وقتی وفات رسول خدا نزدیک شد، در خانه آن حضرت مردانی بودند که در بین آنان عمر بن خطاب هم حضور داشت . پیامبر فرمود: کاغذی بیاورید تا کتابی بنویسم که پس از آن هرگز گمراه نشوید. در این هنگام عمر بن خطاب گفت: مریضی او شدت یافته است ، قرآن نزد ماست و کتاب خدا ما را کافی است. اهل خانه اختلاف کردند. برخی بر قول عمر بن خطاب اصرار ورزیدند و عده‏ای خواهان اطاعت از امر پیامبر(ص) بودند. هنگامی که اختلاف و نزاع زیاد شد پیامبر(ص) فرمود: از نزد من برخیزید و بروید.( طبقات کبری، ابن سعد، ج ۲، ص ۲۴۲ )این روایت در صحیح بخاری، مسند احمد بن حنبل، صحیح مسلم، طبقات کبری و غیر اینها به تفصیل آمده است. در ایجا این سوال پیش می آید که پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم میخواستند چه بنویسندکه عمربن خطاب مانع شد؟
نووی شارح صحیح مسلم می گوید : علما اختلاف دارند که هدف پیامبر از نوشتن نامه چه بود . برخی گفته‌اند که پیامبر می خواست صراحتا بنویسد که خلیفه بعد از من کی است تا هیچ نزاعی و فتنه‌ای بعد از پیامبر بر نخیزد .
ابن حجر عسقلانی ، متوفای ۸۵۲ می نویسد :پیامبر اکرم می خواست اسامی خلفای بعد از خودش را نام ببرد تا اختلافی بین آن‌ها ایجاد نشود . همین تعبیر را عینی در کتاب عمده القاری ، ج۲ ، ص۱۷۱ آورده است . قسطلانی در ارشاد الساری شرح صحیح بخاری ، ج۱ ، ص۲۰۷ می گوید : من کتابی بنویسم که در آن تصریح کرده باشم ائمه بعد از خودم را .
کرمانی ، مشهور به شمس الأئمه در شرح صحیح بخاری به نام الکوکب الدراری فی شرح صحیح البخاری ، ج۲ ، ص۱۷۲ می گوید : پیامبر اراده کرد که اسم خلیفه بعد از خودش را بنویسد تا مردم اختلاف و تنازع نکنند .
احمد امین مصری از شخصیت‌های معاصر ، بعد از تحقیق به این نتیجه رسیده است : پیامبر اکرم می خواست امام بعداز خودش را معین کند تا راه اختلاف بسته شود. یوم الاسلام ص ۴۱ .
خود عمر بن خطاب در عبارتی که ابن أبی الحدید در شرح نهج البلاغه ، ج۱۲ ، ص۲۰ آورده ، صراحت دارد که : پیغمبر اراده کرد که تصریح کند به اسم ایشان اما من مانع شدم …. با توجه به این که رسول خدا در آخرین روزهای زندگی اش این خطبه را خواند : ایها الناس انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله وعترتی . ای مردم همانا من باقی گذاشتم در بین شما کتاب خدا و عترتم را. حتی جابر می گوید که پیامبر مریض بود و توانائی راه رفتن نداشت ، حضرت علی ع و فضل بن عباس دست پیامبر را گرفتند و آن حضرت به مسجد آمد و حدیث ثقلین را فرمود . دوباره برگشت به منزل و قبل از رحلت شان جمعیت زیادی جمع شده بودند ،در آن جا فرمود : من در آینده نزدیک پیش خدا خواهم رفت ، آگاه باشید که کتاب خدا و اهل بیتم را میان شما باقی گذاشتم ، سپس دست امیرالمومنین علیه السلام را گرفتند و فرمودند: علی با قرآن است و قران با علی، از هم جدا نمیشوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند، پس من شما را از انها باز خواست می کنم: الصواعق المحرقه ، ص۱۲۴ ، چاپ محمدیه مصر و المقتل الحسین ، خوارزمی ، ص۱۶۴ و تفسیر بحر المحیط ، ابو حیان ، ج۱ ، ص۱۱۲
با توجه به این مطالب روشن میشود که پیامبر اکرم در این نامه(حدیث قرطاس) می خواست همان چیزی را که قبلاً در حدیث ثقلین بیان کرده‌ بودند تاکید کنند که : إنی تارک فیکم ما إن تمسکتم به لن تضلوا بعدی أحدهما أعظم من الآخر کتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض وعترتی أهل بیتی ولن یتفرقا حتى یردا على الحوض فانظروا کیف تخلفونی فیهما صحیح ترمذی ، ج۵ ، ص۳۲۸ ، ح ۳۸۷۴ و تفسیر ابن کثیر ، ج ۴ ، ص۱۱۳ . مردم من چیزی را در میان شما می گذارم که اگر عمل کنید ، هر گز گمراه نخواهید شد …. مشخص است که مراد رسول اکرم این بود که هم توصیه به کتاب کند و هم توصیه به اهل بیت یا حتی نام اهل بیت را هم در این جا بنویسد . پس این عبارت عمربن خطاب که می گوید : حسبنا کتاب الله ، رد سخن پیامبر بود .