آن نوع تناسخی که مردود می شماریم، «تناسخ مُلکی» است که از قضا عرفان حلقه نیز همین نوع از تناسخ را پذیرفته است؛

تناسخ به معنای برگشت روح در عالم ماده و حلولش در جسدی جدید است. در رد تناسخ هم ادله نقلی زیادی داریم و هم بزرگانی مانند ملاصدرا و بوعلی در قالب ادله برهانی (دلایل عقلی نه نقلی) اثبات کرده اند که تناسخ نه تنها واقع نشده، بلکه محال است. در اسلام تناسخ در هیچ کدام از قالب هایش پذیرفته نشده است؛ اما مفهومی به نام مسخ وارد شده که آن هیچ ارتباطی با تناسخ ندارد. مسخ هم به معنای حلول روح جدید در بدن آدمی نیست و اساسا در مسخ روح جدیدی وجود ندارد.
توضیح آنکه ما آن نوع تناسخی که مردود می شماریم، «تناسخ مُلکی» است که از قضا عرفان حلقه نیز همین نوع از تناسخ را پذیرفته است؛ یعنی قائل به حلول کالبد ذهنی مرحومان در همین عالم شده است. اما «تناسخ ملکوتی» که در اسلام تأیید شده و اتفاقاً بارها بر حقانیت آن سخن رفته است، چیزی است که عرفان حلقه با پذیرش مفهومی به نام کالبد ذهنی از پذیرش آن سرباز زده است. تناسخ ملکوتی که از آن به «تمثل اعمال» هم تعبیر میشود، بدین گونه است که نفس انسانی پس از رسیدن به مرحلهای از فعلیت به واسطه مرگ و مفارقت از بدن، در نشئهای دیگر که عالم مثال و برزخ عالم آخرت است، متناسب با اعتقاد، اخلاق و کرداری که در دنیا کسب کرده است، بدنی دیگر پیدا کند.
اگر دقت شود تناسخ ملکوتی فقط نامش تناسخ است و در حقیقت باید گفت اساساً تناسخ نیست؛ چون در آن روح به کالبد جدیدی وارد نشده و زندگی جدید و دوره جدیدی از حیات روح مرحوم در کالبد جدیدش آغاز نشده است و اساساً این نوع از تناسخ اصلاً در عالم ماده اتفاق نمی افتد برگشتی به زندگی دنیوی رخ نمی دهد؛ بلکه مربوط به بطن عالم و حقیقت اعمال است؛ نه مربوط به عالم ماده و مادیات.
در عرفان حلقه اعتقاد بر این است که انسان ها بعد از مرگ به شکل کالبد ذهنی به عالم ماده برگشته و در کالبد دیگران حلول کرده و فرد زنده را دچار اختلال رفتاری یا روانی کرده و می توان با عمل برون ریزی و تشعشع دفاعی چنین کالبد ذهنی را از بدن افراد خارج کرد.
بنابراین هر چند در عرفان حلقه، شعار برائت از تناسخ را سر می‏دهند و می‏گویند ما نه فقط تناسخ را قبول نداریم بلکه با روش علمی آن را رد می‏کنیم، (ر.ک. چند مقاله، طاهری، ص ۱۹۵) اما فراموش کرده اند که مراد از تناسخ فقط این نیست که کسی قائل به عالم آخرت نباشد و به این دلیل مجبور شود به حلول روح درکالبدهای دیگر در این عالم تن دهد.
از قضا درعرفان حلقه نوعی از تناسخ پذیرفته شده که هر چند نام آن را تناسخ ننهاده‏اند، اما از پیشرفته‏ترین مصادیق تناسخ ( حلول همزمان روح در چند کالبد) است که متکلمین و فلاسفه از پذیرش آن سر باز زده‏اند و متون دینی هم آن را رد‏ نموده‏ است.

آن‏چه در عرفان حلقه ادعا شده، وجودِ نوعی از حیات است که از طریق کالبد ذهنی در همین عالم قابل تداوم است و اتفاقا این کالبد ذهنی توانایی حلول در دیگر کالبدها را هم دارد. اگر تناسخ باطل است، با همه اقسامش باطل است و معنا ندارد که کسی عالم آخرت را بپذیرد و به حلول کالبد ذهنی در کالبد دیگران معتقد باشد.
کالبد ذهنی چیزی است که نه از نظر علمی و تجربی قابل اثبات است و نه در متون دینی تاییدی بر آن یافت می‏شود؛ بازگشت ارواح به قالبهای مادی که در عرفان حلقه مورد قبول است چیزی غیر از تناسخ نیست و از نظر متون اسلامی ارواح انسان ها بعد از مرگ ارتباطشان با عالم دنیا قطع شده و جز در موارد نادر توان بازگشت به این عالم را ندارند چه برسد به این که بخواهند با اختیار به این عالم برگردند و یا بخواهند در کالبدی دیگر حلول کنند.

 

منبع:پرسمان