- ثقلین - http://thaqalain.ir -

حریم ملکوت ۱۲۰
درس اخلاق آیت الله صدیقی؛ 23 دی 1398

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِین طَبِیبِنَا حَبِیبِنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّدٍ و آلِهِ الأطْهَرینَ سِیَّمَا مَولَانَا بَقیَّهَ اللهِ فِی العَالَمینَ أَرْوَاحُنَا فِدَاهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ رِضَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مقدّمه

این ماه جمادی الاولی و جمادی الثّانی مانندِ محرّم و صفر است، ایّامِ سوگواریِ یگانه دخترِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، مادرِ اهل بیت علیهم السلام، کسی که ولایت را، دیانت را، قرآن را و شخص و شخصیّتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را و تشیّع را با ایثارِ جانِ خود و حضرت محسن علیه السلام بیمه کرده است، و شخصیّتی که ذرّاتِ عالَم و افلاکِ آسمان‌ها دائماً از وجودِ نازنینِ او فیض می‌گیرند و واسطه‌ی فیض از روز ازل تا روزِ ابد هست و بانویی که به حکمِ روایات لیله القدرِ ماست، یعنی همانطور که در شب قدر گناهان بخشیده می‌شود و دعاها مستجاب می‌شود و آخرین پناهِ سالِ ما لیله القدر است، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حقیقتِ لیله القدر است.

لذا هرگاه معرفت به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حاصل بشود و سیمِ دل با نورِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها وصل بشود هم گناهان بخشیده می‌شود و هم دعاها مستجاب می‌شود، «من عرف فاطمه حقّ معرفتها فقد أدرک لیله القدر»[۲].

شب قدر ظرفِ قرآن کریم است، «إنَّا أنزَلْـنَاهُ فِی لَـیْلَهِ القَدْرِ»[۳]، اما وجود نازنین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ظرفِ یازده قرآن ناطق هستند، هر کدام از امامانِ ما تمامِ قرآن و قرآن ناطق هستند، و همه‌ی این‌ها از مجرای وجود حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تجلّی کرده‌اند.

مقام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

از این جهت مقام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مقامِ عرشی است، مقامِ لاهوتی است.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حجّتِ بالغه‌ی خدای متعال است و خدای متعال به حکم آیه‌ی مباهله برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم شأنِ حجیّت را و هم شأنِ ولایت تکوینی را و هم شأنِ دعوتِ خاتمیّه را اثبات می‌کند، و خدای متعال برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از نظرِ اتّحاد با اسماء جلالیّه و جمالیّه،… حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خصوصاً مظهرِ جلالِ الهی بودن در حدّی است که از انبیاء و حتّی انبیاء اولوالعزم علیهم السلام غیر از پدرِ ایشان شأنِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را ندارد. کلمه‌ی «إنَّما» در آیه شریفه «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»[۴] این را می‌گوید.

بنابراین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اسمِ اعظمِ خدای متعال هستند، در کرسیِ «کُن فَیَکون» نشسته‌اند، مقامِ شفاعتِ کبری حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تا زمانی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قدم به عرصه‌ی محشر نگذارند ظهور پیدا نمی‌کند، همه‌ی عالَم به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پناه می‌برند و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در انتظارِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند و می‌پرسند «أینَ فاطِمَه؟»، تا زمانی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نیایند شفاعت مایه‌ی نجاتِ گرفتاران نمی‌شود.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شخصیتی هستند که وجود نازنین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مکرر در مقامِ ایشان «فَداها أبوها» فرموده‌اند، شخصیتی هستند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حاضر هستند که فدای ایشان بشوند. معلوم می‌شود در شأنِ نورانیّت نسخه برابرِ اصل است، فدا شدن در راهِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فدا شدن در مقامِ نورانیّتِ الهی است و ما مقامی بالاتر از این نمی‌شناسیم.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها استمرارِ رسالتِ پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به سه وجه ادامه‌ی رسالتِ نبیِ مکرّمِ اسلام هستند.

یک: از جهتِ اجرای مأموریتی که خدای متعال به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم داده بود اما برای ایشان ممکن نشد که در آن جهات درگیر بشوند، و آن آیه این است: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ ۚ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ»[۵]، ای حبیبِ من! ای نبیّ من! باید در دو جبهه بجنگی و جهاد کنی. یکی جهاد با کفّار است و دومی جهادِ با نفوذی‌ها و منافقین است.

وجود نازنین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در جبهه‌ی مبارزه و جنگ با کفر در حدود هشتاد جبهه فعالیت کردند که وجود نازنین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در بیست و هفت جبهه حضور فیزیکی در میدان نبرد داشتند و شخصاً فرماندهی را بعهده گرفتند. وجود نازنین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در بقیه‌ی جنگ‌ها کسی را بعنوان فرمانده قرار می‌دادند و گاهی هم می‌دانستند این فرمانده شهید می‌شود و فرمانده‌ی بعدی و فرمانده‌ی بعد از او را هم مشخص می‌کردند، مانند جنگ «موته» که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم «جعفر بن ابیطالب» و «زید» و «عبدالله» را یکی پس از دیگری بعنوانِ فرمانده معیّن کرده بودند، و خودِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شخصاً برنامه‌ی جبهه را تنظیم می‌کردند، و در تمام نبردهای خونینی که بر اسلام و مسلمان‌ها در ده سال حکومتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تحمیل شد، مانندِ جنگی که بر ما تحمیل شد و هنوز هم ادامه دارد، وجود نازنین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در تمامِ این جنگ‌ها با بازوی پُرتوانِ یداللهی اسد الله الغالب مولانا علی بن ابیطالب علیهما الصلاه و السلام پیروزی را رقم زدند و همیشه مدالِ پیروزی نصیبِ جبهه‌ی حق بود و با حضورِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام برنده‌ی جنگ اسلام و مسلمان‌ها و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند.

