بسم الله الرحمن الرحیم

وَ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم لَا تَجْلِسُوا عِنْدَ کُلِّ دَاعٍ مُدَّعٍ یَدْعُوکُمْ مِنَ الْیَقِینِ إِلَى الشَّکِّ وَ مِنَ الْإِخْلَاصِ إِلَى الرِّیَاءِ وَ مِنَ التَّوَاضُعِ إِلَى الْکِبْرِ وَ مِنَ النَّصِیحَهِ إِلَى الْعَدَاوَهِ وَ مِنَ الزُّهْدِ إِلَى الرَّغْبَهِ- وَ تَقَرَّبُوا إِلَى عَالِمٍ یَدْعُوکُمْ إِلَى التَّوَاضُعِ مِنَ الْکِبْرِ وَ مِنَ‏ الرِّیَاءِ إِلَى‏ الْإِخْلَاصِ‏ وَ مِنَ الشَّکِّ إِلَى الْیَقِینِ وَ مِنَ الرَّغْبَهِ إِلَى الزُّهْدِ وَ مِنَ الْعَدَاوَهِ إِلَى النَّصِیحَهِ- وَ لَا یَصْلُحُ لِمَوْعِظَهِ الْخَلْقِ إِلَّا مَنْ جَاوَزَ هَذِهِ الْآفَاتِ بِصِدْقِهِ وَ أَشْرَفَ عَلَى عُیُوبِ الْکَلَامِ وَ عَرَفَ الصَّحِیحَ مِنَ السَّقِیمِ وَ عِلَلَ الْخَوَاطِرِ وَ فِتَنَ النَّفْسِ وَ الْهَوَى- قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام کُنْ کَالطَّبِیبِ الرَّفِیقِ الشَّفِیقِ الَّذِی یَضَعُ الدَّوَاءَ بِحَیْثُ یَنْفَعُ فِی الْخَبَرِ سَأَلُوا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ ع یَا رُوحَ اللَّهِ مَعَ مَنْ نُجَالِسُ قَالَ علیه السلام مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ رُؤْیَتُهُ وَ یَزِیدُ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ وَ یُرَغِّبُکُمْ فِی الْآخِرَهِ عَمَلُهُ‏. مصباح الشریعه، ص ۲۲٫

 

بسیار حدیث کاربردی و زیبایی است. فرمودند: از مجالست و هم نشینی با مدعیان کسانی که صاحب ادعا هستند- باید خود داری کرد، چرا که این نشست و برخواست ها آفات، مشکلات و گرفتاریهایی در پی دارد.

 

* آفت اول: شک و تردید

۱ – مجالست با او، ما را گرفتار شک و تردید بکند.

اگر شما اهل یقین هستید و افکار روشنی دارید. اگر دل آرامی با خدایتان، با ائمه تان، با دینتان، با مرامتان، با اعتقاداتتان، با آخرتتان دارید، این سرمایه‌ ها را دارید و قابل تکیه هم است، در زندگی هم مبنای خوبی برای شما شده است، کسی بیاید و در این مسائل برای شما ایجاد ابهام بکند و شما را به تردید وا دارد. حالا چه اصول علمی باشد و چه در عمل، شما را نسبت به امامتتان، نسبت به لزوم رهبری دینی، نسبت به حکومت اسلامی، نسبت به ولایت فقیه به شک بندازد. لازم است طلبه بنگرد، مناطق ممنوعه کجا هستند که از ورورد به آنها بپرهیزد. با چه علما و صاحب نظراتی، روا است که بنشینیم و کجاها برای ما ناروا است؟ یکی از مناطق ممنوعه ای که دین برای ما معین فرموده است، نشست و برخواست با یکی افرادی است که مجالست با آنها موجب شک می‌شود.

 

آفت دوم: ریا

۲ – مجالست با او، ما را گرفتار ریا می کند، روح اخلاص را در ما می میراند.

 شما در دوران طلبگیتان، دوست داشتید کارهای خیرتان را کسی مطلع نباشد. نماز می‌ خوانیدید و در خلوت ‌هایتان خیلی بهتر بودید. وقتی دست فقیری را می‌گرفتید و به کسی کمک می ‌کردید، سعی می‌ نمودید که فقط خدا بداند. ولی حالا رفیقی پیدا کرده ‌اید که مرتب در پی آن است که پیش این و آن بروز و ظهور داشته باشد. این اخلاص شما را مورد هجوم قرار می‌دهد؛ و شما را یواش یواش به بیماری تزویر؛ و سالوس تظاهر و  بدبختی می‌کشاند.

وَ یُحِبُّونَ أَنْ یُحْمَدُوا بِما لَمْ یَفْعَلُوا. آل عمران؛ ۱۸۸٫ آدمی که در باطنش خبری نیست، ولی در ظاهر سراپا ادعا است، دشمن روح اخلاص است. تازه کارهای خوبی را هم که نکرده است، می‌خواهد به طریقی بگوید که ما هم آنجا دخیل بودیم. از این نوع افرادی که در وجودشان نور اخلاص، نور حاکمیت خدا نیست، به بیرون بیشتر توجّه دارند. به قضاوت‌های مردم، به گرایش‌های این و آن، به نمره آوردن، مورد توجه بودن؛ و به این چیزها بیشتر بها می‌دهند تا راضی کردن خدا، خشنود کردن امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، تقویت بنیه دین، چنین اشخاصی لایق مجالست و همنشینی نمی باشند.

 به عنوان مثال، فردی که در ترقیاتش، شکر این معنا را به جا می‌آورد که ما را با همه ایراداتی که داریم، به یمن وجود مبارک امام زمان روحی ‌فداه راه داده اند. توفیق یافتیم که الفبایی را یاد گرفتیم، که فردا می‌توانیم در سنگری مستقر بشویم و مدافع دین و ولایتمان باشیم. یک وقت این است. یک وقت نه، از اول دارد برای شما نقشه راه دنیوی ترسیم می‌کند. می گوید: شما این را بخوانید، فردا معادل لیسانس می‌گیرید، معادل دکترا می‌گیرید، فردا حقوق فلان جا چطوری است؟ مرتب شما را در وادیهای دنیوی می ‌برد، لذا  آن اخلاص را آرام آرام به آفت و کرم ریاء مبلا می‌کند. امان! امان از آدم‌های اینطوری! از آخوندهای اینطوری، با اینها لاتجلسوا، پیش اینها نروید، ننشینید، با اینها سر و کاری نداشته باشید.

 

آفت سوم: کبر

۳ – مجالست با او، ما را گرفتار کبر می نماید؛ و روح تواضع درون ما را می میراند.

شما سابقاً آدمی بودید که اصلا حسابی برای خودتان باز نمی کردید. همان بچه روستایی، همان بچه شهرستان، هرجا می ‌رفتید خوش بودید که به کسی احترام کنید و جایتان را به کسی بدهید، دیگران را در حرف زدن و غیره مقدم بدارید و اساساً برای خودتان جایگاهی نمی ‌دیدید، جز اینکه آدم معمولی هستید. ولی حالا آمده‌ اید با آخوندی همنشین شده اید که مرتب در شما می دمد، پیوسته می‌گوید شأن شما، جایگاه شما، مقام شما، لباس شما، و…  نکند فلان جا بروی و فلانی بر تو مقدم ‌شود، نکند در پایین مجلس یا جایی که شایسته شما نیست، در شأن شما نیست بنشینی، شما یک سر و گردن از دیگران بالاتر هستی؛ و مرتب چنین می گوید و رفتار می نماید.

