در طول تاریخ، شبهات فراوانی در مورد واقعه غدیر و استفاده از آن در راه اثبات امامت و خلافت امام علی (ع) افکنده شده است که می توان مجموع آنها را در دو گونه از قرار زیر دسته بندی کرد:

الف – شبهاتی که با استفاده از قراین مختلف به انکار اصل این ماجرا پرداخته اند .

ب – شبهاتی که وقوع ماجرا را پذیرفته اما با استفاده از مباحث ادبی و نیز قراین دیگر دلالت این ماجرا بر ولایت منصوصه را مورد خدشه قرار داده اند.

به نظر می رسد از ارکان مهم هر دو شبهه، عدم نقل استناد گسترده به ماجرای غدیر در سقیفه و پس از آن می باشد، زیرا اگر سقیفه نشینان و نیز عموم مردم مدینه، اعم از انصار و مهاجران، شاهد واقعه غدیر بوده و یا از آن استنباط ولایت منصوصه می کردند، اولا نمی بایست محفلی با عنوان سقیفه را برای تعیین جانشین پیامبر (ص) تشکیل دهند و ثانیا لااقل باید عده ای هر چند اندک یافت می شدند که استناد به غدیر و بیعت در آن روز کرده و بدین ترتیب در مقابل زیر پا گذارندگان این حدیث مهم ایستادگی نمایند.

این شبهه هنگامی تقویت می شود که دریابیم فاصله زمانی میان غدیر یعنی هجدهم ذی حجه سال دهم هجری با وفات پیامبر(ص) و برپایی سقیفه طبق نظر مشهور اهل سنت که وفات پیامبر (ص) را دوازدهم ربیع الاول سال یازدهم می دانند حدود ۸۴ روز طبق نظر مشهور شیعه که وفات آن حضرت(ص) را بیست و هشتم صفر ذکر می کنند، حدود هفتاد روز می باشد؛ و در طول تاریخ هیچگاه شاهد چنین روایت متواتر با آن معنا بین خواص نبوده ایم که به این زودی مورد غفلت یا فراموشی واقع شود و هیچ استنادی به آن دیده نشود.

اولین گام بازشناسی واقعه غدیر

با مطالعه ای اجمالی در کتابشناسی های متقدم و بررسی سیر تاریخی غدیر نگاری در می یابیم که غدیر نگاری در قرون اولیه اسلامی به عنوان یک موضوع مستقل مورد توجه قرار نگرفته بود، به گونه ای که در این گزارش ها، از قرن اول هیچ اثر مستقلی در این باره نقل نشده است و در قرن دوم تنها یک اثر، در قرن سوم دو اثر و در قرن چهارم ده اثر گزارش شده است.

اما این سخن به این معنا نخواهد بود که ادعا کنیم به جز آثار مذکور، غدیر در هیچ اثر دیگری مورد حجت و گفتگو و یا لااقل اشاره قرار نگرفته باشد، زیرا در همین قرون شاهد اشاراتی به این واقعه مهم درکتب تاریخی همچون تاریخ یعقوبی[۱]، کتب حدیثی شیعی همچون کتاب سلیم بن قیس هلالی[۲] در اوخر قرن اول یا اوایل قرن دوم[۳]، کافی کلینی[۴] و الخصال شیخ صدوق[۵] و بعضی کتب حدیثی معتبر اهل سنت مانند مسند احمد[۶] می باشیم که این خود، اطمینان به صدور حدیث را هر چه بیشتر تقویت می کند.

فربه شدن گزارش های مربوط به غدیر در قرن های بعدی

نکته ای که نباید از آن غافل ماند آن است که در طول تاریخ شیعه این واقعه در کتب روایی شیعی قرن به قرن فربه تر شده است، به گونه ای که با مقایسه متن این واقعه در یک اثر قرن ششم مانند احتجاج طبرسی ، با یک اثر قرن اولی مانند کتاب سلیم بن قیس هلالی به خوبی تفاوت های غیر قابل توجیه آنها آشکار می شود. به گونه ای که حتی تمسک به اموری همچون تقیه برای عدم ذکر این واقعه با آن تفاصیل، نمی تواند توجیه گر این فربه شدن باشد؛ زیرا مشاهده مطلب کتابی همچون کتاب سلیم بن قیس به خوبی نشانگر آن است که مولف یا مولفان آن، تمامی مرزهای تقیه را شکسته و به وضوح، تمامی مطالب تاریخی و غیر تاریخی را که به سود شیعه بوده بیان کرده اند.

به نظر می رسد این پدیده فربه سازی بیشتر معلول درون گرایی شیعه بوده که در صدد اثبات هر چه پررنگ تر این واقعه به منظور اثبات امامت امام علی (ع) بوده است که در این راه مرزهای معمول تاریخی و حدیثی را درنوردیده و با اضافه کردن مطالب تاریخی با اسنادی که حتی اثبات پیوستگی یا وثاقت راویان آن ها در محافل علمی شیعی با مبانی شناخته شده رجالی آنها وجود ندارد، این واقعه را تا حد یک اسطوره ارتقاء داده اند.

این فرایند هر چند در طی قرون، توانسته به خوبی کارکرد درونی خود را به نمایش گذاشته و توده های فراوانی را جذب خود کند، اما بر خلاف دوره های گذشته که مخالفان، تنها به جعلی بودن آن گزارشات اشاره می کردند، در دوره معاصر آنها به طور جدی وارد صحنه شده و تک تک نصوص را مورد بررسی قرار می دهند و به راحتی غیر واقعی بودن آنها را ثابت می کنند.

این رویه حتی به برخی از محافل شیعی معاصر هم سرایت کرده است؛ به گونه ای که برخی از نویسندگان تجدید نظر طلب معاصر شیعی نوشته هایی را به صورت مستقل به این واقعه اختصاص داده اند و با ذکر شبهات تاریخی لااقل دلالت این واقعه بر ولایت منصوصه را زیر سوال برده اند.[۷]

 و این جاست که ناگاه با این واقعیت مواجه می شویم که همان مطالبی که در قرون گذشته باعث تقویت ایمان شیعیان می شد، هم اکنون با توجه به مطالعات روشمند تاریخی و حدیثی دچار تزلزل شده و باعث متزلزل شدن عقیده شیعیان می گردد و به عبارت دیگر سرمه هایی که راویان به خیال خود بر چشم این واقعه کشیده اند، گرچه آن را در طی قرون بسیار زیبا نشان داد، اما هم اکنون می رود که به کوری آن منجر شود که همین حساسیت مساله، تلاش روز افزون معتقدان به آن برای پاسخگویی روشمند به این شبهات را می طلبد.