ولی این آیه که دستور داده است حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با منافقین هم بجنگند، جنگ با نفاق برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پیش نیامد، شرایط به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اجازه نمی‌داد که ایشان چهره‌های این منافقین را افشاء بنمایند.

امام هم همینطور بودند، امام هم از روز اول دولتی که انتخاب کردند، بعد رئیس جمهوری که آمد و رایگان بر سرِ سفره‌ی شهدا نشست، او هیچ زحمتی برای انقلاب نکشیده بود، در اروپا مشغولِ عیش و نوش بود و آمد و بر سرِ سفره‌ی شهدا رئیس جمهور شد! بعد هم شبکه‌ای که اعتقادی به شهید و انقلاب و … ندارند، این‌ها همیشه بوده‌اند، ولی نشده است که همه‌ی این‌ها افشاء بشوند و از بین بروند، این‌ها استخوانِ در گلو هستند که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام همین تعبیر را در خطبه‌ی شقشقیه‌ی نهج البلاغه فرمودند: «فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَدْیً وَ فِی الْحَلْقِ شَجیً»، این‌ها در گلو گیر کرده‌اند، در فتنه‌ها حضور پیدا می‌کنند، اقتصاد را بهم می‌ریزند، فرهنگ را تخریب می‌کنند، کاری هم نمی‌شود انجام داد، وجود نازنین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در جبهه‌ی نبرد با منافقین آنقدر مظلوم بودند که نتوانستند وصیّتِ خود را بنویسند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مأمور بودند ننویسند، اما زمانِ وفات‌شان فرمودند که می‌خواهم بنویسم، مأموریتِ جدیدی بود، و فرمودند که قلم و دوات بیاورید تا من چیزی بنویسم که جامعه بعد از من گرفتارِ اختلاف نشود، کسی که کنارِ بسترِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نشسته بود و هرچه داشت از برکاتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود هم ناسزا گفت و اهانت کرد و هم نبوّتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را زیرِ سوال برد، و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم در آن حال نتوانستند بر دهانِ او بزنند و او را بیرون کنند، کوتاه آمدند و وصیّتِ خود را ننوشتند.

این وضعیتِ بسیار شکننده که منافق کنارِ انسان باشد و انسان او را بشناسد و خیانت‌های او را ببیند… آن منافقین قصدِ ترورِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را داشتند و برقی زد و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم همه‌ی این‌ها را دیدند، البته اگر برقی هم نمی‌زد مسلّماً حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آن‌ها را می‌شناخت، جبرئیل از طرحِ توطئه‌ی ترورِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خبر داده بود، لکن این برقی که زد… برخی از اصحابِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این نُه نفری که آمده بودند تا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را ترور کنند را دیدند، و وجود نازنینِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به رویِ خود نیاوردند، می‌خواستند که اوضاعِ داخلی بهم نخورد و فتنه بپا نشود.

ولی این مأموریت به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها محوّل شد.

اولین کسی که در اولین و آخرین صریح با جبهه‌ی نفاق مقابله کرده و باطنِ این‌ها را در تاریخ برای مسلمین افشاء کرده است وجود مبارک حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، بعد از ایشان دیگر کسی توفیقِ این جهاد را پیدا نمی‌کند، مگر اینکه وجود نازنین حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف تشریف بیاورند، در موردِ ایشان هم فرموده‌اند که ایشان فرمودند: «اِنَّ لی فی ابنه رسولِ الله اُسوهٌ حَسَنَهٌ»[۶]، الگوی من در حکومت و ظهور مادرم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند، یعنی امام زمان ارواحنا فداه منافقین را افشاء می‌کنند و آن‌ها را نابود می‌کنند. امام زمان ارواحنا فداه ریشه‌ی نفاق را بَرمی‌کَنند.

قبل از امام زمان ارواحنا فداه در طول تاریخ هیچ پیغمبر و حتّی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پنجه در پنجه‌ی منافقین نینداخته‌اند، این فقط شأن حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود.

و این دعایی که مأثور است، از معصوم است، اگر انسان خدای متعال را اینطور قسم بدهد «إلَهی بِفاطِمَهَ وَ أبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها وَ سِرّ المُستَودِع فِیها»، این «سِرّ المُستَودع» همان رسالتِ ویژه است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دارای یک خصوصیتی بودند که مبارزه‌ی با نفاق و مقابله‌ی با آن‌ها حجّت شدند.

اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به میدان نیامده بودند و در خطبه‌ی فدکیّه هدفِ این‌ها را که هدمِ دین بود، مسئله که «فدک» نبود، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «اَفی کِتابِ اللَّهِ تَرِثُ اَباکَ وَ لا اَرِثُ اَبی؟»[۷]، این‌ها آمده‌اند قانونِ جاهلیّت را جایگزینِ قانونِ اسلام کنند و ارثی برای دختر قائل نیستند، «اَفی کِتابِ اللَّهِ تَرِثُ اَباکَ وَ لا اَرِثُ اَبی؟»، این‌ها قصدِ ارتجاع داشتند، قصدِ احیاء جاهلیّت را داشتند، اسلام برای آن‌ها تحمیل بود، بخاطرِ منافع‌شان که در کنارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به مقام و موقعیّت برسند تظاهرِ به اسلام کرده بودند، وگرنه اجراء احکامِ شریعت برای این‌ها قابلِ تحمّل نبود و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند که آن‌ها را افشاء نمودند، وقتی این‌ها دیدند که لو رفتند دیگر کنار آمدند که نامِ اسلام باشد و احکامِ ظاهریِ اسلام هم با نظرِ خودشان تأویل بشود، ولی ظواهرِ اسلام را نگه داشتند.

و اینکه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به این‌ها اجازه‌ی عیادت ندادند، و وقتی به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام تحمیل کردند و به خانه‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها وارد شدند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با این‌ها صحبت نکردند، این‌ها سلام کردند و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پاسخِ سلام ندادند، اگر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این‌ها را مسلمان می‌دانستند مسلّماً جوابِ سلام واجب بود، آیه‌ی تطهیر برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عصمتِ خاتمیّه ثابت کرده است، این جوابِ سلام ندادن، این به حضور نپذیرفتن فِلِش بود تا جامعه‌ی اسلامی بدانند به چه بلایی مبتلا شده‌اند و چه کسانی بعد از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سرنوشت را بعهده گرفته‌اند.

و جبهه‌ی سومی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در آن جبهه با آن‌ها مبارزه کردند جبهه‌ی «گریه» بود.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها این مظلومیّتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را، سندِ حقّانیّتِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را با گریه‌ی شبانه‌روزیِ خود… اینکه این‌ها نزدِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام رسیدند و نسبت به گریه‌های حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها متعرّض شدند و گفتند: «یا علی! به فاطمه بگو یا شب‌ها گریه کند یا روزها»… کسی با گریه مخالفت نمی‌کند، کسی که تازه پدرِ خود را از دست داده است، آن هم پدری که خاتم انبیاء بوده است، دخترِ نازنینی که همچنین پدری را از دست داده است و وجود نازنینِ ایشان مالامالِ احساس است، آیا کسی در عالَم پیدا می‌شود که گریه کردنِ او بر پدر را ممنوع کند؟ یا کسی که فرزندِ او کشته شده است، یا مجروحِ جنگی هست و بدنِ او سراسر زخم است و جای تازیانه و غلاف شمشیر روی بدنِ او هست و از شدّتِ دردِ پهلو نمی‌تواند بخوابد و اصلاً برای راه رفتن هم باید به او کمک کرد، آیا به او می‌گویند «چرا گریه می‌کنی؟»، این گریه گریه‌ی جنگ بود، اثرِ این گریه از ذوالفقارِ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام بیشتر بود، لذا این بُعدِ سیاسیِ این گریه این‌ها را بیچاره کرده بود، آبروی آن‌ها را برد، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در خانه‌ی خود گریه می‌کردند و این‌ها می‌گفتند: «گریه نکن».

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: عمرِ من زیاد نیست، من میهمانِ چند روزه‌ی شما هستم، اما تا زمانی که هستم گریه می‌کنم، حال که نمی‌گذارید در خانه‌ی خود گریه کنم به قبرستان می‌روم.

این به قبرستان رفتنِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها زن‌های مدینه را به صحنه کشید و بطورِ جمعی گریه می‌کردند، همه‌ی کسانی که عبور می‌کردند علّت را جویا می‌شدند، بعد در پاسخ دادنِ به آن‌ها افشاءگری رُخ می‌داد.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تاکتیک‌هایی را اعمال کردند، روشی را در پیش گرفتند که دشمن را بیچاره کردند.

و آخرین ضربه‌ای که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها زدند و این ضربه ماندگار شد مسئله‌ی وصیّتِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود که در تاریخ یک سؤالی را گذاشتند که امّتِ اسلامی پاسخِ این سؤال را پیدا نمی‌کنند.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به چه علّتی بطورِ نهانی دفن شده‌اند؟

مگر از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بجز حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یادگاری مانده بود؟ چه پیش آمده بود که تنها دخترِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وصیّت کردند که «یا علی! مرا شبانه غسل بده، مرا شبانه کفن کن و مرا شبانه به خاک بسپار»؟

نکاتی در مورد مسجد جامع ازگل

قبل از آنکه روضه بخوانم و افتخار داشته باشم بر مادرِ خود گریه کنم و ان شاء الله با شما و امام زمان ارواحنا فداه هم‌گریه بشویم لازم است که در ارتباط با حاج قاسم سلیمانی… که الحمدلله در مجلسی که شما در اینجا برای حاج قاسم سلیمانی برگزار کردید و آقای حاجی صادقی نماینده‌ی ولی فقیه در سپاه مطالبِ باارزشی را در ارتباط با حاج قاسم در این محفلِ نورانیِ شما مطرح کردند، ان شاء الله خدای متعال به شما جزای خیر بدهد که همیشه برای ما آبرو بوده‌اید، مجالسِ شما به موقع بوده است، یارِ انقلاب بوده‌اید، یارِ ولایت بوده‌اید، قدردانِ شهدا بوده‌اید، و بحمدالله همیشه این مسجد کانونِ انقلاب است و روشنگری و توسّل و افزایشِ معرفت نسبت به معارف حَقّه‌ی الهیه، و نسبت به اخلاقیّات و ارزش‌های والای اسلامی و انسانی.

