- ثقلین - http://thaqalain.ir -
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۱]
«الحَمدُ لِلَّه وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الأَنْبِیَاء طَبیبِ نُفوسِنَا شَفیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّد وَ آلِهِ الْمَعْصومین سِیَّمَا الْکَهْفِ الْحَصینَ مَوْلَانَا الْحُجَّه بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أَرْوَاحِ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِم أَجْمَعینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ».
فکر مرآت صافیه است به تعبیر امیر المؤمنین (علیه السّلام) «الْفِکْرُ مِرْآهٌ صَافِیَهٌ»[۲]، آیینهی شفّاف است. انسانی که اهل فکر است خوبی و بدی خود را با فکر میخواهد ببیند نشان میدهد، فکر سرمایهای است که باید به جا مصرف شود.
فکر در مرگ
یکی از کاربردهای این سرمایهی قیمتی فکر در مرگ است. در مسائل انتقال ما از این عالم به خانهی جدید که خانهی قبر برای بدن ما است و خانهی برزخ برای خود ما است. از مقدّمات مرگ گرفته است که تا آن وقت که توبه قبول است ولی وقتی اختیار از ما سلب شد و چنگال مرگ به گلوی ما بند شد، دیگر وقت توبه نیست توبه هم قبول نمیشود. انسان همواره فکر کند که مرگ مفاجاتی است، مرگ خبر نمیکند، نمیدانیم چه زمانی میمیریم، بنابراین از خدای متعال توفیق میخواهیم که هر چه زودتر توبه کنیم.
همیشه آماده باشیم که هر وقت حضرت عزرائیل آمد خجالت زده نباشیم، آرامش داشته باشیم. تا مسئلهی نحوهی جان دادن ما، تا ورود ما به قبر، بر حسب روایات میّت را وقتی برمیدارند برای غسل میبرند، کفن میکنند، هنوز خیلی باور ندارد که دارد جدا میشود، امّا وقتی میبرند در قبر میگذارند آنجا میبیند خیلی بر او سخت میگذرد. اگر کسی به فکر باشد برای همهی اینها چاره وجود دارد، علاج واقعه را باید قبل از وقوع انجام داد.
بعد آمدن ملکین است که بازجوهای ناآشنا هستند، هم محیط محیط ناآشنایی است، سابقهی آنجا را ما نداشتیم، جایی بردند که فکر آن را نمیکردیم. آنجا که رفتیم نه پدری، نه مادری، نه برادری، نه دوستی، ناآشنا هستیم. هم خانه نامأنوس است، هم اینهایی که آمدهاند پروندهی ما را رسیدگی کنند نامأنوس هستند. اینها مشکلات ما بعد از مرگ است باید اینها را حل کنیم.
بعد هم که اینها با ما ملاقات کردند کار ما یک طرفه میشود، یا از قبر ما دری به بهشت باز میشود یا (معاذ الله) به جهنّم. این مسائل مقدّمات قضیّه است که به عالم قیامت میرسد، در قیامت از شهود بحث شد، خدای متعال خود عالم است، خدا «عَلیمٌ بِمَا فِی الصُّدُور» است، خداوند «یَعلم مَا تَعْمَلُونَ»، هم نیّت ما را میداند «یَعْلَمُ خائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ»[۳].
حاکم در قیامت خدای متعال است، خدای متعال هم از عملکرد تمام بندگان خود اطّلاع دارد، آگاهی دارد، استنساخ کرده است، قبل از اینکه بنده به این عالم بیاید، خدای متعال در علم غیب خود تمام مخلوقات را تا ابد در آیینهی علم خود دیده است، چه کسی مؤمن میشود، چه کسی کافر میشود، چه کسی جهنّمی است، چه کسی بهشتی است، چه کسی چقدر حسنات دارد، چه کسی چقدر سیّئات دارد، همهی اینها در علم الهی محفوظ است خدای متعال همهی اینها را میداند.
امّا شهود برای چیست؟ وقتی حاکم خود حاضر بوده است، از نزدیک دیده است، نیّت را دیده است، این شهود برای چیست؟ شهود در عالم قیامت برای کسانی که عناد با حق داشتهاند، انسانهای بدی بودند، برای آنها رعب است، هول و وحشت است. یک وقت طرف انسان یک نفر است، یک وقت وقتی آنجا میرود میبیند هزار چشم بوده است، مواظب ما بوده است و ما متوجّه نبودیم.
برای کسانی که اهل خیر هستند ابتهاجی دارد، مثل اینکه کارهایی که در خلوت انجام دادیم خدای متعال خیلی هم پس پرده نگه نداشته است «یَا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمِیلَ وَ سَتَرَ الْقَبِیحَ»[۴]. خدای متعال خوبیهای ما را پیش ملائکه اینطور حفظ کرده است، پیغمبر دیده است، خشنود شده است، امام زمان دیده است خشنود شده است، برای کسانی که پروندهی خوبی دارند هر چه شاهد بیشتر باشد، هر چه چشم بیشتری نظارت کرده باشد سرافرازی انسان آنجا بیشتر است، هیچ شرمندگی از کسی ندارد. ولی وقت وضع او بد است آنجا مدام سرافکندگی دارد.
در شهودی که وجود دارد اجمالاً هفت نوع شهود در قیامت از روایات و آیات احصاء میشود، اوّل شاهد خود خدای متعال است، دوم پیغمبر است، سوم حجّت هر زمان است که آیات آن را در جلسهی قبل خدمت شما عرض کردیم.
حجّت هر زمان، امام هر زمان «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»[۵]، امام هر زمانی گنجینهی اسرار امّت است، تمام کارهای ما پیش امام زمان (علیه السّلام) ما وجود دارد، او اطّلاع دارد، از بد و خوب اطّلاع دارد، از نیّتهای خیر و فاسد اطّلاع دارد، از همهی امور باخبر است، چیزی نیست که امام زمان (علیه السّلام) از آن محجوب باشد، خود امام زمان (ارواحنا فداه) یکی از گنجینههای اسرار بندگان خدا است.
چهارم ملائکه هستند، ملائکه هم اصنافی در شهادت بر اعمال ما دارند، آنها علاوه بر اینکه «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ»[۶]، اگر فقط این آیه بود احتمال این بود که یک ملک است، «لَدَیْهِ رَقیبٌ» که یکی از صفات این رقیب این است که عتید است، یک ملک است ولی دو صفت دارد، یکی رقیب است و صفت دوم او این است که عتید است.
رقیب از این جهت رقیب است که در میان بشر خدای متعال با زبان ما با ما صحبت کرده است، انسان کسی را بخواهد خوب ببیند سر خود را بلند میکند، گردن میکشد که او را خوب ببیند زیر نظر داشته باشد، این یک نوع تعبیر کنایی است.
ملائکهای که خدای متعال به عنوان مأمورین حفاظت اطّلاعات بر ما گمارده است مثل کسی هستند که یک سر و گردن بالاتر از شما هستند و شما تحت اشراف آنها هستید. «رَقَبَ» به معنی گردن است، کسی که گردن خود را بلند میکند، دراز میکند، اوضاع را زیر نظر میگیرد را رقیب میگویند، گردن هم که نداشته باشد این کار را انجام میدهد، اوضاع زیر نظر او است، مراقبت شدید است.
عتید یعنی همیشه آمادگی دارد، نمیخوابد، حواس او پرت نمیشود، چرت ندارد، ترس و وحشتی ندارد، او دائماً آمادگی کامل دارد به هیچ وجه نمیشود چیزی واقع شود و او ندیده باشد و ضبط نکرده باشد و تلقّی نکرده باشد.
ولی آیات قبل دارد که «إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعیدٌ»[۷]، دنبال آن «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ» است. آنجا تصریح شده است که دو متلقّی هستند. تلقّی یعنی کسی که دریافت میکند، برداشت میکند، هر کاری در درون از شما صادر شود نیّت میکنید، فردا بروید حضرت عبد العظیم (علیه السّلام) را زیارت کنید. همین نیّت که در درون شما محقّق شد او تلقّی میکند، این نیّت شما را میگیرد و حفظ میکند یا (معاذ الله) قصد دارید فردا بروید آبروی کسی را ببرید، سرّ کسی را فاش کنید، این عمل بد را هم او تلقّی میکند.
دو ملک هستند یکی کارهای خیر را تلقّی میکند، دریافت میکند و دیگری کارهای بد را تلقّی میکند و برداشت میکند. «یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمینِ وَ عَنِ الشِّمالِ»، یکی کارهایی که انسان را به سعادت میرساند که در جبههی یمین به حساب میآید را تلقّی میکند، دریافت میکند و برداشت میکند و دومی کارهایی که انسان را به شقاوت میرساند، بدبخت میکند، موجبات بدبختی را ضبط میکند، تلقّی میکند. اینها هر کدام صفت رقیب و عتید را دارند، هر دو هم رقیب هستند و هم عتید هستند.
در آیات مبارکهی سورهی انفطار دارد «وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَ * کِراماً کاتِبینَ * یَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ»،[۸] اینجا دو تا نمیگوید خدای متعال میگوید بر شما حافظین جمع است، یعنی ما گروهی را مأمور کردیم شما را زیر نظر دارند، فکر نکنید یک نفر است، شما در محاصرهی ناظرین هستید، بازرسهای ما، ناظرین ما یکی دو نفر نیستند.
«إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَ» خدای متعال با کلمهی «إِنَّ» فرموده است که شما کمی تکان بخورید، قطعی است، «إِنَّ عَلَیْکُمْ»، مسلّماً بر شما، باز لام تأکید میآورد، هر آینه «لَحافِظینَ»، خدای متعال برای شما نگهبانهایی، ناظرهایی، مأمورین حفاظتی را قرار داده است. امّا با اینکه شما در احاطهی بازرسها قرار گرفتهاید، مأمورین نامرئی اوضاع شما را زیر نظر دارند، حرکات و سکنات و قیام و قعود و رفت و آمد و نیّات شما را، محبّتهای درونی شما را، عداوتهای درونی شما را، کارهای درونی که هیچ کسی نمیداند. شما چه کسانی را دوست ندارید، چه کسانی را دوست دارید، اینها را بیرونیها نمیدانند ولی کرام کاتبین همهی اینها را میدانند، هم حبّ و بغض درونی شما را میدانند.
بدبین هستید، بدبینی خود جزء گناهان کبیره است، یعنی جزء گناهانی است که انسان را به گناه کبیره مبتلا میکند، بدبینی باعث تجسّس میشود، جاسوسی رسیدن به عیوب مردم را در پی دارد انسان از کسی عیب پیدا کرد نمیتواند جلوی خود را بگیرد، به اینجا و آنجا میرود میگوید غیبت میشود، این «أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا»[۹]میشود، این جزء گناهان کبیره و خطرناک است، مقدّمهی آن چیست؟ سوء ظن است.
«اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا»[۱۰]، چیزی که باعث میشود که شما مدام نگاه کنید چه کسی چه میکند برای این است که شما خوشبین نیستید، بدبین هستید، بدبینی شما را به جاسوسی وادار میکند جاسوسی هم…
گر حکم شود که مست گیرند در شهر هر آنچه هست گیرند
در روایت دارد که «لَوْ تَکَاشَفْتُمْ مَا تَدَافَنْتُمْ»[۱۱]، چه کسی معصوم است؟ شما به درون هر کسی، به خفایا و زوایای زندگی او وارد شوید عیب پیدا میکنید، انسان بیعیب معصومین هستند.
لذا فرمود اگر پردهها کنار برود به قدری وضع خراب است که شما حاضر نمیشوید یکدیگر را دفن کنید، تشییع جنازهی هم نمیروید، رفت و آمد با همدیگر را قطع میکنید، از یکدیگر متنفّر میشوید، خدای متعال این پردهها را انداخته که ما شاید با هم کنار بیاییم و یک روزی هم توبه کنیم.
خدا إنشاءالله توفیق توبه به ما میدهد، محبّ امام حسین (علیه السّلام) هستیم، محبّ امیر المؤمنین (علیه السّلام) هستیم، بدون توبه از دنیا نخواهیم رفت، توفیق توبه به ما میدهد، «حُبُّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حَسَنَهٌ لَا تَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَهٌ»[۱۲]، عشق امام حسین (علیه السّلام) و عشق ائمّهی اطهار اکسیر است، عاقبت به خیر میشویم توبه میکنیم.
ولی حالا که هر کسی در زندگی خود اشکالاتی دارد یکدیگر را اذیّت نکنید پردهها را کنار نزنید، این سوء ظنّی که انسان به کسی پیدا میکند بدبین است دیگران که نمیدانند ولی سوء ظنّ شما را ملک میبیند «إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَََ * کِراماً کاتِبینَ». فرق آنها با مأمورین اطّلاعاتی اینجا و جاسوسهای اینجا این است که جاسوسهای اینجا ممکن است به این و آن هم بگویند ولی جاسوسهای خدای متعال به هیچ کس نمیگویند، «کِراماً کاتِبینَ».
خیلی بزرگوار هستند به صورت کسی چنگ نمیاندازند، مشت کسی را باز نمیکنند، سر و صدا و هیاهو راه نمیاندازند، آبروداری میکنند. «إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحافِظینَََ * کِراماً کاتِبینَ»، این گروه چهارم از شهود هستند که چون روز قیامت با ما اینجا همراه بودند، ناظر بودند، مأمورین حفاظتی بودند، تمام امور ما را همراه دارند و آنجا هم شهادت میدهند.
دیگر از شهودی که پروردگار منّان مطرح کرده اعضاء و جوارح خود ما است، این دست ما، پای ما، زبان ما، پوست ما، صریح آیات قرآن است «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ»[۱۳]، زبان آنها، «وَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَََََ»، روزی زبانهای آنها، پای آنها، دست آنها شهادت میدهند به آنچه که اینها انجام میدادند.
در یک مرحلهای هم خدای متعال فرموده است: «الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ»[۱۴]، یک روزی ما بر دهانها مهر میزنیم، دهان بسته میشود، دهان را مهر و موم میکنند ولی دست صحبت میکند، پا صحبت میکند.
در روایت دارد اشخاصی که در دنیا زیاد دروغ گفتهاند و دروغ برای آنها (معاذ الله) ملکه شده است، اینها با این ملکه به عالم آخرت منتقل شدهاند روز قیامت هم در دادگاه عدل الهی نمیخواهند زیر بار گناهان بروند، وقتی از زبان میپرسند چرا این کار را انجام دادی میگوید من انجام ندادم، برای اینکه زبان عادت به دروغ کرده است، خدای متعال این را مهر میکند که چیزی نگوید اعضا و جوارح کارهایی که انجام دادهاند نشان میدهند، زبان هم لال است نمیتواند حرفی در آنجا بگوید.
بعضی از روایات هم دارد که خدای متعال این زبان را از دهان خارج میکند و دهان را مهر و موم میکند، زبان در بیرون شهادت میدهد در درون نیست.
اجمالاً اعضا و جوارح و پوست، پوستی که همهی بدن را گرفته هر عضوی هر کاری کرده پوست آنجا شهادت میدهد، لذا تمام بدن شهادت میدهد. آنجا گفته میشود: «وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ»[۱۵]، به پوست آنها میگویند: «لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا»، آنها جواب میدهند: «أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ»، میگویند: ما کارهای نیستیم خدای متعال ما را به زبان آورده است، این خدایی که تمام موجودات را به زبان میآورد آنجا به ما نطق داده است که بگوییم شما چه کاره بودید.
بر حسب آیاتی که در سور مسبّحات و سورهی اسراء وجود دارد، همین الآن هم تمام موجودات زبان دارند، ما زبان موجودات را نمیدانیم، «وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ»[۱۶]، هیچ موجودی نیست مگر اینکه تسبیح خدای متعال را میگوید ولی شما فقه و فهم تسبیح آنها را ندارید. شما زبان خاک را، زبان آب را، زبان گیاه را نمیدانید آنها تسبیح خدای متعال دارند نه تسبیح زبان، واقعاً تسبیح دارند، پیغمبر صدای تسبیح اینها را میشنود، امام میشنود، ولی شما نمیشنوید. همهی موجودات، موی سر شما تسبیح خدای متعال را میگوید، ابروهای شما تسبیح خدای متعال را میگوید، ناخنهای شما تسبیح خدای متعال را میگوید، سلولهای بدن شما تسبیح خدای متعال را میگوید، استخوانهای بدن شما تسبیح خدای متعال را میگوید.
ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم با شما نامحرمان ما خامشیم
ما ساکت ننشستهایم، دائم الذّکر هستیم، ما که خدای خود را فراموش نمیکنیم، ما لحظهای از یاد خدای متعال غفلت نمیکنیم، دوام ذکر داریم، همیشه دم از او میزنیم هیچ وقت خاموش نیستیم ولی با شما خاموش هستیم، شما ما را خاموش میبینید.
آنجا جلود میگویند: «أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ»، این خدایی که تمام موجودات را ناطق قرار داده بود و نطق او را شما نمیشنیدید حالا ما را اینجا به زبان درآورده است. این هم یک گروه از شاهدها است که در آنجا وجود دارد، دو گروه شاهد دیگر هم هستند که در آیات قرآن نیست ولی در روایت است.
یکی بقاعی است که ما روی این بقاع راه میرویم، زندگی میکنیم، یعنی زمینها، زمینی که در آن زمین شما بر امام حسین (علیه السّلام) گریه کردید، آمدید در پیشگاه خدای متعال نماز خواندید، نماز جماعت خواندید، در این محفل نورانی شرکت کردید، زمین این مسجد شهادت میدهد. غیر از آنهایی هستید که پای تلویزیون نشستهاند، شما زحمت کشیدهاید به اینجا آمدهاید این مسیری را که از منزل به قصد مسجد حرکت کردید تا اینجا آمدید جای پای شما را زمین در آنجا قدم به قدم شهادت میدهد که فلانی فلان لحظه از اینجا حرکت کرد و به قصد مسجد، همان گام شما در هر جا گذاشته شده زمین آنجا شهادت میدهد. اینجا هم که در مسجد نشستهاید این مسجد شهادت خواهد داد که شما رونق بازار دین بودید، شما برای تلطیف روح خود آمده بودید، برای نرم کردن دل خود آمده بودید، برای راضی کردن خدای خود آمده بودید و إنشاءالله برای توبه آمدید، برای ازدیاد معرفت آمدید، آنجا به نفع ما شهادت میدهد.
آنجایی که (معاذ الله) هیچ کسی نبود ما در یک زمینی گناه کردیم، آن زمین هم آنجا شهادت میدهد که این اینجا گناه کرده است. دیگر از شهودی که آنجا شهادت میدهد زمان است، هم از حضرت صادق (علیه السّلام) هم از امام زین العابدین (علیه السّلام) روایت است که هر روز وقتی میآید به ما میگوید: «أَنَا یَوْمٌ جَدِیدٌ»[۱۷]، من روز جدیدی هستم من دیروز نیستم، آن روز گذشت، من فردا نیستم، من یوم جدید هستم و امروز هر کاری انجام دهی من شهادت میدهم ولی من را از دست دادی دیگر من را تا قیامت نمیبینی، زمان شهادت میدهد.
هم روز شهادت میدهد، هم شب شهادت میدهد که ما چه کارهایی انجام دادیم هم ساعات عمر. اگر به یاد داشته باشید در آن فرصتی که ما کتاب شریف عدّه الدّاعی را برای شما در همین مسجد میخواندیم، آنجا روایتی را علّامه ابن فتح حلّی نقل فرموده بودند که ۲۴ ساعت ما به صورت یک صندوقهایی هستند درِ آنها روز قیامت بسته است، اینجا باز بوده از هر ساعتی که ما گذشتیم آن صندوق را میبندند، کارهای ما به صورت ۲۴ صندوق در ۲۴ ساعت ضبط میشود.
روز قیامت بعضی از ساعات آنقدر کار ما نور داشته است، موجب رضایت خدای متعال بوده است، موجب عنایت اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) بوده است، به قدری نور در این ساعت فشرده است گاهی در یک ساعتی انسان کاری انجام میدهد گرهی کار هزاران نفر باز میشود، در یک ساعت بوده، یک دستوری میدهد، یک بخشنامهای میدهد، یک قانونی تصویب میکند که یک میلیون جوان میتوانند با این دستور ازدواج کنند، این یک نور انباشت یا یک انرژی متراکم است در اینجا متمرکز شده، به قدری این نور شدید است که اگر دریچهی این صندوق را در روز قیامت بردارند نور این جهنّم که «ظلماتٌ فوق ظلمات» است را نورانی میکند.
متأسّفانه بعضی ساعات بعضی افراد ظلمهایی میکنند، گناهانی میکنند که برد اینها برد جهانی است. کسانی که داعش تربیت کردهاند در آن ساعاتی که فکر میکردند، داشتند یک عدّه جانی، یک عدّه آدمکش، یک عدّه بیرحم تربیت میکردند این ساعت پر از ظلمات است، به قدری ظلمات آن متراکم است و انباشت است که اگر رها شود بهشتی که سراسر نور است تاریک میشود، روزگار را تاریک میکند. این ساعتها و آن روزها و آن شبها تمام کارهای ما در صندوق سرّ زمان و مکان محفوظ است و روز قیامت شهادت میدهد.
عرض کردیم که دو گروه در روز قیامت به طور مسلّم از محاکمه و بررسی و باز کردن پرونده معاف هستند.
یکی مخلَصین هستند که قرآن کریم میگوید روز قیامت همه در فزع هستند «إِلَّا المُخلِصون»؛ «وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَََ»[۱۸]، مخلَصون آنجا فزع ندارند، وحشت ندارند، هیچ نگرانی و تشویشی ندارند. مخلَصین از این جهت که کار آنها برای خود آنها نیست، مخلَص با خدای متعال معامله کرده است، خود را به خدای متعال داده است، وقتی من برای خود هستم یا امانتدار مال خدای متعال هستم خدای متعال به من میگوید من به تو چشم داده بودم، دست داده بودم، این را کجا مصرف کردی؟ من باید جواب بدهم. اگر من هر چه از خدای متعال گرفته بودم به خود او داده بودم، خدا از خود که حساب نمیکشد. مخلَصین، حضرات انبیاء، ائمّه (علیهم السّلام)، حضرت صدّیقهی طاهره (سلام الله علیها) خود نبودند، هر کاری انجام دادند برای خدا بود، یک کار برای خود انجام ندادند که حساب پس بدهند.
اینها یک معاملهی پایاپای انجام دادند، «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ»[۱۹]، یا در مورد حضرت امیر (علیه الصّلاه و السّلام) قرآن کریم دارد که «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»[۲۰]، حضرت علی نفس خود را، جان خود را به خدا فروخت، چه چیزی از خدا میخواست؟ بهشت میخواست؟ ترس از جهنّم داشت که خود را بدهد بیمه شود؟ اینطور نبود. خدا را دوست داشت، دنبال راضی کردن او بود لذا خود را بر او باخت، خدا برنده شد، علی خود را باخت به خدا داد. وقتی علی خود را به خدا داد، علی برای خدا است دیگر کارهای او برای او نیست، کارهای او کار خدا است، علی کار خدایی انجام داده است، کار بشری انجام نداده است، کار خدایی انجام داده است، هیچ چیز برای خود او نبود، سراسر زندگی خود را به خدا داد و خدا هم همه را از او گرفت، از او خرید، خدا دیگر آنجا از خودش برای خود شاهد نمیگیرد. مخلَصین در گردونهی محاکمه و شاهد گرفتن و اینها نیستند.
یک گروه دومی هستند که اینها هم در آنجا حساب و کتاب ندارند و اینها اشقیاء درجهی یک هستند، یعنی کسانی که ذات آنها جهنّم است، اینها گرفتار حبط عمل شدهاند. خدای متعال دو بهشت و دو جهنّم در قرآن معرّفی کرده است. در دو بهشت یکی «جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ»[۲۱] است، یکی «جَنَّتی» است، «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ * ارْجِعی إِلى رَبِّکِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً * فَادْخُلی فی عِبادی * وَ ادْخُلی جَنَّتی»[۲۲].
چیزی که ذات آن در اختیار خدا قرار گرفته است، قلب خود را دربست به خدا داده است، خدا مالک قلب او شده است، این دل خانهی خدا است اگر کسی این خانه را دربست به خود صاحب خانه بدهند و هیچ چیز را بدون اذن خدا در آن خانه راه ندهد، حساب خانهی هر کسی با خود او است، خدا از این دلی که من دخل و تصرّفی در آن نداشتم حساب نمیکشد، دل خانهی خدا شد من هم تحویل او دادم خود او هم این دل را، رفت و آمدهای آن را، خدا اجازه داد امام حسین (علیه السّلام) در این دل بیاید، پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در این دل بیاید، حضرت زهرا (سلام الله علیها) در این دل بیاید. وقتی خانهی خود او است عزیزان خود را آورده است، در این خانه نشانده است این دیگر حساب و کتاب ندارد، لذا آنجا هم بهشت او بهشت خاصّ ذات احدیّت است.
«فَادْخُلی فی عِبادی * وَ ادْخُلی جَنَّتی»، این جنّت الله است، جنّت رضوان است، جنّت لقاء است. یکی هم «جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ» است که انسان با اعمال پراکنده، نمازهای متعدّد، در طول عمر نماز خوانده، زکات داده، احسان کرده، خوش اخلاقی کرده، عفو و گذشت کرده، آبروداری کرده، اینها هر کدام جمع شده باغی از باغهای بهشت شده، «جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ». آنهایی که ذات آنها بهشت الهی است، خانهی دل آنها خانهی خدا بود و در این خانهی الهی احدی را بدون اذن الهی به اینجا راه نداد، خانه دربست برای صاحب خانه بود، اینها حساب ندارند، اینها در جنّت ذات حق مهمان هستند و حسابی هم ندارند.
گروه دیگری که در همین بهشتیها حساب ندارند، عشّاق هستند، عاشق ذوب شدهی معشوق است، عاشق اصلاً خودی ندارد، عاشق دارایی ندارد، عاشق خود و آبروی خود هر چه را داشته به پای معشوق ریخته است. لذا چرا میگویند کسی که زائر حضرت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) است چهار اثر دارد.
زیارت امام حسین (علیه السّلام) چهار رمز دارد راز دارد برکت دارد، یکی این است که استجابت تحت قبّهی امام حسین (علیه السّلام) است، یعنی در برابر شهادت امام حسین خدا چهار تحفه به امام حسین (علیه السّلام) اختصاص داده، یکی «الشِّفَاءَ فِی تُرْبَتِهِ»[۲۳]، دوم «إِجَابَهَ الدُّعَاءِ تَحْتَ قُبَّتِهِ»، سوم امامت در نسل او است، چهارم زائر امام حسین (علیه السّلام) از وقتی که از خانهی خود از دورترین نقطهی عالم حرکت کرده تا به کربلا بیاید و برگردد یک سال طول کشیده این یک سال را زائر امام حسین (علیه السّلام) بوده، از لحظهای که از خانهی خود حرکت کرده تا لحظهای که از زیارت امام حسین (علیه السّلام) به خانهی خود برگردد این مقطع از عمر او روز قیامت حساب ندارد.
چرا؟ برای اینکه برای خود او نبوده به امام حسین داده خدا برود از امام حسین بپرسد چرا از من میپرسد؟ من که برای خود نبودم، من در راه حسین آمدم اگر مردم هم مردم، از زندگی دست شسته بودم رفته بودم.
[۱]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۲]– نهج البلاغه، ص ۴۶۹٫
[۳]– سورهی غافر، آیه ۱۹٫
[۴]– الکافی، ج۲، ص ۵۷۸٫
[۵]– سورهی اسراء، آیه ۷۱٫
[۶]– سورهی ق، آیه ۱۸٫
[۷]– همان، آیه ۱۷٫
[۸]– سورهی انفطار، آیه ۱۰ تا ۱۲٫
[۹]– خصال، ج ۱، ص ۶۳٫
[۱۰]– سورهی حجرات، آیه ۱۲٫
[۱۱]– الأمالی (للصدوق)، ص ۴۴۶٫
[۱۲]– بحار الأنوار، ج ۳۹، ص ۲۴۸٫
[۱۳]– سورهی نور، آیه ۲۴٫
[۱۴]– سورهی یس، آیه ۶۵٫
[۱۵]– سورهی فصّلت، آیه ۲۱٫
[۱۶]– سورهی اسراء، آیه ۴۴٫
[۱۷]– الکافی، ج ۲، ص ۵۲۳٫
[۱۸]– سورهی نمل، آیه ۸۹٫
[۱۹]– سورهی توبه، آیه ۱۱۱٫
[۲۰]– سورهی بقره، آیه ۲۰۷٫
[۲۱]– سورهی بقره، آیه ۲۵٫
[۲۲]– سورهی فجر، آیات ۲۷ تا ۳۰٫
[۲۳]– وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۵۳۷٫
Article printed from ثقلین: http://thaqalain.ir
URL to article: http://thaqalain.ir/%d8%ac%d9%84%d8%b3%d9%87-%d8%a8%db%8c%d8%b3%d8%aa-%d9%88-%d9%86%d9%87%d9%85/
Click here to print.
تمامی حقوق برای وبسایت ثقلین محفوظ است.