«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا دَاعِیَ اللَّهِ وَ رَبَّانِیَّ آیَاتِه‏ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا تَالِیَ کِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُعِزَّ الْمُؤْمِنِینَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مُذِلَّ الْکَافِرِین السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلَای‏ یَا سَفِینَهُ النَّجَاهِ».

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الحُجَّهِ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أَرْواحُ مَنْ سِوَاهُ فِداهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

«یَا مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکِرِینَ وَ یَا مَنْ شُکْرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاکِرِینَ وَ یَا مَنْ طَاعَتُهُ نَجَاهٌ لِلْمُطِیعِینَ».[۲]

شرف بندگان در ذکر خدای متعال است

مناجات یازدهم از دعاهای صحیفه‌ی نوریه‌ی سجّادیه امام پارسایان، امام ساجدان به خدای خود عرضه می‌دارد «یَا مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکِرِینَ» ای کسی که یاد تو شرفی برای یادکننده است. ‌این‌که حضرت سجّاد (علیه السّلام) اسم نمی‌برد یعنی در محله‌ی فنا است، از جلوه‌های خاصّ خدا فارق است. اسمای حسنای الهی هر کدام عهده‌دار شأنی از شئون این عالم است. خدا شافی است و بیماران با این اسم مبارک درمان می‌شوند. پروردگار متعال رازق است و روزی‌خواران سر سفره‌ی حضرت او ارتزاق می‌کنند. خداوند منّان انیس است، «سُبْحَانَکَ یَا أَنِیسُ تَعَالَیْتَ یَا مُونِسُ» هر کسی احساس تنها و بی‌کسی کند با این اسم شریف همراه می‌شود و بهترین انیس هم او است. هر کسی بی‌پناه باشد با اسم «غَوث» یا «غیَاث» آشنا می‌شود و حتّی کسی که بخواهد مجموعه‌ی اسماء را یک‌جا زیارت کند و دل به صفات جلال و جمال بدهد «یَا الله» می‌گوید. امّا هم «یَا مَن» و هم «یَا هُو» این دو عالم خاصّ خود را دارند. خوشا به حال کسی که همه چیز را از او گرفته‌اند و او می‌گوید: «یَا مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکِرِینَ» او دیگر چیزی غیر از خدا ندارد و در مقام فنا است. چطور ذکر حق تعالی برای ذاکر شرف ایجاد می‌کند؟ انسان ذاکر شریف است و انسان غافل، انسان ذاهل، انسان ناسی این‌ها مفهوم دارند- از شرافت بهره‌ای ندارند.

غفلت و تأثیر آن بر نفس انسان

غفلت انسان را به مرز حیوانیت و پایین‌تر از حیوانیت سوق می‌دهد: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ»[۳] حضرت حق (اروحنا لاولیائه الفداء) منشأ این سقوط را این‌طور هشدار داده است. این زنگ خطر بسیار بزرگی است. غفلت از خدا غفلت از خود را به همراه دارد. انسانی که از خود غافل می‌شود انسان نیست، انسان به ذُکر و ذِکرش انسان است، انسان به حیات توحیدی انسان است، به حیات دینی انسان است. غفلت از انسانیت انسان را غیر انسان می‌سازد «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ».

غیر انسان درجاتی دارد، همان‌طور که خوبی‌ها مقول به تشکیک است بدی‌ها هم مقول به تشکیک است. «ظُلَمَاتٌ فَوقَ ظُلُمَات» ظلمت‌های متراکم متعلّق به انسان‌های بی‌نور است. نور دل به یاد خدا است. دلی که چراغ محبّت حق در آن دل روشن نیست، دلی که فروغ ایمان آن دل را روشن نکرده است، دلی که «خَلَتْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ حُبَّ غَیْرِهِ»[۴] دل‌هایی است که خدا آن دل‌ها را از یاد خود مرحوم کرده است «خَلَتْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ» دلی که از یاد خدا خالی است «أَذَاقَهَا اللَّهُ حُبَّ غَیْرِهِ» خدا هم آن دل را گرفتار سراب می‌کند، بود را نمی‌بینید نمود را به جای بود تلقّی می‌کند. دشمن را دوست می‌بیند، گرفتار خیال و توهّم می‌شود. یاد غیر یاد هیچ است، یاد پوچ است و نوع ما گرفتار هیچ و پوچ هستیم، انس و دوستی ما با خدا کم و ضعیف است، خدا را نمی‌یابیم، خدا را همراه خود نمی‌بینیم، معیّت حق تعالی را فاقد هستیم.

