تقدیم به محضر مبارک مولا و سیدمان حضرت ولی عصر امام زمان ارواحنا ‌فداه  صلوات هدیه بفرمایید

اعوذُ بِالله مِن الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

رَبّ‏ِ اشْرَحْ لىِ صَدْرِى وَ یَسِّرْ لىِ أَمْرِى وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانىِ یَفْقَهُواْ قَوْلىِ

الحمد لله و الصلاۀ علی خاتم الانبیاء، حبیب قلوبنا، طبیب نفوسنا، ابی القاسم محمد و آله المعصومین، و لا سیَما مولانا کهف الحصین، و غیاث المضطرِ المستکین. و ملجأ الحاربین و بقیۀ الله فی العالمین ارواحنا فداه و عجل الله فرجه، و سهل الله ظهوره، و رزقنا الله رویته و خدمته و صحبته و نصرته، و رضاه و رغبۀ؛ و اللعن علی اعداهم اجمعین اِلی یوم الدین

 

بخشی از توصیفاتی که قرآن شریف از خودش دارد، در سوره واقعه آمده است. خواندن سوره مبارکه واقعه مورد تأکید روایات ماست. در روایتی از امام صادق علیه‌السلام آمده است که کسی سوره واقعه را هر شب جمعه بخواند، خداوند متعال او را از فقر و فاقه در امان می‌دارد؛ و مهم‌تر از اینها، این هست که امام صادق علیه‌السلام فرمودند: مَنْ قَرَأَ فِی کُلِّ لَیلَهِ جُمْعَه الْواقِعَهَ أَحَبَّهُ اللّهُ، وَ أَحَبَّهُ إِلَى النّاسِ أَجْمَعِیْنَ. شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص ۱۱۷٫ کسی در شب‌های جمعه مهمان سوره واقعه باشد، محبوب خدا می‌شود و خداوند محبت او را در دل‌ها قرار می‌دهد، پر جاذبه می‌شود و در دل‌ها جای می‌گیرد.

در تاریخ آمده است؛ مجمع البیان، ج۹، ص۳۵۵٫ که جناب “ابن مسعود” بیمار شد و به خلیفه وقت، عثمان ابن عفّان اطلاع دادند که روزهای آخرش است. عثمان برای عیادت ابن مسعود به منزل ایشان رفت. گفت که مشکلت چیست و از چه چیز نگرانی؟ ابن مسعود گفت از گناهانم! ‌گفت دردت چیست و توقع داشت، مثلاً بگوید مریضم، سرم درد می‌کند، دل درد دارم و دردهای جسمیش را ابراز کند، ولی ابن مسعود درسی به همه ما داد و گفت درد من گناهانم است! نگران گناهانم هستم.

مرحوم آیت‌لله بهجت اعلی الله مقامه که سلام خدا بر ایشان باد، گاهی با تأثّر می‌فرمودند: به که بگوییم دَاؤُکُمُ الذُّنُوبُ وَ دَوَاؤُکُمُ الِاسْتِغْفَار. جامع الأخبار(للشعیری)، ص ۵۷، الفصل السادس و العشرون فی الاستغفار.، این جمله منصوب به پیغمبر اسلام صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله است. مشکل ما، درد ما؛ گناهان ماست و دوای ما هم استغفار ما است.

ابن مسعود هم در آنجا درد جسمیش را هیچ مطرح نکرد، گفت مشکل و نگرانیم گناهانم است. عثمان گفت به طبیب مراجعه کن! گفت: طبیب حقیقی مریضم کرده است. مرض من به دست خدا است. گفت او خواسته که مریض باشم و مریضم. عثمان گفت اجازه بده بگویم مأمورین سهمت از بیت‌المال را بیاورند. گفت آن وقتهای که احتیاج داشتم حقّم را ندادی، حالا که دیگر دستم از دنیا کوتاه می‌شود، احتیاج ندارم که می‌خواهی به من سهمم را بدهی. عثمان گفت شنیدم چند تا دختر داری، اجازه بده سهمت را بیاورند و آنها بعد از تو استفاده کنند. گفت من به دخترانم سوره واقعه را یاد دادم و گفتم شب‌ها بخوانند تا به مثل تویی احتیاج پیدا نکنند!

این مجرب هم است، ما طلبه‌ها در دوران طلبگی، -الان هم طلبه‌ها همینطور هستند؛- امکانات مالی طلبه‌ها، خیلی پایین است ولی مناعت طبع و سرمایه عزت نفس دارند. طلبه آقا است و نوکرِ امام زمان عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف است، طلبه شاگرد امام صادق علیه‌السلام است. پیش مردم با عزّت زندگی می‌کنند. دست سؤال باز نمی‌کنند، ولی من اطلاع ملموس دارم که بعضی طلبه‌ها، شهریه‌اشان حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ تومان است. اما کرایه خانه‌اشان حدود ۵۰۰ [تومان است] با پیش پولی که دادند. می‌گویید چگونه اداره می‌شوند؟! این را همه کس نمی‌دانند چطوری اداره می‌شود.