این حالت تواضع که انسان دارد، حالتی الهی و عرشی است، صفت انبیا و اولیای الهی است. «وضیع» یعنی کسی که خاکی است، آدمی که تواضع دارد یعنی خودش را پایین می‌آورد، وضع می‌کند، رفع نمی‌کند. دنبال جاهای بلند نیست که برود و دیگران او را ببینند. خوب ثمره دنیوی تواضع چیست؟ نبی مکرم اسلام صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله می فرماید: فَإِنَّ مَنْ‏ تَوَاضَعَ‏ لِلَّهِ‏ رَفَعَهُ‏ اللَّهُ‏ وَ مَنْ‏ تَکَبَّرَ خَفَضَهُ‏ اللَّهُ. الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۲، ص ۱۲۲، باب التواضع.

**

اَدای آخوندی

خدا در روز قیامت خلق را زمین می زند، باد نکنیم و خودمان را گنده نبینیم، پر توقع نباشیم؛ و از کسی احترام طلب نکنیم. مگر ما چه کسی هستیم! مگر این مدرسه آمدن خون ما را عوض کرده است؟! مگر قماشمان با دیگران تغییر کرده، چه شده است؟ کدام پیغمبر با مردم طوری رفتار می‌کرد که شاهان و اشراف رفتار می‌کنند. پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله  در جمع، مدوّر (گرد) می ‌نشستند. گاهی اشخاص ناآشنا می‌ آمدند، مشخّص نبود که پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله کدام است، سراغ می‌گرفتند که پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله کدام است؟! انشاءالله تا آخر همینها را حفظ کنید.

اگر دیگران متوجه ‌شدند که کسی مایه ‌ای دارد؛ دینی، ایمانی، امانتی، صداقتی و علمی دارد، می‌آیند احترام می‌کنند، آنها ثواب می‌برند. امّا یک وقت من بخواهم که خودم را به خورد اینها بدهم، اینکه آدم برای خودش، یال و کوپالی قائل باشد، و دیگران را به خودش دعوت کند و خودش را برجسته ‌تر از دیگران بداند، این جزء بیماری ‌های خطرناک خطرناک است.

تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ. قصص؛ ۸۳٫

کسانی که انگیزه طلبگیشان، درس خواندنشان، ارتقاء رفعت مقام است، اینها آخرت و عاقبتی ندارند. خیلی بد است. بعضی از اول که می‌آیند، اداهای آخوندی را تمرین می‌کنند. آخوندی که ادای آخوندی دارد خیلی بد است. ای کاش طوری باشیم که تا آخر، هیچ تشخّص و تکلّفی نداشته باشیم. شَرُّ الْإِخْوَانِ‏ مَنْ تَکَلَّفُ لَهُ. بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۷۱، ص ۱۶۵، باب ۱۰ حسن المعاشره. بدترین مردم کسانی هستند که وقتی به جایی می‌روند، مردم را به هم می ریزند. موجب تکلّف مردم می‌شوند، مردم به دردسر می ‌افتند.

إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیَهً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّهَ أَهْلِها أَذِلَّهً وَ کَذلِکَ یَفْعَلُونَ. نمل؛ ۳۴٫

***

زمانی آدم به جایی می ‌رود و با رفتنش همه احساس می‌کنند که پر و بالی گرفته اند، بزرگ شده اند، اینقدر اینها را تحویل می‌گیرد و بزرگ می ‌شمارد، اینها به وجد می‌آیند؛ ولی یک جایی ژست می‌گیرد، قیافه ‌ای می‌گیرد و حرف ‌های قلمبه و سلمبه‌ می‌ زند که مردم احساس می‌ کنند، فاصله ‌اشان خیلی زیاد است. به این آقا نمی‌شود نزدیک شد، نزدیکش نروید که این آقا خیلی آقا است! این حالات خیلی بد است. امام تا آخر، اصطلاحات آخوندی به کار نمی ‌برد، اصطلاحات غربی و امروزی را نداشت، بلکه همان لهجه خمینی و همان عبارات ساده را داشت. خودش بود، ادا نداشت.

بعضی‌ها متاسفانه ادا دارند و خیلی هم بد است. خودمان باشیم، تا آخر ما همین هستیم دیگر. انشاالله فقیه و متکلم بشوید، انشاالله برای امام زمان ارواحنا له ‌فداه عزت و آبرو بشوید، در برابر مخالفان شمشیر برّنده باشید. هر جا بروید با بیانتان، با نورانیتتان، قلع و قمع کنید، ولی سرسوزنی ادا نداشته باشید. مدرس مشهور بشوید، ولی بین شلوغی و خلوتی پای درس، هیچ فرقی برایتان نباشد. نه اینکه تکبر پیدا کنید و موقع رفتن چنان شانه‌ها را بالا بگیرد که من خیلی مهم هستم، این همه آدم پای درسم نشسته اند. خودتان باشید، بنده باشید، همیشه آقایتان را بالای سرتان ببینید و همیشه در حضور خدا باشید و احساس کوچکی نمایید. در محضر خدا هستید، همه بندگان خدا هستیم، همه محترم و کریم هستند. وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی‏ آدَم؛ لذا بد و خوب جامعه برایتان محترم باشد، خودتان را برتر از هیچ کس ندانید.

***

عدم پیروی از عالم نمایان متکبر

وَ لَا تَکُونُوا عُلَمَاءَ جَبَّارِینَ‏ فَیَذْهَبَ بَاطِلُکُمْ بِحَقِّکُمْ. الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۱، ص ۳۶، باب صفه العلماء.

اگر آدم ‌هایی بودند، آخوندهایی بودند که ادا و اطفارشان، توصیه ‌هایشان غیر تواضع و احترام به ابنای بشر بود، بدانید شما را به اتخاذ شیوه‌های اشرافی و علماء جبارین دعوت می کنند. این گونه نباشید.

**

جمع بندی آفت سوم

بنابراین آفت سوم، یا بیماران گروه سوم، آنهایی هستند که حالت مردمی بودن را، خاکی بودن را، بی تکلف بودن را از شما می گیرند، و شما را صاحب ادعا می کنند. از اینها فاصله بگیرید، اینها برای شما مضر هستند.

*****

آفت چهارم: دنیا دوستی

۴ – مجالست با آنها، ما را گرفتار دنیا دوستی می کند، و روح زهد را در ما می میراند.

وَ مِنَ الزُّهْدِ إِلَى الرَّغْبَهِ

داشتن خوب است ولی دل بستن و وابستگی بد است.

آقای بهجت که سلام خدا بر او باد، فرمودند: مرحوم آقای شربیانی در نجف جزء علمای تراز اول بود، خیلی مهم بود و خدا هم ثروت قابل ملاحظه‌ای به ایشان داده بود. می‌فرمودند: به قدری هم فضل و بخشش داشت که مانند نداشت. امام جماعت مسجدی بود و جماعت زیادی پشت سرش بودند، و عبای قیمتی به دوشش بود. طلبه‌ای آمد و گفت آقا این عبایت را به من بده. ایشان گفته بودند من این عبا را به شما می دهم، ولی از این لحظه تا زمانی که به منزل برسیم، این را به من اجاره بده، آنجا هم عبای شما را می‌دهم و هم اجرت این زمانی که عبای شما پیش من است و همین کار را هم کرد. او جزء اولیای الهی هم بود، همین آدم ثروتمند، جزء اولیای الهی بود، وابسته نبود و دل به چیزی گره نزده بود.

**

دارندگی مرحوم آیت‌الله بهشتی

خدا رحمت کند مرحوم آیت‌الله بهشتی را، آقای بهشتی شهید مظلوم، انسان وارسته و خودساخته‌ای بود. من شاید در خاطراتم گفته باشم، جزء خاطرات فراموش نشدنیم همین بود که بچه طلبه بودم و تازه به قم آمده بودم، واقعا بچه و نوجوان بودم. کلاس ششم ابتدایی که خواندیم، به قم آمدیم. و من کمی از لحاظ ظاهری، ضعف بنیه داشتم. رنگ پریده بودم. انسان در اوایل طلبگی هم تقدس خاصّی دارد. مثلاً کم خوری و از این کارها هم گاهی انجام می‌دادیم. مرحوم آقای بهشتی ما را دید و گفت: من با شما کار دارم. گفتم در خدمتتان هستم، گفت بیا برویم بگردیم. ما را برای گردش برد. -غبطه می‌خوریم، فاصله‌ شما با من، نه تنها هیچ فاصله ‌ای ندارید بلکه همه شما از من بهتر هستید.- آقای بهشتی آن روزی که می‌خواست این کار را با ما بکند، ما تازه می‌خواستیم الفبای طلبگی را شروع کنیم و تازه از دهات هم آمده بودیم و بچه ده بودیم. نه چیزی بلد بودیم و نه مثلاً جایگاهی داشتیم، آقای بهشتی مجتهد بود، دکترای دانشگاه آن زمان بود – که در آخوندها مرسوم نبود که کسی دوره‌ های دانشگاه هم دیده باشد و مجتهد هم باشد.- بعلاوه معمم بود. آقای بهشتی مورد توجه بزرگان هم بود. ایشان ما را بردند و حدود یک ساعت و نیمی ما را تحت حماین پدرانه خود گرفتند؛ مانند پدری بود که با بچه ‌اش رفیق است، نه پدری که فقط پدر بچه باشد. بقدری با صفا، با ما حال و احوال می‌ کردند، حکایت می ‌کردند و ضمناً از ما نظرخواهی می‌کردند، من در آخر برداشتم این شد که ایشان دارد ما را تخلیه می‌کند. می‌خواست ببیند که ما چه گیری داریم، ناراحت بود از اینکه من رنگ پریده و ضعیف هستم. طلبه باید شاداب باشد، و اینقدر با ما وقت گذاشت و سر به سر ما گذاشت که بفهمد گیرم کجاست، و مشکلم در زندگی چیست که اینطور شده ام.

آقای بهشتی از جمله چیزهایی که به من گفتند، این بود که فلانی، من امروز در زندگیم ماشین دارم، تلفن دارم، – آن روزها آخوندها که اصلاً تلفن نداشتند و من یادم نمی‌آید از روحانیون بزرگ منطقه خودمان حتی یک نفر هم تلفن نداشت، ولی آقای بهشتی گفت که من تلفن دارم،- ماشین دارم و دارایهایش را گفت که چه چیزهایی دارد، می‌گفت عیال من مدتی بود که به این چیزها توجه نشان می‌داد، در خواست کرد و برایشان تأمین کردم؛ ولی امروز خدا را شکر می‌کنم که عیالم به این نتیجه رسیده است که اینها هیچ ارزشی ندارد. داریم ولی هیچ ارزشی برایش قائل نیستیم!

**

نهی از دلبستگی نه دارندگی

آدم داشته باشد ولی برایش مهم نباشد، شد، شد و نشد، نشد. مهم نیست، آدم ابزاری داشت، امکاناتی داشت، توسعه بر عیال جزء مستحبّات است. یکی از تجارتهای مستحب، – می‌دانید و انشاالله مکاسب را خوانده‌اید. مکاسب مرحمه را اول معرفی می‌کند، بعد مکروه را و بعد مستحب را و اینها که منها کردند، بقیه‌اش مباح است. – همان جایی است که انسان اگر تجارتی بکند، می‌تواند زندگی بهتری برای عائله ‌اش داشته باشد، این جزء مستحبات است. کسی در حاشیه کارش، درآمد مشروعی داشته باشد و بچه هایش در وسعت باشند، پیش بچه‌های دینی کم نیاورند، شاداب باشند، بتوانند درس بخوانند، این هیچ اشکالی ندارد. اما اگر نداشتیم و ناراحت بشویم، این خیلی بدتر است.