یک جهت این است که ذکر انسان را از خطر غفلت نجات می‌دهد، غفلتی که انسان را حیوان می‌کند بلکه پایین‌تر از حیوان و دیگر شرف انسانی نخواهد داشت. جهت دوم این است که ذکر مقابل نسیان است. نسیان حق انسان را گرفتار باطل می‌کند و آدم باطل‌گرا گرفتار فسق است «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»[۵] مبادا این‌گونه شده باشیم؟ در درس، در بحث، در رفت و آمد و نگاه و گفته‌های ما خدا نباشد. با خدا نبینیم، با خدا نگوییم، با خدا نفس نکشیم، با خدا درس نخوانیم، با خدا محبّت نکنیم، با خدا بغض نداشته باشیم. این بی‌خدایی فسق است، فطرت انسان خدا است. آدم با خدا پیمان بسته است که با خدا باشد. او رب باشد ما هم محبوب باشیم «أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلى‏»[۶] را گفته‌ایم.

عاقبت انسان فاسق

وقتی نقض عهد می‌کنیم و قول خود را زیر پا می‌گذاریم از چشم خدا سقوط می‌کنیم و گرفتار فسق می‌شویم و خدا فاسق را رها می‌کند «إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ»[۷] وای به حال کسی که رها باشد، آن هم اگر صاحبش او را رها کرده باشد. دردی بالاتر از بی‌صاحبی نیست، ذلّتی بالاتر از بی‌‌پناهی نیست. امام زمان به طلبه‌ای بگوید تو برای من نیستی، با تو کاری ندارم، در امور تو هیچ دخالتی نمی‌کنم آن وقت آدم چه کاری می‌تواند انجام دهد؟

ثمرات توجّه به پروردگار

لذا توجّه به پروردگار متعال، تشدید و توسعه‌ی این توجّه که در قدم اوّل خدا در نماز ما حضور داشته باشد، آرام آرام از جایی شروع کنیم و نماز خود را در محضر خدا بخوانیم، در نماز کلیم خدا باشیم، نجیّ خدا باشیم، به قرب حق تعالی برسیم، قریب و قرین و جلیس او باشیم، با خدا خلوت کنیم «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ»[۸] برای چنین افرادی شلوغ‌ترین مکان خلوت‌ترین مکان است. اصلاً ‌این‌جا نیستند، بدن آن‌ها ‌این‌جا است ولی خودشان ‌این‌جا نیستند، همیشه در محضر خدا هستند. ما در نماز از این خود آلوده و کثیف خود را خلاص کنیم، از این زندان تنگ و تاریک نفس رها بشویم و پیش دوست برویم، به خود یک فرصت بدهیم و با او باشیم. بعد در ترک گناه اگر در این دو جهت در واجبات خدا را داشته باشیم در محرّمات هم خدا را داشته باشیم، ‌این‌جا با خدا باشیم و با او صفا کنیم آن‌جا هم از دشمن خدا بگریزیم و در پناه خود او باشیم. در هر گناهی که برای ما اسارت دشمن است وقتی گناه نمی‌کنیم از دشمن فرار می‌کنیم و خدا به ما پناه می‌دهد. هر کسی از گناه دوری کند در پناه خدا است و هر کسی گناه کند در آن حال بی‌پناه است، بی‌صاحب است، خدا نظر خود را برداشته و به او توجّه نمی‌کند. اگر این سه مسئله را در آغاز کار داشته باشیم امیدوار هستیم پروردگار متعال که قول داده و قول او حق است «اذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ»[۹] یاد خدا ما را هدایت به خدا است، نصرت خدا است، انعام خدا است، اکرام خدا است، ضیافت حق تعالی است. خدا یاد کند خوب یاد می‌کند. یاد خدا تمام اثر و نقش را دارد.