مستمع صاحب سخت را بر سرِ کار آورد.

این حضورِ شماست که ما می‌توانیم بهترین گوینده‌ها را دعوت کنیم و بهترین مطالب در اینجا مطرح بشود.

چند نکته راجع به شهید حاج قاسم سلیمانی

لکن من چند نکته را نسبت به حاج قاسم خدمت شما عرض کنم.

یکی اینکه این تشییع پیکر معجزه‌ی خدای متعال بود، نه روانشناس‌ها و جامعه‌شناس‌های غربی که خیلی ادّعای علمیّت دارند و تمامِ مسائل را علمی زیرِ ذرّه‌بین می‌برند، این‌ها هرگز پیش‌بینی نکرده بودند، چون جریانِ بنزین پیش آمده بود، آن ضرری که نظام در مسئله‌ی بنزین و سوء مدیریتِ دولت برای ما پیش آمد، این تنها خسارتِ اقتصادی نبود که بانک‌ها را به آتش کشیدند و کانون‌های اقتصادی غارت شد و ناامنی بوجود آمد، تنها این نبود، برای ما یک سرافکندگیِ بین المللی بود، دشمن این موضوع را چماق کرد و ما را در برابرِ مردم معرّفی کرد، ولی خدای متعال با شهادتِ حاج قاسم… یکی مسئله‌ی بنزین بود که این‌ها فکر کردند الآن وقتِ مناسبی است که مردم را دوقطبی کنند و جنگِ داخلی راه بیندازند، و نکته‌ی دومی که این‌ها را به طمع انداخت تا حاج قاسم را شکار کنند و به مقصدِ اعلی برسانند مسئله‌ی بهم ریختگیِ عراق بود، چون آنجا و اینجا مشکل کرده بود، این‌ها ما را در موقعیّتِ ضعف دیدند و گفتند: مردم دیگر با انقلاب و در خط شهدا نیستند، لذا از این فرصت استفاده کردند.

وگرنه این‌ها چند سال است که حاج قاسم را تعقیب می‌کنند و زیر نظر دارند، قصدِ جانِ ایشان را داشتند، همان زمانی که حاج عماد مغنیه را در سوریه به شهادت رساندند قصدِ شهادتِ حاج قاسم را هم که در همان مجلس بود نیز داشتند، ولی خدای متعال مقدّر کرده بود ایشان را در یک شرایطِ دیگری به حضور بپذیرد و حاج قاسم هم از شهادتِ خود… هم از وقتِ شهادتِ خود و هم نحوه‌ی شهادتِ خود بی‌اطلاع نبوده است.

دخترِ شهید محرابی که از شهدای مدافع حرم هستند، این چند روزی که بنده میهمان حضرت امام رضا علیه السلام بودم طلایه‌داران امر به معروف و نهی از منکر یک مجلسی داشتند و دخترِ شهید محرابی که از شهدای مدافع حرم است به آنجا آمد و صحبت کرد، ایشان می‌گفتند که من از حاج قاسم انگشتر خواستم که در این کلیپ‌ها آن را دیدید، ایشان هم انگشتر دادند و شرط کردند که من حرم بروم و از حضرت رضا علیه السلام شهادتِ ایشان را بخواهم؛ خیلی عجیب است.

یکی شهید حججی بود که این مدال شهادت را از امام رضا علیه السلام گرفته بود، ایشان نیز تشنه و بی‌قرارِ شهادت بود، به پای مادرِ خود می‌افتادند و التماس می‌کردند، در نهایت هم به مشهد رفتند و از حضرت رضا علیه الصلاه و السلام مسئله‌ی شهادتِ خود را گرفت و آن انعکاس را… چون سابقه‌ی شهید حججی به اندازه‌ی حاج قاسم نبود، نقشِ ایشان هم با حاج قاسم قابل مقایسه نبود، ولی نفسِ شهادتِ یک جوانِ بیست و پنج ساله با پنج سال سابقه‌ی سپاهی که جبهه هم ندیده است آن اثری که در ایران گذاشت و تشییعِ پیکری که در تهران و برخی شهرها و در خودِ نجف‌آباد پیش آمد واقعاً معجزه بود، اثرِ شهادتِ فوق‌العاده بود… که پیغمبران در یک درجه نیستند، شهدا نیز در یک درجه نیستند، اما خدای متعال شهید حججی را برای ما حجّت قرار داد، یک جوانِ گمنامِ بیست و پنج ساله اینطور عاشقِ شهادت باشد و خدای متعال هم او را به آرزوی خود برساند و انعکاسِ شهادتِ او یک طوفان و یک دریایی راه بیندازد.

