اعوذُ بِالله مِن الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

رَبِّ اشْرَحْ لىِ صَدْرِى وَ یَسِّرْ لىِ أَمْرِى وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانىِ یَفْقَهُواْ قَوْلىِ. طه؛ آیات ۲۵ تا ۲۸

الحمد لله و الصلاۀ علی خاتم الانبیاء، حبیب قلوبنا، طبیب نفوسنا، ابی القاسم محمد و آله المعصومین، و لا سیَما مولانا کهف الحصین، و غیاث المضطرِ المستکین. و ملجأ الهاربین و بقیۀ الله فی العالمین ارواحنا فداه و عجلّ الله فرجه، و سهل الله ظهوره، و رزقنا الله رویته و خدمته و صحبته و نصرته، و رضاه و رغبۀ؛ و اللعن علی اعداهم اجمعین اِلی یوم الدین

 

بررسی ارتباط مسئله استجابت دعا با گناه

توبه از واجبات است و آثار و برکاتی دارد. و البته موانعی هم دارد! آنچه که از قرآن و روایات، در باب آثار و برکات توبه بر می ‌آید؛ یکی مسئله استجابت دعا است. گناه مانع اجابت دعاست. از امام صادق علیه السلام پرسیدند: مگر خدا وعده نداد که ما دعا کنیم مستجاب می شود؟ «ادْعُونی‏ أَسْتَجِبْ لَکُمْ». غافر؛ ۶۰٫ پس چرا بسیاری از ما از خدا تقاضا داریم، دعا می کنیم، اما مستجاب نمی شود!؟

حضرت فرمودند: آیه دیگری هم در قرآن هست که خداوند فرمود: وَ أَوْفُوا بِعَهْدی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ. بقره؛ ۴۰٫ شما به عهد من وفا کنید تا من هم به عهد شما وفا کنم! باز در آیه کریمه: وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی‏ وَ لْیُؤْمِنُوا بی‏ لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ. بقره؛ ۱۸۶٫ طرف را مطرح فرموده است.

به پیامبر صلی الله ‌و ‌علیه ‌و ‌آله ‌و ‌سلم عرض کردند: خداوند نزدیک است تا با او نجوا کنیم و سرّی صحبت کنیم و یا دور است که ندا کنیم (یعنی داد بزنیم) تا صدای ما را بشنود؟! این آیه در پاسخ می‌فرماید: پیامبر صلی الله ‌و ‌علیه ‌و ‌آله ‌و ‌سلم وقتی سراغ مرا از تو می گیرند، بگو «فَإِنِّی قَریبٌ» (خودش سئوال کننده را مستقیماً مخاطب قرار می دهد) یعنی «من نزدیکم» مطمئن باش که خدا خیلی نزدیک است به هر آدمی که نزدیک است آنقدر آقا و بزرگ است که جواب مثل منی را هم می‌دهد.

«أُجیبُ» یعنی جواب می دهم، دعوتت می کنم و دعای هر کس که مرا می خواند به او لبیک می‌گویم! «فَلْیَسْتَجیبُوا لی»؛ اما من هم از شما چیزی خواستم، پس شما خواسته مرا هم باور کنید و هم جواب بدهید!! اگر اینطور شد، شما اهل رشد هستید.

بنابراین این اقتضای محبت به خدا، التزام به قرار داد طرفین دارد! خدا گفت: ما قرار گذاشتیم که اگر بندگان چیزی از او خواستند مضایقه نکند، در مقابل، از ما عهد گرفت که بندگی او را بکنیم! هرجا ما از راه بندگی خارج شدیم، از تعهد خود سر باز زدیم، چون ما به تعهد خود عمل نکردیم، تعهد طرفین بهم می‌خورد!!

به همین مضمون حضرت علی علیه السلام در دعای کمیل می فرمایند: اَللّهُمَّ اغْفِرْ لیَ الذُّنُوبَ الَّتی تَحْبِسُ الدُّعاَّءَ. گناه دعا را حبس و زندانی می‌کند. چیزی که این حبس را باز می‌کند، دعاست! گناه بیماری شماست و داروی آن هم استغفار است! اگر کسی توبه کرد دعایش مستجاب می‌شود.