خدا أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ تَکَفَّلَ‏ لِطَالِبِ‏ الْعِلْمِ‏ بِرِزْقِهِ خَاصَّه منیه المرید، ص ۱۶۰، خدا خودش کیفیل طلبه است. این آیه کریمه که مورد توصیه حاج حسن علی نخودکی و حضرت امام بوده که چند چیز را بعد از نماز، واجب است که بخوانند، یکی سه مرتبه «وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یجَْعَل لَّهُ مخَْرَجًا(۲) وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یحَْتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکلَ‏ْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ(۳)». [۱]

قفل گشایی

ای خدا، می‌شود در را باز کنی و ما را با این گنج آشنا کنی؟ بی نیاز می‌شویم، از دنیا و آخرت و حتی از بهشت هم بی‌نیاز می‌شویم. آدم خدا را دارد، بهشت را برای چه می‌خواهد؟! «وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یجَْعَل لَّهُ مخَْرَجًا»، کسی حریم خدا را حفظ کند، به تعبیر استاد حاضر در محفل، حرمت خدا را نگه دارد و حریم داری کند، در پیشگاه خدای متعال، قرق او را نشکند، خدا خودش در بسته را به روی او باز می‌کند. این کار اول است که خدا بن بست مشکل و قفل را باز می‌کند.

عهد دومی که خدا به اهل تقوا بشارت می‌دهد: «یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یحَْتَسِبُ». آدم روزی را گاهی برنامه ریزی می‌کند. تقدیر معیشت جزء صفات مؤمن است. جزء کمالات است. یکی از آنها همان تقدیر معیشت است. آدم باید برای معیشت و خرج و دخل خودش، برنامه‌ریزی بکند، مؤمن منظّم است. مؤمن نزاکت مالی دارد، مؤمن اسراف نمی‌کند، مؤمن بی‌گدار به آب نمی‌زند، امّا مع ذالک آنهایی که در رتبه‌ای از تقوا قرار می‌گیرند، در عین اینکه منافاتی با این ندارد و برنامه ریزی برای زندگیش دارد، اما خدا با خدایی خودش، وعده می‌دهد: از جایی که شما حسابش را نکردید، روزی به شما می‌دهد! «یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یحَْتَسِبُ». شما برنامه ریزیتان را بکنید، از تو حرکت امّا این حرکت‌های شما کارساز نیست،(۱۰) این خواست ماست که برای شما کارساز است!

یکی از آقایان می‌گفت که به عیادت مرحوم آیت‌اله العظمی آقای اراکی [رفتم؛ ایشان] شیخ الفقها، مجسمه تقوا بود، سلمان زمان بود. مرحوم آقای اراکی (علی الله مقام شریف) در روزهای آخر عمر قرار داشت و حالش هم خوب نبود احوالپرسی می‌کردیم، ایشان در پاسخ اینکه حال شما چطور است این شعر را خواندند:

کردگار ما به فکر کار ماست       فکر ما در کار ما، آزار ز ماست

کسی که ما داریم همه چیز دارد و با ما مهربان است، هیچ وقت هم از ما دور نیست، هم قدرت دارد، هم ثروت دارد و هم به ما نزدیک است و هم ما را دوست دارد. اگر دوست نمی داشت که ما را خلق نمی‌کرد! دوست داشت که ما را آفرید و زمانی که ما با او باشیم همه چیز را داریم. اما حیف که با او نیستیم «یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یحَْتَسِبُ». بعید نیست که رزق‌های معنوی هم همینطور است.

حضرت موسی علیه‌السلام برای قبض آتشی رفت، اما صدای إِنِّی أَنَا اللَّهُ شنید. عیالش در آن بیابان درد زایمان گرفته بود. هوا سرد و تاریک بود، موسی عیالش را در آنجا گذاشت و دید از دور روشنایی می‌آید. فکر کرد آتش است و گفت بروم کمی آتش بیاورم که عیالم که این حال وخیم را دارد، گرم کنم، وقتی رفت به عشق آتش که تأمین مشکل اعیالش را بکند، آنجا صدای خدا را شنید، یا مُوسى‏ إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمین.  قصص؛ ۳۰٫  

از این بالاتر، ساحرین فرعون برای جنگ با موسی علیه السلام آمده بودند و وعده جایزه و مدال گرفته بودند؛ اما خداوند چه چیزی را رزق آنها کرد؟ شهادت را روزیشان کرد! آمدند و تا معجزه حضرت موسی علیه‌السلام را دیدند، گفتند آمنّا، ما فهمیدیم این ساحر نیست. چون خودشان متخصّص سحر بودند و می‌فهمیدند که سحر چیست. امّا این عصای حضرت موسی که رها کرد، [اینها به معجزه الهی ایمان آوردند.]