حاج قاسم هم همینطور بود، حاج قاسم هم روز عرفه در مشهد مقدّس با سیّد مقاومت آقا سیّد حسن نصرالله میهمانِ امام رضا علیه السلام بودند، آقای خاکسار قائم مقام تولیّتِ آستان مقدّس که خودشان هم جزوِ بچه‌های سپاهی است و مدّتی در لبنان بود و ما هم در آنجا میهمانِ ایشان بودیم و همچنین ایشان جزوِ فرماندهانِ دورانِ دفاع مقدّس هستند می‌گفتند: من حاج قاسم را اینطور منقلب ندیده بودم، روز عرفه حالِ عجیبی داشت.

یکی اینکه حالِ حاج قاسم خیلی فوق العاده بود و دوم اینکه نحوه‌ی برخوردِ ایشان با سیّد حسن نصرالله خیلی عجیب بود، می‌گفت: اگر کسی حاج قاسم را در کنار سیّد حسن نصرالله می‌دید فکر نمی‌کرد این شخص فرمانده‌ی سپاه قدس است که ضمناً به یک حسابی خودِ حزب الله هم تحت اشراف و نصرتِ این شهید بزرگوار است، آنقدر متواضع بود اگر کسی ایشان را نمی‌شناخت تصوّر می‌کرد که این شخص نوکرِ آقا سیّد حسن نصرالله است، به قدری ادب، تواضع، احترام، خدمت… مانندِ خدمتکار، مانندِ پروانه به دورِ آقا سیّد حسن نصرالله می‌گشتند.

ایشان بعد از حرم به منزل شهید محرابی رفته بودند که آن‌ها درخواست کرده بودند و ایشان برای سرکشی به این خانواده‌ی شهید رفته بودند، آنجا ایشان به همین دختری که انگشتر گرفته بود گفته بودند امروز روزِ عرفه است و شهادتنامه‌ها در حرم آقا علی بی موسی الرّضا علیه السلام امضاء می‌شود.

بعد دلیل بر اینکه می‌دانستند چطور کشته می‌شوند هم این بود که ایشان همانجا گفته بودند، وقتی به اتاقِ آن دختر شهید رفته بودند، آن دخترِ شهید (فاطمه خانم) عکس شهید عماد مغنیه و جواد مغنیه که با هم بودند در مقابلِ شهید سلیمانی گذاشته بودند، حاج قاسم یک نگاهی به این عکس‌ها کرده بودند و با یک آهی گفته بودند: آیا می‌دانید چرا حاج عماد را در ماشین کشتند؟ برای اینکه جرأت نداشتند با او مقابله کنند، او به هرکجا که می‌رفت فاتح بود، باید او را در ماشین می‌کشتند، من هم همینطور خواهم بود. حاج قاسم این را هم می‌دانستند که وضعیت از این قرار است.

این‌ها اولیاء الهی بودند، این‌ها جزوِ افتخاراتِ تاریخِ ما هستند، این‌ها دنیا را از دلِ خود بیرون کردند، خدای متعال در دلِ این‌ها مستقر بود، «عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِمْ»[۸]، خدا! خدا! خدا! این‌ها با خدای متعال پیمان داشتند، «مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ»[۹]، با خدای متعال پیمانی داشتند، بر سرِ پیمانِ خود آمدند، با خدای متعال معامله کردند و خدای متعال هم خونِ این‌ها را خرید، و ان شاء الله اگر مشمولِ شفاعتِ آن بزرگواران باشیم خواهید دید که بُردِ شفاعتِ حاج قاسم در قیامت بیش از بُردِ شهادت‌شان خواهید بود در اینجا این همه دل‌ها را شکار کرد. دلِ کسانی که هیچ کاری به انقلاب و مسجد و راهپیمایی‌ها نداشتند را هم شکار کرده بود، معلوم می‌شود یک حقیقتی که فوقِ این مسائلی است که ما به آن فکر می‌کنیم خدای متعال در این شهید قرار داده بود، و ما چه غبطه می‌خوریم…

وقتی من در حسینیه محضر مقام معظم رهبری برای حاج قاسم صحبت کردم عرض کردم امید دارم، برای اینکه از حاج قاسم خواستم که از ما شفاعت کند، امیدوارم به حقّ اربابِ ایشان حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام و به حقّ حضرت علی بن موسی الرّضا علیه السلام که این مقام را به ایشان دادند و شهادتنامه‌ی ایشان را امضاء کردند ان شاء الله با سفارش‌نامه‌ی ایشان امام رضا علیه السلام شهادتنامه‌ی ما را هم امضاء کنند و ان شاء الله در این دنیا و در آخرت مشمولِ شفاعتِ حاج قاسم باشیم.

نکاتی راجع به حوادثِ بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی

این جریاناتی که حال هواپیمایی سقوط کرد و بعد از آن داغ برای دل‌ها این دردِ سنگینی بود، پیش‌بینی نمی‌شد که هواپیمایی یک طوری سقوط کند که به نامِ سپاه تمام بشود، و این سردارانِ ما همانطور که از جانِ خود می‌گذرند از آبروی خود هم برای انقلاب می‌گذرند.

