همیشه انسان باید توجّه به خود داشته باشد، مراقب خود باشد. گاهی ما نگران دیگران هستیم، نفرین می‌کنیم، ابراز نفرت می‌کنیم و فکر می‌کنیم خود ما آدم‌های سالمی هستیم. در حالی که اگر برگردیم، خود را ارزیابی بکنیم، نزد یک طبیبی برویم ما را ویزیت بکند، می‌بینیم که عیب ما بیشتر از دیگران است. منتها عیب دیگران ظاهر بوده است، ما دیدیم؛ عیب‌های ما را ستّار العیوب پوشانده است، دیگران خبر ندارند که ما چه کاره هستیم. خلوت‌های ما را، معایب درونی ما را خدا افشا نکرده است.

از خود غافل نباشید که نفس هم خیلی فریبکار است، هم خیلی خطرناک است. گاهی آدم فکر می‌کند گناهان شخص خود، از زمین و آسمان سنگین‌تر است. این‌طور نیست که اگر دیگران را گنهکار دیدید، برای آن‌ها نگران باشید و در مواقع مختلف بنشینید مطرح بکنید ولی خود را از یاد برده باشید. این خیلی مهم است. از خود غافل نشویم، مراقب خود باشیم. هم از نظر سلامت فکر ببینیم که فکر ما درست است یا نه، دارای اندیشه‌ی صحیح، اعتقادات درست هستیم یا نه. هم از نظر ملکات، ما در درون خود سرمایه‌ی اخلاقی داریم یا نه. این‌که گاهی گناه نمی‌کنیم، این چیز نیست،این‌ها عمل است. عمل سریع الزّوال است، باید ملکه باشد. کسی گناه نمی‌کند، باید ملکه‌ی عدالت داشته باشد، ملکه‌ی عفّت داشته باشد. خشیّت خدا برای او ملکه شده باشد و الّا وقتی این به بهشت می‌رود، با موانع زیادی مواجهه است. چون چشمه نبوده است، نجوشیده است.

 این‌ها عرض است. اعمال ما عوارضی است که احیاناً عکس العمل بیرون است که ما یک کار خوبی انجام می‌دهیم. ریشه در ما ندارد. تا اخلاق برای انسان ملکه نشود، تمام صفات الهی در وجود انسان به صورت یک خصلت پایدار درنیاید، این اعمال عوارض است و زوال هم دارد، چیزی به دست انسان نمی‌آید.