به طور کلى زیست اجتماعى و تشکیل جامعه مدنى و جامعه سیاسى، به محدود شدن آزادىهاى فردى و طبیعى مىانجامد. این مسئله در هرجامعهاى، وجود دارد و گریزى از آن نیست.

از این رو تعیین و تحدید حوزه آزادىهاى فردى و قلمرو دخالت دولت موجب دلمشغولى همه اندیشمندان و متفکّران در حوزه مسائل سیاسى و اجتماعى بوده است. آنچه به اختصار در این باب مىتوان گفت، این است که در رابطه با چگونگى تنظیم حوزه آزادىهاى فردى و قلمرو دخالت دولت، سه دیدگاه کلى وجود دارد:

۱ – لیبرالیسم (Liberalism) که جوهره اساسى آن فردگرایى (Individualism) است و به آزادى هر چه بیشتر فرد و محدود شدن هر چه بیشتر قلمرو دخالت دولت و به عبارت دیگر به «دولت حداقلى» فتوا مىدهد. در این انگاره اساسىترین کارویژه دولت حفظ آزادىهاى فردى است.

۲ – سوسیالیسم (Socialism) که مبتنى بر انگاره اصالت جمع (Collectivism) است و به طور کلى نظامهاى توتالیتر (Totalitare) مانند رژیمهاى فاشیستى، نازیستى و … که به اقتدار، نفوذ و دخالت هر چه بیشتر دولت و حداقل نمودن آزادىهاى فردى بها مىدهند.

۳ – نگرش اسلامى که نه مبتنى بر اصالت فرد است، نه اصالت جمع؛ نه دولت حداقلى را روا مىدارد و نه نظام توتالیتر را؛ بلکه گزینهاى متعادل در برابر دو انگاره تفریطى و افراطى یاد شده دارد.[۱]

 

پرسش و پاسخ های دانشجویی پیرامون حکومت دینی/ مؤلف:حمیدرضا شاکرین

دفتر نشر معارف


[۱] – براى آگاهى بیشتر ر.ک: تساهل و تسامح.