عصای حضرت موسی علیه‌السلام الان پیش امام زمان ما ارواحنا ‌فداه است و انشاالله روزی بشود که ظهورشان واقع شود. همه معجزات انبیاء را حضرت مهدی عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف ما همراه خودشان می‌آورند. این عصای حضرت موسی علیه‌السلام یک چوب خشک نبود، بلکه چوب تر هست. این عصا که در دست حضرت موسی علیه‌السلام بود، اینطور است. آن را رها کرد و تبدیل به اژدها شد، [قرآن کریم می فرماید:] «وَ أَوْحَیْنَا إِلىَ‏ مُوسىَ أَنْ أَلْقِ عَصَاکَ فَإِذَا هِىَ تَلْقَفُ مَا یَأْفِکُونَ(۱۱۷) فَوَقَعَ الحَْقُّ وَ بَطَلَ مَا کاَنُواْ یَعْمَلُونَ(۱۱۸) فَغُلِبُواْ هُنَالِکَ وَ انقَلَبُواْ صَاغِرِینَ(۱۱۹) وَ أُلْقِىَ السَّحَرَهُ سَاجِدِینَ(۱۲۰) قَالُواْ ءَامَنَّا بِرَبّ‏ِ الْعَلَمِینَ (۱۲۱)». سوره مبارکه اعراف؛ ۱۱۷الی ۱۲۱

تمام افکهای آنها، دروغ‌های آنها، را بلعید و معلوم شد که قضیه چیز دیگریست. تا ساحران این را دیدند به سجده افتادند. گفتند: ءَامَنَّا بِرَبّ‏ِ الْعَلَمِینَ. کسی که جیره خوار فرعون بود، کسانی که افسران نرم سپاه فرعون بودند، اینها خطرشان بیشتر از قشون نظامی فرعون بود، سحرها اثرگذار بودند، فرهنگ‌ سازی می‌کردند، توجیه کننده ظلم فرعون بودند؛ اما اینها که این حقیقت را از موسی علیه‌السلام دیدند، به زانو درآمدند!! وقتی که فرعون تهدیدشان کرد که «لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُم مِّنْ خِلَافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ»[۲]، من شما را به دار می‌کشم و اعدامتان می کنم. گفتند «إِنَّا إِلىَ‏ رَبِّنَا مُنقَلِبُون»[۳]، اصلاً نگران نشدند! اصلا خودشان را نباختند، گویا که تشنه را از آب می‌ترسانند، برایشان اینطوری بود. «وَ مَا تَنقِمُ مِنَّا إِلَّا أَنْ ءَامَنَّا بَِایَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءَتْنَا  رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبرًْا وَ تَوَفَّنَا مُسْلِمِینَ»[۴]

خدا چطور دلشان را برد! چطور در یک لحظه عاشق شدند!؟ پرده‌ها از مقابل چشمانشان رفت و در نهایت آرامش گفتند، «إِنَّا إِلىَ‏ رَبِّنَا مُنقَلِبُون»[۵]، مشکلی نیست ما را به دار بزنید. هر کار می‌خواهی بکن! نتیجه کار تو این است که کمک می‌کنیم و به خدای خودمان می‌رسیم.

بنابراین رزق و روزی امر مرموزی است. به زرنگ بودن، دست و پا زدن و از خانواده بودن و امکانات داشت و حتی اوراد و اذکار داشتن، [راه به جایی نمی توان برد.] خیلی‌ها با اوراد واذکار و ریاضت هم نه تنها به جایی نرسیدند، بلکه خودشان را بت کردند و بدبخت دنیا و آخرت شدند. این عارف نماها، این بلعم باعوراها، از آن اوراد و اذکارشان چه نفعی بردند. «وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ».[۶]

آنچه خدا می‌دهد خوب است. آن چیزی که ما می‌گیریم در حد فهم و عقل خودمان است. «عَسى‏ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ».[۷] چیزهای خوب که از خدا نمی‌خواهیم، بلکه چیزهایی می‌خواهیم که به دردمان نمی خورد! ما در زندگی معمولاً از خیر خودمان فرار می‌کنیم. مشکلات ما را می‌سازد و آخرت ساز است؛ و ما از مشکلات فرار می‌کنیم. دنبال رفاه، لذت و… هستیم، حَلَاوَهُ الدُّنْیَا مَرَارَهُ الْآخِرَه. نهج البلاغه؛ حکمت ۲۵۲٫ شیرینی دنیا، تلخی عالم آخرت است.