به عنوان مثال، وقایعی همچون جمعیت ۱۲۰ هزار نفری، مفترق الطرق بودن محل غدیر، سخنرانی چندین صفحه ای پیامبر(ص)، اقامت سه روزه در غدیر و بیعت همگانی با حضرت علی (ع) به خلافت، بیعت زنان با امام علی (ع) به وسیله دست بردن در یک کاسه آب که در طرف دیگر آن دست حضرت علی (ع) قرار داشت،[۸] حوادثی است که به مرور زمان با اسناد غیر معتبر به واقعه افزوده شده است که امکان اثبات آنها با راههای شناخته شده و مقبول حدیثی و تاریخی بسیار مشکل است.

به عنوان مثال، تاکید بر مفترق الطرق (چهار راه) بودن محل غدیر، به راحتی با مراجعه به یک نقشه جغرافیایی قابل رد است، زیرا در این نقشه مشاهده خواهیم کرد که یمن در جنوب مکه و مدینه در شمال مکه قرار دارد که بدین ترتیب یمنی ها از همان مکه از پیامبر (ص) جدا می شوند و میقات های دیگر همچون ذات عرق (میقات اهل عراق) نیز قبل از جحفه و غدیر قرار دارد.

همچنین تاکید بر جمعیت ۱۲۰ هزار نفره و بلکه بیشتر[۹]، که از قرن ششم به بعد وارد منابع شده است، علاوه بر آن که با تعداد مسلمانان آن زمان ناسازگار است و نیز امکان تصور چنین مجلسی و القای سخنرانی مفصل[۱۰] در آن مجلس را بدون آنکه ذکری از چگونگی آن و نیز بردن نام معیدان (اعاده کنندگان سخنرانی برای جمعیت) در آن بشود، دور از ذهن می سازد، تاکیدی است که نه تنها به نفع شیعه نیست[۱۱] بلکه زبان مخالفان را در ادعای خود مبنی بر اسطوره سازی از این واقعه، گشاده تر می سازد؛ بدون آنکه شیعه بتواند به گونه روشمند، پاسخی در خور، به طعن ها  داشته باشد.

بطور خلاصه، باید گفت وضعیت این گزارشهای فربه شده در این ماجرا به گونه ای است که مشابه این گونه روایات با چندین برابر قوت، در مورد اثبات یک حکم مستحبی ناچیز، مورد استناد فقها در فقه قرار نمی گیرد.

از این رو به نظر می رسد، اولین گام اساسی در این راه، آن است که از میان انبوه گزارشهای غدیر، گزارش صحیح و قابل دفاع را استخراج کرده و آن را به عنوان سنگری محکم برگزیده و در پشت آن به دفاع برخیزیم.

و از این جاست که مشاهده می کنیم متکلمان تیز هوش و زمان شناسی همانند شیخ مفید بجای آنکه در مقابل مخالفان به این پیرایه ها استناد کنند، همت خود را بر روی دلالت این واقعه گذاشته و مقالاتی با عنوان (رساله فی معنی المولی) به نگارش در می آورند.

آن چه شیعه در مورد واقعه غدیر به آن نیازمند است، اثبات ولایت منصوصه از آن است که پیرایه هایی همچون جمعیت صد هزار نفره در آن دخلی ندارد و حتی اگر جمعیت به یک دهم و یا حتی کمتر از آن نیز برسد چنین امری قابل اثبات است.

از این رو سزاوار است تکیه بر گزارشهایی همچون مسند احمد بن حنبل[۱۲] شود که بدون اشاره به ذکر جمعیت، به این روایت و احتجاجات امام (ع) به آن پرداخته است و سپس  با دقت، پیرامون لفظ مولی بحث شده تا از این واقعه، به راحتی، ولایت منصوصه استخراج شود.

شاید در همین جا مناسب باشد به این نکته اشاره کنیم که ادعای تواتر در مورد غدیر، بازگشت به جنبه های اسطوره ای آن نکرده و در صورت قبول این ادعا در همان حد نص و گزارش احمد بن حنبل قابل اثبات است.

دومین گام؛ توجه به مطالعات بین رشته ای

به نظر می رسد در مواردی، گزارش های تاریخی صرف، نتواند ما را به تحلیل تاریخی روشمند و صحیح برساند؛ زیرا در آن میان، حلقه های مفقوده ای وجود دارد که جز با توجه به تحلیل نص که احیانا از راه مطالعات بین رشته ای به دست می آید،  نتوان آنها را کشف کرد.

دراین راستا و به ویژه هنگامی که سخن از واکنش یک جامعه نسبت به یک مساله به میان می آید، نیاز به بهره گیری از داده های جامعه شناسی و به ویژه جامعه شناسی تاریخی ضروری می نماید.

به عنوان مثال، توجه به برخی از نکات زیر، پژوهشگر را به این نتیجه می رساند که اصولا معرفی علی(ع) به عنوان جانشین از سوی پیامبر(ص) عملی بر خلاف عرف جامعه آن روز عربستان مرکزی بوده است؛ به گونه ای که عکس العمل طبیعی اکثریت بر خلاف خواسته پیامبر(ص) که به نظر شیعیان، همان خواسته خداوند بوده جریان داشته است.

این نکات چنین است:

۱-    قبل از تشکیل دولت مدینه به وسیله پیامبر اکرم(ص)، مردم شهرهای بزرگ عربستان مرکزی (حجاز) و بادیه ها تحت نظام قبیله ای به سر می بردند.

در این نظام، سرآمد بودن در صفاتی همچون سخاوت، تواضع، شجاعت، پایداری و بردباری، معیار گزینش رهبر به شمار می آمد[۱۳] و رهبر قبیله حق نداشت از میان فرزندان و خویشانش جانشین برگزیند و از این جا روشن می شود که تعیین به وسیله نص و تصریح رهبر قبلی، در میان آنها امری غیر معمول بوده است.

۲-    پیامبر اکرم (ص) نخستین شخصیتی بود که در سرزمین عربستان مرکزی، نهادی با عنوان دولت پدید آورد. دولت آن حضرت(ص) دولتی فرا قبیله ای 
بود که در زمان خود به هیچ یک از قبایل و یا حتی شهرها منسوب نمی شد. به عبارت دیگر، مردم، پیامبر(ص) را به عنوان فردی از قریش، هاشمی و یا حتی مکی به رهبری خود قبول نکرده بودند. بلکه نکته ای که باعث شده بود تا مردم قبایل مختلف شهرها و بادیه های منطقه تحت یک نظام واحد متمرکز شد و آن حضرت(ص) را به عنوان رهبر فرا قبیله ای خود بپذیرند، آن بود که مردم آن حضرت(ص) را پیامبری آسمانی دانسته و تشکیل دولت از سوی او را امری الهی به شمار می آوردند و لذا در برابر آن، مقاومتی قابل توجه، نشان نمی دادند.

طبیعی است که این دیدگاه یعنی ارتباط با آسمان، در نظر آن مردم تنها درباره شخص پیامبر(ص) مصداق داشت و درباره جانشینان آن حضرت (ص) صادق نبود. چنانچه به نظر می رسد بسیاری از مردم حق تشکیل دولت فرا قبیله ای را هر چند به وسیله کسی که پیامبر(ص) بر او تصریح کرده بود، خلافت جریان عادی انتخاب رهبر دانسته و در مقابل آن مقاومت می کردند.

۳-    پس از فتح مکه در سال هشتم هجری، 
سیر کمّی مسلمانان دچار تحول و نقطه عطف شد و مردم قبایل اطراف با دیدن شکسته شدن هیمنه قریش و مکیان، گروه گروه به اسلام روی آوردند؛ به گونه ای که سال نهم با عنوان عام الوفود (یعنی سال ورود هیات های نمایندگی قبایل برای پذیرش اسلام) نامیده شده است.

اما باید از نظر کیفی میان مسلمانان پس از فتح و پیش از فتح تفاوت قایل شد؛ زیرا بسیاری از مسلمانان پس از فتح، از روی ترس یا طمع اسلام آورده و ایمان هنوز در قلوب آنها رسوخ نکرده بود و از این رو تعبد چندانی نسبت به دستورات اسلامی از خود نشان نمی دادند.

این نکته هنگامی برای بحث حاضر بیشتر مفید می افتد که گزارشی را بپذیریم که قائل به آن است که پس از اعمال حجهالوداع، علاوه بر پنج هزار مردم مدینه، پنج هزار دیگر از مردم مکه آن حضرت(ص) را همراهی کردند.[۱۴]

از این رو نباید چنین گمان کرد که در هنگام اعلام جانشینی امام علی (ع) در روز غدیر، همه مسلمانان ایمان کاملی نسبت به همه اعمال و گفته های پیامبر(ص) داشته و آمادگی پذیرش تمامی دستورات و توصیه های آن حضرت(ص) را داشته اند.

۴-    این احتمال وجود دارد که هنوز برخی از قریشیان 
به ویژه تازه مسلمانان آنها چنان می پنداشتند که همان گونه که به زعم آنها پیامبر(ص) در راستای رقابت قبیله ای مساله نبوت را مطرح کرده بود، مساله خلافت و جانشینی را نیز در همین راستا مطرح می کند.

این گروه، هر چند با توجه به اقبال عمومی مردم به آن حضرت(ص) جرات مخالفت نداشتند ولی با تعیین جانشین به ویژه از تیره بنی هاشم، اعتراضات خود را علنی تر کرد و با بهره گیری از پشتوانه فرهنگ قبیله ای مردم، اعتراض خویش را روشن تر بیان کردند.

شاید بتوان عبارتی را که سالیان بعد، عمر بن خطاب -خلیفه دوم- برای عبدالله بن عباس بازگو کرد، به زبان آوردن ناگفته ها یا گفته های آن روز دانست که گفت: مردم نمی پسندیدند که نبوت و خلافت برای شما توأماً جمع شود.

۵-    مساله 
سن و جوانی امام علی(ع) نیز از دیگر نکاتی بود که در جامعه آن روز پذیرش حکومت او را دچار مشکل می ساخت. در این مورد، کافی است بدانیم که در زمان جاهلیت، یکی از شرایط اصلی ورود به «دارالنّدوه» یعنی مجلس مشورتی مکیان، داشتن چهل سال سن بود.[۱۵] این مساله به قدری مسلم بود که بعدها بارها از سوی افرادی همچون عمر برای امام علی (ع) و یا ابن عباس بازگو می شد.[۱۶]

جالب آن است که ابوعبیده جراح یکی از مهاجران تاثیر گذار در سقیفه ، مدتی پس از بیعت با ابوبکر ، خطاب به امام علی (ع) چنین می گوید: «یا ابن عمّ إنَّک حَدیثُ السّنّ و هولاء مشیخه قَومِک، لیس لک مثلُ تجربتهم و معرفتم بالامور…» (۲۰) سپس ضمن اعتراف به فضل، دین، علم، فهم، سابقه، نسب و دامادی پیامبر(ص) برای حضرت علی(ع)، به وی سفارش می کند که فعلا حکومت را به ابوبکر سپرده و خود بعد از آنکه سنی از او گذشت و دارای تجربه شد، به امر حکومت بپردازد.

سومین گام؛ بهره گیری از تحلیل های تاریخی روشمند

منظور از تحلیل های تاریخی روشمند آن است که بار دیگر به نصوص و گزارشهای تاریخی مرتبط با این وقایع نگاه کرده و از ورای آنها نقبی به جریانات پشت پرده آن زمان باز کرده تا بدین ترتیب رد راه کشف حلقه های مفقوده گام های اساسی برداشته شود.

دراین باره توجه به موارد زیر شایسته است:

۱- دیدگاه مردم نسبت به جانشینی امام علی (ع) :

گرچه ممکن است در اثر برخی از پیش فرض های غیر مستند، چنین تصور شود که امام علی (ع) در زمان پیامبر(ص) به ویژه در واپسین سال های زندگانی آن حضرت(ص) در میان عامه مردم به دلیل سفارش های پیامبر(ص) دارای محبوبیتی روز افزون بوده، اما با دقت در برخی از گزارش های تاریخی، عکس این پیش فرض ثابت می شود.

در این راستا، اولا باید به این نکته توجه داشت که امام علی (ع) در جنگهایی مانند بدر و احد تعداد فراوانی از سران و بزرگان قریش را به هلاکت رسانیده بود؛ همچنانکه در جنگ های بزرگ دیگری همچون حنین، تعدادی از بزرگان قبایل دیگر، به دست آن حضرت (ع) به هلاکت رسیده بودند و این در حالی است که هیچ گزارشی مبنی بر این که یکی از سران قریش یا عرب به دست ابوبکر یا عمرو یا عثمان کشته شده باشد ، در دسترس نیست. و این خود باعث می شود تا قریشیان و سایر عرب ها دیگاه منفی نسبت به آن حضرت(ع) داشته باشند.

و در این جا، باید توجه داشت که پس از فتح مکه، مهاجرت به سوی مدینه شدت گرفته و روابط میان مسلمانان اولیه قریشی و قریشیان و نیز عرب های مسلمان شده پس از فتح، رو به ازدیاد گذاشت که این خود، باعث تاثیرگذاری تازه مسلمانان بر جریانات مختلف می گشت. در این باره گرچه نصوص فراوانی وجود دارد،[۱۷] اما کافی است به سخنان عثمان در هنگام معارضه با امام علی (ع) اشاره کنیم که گفت:

«ما أصنَعَ بِکُم إن کانَت قریش لا تُحِبُّکُم و قَد قَتَلتُم مَنهُم یَومَ بَدر سَبعین …»[۱۸]
یعنی: «من چه کنم اگر قریش شما را دوست ندارد، زیرا که هفتاد نفر از آنها را در بدر کشته اید. »

چنان که اشاره شد، اموری همچون هاشمی بودن امام علی (ع)، دامادی او نسبت به پیامبر(ص) و نیز ذکر فضایل بی شمار او از زبان پیامبر(ص) باعث می شد تا حسد دیگران و به ویژه قریشیان نسبت به امام علی(ع) بیشتر شده و تلاش روز افزونی را برای ممانعت از رسیدن آن امام (ع) به حکومت بنماید.[۱۹]

واقعه دیگری که در این راستا نباید از آن به آسانی گذر کرد، برخورد امام علی (ع) با سپاهیان همراه خود بود که در آستانه حجه الوداع از ماموریت یمن بازگشته و به رسول خدا (ص) ملحق شده بودند. در این واقعه، امام علی(ع) با آن ها که قبل از واگذار کردن غنایم به پیامبر(ص)، در آنها تصرف کرده و تعدادی از لباسهای نفیس غنیمتی را به تن کرده بودند، به شدت برخورد کرد.

این نوع برخورد باعث شد تا سپاهیان، شکایت علی(ع) را به نزد پیامبر(ص) برند. بالاخره این شکایات باعث شد تا پیامبر(ص) از میان برخاسته و چنین فرماید: «ایها الناس! لا تَشکوا عَلیّاً فَوَ الله إنَّه لأخشَنُ فِی ذاتِ الله (أو فی سبیل الله) مِن أن یشکی.» یعنی ای مردم! از علی(ع) شکایت نکنید؛ زیرا او در راه خدا سخت گیرتر از آن است که مورد شکایت واقع شود.[۲۰]

این برخورد و نیز حمایت رسول خدا(ص) می توانست گوشه ای از سیره حکومتی امام علی (ع) را در صورت رسیدن به حکومت به نمایش گذارد که طبعا برای بسیاری از مردم آن زمان خوشایند نبود و از این رو گرچه در آن هنگام به ظاهر از بدگویی از امام علی (ع) دست برداشتند ، اما این مانع از آن نبود که بر تلاشهای خود برای ممانعت از رسیدن چنین شخصی به حکومت نیفزایند.

۲- تحلیل تاریخی آیه:

در آیه ۶۷ سوره مائده که درمورد ماجرای غدیر نازل شده و به آیه ابلاغ معروف است، فرازی آمده که دقت درآن برخی از جریانات پشت پرده تاریخی را روشن می سازد:

این فراز همانا جمله «وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنْ النَّاس‏» (یعنی: خداوند تو را از [شر] مردم حفظ می کند) می باشد، که دقت در دو کلمه عصمت و ناس، بسیار راهگشا است. با توجه به واقعیت خارجی و ایمن نماندن پیامبر(ص) از [شر] زبان مردم و نیز با توجه به آنکه سرانجام مساله جانشینی امام علی (ع) به سامان نرسید، این نکته تقویت می شود که مراد از واژه «یعصمک» نگاه داشتن پیامبر (ص) از هجوم فیزیکی مردم به آن حضرت (ص) باشد ، چنانچه واژه «ناس» بر مردم عادی یعنی همان اکثریت عربها دلالت دارد؛ زیرا با توجه به اکثریت نو مسلمانان آن زمان و با ملاحظه قرائن پیش گفته، روشن می شود که این اکثریت با خلافت امام(ع) چندان سازگاری نداشتند و بیم آن بود که در توطئه ای سهمگین علیه پیامبر (ص) با هم، هم داستان شوند.

۳- اقدامات پیامبر(ص)

نگاهی به اقدامات پیامبر(ص) برای تثبیت امامت امام علی(ع) ، به خوبی نشانگر آن است که آن حضرت(ص) از همه تلاش های جریانات مخالف آگاه بوده و نهایت سعی خود را در مقابله با این تلاش ها کرده است.

نصوص تاریخی و روایی نشانگر آن است که این اقدامات، منحصر به غدیر و پس از آن نبوده و بلکه با توجه به شناخت آن حضرت (ص) از جامعه عربی و واکنش های آن، از همان آغاز رسالت، شاهد نصوص و گزارش های فراوانی از آن حضرت(ص) در مورد تثبیت خلافت امام علی (ع) می باشیم.

گزارش ها و روایاتی همچون حدیث یوم الانذار، احادیث وصایت، وراثت، خلافت، منزلت، امارت، امامت، ولایت، هدایت، عصمت، علم، سفینه و ثقلین تنها گوشه ای از این تلاش هاست که در تاریخ به یادگار مانده است.[۲۱] اما در این میان، کالبد شکافی دو جریان مهم که در فاصله میان غدیر و سقیفه اتفاق افتاده، ما را با شدت اهتمام پیامبر(ص) بر تثبیت جانشینی امام علی (ع) و نیز گستره تلاش های مخالفان آشنا می سازد.

این دو جریان عبارت است از : سپاه اسامه و مخالفت با نگارش وصیت مهم رسول خدا (ص)

الف – سپاه اسامه:

پیامبر اکرم (ص) در واپسین روزهای حیات خود فرمان داد تا لشکر عظیم به فرماندهی جوانی نورس به نام اسامه بن زید به سمت فلسطین یعنی دورترین مرزهای آن روز دولت اسلامی رهسپار شود.[۲۲]

کالبد شکافی این جریان نشان می دهد که این اقدام دقیقا در راستای تثبیت جانشینی امام علی (ع) صورت گرفته است؛ زیرا:

الف) در آن هنگام و در آستانه وفات پیامبر (ص) خالی کردن مدینه -مرکز حکومت- از نیروهای نظامی و اعزام آن ها به دورترین نقاط، از نظر ظاهری به مصلحت حکومت نبود. چون این احتمال بسیار قوی بود که پس از وفات پیامبر اکرم(ص) بسیاری از قبایل نو مسلمان اطراف، سر به شورش برداشته و کیان جامعه اسلامی را در معرض تهدید جدی قرار دهند؛ به ویژه آنکه  هنوز پیامبر(ص) از دنیا نرفته، در نقاطی همچون یمن، مدعیان نبوتی همچون أسود عنسی سجاح و طلیحه اسدی ظهور کرده و عده ای از مردمان آن سامان را به دور خود جمع کرده بودند و ساز مخالفت با حکومت مرکزی مدینه را کوک کرده بودند.[۲۳]

آنچه این تصمیم گیری پیامبر(ص)در این اوضاع بحرانی را توجیه می کند نگاه به مصلحتی بسیار فراتر از این بحران بوده که همانا دور ساختن مخالفان جانشینی امام علی (ع) از مدینه می باشد.

ب) انتصاب جوانی ۱۸ ساله[۲۴] به مقام فرماندهی لشکر و عدم توجه به اعتراض اصحاب و بلکه دفاع از او در مقابل طعن های مخالفان،[۲۵] جز از کار انداختن مهم ترین دستاویز مخالفان جانشینی امام علی (ع )هیچ توجیهی نداشت؛ زیرا مسلما اسامه از جهاتی همچون پیشینه مسلمانی، شرافت، شجاعت، کاردانی و تجربه سرآمد اصحاب به شمار نمی آمد و از نظر سنی حدود ۱۵ سال از امام علی (ع) که در آن هنگام طبق قول مشهور ۳۳ ساله بوده کوچک تر بود. به علاوه انکه در بسیاری از فضایل و ویژگی ها با امام علی (ع) قابل مقایسه نبود.

حال، سپردن سپاهی عظیم که در آن بزرگانی همچون ابوبکر، عمر، ابوعبیده جراح و نیز بزرگان مهاجر و انصار حضور داشتند[۲۶] و ناچار بودند، تحت فرماندهی این جوان نورس و کم تجربه قرار گیرند، به خوبی می تواند حربه کم سن بودن امام علی (ع) را از دست چنین اشخاصی بگیرد.

ج) دقت در ترکیب سپاه اسامه نشان می دهد که تمامی کسانی که احتمال داشت با جانشینی امام علی (ع) مخالفت ورزند که شامل بزرگان مهاجر و انصار می شدند،[۲۷] ملزم بودند در این سپاه شرکت نمایند.[۲۸]

کسانی که به بهانه بیماری پیامبر(ص) از اردوگاه به مدینه باز می گشتند، با جمله تاکیدی پیامبر(ص) یعنی «لعن الله من تخلف عن جیش اسامه»[۲۹] روبرو شدند. در مقابل، هیچ گزارشی مبنی بر وجوب حضور امام علی (ع) و یاران خاصش همچون عمار، مقداد و سلمان در این سپاه در تاریخ نقل نشده است که این خود نشانگر تمایل پیامبر(ص) به حضور امام علی (ع) و یارانش در مدینه در هنگام وفات آن حضرت(ص) است تا مدینه بدون هیچگونه مخالفت مهمی تسلیم امام (ع) شود.

ب – پیشگیری از نگارش وصیت

این ماجرا در واپسین روزهای حیات پیامبر اکرم(ص) به وقوع پیوست. در آن روزها پیامبراکرم(ص) که احتمالا با بالا گرفتن زمزمه های مخالفت با جانشینی امام علی (ع) به شدت نگران اوضاع شده بود، دستور داد ابزار نوشتن آماده سازند تا سندی صریح و ماندگار برجای گذارد که راه را بر هر بهانه جویی بسته و از گمراهی امت جلوگیری نماید.

اما مخالفان که این دستور را با نقشه های چند ماهه و بلکه چند ساله خود ناسازگار می دیدند، به شدت نگران شده و با حضور پر فروغ در بالین پیامبر (ص) از نگارش این سند جلوگیری کردند.[۳۰]

گرچه تاریخ دراین واقعه تنها از یک تن از گویندگان این سخن نام می برد ،[۳۱] اما آشکار است که تنها یک نفر بی آن که جریانی نیرومند پشتیبانی امت کند، نمی تواند با رسول خدا(ص) و یاران همراهش مقابله کند و از این جاست که اطمینان بیشتری به نصوص که بجای کلمه (قال) از واژه (قالوا) البته بدون ذکر نام گویندگان استفاده کرده اند ، پیدا می شوند .[۳۲]

نتیجه

ازمطالب گذشته چنین بدست آمد که شیعیان از همان قرون آغازین اسلام به واقعه غدیر توجه داشته و استنادات مختلف به آن را در کتب خود آورده اند که قدیمی ترین منبع مکتوب موجود در این زمینه کتاب سلیم بن قیس هلالی است که درموارد مختلف به این واقعه توجه کرده است .

با گذشت قرون، توجه به تک نگاری در مورد این واقعه نیز مورد توجه آنان قرار گرفت که قرن چهارم را می توانیم نقطه عطف این رویکرد به حساب آوریم.

اما آسیبی که در طی نگارشهای غدیریه به این واقعه وارد شد، آن بود که در طول زمان پیرایه های فراوانی در این واقعه وارد شد، که اوج آنها را می توانیم در قرن ششم و در کتابی مانند احتجاج طبرسی ببینیم. این گونه واقعه نگاری گرچه جامعه درونی شیعه را به حد اشباع و بلکه فوق اشباع می رسانید، اما با  توجه به اشکالات محتوایی و سندی این پیرایه ها، امکان احتجاج به آنها را منتفی می ساخت؛ زیرا از سویی این واقعه را در حد یک اسطوره و افسانه نشان داده واز سوی دیگر، اسناد این پیرایه ها آنچنان ضعیف بوده که حتی امکان اثبات آنها با قواعد رجالی شناخته شده حتی در درون جامعه  شیعی وجود نداشت.

علل مختلفی همچون تصور این که نقد به این پیرایه ها سرایت به نقد اصل ماجرای غدیر خواهد کرد جامعه علمی شیعه را در طی قرون از تلاش در راه بازشناسی سره از ناسره دراین مورد بازداشت و این رویکرد باعث آن شد تا در طول زمان پیرایه های بیشتری به این واقعه وارد شود.

اما هنگامی که در دوره معاصر، رویکرد مخالفان شیعه و نیز برخی از نقادان درونی تغییر کرده و آنها سعی کردند تا با مطالعات هر چند ظاهر روشمند به نقد این ماجرا پرداخته و عدم امکان اثبات آن حتی با تکیه بر مبانی شناخته شده شیعی را به رخ بکشند، شبهات فراوانی دراین ماجرا وارد وارد شد که حتی مطالعات و تحقیقات امثال علامه امینی (ره) نمی توانست تمام این شبهات را پاسخگو باشد؛ زیرا برخی از این مطالعات جدید با توجه به نوشته گرانسنگ ایشان و در نقد روش و محتوای آن نگاشته شده بود.

از این رو ضرورت چنین اقتضا می کند که با بهره گیری از روش های مطالعاتی شناخته شده به بازکاوی ابعاد مختلف این ماجرا پرداخته و راه های جدیدی را در پاسخ به شبهات نو جستجو کرد که از مهم ترین آنها عدم استناد به غدیر در ماجرای سقیفه می باشد.

گام نخست در این گونه مطالعات آن است که در لابه لای انبوه گزارش های غدیر به جستجو پرداخته و با استفاده از مطالعات رجالی ، حدیثی و تاریخی پیرایه ها را از اصل جدا کرده و آنگاه در پشت مطالب اثبات پذیر و بی پیرایه سنگر گرفته و به دفاع از این ماجرا بپردازیم.

آنگاه گام های دیگر استفاده از مطالعات بین رشته ای و نیز مطالعات تاریخی از راه تحلیل نصوص موجود است که از آن ها به خوبی می توان علل عدم استناد به واقعه غدیر در سقیفه را به دست آورد.

برآیند این مطالعات آن است که ماجرای غدیر و اصولا هر گونه تنصیص بر امامت علی (ع) و یا حتی نصوص غیر صریحه در این باره، در آن زمان و با توجه به مطالعات جامعه شناسی تاریخی، جامعه آن روز، با واکنش تند اکثریت چه قریشی و چه غیر قریشی روبرو شده و آن ها تمامی تلاش های خود را در راه به ظهور نرسیدن این مطلب الهی که به وسیله پیامبر(ص) ابلاغ می شد، به کار می بستند که البته بسیاری از گزارشهای این فعالیت ها به علل مختلف به دست ما نرسیده است، اما عکس العمل پیامبر(ص) به ویژه در وقایعی همچون چگونگی اعزام سپاه اسامه و نیز تلاش ناموفق آن حضرت(ص) برای نوشتن نامه و تلاش موفق مخالفان در جلوگیری از نوشتن آن ، می تواند پرده از گوشه هایی از این فعالیت های مخالفان را به صورت عام کنار بزند.

از این جا معلوم می شود که اصولا سقیفه با توجه به غدیر و با فرض عدم امکان به منصه ظهور رساندن ایده الهی پیامبر (ص) در غدیر تشکیل شده بود، یعنی همه سقیفه نشینان می دانستند که غدیری وجود داشته و نصبی انجام گرفته است، اما منافع عرب ، قریش و قبایل مختلف و حتی منافع انصار اقتضاء می کرد که این نصب را نادیده گرفته وخود با توجه به مصالح مختلف و متفاوتشان برای گرفتن خلافت اقدام نمایند و از این رو، گروه انصار با توجه به تلاشهای مختلف قریشیان و مهاجران، برای آنکه مبادا با تاخیر خود، موجبات از دست رفتن حکومت را فراهم آورند، در این کار تسریع کرده و با عجله و بدون آن که حتی فرصت تجهیز جنازه مبارک پیامبر(ص) را بدهند، به جایگاه سقیفه آمدند و در این مسیر چنان تعجیل کردند که حتی صبر نکردند تا رئیس بیمارشان یعنی سعد بن عباده کمی بهبود پیدا کرده و لااقل بتواند کمی بلندتر صدای خود را به گوش حاضران برساند.

بخش عمده ای از این تعجیل به جهت آن بود که آنها در طول این دو ماه فاصله میان غدیر و سقیفه شاهد تلاش های روزافزون مهاجران به ویژه کسانی که در خانه پیامبر (ص) نفوذ داشتند، بودند و می دیدند که آنها چنان قدرتمند گشته اند که حتی جرأت کرده در محضر پیامبر(ص) و در بالین بیماری او به منازعه برخاسته و در مقابل خواسته پیامبر (ص) موضع گرفته و بالاخره مانع از نوشتن نامه سرنوشت ساز آن حضرت (ص) شوند.

و از این جاست که به خوبی در می یابند که کسانی که دارای چنین قدرتی شده اند، که در این زمان در مقابل خواسته علنی پیامبر(ص) خواسته خود را به کرسی می نشانند به طریق اولی نخواهند گذاشت که نص و خواسته پیامبر(ص) در دو ماه پیش به منصه ظهور برسد.

با این تحلیل، این نتیجه به دست می آید که با توجه به این ظروف زمانی و مکانی اگر استنادی به غدیر می شد، جای تعجب داشت؛ زیرا که استنادی کاملا بیهوده می نمود و طبیعی بود که مردم مومن به غدیر، با توجه به زمینه های قبلی، تلاش و استدلال خود را آب در هاون کوفتن می دیدند.

با همین تحلیل به خوبی می توان گزارش های تاریخی را که از استدلال امام علی (ع) به جریان غدیر، سخنی به میان نیاورده اند، توجیه و تفسیر کرد؛ زیرا آن حضرت (ع) نیز می دانست که اصولا سقیفه با توجه به غدیر و با دانستن آن که غدیر به نتیجه نمی رسد و یا حتی برای زیر پا گذاشتن غدیر بر پا شده است و غدیر، جریانی نبوده که مورد فراموشی آنها قرار گرفته باشد تا استدلال به آن، آنها را از خواب غفلت بیدار نماید و متذکر سازد.


منبع: سخن تاریخ


[منابع و مآخذ]

الاحتجاج، ابو منصور احمد بن علی طبرسی، تعلیق سید محمد باقر خرسان، نجف اشرف، مطابع النعمان، ۱۳۸۶ ق.
اخبار مکه و ما جاء فیها من الآثار، ابوالولید محمد بن عبدالله بن احمد الازرقی، تحقیق رشدی الصالح الملحس، چاپ سوم، قم، منشورات الشریف رضی (افست)،۱۴۰۳ ق.

الامامه و السیاسه، ابن قتیبه دینوری، تحقیق علی شیری، چاپ اول، قم، انتشارات شریف رضی (افست) ۱۳۷۱ .

انساب الاشراف، احمد بن یحیی، بلاذری، تصحیح محمد باقر محمودی، بیروت، موسسه اعلمی، ۱۳۹۴ق .

بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، چاپ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلامیه،۱۳۶۲ .

بلوغ الارب، آلوسی، تصحیح محمد بهجه الاثری، چاپ سوم، قاهره، دارالکتب الحدیثه.

تاریخ الیعقوبی، احمدبن ابی یعقوب بن واضح، بیروت، دارصادر، ۱۳۷۹ق.

الخصال، شیخ صدوق، تحقیق علی اکبر غفاری، چاپ اول، قم، موسسه النشر الاسلامی، ۱۳۶۲.

ستیزه با آفتاب ترجمه کتاب الغدیر و معارضون، سید جعفر مرتضی عاملی، ترجمه حسین شانه چی، چاپ اول، تهران، انتشارات عاشورا، ۱۳۸۰.

السقیفه، محمد رضا مظفر، قم، انتشارات مکتبه الزهرا (س) .

سند شناسی غدیر (مقاله)، محمد دشتی، دانشنامه امام علی (ع) زیر نظر علی اکبر رشاد، چاپ اول، تهران مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۰ ، جلد هشتم .

السیره النبویه، ابن هشام، تحقیق مصطفی السقیا و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربی و موسسه تاریخ الاسلامی، ۱۴۱۳ ق.

شاهراه اتحاد (بررسی نصوص امامت )، حیدر علی قلمداران، بی جا، بی نا، بی تا.

شرح نهج البلاغه، عبد الحمید بن هبه الله بن ابی الحدید، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، دارالکتب العربیه.

صحیح البخاری، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بخاری، تحقیق مصطفی دیب بغاء، چاپ چهارم، دمشق، دار ابن کثیر و یمامه ۱۴۱۰ ق.

الطبقات الکبری محمد بن سعد، به کوشش جمعی از خاور شناسان زیر نظر ادوارد زاحائو لیدی ، ۱۹۶۰م .

الطرائف من مذاهب طوائف، سید رضی الدین علی بن موسی معروف به سید بن طاووس، قم، چاپخانه خیام، ۱۴۰۰ ق.

غدیر (مقاله)، محمد باقر انصاری،دانشنامه امام علی (ع) زیر نظر علی اکبر رشاد، چاپ اول، تهران، مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۰ ، جلد هشتم.

غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، علی اصغررضوانی، چاپ اول، تهران مرکز چاپ و نشر مجمع جهانی اهل بیت (ع)

الغدیر فی التراث الاسلامی، سید عبدالعزیز طباطبایی.

الغدیر فی الکتاب والسنه و الادب، عبدالحسین امینی، چاپ دوم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۶ .

الکافی، محمدبن یعقوب کلینی، تصحیح علی اکبر غفاری، چاپ سوم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۷ .

الکامل فی التاریخ، علی بن ابن الکرم شیبانی معروف به ابن اثیر، تحقیق علی شیری، چاپ اول، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ، ق.

کتاب سلیم بن قیس الهلالی، سلیم بن قیس، تحقیق محمد باقر انصاری زنجانی، چاپ اول، قم، نشر الهادی، ۱۳۷۵.

مسند احمد بن حنبل، احمد بن حنبل، بیروت، دارالفکر.

المغازی، محمد بن عمر واقدی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات.

الملل و النحل، محمدبن عبدالکریم شهرستانی، تصحیح شیخ احمد فهمی محمد، چاپ اول، بیروت، دارالسرور، ۱۳۶۸ ق.

من حیاه الخلیفه عمر بن الخطاب، عبدالرحمن احمد البکری، تعلیق سید مرتضی رضوی، چاپ چهارم، بیروت و لندن، الارشاد و للطباعه و النشر، ۱۹۹۸ م .

موسوعه الامام علی بن ابی طالب ع فی الکتاب و السنه والتاریخ، محمد ری شهری با همکاری سید محمد کاظم طباطبایی و سید محمود طباطبایی، چاپ اول، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۱ ق.

موسوعه التاریخ الاسلامی (العصر النبوی – العهد المدنی) محمد هادی یوسفی غروی، چاپ اول، قم، مجمع الفکر الاسلامی، ۱۴۲۳ ق.

میراث مکتوب شیعه، سید حسین مدرسی طباطبایی، ترجمه سید علی قرایی و رسول جعفریان، چاپ اول، قم، کتابخانه تخصصی ایران و اسلام، ۱۳۸۳.

نامه ای که نانوشته ماند (تحلیلی درباره حدیث «دوات و قلم »)، غلامحسین زینلی، چاپ اول، قم، موسسه بوستان کتاب ۱۳۸۱.


[۱] در مورد تاریخ یعقوبی اشاره به این نکته مناسب است که در چاپ نجف ( مطیعه العربی ) ج ۲، ص ۳۲ چنین آمده است : «و کان نزولها [آیه ی الاکمال ] یوم النفر علی امیرالمومنین علی بن ابی طالب  صلوات الله علیه بغدیر خم » اما در چاپ جدید(دار صادر ) عبارت بغدیر خم تبدیل به « بعد ترحم » شده است که تحریفی آشکار و بی معنی است.

[۲] کتاب سلیم بن قیس ، ج ۱، ص ۱۵۳ .

[۳] برای آگاهی از دیدگاههای مختلف در مورد اعتبار کتاب و نویسنده مراجعه شود به مقدمه  کتاب سلیم بن قیس الهلالی و نیز میراث مکتوب شیعه ، سید حسین مدرسی ، ص ۱۲۱ و پس از آن .

[۴] الکافی ، ج ۸ ، ص ۱۸ .

[۵] الخصال ، ص ۵۵۰ .

[۶] مسند احمد ج ۴ ، ص ۳۷۰ .

[۷] از نمونه های این نوع تحقیقات می توان به کتاب شاهراه اتحاد نوشته حیدر علی قلم داران اشاره کرد که به راحتی دلالت غدیر بر امامت منصوصه را با مطالعات تاریخی و حدیثی زیر سوال برده است. که به نظر نگارنده این مقاله تا کنون جواب درخوری به این نوشته به صورت روشمند داده نشده است .

[۸] برای اطلاع از گوشه ای از این وقایع و اسناد آنها مراجعه شود به : کتاب الاحتجاج طبرسی، ج ۱ ، بحار الانوار مجلسی ، ج ۳۷ ، الطرائف من مذاهب الطوائف ، سیدبن طاووس و نیز ر. ک  : مقاله غدیر ، محمد باقر انصاری ، دانشنامه  امام علی (ع)، ج ۸ ، ص ۲۲۵ – ۲۴۴ و موسوعه التاریخ الاسلامی ، محمد هادی یوسفی غروی، ج ۳، ص ۶۲۲-۶۳۴ .

[۹] الاحتجاج ، ج ۱، ص ۶۹ ،بحارالانوار ، ج ۳۷ ، ص ۱۵۰ ، به نقل از مناقب ابن جوزی .

[۱۰] الاحتجاج ، ج۱ ، ص ۶۶ – ۸۴ .

[۱۱] برای آگاهی از اشاره به نقد این جمعیت مراجعه شود به : موسوعه التاریخ الاسلامی ، ج۳ ، ص ۶۲۶ و ۶۲۷ .

[۱۲] مسند احمدبن حنبل ، ج ۴ ، ص ۳۷۲ .

[۱۳] بلوغ الارب ، آلوسی ، ج ۲، ص ۱۸۷ .

[۱۴] موسوعه التاریخ الاسلامی ، ج ۳ ، ص ۶۲۷ ، به نقل از تفسیر العیاشی ، ج ۱ ، ص ۳۳۲ ، حدیث ۱۵۳ .

[۱۵] اخبار مکه ، ازرقی ، ج ۱ ، ص ۸۸

[۱۶] شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج ۱۲ ، ص ۶۹ و نیز ر. ک :موسوعه الامام علی بن ابی طالب (ع) ، ج ۳ ، ص ۶۹ و ۷۰ .

[۱۷] برای اطلاع از گوشه ای از این نصوص مراجعه شود به : ستیز با آفتاب ، ترجمه کتاب الغدیر و المعارضون نوشته سید جعفر مرتضی عاملی ، ترجمه حسین شانه چی ، ص ۳۵ و پس از آن .

[۱۸] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ، ج ۹، ص ۲۲ . و نیز  تحلیل او را بنگرید در : ج۱۶ ، ص ۱۵۱ و ۱۱۲ .و ج ۱۸ ، ص ۱۸ و ج ۱۴ ، ص ۲۹۹ .

[۱۹] به عنوان نمونه نک : موسوعه الامام علی (ع) ، ج۳ ، ص ۷۳ و ۷۴ .

[۲۰] السیره النبویه، ابن هشام ، ج۴ ص ۲۵۰.

[۲۱] برای آگاهی تفصیلی از این روایات و گزارش ها و منابع شیعی و سنی آنها مراجعه شود به : موسوعه الامام علی (ع)، ج۲.

[۲۲] السیره النبویه ، ابن هشام، ج۴ ، ص ۲۹۱ ؛ الطبقات الکبری ، ج ۲، ص ۲۴۹.

[۲۳] الکامل ابن اثیر، ج ۲ ، ص ۱۷ و پس از آن ( حوادث سال یازدهم).

[۲۴] الطبقات الکبری ، ج۲ ، ص ۶۶ ، صحیح البخاری ، ج۴ ، ص ۱۶۲۰ حدیث ۴۱۹۸ (به نقل از موسوعه الامام علی بن ابی طالب (ع )، ج۲ ، ص ۳۹۶ . )

[۲۵] الطبقات الکبری ، ج۲ ، ص ۲۴۹ وج ۴، ص ۶۶.

[۲۶] موسوعه الامام علی بن ابی طالب (ع) ، ج۲ ، ص ۳۹۵ -۳۹۷ . به نقل از منابعی همچون انساب اشراف ، ج۲ ، ص ۱۱۵ ، الطبقات الکبری ، ج ۴ ، ص ۶۸ و المغازی واقدی ، ج۳ ، ص ۱۱۸ .

[۲۷] انساب الاشراف ، ج۲ ، ص ۱۱۵ ؛ «کان فی جیش اسامه ابوبکر و عمر و وجوه من المهاجرین و انصار » و نیز ر.ک : المغازی ، ج۳ ، ص ۱۱۱۸:«و لم یبق احد من المهاجرین الاولین * فی تلک الغزوه » (و به نقل از موسوعه الامام علی بن ابی طالب(ع)، ج۲ ص ۳۹۶ ).

[۲۸] السقیفه ، محمد رضا مظفر ، ص ۸۱ .

[۲۹] الملل والنحل ، شهرستانی ، ج۱ ، ص ۱۴ و شرح نهج البلاغه ، ج ۶ ، ص ۵۲ .

[۳۰] برای آگاهی از روایات و نصوص این ماجرا و تحلیل دقیق آن مراجعه شود به : نامه  ای که نانوشته ماند (تحلیلی درباره حدیث دوات و قلم ، نوشته غلام حسین زینلی .)

[۳۱] من حیاه الخلیفه عمر بن خطاب ، نوشته عبد الرحمن احمد البکری .

[۳۲] نامه ای که نانوشته ماند ، ص ۵۲ ، به نقل از مسند احمد ، ج ۱ ، ص ۳۵۵ و طبقات الکبری ، ابن سعد ، ج ۲ ، ص ۲۴۲.