هم عذرخواهی با آرزویِ مرگِ سردار حاجی زاده را دیدید، با اینکه او الآن بجای شهید حسن مقدم طهرانی است، پدرِ موشکیِ ایران بحساب می‌آیند، ولی چطور عاجزانه و متواضعانه در برابرِ مردم با چه زبانی عذرخواهی کردند، و فرمانده‌ی عزیزِ سپاه که خودِ ایشان یک چهره‌ی فرهنگی هستند قسم خوردند و گفتند: من آرزو می‌کردم خودم و فرزندانم در این هواپیما بودیم و تکه تکه می‌شدیم، ما که همیشه در دورانِ جبهه آمادگیِ این را داشتیمکه بدنمان قطعه قطعه بشود و همه‌ی فرماندهانِ سپاه همینطور بودند، ما همیشه خودمان را فدای ملّت و آرمان‌های ملّت کرده‌ایم، در این جریان هم همینطور است، آبرو گذاشتند، از حیثیّتِ خود مایه گذاشتند و عذرخواهی کردند.

لذا این حادثه جزوِ امتحاناتِ بزرگ است، رد می‌شود، خدای متعال نمی‌گذارد خونِ حاج قاسم که خودِ خدا به او اینقدر عزّت داده است… به همین سادگی سفیرِ انگلیس به میانِ شلوغ‌کارها بیاید و یک عدّه‌ای اراذل را دورِ خود جمع کند و به خودِ شهدا لگد بزند و مردم هم پشیمان بشوند، ابدا! حاشا به کَرَمِ خدای متعال! این هنرِ حاج قاسم نبود، این حواله‌ی امام رضا علیه السلام بود، این لطفِ خدای متعال بود، این خدای متعال که این انقلاب را کرده است نه ما، این خدای متعال است که جنگ را اداره کرده است نه ما، این خدای متعال است که حاج قاسم را بزرگ کرده است نه ما، دل‌ها به دستِ خدای متعال است.

آن خدایی که در این چهل سال عزّت داده است، ولی همیشه امتحان کرده است، در این امتحانات ریزش‌ها بوده است، رویش‌ها بوده است، این خدا هوای این انقلاب را دارد. ولی واقعاً دلِ من برای این خانواده‌هایی که فرزندان‌شان در این هواپیما بوده‌اند می‌سوزد، اگر انسان خود را به جای این خانواده‌ها بگذارد… این یک امتحانِ چند جانبه است، از یک طرفی این نیروی الهیِ امتحان داده‌ی با این همه قربانی و فداکارِ ملّت و گره‌گشای ملّت، این حادثه با این اشتباه… حال شبِ گذشته در این قضیّه‌ای که تلویزیون این متخصصینِ سایبری را آورد و توضیحات دادند، احتمالِ اینکه از نظرِ علمی خودِ امریکا با یک نفوذِ سایبری این هواپیما را کروز نشان بدهد وجود داشت، شبِ گذشته هم تحلیل کردند، این‌ها دانشمند بودند، تخصص داشتند، آمدند و توضیح دادند.

امیدوارم خدای متعال افشاء کند، اما اگر اشتباهِ یک سپاهی باشد اشتباه است دیگر، اشتباه است، واقع می‌شود و جزوِ امتحاناتِ بزرگ است، لذا اگر ما کسانی را می‌شناسیم که فرزندانِ آن‌ها در این هواپیما بوده است، برای آن‌ها خیلی سخت است، امتحان امتحانِ بزرگی است، باید به آن‌ها دلداری داد، باید از آن‌ها دلجویی کرد، باید در غمِ آن‌ها سهیم بود و باید برای آن‌ها دعا کرد.

روضه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ان شاء الله حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دل‌های ما را به مدینه می‌برد، حرمی هم ندارند… یا زهرا…

عرضه داشتند: یا امیرالمؤمنین! مطالبی دارم، تابحال به شما نگفته‌ام، اگر شما الان هم محظور دارید به شما نگویم، یکی از رزمندگان را نام بردند و فرمودند: وصیّتِ خود را به او بگویم… حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: فاطمه جان! هرچه می‌خواهید به خودم بگویید، من وصیّت‌های شما را عمل می‌کنم، عرضه داشتند: یا علی! مدّتی در خانه‌ی شما بودم، شریکِ زندگیِ شما بودم، «مَا عَهِدْتَنِی کَاذِبَهً وَ لَا خَائِنَهً»[۱۰]، در این مدّت دروغی از من نشنیده‌اید، از من جفایی ندیده‌اید، با این حال مرا حلال کنید…

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام گریه کردند، فرمودند: فاطمه جان! مقامِ شما أجلّ از این صحبت‌هاست، اگر قرار باشد کسی از کسی حلالیت بخواهد این من هستم که باید از شما حلالیت بخواهم… امان از دلِ امیرالمؤمنین… می‌خواهند بفرمایند: فاطمه جان! وقتی به خانه‌ی من آمدید بازوی شما شکسته نبود، سینه‌ی شما سوخته نبود، پهلوی شما شکسته نبود… هرچه بر سرِ شما آمده است در خانه‌ی من آمده است… من باید از شما عذرخواهی کنم…

مطلبِ دومِ من: علی جان! فرزندانِ من کوچک هستند، در حالِ از دست دادنِ مادر هستند، هوای حسینِ مرا داشته باش…

مطلبِ سوم: یا علی! باید خودت مرا غسل بدهی… خودت باید مرا کفن کنی و با دستِ خودت مرا در لحد بگذاری… اما از تو می‌خواهم که مرا شبانه غسل بدهی، مرا شبانه کفن کن و مرا شبانه دفن کن…

حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام طبقِ وصیّت غریبانه و مظلومانه بدنِ نحیفِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در دلِ شب غسل دادند، کفن آماده کردند، هنوز بندِ کفن را نبسته بودند، صدا زدند: «یَا أُمَّ کُلْثُومٍ یَا زَیْنَبُ یَا سُکَینَهُ یَا فِضَّهُ یَا حَسَنُ یَا حُسَیْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ»[۱۱]… فرزندان! بیایید و از دیدارِ مادرِ خویش توشه برگیرید… حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام خدای متعال را شاهد می‌گیرند و می‌فرمایند: حسنین علیهما السلام سراسیمه به سراغِ مادرِ خویش آمدند، همینکه به جنازه نزدیک شدند دیدم ناله‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بلند شد، دو دستِ خود را از کفن بیرون آورد، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام را روی سینه‌ی مجروحِ خود گذاشتند… از آسمان ندا آمد: یا علی! فرزندانِ فاطمه را بردار…

لا یوم کیومک یا اباعبدالله… یا امیرالمؤمنین! جای شما خالی بود… دخترِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام هم آمدند و خود را روی سینه‌ی پدر انداخت، اما پدری که سر ندارد… آنجا کسی مهربانی نکرد… عدّه‌ای عربِ خشن با تازیانه آمدند…

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

الا لعنت الله علی القوم الظّالمین

دعا

نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ الاَکرَم بِفاطِمَهَ وَ أبیها وَ بَعلِها وَ بَنیها وَ سِرّ المُستَودِعَ فیها یا الله…

یا أرحَمَ الرّاحِمین، یَا غیاثَ المُستَغیثین، یَا إلَهَ العاصین، یا مُجیبَ دَعْوَهِ الْمُضْطَرِّینَ، یا مُجیبَ دَعْوَهِ السّائِلین، یا سَتّار، یا غَفّار، یا مَنْ اِسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفآءٌ…

خدایا! امام زمان ارواحنا فداه را برسان.

خدایا! قلبِ مبارک حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف را تسلّی عنایت بفرما.

خدایا! سلام و عرضِ ارادت و عرضِ تسلیتِ ما را به محضرِ مبارکِ حضرت حجّت ارواحنا فداه ابلاغ بفرما.

خدایا! ما را ببخش و بیامرز.

خدایا! ما را در بقیه‌ی عمرمان بنده‌ی خودت قرار بده.

خدایا! شرّ شیاطین و نفسِ ما را از ما دور فرما.

خدایا! جوان‌های ما را به سامان برسان.

خدایا! جامعه‌ی ما را از شرّ نفوذی‌ها و منافقین نجات بده.

خدایا! مشکلاتِ کشور را بدستِ متدیّنینِ باکفایت برطرف بفرما.

خدایا! مجلسی کارآمد، مؤمن، انقلابی روزیِ ما بفرما.

خدایا! دولتی اسلامی و انقلابی نصیبِ ما بگردان.

خدایا! دل‌های داغ دیده‌ی امّتِ اسلامی از خونِ حاج قاسم را با سرنگونیِ این رئیس جمورِ جنایتکارِ خونخوارِ بی‌ادبِ بی‌عقل و جریانِ استکبارِ امریکا ترمیم بفرما.

خدایا! ما را دشمن‌شاد نکن.

خدایا! دشمنانمان را بر ما مسلّط نکن.

خدایا! حاجاتِ این جمع را برآورده بفرما.

خدایا! حوائجِ ملتمسینِ ما را برآورده بفرما.

خدایا! مریض‌ها را شفای عاجل و کامل روزی بفرما.

خدایا! ما را در دنیا و آخرت از قرآن کریم و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت علیهم السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و شهدا و صلحا و علمای صالح جدا نفرما.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] بحارالانوار، جلد ۴۲، صفحه ۱۰۵

[۳] سوره مبارکه قدر، آیه ۱

[۴] سوره مبارکه احزاب، آیه ۳۳ (وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ الْأُولَىٰ ۖ وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکَاهَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا)

[۵] سوره مبارکه توبه، آیه ۷۳

[۶] الغیبه شیخ طوسی، صفحه ۲۸۶

[۷] خطبه فدکیه

[۸] نهج البلاغه، خطبه‌ی متّقین

[۹] سوره مبارکه احزاب، آیه ۲۳ (مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا)

