالعمل را دید خیلی تکان خورد، این شخص چه کسی است؟ مگر چه کرده است که ما سرِ او را بفرستیم؟

اطرافیان را مأمور کرد تا ببینند او «جابر بن یزید جوفی» کیست تا او را دستگیر کنند و بیاورند و حکم را اجراء کنند، آمدند و گزارش دادند که این شخص دیوانه شده است!

این والی نفسِ راحتی کشید و خدا را شکر کرد که دستِ او به خونِ این ولیّ‌خدا آغشته نشد.

امام باقر صلوات الله علیه هوای «جابر بن یزید جوفی» را داشتند، «جابر بن یزید جوفی» جزوِ خواصِ اهلِ سِرّ حضرت امام محمد باقر صلوات الله علیه بود.

حضرت از بعضی‌ها که به دنبالِ این معانی بودند مضایقه نمی‌کردند، ولی آن‌ها را قانع می‌کردند که شما اهلِ اسمِ اعظم نیستید. راوی می‌گوید من از حضرت اسمِ اعظم خواستم، حضرت دستِ مبارکِ خویش را روی زمین گذاشتند، ناگهان دیدم که این اتاق تیره و تاریک شد، ظلماتِ محض شد، وحشت کردم و لرزیدم، حضرت فرمودند: آیا باز هم می‌خواهی؟ عرض کردم: نه آقا! این در حدّ من نیست.

حضرت امام باقر صلوات الله علیه هم ظرفیت‌ها را کشف می‌کردند، هم ظرفیت می‌دادند، و هم اشخاص را به اَسرارِ توحید و به اسمِ اعظم و مراتبِ اسمِ اعظم آشنا می‌کردند.

روضه امام باقر صلوات الله علیه و حضرت رقیّه سلام الله علیها

وجود نازنین حضرت باقرالعلوم در میانِ ائمه علیهم السلام این ویژگی را دارند که کربلایی هستند، ایشان در سه سالگی جزوِ اسرای کربلا هستند، هم پدرِ ایشان یعنی حضرت زین العابدین صلوات الله علیه اسیر بودند، هم عمّه‌های ایشان اسیر بودند، هم خودِ ایشان اسیر بودند، تمامِ جریاناتِ کربلا را با چشمِ مبارکِ خویش دیده‌اند، نه اینکه برای ایشان نقل کرده باشند، خاطراتِ جانسوزی از روز عاشورا، از بازار کوفه، از تنورِ خولی، از دروازه‌ی شام و از خرابه‌ی شام دارند، حضرت امام باقر صلوات الله علیه از جای جای این‌ها خاطره دارند…

شاید سِرّ اینکه این بزرگوار وصیّت کردند که بعد از من ده سال در منا برای من عزاداری کنید این باشد که هم برای ما جواز صادر کردند که برای ایشان گریه کنیم که ایشان مظلوم هستند… الآن هم قبرِ شریفِ ایشان غربتِ شکننده‌ای دارد، در قبرستانِ بقیع حتّی یک چراغ هم روشن نیست، درها بسته است، روزها و ماه‌ها می‌گذرد و نمی‌گذارند حتّی یک زائر کنارِ قبرِ ایشان عرضِ ادبی کند.

امام صادق صلوات الله علیه دیدند که گویا پدرِ بزرگوارشان آهنگِ رفتن دارند، عرضه داشتند: بابا! شما که چیزی‌تان نیست… حضرت را مسموم کرده بودند… فرمودند: صدای پدرم زین العابدین صلوات الله علیه به من می‌رسد که می‌فرمایند عجله کن و بیا که منتظرِ تو هستیم… فرمودند: حضرت امام باقر صلوات الله علیه را در شش کفن کفن کردند…

اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله

خودِ امام باقر صلوات الله علیه دیدند که بدنِ نازنینِ جدّ بزرگوارشان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه روی خاکِ گرمِ کربلا در مقابلِ آفتابِ سوزان… این بدن نه لباس داشت… نه کفن داشت… سه روز بدونِ غسل و کفن باقی ماند…

اگر دستِ ما به دامانِ حضرت می‌رسید می‌پرسیدیم: آقا! سخت‌ترین مصیبت در این طولِ سفرِ اسارت برای شما کدام بود؟ شاید خرابه‌ی شام از همه جا بر ایشان سخت‌تر گذشت…

دختری بهانه‌ی پدر گرفته بود، مدّت‌ها چشم به راه بود تا پدر بیاید و او را در آغوش بگیرد، آمد اما با پا نیامد، با سر آمد… نشد که پدر دختر را در آغوش بگیرد، این دختر بود که پدر را در آغوش گرفت… سرِ پُر خونِ پدر را در دامان گرفت… «یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ»[۶]… بابا! چه کسی رگ‌های گردنِ تو را بریده است؟… «مَن ذا الذی خضّبک بدمائک؟»… عرض کرد: ای پدر! ای کاش نابینا بودم و نمی‌دیدم که سر از تنِ شما جدا کرده‌اند… چه کرد… چه دل‌هایی را سوزاند… گویا دیگر این طفل روضه‌خوان بود و عمّه‌ی ایشان هم که امّ‌المصائب بودند فریاد می‌کشیدند… اما ناگهان دیدند که این طفل مانندِ چراغ خاموش شد… جلو آمدند و دیدند که با پدرِ خویش رفته است و جان داده است…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

دعا

اِلَهَنا یَا حَمِیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ یَا عَالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَهَ یَا مُحْسِنُ بِحَقِّ الْحَسَنِ یَا قَدیمَ الإحسان بِحَقّ الحُسَین، وَبِالأئمّهِ مِن أولادِ الحُسَین، یا الله… یا أرحم الرّاحِمین… یا غِیاثَ المُستَغیثِین، یا إلَهَ العَاصین، یَا مَن إسمُهُ دَواء وَ ذِکرُهُ شِفاء، یا سَریعَ الرّضا…

خدایا! امام زمان ارواحنا فداه را برسان.

خدایا! گناهانِ ما را ببخش.

خدایا! ما را با چوبِ غضبِ خودت نزن.

خدایا! با ما با فضلِ خودت رفتار کن.

خدایا! قلمِ عفوِ خودت را بر نامه‌ی عملِ ما جاری بفرما.

خدایا! شرّ این ویروس را از ما بَرکَن.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم ما را به این بلا مبتلا نکن.

خدایا! امنیّتِ روحی و روانی به ما عنایت بفرما.

خدایا! مجالسِ حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه را در غدیر پُرشور قرار بده.

خدایا! عزاداریِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را از ما نگیر.

خدایا! این درِ رحمت را به روی مردمِ ما نبند.

خدایا! سایه پُربرکتِ علمای صالح، خاصّه زعیمِ بزرگوارمان رهبرِ نورانی‌مان را مستدام بدار.

خدایا! دشمنانِ ایشان را مخذول و خار بگردان.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم استکبارِ جهانی و صهیونیزم بین الملل و وهابیّتِ خشنِ آدم‌کُش را از صفحه‌ی روزگار برانداز.

خدایا! ظهورِ امام زمان ارواحنا فداه را در همین ایّام قرار بده.

خدایا! ما را برای زمینه‌سازیِ ظهور توفیق عنایت بفرما.

خدایا! توفیقِ خدمت و جانفشانی در رکابِ امام زمان ارواحنا فداه را روزیِ ما بفرما.

خدایا! عاقبتِ امرِ ما را ختم به خیر بگردان.

خدایا! تو را به حضرت موسی بن جعفر صلوات الله علیه و به خمسه‌ی طیّبه علیهم السلام و به جلالتِ امام باقر سلام الله علیه قسم می‌دهیم عمومِ مریض‌ها، بیمارِ موردِ نظر، خصوصاً بیمارهای مورد نظر را السّاعه شفاء مرحمت بفرما.

خدایا! توفیقِ شُکرِ نعمتِ سلامتی و همه‌ی نعمت‌ها را به ما مرحمت بفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] سوره مبارکه قلم، آیه ۴

[۳] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام، جلد ۷۵، صفحه ۱۸۲ (ما ، [الأمالی] ، للشیخ الطوسی عَنِ اَلْفَحَّامِ عَنْ عَمِّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْمُثَنَّى عَنْ أَبِیهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ اَلْجُعْفِیِّ قَالَ: خَدَمْتُ سَیِّدَ اَلْأَنَامِ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ ثَمَانِیَ عَشْرَهَ سَنَهً فَلَمَّا أَرَدْتُ اَلْخُرُوجَ وَدَّعْتُهُ فَقُلْتُ لَهُ أَفِدْنِی فَقَالَ بَعْدَ ثَمَانِیَ عَشْرَهَ سَنَهً یَا جَابِرُ قُلْتُ نَعَمْ إِنَّکُمْ بَحْرٌ لاَ یُنْزَفُ وَ لاَ یُبْلَغُ قَعْرُهُ قَالَ یَا جَابِرُ بَلِّغْ شِیعَتِی عَنِّی اَلسَّلاَمَ وَ أَعْلِمْهُمْ أَنَّهُ لاَ قَرَابَهَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لاَ یُتَقَرَّبُ إِلَیْهِ إِلاَّ بِالطَّاعَهِ لَهُ یَا جَابِرُ مَنْ أَطَاعَ اَللَّهَ وَ أَحَبَّنَا فَهُوَ وَلِیُّنَا وَ مَنْ عَصَى اَللَّهَ لَمْ یَنْفَعْهُ حُبُّنَا یَا جَابِرُ مَنْ هَذَا اَلَّذِی سَأَلَ اَللَّهَ فَلَمْ یُعْطِهِ أَوْ تَوَکَّلَ عَلَیْهِ فَلَمْ یَکْفِهِ أَوْ وَثِقَ بِهِ فَلَمْ یُنْجِهِ یَا جَابِرُ أَنْزِلِ اَلدُّنْیَا مِنْکَ کَمَنْزِلٍ نَزَلْتَهُ تُرِیدُ اَلتَّحَوُّلَ وَ هَلِ اَلدُّنْیَا إِلاَّ دَابَّهٌ رَکِبْتَهَا فِی مَنَامِکَ فَاسْتَیْقَظْتَ وَ أَنْتَ عَلَى فِرَاشِکَ غَیْرَ رَاکِبٍ وَ لاَ أَحَدٌ یَعْبَأُ بِهَا أَوْ کَثَوْبٍ لَبِسْتَهُ أَوْ کَجَارِیَهٍ وَطِئْتَهَا یَا جَابِرُ اَلدُّنْیَا عِنْدَ ذَوِی اَلْأَلْبَابِ کَفَیْءِ اَلظِّلاَلِ – لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ إِعْزَازٌ لِأَهْلِ دَعْوَتِهِ اَلصَّلاَهُ بَیْتُ اَلْإِخْلاَصِ وَ تَنْزِیهٌ عَنِ اَلْکِبْرِ وَ اَلزَّکَاهُ تَزِیدُ فِی اَلرِّزْقِ وَ اَلصِّیَامُ وَ اَلْحَجُّ تَسْکِینُ اَلْقُلُوبِ اَلْقِصَاصُ وَ اَلْحُدُودُ حِقْنُ اَلدِّمَاءِ وَ حُبُّنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ نِظَامُ اَلدِّینِ وَ جَعَلَنَا اَللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ مِنَ اَلَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ هُمْ مِنَ اَلسّٰاعَهِ مُشْفِقُونَ .)

[۴] زیارت جامعه کبیره

[۵] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۴۵ (اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاهَ ۖ إِنَّ الصَّلَاهَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ ۗ وَلَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ)

[۶] المنتخب فی جمع المراثی و الخطب، طریحی، صفحات ۱۳۶-۱۳۷ (فقالت: ما هذا الرّأس ؟ قالوا لها: رأسُ أبیک. فرفعته من الطّشت حاضنه له وهی تقول: یا أباه ! مَن ذا الذی خضّبک بدمائک؟ یا أبتاه! مَن ذا الذی قطع وریدک؟ یا أبتاه ! مَن ذا الذی أیتمنی على صغر سنّی ؟ یا أبتاه ! مَن بقی بعدک نرجوه ؟ یا أبتاه ! مَن للیتیمه حتّى تکبر ؟ یا أبتاه ! مَن للنساء الحاسرات ؟ یا أبتاه ! مَن للأرامل المسبیّات ؟ یا أبتاه ! مَن للعیون الباکیات ؟ یا أبتاه ! مَن للضائعات الغریبات ؟ یا أبتاه ! مَن للشعور المنشرات ؟ یا أبتاه ! مَن بعدک ؟ واخیبتنا ! یا أبتاه ! مَن بعدک ؟ واغربتنا ! یا أبتاه ! لیتنی کنت الفدى ، یا أبتاه ! لیتنی کنت قبل هذا الیوم عمیا . یا أبتاه ! لیتنی وسدت الثّرى ولا أرى شیبک مخضّباً بالدّماء .ثمّ إنّها وضعت فمها على فمه الشّریف , وبکت بُکاءاً شدیداً حتّى غشی علیها ، فلمّا حرّکوها , فإذا بها قد فارقت روحها الدُنیا)