یاد حضرات معصومین علیهم السلام برابر با یاد خدای سبحان است

حضرات معصومین فرمودند: «إِنَّ ذِکْرَنَا مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ»[۱۰] یاد حضرات معصومین هم یاد خدا است چون آن‌ها از اسماء حسنی هم بالاتر هستند، آن‌ها اسم اعظم هستند، تمام اسماء الله هستند، آن‌ها مرآۀ تمام نمای خدا هستند لذا در گروی محبّت امیر المؤمنین، پیامبر خدا، حضرت فاطمه‌ی زهرا و حضرات معصومین باشد «المَجَازُ قَنْطَرَهُ الحَقِیقَهِ»[۱۱] آدم به او می‌رسد. این‌ها ابواب الله سبحانه و تعالی هستند. «مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِکُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُمْ»[۱۲] و به طور مستقیم سر و کار ما حضرت ولی عصر، امام زمان (ارواحنا فداه) است. لذا وقتی طلبه می‌خواهد سر کلاس برود بگوید آقای من امکان دارد عنایت شما در این کلاس بر من باشد؟ من برای شما درس بخوانم؟ درس خواندن من تحصیل رضای شما باشد. امکان دارد به من عنایت کنید این باور را، این نور را به من بدهید که در کلاس درسم در محضر شما باشم؟ تدریس می‌کنیم احساس کنیم که مولای ما دستور دادند شما این کلاس را اداره کنید و خود ایشان هم تماشا می‌کنند که ببینند ما کم می‌گذاریم یا ‌این‌که حقّ مطلب را ادا می‌کنیم؟

کوشش در یادگیری و تلاوت صحیح قرآن

چند نکته را هم از باب شکر و هم از باب ذکر و تذکّر خدمت شما عرض می‌کنم: یک مورد برنامه‌ی فضای قرآن است که بحمد الله بشارت‌هایی که آقای رنجبریان دادند هم صبح و هم ظهر تلاوت قرآن است که با توضیح بعد ادبی و معنایی قرآن کریم برگزار می‌شود. این فرصت را قدر بدانیم. قرآن سفره‌ی عشق خدا، مأدبۀ الله است. این تعبیر بیان شده از جانب معصوم است، قرآن سفره است. خیلی جفا است که خدا سفره پهن کند و ما سر سفره نرویم. تدبّر در قرآن، فهم قرآن از فرائض است، واجب است، انس با قرآن نور است «نَوِّرُوا بُیُوتَکُمْ بِتِلَاوَهِ الْقُرْآنِ»[۱۳] هر جا قرآن تلاوت بشود نورافشانی می‌شود. بین خود و خدا برای طلبه عیب است، اگر جسارت نکنم ننگ است که طلبه قرآن را اشتباه بخواند و ما طلبه‌هایی را دیدیم که قرآن را غلط می‌خوانند. من واسطه بودم که یکی از آقایان خطبا را به مسجدی دعوت کنم، او به من گفت: امام جماعت آن مسجد نماز خود را اشتباه می‌خواند، من نمی‌توانم به آن‌جا بروم.

حتّی کسانی که تصوّر می‌کنند قرائت‌شان درست است در قرائت خود بازنگری کنند و پیش عزیزانی که تجوید بلد هستند و در مسئله‌ی قرائت تجربه‌ی بیشتری از شما دارند این‌ها هیچ ایرادی نیست. بعدها که بزرگ می‌شوید اگر یک جا غلط داشته باشید ایراد است.

