بسم الله الرّحمن الرّحیم

بحثمان در ارتباط با تحصیل حضور قلب، تمرکز، تخلیه ذهن، شستشوی باطن و خلوت دل با خدا، مطالب متنوعی مطرح شد، در این مقطع که آخر سال هم هست و موقع حسابرسی از یک سال گذشتهمان می باشد، یک سال گذشت، آیا سود کردیم یا زیان کردیم؟ یک سال عمرمان را دادیم، چه گیر آوردیم؟ چه ذخیره کردیم؟ برای خودمان چه کردیم؟ برای خانواده خود چه کردیم؟ برای همسایه‌ها و دوستانمان، برای مردممان، برای شیعیان عالم چه کمکی کردیم؟

در این نوع محاسبات و ارزیابی‌ها، اگر انسان قدم‌هایی برداشته شکر می‌کند، آخر سالی دستم خالی نیست ذخیره دارم، پیش خداوند متعال آبرو دارم، برای امام زمانم قدم‌ها برداشته‌ام، برای شیعیانش گره‌ها باز کرده‌ام، اما اگر خدایی نخواسته امسالمان را شیطان غارت کرده چیزی سراغ نداریم، خوب وقت آن است که این آخر سالی توبه‌ای، انقلابی، حالی برایمان پیش بیاید، از نو شروع کنیم! با این تذکر مختصری برای خودم و همه عزیزانی که این حرف‌ها را میشنوند و اهل یقینند و باور دارند که آخرت حق است، ابدیت حق است حالا ادامه بحث قبلیمان را عرض می کنم:

 

درون انسان، جولانگاه القائات شیطانی و الهامات ملائکه

انسان ذهنی دارد که این ذهن هم می تواند جولانگاه شیاطین باشد و شیطان اغوا و القاء وسوسه می کند، در ذهن انسان گناه را تداعی می کند، ذهن انسان را به سوی توهم و تخیل می برد و از خدا باز می دارد، از عبادت باز می‌دارد؛ و یا اینکه رسماً انسان را به سوی شهوات و گناهان می کشاند، این اغوای شیطان حاصلش وسوسه است و حاصل وسوسه افتادن در وادی گناه و زیان و خسارت در عمر و غضب پروردگار عالم است.

در مقابل اغوای شیطان و وسوسه های او، مسئله هدایت و القائات ملائکه را داریم، ملائکه الهام می کند و حاصل الهام ملائکه نماز اول وقت، احسان به فقرا، صله‌ رحم، نماز شب و توسل به ائمه اطهار علیهم‌السلام و رفتن به کربلا و زیارت علی بن موسی الرضا علیه‌السلام اینها با الهامات ملک برای ذهن انسان ایجاد انگیزه می شود و انسان دل مشغولیش در مسیر نور و هدایت الهی قرار می گیرد.

حالت غفلت، حالتی است که نه انسان به وسوسه ها و الهامات شیاطین توجهی دارد و نه به الهامات ملائکه، بلکه اصلاً توجهی به چیزی ندارد، ذهنش به چیزی مشغول نیست. این حالت خیلی کم پیش می آید که انسان نه فکر بد و نه فکر خوب داشته باشد و سرگرمی باطن نداشته باشد، دل‌مشغولی نداشته باشد، این برای افراد کمی پیش می آید. نوعاً انسان گرفتار است، در باطن و ذهن انسان غوغایی است، خیلی سر و صداست، رفت و آمد است و مرتب آنجا امواجی است که وارد می شوند، یا موجهای جهنمی است که شیطان وارد می‌کند یا امواج عرش خداست که محل تردد ملائکه است.

” در باطن و ذهن انسان غوغایی است، خیلی سر و صداست، رفت و آمد است و مرتب آنجا امواجی است که وارد می شوند، یا موجهای جهنمی است که شیطان وارد می‌کند یا امواج عرش خداست که محل تردد ملائکه است “ فرشتگان که رفت و آمد می کنند نسیم های رحمت الهی را به ذهن انسان می آورند و انسان حالت توبه پیدا می کنند، حالت انابه پیدا می کند و کارهای خیر در انگیزه اش ایجاد می شود و ذهن انسان نور باران می‌شود. این نور باران ذهن، عمل انسان را هم نورانی می‌کند و انسان را به سوی اهداف عالیه سوق می دهد.

 

نقش تفکر در جلوگیری از وسوسه های شیطان

چه کار کنیم که وسوسه های شیطان در ما کمتر نفوذ کند؟ خوب بخشی از آن را گفتیم: بستن دریچه های دل، گذاشتن مرزبان، کشیک قلب کشیدن، تخلیه کردن، توسل! بخشی هم مربوط به تفکر است. یکی از عبادتهای برتر که در روایات ما و در آیات قرآن کریم، روی آن تشویق و تاکید شده است و بندگان خدا تحریص شده اند که در آن رابطه کم نگذارند مسئله خلوت و تفکر است.

فکر از عبادت‌های فوق عمل است. تفکر ساعۀٍ خیرُ مِن عبادۀ سنۀٍ آدم یک ساعت فکر کند، این ساعت، ساعت شصت دقیقه ای نیست، ساعت یعنی لحظه ای، دمی. آدم دمی با خودش خلوت کند، با خدای خودش خلوت کند؛ اثرش، نورش، ثوابش، فضیلتش برتر است از عبادت یک سال! یک لحظه در درون خودش با خدا خلوت و تفکر کند، برتر است از این که آدم یک سال نماز شب بخواند، روزها روزه بگیرد، نمازهایش را اول وقت بخواند.

” آدم دمی با خودش خلوت کند، با خدای خودش خلوت کند؛ اثرش، نورش، ثوابش، فضیلتش برتر است از عبادت یک سال! یک لحظه در درون خودش با خدا خلوت و تفکر کند، برتر است از این که آدم یک سال نماز شب بخواند، روزها روزه بگیرد، نمازهایش را اول وقت بخواند “

اهل فکر در آیینه قرآن کریم صاحبان لبّ شمرده شده اند، یا أُولِی الْأَلْباب بقره؛ ۱۹۷ آدم‌های قشری، باطن ندارند، فکر ندارند، اما آدم‌های صاحب باطن، صاحب دل، صاحب عقل، اینها اهل فکرند. فرمودند: إِنَّ فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ آل عمران؛ ۱۹۰ أُولِی الْأَلْباب چه کسانی هستند؟ خداوند در ادامه آیه فوق پاسخ می دهد: الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَمًا وَ قُعُودًا وَ عَلىَ‏ جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فىِ خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَاذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ(۱۹۱)

در آمد و شد شب و روز، که هی رفت و آمد تا سال تمام شد و ما نفهمیدیم چگونه سال را گذراندیم، شب شد و روز آمد و رفت، اما بیدار نگشتیم، خواب بودیم و سالمان را از دست دادیم، معلوم نیست چه ذخیره کردیم؟ چه سرمایه ای را از دست دادیم؟ افراد صاحب فکر در این اختلاف شب و روز، پند می گیرند. از این آمد و شد در می یابند که هیچ شبی و روزی پا برجا نماند، تمام شب‌هایتان را پشت سر گذاشتید، هر روزی را که در دامنش قرار گرفتید، شما را رها کرد و رفت، این آیه نیست؟! این عبرت نیست؟! این نشانه نیست؟!

نباید بیدار می شدیم که روزهایمان را داریم از دست می دهیم؟ داریم شب‌هایمان را از دست می دهیم؟ قرآن کریم می فرماید: بهترین رفت و شد شب و روز برای صاحبان عقل، صاحبان باطن آیه است، نشانه است، عبرت است، یعنی گذر عمر را دارد تماشا می کند، بر لب جوی نشین و گذر عمر ببین! آدم در این گذر شب و روز باید بفهمد عمرش را از دست می دهد، خودش را آب می کند، فردایی دارد!

آخر گوهر وقت به این خیرگی از دست مده /  که آخر این در گرانمایه بهایی دارد

چرا برای عمرمان قیمت قائل نیستیم؟ چرا بی بها، بدون قیمت، آنرا از دست می دهیم؟ این عمر قیمتش خیلی زیاد بوده، نفهمیدیم مفت از دست دادیم! لکن صاحبان فکر، صاحبان عقل از گذر شب و روز به عنوان آیه و عبرت استفاده می کنند. اگر بخواهند درست از شب و روزشان استفاده کنند، عبرت گرفته باشند، مفت از دست ندهند، باید چه راهی در پیش بگیرند؟ الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَمًا وَ قُعُودًا وَ عَلىَ‏ جُنُوبِهِمْ این شب و روزتان را چرا با خدا نگذراندید؟ این شب و روز سفره های خدا بودند، خدا سفره شب را برایتان پهن کرد، پا نشدید نماز شب بخوانید! خدا برایت سفره پهن کرده بود می خواست پذیرایی کند، در دل شب پا می‌شدید، تا خدا چیزهایی برایت ذخیره می‌کرد که: شب مردان خدا روز جهانت روز است / روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست،

عجب شبهایی را اهل الله عروج کردند، بالا رفتند، خلوت کردند، به امام زمان رسیدند، سیم دلشان وصل شد، الهامات ملائکه دریافت کردند، چه نورهایی، چه ارتقا درجاتی پیدا کردند!؟ استغفار سحر، مناجات سحر، نماز شب سحر، دعا و نیایش در سحر، خدا اینها را سر سفره اش گذاشته بود، اما نرفتید استفاده کنید و از دست دادید! اما اهل عقل اینطور نیستند. خوب بلد هستند چگونه از شبها و روزاهایشان استفاده کنند! یک لحظه از شب و روزشان را خالی نگذاشتند، همه آنها را بذر پاشیدند، در ساعت به ساعتش بذر آخرت را پاشیدند، هیچ ساعتی را خالی نگذاشته تا در روز قیامت غصه اش را بخورد، یا خدایی نخواسته در آن ساعت گناهی کرده باشد، بدی کرده باشد، ظلم کرده باشد، بد اخلاقی کرده باشد، کم حوصلگی کرده باشد؛ نه، حواسش جمع بود! می دانست که اگر این را از دست بدهد، از کفش می‌رود و باید از این سرمایه به خوبی استفاده کند.

 الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ الله را یاد می‌کند! قِیَمًا وَ قُعُودًا در حالی که ایستاده است. با یاد خدا می ایستد، با یاد خدا می نشیند یعنی چه؟ یعنی این قیامش را مفت پا نمی‌شود، قیمت دارد، پا شدنش قیمت دارد! تا ایستاده با خدا معامله می‌کند ،مفت از دست نمی دهد! این گونه نیست که بی خودی جلوی مغازه بایستد وچشم چرانی کند، سر خیابان بایستد و مزاحم این و آن باشد، برود وقت این و آن را بی خودی بگیرد، اینطوری نیست که هم خودش مفت باشد و هم وقت دیگران را ضایع کند! این وقتی بلند می‌شود برای خدا بلند می‌شود که کاری کرده باشد. الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَمًا وَ قُعُودًا ذکر عملی این نیست که تسبیح گرفته و صدایش دائماً بلند شود؟ آن هم خوب است… (ادامه در پایین)  

 

استغفار، دوای درد گناهان

وجود نازنین پیغمبر صلی الله‌و‌علیه‌و‌آله ما در هر قیام و قعودی ۲۵ بار می فرمودند: استغفرالله ربی و اتوب الیه! خدا آقای بهجت ما را با پیغمبرش محشور بدارد، گاهی غصه بندگان خدا را می‌خورد، خیلی عاطفی بود، ایشان می فرمودند: به چه کسی باید گفت که لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ دَوَاءٌ وَ دَوَاءُ الذُّنُوبِ‏ الِاسْتِغْفَارُ. الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۲، ص۴۳۹، باب الاستغفار من الذنب.” این گناهان شما درد شماست، مرض شماست، هر بلایی به سرتان آمده مال گناهانتان است، اما دوای این مرض استغفار است “بابا این گناهان شما درد شماست، مرض شماست، هر بلایی به سرتان آمده مال گناهانتان است، اما دوای این مرض استغفار است، حالا گناهی کردید گذشته، یک عذر خواهی بکنید، زبان استغفار داشته باشید، به خدا بگویید مرا ببخش! بگویید بد کردم، بگویید معذرت می‌خواهم دیگر نمی کنم. دَاؤُکُمُ الذُّنُوبُ‏ وَ دَوَاؤُکُمُ الِاسْتِغْفَارُ. بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏۹۰، ص۲۸۲، باب ۱۵ الاستغفار.

 

اثرات برخی از اذکار

 استغفار خوب است، لا اله الا الله خوب است، – لا حول و لا قوۀ الا بالله سوغاتی پیغمبر است، از معراج که آمدند این را سوغاتی برای امتشان آوردند و روایت دارد زیاد بگویید: لاحول و لا قوۀ الا بالله العلی العظیم بخصوص بعد از نماز صبح و بعد از نماز مغرب ۷ مرتبه گفته شود: بسم الله الرحمن الرحیم لاحول و لا قوۀ الا بالله العلی العظیم. خداوند ۷۰ بلا را از شما دفع می‌کند، با ۷ لاحول و لا قوۀ الا بالله العلی العظیم ۷۰ بلا را پیش گیری می‌کنید، خدا دفع می‌کند، خدا حفاظتتان می‌کند.

آیت الله العظمی آقای بهجت می فرمودند: کسانی که لاحول و لا قوۀ الا بالله العلی العظیم زیاد میگویند، همتشان بالا می‌رود، آدمی که همتش بالا است خودش را با آشغال آلوده نمی‌کند، به لجن آلوده نمی‌کند، آدم بزرگ، آدم بلند نظر می‌خواهد بالا برود، عمرش را با چیزهای پست عوض نمی‌کند، آدم های رذل، سراغ چیزهای پست می رود، اما کسی که همتش بلند است، دنبال بهترین‌ها می‌گردد، با آدم های صالح نشست و برخواست می‌کند، کارهای صالح انجام می دهد، کارهای قیمتی و ارزشی انجام می دهد.

کلمه لا اله الا الله ضد وسواس است، آدم های گرفتار وسواس باید زیاد لا اله الا الله بگویند، خداوند اینها را از بیماری وسواس نجات می دهد. لا اله الا الله این دل سخت را نرم می کند، شخم می کند، آماده می کند که بذر نماز در آن پاشیده شود و  بروید. اگر دل نرم نباشد، مثل زمین سفتی است که شما بذر در آن بریزید چون در دل زمین قرار نمی‌گیرد رویش ندارد، دل سخت هم همین طور است، وقتی نماز را با دل قساوت گرفته، دل سخت، شما انجام می‌دهید، مثل این است که زمین صخره ای است که رویش ندارد. باران هم بیاید جذبش نمی‌کند. سنگ، باران را جذب نمی‌کند، اما زمین نرم باران را جذب می‌کند، رحمت الهی که ریزش می‌کند دل نرم رحمت الهی را جذب می‌کند، ولی دل سخت رحمت الهی را دفع می‌کند.

یکی از اموری که دل سخت ر ا نرم می کند کثرت لا اله الا الله گفتن است، لذا بزرگان ما حداقل روزی ۱۰۰۰ مرتبه لا اله الا الله رامقید بودند کمتر نشود، حالا اگر  هزار مرتبه نمی‌توانند بگویند، بعد از نماز صبحتان ۱۰۰ تا لا اله الا الله بگویید که روایت هم دارد. امید است که انشاءالله دلتان نرم شود و دل نرم خیلی برکات دارد.

 

قساوت قلب، تازیانه خدا

دل نرم مورد رضایت خدا است و سنگ دل مطرود خداست. خدای متعال در حدیث قدسی فرموده است: إِنَّ لِلَّهِ عُقُوبَاتٍ فِی الْقُلُوبِ وَ الْأَبْدَانِ ضَنْکٌ فِی الْمَعِیشَهِ وَ وَهْنٌ فِی الْعِبَادَهِ وَ مَا ضُرِبَ‏ عَبْدٌ بِعُقُوبَهٍ أَعْظَمَ مِنْ قَسْوَهِ الْقَلْب‏. تحف العقول، النص، ص۲۹۶٫ تهدید خیلی عجیبی است، خدای متعال هیچ بنده ای را با هیچ تازیانه ای بدتر از قساوت قلب نزده است! هر کس گرفتار قساوت قلب است مهربان نیست، عقده ای است، کینه ای است، با فامیلش قهر کرده است، سال هم تمام شده اول سال هم نمی خواهد برود آشتی کند، این را خدا زده، هیچ بلایی بدتر از قسی القلب شدن نیست! هر بلایی که می‌داد ضررش کمتر از قساوت قلبی بود که به تو داده، اصلاً مهربانی نداری، عاطفه نداری، گذشت نداری، این ها مال قساوت قلب است! وَ مَا ضُرِبَ‏ عَبْدٌ بِعُقُوبَهٍ أَعْظَمَ مِنْ قَسْوَهِ الْقَلْب‏. هیچ بنده ای با هیچ چوبی مثل قساوت قلب زده نشده است، این سوط الهی است: فَأَکْثَرُواْ فِیهَا الْفَسَادَ(۱۲) فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذابٍ فجر؛ ۱۳٫

” وَ مَا ضُرِبَ‏ عَبْدٌ بِعُقُوبَهٍ أَعْظَمَ مِنْ قَسْوَهِ الْقَلْب‏. هیچ بنده ای با هیچ چوبی مثل قساوت قلب زده نشده است، این سوط الهی است “

این شلاق عذاب، این تازیانه عذاب، تازیانه های رسمی نیست، این ها تازیانه های خداست، خدا دلی را گرفتار قساوت قلب کند، این چوب خدا است که صدا ندارد، آدم را بی رحم می کند، آدم را بی عاطفه می کند، آدم را بی فامیل می کند، آدم را بی رفیق می کند، هیچ چیز برایش مهم نیست، هیچ کس برایش مهم نیست، آمدند آمدند نیامدند نیامدند، احوالپرسی شد شد نشد هم نشد! سال می گذرد عیادت یک مریض نمی رود، سال می گذرد به فامیلش، به برادرش، به خواهرش سر نمی زند، احوال نمی گیرد! قساوت قلب است، این قساوت قلب جزو بدترین عذاب های الهی است.

***

(ادامه مبحث نقش تفکردر…)خوب این ها هم ذکر است ولی آن ذکر که خدا می گوید: الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَمًا وَ قُعُودًا ذکر عملی است؛ یعنی تمام کارهایش را مطابق با رضای خدا انجام می دهد، هیچ جای عمرش را مفت از دست نمی دهد، اگر ایستاده برای خدا ایستاده، کار می‌کند برای خداست، اگر نشسته است برای خداست، اگر هم می‌خوابد نیت می‌کند، برای خدا بخوابد که انرژی‌اش را تجدید کند، برخیزد و با انرژی به کارهایش رسیدگی کند: قَوِّ عَلی خِدْمَتِکَ جَوارِحی وَاشْدُدْ عَلَی الْعَزیمَهِ جَوانِحی

یکی اینکه کارهایشان دائماً با یاد خداست، برای خداست، در جهت رضای خداست، نشانه سومی که صاحبان عقل، صاحبان باطن، صاحبان دل دارند، خداوند متعال می فرماید: وَ یَتَفَکَّرُونَ! دائماً تفکر می کنند، یَتَفَکَّرُونَ به صیغه مضارع آمده است، یعنی استمرار دارد، مستمراً این ها چیزی ببینند در موردش فکر می کنند! همیشه در نتایج کارهایشان فکر می کنند، در عبرت های عالم فکر می کنند و مهمتر از این ها در آفرینش فکر می کنند: َ یَتَفَکَّرُونَ فىِ خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ در کیفیت آفرینش و آسمان و زمین وقتی فکر کردند اعجاب می کنند، حیران می شوند، خدا چه خلق کرده؟ خدا چگونه خلق کرده؟ وقتی شگفتی های آفرینش را خوب می یابند به حیرت می روند، بی اختیار به خدا وصل می شوند، می گویند: رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا هر کس در نظام عالم فکر بکند، به معاد یقین پیدا می کند که این عالم بی هدف نیست، من هم بی خودی و بدون هدف آفریده نشدم! من اینجا آمدم زندگی کنم، باید نتیجه اش جای دیگر برایم منظور شده باشد. بنابراین تفکر در نظام عالم، در برنامه ریزی عالم، در پیوستگی عالم، در انسجام عالم، انسان را به فکر معاد می کشاند، وقتی به معاد کشید، می گوید: سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ بیدار می شود دیگر عمرش را هدر نمی دهد، چون آخرت را باور کرد، حالا برای آخرت ذخیره سازی می کند! صلواتی ختم بکنید.

 

اثرات عجیب صله رحم خالصانه!

چون ایام نوروز، ایام دید و بازدید است؛ بد نیست روایاتی را بشنوید که وقتی دید و بازدید می روید با نیت بروید و إن‌شاءالله‌تعالی ثواب کسب کنید!

]متن روایت: و عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام عَنِ النَّبِیِّ صلی الله‌و‌علیه‌و‌آله قَالَ‏ لَقِیَ مَلَکٌ رَجُلًا عَلَى بَابِ دَارٍ کَانَ‏ رَبُّهَا غَائِباً فَقَالَ لَهُ الْمَلَکُ مَا جَاءَ بِکَ إِلَى بَابِ هَذِهِ الدَّارِ فَقَالَ لِی أَخٌ أَرَدْتُ زِیَارَتَهُ قَالَ لِرَحِمٍ مَاسَّهٍ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ أَمْ نَزَعَتْکَ [تُرَغِّبُکَ‏] إِلَیْهِ حَاجَهٌ قَالَ مَا بَیْنَنَا رَحِمٌ مَاسَّهٌ أَقْرَبُ مِنْ رَحِمِ الْإِسْلَامِ- وَ مَا نَزَعَتْنِی [تُرَغِّبُنِی‏] إِلَیْهِ حَاجَهٌ وَ لَکِنْ زُرْتُهُ فِی اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ قَالَ فَأَبْشِرْ فَإِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکَ وَ هُوَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ إِیَّایَ قَصَدْتَ وَ مَا عِنْدِی أَرَدْتَ بِصَنِیعِکَ فَإِنِّی أَوْجَبْتُ لَکَ الْجَنَّهَ وَ عَافَیْتُکَ مِنْ غَضَبِی وَ أَجَرْتُکَ مِنَ النَّارِ حَیْثُ أَتَیْتَه‏. عده الداعی و نجاح الساعی، ص۱۸۹  [    

 امیرالمؤمنینعلیه‌الصلاه‌و‌السلام راوی حدیث است که از وجود نازنین حضرت نبی مکرم صلی الله‌و‌علیه‌و‌آله نقل می کند، می فرماید:  لَقِیَ مَلَکٌ رَجُلًا عَلَى بَابِ دَارٍ کَانَ‏ رَبُّهَا غَائِباً ملکی مردی را بر در خانه کسی دید که صاحبخانه در خانه نبود، غائب بود، فَقَالَ لَهُ الْمَلَکُ ملک در لباس بشر به مردی که دم در ایستاده خطاب کرد: مَا جَاءَ بِکَ إِلَى هَذِهِ الدَّارِ چه باعث شده است که آمدی پشت این در ایستادی؟ فَقَالَ: أَخٌ لِی أَرَدْتُ زِیَارَتَهُ. گفت: برادر من است آمده ام که او را زیارت کنم، برای دیدارش آمده ام.

قَالَ: الرَّحِمُ مَاسَّهٌ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ، آیا کسی که آمده ای زیارتش کنی و با او دیدار نمایی، از ارحامت هست؟ عاطفه فامیلی شما را به در این خانه کشانده است؟ أَمْ نَزَعَتْکَ إِلَیْهِ حَاجَهٌ یا گرفتار بودی؟ سلام همه بی طمع نیست، طمع شما را به اینجا آورده؟ کارداشتی؟ احتیاج داشتی؟ به خاطر احتیاج در این خانه را داری می زنی؟ مَا بَیْنَنَا رَحِمٌ مَاسَّهٌ أَقْرَبُ مِنْ رَحِمِ الْإِسْلَامِ فرمود: مؤمن سراغ چه چیز را می‌گیری؟! مگر همه ما مسلمانان برادر نیستیم؟ کدام صله رحم بالاتر از رحمی است که ارتباط دینی ما را به همدیگر وصل کرده است.

مَا نَزَعَنِی إِلَیْهِ حَاجَهٌ من هیچ حاجت و گرفتاری هم ندارم که به خاطر گرفتاری در خانه کسی را زده باشم وَ لَکِنْ حالا چرا آمده ام؟ وَ لَکِنْ زُرْتُهُ فِی اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ انگیزه من از مراجعه به این خانه، این بود که دیدم خدا خوشش می آید، من به خاطر خدا آمده ام دلی را شاد کنم، بنده خدا است، برادر دینی من است خواستم که دلش را شاد کنم، به حسابش آورده باشم!

قَالَ فَأَبْشِرْ فَإِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکَ وَ هُوَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ آن ملک به این مرد گفت: بشارت بده! من مأمور خدا هستم، من رسول و پیک خدا هستم، خدا به من مأموریت داده بیایم پیش تو و از جانب خدا به تو سلام برسانم.

الله اکبر! رفتن به دیدار برادر مؤمن اینقدر انسان را دارای رتبه و درجه می کند که خدا به او سلام می رساند. وَ هُوَ یعنی خود خدا، نه ملائکه آسمان، نه ولی خدا، نه امام زمان، بلکه خود خدا یُقْرِئُکَ السَّلَامَ به تو سلام می رساند وَ یَقُولُ لَکَ إِیَّایَ قَصَدْتَ خداوند به تو می فرماید: تو که قصد دیدار بنده من را کردی، این عملت قصدت دیدار بنده من نیست، بلکه بنده من خود من است، تو من را قصد کردی! إِیَّایَ قَصَدْتَ مقصدت من بودم

وَ مَا عِنْدِی أَرَدْتَ بِصَنِیعِکَ فَإِنِّی أَوْجَبْتُ لَکَ الْجَنَّهَ اما آنچه را که من برایت در مقابل این کار خدا پسندی که انجام دادی، ذخیره کردم، عبارت است از:

  1. من مسلماً قول قطعی به تو می دهم که بهشت را برایت واجب کردم! چه سعادتی بالاتر از این، بنابراین دید و بازدیدهایتان مفت نباشد، برای خدا بروید، تا خدا سلامش شامل حال شما شود و خدا بهشت را بر شما واجب کند.
  2. وَ عَافَیْتُکَ مِنْ غَضَبِی. من تو را از غضب خودم معافت کردم، گناهان گذشته ای که کرده بودی جا داشت غضب کنم، عذابت کنم، اما از غضب خود معافت کردم.
  3. وَ أَجَرْتُکَ مِنَ النَّارِ حَیْثُ أَتَیْتَه  و من تو را از آتش پناه دادم! به خاطر اعمالی که انجام داده بودی، باید می سوختی، اما من از آن آتش ها که روشن کردی پناهت دادم! دیگر نمی‌گذارم بسوزی. صلوات ختم کنید.

خوب ایام ایام حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها است، توصیه‌ی ما به مردم عزیزمان، به مردم مؤمنمان، به مردم عاشق اهل بیت، به سوخته دل های فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها این است که حریم حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها را در ایام عید حفظ کنید! ما الحمدالله در سال‌های پیش هم که ایام عاشورا با ایام نوروز مواجه شده بود؛ روسفید بیرون آمدیم و دیدیم مردم ما چه احترامی برای مراسم قائل شدند!

دید و بازدید مستحب است، صله رحم مستحب است، رفت و آمد مستحب است، نمی شود این ها را تعطیل کنید، ولی خدایی نخواسته کارهایی که با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها سازگار نیست انجام ندهید، گناه نکنید، پرده دری نکنید، شادی های آنچنانی بروز ندهید. مؤمن را شاد کردن خودش مورد رضایت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها است، نه اینکه دلی را شاد نکنید، دلی را هم شاد بکنید، اما حالتتان حالت جشن نباشد.

خدایی نخواسته کارهایی که در مواقع خاص انجام می شود، در ایام فاکتور گرفته شود. رفت و آمدهایمان از جهات الهی‌اش سنگین تر باشد و این ایام هم ایام محنت است، عهدالله است، ایام غم و اندوه امام زمانمان روحی‌و‌ ارواحنا‌ فداه است.