 

ماجرای توبه نصوح

برخی از تفاسیر در ذیل آیه کریمه توبه برای تَوْبَهً نَصُوحاً. تحریم؛ ۸٫ ؛ داستانی را آوردند: گروهی در کشتی نشسته بودند، دریا طوفانی شد، کشتی غرق شد و بانویی روی تخته چوبی قرار گرفت و آب او را به ساحل برد. وقتی به ساحل رسید، گرفتار چنگال آدم خلاف کار و بد سابقه ‌ای شد! آن مرد به حساب خودش فرصت مناسبی گیرش آمده بود. به سراغ این بانو رفت و گفت: این جزیره مال من است، هیچ رقیبی هم ندارم و باید تسلیم من شوی! این بانو بقدری از شدت عفاف مضطرب بود، که تمام استخوانهایش دچار لرزش شد و صدای رعشه‌ای که بر اندامش افتاده بود، شنیده می‌شد. این آدم غافلِ خطا کار، وقتی حالات زن تنهای بی کسِ گرفتار آمده در چنگ خودش را دید، گفت: چرا ترسیدی، تو که در اینجا کسی را نداری؟ این همه امکانات در اختیارت هست، خوش باش! زن نگاهی به بالا کرد و گفت: خدا را چه کنم؟ خدا که هست!

ایمان ریشه‌ دار این خانم که به حقیقت تجلی داشت، موجب شد تا یک آدم بد سابقه و خلافکار را تحت تاثیر قرار ‌دهد، با خود گفت: عجب ما اسم خود را مرد گذاشته ایم، این مردانگی نیست که ما یک زنی را تنها گیر آوردیم! لذا توبه کرد و  همه کارهای بدش را کنار گذاشت. راهش را گرفت و رفت. در مسیری که می رفت، به یک عالم یا عابدی رسید؛ و با او همسفر شد! آفتاب بالا آمد، گرم شد، بگونه ‌ای که طاقت فرسا شده بود.

عابد به فرد بد سابقه گفت: بیا دعا کنیم! تا خدا ما را از هلاکت نجات دهد، باد خنکی، سایه بانی، نسیمی بیاید و از این هلاکت خلاص بشویم. این بنده خدا گفت: من پیش خدا رویی نداریم، بجز گناه در پرونده ام چیزی نوشته نشده است؛ تو دعا کن و من آمین می‌گویم! این بنده خدا با آن حالت اضطراب، آیه أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ. نمل؛ ۶۲٫ را خواند؛ و خداوند متعال قطعه ابری را بالای ‌سر ایشان قرار داد و آنها که راه می‌ رفتند، ابر سایه بان آنها بود. به دو راهی رسیدند که باید جدا می‌شدند؛ عابد به یک طرف و آدم بد سابقه به یک طرف رفت. وقتی جدا شدند، قطعه ابر همراه همین آدم بد سابقه که توبه کرده بود، آمد!!

عابد در نهایت تعجب به دنبال آن مرد بد سابقه رفت و گفت: تو که گفتی من بدسابقه ‌ام، آبرویی پیش خدا ندارم، اما من فکر می‌ کردم خیلی آبرو دارم، حالا معلوم شد آبرو مال تو بوده است نه مال من! بگو چه انجام دادی که چنین آبرومند شده ای؟ مرد بد سابقه پاسخ داد: توبه واقعی کردم!

***

 

رعایت مرز توبه و دوری از عجب

یک بار توبه واقعی، آن چنان انسان را شفاف می‌کند، پیش خدا آبرو می‌دهد، که انسان را بالا می‌برد! بنده باید در دستگاه خداوندی ذلیل باشد، نباید سابقه خودش را حساب ‌کند، نباید خودش را از دیگران برتر بداند، خدا خوشش نمی‌آید! خدا شکستگی و انکسار را دوست می دارد؛ لذا فرمود: یا دَاوُدُ! بَشِّرِ الْمُذْنِبِینَ وَ أَنْذِرِ الصِّدِّیقِینَ‏. الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۲، ص ۳۱۴، باب العجب. به صدیقین هشدار بدهید که به اعمالشان مغرور نشوند؛ و به گناهکارها بشارت بدهید که خداوند توبه را می‌پذیرد!

 بعضی‌ها از محراب به جهنم می‌روند و بعضی‌ها از میخانه به بهشت! علت این است که خطاکار، بخاطر شرمندگی از اعمالش، می بیند در پیش خدا جز شرمندگی چیزی ندارد، لذا تصمیم می‌گیرد خود را اصلاح کند و بنده صالحی باشد! اما آن فرد محراب نشین، در اثر اعمالی که انجام داده، خیلی مغرور است! فکر می کند خدا به او بدهکار است و او طلب کار!! بعضی از مقدس مآب‌ ها، مدتی کارهای خیری کردند و مغرور شدند؛ اما خدا از غرور ایشان خوشش نمی‌آید، خدا آدم خاکی را دوست دارد! آدم‌های خودخواه و مغرور را هیچ کس دوست ندارد، حتی خدا!

علت اینکه در برخی از مساجد، محراب امام جماعت را پایین تر از سطح اصلی مسجد می سازند، این سمبل کسانی که عجب و تکبر ندارد، خود را پایین‌تر از دیگران می ‌دانند؛ و خدا چنین بندگانی را دوست می دارد!