[۱۰] روضه الواعظین و بصیره المتعظین، ابن فتّال نیشابوری، جلد ‏۱، صفحات ۱۵۰-۱۵۱ (ثُمَّ مَرِضَتْ مَرَضاً شَدِیداً فَلَمَّا نُعِیَتْ إِلَیْهَا نَفْسُهَا دَعَتْ أُمَّ أَیْمَنَ وَ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَیْسٍ وَ وَجَّهَتْ خَلْفَ عَلِیٍّ وَ أَحْضَرَتْهُ فَقَالَتْ یَا ابْنَ عَمِّ إِنَّهُ قَدْ نُعِیَتْ إِلَیَّ نَفْسِی وَ إِنَّنِی لَأَرَى مَا بِی لَا أَشُکُّ إِلَّا أَنَّنِی لَاحِقَهٌ بِأَبِی سَاعَهً بَعْدَ سَاعَهٍ وَ أَنَا أُوصِیکَ بِأَشْیَاءَ فِی قَلْبِی قَالَ لَهَا عَلِیٌّ أَوْصِینِی بِمَا أَحْبَبْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهَا وَ أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْتِ ثُمَّ قَالَتْ یَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِی کَاذِبَهً وَ لَا خَائِنَهً وَ لَا خَالَفْتُکَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِی فَقَالَ مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَکْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَنْ أُوَبِّخَکِ غَداً بِمُخَالَفَتِی فَقَدْ عَزَّ عَلَیَّ بِمُفَارَقَتِکِ وَ بِفَقْدِکِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ اللَّهُ جَدَّدَ عَلَیَّ مُصِیبَهَ رَسُولِ اللَّهِ وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُکَ وَ فَقْدُکَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ مِنْ مُصِیبَهٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ اللَّهِ مُصِیبَهٌ لَا عَزَاءَ عَنْهَا وَ رَزِیَّهٌ لَا خَلَفَ لَهَا ثُمَّ بَکَیَا جَمِیعاً سَاعَهً وَ أَخَذَ عَلِیٌّ رَأْسَهَا وَ ضَمَّهَا إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ أَوْصِینِی بِمَا شِئْتِ فَإِنَّکِ تَجِدِینِی وَفِیّاً أُمْضِی کُلَّ مَا أَمَرْتِنِی بِهِ وَ أَخْتَارُ أَمْرَکِ عَلَى أَمْرِی ثُمَّ قَالَتْ جَزَاکَ اللَّهُ عَنِّی خَیْرَ الْجَزَاءِ یَا ابْنَ عَمِّ . أُوصِیکَ یَا ابْنَ عَمِّ أَنْ تَتَّخِذَ لِی نَعْشاً فَقَدْ رَأَیْتُ الْمَلَائِکَهَ صَوَّرُوا صُورَتَهُ فَقَالَ لَهَا صِفِیهِ إِلَیَّ فَوَصَفَتْهُ فَاتَّخَذَهُ لَهَا فَأَوَّلُ نَعْشٍ عُمِلَ فِی وَجْهِ الْأَرْضِ ذَلِکَ وَ مَا رَأَى أَحَدٌ قَبْلَهُ وَ لَا عَمِلَ أَحَدٌ ثُمَّ قَالَتْ أُوصِیکَ أَنْ لَا یَشْهَدَ أَحَدٌ جِنَازَتِی مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ ظَلَمُونِی وَ أَخَذُوا حَقِّی فَإِنَّهُمْ أَعْدَائِی وَ أَعْدَاءُ رَسُولِ اللَّهِ وَ أَنْ لَا یُصَلِّیَ عَلَیَّ أَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لَا مِنْ أَتْبَاعِهِمْ وَ ادْفِنِّی فِی اللَّیْلِ إِذَا هَدَأَتِ الْعُیُونُ وَ نَامَتِ الْأَبْصَارُ ثُمَّ تُوُفِّیَتْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا وَ عَلَى أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا)

[۱۱] بحارالانوار، جلد ۴۳، صفحه ۱۷۹ (فَقَالَ عَلِیٌّ علیه السلام وَ اللَّهِ لَقَدْ أَخَذْتُ فِی أَمْرِهَا وَ غَسَّلْتُهَا فِی قَمِیصِهَا وَ لَمْ أَکْشِفْهُ عَنْهَا فَوَ اللَّهِ لَقَدْ کَانَتْ مَیْمُونَهً طَاهِرَهً مُطَهَّرَهً ثُمَّ حَنَّطْتُهَا مِنْ فَضْلَهِ حَنُوطِ رَسُولِ اللَّهِ وَ کَفَّنْتُهَا وَ أَدْرَجْتُهَا فِی أَکْفَانِهَا فَلَمَّا هَمَمْتُ أَنْ أَعْقِدَ الرِّدَاءَ نَادَیْتُ یَا أُمَّ کُلْثُومٍ یَا زَیْنَبُ یَا سُکَینَهُ یَا فِضَّهُ یَا حَسَنُ یَا حُسَیْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ‏ وَ اللِّقَاءُ فِی الْجَنَّهِ فَأَقْبَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ هُمَا یُنَادِیَانِ وَا حَسْرَتَا لَا تَنْطَفِئُ أَبَداً مِنْ فَقْدِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ أُمِّنَا فَاطِمَهَ الزَّهْرَاءِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ یَا أُمَّ الْحُسَیْنِ إِذَا لَقِیتِ جَدَّنَا مُحَمَّداً الْمُصْطَفَى فَأَقْرِئِیهِ مِنَّا السَّلَامَ وَ قُولِی لَهُ إِنَّا قَدْ بَقِینَا بَعْدَکَ یَتِیمَیْنِ فِی دَارِ الدُّنْیَا فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ یَدَیْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِیّاً وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ یُنَادِی یَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْکَیَا وَ اللَّهِ مَلَائِکَهَ السَّمَاوَاتِ فَقَدِ اشْتَاقَ الْحَبِیبُ إِلَى الْمَحْبُوب‏.)


Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir

URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%ad%d8%b1%db%8c%d9%85-%d9%85%d9%84%da%a9%d9%88%d8%aa-120/

تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.