**

فقر صاحب مصباح الفقیه

آقای بهجت اعلی الله مقامه فرمودند: بعضی از علمای کربلا، در مورد حاج آقا رضای همدانی، صاحب مصباح الفقیه، – حالا انشاالله وقتی می‌خواهید ملا بشوید و پهلوانی را تمرین کنید، در مسائل فقهی، یکی از میدانهای تماشای قهرمانی طهارت آقا رضا است، صلاه آقا رضا است. در حوزه صلاه، حاج آقا رضا می‌ گفتند و مصباح الفقیه نمی‌گفتند.- یقین به اعلمیتش داشتند. زمان میرزای شیرازی بود، ولی بعضی حاج آقارضای همدانی را اعلم می‌دانستند. مع ذلک ایشان به قدری در فقر بود، به مرحوم میرزای شیرازی پیام دادند که شما من را به یکی از بلاد اعزام بکنید تا آنجا بروم و برای مردم مسئله بگویم، و امور شریعیشان را حل کنم تا زندگیم اداره شود. یک فقیه در آن حد، اینطور زندگی می ‌کرد.

 زمانی که مرحوم میرزای شیرازی پیام را دریافت کرده بود، مرحوم آسید حسن صدر را فرستاده بودند و فرموده بودند: نه حاج آقا رضای همدانی برای حوزه مفیدتر است. مجتهد تربیت کند و اینجا بماند، ما هم اداره ‌اش می‌ کنیم. بعد مرحوم آقای صدر را فرستاده بود که ببیند که چقدر در سال ایشان را کفایت می ‌کند. آمده بود و نشسته بود به صحبت کردن و گفته بود میرزا مرجع بزرگ، نظرشان این است که شما در حوزه بمانید و علمای حوزه از شما استفاده کنند و در سال هم هرقدر لازم دارید به شما می ‌دهند. مرحوم آقای صدر به ایشان گفته بود که من به میرزا گفتم که ماهی پنجاه تومان در سال به شما بدهند. مرحوم حاج رضا تأملی کرده بودند و با ناراحتی، فرموده بودند: مگر من جزء اشراف هستم که در سال چنین پولی را به من بدهند. گفتم خب چقدر برای شما لازم است، فرموده بودند: من حساب کردم، با توجه به ضروریات زندگی، ماهی ۲۷ تومان می‌شود.

**

نجاست دنیا و بی ارزشی آن

حاضر شد با ۲۷ تومان زندگی کند، حلالش را نگرفت، حالا بعضی کمی فشار در زندگی بیاید، دنبال حرامش می ‌روند. ببینید تفاوت راه از کجا تا کجاست!! این دنیا نجس است، خیلی دل به این دنیا ندهید. اگر داشتید، قربتاً الی الله استفاده کنید. امّا اگر نداشتید، مهم نیست. ارزش پول به آدم است، ارزش آدم که به پول نیست! اینها مرده‌اند، پول مرده است، ذی روح نیست. همه امور زرق و برق دار دنیا، امور بی‌جانی هستند و یک موجود دارای حیات و روح، نباید خودش را ارزان بفروشد.

****

فرزندان حوزه

 خدا می‌داند که ما شماها را خیلی دوست داریم، تک‌ تک شما خیلی برای من عزیز هستید، اگر بگویم مثل بچه‌های من می ‌مانید، شاید خودم را گول می‌زنم ولی توقع و تصورم از خودم این است که شما مثل بچه‌های من می‌مانید. با آیت‌الله مصباح اعلی ‌الله‌ مقامه ‌شریف صحبت تلفنی که داشتیم، تعبیرشان این بود که فرزندان حوزه‌تان چطور هستند؟ خیلی خجالت کشیدم، ما چه پدری برای شماها هستیم، نوکری هم بلد نیستیم تا چه برسد به پدری. این است که اُنس با شماها برای من مطلوب است. جزء امور بلاغت این است که وقتی آدم کسی را دوست دارد، با او زیاد حرف می‌زند. اما چه کنیم که بی توفیقی، بی برکتی عمر، اُنس ما را با شما کم کرده است.

***

روضه خوانی

امشب برای حضرت زهرا سلام ‌الله علیها هنوز راه زیاد داریم و فاصله  زیاد است، اما در پایان عرایضم، قافله دلهایتان را به مدینه ببرید. روزهای سخت امیرالمؤمنین علیه السلام است. مولا در خانه مریض دارد، جانباز خانه‌اش در حال پر پر شدن است. عرضه داشت: علی جان! از پا افتاده ‌ام و نمی‌توانم بیرون بیایم، من را تنها نگذار و خودت از من پرستاری کن. علی جان! کنار من بنشین و برایم قرآن بخوان. امیرالمؤمنین علیه السلام می‌نشست کنار بستر بی‌بی، نهایتاً عرضه داشت، یا علی! مطالبی در دلم است که تا حالا به شما نگفته ‌ام. حالا هم اگر معذورم دارید به شما نگویم. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: نه فاطمه جان، بگو! هر چیزی می‌خواهی عمل می‌کنم.

وصیت کرد. اولین جمله‌اش این بود که علی مدتی در خانه تو بودم، در این مدت دروغی به تو نگفتم و خیانتی نکردم، اما من را حلال کن. قربان دل سوخته‌ات، اول مظلوم عالم علی علیه السلام. امیرالمومنین علیه السلام گریه‌اش گرفت و فرمود: فاطمه جان! ماقم تو اعلاء و عجل از آن حرف‌هاست. اگر بنا باشد کسی از کسی حلالیت بطلبد، آن منم که باید به شما بگویم: فاطمه سلام ‌الله علیها علی را حلال کن.

مطلب دومشان این بود که یا علی! بچه‌هایم کوچک هستند، دارند مادرشان را از دست می‌دهند، بعد از من سر اینها داد نزن، با اینها مدارا کن. بی‌بی جان جای تو خالی بود، بچه‌های تو پدری مثل علی علیه السلام بالای سر داشتند، مهربان بود، اما بچه‌ای حسین علیه السلام وقتی برای بابایشان می‌خواستند گریه کنند، تازیانه می‌خورند.

السلام علیکم یا اهل بیت نبوه.

***

دعا و نیایش

خدایا به مقام حضرت زهرا سلام ‌الله علیها به ما نورانیت، تقوا، اخلاص، تواضع، و آنچه خودت دوست داری مرحمت بفرما!

ما را از بی بند و باریهای اخلاقی دور بفرما!

الها! به حق حضرت زهرا سلام ‌الله علیها زندگی و افکار ما را، گرایشها و افق های ما را، به نور اخلاص روشن بفرما!

از هر حرام و مشتبه‌ای ما را دور بفرما!

عاقبت امرمان را ختم به خیر بگردان!

فرج مولایمان امام زمان علیه السلام را تعجیل و تسهیل بفرما!

سایه پر برکت علمای صالحامان را و در رأس این قائمه، مرجع بزرگ زمان، رهبرمان عزیزمان را! با عزّت، اقتدار، کفایت، کرامت و نورانیت تا ظهور مستدام بفرما!

خدایا جمع حاضر را، علمای صالح، نورانی و مفید برای دین، زین برای امام زمان علیه السلام قرار بده!

جوانی و عمرشان را ذخیره قرار بده، حسرت قرار مده!

انشاالله همه شما سرافراز و موفق باشید، شاکر باشید!

صلوات ختم بفرمایید:

اللهم صلی علی محمد و آل محمد