حفظ نشاط

مسئله‌ی دیگر حفظ نشاط است. افسردگی برای انسان کسالت روح و جسم می‌آورد. آدم افسرده هیچ وقت پیروزی ندارد، امید به انسان نشاط می‌دهد، نشاط به آدم انرژی می‌دهد و این انرژی موتور حرکت را گرم می‌کند و آدم را به مقصد می‌رساند لذا درس شما، عبادت شما، زندگی شما، غذا خوردن شما و همه‌ی امور زندگی شما باید با یاد خدا همراه باشد «الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[۱۴] این آرامش، این طمأنینه، این نشاط، آدمی که خدا دارد، آدمی که صاحبی مهربان و قدرتمند مثل امام زمان دارد نگران چه چیزی می‌تواند باشد! توکّل، تفویض، تسلیم، رضا، این‌ها آیین اخلاقی است و اگر طلبه این ملکات را نداشته باشد چه کسی خواهد داشت؟ توکّل یعنی در همه‌ی امور، خدا وکیل من است. من در درس حضور پیدا می‌کنم ولی خدا به من فهم می‌دهد، خدا به من نور علم می‌دهد، من یک واهب العطایا دارم که دائم الفضل است و فیضان او ریزش دائم دارد. چرا امیدوار نباشیم؟ واقعاً بین خود و خدا جا دارد که حالت ما همیشه مانند آن غلام سیاهپوستی باشد که صورت امام حسین را روی صورت خود دید و گفت: من مثل این. چه کسی مثل شما است؟ حضرت شما را انتخاب کردند، قبول شدید، به این سازمان آمدید، در ارگان خدمتگزاری امام زمان (ارواحنا فداه) هستید، روزی شما از صدقه‌ی سر امام زمان است، بهتر از این چه می‌خواهید باشید؟ شما در فضای امام زمانی استنشاق می‌کنید لذا غصّه‌ی چیزی را خوردن، حواس پرت شدن، در مسائل مالی و زندگی احساس فشار کردن کار طلبه نیست.

دارد بر ‌این‌که از ایران برای مرحوم علّامه طباطبایی (اعلی الله مقامه) پول می‌فرستادند. ایشان در ایران مزرعه‌ای داشتند که سود حاصل از کار آن مزرعه را برای ایشان می‌فرستادند. رابطه‌ی ایران قطع می‌شود و پول به ایشان نمی‌رسد و ایشان در مضیقه‌ی سخت قرار می‌گیرد. ناچار می‌شود به استاد خود آقا میرزا علی قاضی پناه ببرد. ایشان در محضر آقای قاضی نشسته بودند نقل‌ها مختلف است ولی نقلی که بعضی از بزرگان برای ما تعریف کردند این است- کسی می‌آید و می‌گوید خانم شما در حال زایمان است پول بدهید ماما بیاورید. ایشان می‌گوید: پول ندارم. بعد از مدّتی می‌آیند و می‌گویند رفتیم به هر ترتیبی که بود ماما آوردیم که برای پذیرایی از ایشان پول بدهید. ایشان گفتند: پول ندارم. کسی که دست به خاک می‌زد خاک می‌شد، مرحوم قاضی در کرسی «عَبدى أطِعنِى حَتَّى أجعَلَکَ مِثلى»[۱۵] قرار داشت، هرچه می‌خواست بشود می‌شد ولی این شرایط فقر را تحمّل می‌کند و نه از حضور او کم می‌شود و نه خم به ابرو می‌آورد. مرحوم علّامه طباطبایی فرموده بودند بعد از آن چنان آرامشی به من دست داد که هیچ‌گاه فشار زندگی را فشار ندیدم و آن را احساس نکردم.

دلیل امیدواری و ناامیدی انسان

آدمی فشار زندگی را احساس می‌کند که خدا را رزّاق نمی‌داند، امام زمان را صاحب خودش نمی‌داند، یا معاذ الله تصوّر می‌کند حضرت کسی را فراموش کرده است، طلبه‌ی خود را از یاد برده است امّا این‌طور نیست.