ولی چه کسی هست که دنبال شیرینی دنیا نباشد! همه می‌دوند، همه می‌دانند که پول و ثروتشان زیاد بشود، مقام و قدرتی پیدا بکنند، نام و آوازه‌شان بلند شوند، اینها [به دردشان نمی خورد، واقعاً] به چه دردت می‌خورد؟! آن چیزی که به دردت می‌خورد به دنبالش نمی‌روی، دنبال آخرت نمی‌روی. «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا(۱۶) وَ الاَْخِرَهُ خَیرٌْ وَ أَبْقَى(۱۷)» اعلی؛  ۱۷ و ۱۶- ولى شما زندگى دنیا را مقدم مى‏دارید. در حالى که آخرت بهتر و پایدارتر است! مرحوم آیت‌الله بهجت گاهی این را می‌خواندند و وقتی به اینجا می‌رسیدند، گریه‌اشان می‌گرفت بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا. اما نمی‌دانم چرا اینطور دلمان سیاه شده و آیات قرآن ما را به گریه در نمی‌آورد!؟

در [مورد] سوره مبارکه واقعه [سخن می گفتیم] و حالا هم چیزی از حضرت زهرا سلام الله علیها در مورد سوره واقعه یادم آمد که اینهم، سفره مادر در ضیافت ماه مبارک رمضان باشد. آیت‌الله بهجت فرمودند که حضرت زهرا سلام الله علیها مادر شیعه است، اما نمی‌دانم چرا بعضی‌ها به مادرشان جفا می‌کنند. رعایت حال مادر را نمی‌کنیم. ایشان پیش ما حضور دارند و وقتی کارهای بد می کنیم، حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها ناراحت می‌شوند! بی‌بی ما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: کسی که سوره الرحمن و واقعه و حدید را بخواند، در آسمان‌ها گفته می شود که او اهل فردوس است. در آسمان‌ها او را تابلو می‌کنند. علامت بهشتی بودن او را آنجا مطرح می‌کنند.

سوره مبارکه، الرحمن، واقعه و حدید، سه سوره پشت سر هم هستند، که انشاالله ترک نکنیم و شب‌ها بخوانیم، تا شاید اسم ما را آنجاها ببرند. اینجا اسم بردن و نبردن چه فایده‌ای دارد؟! اما آنجا(آسمان‌ها) ما را بشناسند و یاد ما بکنند، این مهم است. تشویق‌ها کردند تا ما سوره مبارکه واقعه را زیاد بخوانیم، چرا که سازنده است! محتوایش معارف بسیار قوی دارد. ما را معاد شناس، قرآن شناس و خداشناس می‌کند. این آیه کریمه «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ».[۸] نمی‌دانید چقدر دل آدم را آب می‌کند!

ای که گویی “فمن یمت یرنی / جان فدای کلام دلجویت

کاش روزی هزار مرتبه من /  مردمی تا بدیدمی رویت

اینکه آقای بهجت می‌فرمودند: موت برای مؤمن از “الذّ لذات” است، یعنی چیزی لذیذتر از مرگ برای مؤمن نیست. علتش همین است، پرده کنار می رود. خداوند در همین سوره در آخر سوره واقعه می‌فرمایند که محتضر وقتی آنجا می‌افتد و بی‌دست و پا می‌شود، هیچ کاری هم از شما ساخته نیست. «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ». واقعه؛ ۸۵ ما خودمان به آن میّت از شما نزدیک‌تر هستیم، ولی شما نمی بینید. میّت آنجا می‌فهمد که به دامن چه کسی می رود. لقاءالله است و چه نعمتی بالاتر از لقاءالله است.

سوره مبارکه واقعه خیلی سازنده است و خیلی بار دارد. در این سوره مبارکه، راجع به قرآن اینطور فرموده: «إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ کَرِیمٌ(۷۷) فىِ کِتَابٍ مَّکْنُونٍ(۷۸) لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ(۷۹)». در آیه إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ کَرِیمٌ چندین تأکید نهفته است؛ ابتدا می‌فرماید«إِنَّهُ» اَنَّ آمده و هم ضمیر دارد، به علاوه لام تأکید هم آمده است. این کتاب عادی نیست، بلکه این قرائت شده خدا است، این نوای حق است، این زمزمه خدا است! «إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ کَرِیمٌ(۷۷)» صفت خدا را هم دارد، این کتاب کریم است،

کتاب مکنون

«إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ کَرِیمٌ(۷۷) فىِ کِتَابٍ مَّکْنُونٍ(۷۸)»، این قرآن کریم در یک کتاب پوشیده‌ای است. شما ظاهر قضیه را می‌بینید، بروید باطن آن را پیدا کنید. قرآن مستور است، مکنون است. باید حجابها کنار برود تا به قرآن برسد. «إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ کَرِیمٌ(۷۷) فىِ کِتَابٍ مَّکْنُونٍ(۷۸)». این کتاب مکنون چه چیزی هست، آیا لوح محفوظ است؟ آیا قلب مبارک پیغمبر است و ما باید در دل پیغمبر برویم تا این کتاب را کشف بکنیم؟ خدای متعال  آدرسش را گفت و وصفش را گفت. این قرآن است، این نوای حق است، این زمزمه خدا است. این قرائت شده خداست و کریم هم هست و نیز در یک کتاب مکنون است و مستور می‌باشد. اما راهش چه چیزی است؟ ما چطور می‌توانیم به این کتاب مکنون دسترسی پیدا کنیم؟

«لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ». یک چیزی در ذهنم آمد. اساتید بزرگوار و به خصوص استاد بزرگوار و عزیز خودمان اینجا دارند و بعد انشاالله ما را ارشاد می کنند. یکی از مسائلی که در استفاده از قرآن کریم قطعاً باید به اهل بیت عصمت و طهارت مراجعه کرد. اگر ما بخواهیم از خود قرآن دلیل بیاوریم که قرآن منهای عترت نمی‌شود «انهما لن یفترقا.. » که پیغمبر خدا فرمودند و حدیث متواتر هم است. کلمه «لن»، نفی ابد است؛ یعنی محال است قرآن از عترت جدا بشود. تا قیامت هرجا کتاب‌الله باشد، عترت آنجاست و هرجا عترت باشد، قرآن آنجاست. این قرآن صامت است و آن قرآن ناطق است. این دو با هم یکی هستند و دو روی یک سکه هستند.

منهای حدیث ثقلین، در خود قرآن کریم، این آیه کریم که نمی‌فرماید «لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الطاهرون».شخصی طاهر است و کسی هم محدث است. اینکه برخی از فقها یا نوع فقها، از این آیه کریمه استدلال می کنند که که در موقع دست زدن به قرآن ضرورت دارد آدم وضو داشته باشد؛ جنب حق ندارد به خطوط قرآن دست بزند و آدم بی‌وضو حرام است که به قرآن دست بزند. از جمله مسائلی که می‌شود به آن استدلال کرد، همین آیه است، اما برای این منظور، لازم نبود بگوید إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ بلکه اگر إِلَّا الطاهرون هم می گفت کافی بود، پس چرا چنین فرمود؟!

ما یک مخلِص، خالص و مخلَص داریم؛ و یک طاهر، متَطَهِّر و مطهّر داریم. این سه واژه هر کدام بار معنایی مخصوص به خودش را دارد. راه خاصی برای هدایت ماست و حقایقی دارد. همه باید طاهر باشد. «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ» بقره؛ ۲۲۲ . متَطَهِّر یعنی همه ما باید نظافت داشته باشیم، هم وضو داشته باشیم تا طاهر باشیم و هم متطهر باشیم. اگر اینطور هم باشیم، خدا ما را دوست دارد.

اول از آن طرف یاد می شوی!

باز هم نکته‌ای از مرحوم آیت‌الله بهجت اعلی‌الله‌مقامه، مثل اینکه یادمان می‌کند، همیشه از این طرف است. خدا می‌داند! فرمودند: هروقت یاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف کردید و دیدید چیزیتان هست و دلتان برای آقاتان تنگ شده است، همینطور که نشستی یک «السلام علیک یا صاحب الزمان!» بگویید. یقین بدانید، تا او شما را یاد نکند، شما او را یاد نمی‌کنید. این نشانه این است که حضرت یادتان کرده‌اند. دل شما را با خودشان همراه کردند. همیشه از آن طرف است. «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَه» مائده؛ ۵۴٫ اول محبت خدا را مطرح می‌کند و بعد محبت بنده را. اگر خدا بنده را دوست نداشته باشد، بنده این لیاقت را ندارد که خدا را دوست داشته باشد! من چه کسی هستم که خدا را دوست داشته باشم، ولی او مرا دوست دارد و بنده نوازی می‌کند. او دارد ذره پروری می‌کند، ما را به سوی خودش می‌کشد و بالا می‌برد. (۲۵) در مسئله «ذکر» و یاد کردن، همین گونه است، اول او یاد می‌کند و بعد ما یاد می‌کنیم.

آقای بهجت به یکی از طلبه ها رو کردند و گفتند: مواظب باش که بی‌وضو نباشی؛ و همیشه با وضو باش! بعد می‌گوید فکر نکنی اگر همیشه با وضو بودی، فرشته می‌شوی و اگر فرشته شدی به غذا احتیاج پیدا نمی‌کنی. اگر غذا نخوری میمیری! نخیر می شود آدم غذا نخورد و نمیرد؟!

معلوم می‌شود این رعایت حضور کردن و در کلاس حضور رفتن و در محضر خدا پاک بودن، این وضو نور است. «الْوُضُوءِ نُور». همیشه این نور را همراه خودتان داشته باشید و خدا یک چشم به ما بدهد که این نورانیت را ببینیم.