خود را پایین ‌تر از دیگران دیدن؛ هنر توبه است! توبه است که به انسان شکست خورده، زمین‌گیر، پر و بال می‌دهد و به پروازش در می‌آورد، تا جایی که ولی خدا بال باز می‌کند و خدا به او لبیک می‌گوید! و این کراراً اتفاق افتاده است. یک جریان را هم قرآن نقل کرده است.

حضرت یونس علیه السلام پیغمبر بود، مدت مدیدی به جمعیت قومش آموزش داد، از هر درسی برای تنبیه قوم استفاده کرد؛ اما نتیجه‌ای نداشت! کسی به حرف حضرت یونس علیه السلام گوش نکرد، حضرت یونس علیه السلام همه تست ‌های لازم را برای مصاحبه اخلاقی بکار برد، ولی جواب نداد! بیماری‌ های آن قوم را غیر قابل معالجه دید، لذا دست به نفرین زد و خدا نفرین ایشان را قبول کرد؛ و وعده عذاب و هلاکت داد! وقتی علائم عذاب ظاهر شد، حضرت یونس علیه السلام از قومش فاصله گرفت. وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى‏ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ. انبیاء؛ ۸۷٫

حضرت یونس علیه السلام با ناراحتی و غضبی که از قومش داشت از آنها فاصله گرفت که در میان آنها نباشد، او گمان می ‌کرد که ما به او سخت نمی گیریم، همین که حضرت یونس علیه السلام فاصله گرفت و علائم عذاب و دگرگونی ظاهر شد، عالمی در میان مردم بود، مردم را جمع کرد و گفت: در یک قدمی نابودی قرار گرفتیم، بیاید رابطه‌‌ خودمان را با خدا درست کنیم!! لذا فضای عاطفی درست شد. مادرهای شیرده بچه های خود را رها کردند و همگی در بیابانی جمع شدند؛ و سوز و گدازی از خود نشان دادند. با اینکه پروردگار وعده عذاب قطعی داده بود، اما به علت توبه این قوم، عذابش را برداشت!

از طرفی، حضرت یونس علیه السلام که از این بلا فرار ‌کرده بود، گرفتار شکم نهنگ شد! می‌گویند ۹ ساعت در شکم ماهی مانده بود، ولی به اندازه یک طفل شیرخوار درمانده شده بود. وقتی از شکم نهنگ بیرون آمد، در سایه کدو بود تا پشه اذیتش نکند. البته ایشان ترک اولی کرده بود نه معصیت، ولی انسان‌ های بزرگ و اولیای الهی، حساب و کتابشان در درگاه الهی دشوارتر است.

خدا در تمام شرایط دشوار انسان را یاری می ‌کند، اگر دیدید عذاب، یکی بعد از دیگری دامن گیر شما می‌شود، ناامید نشوید. در چنین شرایطی افراد عاقلی پیدا شوند، مردم را جمع کنند، دست به دست هم بدهید، همه با هم بسوی خدا بروید که خداوند ناله ‌های دسته جمعی را خیلی دوست دارد. لذا پرورگار متعال آنجا بلا را رفع و دعای قوم را مستجاب کرد. بنابراین آیه: توبه، سبب استجابت دعا می‌شود.

***

مرحوم ابن فهد حلی کتابی در شرح التهذیب شیخ طوسی و کتابی با عنوان التحصین در عرفان دارد. در تاریخ آدم استثنایی بوده است و جزء نوادر عالم است؛ و کرامات زیادی دارد. ایشان کتابی بنام «عده الداعی» دارند – که به فارسی ترجمه شده- و در زمینه دعاست. «عده» یعنی سرمایه، کسی که می‌خواهد دعایش مستجاب شود، با چه سرمایه ای باید اقدام کند تا دعایش مستجاب شود؟ آنچه که به عنوان سرمایه در این کتاب، جهت استجابت دعا مطرح شده است، توبه است. هر کسی خدا را کار دارد، باید خدا را راضی کند. شما با هر بزرگی که کار دارید، باید او را راضی کنید تا شما را جذب کند، دعا هم همین طور است.

برای اینکه دعا مستجاب شود، ابتدا غسل توبه کنیم، بعد هم با خدا خلوت داشته باشیم، نگاهی به پرونده خود کنیم، بدی ‌هایمان را محاسبه کنیم؛ و عیوب خود را پیدا کنیم. سپس با اقرار و اعتراف، با قلب شکسته، با اشک جاری شده، از خداوند متعال طلب توفیق طلب کنیم.