در بلا هم می‌کشم لذّات او                   مات اویم، مات اویم، مات او

با صاحب و ربّ و اله خود خوش باشید. نشاط جزء الفبای طلبگی است لذا امام (رضوان الله تعالی علیه) که جزء نوابغ دهر ما بود به هر وادی که وارد شده در میدان حکمت، خواجه نصیر است، ملّا صدرا است، در میدان فقه، شیخ انصاری است، علّامه است، در میدان عرفان با عرفای واصل پهلو می‌زند، در میدان صبر اصبر الصّابرین است، در میدان جهاد مجاهدی است که نظیر ندارد ولی امام نشاط خود را تا آخر حفظ کرده است.

امام در دوران طلبگی خیلی با نشاط بودند. اصلاً جلساتی داشتند، جلسات نشاط. این نشاط را با آن حضور را به هم آمیختن توسّل می‌خواهد که إن‌شاءالله تعالی آن را از خدا بگیرید و قرآن را غنیمت بشمارید. هر کسی هم ابتکاری دارد. ‌این‌جا شما دنباله‌رو نیستید، بحمد الله انتخابگر هستید، صاحب فکر هستید، اندیشمند هستید. برای پیشبرد امور درسی هر کسی هر ابتکاری به ذهنش می‌رسد به دوستان در مجموعه‌ی مدیریت منتقل کنید باشد که جرقّه‌ای بزند و إن‌شاءالله حرکت سریعی که امام زمان را خشنود کند برای همه‌ی ما پیش بیاید.

توسّل به امام زمان (علیه السّلام) در تمام مراحل زندگی

در جای جای زندگی خود بگوییم یا صاحب الزّمان ادرکنی، یا صاحب الزّمان أغثنی. با یاد امام عصر (ارواحنا فداه) دل با جلوه‌های رحمت خدا آشنا می‌شود و عشقش به خدا تشدید می‌شود، راه وصال جز ائمّه‌ی اطهار (علیهم السّلام) نیست. این چهارده معصوم هستند که رشته‌های وصل دل ما به پروردگار متعال هستند.

انکسار قلوب ائمّه (علیهم السّلام)

جایگاه سیّد الشّهداء جایگاه خاصّی است چون آنچه که دل را وصل می‌کند شکستن دل است. بعضی‌ها همیشه دلشکسته هستند. ائمّه‌ی ما همیشه دلشکسته هستند. ائمّه‌ی ما دائماً در باطن خود انکسار و رقّتی دارند منتها چون مأمور هستند جهان را اداره کنند، ید الله هستند و با ید الله تعالی عالم را تدبیر می‌کنند پس گریه‌های خود را بروز نمی‌دهند مگر در خلوت‌ها. صعقه‌های امیر المؤمنین، ناله‌های حضرت سجّاد، بی‌قراری‌های پیغمبر خدا در شب‌ها نشانه‌ی این است که آن‌ها دوام بکاء داشته‌اند، دوام رقّت داشته‌اند. یکی از اسبابی که غبار دل ما را می‌ریزد و سبب رقّت دل ما می‌شود یادآوری مصائب حضرت سیّد الشّهداء (علیه الصّلاۀ و السّلام) است.

«وَ السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ»


 

[۱]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– الصحیفه السجادیه، ص ۶۲٫

[۳]– سوره‌ی اعراف، آیه ۱۷۹٫

[۴]– بحار الأنوار، ج ۷۰، ص ۱۵۸٫

[۵]– سوره‌ی حشر، آیه ۱۹٫

[۶]– سوره‌ی اعراف، ایه ۱۷۲٫

[۷]– سوره‌ی منافقون، آیه ۶٫

[۸]– سوره‌ی نور، آیه ۳۷٫

[۹]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۵۲٫

[۱۰]– الکافی، ج ۲، ص ۱۸۶٫

[۱۱]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج ‏۱۳، ص ۳۹۳٫

[۱۲]– من لا یحضره الفقیه، ج ‏۲، ص ۶۱۵٫

[۱۳]– الکافی، ج ۲، ص ۶۱۰٫

[۱۴]– سوره‌ی رعد، آیه ۲۸٫

[۱۵]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج ‏۱۵، ص ۳۶۱٫