مرحوم حاج آقای مجتبی تهرانی اعلی الله مقامه ، من از خودش نشنیدم ولی یکی از نزدیکانش به من گفت که حاج آقا مجتبی فرمودند: «گاهی خلوت می‌کنم و قرآن می‌خوانم. وقتی تمرکز داشته باشم، خطهای قرآن را نوری می‌بینم.» مرحوم کربلایی کاظم اصلاً جزء نور نمی‌دید. او همیشه قرآن را نور می‌دید. یعنی او هیچ مُرکب و اینها را نمی‌توانست بخواند. وقتی به او گفته بودند دعای کمیل بخوان و بلد نبوده است که بخواند، نگاهی به دعای کمیل کرده بود، این را خوانده بود. «أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ» احزاب؛ ۳۳، گفته بودند کربلایی این را خواندی ولی چرا بقیه را نمی‌خوانی؟! گفته بود شما این چراغ برق را می‌بینید؟ گفته بودند بله. گفته بود من این آیه‌های قرآن را مثل این چراغ برق می‌بینم. من که خط نمی خوانم! نور به من نشان می‌دهد که من آن را می‌خوانم! چون در دعای کمیل این آیه است، «أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً»، هیچ جایش را نتوانسته بود بخواند و فقط این را خوانده بود.

یاالله واقعی

بعضی وقتها یک یاالله می‌گوییم نور دارد. این حرفهای ما، این یالله گفتن ما، یاالله گفتن نیست، بلکه لقلقه زبان است! دل باید بگوید. خدا ما را مکرراً تمرین می‌دهد، نمازها را تکرار می‌کنیم که شاید یک یاالله گفتن ما، الله اکبر واقعی باشد. در عمرمان یک یاالله گفته باشیم وصل می‌شویم. یک بار وصل بشویم، دیگر برنمی‌گردیم. آدم بچشد، دیگر رها نمی‌کند؛ اما نچشیدیم که سرگردان هستیم و دور خودمان می‌چرخیم. از نمازهایمان، خدا می داند، باید خجالت بکشیم و باید از این نمازها استغفار بکنیم!

«إِلَهِی مَنْ کَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِیَ، فَکَیْفَ لا تَکُونُ مَسَاوِیهِ مَسَاوِیَ»مناجات عرفه امام حسین علیه السلام. کارهای خوبمان، بد است. نماز خوب نداشتیم، روزه خوب نداشتیم. برای اینکه مهمان هستیم ارفاق می‌کنند. « یَا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسِیرَ وَ یَعْفُو عَنِ الْکَثِیرِ؛ اقْبَلْ مِنِّی الْیَسِیرَ وَ اعْفُ عَنِّی الْکَثِیرَ »، مفاتیح الجنان؛ مختصرترین دعا از دعاهاى سحر است. این طاهر است، اما مطهر را از کجا باید بفهمیم؟ مطهّر را سوره احزاب برای ما معرفی کرده است. «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» احزاب؛ ۳۳٫ قرآن کتاب ظاهر نیست. «إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ کَرِیمٌ(۷۷) فىِ کِتَابٍ مَّکْنُونٍ(۷۸)». جایاین قرآن کریم  کجاست؟ در کتاب مکنون است. از شما پوشیده است و در کتاب مکنون است. ما چطوری به این راه پیدا کنیم؟ برو سراغ مطهرین! کسانی که این کتاب مستور را مسح می‌کنند، آنهایی هستند که خدا اراده کرده آنها را پاک کند. آنها خودشان برای پاکیشان زور نزدند، بلکه خدا آنها را پاک کرد! خَلَقَکُمُ اللَّهُ أَنْوَارا فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّى مَنَّ عَلَیْنَا بِکُمْ فَجَعَلَکُمْ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ جَعَلَ صَلاتَنَا [صَلَوَاتِنَا] عَلَیْکُمْ. زیارت جامعه ی کبیره.

خواستی قرآن را بفهمی و به قرآن وصل بشوی، یک یا صاحب زمان بگو! ائمه اطهار علیهم‌السلام قرآن ناطق هستند. «لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ». مطهرون را خداوند در سوره احزاب معرفی کرده است. تا وقتی که آدم به مقام عصمت نرسد، نه خودش برسد، بلکه به مقام فانی رسیده باشد، اصلاً خودی نباشد که برای خودش تصمیم بگیرد، آنگاه خدا به عصمت می رساندش! اینگونه نیست که بگوئی من می‌خواهم به مکه بروم تا به مقام برسم! من می‌خواهم نماز بخوانم تا به مقام برسم! حضرت یوسف علیه‌السلام یک جمله درباره خودش گفت بلافاصله استدراک کرد! گفت «أَنىّ‏ِ لَمْ أَخُنْهُ» یوسف؛ ۵۲، بلا فاصله فرمود: وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی‏ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی یوسف؛ ۵۳٫

