«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا عَیْنَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ سَلَامَ مُخلِصاً لَکَ فِی الْوَلَایَهِ»

أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ کَمَا حَمِدَ الله نَفسَهُ وَ الصَّلَاهِ عَلَى سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ طَبیبِنَا أبِی القَاسِم مُحَمَّد وَ آلِهِ المَعصُومین سِیَّمَا الحُجَّۀ بَقیَّۀَ الله فِی العَالَمینِ أروَاحُنَا و أروَاحُ مَن سِوَاهُ فِداهُ وَ اللَّعْنُ عَلَى أعدَائِهِم أجمَعین إلَی یَومِ الدِّین».

شکر

در باب شکر هم بعد معرفتی این منزل و منزلت را در روایات و آیات باید مورد توجّه قرار داد و هم بعد عملی و کاربردی آن را. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ): مَا فَتَحَ اللَّهُ عَلى‏ عَبْدٍ بَابَ شُکْرٍ، فَخَزَنَ عَنْهُ بَابَ الزِّیَادَهِ»[۱]. خداوند متعال بر عبدی، بنده‌ای در شکر را باز نکرد که در ازدیاد را مخزون کند، باز نکند. این نکته هم در دعا، هم در شکر، هم در استغفار و توبه مطرح است که این‌ها ملازمه دارند و سرّ آن هم این است که تا زمانی که آدم استعداد را به کار نگرفته است. شکوفایی پیش نمی‌آید.

 _MG_8944

کنار زدن حجاب‌ها برای رسیدن به فیض الهی

«لَا یَزِیدُهُ کَثْرَهُ الدُّعَاءِ إِلَّا جُوداً وَ کَرَماً»[۲] خدای منّان در معرض تحوّل نیست، سبحان الله! خدا منزّه است از این‌که انفعال یا تحوّلی در او پیش بیاید ولی هر قدر قابل بیشتر قابلیت نشان بدهد از فاعلیت فاعل بیشتر بهره می‌گیرد. لذا کسی که از خدای متعال چیزی نمی‌خواهد یعنی زمینه ندارد، زمینه مرده است. بر زمین مرده، بر سنگ صخره، بر شوره‌زار باران هم بیاید نفعی نمی‌برد امّا هر قدر زمینه بود، کشش بود، جذب بود در بخل فاعل معلوم است که فاعل بخلی ندارد کسی می‌تواند بخیل باشد که یا دارایی او کفایت نکند، یا قدرت نداشته باشد، یا معاذ الله یک نقص در فاعلیت داشته باشد. در آن جهت که هم رحمت هست، رأفت هست، قدرت هست، دارایی هست، پس در این طرف باید موانع را برطرف کرد، حجاب‌ها را کنار زد تا از فیض فیّاض علی الاطلاق که ریزش فیض او هم شامل است و هم عام است. شمول دارد، عمومیّت دارد، لحظه‌ای سفره‌ی جود پروردگار متعال خود را جمع نکرده است. او وهّاب است، یعنی کسی که بدون ما به ازاء هبه می‌کند، رایگان می‌دهد. وقتی کسی دارا باشد، خزینه‌ی پایان‌ناپذیر داشته باشد، از او نخواهیم به خود جفا کرده‌ایم.

برطرف کردن حجاب‌ها

وقتی سؤال سائل تکرار شد ما ملول می‌شویم ولی خدای متعال خستگی ندارد، ملول شدن ندارد، وجود او مطلق است، جود او نیز مطلق است، جمال او مطلق است، کمال او مطلق است، باید قابل موانع قابلیت را برطرف کند. یکی از چیزهایی که حجاب قابلیت است بی‌معرفتی نسبت به جلال و جمال منعم است و بی‌توجّهی به انعام آن حضرت است. اگر منعم را شناخته باشد، انعام او را همیشگی و فراگیر بداند قهراً عکس العمل متناسب را که انقیاد بیشتر، خضوع بیشتر، شکر عملی است بیشتر عنایت می‌کند «لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏»[۳]. وقتی شما کار خود را درست انجام بدهید خدا که از خدایی خود کم نمی‌گذارد.

_MG_8942

شکر نعمت کلید باز شدن نعمت‌های بیشتر

هر نقصی، هر ایرادی که باشد از طرف ما است؛ اگر ما این ایراد را برطرف کنیم از جذب فیض الهی بیشتر بهره‌مند می‌شویم. کفران نعمت حجاب است، قفل در نعمت است. شکر نعمت کلید باز شدن نعمت‌های بیشتر است. هر قدمی که شما بر می‌دارید برای قدم بعد خود را آماده می‌کنید. گام‌های بعدی متوقّف بر برداشتن گام‌های بعدی است و الّا تفریح که نمی‌شود. اگر شما بخواهید به مقصد برسید گام به گام می‌رسید. گام‌های قبلی شما برای گام‌های بعدی زمینه است و گام‌های بعدی مقدّمه‌ی وصول به مقصد حق تعالی است. شکر هم همین‌طور است؛ اگر هر نعمتی که خدا به شما داد فهمیدید منعم به شما محبّت دارد و این نعمت سفره حق تعالی است، قدردانی کردید و رضای منعم را که حقیقت شکر است این است که انسان نعمت را در جایی به کار ببرد که برای او این نعمت وضع شده است. وضع شیء در جایگاه خودش حق‌شناسی بابت آن است. اگر جا به جا کردیم و در جای خود به کار نبردیم داریم نظام را به هم می‌ریزیم و وقتی نظم نباشد، هر چیزی در جای خود نباشد هم خودش از کار می‌افتد و هم چیزهای دیگر را از کار می‌اندازد.

نکاتی درباره‌ی شکر

شکر اقدام است، شکر عمل است، شکر رفع مانع است، شکر حرکت است و این حرکت لازمه‌ی عشق و رسیدن به کمال و رسیدن به مقصد است. لذا فرمود: «ما فَتَحَ اللَّهُ»[۴] نکته‌ی اوّل این است که اگر کسی اهل شکر بود این شکر را به خود نسبت ندهد، شکر خزینه‌ی الهی است، شکر سرمایه است، شکر ارزش است، شکر تخلّق به اخلاق خدا است امّا «بِکُمْ مِنْ نِعْمَهٍ فَمِنَ اللَّهِ»[۵] این خود نعمت است. نعمت را خدا می‌دهد «ما فَتَحَ اللَّهُ» خدا باز نکرد باب شکر را، باب این سرمایه را که باب زیادت را مخزون بفرماید.

_MG_8934

باب زیادت نعمت منوط به فتح باب شکر است

شکرخود یک خزینه است، یک مخزن است که در آن قفل است. خدای برای بعضی اشخاص این در را باز می‌کند. اگر در شکر باز شد و ما قدردانی کردیم، نعمت را از او دیدیم و به خود او برگرداندیم خدای متعال نعمت بعدی را به ما می‌دهد. باب زیادت منوط به فتح باب شکر است. هر کسی خوب از نعمت استفاده کرد خدا توفیق استفاده از بهره‌های بعدی را به او می‌دهد. کسی که در پایه‌ی اوّل خوب درس بخواند خدای متعال توفیق می‌دهد که پایه‌ی دوم را هم بگذراند. پایه‌ی دوم حرکت به سوی پایه‌ی سوم است و هر کسی قدم اوّل را بر می‌دارد که از جانب خدا است مقدّمه برای قدم دوم است که آن هم از جانب پروردگار منّان است.

شکر یک حرکت عملی است

بنابراین شکر یک امر ذهنی نیست، یک حرکت عملی است. خدای متعال جوانی داده است، خدا اساتید خوب داده، خدا فضای مناسب داده است، خدا پدر و مادرهای علاقه‌مند به رشد شما در محضر امام زمان (ارواحنا فداه) داده است. خانواده‌ها با چه آرزویی شما را به محضر امام زمان آوردند و تحویل پایگاه امام زمان دادند. خود این‌ها همه زمینه است. اگر پدر و مادری داشتید که طلبگی را دوست نداشت مجبور بودید صبر کنید، به شکلی آن‌ها را راضی کنید، همیشه دغدغه و نگرانی داشتید، خدا محیط خانوادگی شما را برای شما پایگاه عروج قرار داده است. آن‌ها با آرزو و عشق شما را به دامن محفل علم و اخلاق دادند. این‌جا هم که آمدید دوستان شما همه همراه هستند. دوست فاسد ندارید، دوست غیبت‌کن ندارید، دوست دروغگو ندارید، دوست بدچشم ندارید، معاذ الله ثمّ معاذ الله دوست بی‌بند و بار ندارید، دوستی که دنبال ضایعات عمری باشد، بیهوده‌گرا باشد ندارید. این‌ها نعمت الهی است. «مَنِ اسْتَفَادَ أَخاً فِی اللَّهِ فَقَدِ اسْتَفَادَ بَیْتاً فِی الْجَنَّهِ»[۶] کسی که یک دوست خوب، دوست الهی پیدا کند یک پناهگاهی پیدا کرده است که نمی‌گذارد او به جهنّم بیفتد. این پناهگاه، پناهگاه بهشتی است.

_MG_8924

زمینه‌های شکر

این دوستان خوب، این اساتید خوب، این مجموعه‌ی مدیریتی که با همدیگر اختلاف ندارند، علیه همدیگر حرف نمی‌زنند، همدیگر را تضعیف نمی‌کنند، هر کدام خود را بنده می‌داند نه این‌که رئیس بداند، با شما دوستی می‌کنند این‌ها همه زمینه است. این زمینه است که شما بجنبید، اگر جنبیدید و توجّه داشتید که همه چیز از خدا است وقتی قدم اوّل را شما بعون الله و با این امکانات بر می‌دارید برای قدم دوم ذهن آماده‌تر می‌شود، بازتر می‌شود. تا زمانی که کسی کلاس اوّل را نخواند، مطالب کلاس اوّل را نمی‌فهمد. گذراندن کلاس اوّل یک قدم شاکرانه است، شما معطّل نیستید می‌بینید نعمت موجود است، می‌بینید سفره آماده است، لقمه را بر می‌دارید و نیاز جسمی خود را برطرف می‌کنید؛ آگاهانه، با شعور به این‌که هم این لقمه‌ای که به دست من آمده است زمین و زمان و ملائکۀ الله و مأمورین رزق الهی دست اندر کار بودند تا این لقمه را در دهان شما بگذارند و توجّه به این‌که دست شما متعلّق به شما نیست، ملک به خدا است، دهان شما متعلّق به شما نیست، ملک خدا است. آنچه شما با اختیار بعون الله، بمدد الله انجام دادید، بر سر سفره نشستید، لقمه را گرفتید و در دهان خود گذاشتید، لقمه را جویدید فکر کردید که همه‌ی این کارها را خودتان انجام دادید نه، خدا بخواهد دهان شما را قفل می‌کند و دهان شما نمی‌تواند حرکت کند تا این‌که شما بتوانید لقمه را بجوید و بلع کنید. از آن به بعد هم دیگر در اختیار شما نیست. خدای متعال با ملائکه دستگاه‌ها را به صورت خودکار می‌گرداند و این غذای شما تبدیل به خون و انرژی می‌شود، شما قوّت پیدا می‌کنید و اگر اهل باشید در همان وقتی که می‌خورید به عنوان عبادت می‌خورید «قَوِّ عَلَى خِدْمَتِکَ جَوَارِحِی‏، وَ اشْدُدْ عَلَى الْعَزِیمَهِ جَوَانِحِی‏»[۷]. ما هم مقدّمات خوردن‌مان که فکر کردیم کار ما است کار ما نیست، مدد خدا است، توفیق خدا است، اراده‌ی الهی است، قدر الهی است، قضای الهی است، فرشتگان کنار ما بودند، به ما هوش دادند، شعور دادند، توجّه دادند، همه‌ی این‌ها از خدا بود. وقتی شما با این مقدّمات غذا می‌خورید آیا می‌توانی با غفلت غذا بخوری؟ می‌توانی با توجّه غذا بخوری و خود را مهمان خدا بدانی و لذّت ببری. فکر نکنید این سفره بدون سبب پهن شده است. فکر کنید میزبان شما خدا است، امام زمان (ارواحنا فداه) این سفره را به اذن الله باز کرده است و شما مهمان او هستید.

«نَزِیلُکَ حَیْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِکَابِی             و ضَیْفُکَ حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْبِلَادِ»[۸]

انسان باید به این مسائل توجّه داشته باشد آن‌قدر شاد و مبتهج می‌شود، روح پرواز می‌کند. عجب! این کلاس را آقا برای ما تشکیل داده است؟ این سفره‌ی امام زمان است که ما دور هم نشستیم و این حرف‌ها را بیان می‌کنیم. اگر نه به جلسه‌ها و کنسرت‌های غفلت‌زا می‌رفتیم، وارد مناظر گناه می‌شدیم. خدا ما را از آن‌جا کشانده و به این‌جا آورده است. چه سفره‌ای است؟ سفره‌ی امام زمان است، ما ولی نعمت داریم و در محضر ایشان در حال استفاده کردن از این سفره‌ها هستیم.

نحوه‌ی تفکّر درباره‌ی خدا

وقتی انسان توجّه داشته باشد، خدا بی‌نهایت مقدّمه قرار داده است تا چنین فضایی ایجاد شود، چنین سفره‌ای پهن شود و خود صاحب سفره هم حضور دارد. ما از او غایب هستیم. این سفره متعلّق به ولی عصر است ولی عصر هم نماینده‌ی خدا است، ما مهمان خدا هستیم. چقدر خوب است که هیچ وقت مهمانخانه‌ی خود را هیچ وقت برای ما تعطیل نمی‌کند. سفره‌ی رحمیّت برای ما پهن کرده است و ما بر سر سفره‌ی رحمیّت خدا نشسته‌ایم. اگر کسی این‌طور فکر کند جهشی حرکت می‌کند، می‌بیند دیگر در روز قیامت عذری در پیشگاه خداوند ندارد. می‌گویند تو می‌توانستی در جوانی مجتهد بشوی، می‌توانستی حکیم بشوی، می‌توانی عارف بالله بشوی، می‌توانستی به مقام شهود برسی، چرا کفران نعمت کردی و به این مقامات نرسیدی؟ آن وقت انسان تنبیه می‌شود. «وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی‏ لَشَدیدٌ»[۹]

نتیجه‌ی کفران نعمت

شکر نعمت، نعمتت افزون کند ولی کفر نعمت، از کفت بیرون کند. نه این‌که نعمت را از تو می‌گیرد تو را از خودت می‌گیرد. «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»[۱۰] خدا تو را از خودت می‌گیرد، بیچاره می‌شوی، از خود بیخود می‌شوی، مثل انسان مست و بی‌خبر که عربده می‌کشند و هیچ متوجّه نیستند، تو هم کارهایی انجام می‌دهی که متوجّه نیستی. یک وقت می‌بینی قافیه را باختی، کار تمام شده، تو را بیرون کردند، گفتند لایق نبودی. وقتی بیرون کردند غصّه نمی‌خوری که چرا بیرون شدی؟ طبیعی می‌دانی، مسخ می‌شوی و به جایی می‌روی که روز قیامت می‌بینی بنا بود خلیفه‌ی خدا بشوی، آیینه‌ی خدا بشوی امّا «وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَت‏»[۱۱] آدم بازیگر شده، آن‌جا به صورت میمون در می‌آید. آدم‌هایی که این‌جا با سرنوشت دیگران بازی می‌کنند، با عمر و فرصت‌های خود بازی می‌کنند صورت ملکوتی آن‌ها به شکل میمون شده و خودش نمی‌فهمد.

_MG_8923

 کفران نعمت و آلوده شدن به گناه

طوری خدای متعال… استدراج، آرام آرام آدم عوض می‌شود. همین که خدا متعال می‌فرماید: «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ»[۱۲] آدم که یک مرتبه بی‌دین نمی‌شود، یک مرتبه که مادّی نمی‌شود، آرام آرام، دوست بد یک بار انسان را به گناه می‌کشد، یک بار به تماشای فیلم بد در اینترنت و گوشی، پیامک بدی برای شخص می‌آید و می‌بیند بد نبود، عکس العمل مناسب نشان می‌دهد، پیامک بعد طور دیگری می‌آید، برای سوم عکس می‌فرستند، برای بار چهارم آدم به معرض سقوط کشیده می‌شود و بعد یک مرتبه می‌بیند نمی‌تواند نماز شب بخواند، دیگر نمی‌تواند نماز اوّل وقت بخواند. قبلاً طوری بود که منتظر بود کسی به او تذکّر بدهد ولی حالا اصلاً تذکّر را نمی‌پسندد، اگر کسی بگوید آقا این‌طور حرف نزن، بیهوده حرف نزن، حرف‌های تو را می‌نویسند، ضبط می‌کنند، روز قیامت این عمل تو است «مَنْ عَلِمَ أَنَّ کَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ قَلَّ کَلَامُهُ إِلَّا فِیمَا یَنْفَعُهُ»[۱۳] کسی که بداند حرفش جزء عمل او است و نباید عمل بی‌جا از او سر بزند گفتارش کم می‌شود مگر آن مقداری که برای او نافع است. سابقاً اگر می‌گفتند لغو نگو، بیهوده حرف نزن، بیهوده وقت مردم را نگیر هیچ کسی ناراحت نمی‌شد ولی حالا تذکّر را نمی‌پسندند امّا اگر کسی به لهو و لعب تشویق کند می‌پسندند. مزاج آرام آرام عوض می‌شود؛ تا به حال از انس با خدا، یاد امام زمان، نماز شب، نماز اوّل وقت… آقا غیبت نشود، مبادا این حرفی که بیان کردی مشکوک به غیبت باشد، متأثّر و متأسّف می‌شدید، مبادا من غیبت کردم، طلبه‌ی امام زمان هستم و گناه کبیره انجام دادم، کاری کردم که بدتر از زنا بود. چرا من چنین کاری انجام دادم، برای غیبت کردن گریه می‌کردی ولی حالا اگر کسی بگوید غیبت نکن می‌گویند مهم نیست، مقدّس شدی! این‌ها یک دفعه نمی‌شود به تدریج می‌شود. از کجا شروع می‌شود؟ از کفران نعمت. آدم نداند سر سفره‌ی چه کسی است؟ آدم نداند چه کسی او را تقضیه می‌کند ولی نعمت او چه کسی است؟

شناخت نعمت و نتیجه‌ی آن

نشناختن نعمت‌ها بی‌معرفتی و کفران نعمت است. استفاده‌ی نادرست از نعمت کفران نعمت است و بدتر از همه‌ی این‌ها این است که انسان نعمت را در معصیت به کار ببرد. این همه ابزاری که خدا داده است، زمین و زمان را خدا بسیج کرده است که ما را پرواز بدهد، ما را پیش امام زمان ببرد. جایگاه امام زمان که زمین نیست. طلبه آمده است تا روی پر ملائکه برود و شب قدر به امام زمان برسد. این‌که وقتی طالب علم قدم بر می‌دارد ملائکه پر خود را زیر پای طلبه فرش می‌کنند در این جهت روایت‌های مکرّر آمده است که دوستان قدیم ما به یاد دارند که در منیّۀ المرید این روایات را به یاد دارند و ما خوانده بودیم. این یعنی طلبه زمینی نیست، طلب که با این قدم راه نمی‌رود طلبه با پای اراده راه می‌رود. اراده‌ی او فرشتگی است، تخلّق به اخلاق روحانیّون است. اگر ما این‌طور شاکر بودیم خدای متعال هم «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ» به ما سعه‌ی صدر می‌دهد، سعه‌ی روح می‌دهد، ظرفیت بیشتر به ما می‌دهد، فهم بهتر به ما می‌دهد، استاد برتر به ما می‌دهد و دریچه‌ها و خزائن علم را بر دل ما جاری می‌کند..

کفران نعمت و نتیجه‌ی آن

و اگر کفران نعمت کردیم، از این نعمت‌ها استفاده نکردیم یا سوء استفاده کردیم آن وقت خداوند متعال قف می‌کند، درهای دیگری را باز می‌کند، دیوها و شیاطین آن‌جا هستند. آن در را برای ما باز می‌کند و هر چقدر که جلوتر می‌رویم با دوستان بدتری همنشین می‌شویم، محیط بد، صحنه‌ی بد، تصویر بد، صدای بد، مزاج ما با آن‌ها عادت می‌کند. آن وقت این‌جا است که چوب خدا صدا ندارد، یک وقت صدا می‌آید که فلانی هم با BBC مصاحبه کرده و این حرف‌ها را بیان کرده است، این بدبختی که پیش آقای مطهّری هم درس خوانده بود، پیش مرحوم علّامه جعفری درس خوانده بود. البتّه علّامه جعفری می‌فرمودند او نمی‌فهمد. همین آدمکی که امروز علیه قرآن و اهل بیت جواز تیر صادر می‌کند آخوند دیده است، آدم با استعدادی هم بود. یک وقت جزوه‌ی او را در معارف دانشگاه جزوه‌های او را تدریس می‌کردند ولی حالا می‌گوید این‌که به پیغمبر اهانت کردند حق بوده، حقّ آزادی اقتضا می‌کند ولی تکلیف که نبود می‌توانست این کار را انجام ندهد، اگر انجام نمی‌داد چه بسا بهتر بود ولی حقّ او این بود که این کار را انجام دهد. بعد هم جواز تیر می‌دهد و می‌گوید انتقاد از امام‌ها، انتقاد از قرآن، انتقاد از پیغمبر، ما هیچ نیم آیه‌ای هم نداریم که اشکال داشته باشد. دارد ترویج می‌کند که باید به قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت اشکال می‌گیرد. چطور آن انسان از آن‌جا به آن‌جا می‌رود؟ املای الهی است، این استدراج پروردگار منّان است و آرام آرام از آن‌جا سر در می‌آورید.

شکر نعمت ما، قدردانی از شما یاران حضرت

بنابراین شکر نعمت ما این است که قدر شما را بدانیم، شما یاران حضرت هستید، ما در خدمت شما باشیم، باید به این نوکری افتخار کنیم. مرحوم حاجی سبزواری (اعلی الله مقامه الشّریف) مدّت‌ها برای مدرسه‌ی علمیه به صورت ناشناخته خادم بوده است، به طلبه‌ها خدمت می‌کرده است. ما باید قدر شما را بدانیم، شما یاران حضرت هستید، عزیزان خدا هستید. شما قدر خود را بدانید که این وقت‌ها گذرا است و «هَل مِن نَاصِر» امام زمان و همه‌ی شهدا و خود خدا. نیروی ساخته شده کم داریم، گناه دارد عالم را فرا می‌گیرد، والله نمی‌توان با تبلیغات زبانی گناه را ریشه‌کن کرد، نور می‌خواهد. حقیقت نور ظلمت را برطرف می‌کند. شما اگر علیه ظلمت حرف بزنید نمی‌توانید تاریکی را برطرف کنید باید خود شما نور باشید، تا زمانی که نور نباشید نمی‌توانید ظلمات را از دل‌ها برطرف کنید. «وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ»[۱۴].

نتیجه

بنابراین شکر نعمت الهی است. خدای متعال باب شکر را به روی شما باز کرده است و این همه نعمت داده است. اگر قدر دانستید خدای متعال مخزون نمی‌کند، خزینه‌های دیگر دارد آن خزینه‌ها را در اختیار شما قرار می‌دهد؛ جواهرات معرفتی و عملی در اختیار شما قرار خواهد داد.


 

[1]– الکافی، ج ۲، ص ۹۴٫

[۲]– همان، ج ۳، ص ۳۲۸٫

[۳]– سوره‌ی نجم، آیه ۳۹٫

[۴]– سوره‌ی بقره، آیه ۷۶٫

[۵]– سوره‌ی نحل، آیه ۵۳٫

[۶]– الأمالی (للطوسی)، النص، ص ۸۴٫

[۷]-‌ زاد المعاد- مفتاح الجنان، ص ۶۴٫

[۸]-‌ جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع، ص ۳۹٫

[۹]– سوره‌ی ابراهیم، آیه ۷٫

[۱۰]– سوره‌ی حشر، آیه ۱۹٫

[۱۱]– سوره‌ی تکویر، آیه ۵٫

[۱۲]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۶۸٫

[۱۳]– بحار الأنوار، ج ۷۴، ص ۲۳۷٫

[۱۴]– سوره‌ی نور، آیه ۴۰٫