اشک که جاری شد، دعا که مستجاب گردید، معلوم است که پاک شده ایم! یکی از برکات دعا که زمینه قرآنی دارد، تاخیر در اجل یعنی طول عمر است. برخی از گناهان عمر انسان را کوتاه می‌کند؛ و برخی از گناهان در نزول بلا نقش دارند. هر معلولی علت خود را دارد. خداوند جهان را با علت و معلول آفریده است. هیچ ‌چیز تصادفی (یعنی بی ‌قانون) وجود ندارد. هیچ ‌چیز در نظام آفرینش تصادف ندارد، هر چیزی معلول اسباب و علل خویش است.

یکی از هنرمندان می‌گوید برادرم سالم بود، مشکلی نداشت، از همه ما سالم ‌تر بود، کتاب را برداشت و مشغول مطالعه شد، ناگهان دیدیم مُرده است، هیچ دلیلی نیافتیم. گاهی کوتاه شدن عمر معلول همین چیزهاست. گاهی ظلمی، آهی، تضییع حقوق والدین، در نزول بلا‌ها نقش مهمی دارد! والدین، کلید رحمت پروردگار متعال هستند، حتی والدینی که از دنیا رفته‌اند!

خداوند می فرماید: یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُؤَخِّرَکُمْ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى. ابراهیم؛ ۱۰٫ اگر شما اهل توبه بودید، خدا این اجل معلق را از شما دفع می کند، عمرتان طولانی می شود، مرگتان سبب دار می شود! لذا مسئله توبه، در طول عمر نقش مستقیم دارد.

***

اکسیر توبه

توبه اکسیری است که قماش انسان را عوض می‌کند. انسان با گناه مثل زمین شوره ‌زار می ‌ماند که رویش ندارد، بی ‌برکت می‌شود! با گناه آدم برای خودش و دیگران بی‌ خاصیت می‌شود؛ اما اگر بدن طیب شد، روح طیب ‌شد، انسان مثل زمین مستعد می گردد. زمین مستعد را وقتی شخم می زنیم، ثمر می‌دهد و هر دانه آن صد دانه می‌شود. این از پاکی زمین است. توبه دل انسان را طیب می‌کند، وقتی طیب شد رویشش جهش پیدا می‌کند.

**

آثار وجودی مرحوم مجلسی

آثار وجودی برخی افراد مثل مرحوم مجلسی، از لحاظ علمی قابل توجیه نیست. در زمانی که نه اینترنت بود، نه کامپیوتر بود، نه وسایل الکترونیکی و نه ماشین، این همه کتاب را از پهنه عالَم جمع کردند و یک دایره المعارف عظیمی را ایجاد کرد. علاوه بر ۱۱۰ جلد کتاب بحارالانوار، ۳۰ جلد مرآۀ العقول جز کتاب های تحقیقی عمیق است. کتاب «زاد المعاد» علاوه بر اینکه تحقیق علمی بود،  پاسخ‌گویی به مراجعات و رفع مشکلات مردم در امور اجتماعی هم بود. علامه مجلسی به مردم برنامه می‌دادند و مسئولیت مرجعیت را نیز به عهده داشتند.

***

مراتب توبه

وقتی جان انسان پاک شد این توبه اکسیری است که وجود بد انسان را منقلب
می‌کند. اما توبه دارای مراتبی است. کسی در حضور حضرت علی
علیه السلام گفت: «استغفر الله» حضرت فرمودند: مادرت به عزایت بنشیند، می‌دانی چی گفتی؟ استغفر الله کلمه علیین است! عرض کرد: آقا توضیح دهید. فرمود: کسی که استغفر الله می گوید،

  1. اولین شرطش پشیمانی از کارهای بدش است، یعنی بدی کارش را لمس کرده باشد و سرش به سنگ خورده باشد.
  2. دومین شرطش عزم بر عدم تکرار است. وقتی انسان از غیبت، از زخم زبان و از انواع بدی ‌ها پیشیمان شد، باید تصمیم بگیرد که آن کارها را تکرار نکند.
  3. سومین شرطش این است که جبران کند، توبه زبانی به تنهایی فایده‌ای ندارد. اگر روزه و نماز از دست داده است، باید قضایش را بجا آورد. اگر دزدی کرده، چیزی برداشته، باید برود جبران کند. اگر بدهکار است، باید بدهی را تسویه کند.
  4. چهارمین شرطش این است که به همان مقداری که از آن گناه لذت برده، باید به همان مقدار ریاضت تحمیل کند، تا اینکه جبران مافات شود و گوشت‌ های حرامی که در بدن اش روییده، با روزه و استغفار آب شود.

این شرایط توبه است. مهمترین راه برای قبول توبه، مراجعه به طبیب است. توبه خودش دارو است!