مضطر بودن و رحم خدا

گفت دیدی که من بیچاره‌ام به من رحم کردی. خدا به بیچارگی یوسف علیه‌السلام رحم کرد. اگر ما هم بیچاره باشیم، خدا رحم می‌کند. پیغمبر ما صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله بیچاره خدا است. حضرت مهدی ما عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف دربه‌در و بیچاره خدا است، در تمام لحظات مضطر است. اگر ما هم مضطر باشیم، جواب ما را هم می‌دهد. «فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ». بقره؛ ۱۸۶٫ فقیری که چیزی ندارد، مگر جزء اضطرار چیز دیگری دارد! ما که هیچ چیزی نداریم، بلکه هیچ کسی چیزی ندارد. منتها ما نمی‌دانیم که هیچ چیز نداریم؛ ولی پیغمبر صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله می‌داند! چون هیچ چیز ندارد، دائماً مضطر است. آنچنان محکم گرفته و می‌گوید خدا رهایم نکن. «الهی لاتَکِلنی إلی نفسی طَرفَۀَ عَینٍ أبَداً» اقبال الاعمال، ج۱، ص۲۷۵،۳۰۶، ۳۳۹ .- معبودا! هیچگاه، به اندازه‌ی چشم برهم زدنی مرا به خود وامگذار!

          بنابراین قرآن یک امر ماورایی هست، در کتاب مکنون است و راه اتصال به آن کتاب مکنون و آن رتبه مستور، این است که سراغ مطهرون را بگیریم و آنها آدرس بلد هستند و می‌دانند قرآن کجاست! چون خودشان به حقیقت قرآن کریم رسیده‌اند. و آنهایی که با ائمه علیهم السلام وصل شده‌اند، آنها به قرآن مکنون راه پیدا کرده‌اند که یک نمونه‌اش، مرحوم آخوند ملا فتحلی سلطان آبادی اعلی الله مقامه شریف است.

مرحوم آیت‌الله بهجت اعلی الله مقامه شریف نقل می کنند که علامه طباطبایی که صاحب تفسیر المیزان است، از مرحوم میرزای نائینی نقل کرد که میرزای نائینی فرموده بودند که من در میان اهل مراقبه، هیچ کس را به اندازه این سه نفر نیافتم. از سه نفر یکی را مرحوم سید ابن طاووس را گفته بودند و مرحوم بحرالعلوم و سومی آن مرحوم ملافتحعلی سلطان آبادی بود. آقای بهجت اعلی الله مقام شریف می‌فرمودند من به آقای طباطبایی گفتم که نائینی خودش هم چهارمیش بود!

حوزه‌ها نائینی را به فقاهت و محقق بودن می‌شناسند، ولی به معرفت و بندگی آقای بهجت می‌دانند که کی چکاره است. فرمود نائینی خودش چهارمیش بود. بعد مرحوم آقای بهجت حالات نائینی را در حرم و سر درس، که گاهی سر درس هم همان حالات برایش پیش می‌آمد، و مردم فکر می‌کردند که حواسش پرت شده است، ولی نه! «حالته امرٌ عظیم» دلش را جای دیگر می‌برند و حالش به هم می‌خورده است؛ و خیلی توجه به این عالم نداشته است.

اجمالاً اگر ما بخواهیم از قرآن استفاده کنیم چه در بُعد احکام ظاهریه فقه؛ و چه در بُعد اخلاق و چه در بُعد معارف؛ أَنَا مَدِینَهُ الْعِلْمِ‏ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا- فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیَأْتِ الْبَابَ. این کتاب مکنون است، و جایگاه فرودش قلب پیغمبر صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم است، نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ(۱۹۳) عَلىَ‏ قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ(۱۹۴) سوره مبارکه شعراء. دربان قلب پیامبر صلی‌الله‌و‌علیه‌و‌آله هم امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب علیه‌الصلاه‌و‌السلام و اولاد طاهرینش علیهم‌السلام است و از آیات قرآن را ما همین را می‌فهمیم. «لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» و ان آیه هم می‌فرماید که «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً». احزاب؛ ۳۳

امیدوارم خداوند متعال به ما تقوا بدهد. به ما پاکی بدهد و سنخیت پیدا کنیم. مجذوب وجد امام نازنینمان، امام عصرمان روحی‌و‌ ارواحنا‌ فداه بشویم. نگاه‌های او ما را با خودش ببرد. این آهن ربا را روی خاک هم می‌کشند؛ ولی خاک را که جذب نمی‌کند! بلکه براده هایی که درون خاک هست را جذب خودش می‌کند. نگاه امام زمان به همه هست، ولی دل چه کسی پیش حضرت می رود و چه کسانی جا می‌مانند؟! باید پاک شویم.

