«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْللْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

مقدّمه

میلاد مسعود حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیّه و الثّناء را تبریک عرض می‌کنم.

در ارتباط با وجود مبارک حضرت ثامن علیه الصلاه و السلام، نکاتی که درخورِ این فرصتِ محدود باشد، از خودشان توقع داریم به زبان ما آن بیاورند که ذخیره‌ی گوینده و شنونده باشد و مایه‌ی نورانیتِ دل‌ها.

امامت در منطقِ قرآن کریم یک شأن عالمگیرِ دارای قدرتِ تکوینی و ابعادِ انسانِ کامل است. امام خلیفه الله است، امام با ملکوت عالم آشناست، امام در کرسیِ کن فیکون استقرار دارد، امام جانِ عالمِ امکان است، همان حضوری را که روح ما در تک تکِ سلول‌های بدن ما، رگ و پی ما دارد، حضور امام در همه‌ی عوالم امکان همان حضورِ روح است که اشراف بر همه‌ی اعضاء و جوارح ما دارد.

وجود مبارک حضرت علی بن موسی علیه آلاف التحیّه و الثّناء یک خطبه‌ی حدود یک صفحه و نیم در ارتباط با مسئله امامت دارند، که صفات امام را هم در بُعدِ ملکوتی و هم در بُعدِ نحوه‌ی ارتباط امام با امّت، با محبّان و موالیان خودش بیان فرموده است.

دو سه جمله از این کلمات نورانی حضرت رضا علیه السلام را به محضر شما تقدیم می‌دارم.

«امامت» در بیان امام رضا صلوات الله علیه

فرمود: «اَلْإِمَامُ اَلْأَمِینُ اَلرَّفِیقُ وَ اَلْوَالِدُ اَلشَّفِیقُ»،[۲] امام امینِ مطلقِ خدای متعال است، ولی امانتداری است که نسبت به امّت که امانتِ خداست که به دست امام داده است، هم امین است و هم شفیق است.

افرادی هستند که به امانت خیانت نمی‌کنند اما مهربانی و شفقّت ندارند. این امانت‌هایی که در بانک ملّی گذاشته بودند، به سرقت رفت و الحمدلله خدای متعال دل‌ها را شاد کرد و پلیس تهران به عنایت الهی توانست طی یکی دو روز سارقین را دستگیر کند. بانک امانت می‌گیرد ولی عاطفه ندارد، کاری به امانتگذار ندارد.

اما امام که «إِنَّ إِلَیْنا إِیابَهُمْ * ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ»،[۳] «إِیَابُ اَلْخَلْقِ إِلَیْکُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَیْکُمْ»،[۴] امام امین است، اعمال ما به محضر امام تقدیم می‌شود، نماز ما، روزه ما، احسان و صدقات ما، اذکار ما، اوراد ما، نیّاتِ پاکِ ما، گریه‌های توبه‌ی ما، گریه‌های شوق ما، گریه‌های مصیبت ما، زیارت‌های ما، همه‌ی این‌ها در صندوق امامت به امانت نگهداری می‌شود و امام علیه السلام هنگام مرگ ما و در قیامت، این پرونده اعمال ما در محضر اوست.

قرآن کریم این‌ها را شاهد اعمال معرفی فرموده است، «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا»،[۵] مرحوم علامه بزرگوار صاحب تفسیر المیزان قدس الله نفسه الزکیه، ایشان در ارتباط با این آیه، بحث مفصلی دارند که می‌گویند مراد از این «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا» ائمه اطهار علیهم السلام هستند، این‌ها بر صراط هستند و هر دو طرفِ صراط تحت اشراف این‌ها هستند، این‌ها شاهد هستند، این‌ها الگو هستند، این‌ها مشرف هستند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم بر این‌ها شاهد است.

مسئله حساب روز قیامت، که هر امامی مسئول حساب امّت خود هست، برای این است که امام شاهد بر اعمال است، صحیفه عمل ما را امام امضاء می‌کند تا قبول می‌شود، اگر نماز ما را، اگر عبادت‌ها و جهاد و خون‌هایی که در جبهه ریخته می‌شود امام امضاء نکند بالا نمی‌رود. لذا یک نوع صندوق علم است، خزینه غیب هست، در عین حال حفاظِ اعمال و اعتقادات ما امام است.

لذا حضرت رضا علیه السلام در مورد امام فرمودند: «اَلْإِمَامُ اَلْأَمِینُ اَلرَّفِیقُ وَ اَلْوَالِدُ اَلشَّفِیقُ»، امام امین است. شما هرچه به امام بسپارید، حضرت به امانت از شما تحویل می‌گیرد، ولی مانند بانکداری نیست که پول شما را به امانت نگه دارد و با شما رابطه عاطفی نداشته باشد، امام امینی است که نسبت به شماها که اگر اعمال و خودتان و ناموس و شرف و استقلال و کشورتان را به امانت بدهید، او هم امانت را حفظ می‌کند و هم شفقّت و مهربانی دارد.

بعد فرمود که او بمنزله‌ی والد است. او پدری برای همه‌ی شماست.

ما چند نوع پدر داریم، پدر نَسَبی ما پدر ماست، پدر عیال ما پدر ماست، اما کسی که شخصیت ما در دامان او شکل گرفته است، تولد معنوی ما مربوط به اوست، او هم پدری است که نسبتِ پدر معنوی، پدر روحانی، پدر ولایی، اقوای از پدر نسبی و پدر تزویجی است. امام علیه السلام روح ما را، شخصیت ما را، حقیقت ایمانی ما را تربیت می‌کند.

سه شأنی که علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه در کتاب شریف «شیعه در اسلام» مطرح فرموده‌اند، یکی از شئون امامت این است که باطن اعمال ما را، همین توحید افعالی که در سوره مبارک واقعه آمده است، «أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ * أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ»،[۶] شما تخم می‌پاشید، شما نمی‌رویانید، این تخم جامد با دست شما در زمین نرم افشانده می‌شود، ولی چه کسی این تخم را از شما تحویل می‌گیرد؟ چه کسی یک دانه‌ی شما را بصورت هفت خوشه درمی‌آورد و به شما حاصل می‌دهد؟ آن کسی که زرع می‌کند و می‌رویاند شما نیستید، شما اصلاً خبر ندارید.

همانگونه که ازدواج موجب تناسل می‌شود، پدر چه نقشی در تکوین نطفه و بوجود آمدن بچه دارد؟ شما اصلاً خبر ندارید، ولی «هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحَامِ»،[۷] او در رحم مادر صورتگری می‌کند، او این نطفه‌ی گندیده را بصورتِ یک کودکِ دل‌انگیز درمی‌آورد، او صورتگری می‌کند، او حیات می‌دهد، او رویش می‌دهد.

اعمال ما بمنزله‌ی نهال‌هایی است که می‌کاریم، بمنزله‌ی تخم‌هایی است که می‌پاشیم، ما وقتی نماز می‌خوانیم گویا تخم عمل صالحی در زمینه‌ی دل خودمان کشت کرده‌ایم، اما چه کسی می‌رویاند؟ این کار کارِ امام است، امام والد است، امام مولد است، امام تولید می‌کند، عمل کم ما را مضاعف می‌کند.

فرمود: امام «اُمّ بَرّه‌ عَلَی وَلَدِه» هست، ارتباط حبّی و عشقی و محبّتی امام نسبت به شیعه از مادری که تمام وجود او نیکی کردن به بچه است، رابطه امام از این قوی‌تر است.

وجود نازنین حضرت رضا علیه السلام در بُعد مدیریتی فرمودند: «الإمَامُ عَالِمٌ بِالسِّیَاسَهِ» امام به سیاست آشناست، امام تدبیر مدون بلد است، امام سیاستمدار است، امام تدبیر عالم را در کف دست خود قرار داده است، مهندسی می‌کند، نقشه عالم نزد امام است و اوست که جدول سعادت را ترسیم می‌کند. «مُستَحِقٌ لِرّیَاسَه» امام شایسته‌ی ریاست است، خدای متعال ریاست دینی و دنیوی را بعهده‌ی امام گذاشته است، امام استحقاق ریاست دارد. «مُفتَرَضُ الطَّاعَه» در نکته‌ی سوم، در امر سیاسی حضرات معصومین علیهم السلام این است که امام هر دستوری بدهد، امام هر برنامه‌ای را طرح کند، طرح‌های امام، برنامه‌های امام، دستورات امام از ناحیه‌ی خدا بر ما فرض شده است، هر کسی دستور امام را اجراء نکند تمرّدِ خدا را کرده است.

اما اینکه امام عالم به سیاست است، امام مستحق ریاست است، امام مفترض الطاعه است، ریشه در آن ارتباط قلبی با رعیت خودش دارد، «نَاصِحٌ لِعِبَادِ اَللَّهِ»، امام نسبت به بندگان خدا دلسوزی دارد، مانند یک رئیس جمهور یا مسئول فلان اداره نیست که یک سِمَتی را اداره می‌کند، نه، اشراف امام به رعیت مانند دلسوزی پدر نسبت به فرزند خود است، پدر برای فرزند خود منّت ندارد، پدر رابطه‌ی تکوینی با فرزند خود دارد، مادر رابطه‌ی عینیِ الهی با فرزند خود دارد، هیچ وقت دایه‌ی دلسوز «مادر» نمی‌شود. امام رابطه‌ی تکوینی دارد، در عالم تکوین و ملکوت از پدر و مادر به ما نزدیک‌تر است.

چون خدای متعال آن نصح و دلسوزی را در وجود امام قرار داده است، طاعت امام را هم بر عبادالله واجب کرده است.

نکاتی در مورد حدیث شریف سلسله الذهب

تشریف‌فرمایی وجود نازنین حضرت رضا صلوات الله علیه به ایران، حضور عینیتِ امامت و ولایت در منظر مردم ایران بود، آن حقیقت ملکوتی که مردم ایران از دور شنیده بودند که امام دارای امتیازات الهی است، نماینده مطلق پروردگار متعال است، ید الله الباسطه است، عین الله الناظره است، اذن الله الواعیه است، شنیده بودند، ولی امامت را ندیده بودند.

آمدنِ حضرت رضا علیه السلام به ایران، امامت را در عینیتِ خارجی برای مردم ایران ملموس و محسوس کرد.

لذا معجزاتی که حضرت رضا علیه السلام در این سفر از خودشان نشان دادند، چیزی بود که ایرانی‌ها تشنه‌ی آن بودند، شنیده بودند ولی شنیدن کی بود مانند دیدن، ندیده بودند.

وقتی امام رضا علیه السلام آمدند هم اسلام را در عمل امام علیه السلام مشاهده کردند، وجود نازنین حضرت رضا علیه السلام به ولایتعهدی منصوب شده بودند، یک مقام سلطنتیِ همراه با امکانات دنیوی در اختیار حضرت بود، ولی حضرت رضا علیه السلام هرگز ذی سلطنت در خودشان قبول نکردند. امام رضا علیه السلام نه در قصر زندگی کردند و نه اجازه دادند زندگی اشرافی در زندگی‌شان قرار بگیرد.

لذا وجود نازنین حضرت رضا علیه السلام چندین کار برای تنزیه امامت از مسئله سلطنت و دودمان کثیف بنی عباس و مأمون را در منظر به مردم نشان داد.

یکی خواندنِ حدیث سلسله الذهب بود که به عالمیان اعلان کرد توحید یک در بیشتر ندارد، توحید یک مجرا بیشتر ندارد، و آن درِ ولایت و امامت است، هر کسی می‌خواهد توحید الهی را داشته باشد، بابِ توحید «امام» است، فرمود: سند حدیث را که سلسله الذهب است، «ذهب» به معنی طلاست، وجود نازنین حضرت رضا علیه السلام سلسله‌ی حدیث را از تک تک اجدادشان با اسم تا به پیغمبر رسیدند، پیغمبر از جبرئیل، جبرئیل از خدای متعال، فرمودند: «کَلِمَهُ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ حِصْنی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنی اَمِنَ مِنْ عَذابی»، این یک مقابله‌ی صریح بود با سلطنت مأمون و با حکومت‌های مادّی که مسئله‌ی مادّی از جانب پروردگار متعال بعنوان حصن و حفاظ هویّتِ انسانی از جانب خدای متعال ابلاغ شده است، ولکن اگر کسی بخواهد در این حصن و حفاظ وارد بشود تا آخرت و ایمان و حقیقت او از شرّ وسوسه‌گران حفظ بشود و از غارت شیطان در امان بدارد «بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها»، خدای متعال حفاظتِ دل‌ها را به منِ امام رضا سپرده است.

هر کسی بخواهد ایمان و توحید او محفوظ بماند باید دامان امام رضا علیه السلام را بگیرد، حافظ قلب ما، حافظ جان ما، حافظ ایمان ما، حافظ یقین ما، حافظ صبر ما، حافظ محبّت ما، دست غیب خداست که در شکل امامت معرّفی شده است، «بِشُروطِها وَ أنَا مِن شُروطِها».

تواضع امام رضا علیه السلام

برخورد دیگری که امام رضا علیه السلام در جامعه بعنوان هم یک مسیر، اگر کسی بخواهد بندگی در مسیر عبودیت را ببینید باید در این رفتار امام رضا علیه السلام ببیند. همینطور که وجود نازنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم روی خاک نشسته بودند و غذایی میل می‌کردند عاری از آن اداهای اشرافیت، یک زنی رسید و از روی تمسخر گفت: او مانند برده‌هاست. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «وَیْحَکِ»[۸] وای بر تو! «وَ أَیُّ عَبْدٍ أَعْبَدُ مِنِّی» تو مسخره می‌کنی که من روی زمین نشسته‌ام؟ من افتخار می‌کنم، چه کسی بنده‌تر از من است؟

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند، اول شخصیت عالم هستند ولی روی فرش ابریشمی نمی‌نشینند، روی خاک می‌نشینند، مانند برده‌ها غذا میل می‌کنند، به این امر هم افتخار می‌کنند و می‌فرمایند: کسی برده‌تر از من نیست.

حال امام رضا علیه السلام امام هستند، خلیفه الله هستند، صاحب ولایت مطلقه هستند، ولیعهد هم هستند، به نام مبارک ایشان سکه ضرب شده است و در میان جامعه ایرانی تقسیم شده است، موقعیت خیلی برتری دارند، ولی امام رضا علیه السلام تنها غذا میل نمی‌کردند، هر زمان می‌خواستند غذا میل کنند می‌فرمودند بگویید نگهبان بیاید. نگهبان می‌آمد، تمام خدمه می‌آمدند، می‌فرمودند: آن‌هایی هم که در طویله خدمت می‌کنند هم صدا بزنید که بیایند. همه‌ی این‌ها را دور خودشان جمع می‌کردند.

به امام رضا علیه السلام عرض کردند: آقا! اجازه بدهید که غلام سیاه‌ها، این‌هایی که افریقایی هستند و برده‌های زرخرید هستند و در نظر مردم خیلی کوچک شمرده می‌شوند، برای این‌ها سفره‌ای جدا بیندازیم. امام می‌فرمودند: همه‌ی این‌ها از یک پدر و از یک مادر هستیم و هیچ کمبودی در اینکه رنگ پوست او سیاه است وجود ندارد. امام رضا علیه السلام آن‌ها را هم کنار سفره خودشان می‌نشاندند.

این به ما طمع می‌دهد که حضرت رضا علیه السلام… کاری کنید که ما را هم مانند غلام سیاه‌ها کنار سفره‌ای قرار بدهند که دست مبارک خودشان در آن سفره است.

امام رضا علیه السلام در این رابطه فرمودند: «مَنْ زَارَنِی عَلَى بُعْدِ دَارِی وَ مَزَارِی أَتَیْتُهُ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ»[۹] هر کسی که من را زیارت کند، با اینکه من نسبت به اجداد طاهرینم جدا افتاده‌ام، در بُعد مصافتی قرار گرفته‌ام، من مبتلا به غربت شده‌ام، کسانِ من اطرافِ من نیستند، اگر کسی مرا با این غربتی که دارم و با این بُعدِ مصافت زیارت کند، او روز قیامت با من است.

اگر کسی به امام رضا علیه السلام دل بدهد، اگر کسی عاشق حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام بشود، در وجود حضرت ذوب می‌شود، از حضرت جدا نمی‌شود و در اعلی درجه‌ی قرب الهی که بالاتر از بهشت است، با خودِ امام رضا علیه السلام محشور خواهد شد.

این هم یک روش و رفتار بود که اگر کسی مجتهد شد، اگر کسی مرجع تقلید شد، اگر کسی گوینده مشهور شد، اگر کسی مدرس موفقی شد، اگر کسی مسئولیت اداری گرفت، اگر شیعه امام رضا علیه السلام است به این پابرهنه‌ها و ضعفا احترام می‌کند و آن‌ها را کنار خودش می‌بیند، به آن‌ها شخصیت و ارزش و روحیه می‌دهد، این بزرگترین درسی بود که حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیّه و الثّناء به همه‌ی مسئولین و صاحب منسبان و مشاهیر دادند، که یک وقتی موقعیت برای ما خودخواهی و خودبینی بهمراه نداشته باشد. هر اندازه که مقام بالاتر رفت، باید تواضع بیشتر بشود.

وجود مبارک حضرت رضا علیه السلام با اینکه ولیعهد بودند، قصر در اختیار ایشان بود، می‌توانستند گارد حفاظتی داشته باشند، ولی امام رضا علیه السلام در حمام خصوصی نمی‌رفتند، در حمام عمومی شرکت می‌فرمودند. نشسته بودند و مشغول شستشو بودند. فردی وارد شد و به امام نهیب زد و امام را از جای خود بلند کرد، بعد هم گفت: بیا و بر سر من آب بریز.

امام رضا علیه السلام جامی در دست خود داشتند، آب برداشتند و به سر این بنده خدا می‌ریختند که کسی متوجه شد و فریاد کشید: ای بنده خدا! خودت را هلاک کردی! آیا نمی‌دانی این آقایی که آب به سر تو می‌ریزد پسر پیغمبر است، صاحب ولایت است، ولیعهد است.

این مرد خجالت کشید، وجود نازنین علی بن موسی الرضا علیه السلام تبسمی کردند و نوازش کردند و خواستند او را آرام کنند.

این امامِ ماست، این الگوی ماست، این اسوه‌ی ماست، این مقتدای ماست، و آیا حق این نیست که ما به او دل بدهیم؟

علامه طباطبایی در مورد سنگ‌فرش‌های حرم حضرت رضا علیه السلام می‌گویند…

مرحوم علامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشّریف که خدای متعال به او معرفت داده بود، چشم دل او را باز کرده بود، او عرش را پیموده بود، از بهشت هم عبور کرده بود.

بنده‌ی خدایی در صحن مطهّر حضرت ثامن الحجج علیه السلام… آقای طباطبایی تابستان‌ها مشهد بودند، ما هم مکرر در خدمت ایشان بودیم و گاهی بعضی از نوشته‌هایمان را بر ایشان عرضه می‌کردیم، با اینکه بچه طلبه بودیم و ایشان فیلسوف و عارف و فقیه بودند و شخصیت جهانی داشتند، هیچ وقتی اخم نکردند. ما از روی جهالت، یک بچه طلبه‌ی در حد لمعه‌خوان چیزی نوشته بودم و به آقای طباطبایی گفتم که اجازه بدهید من این نوشته خود را برای شما بخوانم. ایشان در نهایت بزرگواری حوصله کردند و نوشته من را گوش کردند. گاهی خواب می‌دیدیم و می‌رفتم و برای علامه طباطبایی اعلی الله مقامه الشّریف نقل می‌کردم، ایشان بقدری خاکی بودند که انسان احساس نمی‌کرد فاصله دارد، گویا با پدر خودش صحبت می‌کند.

به آقای طباطبایی در صحن مطهّر حضرت رضا علیه السلام عرض کرده بود: آقا! من از آذربایجان آمده‌ام و عهد کرده‌ام که دست شما را ببوسم. آقای طباطبایی فرموده بودند: این سنگ فرش‌های صحن حرم حضرت رضا علیه السلام بالاتر از سرِ طباطبایی است، اگر شما این‌ها را ببوسید، نه اینکه بالاتر از بوسیدنِ دست من است، بلکه از سرِ من هم بالاتر است.

آیت الله العظمی میلانی رضوان الله تعالی علیه در حرم حضرت رضا علیه السلام

مرحوم آقای میلانی رضوان الله تعالی علیه، آن مرجع عالیقدر، آن فردی که امام رضا علیه السلام به او مأموریت می‌داد، خیلی با امام رضا علیه السلام قاطی بود.

وجود مبارک حضرت آیت الله العظمی آقای میلانی رضوان الله تعالی علیه وقتی وارد حرم حضرت رضا علیه السلام می‌شدند، در گوشه گوشه می‌ایستادند، با اشک چشم خود به امام رضا علیه السلام خطاب می‌کرد: «یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَهٍ مُزْجَاهٍ».[۱۰]

آقایی و بزرگواری امام رضا علیه السلام

یکی از ویژگی‌های حضرت رضا علیه السلام این است که هر دیدی را که زائر برای دیدن امام رضا علیه السلام می‌دهد، بازدید دارد.

مرحوم آیت الله آقای حاج آقا مرتضی حائری اعلی الله مقامه الشّریف که هم استاد ما بودند، هم در حد یک مرجعیت تام بودند، همه قبول داشتند، ولی دنیا را طلاق داده بود، به شئون دنیا، به هیچ چیز دنیا علاقه نداشت. ایشان تا تعطیل می‌شد سر از مشهد درمی‌آورد، عاشق بود، نمی‌توانست تعطیل باشد و او به قبّه‌ی مبارک حضرت رضا علیه السلام مشرّف نشود.

بعد از وفات ایشان، یکی از مراجع تقلید ایشان را خواب دیده بود، پرسیده بود چه خبر؟ گفته بود: من این همه به زیارت حضرت رضا علیه السلام رفتم، تاکنون حضرت رضا علیه السلام بیش از هفتاد مرتبه به بازدید من تشریف‌فرما شده‌اند.

خوشا به حال شما و ما که چنین امامی نصیب ما شده است و در پناه حضرت رضا علیه السلام هستیم، قدر بدانید و سعی کنید به هر قیمتی که شده است هر سال چند مرتبه برای زیارت حضرت رضا علیه السلام مشرف بشوید.

آقای فِحری اعلی الله مقامه الشّریف برای من نقل کرد که من به آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف عرض کردم: آقا! ما در نجف با شما رفیق بودیم، هم‌غذا بودیم، ولی خدا شما را با معراج برده است و به عرش رسیده‌اید، ما در فرش باقی مانده‌ایم، از آنچه دیدید یک چشمه هم برای ما بگویید که وصف العیش هم نصف العیش است، ما که نرسیدیم ولی حداقل از شما بشنویم.

آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف فرمودند: من وارد حرم مطهر آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام شدم، ضریح مقدّس به روی من باز شد، وجود نازنین امام رضا علیه السلام را دیدم، حضرت اجازه دادند و وارد شدم و مقابل ایشان زانو زدم، امام رضا علیه السلام با من صحبت کردند.

یک جمله را از امام رضا علیه السلام برای آقای فِحری نقل کرده بودند، آقای فِحری هم برای ما نقل کرد، من هم محض اطمینان در محضر آیت الله بهجت اعلی الله مقامه الشّریف در مشهد منبر رفتم و این مطلب را در حضور خودشان نقل کردم، بعد هم آمدم و خدمت ایشان نشستم که ببینم آیا این را قبول دارند یا نه، ایشان هم قبول داشتند.

آقای بهجت می‌گوید: امام رضا علیه السلام به من فرمودند آیا ممکن است کسی به ما پناه بیاورد و ما به او پناه ندهیم؟

یا علی بن موسی الرضا! باور ما هم این نیست که کسی به شما پناه بیاورد و شما به او پناه ندهید.

السَّلَامُ عَلَى غَوْثِ اللَّهْفَانِ وَ مَنْ صَارَتْ بِهِ أَرْضُ خُرَاسَانَ خُرَاسَانَ.

دعا

خدایا! تو را به عصمت حضرت زهرای مرضیه، به وجاهت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام قسم می‌دهیم عیدی ما را ظهور امام زمان ارواحنا فداه قرار بده.

خدایا! چشم ما را به جمال آقایمان روشن بفرما.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم امشب الساعه گناهان ما را به امام رضا علیه السلام ببخش و بیامرز.

خدایا! ما را در روز قیامت با امام رضا علیه السلام و در درجه‌ی مولایمان امام رضا علیه السلام قرار بده.

خدایا! نسل جوان ما را به ساحل سعادت همیشگی برسان.

خدایا! امر ازدواج را، امر نورانیت و رونق زندگی دنیوی و اخروی را ارزانی‌شان بفرما.

خدایا! عموم مریض‌ها، مریض مورد نظر را شفاء عنایت بفرما.

خدایا! مشکلات معیشتی مردم را به برکت و عنایت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام برطرف بفرما.

خدایا! بدبینی‌ها، بدگویی‌ها را در میان مردم ما و در میان آحاد مسئولین ما به محبّت و تعاون و خوش‌بینی و پشتیبانی تبدیل بفرما.

خدایا! دست نفاق و خیانت را قطع بفرما.

خدایا! سایه پربرکت سکّاندار کشتی انقلاب ما، عمود خیمه امنیت و عزّت و استقلال ما، نایب امام زمان ارواحنا فداه، رهبر عزیز ما را با اقتدار و عزّت مستدام بدار.

خدایا! دست‌هایی که از طریق شبکه‌های مجازی، از طریق فیلم، از طریق انواع تبلیغات بر علیه امام رضا علیه السلام جسارت کرده‌اند، می‌خواهند شخصیت مؤمنین را منکوب کنند، خدایا! اگر قابل هدایت نیستند شیشه‌ی عمرشان را بشکن و خطرشان را به خودشان و اربابانشان برگردان.

خدایا! آنچه خواستیم و نخواستیم، مطابق کَرَمِ امام رضا علیه السلام است، در این مجلس نورانی به همه‌ی برادران و خواهران ما روزی بفرما.

خدایا! تو را به محمد و آل محمد علیهم السلام قسم می‌دهیم امام و شهدا و گذشتگان و مشایخ و حق‌داران ما را بر سر سفره‌ی امام رضا علیه السلام متنعّم بگردان.

غفرالله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] کمال الدین و تمام النعمه ، جلد ۲ ، صفحه ۶۷۵ (إِنَّ اَلْإِمَامَهَ أُسُّ اَلْإِسْلاَمِ اَلنَّامِی وَ فَرْعُهُ اَلسَّامِی بِالْإِمَامِ تَمَامُ اَلصَّلاَهِ وَ اَلزَّکَاهِ وَ اَلصِّیَامِ وَ اَلْحَجِّ وَ اَلْجِهَادِ وَ تَوْفِیرُ اَلْفَیْءِ وَ اَلصَّدَقَاتِ وَ إِمْضَاءُ اَلْحُدُودِ وَ اَلْأَحْکَامِ وَ مَنْعُ اَلثُّغُورِ وَ اَلْأَطْرَافِ اَلْإِمَامُ یُحِلُّ حَلاَلَ اَللَّهِ وَ یُحَرِّمُ حَرَامَ اَللَّهِ وَ یُقِیمُ حُدُودَ اَللَّهِ وَ یَذُبُّ عَنْ دِینِ اَللَّهِ وَ یَدْعُو إِلَى سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَهِ وَ اَلْمَوْعِظَهِ اَلْحَسَنَهِ  وَ اَلْحُجَّهِ اَلْبَالِغَهِ اَلْإِمَامُ کَالشَّمْسِ اَلطَّالِعَهِ لِلْعَالَمِ وَ هِیَ فِی اَلْأُفُقِ بِحَیْثُ لاَ تَنَالُهَا اَلْأَیْدِی وَ اَلْأَبْصَارُ اَلْإِمَامُ اَلْبَدْرُ اَلْمُنِیرُ وَ اَلسِّرَاجُ اَلزَّاهِرُ وَ اَلنُّورُ اَلسَّاطِعُ وَ اَلنَّجْمُ اَلْهَادِی فِی غَیَاهِبِ اَلدُّجَى وَ اَلْبَلَدِ اَلْقِفَارِ وَ لُجَجِ اَلْبِحَارِ اَلْإِمَامُ اَلْمَاءُ اَلْعَذْبُ عَلَى اَلظَّمَإِ وَ اَلدَّالُّ عَلَى اَلْهُدَى وَ اَلْمُنْجِی مِنَ اَلرَّدَى اَلْإِمَامُ اَلنَّارُ عَلَى اَلْیَفَاعِ اَلْحَارُّ لِمَنِ اِصْطَلَى بِهِ وَ اَلدَّلِیلُ فِی اَلْمَهَالِکِ مَنْ فَارَقَهُ فَهَالِکٌ اَلْإِمَامُ اَلسَّحَابُ اَلْمَاطِرُ وَ اَلْغَیْثُ اَلْهَاطِلُ وَ اَلشَّمْسُ اَلْمُضِیئَهُ وَ اَلسَّمَاءُ اَلظَّلِیلَهُ وَ اَلْأَرْضُ اَلْبَسِیطَهُ وَ اَلْعَیْنُ اَلْغَزِیرَهُ وَ اَلْغَدِیرُ وَ اَلرَّوْضَهُ اَلْإِمَامُ اَلْأَمِینُ اَلرَّفِیقُ وَ اَلْوَالِدُ اَلشَّفِیقُ وَ اَلْأَخُ اَلشَّقِیقُ وَ مَفْزَعُ اَلْعِبَادِ فِی اَلدَّاهِیَهِ اَلْإِمَامُ أَمِینُ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِیفَتُهُ فِی بِلاَدِهِ وَ اَلدَّاعِی إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اَلذَّابُّ عَنْ حُرَمِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اَلْإِمَامُ هُوَ اَلْمُطَهَّرُ مِنَ اَلذُّنُوبِ اَلْمُبَرَّأُ مِنَ اَلْعُیُوبِ مَخْصُوصٌ بِالْعِلْمِ مَوْسُومٌ بِالْحِلْمِ نِظَامُ اَلدِّینِ وَ عِزُّ اَلْمُسْلِمِینَ وَ غَیْظُ اَلْمُنَافِقِینَ وَ بَوَارُ اَلْکَافِرِینَ اَلْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لاَ یُدَانِیهِ أَحَدٌ وَ لاَ یُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لاَ یُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لاَ لَهُ مِثْلٌ وَ لاَ نَظِیرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ کُلِّهِ مِنْ غَیْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لاَ اِکْتِسَابٍ بَلِ اِخْتِصَاصٌ مِنَ اَلْمُفْضِلِ اَلْوَهَّابِ فَمَنْ ذَا اَلَّذِی یَبْلُغُ مَعْرِفَهَ اَلْإِمَامِ أَوْ یُمْکِنُهُ اِخْتِیَارُهُ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ ضَلَّتِ اَلْعُقُولُ وَ تَاهَتِ اَلْحُلُومُ وَ حَارَتِ اَلْأَلْبَابُ وَ حَسَرَتِ اَلْعُیُونُ وَ تَصَاغَرَتِ اَلْعُظَمَاءُ وَ تَحَیَّرَتِ اَلْحُکَمَاءُ وَ حَصِرَتِ اَلْخُطَبَاءُ وَ تَقَاصَرَتِ اَلْحُلَمَاءُ وَ جَهِلَتِ اَلْأَلِبَّاءُ وَ کَلَّتِ اَلشُّعَرَاءُ وَ عَجَزَتِ اَلْأُدَبَاءُ وَ عَیِیَتِ اَلْبُلَغَاءُ عَنْ وَصْفِ شَأْنٍ مِنْ شَأْنِهِ أَوْ فَضِیلَهٍ مِنْ فَضَائِلِهِ فَأَقَرَّتْ بِالْعَجْزِ وَ اَلتَّقْصِیرِ وَ کَیْفَ یُوصَفُ أَوْ یُنْعَتُ بِکُنْهِهِ أَوْ یُفْهَمُ شَیْءٌ مِنْ أَمْرِهِ أَوْ یَقُومُ أَحَدٌ مَقَامَهُ أَوْ یُغْنِی غِنَاهُ لاَ وَ کَیْفَ وَ أَنَّى وَ هُوَ بِحَیْثُ اَلنَّجْمُ مِنْ أَیْدِی اَلْمُتَنَاوِلِینَ وَ وَصْفِ اَلْوَاصِفِینَ فَأَیْنَ اَلاِخْتِیَارُ مِنْ هَذَا وَ أَیْنَ اَلْعُقُولُ عَنْ هَذَا وَ أَیْنَ یُوجَدُ مِثْلُ هَذَا ظَنُّوا أَنَّ ذَلِکَ یُوجَدُ فِی غَیْرِ آلِ اَلرَّسُولِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَذَبَتْهُمْ وَ اَللَّهِ أَنْفُسُهُمْ وَ مَنَّتْهُمُ اَلْبَاطِلَ فَارْتَقَوْا مُرْتَقًى صَعْباً دَحْضاً تذل [تَزِلُّ] عَنْهُ إِلَى اَلْحَضِیضِ أَقْدَامُهُمْ وَ رَامُوا إِقَامَهَ اَلْإِمَامِ بِعُقُولٍ حَائِرَهٍ نَاقِصَهٍ وَ آرَاءٍ مُضِلَّهٍ فَلَمْ یَزْدَادُوا مِنْهُ إِلاَّ بُعْداً قٰاتَلَهُمُ اَللّٰهُ أَنّٰى یُؤْفَکُونَ لَقَدْ رَامُوا صَعْباً وَ قَالُوا إِفْکاً وَ ضَلُّوا ضَلاٰلاً بَعِیداً  وَ وَقَعُوا فِی اَلْحَیْرَهِ إِذْ تَرَکُوا اَلْإِمَامَ عَنْ بَصِیرَهٍ وَ زَیَّنَ لَهُمُ اَلشَّیْطٰانُ أَعْمٰالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ اَلسَّبِیلِ وَ کٰانُوا مُسْتَبْصِرِینَ  رَغِبُوا عَنِ اِخْتِیَارِ اَللَّهِ وَ اِخْتِیَارِ رَسُولِهِ إِلَى اِخْتِیَارِهِمْ وَ اَلْقُرْآنُ یُنَادِیهِمْ وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ مٰا یَشٰاءُ وَ یَخْتٰارُ مٰا کٰانَ لَهُمُ اَلْخِیَرَهُ سُبْحٰانَ اَللّٰهِ وَ تَعٰالىٰ عَمّٰا یُشْرِکُونَ  وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ مٰا کٰانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لاٰ مُؤْمِنَهٍ إِذٰا قَضَى اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ اَلْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ  وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: مٰا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ `أَمْ لَکُمْ کِتٰابٌ فِیهِ تَدْرُسُونَ ` إِنَّ لَکُمْ فِیهِ لَمٰا تَخَیَّرُونَ `أَمْ لَکُمْ أَیْمٰانٌ عَلَیْنٰا بٰالِغَهٌ إِلىٰ یَوْمِ اَلْقِیٰامَهِ إِنَّ لَکُمْ لَمٰا تَحْکُمُونَ `سَلْهُمْ أَیُّهُمْ بِذٰلِکَ زَعِیمٌ `أَمْ لَهُمْ شُرَکٰاءُ فَلْیَأْتُوا بِشُرَکٰائِهِمْ إِنْ کٰانُوا صٰادِقِینَ  وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: أَ فَلاٰ یَتَدَبَّرُونَ اَلْقُرْآنَ أَمْ عَلىٰ قُلُوبٍ أَقْفٰالُهٰا  أَمْ طَبَعَ اَللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ یَفْقَهُونَ أَمْ قٰالُوا سَمِعْنٰا وَ هُمْ لاٰ یَسْمَعُونَ `إِنَّ شَرَّ اَلدَّوَابِّ عِنْدَ اَللّٰهِ اَلصُّمُّ اَلْبُکْمُ اَلَّذِینَ لاٰ یَعْقِلُونَ `وَ لَوْ عَلِمَ اَللّٰهُ فِیهِمْ خَیْراً لَأَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ  أَمْ قٰالُوا سَمِعْنٰا وَ عَصَیْنٰا  بَلْ هُوَ بِفَضْلِ اَللَّهِ: یُؤْتِیهِ مَنْ یَشٰاءُ وَ اَللّٰهُ ذُو اَلْفَضْلِ اَلْعَظِیمِ  فَکَیْفَ لَهُمْ بِاخْتِیَارِ اَلْإِمَامِ وَ اَلْإِمَامُ عَالِمٌ لاَ یَجْهَلُ وَ رَاعٍ لاَ یَنْکُلُ مَعْدِنُ اَلْقُدْسِ وَ اَلطَّهَارَهِ وَ اَلنُّسُکِ وَ اَلزَّهَادَهِ وَ اَلْعِلْمِ وَ اَلْعِبَادَهِ مَخْصُوصٌ بِدَعْوَهِ اَلرَّسُولِ وَ هُوَ نَسْلُ اَلْمُطَهَّرَهِ اَلْبَتُولِ لاَ مَغْمَزَ فِیهِ فِی نَسَبٍ وَ لاَ یُدَانِیهِ دَنَسٌ لَهُ اَلْمَنْزِلَهُ اَلْأَعْلَى لاَ یَبْلُغُهَا ذُو حَسَبٍ فِی اَلْبَیْتِ مِنْ قُرَیْشٍ وَ اَلذِّرْوَهُ مِنْ هَاشِمٍ وَ اَلْعِتْرَهُ مِنْ آلِ اَلرَّسُولِ وَ اَلرِّضَا مِنَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ شَرَفُ اَلْأَشْرَافِ وَ اَلْفَرْعُ مِنْ آلِ عَبْدِ مَنَافٍ نَامِی اَلْعِلْمِ کَامِلُ اَلْحِلْمِ مُضْطَلِعٌ بِالْإِمَامَهِ عَالِمٌ بِالسِّیَاسَهِ مَفْرُوضُ اَلطَّاعَهِ قَائِمٌ بِأَمْرِ اَللَّهِ نَاصِحٌ لِعِبَادِ اَللَّهِ حَافِظٌ لِدِینِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اَلْأَنْبِیَاءَ وَ اَلْأَئِمَّهَ عَلَیهِمُ السَّلاَمُ یُوَفِّقُهُمُ اَللَّهُ وَ یُؤْتِیهِمْ مِنْ مَخْزُونِ عِلْمِهِ وَ حِکْمَتِهِ مَا لاَ یُؤْتِیهِ غَیْرَهُمْ فَیَکُونُ عِلْمُهُمْ فَوْقَ عِلْمِ أَهْلِ زَمَانِهِمْ فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَى اَلْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لاٰ یَهِدِّی إِلاّٰ أَنْ یُهْدىٰ فَمٰا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ)

[۳] سوره مبارکه غاشیه، آیات ۲۵ و ۲۶

[۴] زیارت جامعه کبیره

[۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۱۴۳ (وَکَذَٰلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا ۗ وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَهَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَیْهِ ۚ وَإِنْ کَانَتْ لَکَبِیرَهً إِلَّا عَلَى الَّذِینَ هَدَى اللَّهُ ۗ وَمَا کَانَ اللَّهُ لِیُضِیعَ إِیمَانَکُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ)

[۶] سوره مبارکه واقعه، آیات ۶۳ و ۶۴

[۷] سوره مبارکه آل عمران، آیه ۶ (هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحَامِ کَیْفَ یَشَاءُ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ)

[۸] الزهد ، جلد ۱ ، صفحه ۱۱ (قَالَ اِبْنُ مُسْکَانَ وَ قَالَ اَلْحَسَنُ سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یَقُولُ: مَرَّتْ بِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اِمْرَأَهٌ بَذِیَّهٌ وَ هُوَ یَأْکُلُ فَقَالَتْ یَا مُحَمَّدُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِنَّکَ لَتَأْکُلُ أَکْلَ اَلْعَبْدِ وَ تَجْلِسُ جُلُوسَهُ فَقَالَ لَهَا وَیْحَکِ وَ أَیُّ عَبْدٍ أَعْبَدُ مِنِّی فَقَالَتْ أَمَا فَنَاوِلْنِی لُقْمَهً مِنْ طَعَامِکَ فَنَاوَلَهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لُقْمَهً مِنْ طَعَامِهِ فَقَالَتْ لاَ وَ اَللَّهِ إِلاَّ إِلَى فِیَّ مِنْ فِیکَ قَالَ فَأَخْرَجَ اَللُّقْمَهَ مِنْ فِیهِ فَنَاوَلَهَا إِیَّاهَا فَأَکَلَتْهَا قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَمَا أَصَابَتْ بَذَاءً حَتَّى فَارَقَتِ اَلدُّنْیَا .)

[۹] تهذیب الأحکام ، جلد ۶ ، صفحه ۸۵ (وَ عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ أَحْمَدَ بْنِ دَاوُدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلسِّنْدِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ اَلْحَسَنِ اَلنَّیْسَابُورِیِّ عَنْ أَبِی صَالِحٍ شُعَیْبِ بْنِ عِیسَى قَالَ حَدَّثَنَا صَالِحُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْهَمْدَانِیُّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ اَلنَّهَاوَنْدِیِّ قَالَ قَالَ اَلرِّضَا عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : «مَنْ زَارَنِی عَلَى بُعْدِ دَارِی وَ مَزَارِی أَتَیْتُهُ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ فِی ثَلاَثَهِ مَوَاطِنَ حَتَّى أُخَلِّصَهُ مِنْ أَهْوَالِهَا إِذَا تَطَایَرَتِ اَلْکُتُبُ یَمِیناً وَ شِمَالاً وَ عِنْدَ اَلصِّرَاطِ وَ اَلْمِیزَانِ» .)

[۱۰] سوره مبارکه یوسف، آیه ۸۸ (فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیْهِ قَالُوا یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَهٍ مُزْجَاهٍ فَأَوْفِ لَنَا الْکَیْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَیْنَا ۖ إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ)