در حکومت دینى، مردم در قانونگذارى، سیاستگذارى و اجراى قوانین، نقش جدى و فعالى دارند. به عنوان نمونه مردم از طریق انتخاب نمایندگان مجلس، در قانون و سیاستگذارىهاى کلان جامعه دخالت مىکنند. با انتخاب نمایندگان شوراها، در سیاستگذارى هاى جمعى دخالت مىکنند. با انتخاب نمایندگان مجلس خبرگان، در تعیین رهبرى و نظارت بر او و با انتخاب رئیس جمهور، بالاترین مقام مملکتى را ـ پس از رهبر ـ برمىگزینند.

هیأت دولت نیز از دو سو ـ به طور غیر مستقیم ـ منتخب مردم است؛ زیرا از یک طرف رئیس جمهور منتخب مردم، هیات دولت را معرفى مىکند و از سوى دیگر نمایندگان منتخب ملت، پس از بررسى و تشخیص صلاحیت به آنان رأى اعتماد مىدهند. در عین حال باید توجّه داشت که نقش مردم در همه این امور، در چارچوب قوانین شرعى است و نمىتواند مغایر با آن باشد. در اصل ششم قانون اساسى آمده است:

«در جمهورى اسلامى ایران امور کشور باید به اتکاى آراى عمومى اداره شود؛ از راه انتخابات، رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شوراى اسلامى، اعضاى شوراها و نظایر اینها یا از راه همهپرسى».

مسئله تعارض آراى مردم با حاکمان، داراى صورتهاى مختلفى است؛ از جمله:

۱چنانچه خواست مردم و تصمیم کارگزاران حکومت، از نظر انطباق با موازین شرعى و قانونى و مصالح اجتماعى، مساوى باشد؛ در این صورت مىتوان گفت که «خواست مردم» مقدم است. دلایلى چون «لزوم مشورت»، از نظر شرعى مىتواند مؤید این نگرش باشد. همچنین از منظر جامعهشناسى سیاسى این مسئله موجب «مقبولیت و کارآمدى» بیشتر نظام مىشود؛ مگر آنکه به دلایلى تغییر در تصمیمگیرى امکانپذیر نباشد.

۲در صورتى که خواست مردم از نظر شرعى و قانونى، راجح و تصمیم کارگزاران، مرجوح باشد؛ در این صورت به طریق اولى خواست مردم مقدّم است.

۳در صورتى که خواست مردم، مغایر با موازین شرعى و قانونى و یا خلاف مصالح جامعه بوده و تصمیم کارگزاران منطبق با احکام الزامى شرعى و قانونى باشد؛ در این صورت تصمیم کارگزاران مقدّم است.

 

پرسش و پاسخ های دانشجویی پیرامون حکومت دینی/ مؤلف:حمیدرضا شاکرین

دفتر نشر معارف