آینه شو! جمال پری طلعتان طلب     جاروب کن خانه، سپس مهمان طلب

 

توسّل به حضرت علی اصغر علیه السلام

مثل اینکه توسّل به حضرت علی اصغر علیه السلام حواله این مجلس است. از شدت مصیبت باید آسمانها آب بشوند. بچه شیرخواری مادرش شیر ندارد.(۳۵) پدر می‌آورد جلو لشکر تا اتمام حجت بکند. آنچنان لحن حضرت رقت بار است. امام حسین علیه السلام خیلی منیع الطبع بود. من را بین کشته شدن و ذلت مخیّر کردند. «هیهات! من الذله». شمشیرها را به من بزنید و من را تکه تکه کنید، ولی من تسلیم شما نمی‌شوم، منت قبول نمی‌کنم. اما برای اینکه حجت را تمام کند، بچه را مقابل لشکر آورد. … سید حیدر آملی اعلی‌الله‌مقامه اشعاری آماده کرده بود و بنا داشت در حرم امام حسین علیه السلام بخواند، امام زمان ارواحنا فداه او را دید و حضرت فرمود شعرهایت را برای من بخوان. به قدری مصیبت حضرت علی اصغر علیه السلام سخت است که وقتی سید حیدر آملی برای امام زمان ارواحنا فداه شعر می خواند و  به اینجا رسید: «و رفیعه بدم الورید …

امام زمان ارواحنا فدا بیا، بیا خون علی اصغر علیه‌السلام را طلب کن. بیا انتقام بگیر. می‌گوید که دیدم حضرت گریه می‌کند. امام حسین علیه السلام وقتی تیر به گلوی علی اصغرش خورد، دست زیر گلو می‌برد و خون گلو را به آسمان می‌پاشید. از شدّت مصیبت فرمود: «هَوِّنْ عَلَیَّ ما نَزَلَ بی ، إِنَّهُ بِعَیْنِ اللّهِ» لهوف.

لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.

داستان ملا فتحلی انشاالله فردا و اگر غافل بودم، یادآوری بکنید، در ارتباط با قرآن شنیدنی است.

نسئلک و ندئوک بسمک العظیم الاعظم، الاعز الاجل الاکرم

دعا

الهنا! یا حمید بحق محمد! یا عالی بحق العلی! یا فاطر و بحق الفاطمه! یا محسن بحق الحسن! یا قدیم الاحسان بحق الحسین! خدایا ما را ببخش و بیامرز! گذشتگان ما را ببخش و بیامرز! مشایخ ما را ببخش و بیامرز!

شهدا و امام را از ما راضی بفرما!

از فیوضات این ماه و برکات عبادت، عبادت‌کنندگان نصیب امام و شهیدان بگردان!

سایه پربرکت رهبر عزیزمان را با نشاط، عافیت، کفایت و کرامت مستدام بفرما!

خدایا مملکت و نظام ما را از تصدی گری مسئولینی که دلی با اسلام و ولایت ندارند، محافظت بفرما!

دست بیگانگان، اجانب و نامحرمان را از دست نظام ما قطع بفرما!

خیر و برکتت را بر این کشور نازل بفرما!

خدایا ما را عاقبت به خیر بگردان!

ما را مسلمان بمیران، ما را با محبت امیرالمؤمنین علیه السلام بمیران، مرگ ما را دیدار امیرالمؤمنین علیه السلام و ائمه اطهار علیهم السلام با رضایت قلبی‌اشان از ما قرار بده!

مرگمان را اوّل راحتی قرار بده!

خدایا نسل جوان ما را از خطرات حفظ بفرما!

دختران و پسران ما را در سایه امام عصر ارواحنا فداه سالم و صالح قرار بده!

امر ازدواج، اشتغال و کسب اخلاق و فضائل را بر اینها آسان قرار بده!

الهی! پروردگارا! مریضها عموماً، مریض‌های مورد نظر، مریض مورد نظر، مریض‌هایی که عزیزان توقع دارند در ماه رمضان، خدا شفایشان بدهد، همه را لباس عافیت بپوشان!

نعمت سلامتی، عافیت، امنیت، عزت، آبرو، نظام اسلامی و ولایت فقیه به لطف و کرمت به ما دادی، به عصمت حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها از ما زوال مگردان!

خداوندا به حق امیرالمؤمنین علیه‌الصلاه‌و‌السلام، این ماه رمضان را آخرین ماه رمضان ما قرار مده!

غفر الله لنا و لکم

و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

الهم صل الله محمد و آل محمد 


[۱]  طلاق؛ ۲و۳ – و هر کس تقواى الهى پیشه کند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى‏کند، (۲) و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى‏دهد و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امرش را مى‏کن(۳)

[۲] اعراف؛ ۱۲۴

[۳] اعراف؛ ۱۲۵

[۴] اعراف؛ ۱۲۶

[۵] اعراف؛ ۱۲۵

[۶] طلاق؛ ۳

[۷] بقره؛ ۲۱۶ – جهاد در راه خدا، بر شما مقرّر شد در حالى که برایتان ناخوشایند است. چه بسا چیزى را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزى را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا مى‏داند، و شما نمى‏دانید

[۸] واقعه؛ ۸۵ / در جای دیگر می فرماید: ق؛ ۱۶- «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ»